حجت الاسلام یوسفی: استفاده از مقدسات دینی برای امر دنیایی غیراخلاقیترین اقدام است/ بیاخلاقی در انتخابات سرمایههای اجتماعی را نابود میکند
استفاده از مقدسات دینی برای یک امر دنیایی را غیراخلاقی ترین اقدام می داند و می گوید: قطعا کاندیداهای انتخابات باید در تبلیغات خود مقدسات را کنار بگذارند و تجربه ها و برنامه های خود را عرضه کنند.
حجت الاسلام و المسلمین یوسفی عضو هیات علمی دانشگاه مفید، به بی اخلاقی و آسیب های ناشی از این امر نیز اشاره و اظهار می کند: بیاخلاقی در انتخابات سرمایههای اجتماعی کشور را نابود میکند؛ ممکن است لحظات کوتاهی در تاریخ فکر کنید با بی اخلاقی و تخریب دیگران برنده شدهاید؛ اما وقتی بلند مدت شوید می بینید که شما خودتان نیازی به تخریبگر ندارید بلکه خود تخریب شده هستید. کاندیدای اخلاقی تلاش میکند طرف مقابل خود را منصفانه نقد کند و به جای شعار دادن برنامه ارئه دهد.
متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین یوسفی را می خوانید:
این روزها بحثی با عنوان «اخلاق انتخاباتی» مطرح می شود. آیا قائل به وجود چنین عنوانی هستید؟
طبیعتا اخلاق مجموعه رفتارهایی مطابق با اصول و ارزش هاست که در تمامی عرصه های زندگی نمود پیدا می کند، یکی از آن مقاطعی که نمود اخلاقی را می شود دید؛ انتخابات و افرادی است که درگیر انتخابات هستند؛ انتخابات به مثابه یک مسابقه ورزشی است. در مسابقه ورزشی عوامل زیادی دخیلاند تا این مسابقه انجام شود و در نهایت یک نفر به عنوان پیروز این مسابقه انتخاب گردد. طبیعتا در انتخابات هم همین طور است؛ یعنی ما یک گروهی داریم که وارد این عرصه شدند که به آنها«کاندیدا» میگوییم. اینها یکسری اصول ارزشی و اخلاقی را باید رعایت کنند. یکسری تماشاگر داریم، یکسری هوادار داریم و یکسری ستادهای تبلیغاتی. مثل همان مسابقات ورزشی هیأتهای اجرایی داریم و وزارت کشور یا نیروهای انتظامی هم باید اصولی را حتما رعایت کنند. در انتخابات ناظرهایی مثل شورای نگهبان و قوه قضائیه هستند و آنها هم باید حتما اصول را در اینجا رعایت کنند؛ در کنار اینها می شود رسانهها را مطرح کرد، رسانهها هم باید همین اصول را رعایت کنند؛ به ویژه در بحث انتخابات که صداوسیما نقش پررنگی را در معرفی، بیان و برگزاری نشستها به عهده میگیرد. همه این ارکان باید اصولی را رعایت کنند که می توان برخی از آن ها را اصول «اصول قانونی» و برخی دیگر را «اصول اخلاقی» نامید.
منظور شما از اصول اخلاقی و اصول قانونی چیست؟
در قانون بر اساس حق، محوریهایی بیان میشود و سعیاش بر این است که در یک چارچوبهای موازین عدالت را رعایت کند؛ اما خیلی چیزهاست که در قالب این قانونهای نوشته شده جا نمیگیرد که آن «قوانین نانوشته» میگویند. ممکن است مجازات قانونی برای متخلفان از این قانونهای نانوشته در نظر گرفته نشود اما مردم این را ناپسند میدانند. ممکن است مردم یک رفتاری را ناجوانمردانه ببینند اما قانونی برای آن وجود نداشته باشد اینجا بحث همان اصول اخلاقی مطرح می شود. ممکن است یک جایی ما یک نواری از کسی داشته باشیم که مربوط به حریم خصوصی فرد باشد و آن را به یک شکلی منتشر می کنیم که قانون هم نتواند پیگیری کند اما اخلاق اینجا چیزی دیگری می گوید. مثلا هیچ جا نمینویسند که لازم است همه افراد راست بگویند. ما قانونی به این عنوان نداریم اما دین، اخلاق و هنجارهای جامعه این را میگوید و جامعه از افرادی که دروغگو هستند بدشان میآید.
