محمدرضا یوسفی
دهم خرداد ماه اولین سال درگذشت مرحوم عزت الله سحابی است.مرحوم سحابی «سیاست ورزی اخلاقی»بوده که دارای دغدغه های اقتصادی بوده است.
در مجموع،دیدگاه های اقتصادی ایشان را می توان دیدگاهی مبتنی بر « اقتصاد ملی » و « توسعه متکی بر داخل » بیان کرد. او به صراحت با سرمایه داری لیبرال مخالف بوده، دنبال کردن آن را در راستای منافع ملی کشور نمی دانست. لذا با نسخههای پیشنهادی بانک جهانی و صندوق بینالملل پول مخالف بوده،از سیاست های موسوم به سیاست های تعدیل ساختاری انتقاد می کرد
نکته دیگر اینکه ایشان معتقد بود تا زمانی که بخش خصوصی ملی در کشور شکل نگرفته است،دولت موتور محرک توسعه تلقی می شود لذا اصرار بر کوچک کردن دولت در این برهه زمانی را به صواب نمی دانست.
ایشان اهداف اجتماعی ـ اقتصادی آزادی،استقلال و عدالت اجتماعی ذکر کرده، سپس یک ضرورت اساسی جامعه ایران را که هم یک هدف و هم به عنوان وسیله ای مهم جهت دستیابی به آن اهداف سه گانه،مطرح است را ذکر می کند. وی با تعبیرات مختلف «احساس هویّت ملّی» ،«عِرق ملی » ، «حس مسئولیت و تعهد ملی» و .. به حس تعلق جمعی و ملی اشاره می کند. به اعتقاد وی حس هویّت ملّی ما ایرانیان در یکصد و پنجاه سال اخیر خدشهدار شده است.
ضرورت بازسازی عِرق ملی
ایشان مثال های متعددی از فقدان عِرق ملی در حوزه های مختلف را بیان می کند.در حوزههای سیاسی برخی به راحتی خودشان را به بیگانگان میفروشند. سحابی نماد آن را برخی گروه های سیاسی که در دورهی جنگ در کنار صدام علیه ملّت ایران جنگیدند، ذکر می کند. در حوزهی اقتصاد هم کسانی که برای به دست آوردن منافع شخصی خویش منافع ملّی ما را زیر پا گذارده ،از طریق واردات بی رویه به تولید و اقتصاد ملّی ضربه می زنند. و یا آنانی که برای رسیدن به متاع دنیایی و دستیابی به برخی امتیازات حاضرند به بیگانه امتیازدهندو موارد دیگری که ایشان در نوشته های خویش به آنان اشاره کرده است.بنابراین از دیدگاه ایشان هویّت ملّی در نزد ما تضعیف شده و ما باید به بازسازی این هویت بپردازیم در غیر این صورت جامعه ایرانی از دستیابی به اهداف آزادی، عدالت و استقلال محروم خواهد بود.
به اعتقاد سحابی جامعه ایرانی نیاز به بازسازی و تقویت هویّت ملّی، حس تعلّق ملّی یا همان عِرق ملّی دارد. سحابی معتقد است که این بازسازی پیش شرط تحقق اهداف آزادی، استقلال و همچنین عدالت اجتماعی می باشد.
رویکردهای اقتصادی برای دستیابی به اهداف
ایشان معتقد بودند که برای دستیابی به آن اهداف،باید در سه بعد اقتصادی به طور جدّی تلاش کرد. نخستین بُعد، نظام مبتنی بر تولید است. اقتصادما، اقتصاد مبتنی بر دلّالی است.به تعبیر ایشان در دهه هفتاد،نظام مبتنی بر زمینبازی است و اگر ایشان زنده بود و وقایع روزهای پایانی سال 1390 را مشاهده می کرد مبتنی بر دلالی دلار و سکه نیز ذکر می کرد. نظام مبتنی بر دلالی دارای آثار و عواقبی منفی در اقتصاد می باشد.از نظر ایشان،نتیجه اقتصاد دلّالی فقر عموم مردم و گسترش شکاف طبقاتی است؛زیرا از نظام دلالی تولید بیرون نمیآید.و از سوی دیگر یک عدّه از این نظام دلّالی سودهای سرشار و کلانی برده، شکاف طبقاتی در جامعه تعمیق می گردد. و این دو آسیبی جدّی بهجامعه وارد می کند.
