محمدتقی فاضل میبدی
عموما انقلاب در هر کشوری متاثر از عوامل مختلفی است. عمدهترین عامل آن نبود عدالت اجتماعی، آزادی و در یک کلام استبدادی است که مردم یک کشور را تحت فشار قرار میدهد. طیف بزرگی از جامعه را در مقابل نظام قرار داده و شرایط انقلابی میشود. هیچ انقلابی به صورت خود به خودی به وجود نمیآید و استبداد حاکمیت کشورها سبب ایجاد انقلابها میشود. البته ممکن است دیگر کشورها نیز در رخداد انقلابها دخالتهایی داشته باشند اما زمینه اساسی هر انقلابی استبداد داخلی است. در اثر این استبداد عدالت اجتماعی، دموکراسی، آزادیهای مدنی و استقلال از بین میرود. بالاخره حکومت مستبدی که اصرار به پا برجا ماندن دارد، از دیگر کشورها کمک میگیرد و همین امر استقلال یک کشور را هم از بین میبرد. قبل از انقلاب ٥٧ این مشکلات در کشور وجود داشت. استبداد داخلی و انتظاراتی که مردم از نظام مردمسالار داشتند، برآورده نمیشد. کشور صاحب ثروت بود اما طیف بزرگی از جامعه از امکانات اولیه نیز بهره مند نبودند و همین شد که کار به انقلاب کشید. چیزی که باعث شد مردم به انقلاب اسلامی روی بیاورند، وعدههایی بود که انقلاب اسلامی به مردم داد. عمده این وعدهها استقلال و آزادی بود. همه این وعدهها در آن زمان در سایه دین به مردم داده شد. بالاخره امام خمینی، رهبر انقلاب ٥٧ به عنوان یک مرجع تقلید جلودار انقلاب بود و مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی، جمهوری اسلامی، حقوق بشر و آزادی به همه افکار، احزاب و گروهها در قالب دین بیان میکرد. انتظار مردم این بود که حکومت جمهوری اسلامی اهداف مردم را از انقلاب محقق کند. البته دستاوردهایی وجود داشت اما کماکان انتظارات برآورده نشدهای نیز وجود دارد. چنین بود که خواست اصلاحات از دل جامعه سربلند کرد و در همین راستا جریان اصلاحات نیز به عنوان یک جریان سیاسی دنبالکننده اهداف انقلاب اسلامی متولد شد. درست است که انقلابی صورت گرفته و بعدها در مسیر دیگری افتاده است اما نمیتوان در مقابل آن دوباره انقلاب کرد. کسی تحمل و حوصله انقلاب دوباره را ندارد. ساختار سیاسی ما به گونهای است که نیاز به اصلاحات دارد. اصلاحطلبها هنوز بر این باور هستند که اصل انقلاب ٥٧ درست بود. کسی از فعالان اصلاحطلب نمیگوید که اگر انقلاب نمیشد بهتر بود. مانیفست این جریان از اصل انقلاب عبور نکرده است. آنها معتقد هستند که ساختار سیاسی نظام نیاز به اصلاح در طول زمان دارد.