در انتخابات کدام یک از خصائص اخلاقی بیشتر با تهدید روبرو میشود؟
یکی از موارد که معمولا زیر پا گذاشته میشود بحث شعارگرایی است. شعارگرایی یعنی اینکه ما یک حرف هایی را می زنیم که بسیار رویایی است و اما امکان عملی برای اجرای آن وجود ندارد یا اگر شخص بخواهد آن را به هر قیمتی انجام بدهد منجر به تخریبهای بیشتری برای جامعه میشود، این شعارگرایی با یک نوع فریب همراه است. ممکن است مردمی که درجه آگاهی کافی نداشته باشند از شنیدن این حرف ها خیلی خوشحال شوند. من بیایم اینطوری شعاری بدهم که اگر من رئیس جمهور بشوم تا سال آینده یا دو سال آینده دیگر فقری در کشور نخواهد بود یا بیایم بگویم تا دو سال آینده بیکاری در کشور نخواهد بود. در جامعه ما که نرخ بیکاری بالاست و گروه های فقیر کم نیستند، افراد آرمان خودشان را می بینند ولی این به جز فریب چیزی نیست. در همین چند روز برخی از نامزدان ریاست جمهوری سخن هایی را گفتهاند که هیچ منطق علمی از آن دفاع نمی کند، ولی اینها را با یک بیان احساسی و با یک صدای بلند به گونه ای خاص مطرح کردند که مردم عادی خوششان بیاید.
یکی دیگر از مسائلی که ما متاسفانه در انتخابات گذشته هم می دیدیم تصور «حق مطلق» بودن است. کاندیداها این را توجه داشته باشند که هیچ کدامشان حق مطلق نیستند و رقیب شان هم باطل محض نیست. ما اینجا دو جبهه حقِ مطلق و باطلِ محض نداریم. نباید یکی خودش را امام حسین و طرف مقابل اش را یزید فرض کند و این را مجوز بگیرد برای خیلی چیزها.
با این تصور، ما به خودمان حق می دهیم هر کاری بکنیم که مبادا یزید رئیس جمهور شود. ما این مساله را در دورههای گذشته کم نداشتیم. ما همه بشر هستیم و ۱۴ معصوم بیشتر نداریم و همه ما همانطوری که جهات مثبتی داریم جهات ضعفی هم داریم. بنا نیست که ز همان اول بگوییم نمره فلانی صد است. ما می گوییم که در میان این ۶ نفر ، صلاحیت یک نفر بهتر و بیشتر است و نمره بیشتری می گیرد ما دوست داریم که او رئیس جمهور شود نه اینکه او نقطه ضعف ندارد.
در گذشته به وضوح دیده شد که پای مقدسات را وسط میآوریم و میگوییم که فلانی امام زمان را خواب دیده و امام زمان فرموده اند که به فلانی رأی بدهید. بعد فلانی روی کار میآید و میبینیم که یکی از فاسدترین دولتهای تاریخ ماست. حال این مردمی که با این دولت فاسد روبرو میشوند چه تلقی ایی پیدا میکنند؟! استفاده از مقدسات برای رای آوردن، غیراخلاقی ترین کاری است که برای یک امر دنیایی ما می توانیم انجام بدهیم. قطعا باید مقدسات را کنار بگذاریم و خودمان را عرضه کنیم. بگوییم این تجربه کاری و برنامه من است.
