سيد محمد علي ايازي
عالمان دین در این زمان وظیفه مهم مبارزه با خرافه پرستی را بر عهده دارند. بدون تردید خرافه پرستی و غلو در شان و منزلت انسان ها ابزاری است که شیادان و دنیا پرستان از آن استفاده وافر می برند. آنان اموری نا معقول و خرد ستیز را به جای دین حقیقی و واقعی به خورد مردم می دهند تابه اهداف دنیوی خود نایل آیند و قدرت خویش را استحکام بخشند. اگر وظیفه اصلی پیامبران مبارزه با این امور بوده است وظیفه اصلی عالمان دین نیز همین است.
یکی از اهداف بعثت انبیا مبارزه با خرافات و غلو در ابعاد گوناگون آن بوده است. آنان در پی این بوده اند که از گرفته شدن امور غیر دینی به جای دین و انحراف از مسیر دیانت راستین جلوگیری کنند. بت های چوبی و سنگی و یا فلزی را به جای خدا نپرستند و انسان ها را از حد خود بالاتر نبرند و آنان را در هاله ای از تقدس و فوق سوال و چون و چرا قرار ندهند. مقدس واقعی و فوق چون و چرا خداست و دیگران را نباید در این حریم وارد کرد. معیار درجه و رتبه انسان ها نزدیکی و تقرب آنان به خدا و تخلق آنان به اخلاق خدایی و وارستگی و پارسایی آنان است. اموری مانند انجام افعال غیر عادی و غیب گویی و مانند آن هرگز فضیلت شمره نشده است و در قرآن مجید از این امور برای نشان دادن برتری انسان های برجسته استفاده نشده است. قرآن مجید تنها فضایل معنوی و اخلاقی انبیا و شخصیت های برجسته را مطرح کرده و از همین جهت آنان را الگو و اسوه انسان ها قرار داده است. در اینجا به نمونه هایی از درس های قرآن مجید در این زمینه اشاره می کنیم:
یکم: آزادی از قید و بندهای خرافی و غیرعقلی:
بدون شک یکی از اهداف بلند پیامبران، فراهم کردن زمینه درست اندیشیدن و آزادی از قید و بندهای خرافی و غیرعقلی و برداشتن زنجیره های سنگین موانع حرکت تکاملی به سوی حق است. در این باره قرآن مجید درباره شأن پیامبر و نقشی که او ایفا می کند، علاوه بر هدایت انسان ها، می فرماید: «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ». (اعراف/157). و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است بر مىدارد. پس یکی از کارهای پیامبر این بوده است که قید و بند و زنجیرها را از عقل و اندیشه انسان ها بر می داشته است.
دوم: تعادل در زندگی و پرهیز از افراط و تفریط:
در این دنیا انسان باید از نعمتها و موهبت های الهی استفاده کند و از آنها در راه تکامل و سعادت خویش بهره گیرد. دین داری به ترک دنیا و استفاده نکردن از نعمت های آن نیست. بلکه وظیفه آن است که از این نعمت ها برای خود و دیگران به درستی استفاده کنیم. لذت های این دنیا، از نظر دین ممنوع نیست و شادی و تفریح و اوقات فراغت را در کنار خانواده و دوستان بودن منافاتی با دین ورزی و تقوا ندارد. خداوند به پیامبر می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاةَ أَزْوَاجِكَ. (تحريم/ 1). اى پيامبر، چرا براى خشنودى همسرانت، آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مىكنى؟ در جای دیگر می فرماید: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ». (اعراف/32). [اى پيامبر] بگو: زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و [نيز] روزيهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده است. فرهنگ دینی چیزی از این نعمت ها را ممنوع نساخته و آنچه حرام کرده، آنهایی هستند که برای انسان زیان آور بوده و پاک و طیب نیستند.
