- ماحصل پيوند حوزه و دانشگاه
احمد نقيبزاده
سخن گفتن درمورد دكتر داود فيرحي پس از درگذشت ايشان بسيار دردناك است. ما ۳۵ سال دوست بوديم. فيرحي را از دوران دانشجويياش ميشناسم. از همان زمان بسيار از ديگران متمايز بود. از آن دوران رابطه دوستانهاي ميان ما برقرار شد كه تا به امروز ادامه يافت. ۱۵ سال در دانشگاه هماتاق بوديم. در اين مدت ۳۵سال هرگز حركتي نامعقول يا حرف و سخني كه باعث ناراحتي شود از فيرحي نديدم و هرگز و حتي يك دقيقه در دوستي و رابطه ما خلل ايجاد نشد. ايشان يك روحاني به تمام معنا بود و آنچه بهطور معمول از يك روحاني توقع ميرود، در ايشان وجود داشت؛ مهربان و خوشقول بود و همه را به حضور ميپذيرفت. امسال خود را بازنشسته كردم و پس از آن بود كه ايشان به من گفت ديگر در اتاق مشتركمان در دانشگاه نميماند. هربار ياد اين سخن ميافتم، متاثر ميشوم؛ چون به واقع در آن اتاق نماند اما چه نماندني... رفت و ما را عزادار كرد. در اين مدت ايشان سنگ صبور من بود. تمام درد دلها و شكوهها و شكايتها از روزگار و زمانه را با هم درميان ميگذاشتيم. سفرهاي بسياري رفتيم، كنفرانسهاي زيادي با هم شركت كرديم و همه تعجب ميكردند كه چطور يك ريشتراشيده لاييك با يك روحاني الفت دارد. واقعيت اين است كه من ميان فيرحي و پدرم شباهتهاي بسياري ميديدم. هردو پدرشان را در ۸ سالگي از دست دادهبودند، هر دو خوشقول بودند و با مردم خوشبرخورد و هردو فكر عميق و رحماني نسبت به دين داشتند. علاوه بر اين سجاياي اخلاقي، در امر تخصصياش نيز متفاوت بود. تفسيرهايي از دين داشت كه برعكس تفاسير داعشي از قرآن، بسيار راهگشا و بسيار جالب و جاذب بود. فيرحي در علوم ديني و حوزوي و دانشگاهي بسيار خوب پيش رفتهبود و آنچه همواره به عنوان ماحصل پيوند حوزه و دانشگاه از آن صحبت به ميان ميآيد، در داود فيرحي متجلي بود. فيرحي بهدليل تحصيلات حوزوي و دانشگاهي از متدولوژي هردو براي فعاليتهاي پژوهشي كه انجام ميداد، استفاده ميكرد. دغدغه ايشان اين بود كه اسلام را با مفاهيم عميق و دقيق پيوند بزند و از دل آن گفتماني به وجود بياورد كه به درد امروز جامعه بخورد. از اينكه دين در حال افول باشد، ناراحت ميشد. فردي بود بهشدت مذهبي، خداشناس و به همين دليل كارهايش در همين راستا است.
آخرين كتاب ايشان با عنوان «فقه و حكمراني حزبي» منتشر شد كه در آن حزب را از منظر اسلام بررسي كرد، كاري كه در دوراني كه دوران تحزب است، هيچكس انجام ندادهبود. ما همواره مباحثه بسياري با يكديگر در اين زمينه داشتيم. فيرحي ميگفت از كتاب من كه به نوعي شناخت حزب در جوامع لاييك بود، استفاده كرده و اين نكته را بيان ميكرد كه بسياري از مباحثش را از اين كتاب اقتباس كرده اما درواقع اينطور نبود و خودش اجتهاد كردهبود. گاه ميشد كه ساعتها در اتاق را ميبستيم و بحث ميكرديم. ايشان هم مايل بود كه با هم مباحثه داشتهباشيم و چون فكر ميكرد من از نظريات غرب آگاهي بيشتري دارم، در اين حوزه با هم مباحثه بسياري داشتيم؛ چراكه گاهي ميخواست از اين مباحث استفاده كند يا جوابيهاي بر آن داشتهباشد و ... .به هر روي معتقدم كه فيرحي بسيار به دروس اسلامي كمك كرد. دروسي در دانشگاهها داريم كه چون دانشجويان آنها را حكومتي فرض ميكنند، توجهي به آن ندارند و ميگويند تبليغاتي است و بعضا در اين كلاسها شركت نميكنند. فيرحي اين كلاسها را به كلاسهاي جذاب با بحثهاي بسيار عميق و شيرين تبديل كرد. متاسفانه پاسخ خوبي از اين همه خدمات نگرفت. يك سال استادياش را نگه داشتند. من بدون اينكه فيرحي بداند، نزد رييس دانشگاه رفتم كه او هم معمم بود و به ايشان گفتم در حق فيرحي ظلم شده است. چراكه بسياري استاد شدهاند كه شاگرد ايشان هم نميتوانند باشند. رييس دانشكده هم مباحثي را مطرح كرد و از گير و گرفتهاي فني گفت اما در خلال حرفهايشان متوجه شدم كه فيرحي درسي را تدريس ميكرده كه خود اين آقا هم مدرسش بود. وقتي از اين تعبير استفاده كرد كه فيرحي اين درس را از دست من درآورد، متوجه شدم كه متاسفانه كينه شخصي وجود داشته؛ وگرنه من عضو هيات ارتقاء ايشان بودم و امتيازات فيرحي بسيار بيشتر از ميزان لازم بود و بالغ بر ۲۱۰ امتياز كسب ميكرد.