داود فیرحی
جامعه ما نیز همانند زمین زیر پایمان، پر از گسلها و شکافهای اجتماعی است؛ برخی از این شکافها تاریخی- جغرافیایی است؛ برخی قدیم و برخی جدید؛ برخی فعال و برخی نیز غیر فعالند. از جمله مهمترین شکافهای جامعه ما میتوان به موارد زیر اشاره کرد؛
۱- گسل ملی- مذهبی که شکاف ملت- امت، ایرانیت و اسلامیت نیز خوانده میشود. این گسل که از قبل از مشروطه تاکنون برجسته شده، از جمله گسلهای قابل توجه در آینده نزدیک خواهد بود.
۲- گسل زبانی- قومیتی؛ که البته جز موارد اندک تاریخی، وضعیت فعالی در ایران نداشته است. با این حال کشور چند زبانی مثل ایران هرگز نمیتواند نسبت به چنین گسلهایی غفلت کند.
۳- گسل مذهبی- مذهبی؛ شکاف تشیع و تسنن، شاید مهمترین گسل اعتقادی درون دینی است که معمولاً نه تنها انسجام داخلی، بلکه سیاست خارجی ما را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
۴- گسل مرکز- پیرامون؛ فقر و غنا، و نابرابریهای شمال و جنوب، دارا و ندار و فساد ناشی از این نوع بی عدالتیها، از جمله گرفتاریهای مهم جامعه ایران است و بتدریج نیز به مرحله بحران رسیده است.
۵- شکاف ایدئولوژیک؛ شهروند درجه یک و دو؛ انقلابی و غیر انقلابی، خودی و غیر خودی،... از جمله مرزبندیهای سنگینی است که فضای اجتماعی ما را تحت تأثیر دارد.
۶- شکاف بومی- جهانی؛ ایده خاص بودگی، دگر ستیزی، بومی گرایی و انزوا گزینی، در عین تلاش برای زیستن با نهادها و جهان جهانی شده، نیز از جمله گسلهای 70-60 ساله جامعه ایران است.
۷- گسل دولت- جامعه؛ عقب افتادگی نهاد دولت و نظام حکمرانی نسبت به تحولات اجتماعی 40 ساله، از جمله مهمترین گسلهای فعال جامعه امروز است.
۸- گسل جنسیتی؛ مردانه بودن حوزه سیاست و اجتماع و اقتصاد از یک سوی و گسترش توانمندیهای علمی، اجتماعی و رسانهای بانوان، شکاف جنسیتی را به مسألهای جدی در جامعه ما بدل کرده است.
۹- گسل نسلی؛ پدیده رهبران پیر و شهروندان جوان، از جمله مهمترین مسائل در جوامع پسا انقلابی است. پدیدهای که به «تله بنیانگذار» معروف است؛ تله بنیانگذار ناظر به وضعیتی است که بین بنیانگذاران و مقتضیات یک نظم جدید بتدریج فاصله میافتد؛ رهبران قدیم که نسبت به تحولات و آینده جامعه اعتماد ندارند، میل به کنترل نظام سیاسی دارند و برعکس نظم سیاسی برای حفظ و تداوم خود میل به انطباق با شرایط جدید دارد؛ این شرایط معمولاً به قفل شدگی و ناکارآمدی دولتهای برآمده از انقلابها ختم شده، رهبران انقلاب را در تقابل با نسل جدید شهروندان که فرزندان همان انقلابند قرار میدهد.
۱۰- گسل جمهوری- اسلامی؛ یا گسل دولت انتصابی-دولت انتخابی، یکی از تازهترین و در عین حال مهمترین گسلهای حکمرانی در نظام جمهوری اسلامی است که پیامدهای سیاستی و اجرایی گستردهای دارد. معمولاً چنین گسلی را بیماری «دو سر شدن دولت» مینامند. رویدادی که بی سابقه نیست و در برخی کشورهای مهم دنیا هم زمانی بروز کرده است؛ دوسر شدن به معنای نهادینگی دو دولت درون یک نظام سیاسی است و نتیجه عملی آن بدکارکردی یا اختلال در نظامهای سیاسی اینگونه است.
۱۱- گسل آرمان- واقعیت؛ نظامهای انقلابی، به دلایلی، آرمانها را تا منتهی الیه ممکن توسعه میدهند و به همین دلیل انتظارات فراوانی تولید میکنند. اما دولت پسا- انقلاب، که اغلب «وضعیت استثنایی» دارد، به دلایل بسیار، توان تحمل و تأمین این آرمانها را ندارد. گسل آرمان- واقع محصول این وضعیت است.
این شکافها کانونهای بالقوه یا بالفعل ناآرامیهای اجتماعی در جامعه ما هستند. نسبتی از نوع همبستگی یا حتی علت و معلولی بین اغلب این گسلها دیده میشود و این امکان وجود دارد که فعال شدن یکی؛ خواه گسل کوچک یا بزرگ، دیگر شکافهای مهمتر را تحریک و فعال کند.