دومین بُعد، اصلاح الگوی مصرف جامعه است. مرحوم سحابی بیان می کند که جامعه ما یک جامعه مصرفزده است. الگوهای مصرفی جامعههیچ تناسبی با الگوهای تولیدی یا توان تولیدی ما ندارد و ما بسیار بیشتر از آن چیزی که تولید میکنیم، مصرف میکنیم.بنابراین بایددر این زمینه،الگوی مصرف جامعه اصلاح شود.
سومین بُعد،شکل دهی نظام مبتنی بر مالیات است. ساختار کنونی دولتی در کشور،تکیه بر درآمدهای نفتی است. دولت با درآمدهای نفتی خود را اداره میکند؛در حالیکه دولت باید بر نظام مالیاتی تکیه کند. به تعبیر مهندس سحابی درآمدهای نفتی، در واقع درآمد نیستند،بلکه ثروت هستند. و این ثروتها هم متعلّق به یک قشر خاص و یا یک نسل خاص نیست بلکه ثروتی متعلّق به نسل های آینده نیز می باشد. بنابراین منطق اقتضاء میکند که این ثروت در مسیر سرمایهگذاری برای نسل آینده و غنای بیشتر جامعهبه کار برده شود.
بنابراین با اقتصاد تولیدی، اصلاح الگوی مصرفی و نظام مبتنی بر مالیات ها می توان به اهداف یادشده دست یافت. اما در اینجا این سوال پیش می آید که چگونه دولت ها می توانند به امور یادشده اقدام نمایند؟به نظر ایشان دولت باید به دو اصلاح بزرگ دست بزند.اصلاح نخست،اصلاح ساختار اداری و مالی دولت است.تبلور اصلاح ساختار اداری مالی دولت در انضباط مالی است. بودجّههای دولتی منظّم بوده، حساب و کتاب بر درآمدها و هزینههای دولتی حاکم باشد.امری که فقدان آن در دولت کنونی کاملاً مشهود است.دومین نکته مهم تقویت نظارت دولت بر امور اقتصادی و جهت دهی آن است.بر خلاف شرایط ما که دولت و شبه دولت به تصدی گری می پردازد.
وضعیت کنونی اقتصاد ایران از دیدگاه سحابی
ایشان پس از بیان اهداف و سیاست های ضروری و اصلاحات ساختاری به ترسیم وضعیت کنونی اقتصاد ایران می پردازند.زیرا با اتکا به درک درست از وضعیت کنونی اقتصاد ایرانمی توان به برنامهریزی بهتری دست زد.سحابی معتقد است اقتصاد ما از یک سری مشکلات ریشهای رنج میبرد که ریشه در گذشتهی ما داشته و هنوز هم در زندگی ما وجود دارند.برخی از آنها را به عنوان بیماریهای مشهود و برخی دیگر رانامشهود برای بسیاری از مردم ذکر می کند.این بیماریها پیامدهایتلخی برای اقتصاد ما به دنبالدارند.
اوّلین اینبیماری ها، اقتصاد مبتنی بر منابع طبیعی است که نفت سمبل این منابع است.این مشکلی است که اقتصاد ایران به آن مبتلا است وهیچگاه اصلاح نشده است.اقتصاد نفتی از مهمترین عوامل فساد اقتصادی است.ایشان صحبت خودشان را بر نظریات کارشناسانهای که در صندوق بینالملل پول وبانک جهانی اظهار شده است مستند میکنند.آنان نشان میدهند که لازمهی ذاتی اقتصادهای متکی بر نفت، فساد اقتصادی است. تجربه تاریخی ما نیز این نکته را خوب نشان داده است.بنابراین وقتی اقتصاد نفتی شد،نظام مالی و اقتصادی فاسد شده، مافیای اقتصادی شکل میگیرند. مافیای اقتصادی را میتوان در بنادر غیرقانونی، فرودگاههای غیرقانونی کشور و...مشاهده کرد.ویژگی مافیا این است که به دنبال منافع بدون ملاحظه منافع ملی هستند لذااز اهرم های خود برای به دست آوردن سود از هر راه ممکن اقدام می کنند براین اساس باید پدیدهی اعتیاد و قاچاق مواد مخدر و ... را نیز در این قالب تعبیر و تفسیر کرد.
دومین ویژگی که ایشان مطرح میکند نظام دلّالی و غیرتولیدی در اقتصاد ما می باشد.البته خود این هم نیاز به تحلیل دارد چرا دلّالی چرا غیرتولیدی؟امّا به هر حال ویژگی اقتصاد ما این است که یک نظام غیرتولیدی،دلّالی است که محصول نهایی این نظام،گسترش فقر و شکاف طبقاتی است.