اينكه ميبينيد امروز بسياري از همكاران و دانشجويان متاثر هستند يكي از دلايلش حسن خلق ايشان بود و اينكه هر كمكي ميتوانست انجام ميداد. بسياري براي او درد دل ميكردند ولي يك بار حرف ديگران را از زبان ايشان به زبان نشنيدم. نشنيدم كه غيبت كند يا بدخواه كسي باشد. يار و ياور همه بود. از هركس ميتوانست دستگيري ميكرد. براي من كه دوستان صميمي زيادي ندارم، درگذشت ايشان بسيار غمافزا و افسردهكننده است و بسيار از اين بابت احساس تنهايي ميكنم. اگر بخواهم از دغدغههاي ذهني فيرحي بگويم در باب حكومت در اسلام و دين و دولت در عصر جديد دغدغههاي جدي داشت كه در اين زمينه كتابهايي به نگارش درآورد. تلاش ميكرد دين را با مفاهيم امروز پيوند زند و ببيند در اثر اين پيوند چه خروجي حاصل ميشود كه به درد امروز جامعه بخورد. اما برخي هم در حوزه بودند كه سبك و نوآوري ايشان را نميپسنديدند و انتقاد ميكردند. ايشان هم حتي دلخور هم نميشد و ميگفت اين نتيجه تاثيرگذاري است. رابطه دموكراسي و دين هم براي فيرحي از اهميت بسزايي برخوردار بود. اهميت دموكراسي براي او هم در زندگي شخصي و هم در زندگي كارياش وجود داشت. هركس را هر طور كه بود، ميپذيرفت. در عين حال امروز كه متاسفانه تفسيرهاي داعشي و طالباني از اسلام وجود دارد، در سيماي او آنچه از يك روحاني انتظار ميرفت، وجود داشت. بسيار نسبت به معلمان سابق متواضع بود و با اينكه بسياري معتقدند روحاني نبايد پشت سر كسي راه برود، امكان نداشت كه ايشان جلوي من يا بشيريه راه برود. از بشيريه بسيار دفاع ميكرد و او را دانشمند ميدانست. رفتار متواضعانه او در همهجا از دانشگاه، خانه و همهجا يكسان بود.
راه فيرحي در فقه سياسي بسيار پرثمر بود. تفسيري كه فيرحي از ولي فقيه داشت، برخلاف آنچه بعضي تصور ميكنند، ديكتاتوري نبود. تصويري بود از كسي كه ميتواند در امور ديني مردم را هدايت كند و در امور دنيوي هم مورد مشورت قرار گيرد. مباحث ايشان براي كساني كه در حوزه نظري مباحث ولايت فقيه فعاليت دارند، مملو است از نوآوري. درمورد قوانين شريعت بارها با يكديگر به صحبت مينشستيم. در مورد حكم سنگسار با ايشان گفتوگو ميكردم. مباحث بسياري ميان ما رد و بدل ميشد و فيرحي ميگفت علماي شيعه شرايطي گذاشتهاند كه عملا اين كار قابل اجرا نيست. همين مباحثه را درمورد حكم ارتداد با يكديگر داشتيم و ايشان بر عدم تفتيش عقايد تاكيد داشت و ميگفت اينگونه نيست كه هركس اسلام را ترك كرد، جرمش اعدام باشد. همچنين در زمينه ارتباط بيعت و دموكراسي نيز اظهارات و تفاسير بسيار عميقي را مطرح ميكرد. ايشان بهشدت دنبال وحدت حوزه و دانشگاه بود؛ حتي زماني كه در موسسه باقرالعلوم تدريس ميكرد و مديريت اين موسسه برعهده آقاي آلغفور بود، اميدهايي وجود داشت كه دستكم صدها مجتهد نوانديش از دل اين موسسه بيرون بيايند اما سنتگرايان اجازه ندادند اين كار صورت بگيرد.
استاد علوم سياسي دانشگاه تهران
- آرامش اخلاقي در تدريس و تحقيق
سيدحسين موسويتبريزي
از اوايل پيروزي انقلاب اسلامي، زماني كه در دادستاني كل بودم يا زماني كه در مجلس شوراي اسلامي حضور داشتم به شهر قم رفت و آمد بسياري ميكردم و در دورهاي هم در دفتر تبليغات درس فقه ميدادم و از همان زمان مرحوم فيرحي را ميشناختم. ايشان اهل زنجان و همزبان ما بودند و همين باعث شده بود به نوعي خيلي زودتر با يكديگر صميمي و آشنا شويم. هر چند مرحوم سنشان از من كمتر بود ولي من ارادت بسيار بيشتري به ايشان داشتم. مرحوم فيرحي انساني بود كه بسيار به درس خواندن و پيگير شدن براي بحث از خود علاقه نشان ميداد. در آن زمان كه بنده با ايشان آشنا شدم، سال چهارم يا پنجمي بود كه ايشان وارد حوزه علميه شده بودند ولي با اين حال به خاطر دارم كه خيلي در پيگيري مسائل درسي دقيق بودند و تلاش ميكردند كه مفاهيم و مسائل را درك كنند و بفهمند. ايشان در عين تلاشي كه هميشه داشتند از يك آرامش قلبي و روحي برخوردار بود. در آن روزگار كه مشكلات بسيار بود، در كشور مردم درگير دفاع مقدس بودند و در عين حال براي هر كدام از ما گرفتاريهايي پيش ميآمد و ما ناراحت ميشديم ولي ايشان هرگز در اين موقعيتهاي سخت پرخاشگري به ديگران نداشتند.