مساله دیگری که مردم را فوق العاده ناراحت کرده و میکند و باز هم غیراخلاقی است اسراف در تبلیغات است. ما ادعا میکنیم که یک سیستم دینی مبتنی بر ارزشهای اخلاقی داریم و یکی از این اصول اخلاقی حرمت تبذیر و اسراف است. بنابراین کسانی که خودشان می خواهند بیایند و رئیس جمهور کشور شوند باید در تبلیغات انتخاباتی از اسراف بپرهیزند. پوسترهایی که این بزرگان انتشار میدهند به حد وفور است که در خیابانها دیده شده و مردم پا روی آن میگذارند. وقتی یک سرجمع میزنید میبینید که میلیاردها تومان خرج این انتخابات میشود. همانهایی که دارند شعار می دهند که ما برای مبارزه با فقر آمدیم! این میلیاردها تومانی را که خرج میکنید اسراف است.
بحث دیگر بحث «عدم شفافیت» است. افراد برای ۱۰ روز تا یک ماه میلیاردها خرج میکنند. برای من به عنوان یک شهروند این سوال مطرح میشود که اینها واقعا اینها را از کجا میآورند؟ کاندیدای ایکس این میلیاردها را از کجا می آورد آیا این شخصیت یک شخصیتی است که در یک خانواده سرمایهدار به دنیا آمده است؟ پدرش یک میلیاردر و یک کارخانه دار و یک ملاک بزرگ بوده یا نه؟ اگر یک شهروند عادی بوده مسئولیتهایی که این شخص داشته چگونه بوده است؟ وقتی که یک نفر تمام عمرش مسئولیتهای اجرایی داشته، پدرش یک شهروند عادی بوده، یا باید خودش فعال بخش خصوصی و یک تاجر بزرگ باشد یا اینکه این پولها را از یک جایی آورده باشد. کسی که در درآمدش تعریف شده باشد نمیتواند در عرض یک ماه چند میلیارد تومان خرج کند. پس حتما منابع مالی دارد که خارج از خودش است. اینها چه کسانی هستند؟ در کشورهای پیشرفته این منابع مالی شفاف می شود، فلانی ۲۰۰ هزار دلار، فلانی ۵۰ میلیون دلار داده و فلانی اینقدر داده است. وقتی این منابع مالی روشن شود خیلی حرفها زده میشود. واقعا منابع مالی کجاست؟ آیا ما داریم از امکانات دولتی در این رابطه استفاده می کنیم؟ خود این کاملا غیراخلاقی است. آیا ما داریم از یک گروههای خصوصی که شرط و شروطی با ما دارند استفاده میکنیم؟ در دیار آمریکایی که ما این همه راجع به آن صحبت می کنیم تقریبا منابع مالی نامزدها تعریف میشود. میگویند خانم کلینتون این مقدار دلار خرج کرده و منابع مالیاش هم روشن است، آقای ترامپ هم این مقدار خرج کرده است. ترامپ ادعا میکند که من حدود ۵۰۰ میلیون دلار خرج کردم و از جیب خودم هم خرج کردم و مشخص است که از کجا خرج کردم لذا داراییها و درآمدهای ترامپ کاهش پیدا کرده است. بنابراین مشخص است که اینها را از جیب داده است. یک آدم پولداری هم بوده و خرج کرده است. خانم کلینتون این پولداری را نداشته، بیشتر هم خرج کرده و ناموفق هم شده است اما باز منابع مالیاش روشن است. همین اتفاق باید برای ما هم بیفتد یعنی این شش نفری که آمدند بگویند چقدر خرج کردند و چه کسی پول تبلیغاتشان را داده است. در فقه ما هم راجع به قراردادها بر اصل شفافیت تاکید شده است. یعنی دین طرفدار شفافیت است. هزینه انتخابات یک مسأله جدید و مستحدث است. دین راجع به آن صحبتی نکرده ولی اصول کلی دین را که نگاه میکنید میبینید که شفافیت یک امر لازم است. در غیر این صورت وقتی شفاف نباشد شایعه به وجود میآید.
شایعه به این معنا که فلانی رئیس جمهور است پس احتمالا از منابع دولتی استفاده کرده است. پس دروغ و تهمت میزنیم. ممکن است این کار را هم نکرده باشند ولی آن اتهامات طرف آنها میآید؛ چون خودمان شفاف سازی نمیکنیم.
باز یکی از بحثهایی که در دوره های گذشته هم وجود داشته تخریب شخصیتهای دیگر است. ما گاهی وقت ها احساسمان این است که برای رای آوری کاندیدای مورد نظرمان باید دیگری را تخریب کنیم.
