محمدرضا بهشتی
چکیده: فرزند آیتالله بهشتی با بیان این که امروز لعاب و تحریف دین آنقدر سنگین است که به جای این که ما را به سمت حیات طیبه ببرد به سوی کج خلقی، بد اخلاقی و انحراف برده است و همه این ها به نام دین نهادینه میشود، گفت: به طوری که در مجلس امام حسین(ع) از زبان ها ناسزا بیرون میآید و وقتی از آن ها میپرسید که آیا مقام ذکر حسین چنین اجازهای به تو می دهد؟ می گوید بله، میگویم و خوب هم میگویم. در حالی که تمام مسیر حرکت مام حسین در کربلا آوردگاه اخلاق است در مجالس امروز ما تنها چیزی که یافت نمیشود اخلاق است. به اسم دین چه بداخلاقیها و کج خلقیها که صورت نمیگیرد. چنین چیزی با ایمان جمع میشود؟ اگر نه پس اشکال اساسی در این مسیر پیدا شده است...
فرزند آیتالله بهشتی و مشاور ارشد میرحسین موسوی با بیان این که امروز لعاب و تحریف دین آنقدر سنگین است که به جای این که ما را به سمت حیات طیبه ببرد به سوی کجخلقی، بداخلاقی و انحراف برده است و همه اینها به نام دین نهادینه میشود، گفت: به طوری که در مجلس امام حسین(ع) از زبان ها ناسزا بیرون میآید و وقتی از آنها میپرسید که آیا مقام ذکر حسین چنین اجازهای به تو می دهد؟ می گوید بله، میگویم و خوب هم میگویم. در حالی که تمام مسیر حرکت امام حسین در کربلا آوردگاه اخلاق است در مجالس امروز ما تنها چیزی که یافت نمیشود اخلاق است. به اسم دین چه بداخلاقیها و کج خلقیها که صورت نمیگیرد. چنین چیزی با ایمان جمع میشود؟ اگر نه پس اشکال اساسی در این مسیر پیدا شده است.
به گزارش روزنو، محمد رضا بهشتی در مراسم شب تاسوعا در مدرسه رشد چیذر که به همت مؤسسه دینی احیای فضیلت و همکاری بنیاد رشد برگزار شد، سخنان خود را با اشاره به سختی های نهضت پیامبر اکرم در جامعه جاهلیت عرب آغاز کرد و گفت: پیامبر(ص) در این جامعه کار عظیمی صورت داد و زندگی عرب جاهلی را به مرحله حیات طیبه رساند.
وی ادامه داد: چرا که حیات طیبه باید در جامعه نمود و آثاری داشته باشد و آثار این حیات این است که این نمود را در ایمان جامعه بیابیم؛ جامعهای دارای حیات طیبه است که ایمان در همه کردار و گفتار مردمش مشهود باشد و تمام شئون زندگی آنها ر ا در بر بگیرد. اوج ایمان در اخلاق است.
بهشتی افزود: این است که وقتی پیامبر میخواهد عصاره رسالت خود را معرفی کند، میگوید؛ من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق برانگیخته شدم. یعنی تمامی تلاشها، دعوتها، مجاهدتها، بذل جانها و مالها همه در احیای اخلاق خلاصه میشود.
وی اشاره کرد: بر سر این که ایمان چیست در صده دوم و سوم هجری بحثهای زیادی صورت گرفت تا این که در دایره ایمانیه تعریفی از ایمان ارائه شد. طبق این تعریف ایمان سه رکن یا مرحله دارد. در مرحله اول ایمان باور و عقیدهای است که بر دل و جان و اندیشه ما نشسته باشد و بعد از ان از دل ما بر زبان و گفتار ما جاری شود ودر مرحله سوم باید به سطح عمل و کردار ما برسد. تا جایی که در همه اعمال و کردار ما مشهود باشد. اگر چنین شد ما به ندای فراخوانده پاسخ داده ایم.
این استاد فلسفه دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: جامعه ای که در ان شرایطی فراهم شود که انسان ها در حیات فردی و اجتماعی خود تلاششان تنها برای بقا و زنده ماندن نباشد و از دغدغه های معمول زندگی فراتر رفته باشند، جامعه ای موفق است. وقتی توانستیم از احتیاجات معمول زندگی فراتر رویم یعنی توانسته ایم حیات زیستی خودمان را سامان دهیم و بعد از آن به حیات طیبه برسیم.