يكي ديگر از ويژگيهاي مرحوم فيرحي كه بايد به آن اشاره كنيم، تواضع ايشان بود. با وجود اينكه نسبت به ديگران تلاش بيشتري ميكردند ولي هميشه از اين پرهيز داشتند كه خودشان را در معرض ديگران قرار دهند يا اينكه بخواهند معروف شوند. اين ويژگي اخلاقي ايشان هم در راستاي همان آرامششان بود. درس و تحقيق خود را در آرامش كامل به پيش ميبردند و عجلهاي ما در ايشان نميديديم كه بخواهند نتايج كار خود را به رخ ديگران بكشند به همين خاطر همواره در يك آرامش اخلاقي و عملي حركت ميكردند.
همين مسلك رفتاري را هم در دانشگاه در درس دادن، مقابل ساير اساتيد همچنين كنار ساير دانشجويان پيشه خود كرده بودند. من تجربه تدريس در دانشگاهها را نيز دارم. در دانشگاه دانشجويان چون جوان هستند و در معرض يادگيري براي اينكه بتوان با آنان ارتباط برقرار كرد بايد استاد چند ويژگي داشته باشد. خوب گوش دادن به دانشجويان، با دقت تحقيق كردن و حفظ آرامش سه ويژگي مهمي است براي كسي كه ميخواهد در دانشگاه حضور داشته باشد و در ميان دانشجويان نفوذ كند. مرحوم فيرحي واقعا اين سه ويژگي را دارا بود و در اين راه هم اصلا اهل رياكاري نبود. واقعا شخصيت خود را با آرامش روحي ساخته بود. در همين حال كه به درس و بحث در دانشگاه مشغول بودند از فعاليتهاي مدني و سياسي هم غافل نشده و ما در مجمع مدرسين حوزه علميه قم نيز خدمت ايشان بوديم. در جلسات مجمع وقتي بين اعضا بحثي مطرح ميشد و ايشان ميخواستند نقدي را بيان كنند حتي اگر آن نقد قرار بود به اعضاي مجمع وارد شود، ايشان آن بحث را چنان با آرامش مطرح و تلاش ميكردند كه نقدشان موجب دلخوري فردي نشود. لازم به تاكيد است كه وجودشان در جلسات آرامش بود. علتش هم اين بود كه نميخواستند خود را مطرح كنند و خود را به رخ ديگران بكشانند. فعاليت سياسي خود را هم بر اساس تحقيق و بررسي كامل انجام ميدادند و بسيار هم جدي و فعال در اين عرصه وارد ميشدند. همواره در تهران و در قم حضور موثري داشتند و ما معمولا در جلسات در خدمت ايشان بوديم.
ايشان نظراتي داشتند كه گاهي به روح آرام و پاكشان برميگردد. واقعا ايشان به دور از روحيه پرخاشگري بود. سعي ميكرد كسي را نفي نكند و در كلامشان توهين به ديگران نباشد و همين ويژگي اخلاقي هم ايشان را در بين روحانيت و جامعه اساتيد دانشگاهي محبوب كرده بود.
ايشان بر اساس علم و تحقيق و انديشه كارها را به پيش ميبرد. كتابهايشان هم بر اساس تحقيق و با آرامش به ثمر رسيده و اصلا براي نتيجه كار عجله نداشت. براي اينكه نكتهاي را مطرح كند يا اينكه قضيهاي را اثبات كند اصلا عجله نميكردند و با صبر و حوصله تا تمام شدن تحقيقات به كار خود ادامه ميدادند. تا موضوعي را پخته شده حساب نميكردند، به آن وارد نميشدند و وقتي هم پخته ميشد، آن را طوري عرضه ميكردند كه بوي تحقير ديگران يا توهين به ديگران در آن نباشد. اين آرامش اخلاقي در تدريس ايشان هم جاري بود. مرحوم فيرحي در مناسبتهاي ملي يا مذهبي سخنرانيهاي مذهبي داشتند و ما گاهي خدمت ايشان بوديم. ايشان در سخنرانيهاي خود نيز مباحث را با آرامش خاصي بيان ميكردند و همين باعث ميشد تا همه استفاده كنند. واقعا منبر ايشان كاملا عين دانشگاه آرام و منظم بود و همين باعث شده بود كه افراد باسواد، محقق و فاضل و انديشه به سخنراني ايشان گوش بدهند و ايشان را دوست داشته باشند. همين جا بايد تاكيد كنم كه شخصا همواره از كيفيت گفتار و نوشتارشان لذت ميبردم.مرحوم فيرحي از نظر تقوا و پاكدامني هم مثالزدني بودند. من هيچگاه نديدم يك حتي كلامي در تحقير ديگران به زبان بياورند. به اين اعتبار بايد گفت كه ما روحاني عزيز بسيار بزرگي را از دست داديم و به خاطر فقدان اين عزيز بايد به جامعه دانشگاهي، حوزه قم و به خانواده بسيار محترم و بسيار عزيز آن مرحوم كه خانواده همه ما محسوب ميشود، تسليت عرض كنم.