سعی کنیم به اخلاق پایبند باشیم و از تخریب دیگران بپرهیزیم که تخریب مثلِ همان چاه کنی است که خودش ته چاه است.
شما وقتی که با تخریب آمدید جلو، سرانجامتان این میشود که همانهایی که ۸ سال برای شما چه حرفهایی که نزده بودند و چه حمایتهایی که نکرده بودند رد صلاحیتتان میکنند. این داستان همیشگی تاریخ است. امام حسین (ع) میفرماید کسی که بخواهد از غیر طریق اخلاقی به هدفش برسد قطعا نخواهد رسید. ممکن است که یک لحظات کوتاهی در تاریخ فکرکنید با تخریب دیگران برنده شدهاید اما وقتی بلند مدت شوید می بینید که شما خودتان نیازی به تخریبگر ندارید بلکه خودت تخریب شده هستی.
یکی دیگر از مواردی که در انتخابات مورد تهدید قرار میگیرد حریم خصوصی افراد است. شش نفر کاندیدا شدند و بنا نیست که ما بگوییم شش معصوم کاندیدا شدهاند. اینها یک آدمهای عادی هستند که یک جاهایی خدمت میکردهاند و حالا آمدند و خودشان را در معرض رأی مردم قرار دادهاند. طبیعتا ممکن است خودشان یا خانوادهشان در زندگیهای خصوصیشان هم ضعفهایی داشته باشند. ما حق نداریم وارد حریم خصوصی افراد بشویم و حق نداریم مسائل شخصیشان و بچههایشان و خانمشان و فامیلشان و دیگران را بیاوریم و به چوب عمل یکی از منتسبین آنها، آنها را بکوبیم. یک وقت یک خطایی جنبه عمومی دارد که آن بحث دیگری است اما یک وقت واقعا حریم خصوصی افراد است.
یکی از بحث هایی که در پس تخریبها مطرح میشود دفع افسد به فاسد است. میگویند چون طرح مقابل فاسد است ما با دروغ و تهمت او را از جامعه طرد میکنیم. آیا این قاعده می تواند توجیه گر دروغ، تهمت یا وارد شدن به حریم خصوصی افراد باشد؟
قطعا خیر؛ کسانی که چنین تصوراتی دارند یا کلیت نظام را قبول ندارند یا اساسا فیلترینگ شورای نگهبان را قبول ندارند.
کسانی که تایید شدهاند فاسد نیستند بلکه یک قوتها و ضعفهایی دارند. اما اگر فرض هم بگذاریم بر همین که فاسد و افسدی وجود دارد باز مجوز رفتار غیراخلاقی نمی شود.
گروهی برای تهمت زدن به این روایت تمسک میکنند که «إذا رأیتم أهل الریب و البدع من بعدی فأظهروا البرائه منهم و أکثروا من سبهم و القول فیهم و الوقیعه و باهتوهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام». نظر شما در اینباره چیست؟
مرحوم شهید مطهری به این مساله اشاره کرده و می فرماید که این «باهتوهم» به معنای بهتان نیست. «بُهت» یعنی ناتوانی در پاسخ. قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم اینطور بیان می کند. وقتی که نمرود مقابل حضرت ابراهیم ایستاد و حضرت به او فرمودند که خدای من توانا هست. گفت چه کار می کند. گفت که میتواند مرده را زنده کند و زنده را مرده کند. نمرود گفت که من هم می توانم. گفت این شخص اعدامی را آزادش می کنم پس یک مرده ای را زنده کردم و آن آدم زنده هم که حقاش نیست بمیرد میکشم. حضرت ابراهیم دید که این یک مجادله است و در این مجادله این طرف اصلا معنای زنده کردن و مرده کردن را نمیفهمد و لذا فرمودند که خدای من این توانایی را دارد که خورشید را الان از شرق میآورد از غرب بیاورد تو هم می توانی؟ اینجا قرآن می فرماید « فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ». یک مرتبه نمرود مبهوت ماند. بهت به این معناست. مرحوم آقای مطهری می فرمایند که اینجا فباهتون، آنهایی که دارند بدعت می کنند شما مثل حضرت ابراهیم با منطق و استدلال به گونهای صحبت بکنید که آنها توانایی پاسخ شما را نداشته باشند نه اینکه تهمت بزنید. تهمت را که قرآن صریحا می گوید نادرست است، غیبت و دروغ و اینها از مواردی است که دین با آنها به مبارزه پرداخته است. از طرف دیگر اینها چطور به این جمعبندی رسیده اند که فلانی افسد است؟ مستندات و برهان و منطقشان را نشان بدهند که ایشان افسد است و وقتی که این را با برهان نشان دادند طبیعتا این آقا باید بتواند جواب بدهد وقتی که نتواند جواب بدهد می شود فبهت الذی کفر.