یکی از کارهای ضروری طی 40 سال گذشته در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب، نقد سالهای گذشته از جهتهای سیاسی، اقتصادی، سیاست خارجی، امنیتی و تمام ابعادی که مربوط به سیستم مدیریتی میشود، بوده تا معلوم شود واقعا چند گام جلوتر رفتهایم، درجا ایستادهایم یا عقبگرد کردهایم؟ اما متاسفانه این کار صورت نگرفته است. اشتباه رسانههای ما این است که هر سال در سالگرد انقلاب به یکسری شعارهای گذشته یا شعارهایی که به تازگی درست کردهاند، اکتفا میکنند. اگر ما هر سال در رسانه ملی از کارشناسان حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، آموزش و سایر رشتهها دعوت کنیم تا نظراتشان را درباره این 40 سال ارائه دهند تا دریابیم در این مدت چکار کردهایم، درواقع یک نوع واکاوی، آسیب شناسی و نگاه مجدد به این 40 سال داشتهایم تا دریابیم شعارهایی که کف خیابانها سر میدادیم و بعد هم سر صندوقهای رأی خواهان عدالت اجتماعی و آزادیهای سیاسی و رفع تبعیضها بودیم و میزان رأی ملت است که امام(ره) بارها به آن تاکید داشتند و هرآنچه اول انقلاب شاخص و معیار بود و مردم به خاطر آنها وارد صحنه شدند، در حال حاضر در جامعه امروزی ما تا چهاندازه نهادینه شده است؟ آیا عدالت اجتماعی هست یا کمتر شده؟ آیا آزادی به معنای واقعی بیشتر یا کمتر شده؟ تا چهاندازه به قانون اساسی با همه نقدهایی که ممکن است بدان وارد باشد، عمل میشود؟ واقعا سیستم مدیریتی جامعه ما روزبهروز قویتر شده است؟ یاران انقلاب روز بهروز کمتر یا بیشتر شدهاند؟ آسیبهای اجتماعی مثل طلاق، اعتیاد، قتل، اختلاس و... هر سال روند کاهشی داشته است؟ درواقع همه این موارد باید مورد بررسی قرار بگیرد و اگر اشکالی داشتیم، بگوییم. وقتی بیماری در بیمارستان چکاب میشود از بازگویی بیماریاش خودداری کنیم، بهبودی حاصل نخواهد شد. متاسفانه این اتفاق در کشور ما صورت نگرفته است. فرهنگ جامعه ما آیا فرهنگ ریاست یا فرهنگ تملق است؟ اگر جامعهمان را از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی درست اداره کنیم، مردم جذب دین میشوند اما اگر در این عرصهها موفق نباشیم، میلیاردها تومان هم برای کارهای فرهنگی هزینه کنیم، خروجی مطلوب ندارد. چون نگاه مردم به اعمال ماست.
عموما انقلاب در هر کشوری متاثر از عوامل مختلفی است. عمدهترین عامل آن نبود عدالت اجتماعی، آزادی و در یک کلام استبدادی است که مردم یک کشور را تحت فشار قرار میدهد. طیف بزرگی از جامعه را در مقابل نظام قرار داده و شرایط انقلابی میشود. هیچ انقلابی به صورت خود به خودی به وجود نمیآید و استبداد حاکمیت کشورها سبب ایجاد انقلابها میشود. البته ممکن است دیگر کشورها نیز در رخداد انقلابها دخالتهایی داشته باشند اما زمینه اساسی هر انقلابی استبداد داخلی است. در اثر این استبداد عدالت اجتماعی، دموکراسی، آزادیهای مدنی و استقلال از بین میرود. بالاخره حکومت مستبدی که اصرار به پا برجا ماندن دارد، از دیگر کشورها کمک میگیرد و همین امر استقلال یک کشور را هم از بین میبرد. قبل از انقلاب ٥٧ این مشکلات در کشور وجود داشت. استبداد داخلی و انتظاراتی که مردم از نظام مردمسالار داشتند، برآورده نمیشد. کشور صاحب ثروت بود اما طیف بزرگی از جامعه از امکانات اولیه نیز بهره مند نبودند و همین شد که کار به انقلاب کشید. چیزی که باعث شد مردم به انقلاب اسلامی روی بیاورند، وعدههایی بود که انقلاب اسلامی به مردم داد. عمده این وعدهها استقلال و آزادی بود. همه این وعدهها در آن زمان در سایه دین به مردم داده شد. بالاخره امام خمینی، رهبر انقلاب ٥٧ به عنوان یک مرجع تقلید جلودار انقلاب بود و مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی، جمهوری اسلامی، حقوق بشر و آزادی به همه افکار، احزاب و گروهها در قالب دین بیان میکرد. انتظار مردم این بود که حکومت جمهوری اسلامی اهداف مردم را از انقلاب محقق کند. البته دستاوردهایی وجود داشت اما کماکان انتظارات برآورده نشدهای نیز وجود دارد. چنین بود که خواست اصلاحات از دل جامعه سربلند کرد و در همین راستا جریان اصلاحات نیز به عنوان یک جریان سیاسی دنبالکننده اهداف انقلاب اسلامی متولد شد. درست است که انقلابی صورت گرفته و بعدها در مسیر دیگری افتاده است اما نمیتوان در مقابل آن دوباره انقلاب کرد. کسی تحمل و حوصله انقلاب دوباره را ندارد. ساختار سیاسی ما به گونهای است که نیاز به اصلاحات دارد. اصلاحطلبها هنوز بر این باور هستند که اصل انقلاب ٥٧ درست بود. کسی از فعالان اصلاحطلب نمیگوید که اگر انقلاب نمیشد بهتر بود. مانیفست این جریان از اصل انقلاب عبور نکرده است. آنها معتقد هستند که ساختار سیاسی نظام نیاز به اصلاح در طول زمان دارد.