دبيركل مجمع محققين
و مدرسين حوزه علميه قم
- به احترام داود فيرحي
رسول جعفريان
بدون تعارف، براي من، كسي استاد مطهري نميشود، و اين نيست مگر به حيث قدرت تفكر، حس نقادي و حقگويي و آزاديخواهياش و به ويژه اينكه در اين ميان، توانست اين حس خود را با ايمانش جمع كند، يا بهتر است بگويم، حساب علم و استدلال را با حساب ايمان و عشق دينياش، جدا كند. ممكن است عشق، سلطه عقل را نپذيرد، اما اينكه بتواند در امتداد او باشد و اجازه دهد عقل كار خودش را بكند، خودش امتيازي بزرگ است. شايد بهتر باشد، عشق زير سلطه عقل درآيد، اما بسا آن وقت كارايي عشق و ايمان هم از دست برود. مطهري در ميان شخصيتهاي حوزوي و دانشگاهي، نماد احترام به علم، نوآوري در چارچوب سنت و در حد مقدورات، مردي متتبع و در وقت استدلال، نيرومند و روشمند بود. اين را عرض كردم تا بگويم اين معياري بود كه ما براي نسلي از عالمان از اين دست داشتيم كه در ايران، البته بسيار اندك، زمينهاي براي بروز و ظهور داشتند. بعد از انقلاب، نياز به آنان بيش از گذشته بود، اما و معالاسف، به تدريج، نظام دست از اين افراد شست و سرنوشت انديشه و فكر را در اختيار گروهي گذاشت كه اصلا و ابدا اين ويژگي را نداشتند. با اين حال، بخشي از جامعه متدين كه به عقل احترام ميگذاشت و عقلانيت را چراغ راه خود قرار داده بود، همچنان ارادتمند افرادي بود كه خط مطهري را ادامه ميدادند. البته كه شمار افراد اين خط، نادر بلكه بسيار نادر بود. جامعه به سمت كساني هدايت ميشد، كه بيش از آنكه علمي باشند، هوچي و قصه گو بودند. نشستيم و نگريستيم كه آيا از آن نسل، كسي ظهور ميكند؟ كسي كه بتواند چراغ «تفكر» را زنده نگه دارد. روشن بود كه حالا ديگر نميشد مثل مطهري، در چند زمينه فعال بود. آن شرايط، خاص ايران آن وقت و با توان متفاوت او بود. انتظار اين بود كه در زمينههاي مختلف، كساني ظهور كنند كه توانايي علمي و انديشهاي لازم را داشته باشند و مثل مطهري هم اهل تفكر و هم چراغ راه انديشه براي ديگران باشند. اعتقاد بنده اين است كه فارغ از تلاشهايي كه حكومت براي بزرگ كردن مطهري كرد، او اهليت اين كار را داشت. اين را بايد از استقبال مردم فهميد. مردم بيدليل به كسي احترام نميگذارند. مطهري انديشههاي نو و خلاقانه و منطبق با چارچوب سنت داشت.
بنده ميخواهم عرض كنم، دوست دانشمند ما، استاد داود فيرحي از اين نسل از عالمان بود كه در كار خود عميق، فكور و متخصص و از سرآمدان بود. فيرحي به خاطر امتيازش در فكر كردن و نوشتن، براي همه قابل احترام بود. اهل فن درك ميكردند كه او از روي تامل و تفكر، با تتبع كافي، با شناخت راه و مسير و چراغ به دست، روي انديشه سياسي تامل ميكند و مينويسد. همواره ميكوشد تا تعصب را از خود دور كند و همزمان، نوآورانه، راهي براي آينده باز كند. آگاهيم كه پس از انقلاب، چقدر در اين زمينهها، اباطيل نوشته شد، اما اندك بودند كساني كه انديشههاي قابل تامل داشتند، متون را ميشناختند و با تسلط بر آرا و نظريات جديد، به نقد و بررسي آنها ميپرداختند.
فيرحي، درسهاي حوزوي و رشته تحصيلي خودش را كه قدم به قدم پيش آمده بود، درست خوانده بود. راه و رسم انديشيدن در متون را ميدانست، جستوجو ميكرد و ميكوشيد تا با شناخت بستر تفكر سياسي در ايران، يافتههاي علمي خود و نوآوريهاي خويش را مثل يك دستگاه فكري منظم ارايه دهد. هدف او نوشتن يك كتاب نبود، هدف او ارايه يك دستگاه فكري بود كه بتواند يافتهها را در يك چارچوب مشخص ارايه دهد.
آقاي فيرحي، دقيقا ميدانست در چه مسيري قدم بر ميدارد. امتياز ديگر و جنبه احترامآميز ديگر در او، اين بود كه همزمان ميانديشيد تا گرهي از مشكلات فكري جامعه را هم باز كند. او براي پيشبرد اهداف آزاديخواهانه خود، بدون سر و صدا، روي متون گذشته ميانديشيد و افكار خويش را در دفاع از آزادي به صورت منظم با استفاده از آنها ارايه ميكرد.
آخرين بار، در جلسه مفصلي در فرهنگستان علوم، دعوتش كرديم تا آخرين يافتههاي خود را براي جمع دوستان بيان كند. جلسهاي طولاني كه ايشان، قدم به قدم از دستگاه فكري و كارهاي علمي گذشته و آينده خويش را بيان كرد. آنجا به خوبي ميشد فهميد كه تفكر كسي كه بايد او را پيشرو در علم و رشته علمياش دانست، با كساني كه بيهوا و در جادهاي ناهموار مدعي هدايت ماشين علم ادعايي هستند، چه فرقي دارد.