به هر حال در مناظره ها و در تبلیغات انتخاباتی امکان سوال کردن از این افراد هست. اگر قرار باشد هرکسی به بهانه افسد بودن دیگری شروع به تهمت زدن و دروغ گفتن کند هرج و مرج اخلاقی ایجاد میشود. یعنی چه دلیلی دارد که آنی که شما فکر می کنید که افسد است واقعا افسد باشد من به عکس اش فکر می کنم. با دروغ و تهمت جامعه غیراخلاقی میشود، بی اعتمادی در جامعه ایجاد میشود و سرمایه اجتماعی در اقتصاد و جامعه نابود میشود. یک جامعه بی اخلاق را ما شکل میدهیم که افسد است و چه چیزی فاسدتر از این مسأله که دیگر ما نمی توانیم به هیچ مسئولی اعتماد کنیم؟ چرا چون این افسد است.
به هر حال یکی از این افسدهای ادعا شده، رئیس جمهور میشود. بعد باید حمایت شود و به حرفش گوش بدهیم.
شفاف سازی باعث ورود به حریم خصوصی افراد نمیشود؟
به نظر من به هیچ وجه ما نباید وارد حریم خصوصی افراد بشویم. همه افراد یک حیات خلوتی دارند کما اینکه وقتی که شما بیرون هستید یک نوع لباس میپوشید وقتی که در منزل خودتان هستید لباس راحتی میپوشید و من نمی توانم لباس راحتی شما را معیار قضاوت در بیرون قرار دهم. کما اینکه یادداشتهای خصوصی برخی از افراد هم همین طور است. شما برای خودتان یک یادداشتی مینویسید. این را نمیتوانید مبنای خیلی از قضاوتها راجع به افراد قرار بدهید. به هیچ وجه ما نباید وارد حریمهای خصوصی افراد شویم.
نظریه ای وجود دارد که کسی مسئولیت اجتماعی یا سیاسی میپذیرد حریم خصوصیاش کوچکتر میشود. آیا شریعت با این نظر موافق است؟
من فکر میکنم که حریم خصوصی، حریم خصوصی است و فرقی از این جنبه نمیکند. ولی افراد باید مواظبتهایشان بیشتر باشد. چون که به هر حال افرادی که منتسب به این اشخاص هستند در معرض سوء استفاده قرار میگیرند. یعنی ممکن است تابه حال یک نفری پسر رئیس جمهور نبود پسر فلانی بود یعنی شخصیت حقیقی، اما الان دیگر این آقا رئیس جمهور است و آن می شود پسر رئیس جمهور، این عنوان پسر رئیس جمهور برای خیلی از بحثها کارگشاست. بنابراین یک مواظبتهای بیشتری را می طلبد.
چه شاخص اخلاقی باید در منتخب وجود داشته باشد تا یک منتخب اخلاقی باشد؟
کاندیدای اخلاقی تلاش میکند به طرف مقابلش را منصفانه نقد کند و به جای شعار دادن برنامه ارئه دهد. همه کسانی که کاندیدا هستند در کشور سمتهایی را داشتهاند و در حیطه مسئولیت آنها مشکلاتی وجود دارد اما برخی از مشکلاتی که ما در کشورمان داریم مشکلات امروز و دیروز نیست و ربطی به این دولت ندارد. یک مشکلاتی است که در ساختار ما بوده است؛ مثلا ما اقتصاد نفتی داشتیم، اقتصاد نفتی نه بحث امروز و نه بحث دیروز و نه بحث بعد از انقلاب است. قبل از انقلاب اقتصادمان نفتی بوده حالا اگر بخواهیم ارزیابی بکنیم نیاییم به دولت بگوییم که شما چرا اقتصادتان نفتی است.