وی ادامه داد: البته ایمانی که در دل و جان و گفتار و کردار حضور می یابد و موجبات حیات طیبه را فراهم می کند، بر حسب نیت اعمال، درجات مختلفی پیدا می کند. در آغاز دعای مکارم الاخلاق امام سجاد(ع) فضیلت های اخلاقی را برمی شمارد که فوق العاده خواندنی است. در اولین فراز این دعا آمده است: خداوندا ایمان من را به کامل ترین ایمان ها برسان، همین یک دعا نشان می دهد که ایمان دارای در جات است. حتی انبیاء و شهدا نیز نزد خدا درجات مختلفی دارند.
فرزند آیت الله بهشتی تاکید کرد: بنابراین نتیجه می گیریم که پیامبر اسلام با این که با جامعه ای بدوی روبرو بود این جامعه را به درجات متعالی برساند. و تعجب آور اینجاست که این مکتب پیامبر(ص) با سرعت بالایی مرز های دیگر را درنوردید و در دل و جان ملت های دیگر نفوذ کرد. البته شروع اسلام در چنین جامعه ای هم حسن داشت و هم عیب. حسنش این بود که چنین منطقه ای از لحاظ تفکری بکر است و چون پیشینه تمدنی ندارد مقاومت کمتری برای پذیرش آیین جدید انجام می دهد و از طرف دیگر ضعف این جامعه این است که بیش از حد اولیه است. بنابراین پیامبر(ص) مباحثی مانند امت را در جامعه ای مطرح می کند که ابتدایی است. در حالی که ما هنوز هم بعد از ۱۴۰۰ سال نتوانسته ایم به سمت امت حرکت کنیم.
وی افزود: جالب است که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر اسلام این ویژگی های جاهلی جامعه قبیله ای عرب یک بار دیگر سر بر می آورد و همراه اسلام جهالت خویش را به سرزمین های دیگر می رساند. این جا بود که نهضت اسلامی در راه امکان فراهم آوردن حیات طیبه یک بار دیگر با فر هنگ جاهلی برخورد می کند و این فرهنگ چنان حجابی به دور اسلام می کشد که از اسلام حقیقی جز کورسویی باقی نمی ماند. این چنین است که بعد از پنج دهه از رحلت پیامبر کار به جایی می رسد انگار اسلام نقشی را که قرار است در جهت دهی به زندگی انسان داشته باشد از دست می دهد و در معرض تحریف قرار می گیرد.
محمد رضا بهشتی با بیان این که تحریف به گونه ای است که گاه آموزه های روشن اسلام را وارونه جلوه می دهد، به طوری که حضرت امیر(ع) می فرماید به فاصله سه دهه از رحلت پیامبر(ص) می گوید: امروز دین به پوستین وارونه ای تبدیل شده است. این وارونگی در انجا مشهود است که در این مدت معاویه ای جانشین پیامبر شده است که پدر و قبیله اش در ابتدا در صف اول مخالفین پیامبر و اسلام بودند. یعنی حضرت امیر در مقابل کسی قرار گرفته است که سال ها برای مسلمان شدن او تلاش کرده است. این جای بسی تعجب است که کسی مثل معاویه و بعد از آن یزید به فاصله چهار، پنج دهه از رحلت پیامبر جانشین او شده اند و در این مدت تلاش برای تصحیح این روند ظاهرا توفیقی چندانی نداشته است. یعنی در این دوره عرب یک بار دیگر به اداب و رسوم زمان جاهلیت خود نزدیک شده است و ان را جانشین ایمان کرده است.
وی تصریح کرد: در این دوره ظواهر دینی آغشته به آیین عرب جاهلیت جای باطن دین را گرفته است. چیزی که در زمانه فعلی ما نیز به شکل دیگری مشهود است. قرآن آمده است تا به آن عمل شود و زندگی را شکل دهد نه این که تنها با صوت زیبا خوانده شود.