دلسوزي عزيز از دست رفته ما، مرحوم فيرحي براي باز كردن مسيري كه از مشروطه از سوي عالمان نوانديش و آزاديخواه به روي مردم باز شده بود، قابل تقدير بود. اين احساسي افزون بر جنبههاي تحقيقي و پژوهشي او بود. بودند و هستند كساني كه پژوهش در حوزه تاريخ و انديشه سياسي را در خدمت استبدادگرايي و نابود كردن آزادي و انديشه آزاد ميخواستند، اما فيرحي با تمام توان و با استناد به هر نص و خبر ديني كه مييافت، در تلاش بود تا وجه انساني و آزاديخواهانه دين را، به ويژه در بعد انديشه سياسي نشان دهد. خداي رحمتش كند.
استاد تاريخ دانشگاه تهران
- فقيهي جسور، عالمي متواضع
محمود صادقي
درگذشت استاد فيرحي براي جامعه علمي و فكري ما ضايعه بسيار بزرگ و به واقع جبرانناپذير است. شخصا سالهاست كه آقاي دكتر فيرحي را ميشناختم و چند سالي هم هست كه از نزديك با ايشان آشنايي داشتم. آثار و سخنان ايشان را دنبال ميكردم و از تراوشات فكري ايشان بهره ميبردم.
ايشان نمونه بارز و مثالزدني از نسل نو و نوانديش در علوم انساني و به طور خاص در حوزه علوم سياسي بود. دكتر فيرحي هم از دانش حوزوي برخوردار بود و هم در دانشگاه استادان برجستهاي را ديده بود و مطالعات گسترده و در واقع دورانديشانهاي در اين حوزه داشت. ايشان در عين حال كه رويكرد نوانديشي داشت اما نوعي وفاداري به سنت نيز در آثار و شخصيت او به چشم ميخورد و به اصطلاح به سنت پشت پا نزده بود.مرحوم فيرحي با وفاداري به انديشه عميقي كه داشت همچنين تعهد اخلاقي كه داشت بدون اينكه به سنت پشت پا بزند، سعي ميكرد در دستگاه و منظومه فكري نظام يافته و پالايش شده، راهحلها و پيشنهادهاي مبتكرانه خود را عرضه كند.
حوزه تخصصي ايشان عمدتا انديشه سياسي و فقه سياسي و نگاه اسلامي بود و با همين نگاه هم تاريخ سياسي اسلام را بازانديشي كرده بود. هر بار كه سخني و صحبتي بود و مقالهاي را عرضه ميكردند؛ انسان منتظر يك فكر جديد و انديشه جديد و يك نوع پويش جديد در نگاه او بود. مرحوم فيرحي در اواسط دهه پنجم عمر خودش بود و اين سن هم در جامعه علمي ما سن آغاز ثمردهي چه در دانشگاه و چه در حوزه محسوب ميشود ولي با اين حال ايشان در عمر پربار خود، دهها مقاله و كتاب از خود به جاي گذاشت.
ويژگياي كه من در ايشان سراغ دارم، نكتهاي است كه از منظري خاص ميتواند با مرحوم شهيد مطهري قابل مقايسه باشد و آن اينكه در آثار ايشان فقط با اطلاعات يا تحليل صرف روبهرو نيستيد بلكه با يك متدولوژي انديشه سروكار داريد.به عبارت ديگر ايشان روششناسي ويژه و مبتكرانهاي در تفكر سياسي عرضه ميكرد. كسي هم كه با آثار قلمي و بياني ايشان مواجه ميشد در واقع ميتوانست به عبارتي يك دستگاه فكري از او وام بگيرد؛ به تعبير يكي انديشمندان آقاي غلامرضا كاشي، مرحوم فيرحي يك راه و مسير فكري بود.بسياري اميدوار بودند كه ايشان در اين تكاپوي فكري بتوانند منشأ تحولات بزرگي در حوزه نوانديشي ديني شوند اما متاسفانه اين بيماري مرگبار و اين ويروسي كه كل جهان را دربر گرفته، ايشان را هم از ما گرفت. درگذشت دكتر فيرحي يادآور يكي از آيات قرآني بود. اين آيه شريفه تعبيري دارد از اين قرار كه درختي پرثمر كه در هر لحظه ثمرات خودش را اعطا ميكند. ايشان نيز مصداق درختي پرثمر بود. ايشان به واقع عالمي بودند از نظر اخلاقي و علمي بسيار برجسته و در عين حال بسيار تواضع داشتند و اين بعد اخلاقي ايشان به نوعي موجب اثرگذاري بيشتر كلامش در مخاطب ميشد. روحانيوني چون فيرحي كه در حوزه فقه سياسي فعاليت داشته اما رفته رفته شاهد كمرنگ شدن تعداد و حضورشان هستيم، قدم زدن در اين عرصه نيازمند زحمت و تحمل و رنج فراوان براي تحقيق و پژوهش است تا اينكه فرد بتواند حرفي نو و تازه بزند؛ آن هم براي مخاطبي كه هر حرفي را نميپذيرد. امروز در شرايطي قرار داريم كه نسل جديد از يكسري انديشهها رويگردان است و هر سخني را به راحتي نميپذيرد. در اين شرايط بسيار دشوار است كه بتوان با نسل نو در اين حوزه ارتباط برقرار كرد. به نظر ميرسد كه يكي از دلايل مهم افول انديشهورزي در اين حوزه هم همين موضوع باشد.