سیستم بانکداری ما واقعا وضعیت خوبی ندارد اما آیا این دوره وضعیت خوبی ندارد یا اینکه دوره قبل هم وضعیت خوبی نداشته است؟ اینکه ما بخواهیم بگوییم اینها ربا است و بعد بگوییم این دولت رباخوار است خب دولت قبلی چه بوده؟ انصاف در نقد یکی از مسائلی است که به نظر من لازم است که در انتخابات خودش را نشان بدهد.
دومین نکته این است که کاندیدای اخلاقی به جای شعار دادن برای مردم، برنامه ارائه میدهد. مثلا ما در کشورمان با مشکل اشتغال مواجه هستیم. خیلی روشن است. حالا من که کاندیدا هستم نیایم صرفا این بحث را محکوم کنم و بگویم من این مشکل را حل میکنم؛ نه، شما باید بگویید که چگونه میخواهید حلش بکنید، تبیین راهکارها فوق العاده مهم است؛ چون واقعیت این است که این مسائل، مسائل کوچکی نیستند و بسیاری از دانشمندان در حل این مسائل با هم اختلاف نظر دارند و بعضا مسائلی هست که یک راه حل قطعی هم ندارد. اصول اخلاقی را که بیان شد باید در یک کاندیدا وجود داشته باشد؛ دروغ نگویند و تهمت نزنند و وفای به عهده بکنند و شعار ندهند. اما مهمتر از آن پاسخگویی است.
در جامعهای که مسئولان پاسخگو نباشند بی اخلاقی هم به طور عادی رخ میدهد؛ یعنی من به خودم این جسارت را میدهم که هر چیز را بگویم و هر حرفی را بزنم، شعار بدهم، وعدهی بدون عمل بدهم و یک جایی دروغ بگویم. چون پاسخگو نیستم.
اگر پاسخگویی وجود داشته باشد و من بدانم که جمله جملههای من مورد بازخواست قرار میگیرد، اگر مجلس از من سوال نکرده نهادهای مدنیِ آزاد و احزاب مستقل و رقیب، مرا به چالش میکشند هر حرفی را نمیزنم.
مهم این است که شرایط به گونهای باشد که کسی جرأت دروغ گفتن و تهمت زدن را پیدا نکند. برای اینکه جرأت نداشته باشند باید این نهادهای مدنی تقویت بشود و اینها فضایی را ایجاد کنند که افراد احساس کنند هزینه دروغ گویی و تهمت زدن در کشور بالاست. این اتفاق را شما در برخی از این کشورها میبینید. رئیس جمهور نه به خاطر اینکه آدم خیلی اخلاقی است، بلکه احساس میکند که اگر این کار را نکند زیر سوال میرود. وقتی که رانندگی میکنیم اینطور نیست که از صمیم قلب دوست داریم سرعتمان بالا نرود. این دوربینها و پلیسهایی که در مسیر هستند و هزینه جریمه باعث میشود سرعتمان را کنترل کنیم.
چطور می شود به این نقطه رسید؟
باید یکسری از زیرساختهای قانونی و اجتماعی درست شود تا این بی اخلاقیها حداقل به حداقل برسد. یکی از جهاتی که الان جامعه ما دچار این بیاخلاقی است نبودن زیرساختهای قوی یعنی نبودن احزاب قوی و مستقل است. آن نهادهای مدنی و مطبوعاتی که بتوانند به راحتی این انتقادات را مطرح کنند و حاشیهای پیدا نکنند در کشور نیست. آن شبکههای اجتماعی که بتواند به بالا بردن هزینه دروغ کمک کند نیست.مجلسی که واقعا چالش برای دولتهای متخلف ایجاد می کند نیست. باید احساس بشود که هزینه ی تخلفات اخلاقی که مردم روی آن حساساند مانند دروغ گویی، تهمت زنی و شایعه پراکنی و وعده های توخالی و سوء استفاده از نادانی دیگران این بالاست.