سوم: تعیین قلمرو تقدیس پیامبران:
پیامبران به دلیل رابطه خاصشان با خدا و شئون خاصی که خدا برای آنان قرار داده است و معجزاتی که احیانا برای اثبات رسالت خود انجام می دهند در معرض این هستند که از مرض انسانیت بالاتر برده شوند و انسان های ساده لوح درباره آنان غلو کنند. قرآن مجید در آیات متعددی به گونه های مختلف با این امر مبارزه کرده و محدوده ماموریت و وظیفه و شان پیامبران را مشخص کرده است. در آیه ای از قرآن آمده است: «قل لست عليكم بوكيل»(انعام/66). بگو: «من بر شما نگهبان و وکیل نيستم». این جمله را به این خاطر می گوید تا روشن شود که وظیفه پیامبران اجبار و الزام کردن نیست و مسئولیتی بیش از راهنمایی ندارند. و نمونه این تعبیرها در قرآن برای تعیین قلمرو ماموریت و وظیفه پیامبران فراون است. مانند: « وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكُوا وَ ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ»(انعام/107). و اگر خدا مىخواست آنان شرك نمىآوردند، و ما تو را بر ايشان نگهبان نكردهايم، و تو وكيل آنان نيستى. یعنی مشیت خدا این گونه تعلق گرفته که هرکسی اراده و حق انتخاب داشته باشد و شما نباید دایه دلسوز تر از مادر باشید.
در بخش دیگر در راستای تعیین محدوده دین داری و اعتقاد به مقدسات می گوید که فرشتگان و پیامبران را تقدیسی نکنید که برای خدا می کنید. «وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ». (آل عمران/80). و [نيز] شما را فرمان نخواهد داد كه فرشتگان و پيامبران را ارباب بگيريد. آيا شما را پس از اینکه مسلمان گردیدید به کفر دستور می دهد؟
این محدود کردن مقام و منزلت و شان، اختصاص به پیامبران ندارد. قرآن کریم با غلو درباره جایگاه و شان عالمان دین نیز مبارزه کرده است: «اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله»(توبه/31). اهل كتاب، دانشمندان و راهبان خود را به جاى خدا به ربوبيت گرفتند.
جالب تر اينكه اين نوع رابطه در ميان انسانها كلاً نفى شده است و در تعبير كلى در آيه ۶۴ سوره آل عمران آمده است: «ولايتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله». و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا رب نگيريم.
در آيات متعدد دیگری نه تنها قيمومت، وكالت و ربوبيت را نفى مى كند، بلكه هرگونه اعتقادی که منافی با توحید حقیقی باشد و انسان ها را از محدوده انسانیت صرف بالاتر برد ممنوع می شمارد.
چهارم: فال بد و شگون زدن:
یکی از نمونه های خرافات شگون زدن است. قرآن کریم با فال زدن در حق پیامبران مبارزه می کند، و این حرکات فریب آمیز و خرافی را غیر قابل قبول و غیر واقعی می شمارد: «و قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ». (نمل/47).گفتند ما به تو و به هرکس که همراه توست شگون بد زدیم، و صالح گفت: سرنوشت خوب و بدتان پیش خداست، بلکه شما مردمی هستید که موردآزمایش قرار گرفته اید.
باز در جایی دیگر نمونه این شگون زدن که یکی از خرافات در جوامع است را نفی می کند: - قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لََيمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ . (یس/18) .گفتند ما حضور شما را به شگون بد گرفتیم. اگر دست بر ندارید، سنگسار می کنیم و قطعاً عذاب دردناکی از ما به شما خواهد رسید. البته آن رسولان گفتند: شومی شما به خود شماست. آیا اگر شما را پند دهند، باز کفر می ورزید. «فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ» . (اعراف/131).
پس باید نتیجه گرفت که عالمان دین در این زمان نیز وظیفه مهم مبارزه با خرافه پرستی را بر عهده دارند. بدون تردید خرافه پرستی و غلو در شان و منزلت انسان ها ابزاری است که شیادان و دنیا پرستان از آن استفاده وافر می برند. آنان اموری نا معقول و خرد ستیز را به جای دین حقیقی و واقعی به خورد مردم می دهند تابه اهداف دنیوی خود نایل آیند و قدرت خویش را استحکام بخشند. اگر وظیفه اصلی پیامبران مبارزه با این امور بوده است وظیفه اصلی عالمان دین نیز همین است.