نكته ديگر اينكه حرف زدن و قلم زدن در اين حوزه مصون از خطرات نيست. با توجه به شرايط سختي كه در جامعه ما حاكم است و براي افراد به راحتي پروندهسازي ميشود، طبيعتا يك نوع از خودگذشتگي لازم است تا افراد در اين حوزه اظهارنظر كنند. هر چند ادعا ميشود شرايط آزاد انديشهورزي وجود دارد يا كرسي آزادانديشي برگزار ميشود اما عملا عرصه براي ظهور و بروز اين نحله فكري بسيار محدود است و قلم زدن هم هزينهبردار.در كشور ما قرائتي رسمي از فقه سياسي وجود دارد و متاسفانه فضا به گونهاي است كه بسياري تفسير متفاوت را برنميتابند. بهخصوص افرادي كه به طور رسمي در استخدام نظام دانشگاهي هستند طبيعتا علاوه بر جهات ديگر ممكن است با انديشهورزي و ابراز عقيده در اين حوزه امنيت شغليشان هم به خطر بيفتد و اين ممكن است باعث شود كه اين انديشهها زيرزميني رشد كند. ولي در اين شرايط آقاي فيرحي ازجمله كساني بود كه شجاعت اخلاقي داشت و يافتههاي علمي خود را با آن تعهد اخلاقي كه داشت در عين حال جسورانه بيان ميكرد.
دبيركل انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها
- و اينك خسارتي جبرانناپذير
الهه كولايي
بيش از دوهفته پيش، خبردار شديم دكتر داوود فيرحي در بيمارستان لاله بستري شده است. گروهي از همكاران او در گروه علوم سياسي، روابط بينالملل، مطالعات منطقهاي و حقوق دانشگاه تهران، به شكلهاي مختلف وضعيت مبارزه او با ويروس كوويد 19 را پيگيري و گزارش ميكردند. ديروز پيامي از رييس بخش آيسييو در بيمارستان لاله شنيديم كه بسيار اميدبخش بود. همه ما مرتب براي شفايش دعا ميكرديم و توصيههاي مختلف در اين زمينه را انجام ميداديم. در حالي كه از درگاه خداوند شفاي كاملش را درخواست ميكرديم، به برآورده شدن دعاهايمان ايمان داشتيم. ولي در همانحال از ضرورت تسليم و رضايت در برابر اراده خداوند غفلت نكرده بوديم. خبرهاي دردناك و اندوهباري در ماههاي گذشته، كام همه ايرانيان، بلكه جهانيان را تلخ كرده و خسارتهاي عظيم، با از دست رفتن گسترده سرمايههاي انساني، روح و جانمان را آزرده ساخته است.
ديروز خبر درگذشت دكتر داوود فيرحي همه ما را شوكه كرد. اندوهي سنگين جانمان را فراگرفت. از دست دادن همكاري ارزشمند، عالم، بااخلاق و رفتار مثالزدني، نه غمي است كوچك كه به سادگي بتوان تحمل كرد. دكتر فيرحي فقط يك همكار دوستداشتني در ميان استادان دانشكده حقوق و علوم سياسي نبود، او استادي باسواد، متعهد، وظيفهشناس، سختكوش، فروتن و خوشخلق بود. پيشتر او را بهعنوان دانشجويي ميشناختم كه در حوزه درس خوانده و در دانشكده ما هم در حال دكتري گرفتن است. ولي وقتي از من خواست در پاسخ به دعوت يكي از استادان در تركيه - كه مقالههاي استاداني از كشورهاي مختلف را گردآوري ميكرد تا در مورد جنبشهاي اسلامي كتابي را منتشر سازد- در مورد سياست جمهوري اسلامي ايران در آسياي مركزي مقالهاي را به انگليسي بنويسم تا در كتاب او چاپ شود، با گستره فعاليتهاي علمي او آشنا شدم. خودش هم در اين مجموعه مقالهاي داشت.
بهزودي دريافتم همراه با خلق خوش و برخوردهاي اخلاقي و فروتنانه، دكتر فيرحي تلاشهاي بسيار ارزشمند و تاثيرگذار علمي را در سطح بينالمللي دنبال ميكند. در شرايطي كه ترور و خشونت به نام اسلام، پردهاي سياه و نفرتانگيز بر اين آموزههاي الهي افكنده، فعاليت علمي دكتر فيرحي در طرح، تبيين و انتشار يك خوانش انساني و امروزي از اسلام بسيار ارزشمند بود. او كه آموزشهاي حوزهاي را بهخوبي فرا گرفته بود، توانست با ارايه برداشتها و تفسيرهاي جديد از رابطه دين و سياست، افقهاي علمي جديدي را در مورد نسبت و رابطه اين دو عرصه بگشايد. او دكتراي رشته علوم سياسي را نيز با تمركز بر انديشه سياسي گرفت. نوسازي و ساختاربندي جديد و امروزي آموزههاي اسلامي، در پاسخ به نيازهاي جوامع امروزي و بهويژه طرح و تبيين پيوند ميان اين آموزهها، با تجربهها و نهادهاي جديد سياسي در كارهاي علمي فيرحي، به خوبي قابل رهگيري است.