جامعه ما نیز همانند زمین زیر پایمان، پر از گسلها و شکافهای اجتماعی است؛ برخی از این شکافها تاریخی- جغرافیایی است؛ برخی قدیم و برخی جدید؛ برخی فعال و برخی نیز غیر فعالند. از جمله مهمترین شکافهای جامعه ما میتوان به موارد زیر اشاره کرد؛
۱- گسل ملی- مذهبی که شکاف ملت- امت، ایرانیت و اسلامیت نیز خوانده میشود. این گسل که از قبل از مشروطه تاکنون برجسته شده، از جمله گسلهای قابل توجه در آینده نزدیک خواهد بود.
۲- گسل زبانی- قومیتی؛ که البته جز موارد اندک تاریخی، وضعیت فعالی در ایران نداشته است. با این حال کشور چند زبانی مثل ایران هرگز نمیتواند نسبت به چنین گسلهایی غفلت کند.
۳- گسل مذهبی- مذهبی؛ شکاف تشیع و تسنن، شاید مهمترین گسل اعتقادی درون دینی است که معمولاً نه تنها انسجام داخلی، بلکه سیاست خارجی ما را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
۴- گسل مرکز- پیرامون؛ فقر و غنا، و نابرابریهای شمال و جنوب، دارا و ندار و فساد ناشی از این نوع بی عدالتیها، از جمله گرفتاریهای مهم جامعه ایران است و بتدریج نیز به مرحله بحران رسیده است.
۵- شکاف ایدئولوژیک؛ شهروند درجه یک و دو؛ انقلابی و غیر انقلابی، خودی و غیر خودی،... از جمله مرزبندیهای سنگینی است که فضای اجتماعی ما را تحت تأثیر دارد.
۶- شکاف بومی- جهانی؛ ایده خاص بودگی، دگر ستیزی، بومی گرایی و انزوا گزینی، در عین تلاش برای زیستن با نهادها و جهان جهانی شده، نیز از جمله گسلهای 70-60 ساله جامعه ایران است.
۷- گسل دولت- جامعه؛ عقب افتادگی نهاد دولت و نظام حکمرانی نسبت به تحولات اجتماعی 40 ساله، از جمله مهمترین گسلهای فعال جامعه امروز است.
۸- گسل جنسیتی؛ مردانه بودن حوزه سیاست و اجتماع و اقتصاد از یک سوی و گسترش توانمندیهای علمی، اجتماعی و رسانهای بانوان، شکاف جنسیتی را به مسألهای جدی در جامعه ما بدل کرده است.
۹- گسل نسلی؛ پدیده رهبران پیر و شهروندان جوان، از جمله مهمترین مسائل در جوامع پسا انقلابی است. پدیدهای که به «تله بنیانگذار» معروف است؛ تله بنیانگذار ناظر به وضعیتی است که بین بنیانگذاران و مقتضیات یک نظم جدید بتدریج فاصله میافتد؛ رهبران قدیم که نسبت به تحولات و آینده جامعه اعتماد ندارند، میل به کنترل نظام سیاسی دارند و برعکس نظم سیاسی برای حفظ و تداوم خود میل به انطباق با شرایط جدید دارد؛ این شرایط معمولاً به قفل شدگی و ناکارآمدی دولتهای برآمده از انقلابها ختم شده، رهبران انقلاب را در تقابل با نسل جدید شهروندان که فرزندان همان انقلابند قرار میدهد.
۱۰- گسل جمهوری- اسلامی؛ یا گسل دولت انتصابی-دولت انتخابی، یکی از تازهترین و در عین حال مهمترین گسلهای حکمرانی در نظام جمهوری اسلامی است که پیامدهای سیاستی و اجرایی گستردهای دارد. معمولاً چنین گسلی را بیماری «دو سر شدن دولت» مینامند. رویدادی که بی سابقه نیست و در برخی کشورهای مهم دنیا هم زمانی بروز کرده است؛ دوسر شدن به معنای نهادینگی دو دولت درون یک نظام سیاسی است و نتیجه عملی آن بدکارکردی یا اختلال در نظامهای سیاسی اینگونه است.
۱۱- گسل آرمان- واقعیت؛ نظامهای انقلابی، به دلایلی، آرمانها را تا منتهی الیه ممکن توسعه میدهند و به همین دلیل انتظارات فراوانی تولید میکنند. اما دولت پسا- انقلاب، که اغلب «وضعیت استثنایی» دارد، به دلایل بسیار، توان تحمل و تأمین این آرمانها را ندارد. گسل آرمان- واقع محصول این وضعیت است.
این شکافها کانونهای بالقوه یا بالفعل ناآرامیهای اجتماعی در جامعه ما هستند. نسبتی از نوع همبستگی یا حتی علت و معلولی بین اغلب این گسلها دیده میشود و این امکان وجود دارد که فعال شدن یکی؛ خواه گسل کوچک یا بزرگ، دیگر شکافهای مهمتر را تحریک و فعال کند.