یکی از کارهای ضروری طی 40 سال گذشته در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب، نقد سالهای گذشته از جهتهای سیاسی، اقتصادی، سیاست خارجی، امنیتی و تمام ابعادی که مربوط به سیستم مدیریتی میشود، بوده تا معلوم شود واقعا چند گام جلوتر رفتهایم، درجا ایستادهایم یا عقبگرد کردهایم؟ اما متاسفانه این کار صورت نگرفته است. اشتباه رسانههای ما این است که هر سال در سالگرد انقلاب به یکسری شعارهای گذشته یا شعارهایی که به تازگی درست کردهاند، اکتفا میکنند. اگر ما هر سال در رسانه ملی از کارشناسان حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، آموزش و سایر رشتهها دعوت کنیم تا نظراتشان را درباره این 40 سال ارائه دهند تا دریابیم در این مدت چکار کردهایم، درواقع یک نوع واکاوی، آسیب شناسی و نگاه مجدد به این 40 سال داشتهایم تا دریابیم شعارهایی که کف خیابانها سر میدادیم و بعد هم سر صندوقهای رأی خواهان عدالت اجتماعی و آزادیهای سیاسی و رفع تبعیضها بودیم و میزان رأی ملت است که امام(ره) بارها به آن تاکید داشتند و هرآنچه اول انقلاب شاخص و معیار بود و مردم به خاطر آنها وارد صحنه شدند، در حال حاضر در جامعه امروزی ما تا چهاندازه نهادینه شده است؟ آیا عدالت اجتماعی هست یا کمتر شده؟ آیا آزادی به معنای واقعی بیشتر یا کمتر شده؟ تا چهاندازه به قانون اساسی با همه نقدهایی که ممکن است بدان وارد باشد، عمل میشود؟ واقعا سیستم مدیریتی جامعه ما روزبهروز قویتر شده است؟ یاران انقلاب روز بهروز کمتر یا بیشتر شدهاند؟ آسیبهای اجتماعی مثل طلاق، اعتیاد، قتل، اختلاس و... هر سال روند کاهشی داشته است؟ درواقع همه این موارد باید مورد بررسی قرار بگیرد و اگر اشکالی داشتیم، بگوییم. وقتی بیماری در بیمارستان چکاب میشود از بازگویی بیماریاش خودداری کنیم، بهبودی حاصل نخواهد شد. متاسفانه این اتفاق در کشور ما صورت نگرفته است. فرهنگ جامعه ما آیا فرهنگ ریاست یا فرهنگ تملق است؟ اگر جامعهمان را از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی درست اداره کنیم، مردم جذب دین میشوند اما اگر در این عرصهها موفق نباشیم، میلیاردها تومان هم برای کارهای فرهنگی هزینه کنیم، خروجی مطلوب ندارد. چون نگاه مردم به اعمال ماست.