نتيجه فعاليتهاي علمي بينالمللي تاثيرگذار دكتر فيرحي و نيازهاي جهاني به درك و شناخت اسلام، با خوانشي امروزي و انساني در ارجاعهاي بينالمللي به آثار او، بازتاب يافته است. در آخرين گزارش از عملكرد علمي استادان دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران روشن شد، او در ميان استادان اين دانشكده، بالاترين ارجاع بينالمللي را به مقالهها و كتابهايش داشته است. اين واقعيت نشاندهنده يك توجه و نياز بينالمللي به موضوع رابطه دين و سياست در تاريخ جوامع اسلامي و نيز در ايران است. او در عمر علمي كوتاه خود توانست خدمتي شايسته و ارزشمند، در ارايه چهرهاي انساني از اسلام ارايه دهد. زندگي پربار دكتر فيرحي، ميراثي گرانبها را در اختيار همكاران و دانشجويان او قرار داده تا پس از اين رفتن اندوهبار، با مطالعه و تامل در آن، تلاشهاي سازنده او را پي بگيرند و كارهاي نيمهتمام استاد را
پيش ببرند.
روانش آرام و شاد و راهش پررهرو باد
استاد دانشگاه
- زهر طرف طنین گام های رهگشای توست
سید علی میرموسوی در فراغ دکتر فیرحی: افسوس که قدر نادانسته سرمایه ای بس ارزشمند را از کف دادیم
در حیرتم که چگونه در ماتم دوستی عزیز سخن بگویم که هرگز کسی انتظار رفتن او در این هنگام را نداشت و اینک کرونا ناباورانه ما را نظاره گر کوچ او ساخت. آن سرو خوش قامت که سایه سار وجودش تلاءلوء عشق و محبت و آرامش بود، چگونه دست تقدیرش از ما ربود. این کوزه گر دهر چنین جام لطیف/ می سازد باز بر زمین می زندش
قلم را یارای آن نیست تا در سوگ یاری بنویسد که سال ها توشه چین خرمن معرفت او بوده و از علم و عمل او درس ها آموخته است. استاد دکتر فیرحی عزیز؛ اندیشمندی روشن بین و نیک آیین، روحانی نیک ضمیر، استادی فرزانه و نمونه، الگویی به یاد ماندنی از اخلاق و ادب، دانشمندی پرکار، پژوهشگری خستگی ناپذیر که چه زود ما را تنها نهاد و چه نابهنگام از میان رخت بربست.
چگونه باور کنیم که او دیگر در میان نیست تا با طنین آرام سخن و رفتارش آرامش دهد، تا با جادوی گفتارش شور و امید آفریند، تا با اندیشه و دانش پربارش روشنایی بخشد، تا با مشعل وجودش گرما بخش محفل و انجمن شود، تا با ژرفای معرفتش راه گشاید و بر عقل و تدبیر جمع بیفزاید، تا با ذوق و قریحه اش راه برون رفتی از دشواری ها بیابد.
افسوس که قدر نادانسته سرمایه ای بس ارزشمند را از کف دادیم. در غریب زمانه ای، که اشرار دین و سنت را ابزار قدرت خود ساخته اند، او نواندیشانه نوید بخش اسلامی انسانی و رهایی بخش بود. می کوشید تا زنگار قدرت را از سنت بزداید و آن را از دام ایدئولوژی برهاند و ما را به آستانه تجدد برساند. از تجددی سخن می گفت که با سنت سر آشتی داشته باشد و آن را مایه راهیابی به افقی نو در فضای تاریک استبداد و انحطاط بداند. با کاوش در فقه به زدن راهی می اندیشید که با ساز آن بتوان شرایط زیست مومنانه در جهان جدید را فراهم کرد.
افسوس که او زود پرکشید و به ثمر نشستن کوشش و تلاش خود را ندید. گرچه اینک دیگر جسم او در میان ما نیست، ولی روح وی نظاره غلغله و هیاهویی است که ز رفتنش برپاست و یاد و آثار پربار وی از میان رفتنی نیست؛ زهر طرف طنین گام های رهگشای اوست. بر روح پاک او درود می فرستیم و از خداوند مهربان شادی و آرامش و آمرزش بیکران وی را طلب می کنیم. همسر و فرزندان و دیگر عزیزان داغدارش را تسلیت گفته و به یاد و آثار پر ارزش و برجای ماندنی اش تسلی می دهیم و صمیمانه با وی پیمان می بندیم که راهش بی رهرو نماند.
خیال روی تو در هر طریق همره ماست!
- سروش محلاتی: فیرحی در حوزه علمیه ما آنگونه که شایسته بود مورد استفاده و بهره برداری قرار نگرفت
شفقنا- استاد حوزه علمیه قم گفت: فیرحی برای حوزه های علمیه یک سرمایه بود ولی ما در حوزه از این سرمایه چه استفاده ای کردیم؟ چه بهره ای بردیم؟ چقدر از دانش او برای تحقیق، برای تدریس، برای پرورش طلاب آگاه و روشن بهره برداری کردیم؟ فیرحی در حوزه علمیه ما هم آنگونه که شایسته بود مورد استفاده و بهره برداری قرار نگرفت.
به گزارش شفقنا، حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی در درس خارج فقه امروز خود با بیان اینکه امروز روز سخت و سنگینی است، گفت: از دست دادن دوست عزیز و استاد گرامی جناب آقای فیرحی مصیبت سنگینی است. بهرحال بعد از چندروز نگرانی متاسفانه این بار سنگین مصیبت بر ما و دیگر دوستان و جامعه علمی و حوزه های علمیه فرود آمد.