چه نهادهایی بیشترین تأثیر را در اخلاقی شدن روند انتخابات دارند؟
در حال حاضر صداوسیما و شبکههای اجتماعی می توانند نقش مهمی را داشته باشند. به دلیل اینکه گروهی معتقدند صدا و سیمای ما صدای همه ملت و همه گروه ها نیست، شبکههای اجتماعی رشد قابل ملاحظهای پیدا کردهاند لذا صدا و سیما و شبکههای اجتماعی میتوانند نقش موثری در اخلاقی شدن انتخابات داشته باشند.
صداوسیما و رسانهها چگونه میتوانند به اخلاقی شدن فضای انتخابات کمک کنند؟
بیننده نباید احساس کند که رسانهها جانبدارانه برخورد میکند. صدا و سیما باید مناظرههای عادلانه را من بدون جانبداری برگزار کند، فیلم ها و گزارشهایی را که ارائه میدهد بدون جانبداری باشد. وقتی میخواهد نمازی را پخش کنم نماز یک کاندیدایی را پخش نکند یا از تصویر یک نفری را که از قبل در معرض کاندیداتوری است پخش نکند یا برای دولت طوری خبر پخش نکند که تبلیغات بشود. رسانهها باید مردم را به حضور تشویق کنند. چون برای نظام ما خیلی مهم است که تعداد شرکت کنندگان بالا باشد تا یک پیامی به دنیا هم داده شود.
ثمره یک انتخابات بی اخلاقی و غیراخلاقی چه خواهد بود؟
طبیعتا وقتی که یک انتخابات غیراخلاقی را ما داشته باشیم سرمایه ی اجتماعی را در کشور نابود می کنیم. شما برگردید و واقعه ۸۸ را از این زاویه نگاه کنید. یعنی کاری به آن بحثهای سیاسی و اینها نداشته باشیم. یک رئیس جمهوری میآید و عملا به جناح مقابلاش میگوید «خس و خاشاک». این یک بی اخلاقی است، این خس و خاشاک در واقع مانند کبریتی است که به جمعیت میلیونی که به او رای ندادهاند، زده می شود. نتیجه بیاخلاقی در انتخابات دوگانگی است. نتیجهاش این میشود که گروههای مردم همدیگر را متهم می کنند و آن اعتماد و سرمایه اجتماعی که در متون دینی روی آن تأکید شده، آن اعتماد و آن همدلیها نابود میشود. بیاخلاقی عقدههای اجتماعی را تشدید میکند و یک روزی این ظاهر میشود.
ایران یک کشور در حال توسعه است. از دیدگاه اقتصادِ توسعه، میگویند اگر شما بخواهید به مشکلات توسعه نیافتگی فائق بیایید یک عزم ملی میخواهید. عزم ملی یعنی همه دست به دست هم بدهند. وقتی که این اتفاق نیفتد شما توسعه پیدا نمی کنید. بی اخلاقی یعنی بی اعتمادی اجتماعی، یعنی از دست دادن سرمایه ی اجتماعی و نرسیدن به اهداف توسعه کشور و اخلاق اگر در انتخابات ایجاد بشود آن کدورتها حداقل خواهد شد. مثل یک مسابقه فوتبالی می شود که از همان اول ما برای هم کری بخوانیم و از همان اول به همدیگر توهین بکنیم و در بازی فوق العاده خشن باشیم و اخراجی داشته باشیم بعد این تماشاگرانی که می بینند چه کار می کنند؟ اما اگر نه یک داوری عادلانهای باشد این بازیگران خودشان توجیه شده باشند و بازی خودشان را انجام بدهند حالا تیمی هم که باخته به چه چیزی باید گیربدهد؟ به داوری باید گیر بدهند یا اصطلاح به رفتارهای بی اخلاق طرف مقابل؟