وی افزود: امروز این لعاب و تحریف آنقدر سنگین است که به جای این که ما را به سمت حیات طیبه ببرد به سوی کج خلقی، بد اخلاقی و انحراف برده است و همه این ها به نام دین نهادینه می شود. به طوری که در مجلس امام حسین(ع) از زبان ها ناسزا بیرون میآید و وقتی از او میپرسی که آیا مقام ذکر حسین(ع) چنین اجازه ای به تو می دهد؟ می گوید بله، می گویم و خوب هم می گویم. در حالی که تمام مسیر حرکت امام حسین(ع) در کربلا آوردگاه اخلاق است. اما در مجالس امروز ما تنها چیزی که یافت نمی شود اخلاق است و به اسم دین چه بداخلاقی ها و کج خلقی ها که صورت نمیگیرد. چنین چیزی با ایمان جمع میشود؟ اگر نه پس اشکال اساسی در این مسیر پیدا شده است.
این استاد فلسفه ادامه داد: در چنین وضعیتی وقتی امام حسین(ع) احساس می کند که چهره دین چنان کدر شده است که دیگر ممکن است فرصتی برای نجات باقی نماند. همچنان که پیامبر(ص) می فرماید روزی متأخران و کسانی که بعد ها به اسلام گرویدند متقدمین و کسانی که از روزهای اول با اسلام بودند را لعن خواهند کرد و آن جاست که وظیفه متقدمین دارند تلاش هایشان را برای احیای نهضت از دست رفته آشکار کنند. مانند کسانی که در مقابل متقدمین انقلاب ایستاده اند.
او اظهار کرد: حسین(ع) می گوید همه حرکت من به خاطر اصلاح است. من نمی گویم عزاداری نکنیم و سینه نزنیم اما این ها به جایی میرسد و رسیده است که اساسا خود فلسفه عاشورا در این مسائل گم شده است. حسین(ع) میگوید، من از روی سرکشی و این که این مفسدین را کنار بزنم و خود جای آن ها بنشینم نیست که قیام کرده ام، من آمده ام دینی را اصلاح کنم که به پای ان زحمت کشیده شده است آمده ام به معروف دعوت و از منکر نهی کنم. امام در روز هشتم ذیحجه درست قبل از خروج از مکه به کسانی که می خواهند ایشان را همراهی کنند، میفرماید: کسانی من را همراهی کنند که نور ایمان در ان ها دیده شود و کسانی که حاضرند آخرین قطره خون دلشان را در این راه بزل کنند، همراه من بیایند. حسین کسی است که به خاطر این که بندگان را از جهالت نجات دهد، آخرین قطره خون دل خود را بذل کرد.
این نهضت درست در امتداد نهضت پیامبر قرار داشت. قیام امام برای ایمان همراه با اگهی بود نه ظواهر گیر کرده در مناسک و عادات و خالی از محتوا، به مجلس عزاداری حسین می آییم و بلافاصله که از این جا خارج و شویم قدمی به هم دیگر در خیابان راه نمی دهیم. این چه وضعی است که ما در تمام شهر صد معبر درست کرده و این همه پول خرج می شود که چه شود? من با عزاداری سالم مشکلی ندارم اما خود ما هم می دانیم که این همه خرج و هزینه تنها برای حفظ شعاعر، این شعار بالاخره یک عمقی هم باید داشته باشد دیگر، کجاست؟
محمد رضا بهشتی گفت: برای این که یک بار دیگر راه برای ایمان همراه با آگاهی که حضور خودش را در اندیشه، سخن و کردار ما آشکار کند. اگر یک نهضتی قصدش این گونه باشد تمامی مراحل این نهضت باید خودش بروز اخلاق باشد، وگرنه با نردبان خلاف نمیشود به پشت بام حقیقت رسید، چگونه میشود که هدف برای ما وسیله را توجیه میکند. میخواهیم به هدفی برسیم اما از وسیلهای استفاده میکنیم که این هدف درست نقض ان است. مشکل این است که این محتویات دینی را نمیشناسیم.
او ادامه داد: دو سوم گناهان کبیره مربوط به زبان است، مثلا زبانی که به ناسزا، طعن، لعن، سرزنش، ملامت، غیبت، حسد و کینه باز شود، زبان دینداری است؟ آن وقت عزادار حسین ابن علی زبانش به بهتان و فحاشی باز میشود. کسانی که از بیرون به ما نگاه میکنند، میگویند این چه نوع دین و جامعهای است از یک طرف می گوید دروغ و تهمت بد است و از طرف دیگر دروغ و تهمت در همه جایش موج میزند.