او افزود: از دست دادن چنین استادی آن هم در چنین موقعیتی که نیاز به چنین شخصیت هایی است، انصافا سخت و دشوار است. انسانی عالم، آگاه، متفکر و بالاتر بسیار بسیار متخلّق و متهذّب. ولی آنچه که بیش از دست دادن این استاد عالی مقام، انسان را متاثر می کند، دو نکته است: نکته اول این است که در جامعه و کشور ما چنین عالمان دلسوز و خودساخته ای هرچند کم وجود دارند اما متاسفانه از ظرفیت چنین متفکرانی به نحو شایسته ای در کشور و نظام ما استفاده نمی شود. کسی که عمر خود را در تحصیل و تحقیق گذاشته است هم در فقه اسلامی هم در شناخت نظام سیاسی اسلام هم در آگاهی، اشراف و اطلاع از نظام های سیاسی دیگری که در جهان وجود دارد، عمری را صرف کرده و آگاهی های ذی قیمتی پیدا کرده است، چنین عناصری می توانند برای حل مشکلات کشور و برای راه حل پیداکردن در مسیری که نظام و کشور در پیش روی دارد از اندیشه و فکر آنها استفاده زیادی صورت بگیرد.
استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: متاسفانه فیرحی و امثال فیرحی در نظام ما به لحاظ استفاده کردن از اندیشه آنها غریب بوده اند و غریب هستند و این یک تاثر است که چرا از ظرفیت عالمان و دانشمندان وارسته و علاقمند و دلسوز به نظام برای حل مشکلات کشور، استفاده کامل نمی شود.
او عنوان کرد: اما ناراحتی دوم که مصیبت از دست دادن فیرحی را سنگین تر می کند، این است که متاسفانه در حوزه های علمیه ما هم از چنین عناصر متفکر و دلسوزی استفاده کامل نمی شود. فیرحی برای حوزه های علمیه یک سرمایه بود ولی ما در حوزه از این سرمایه چه استفاده ای کردیم؟ چه بهره ای بردیم؟ چقدر از دانش او برای تحقیق، برای تدریس، برای پرورش طلاب آگاه و روشن بهره برداری کردیم؟ فیرحی در حوزه علمیه ما هم آنگونه که شایسته بود مورد استفاده و بهره برداری قرار نگرفت.
سروش محلاتی گفت: این دو جهت تاثر و تاسف ما را نسبت به از دست دادن چنین دانشمندی افزون می سازد. ما افرادی مانند فیرحی یاد نداریم. افرادی که در سال های اخیر، در دو سه دهه اخیر از حوزه به دانشگاه رفته اند، البته فراوانند ولی بسیاری از این افراد در هنگام هجرت به دانشگاه، همه شئون و سرمایه حوزوی خود را(کتاب و فکر و اندیشه و لباس) اینجا گذاشتند. همه را از تن بیرون آوردند و مجرد شدند و بعد به دانشگاه کوچ کردند ولی فیرحی در زمره این گروه نبود. او از حوزه به دانشگاه رفت ولی از حوزه به دانشگاه برد. سرمایه ای را که اندوخته بود، برد. هم سرمایه علمی خود را هم سرمایه اخلاقی و تقوایی و متانتی که در حوزه علمیه کسب کرده بود. با پایان عمر هم با همین سرمایه، زندگی کرد، با این سرمایه اندیشید، با این سرمایه فکر کرد، با این سرمایه بحث علمی خود را دنبال کرد. آثار علمی این دانشمند عزیز نشان می دهد که او از حوزه علمیه چه ارزش هایی را آموخته بود و چه سرمایه علمی را با خود برده بود البته ابن بردن، دوطرفه بود هم از حوزه به دانشگاه برد هم از دانشگاه به حوزه آورد و چنین عناصری البته زیاد نیستند که در رفت و آمد خود بتوانند هم ببرند و هم بیاورند لذا خلا وجود این استاد عزیز برای ما یک خلا سنگین است و یک مصیبت جبران ناپذیر.
او افزود: علاوه بر اینکه این استاد جایگاه بلندی داشت و خلا وجودی او را به این زودی نمی توان پر کرد به لحاظ شخصی هم با توجه به ارتباطات نزدیکی که با یکدیگر داشتیم، انس و آشنایی و رفاقتی که از دیرزمان با یکدیگر داشتیم، این مصیبت بشخصه برای من بسیار سخت، دردآور و ناگوار است. اتفاق چنین بود که هرچه زمان می گذشت و هرچه با یکدیگر آشنا می شدیم، بخصوص در سال ها و ماه های اخیر، قرابت فکری بیشتری نسبت به یکدیگر احساس می کردیم و در کارهای علمی و مباحثات علمی، این قرابت را می دیدیم، در بحث هایی که با یکدیگر داشتیم، این نزدیکی را احساس می کردیم. او دارای خلق پسندیده ای بود و در میان همه دوستان از این جهت، شخصیت ممتازی بود.
از خداوند می خواهم که این عالم مهذب و صاحب خلق حسن را با روح پیامبر عظیم الشان، پیامبری که صاحب خلق عظیم در قران کریم معرفی نامیده شده است، محشور بفرماید و به خانواده او صبر و بردباری عنایت بفرماید.