ویژگی سوم اقتصاد ما،وجود دولتی ناکارآمداست. از نشانه های ناکارآمدی، بوروکراسی شدید حاکم بر دولت بوده که هزینههای زیادی را بر اقتصاد ما تحمیل می کند. و دیگر نشانه آنناکارامدی پروژه های عمرانی دولتی است که تعریف و اجرا می گردد.این پروژهها معمولا در موعد مقرّر به اتمام نمیرسند و ... . در این فضا فساد در نظام اداری ما افزایش پیدا میکند. ویژگی دیگر دولتناکارآمد، بیانضباطی مالی است که اینها همه در پیوند با هم معنا پیدا میکند.نتیجه این که دولت بودجه ایی را با هدف رفاه اجتماعی وضع می کند امّا به دلیل ناکارآمدی با فساد مواجه می گردد.از آنجایی که معمولاً عدّهایاز این ناکارآمدی و فساد دولتی ذینفع خواهند شد، شکاف طبقاتی در جامعه رشد می یابد.
ضرورت اتخاذ استراتژی ملی و تبیین مبانی آن
ایشان معتقدند که این بیماریها صرفاً مربوط به امروز نبوده،این بیماریها به زمان گذشته برگشته که تا امروز تداوم پیدا کرده، ریشهدار و مزمنند. لذا با توجه به عمق و ساختاری بودن این مشکلات،برای مواجهی با آنها نیازمند به یک بسیج همگانی هستیم.و برای بسیج همگانی ما نیازمند به بازسازی عِرق ملی می باشیم تا همهی ملّت دست به دست هم داده،این مشکل را حل کنند. احساس یگانگی یا بسیج همگانی در واقع بخشی از آن برمیگردد به اینکه آحاد مردم خودشان را یک واحد ببینند و دیگر این که احساس فاصلهای میان مردم و دولت وجود نداشته باشد. اما متاسفانه در جامعه ایرانی بجز در برهه هایی معدود، میان مردم و دولت فاصله وجود داشته است.به اعتقاد سحابی ما نتوانستیم از فرصتهای تاریخی¬ایی که برای جامعه پیش آمدهاز طریق بسیج همگانی برای مواجهه با این مشکلات بهره ببریم.
به دلیل اینکه مسائل اقتصاد، سیاست و اجتماع در هم تنیده هستند لذا صرفاً نمیتوان یک راه حل اقتصادی ارائه نمود. بلکه برای مواجهه با معضلات یادشده به یک نگرش ملّی و منسجم و جامع نیاز است.
از آنجا که مشکلات ساختاری یادشدهبا بیدرایتی، فرصت سوزیو درگیری با مسائلی دیگر،حل نشده¬اند،باید نگاه بلندمدّت برای حل این معضلات داشت. بنابراین باید یک استراتژی ملّی مبتنی بر نگرشی جامع وبلند مدّت را دنبال نمود.مرحوم سحابی در اینجا سوالی طرح می کنند که مبانی این استراتژی ملّی چیست؟ ضرورت این پرسش از آنجاست که ما یک جامعه هفتاد و چند میلیونی اعم از مردم و کارشناسان داریم و می دانیم که حل معضلات یادشده بدون بسیج همگانی ممکن نیست لذا برای این امر ایجاد یک تفاهم ملی با بیان مبانی استراتژی ملی ممکن می گردد.به نظر ایشان وقتی این استراتژی ملّی میتواند موّفق باشد که بر سه مبنا استوار باشد.
مبنای اوّل ابتناء بر تجربهی تاریخی کشورمی باشد این امر از این جهت حائز اهمیّت است که ما اگر بخواهیم برای حل مشکلاتتلاشکنیم باید این راهحلها واقعگرا باشند وقتی این اتّفاق رخ میدهد که ما با درک درست پیشینه تاریخی جامعه به ویژه این یکی دو قرن اخیر و ویژگی های متخذه از آن به ارایه استراتژی ملی اقدام گردد.در غیر این صورت ما بسیج همگانی نمیتوانیم داشته باشیم. به همین دلیل ایشان تاکید می کنند که مطالعه علل شکست جنبش های مردمی در این صد و پنجاه سال اخیر حائز اهمیت است.از مشروطیّت،نهضت ملّی و پس از آنسخن می گویند و ضرورت بررسی اینکه چرا مردم در این جنبش ها به آرمان هایی که می خواستند دست نیافتند.این جا است که ایشان باز هم بر عنصر عِرق ملّی تأکید میکند.
دومین ویژگی که باید در مبانی استراتژیک مدّنظر داشت،این است که با توجّه به ویژگیهای جامعهی خودمان باید مبانی مکتبی و ایمانی استراتژی ملی هم دیده شود.یعنی وقتی که با مردم صحبت میشود چون مردم ما انسان های معتقدی هستند باید بتوانیم سازگاری این استراتژی را با مبانی مکتبی و ایمانی نشان دهیم.
از مبانی ارزشی استراتژی ملی این است که قرآن جامعهی پایدار را تعریف میکند.جامعهی پایدار قرآنی جامعهای صرفاًٌ اهل نماز و روزه نیست (البته معنویّت جای خود را دارد) امّا ایشان میگوید که از دیدگاه قرآن جامعه پایدار باید دارای ویژگی هایی در زمینه اجتماعی، اقتصادی نیز باشد وی به آیهی112 سورهی نحل تمسّک میکند که میفرماید: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ» در جامعه مطلوب قرآن، امنیّت وجود دارد.به نظر سحابی، امنیت ابعاد مختلفی دارد که آزادی های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی از مظاهر وجود امنیت در جامعه است.دومین ویژگی مطمئنّتةً است یعنی جامعهای که در آن اطمینان است که اطمینان نسبت به آینده است. نسبت به آینده فضایی مبهم و یا آینده تاریکی را به تصویر نمی کشند. سومین ویژگی به بُعد اقتصادی اشاره کرده وجود رزق از هر مکان، کنایه از رفاه اقتصادی است.اما در دنباله آیه آمده است که «فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ» اینها کفران نعمتهای الهی کردند «فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ» میگوید که اینها بعد از اینکه کفران کردند گرسنگی نصیب آنها میشود دربرابر آن موقعیت رفاهی که بیان کرد و خوف میآید که در قبال امنیت و اطمینانی است که از ویژگی های جامعه مطلوب قرآنی بود.اینجا مشخص می شود که ایشان چقدر دقیق از قرآن برداشتکرده است زیرا معمولا آمنه را به ایمان به خدا معنا می کنند ولی مهندس سحابی به قرینه مقابله قرآنی، آمنه را به قرینه مقابله با خوف و ترس، احساس امنیت در جامعه معنا می کند. نتیجه اینکه جامعهی مطلوب، جامعهای است که در آن امنیّت اعم از سیاسی و یا اقتصادی، قضایی و .. باشد. جامعهی بد در قرآن جامعهای است که در آن گرسنگی و فقر بوده، احساس امنیت در جامعه وجود نداشته، مردم نسبت به آینده مطمئن نبوده با نگرانی به آن نگاه می کنند.در حالی که جامعه خوب و پایدار قرآنی جامعه ایی مرفه، دارای امنیت و امیدوار نسبت به آیندهمی باشد.تبیین جامعه مطلوب قرآنی برای مردم برای بسیج همگانیضروری است. سپس وی به نقل روایتی از امام صادق (ع )پرداخته که حضرت می فرماید:سه چیز است که همه مردم به آنها نیازمندند امنیت، عدالت و رفاه « ثلاثةٌ يَحْتَاجُ النَّاسُ طُرّاً إِلَيْهَا الْأَمْنُ وَ الْعَدْلُ وَ الْخِصْبُ »سحابی سخن قرآن را در برابر روایت امام صادق قرار داده و از این مقابله به این نتیجه می رسد که منظور قرآن از اطمینان همان عدالت است.آیه قرآن میفرماید امنیّت، اطمینان و رفاه،روایت نیز میفرماید: امنیّت، عدالت و رفاه.اول و سوم هر دو عبارت یکی است لذا معلوم می شود که دومی از هر دو نیز یکی می باشند. یعنی مراد از اطمینان همان عدالت می باشد.سحابی معتقد است که ذهنیت ما در مورد مفهوم عدالت نادرست است.زیرا ما معمولاً عدالت را با مساوات یکی می پنداریم ولی ازکنار هم قرار دادن قرآن و حدیث ما درک می کنیم که این عدالت همان اطمینان است لذا عدالت باید یک گونهای تعریف شود که در دلش اطمینان وجود داشته باشد و به همین دلیل هم ایشان عدالت را اینگونه تفسیر می کند که فرد مطمئن باشد که محصول تلاش او به خودش برمیگردد.در جامعه حق به حقدار میرسد، حقخوری نیست وقتی عدالت است که من اطمینان داشته باشم که تمامی تلاشهای خودم به من خواهد رسید.نه حق کسی را تضییع می کنم و نه کسی حق مرا.
سومین مبنای استراتژی ملی، تکیه بر مبانی علمی و روش های علمی است. خیلیها تلاشها کردند امّا چون علمی با مسائل مواجه نشدند خیلی زود شکست خوردند.