توشه ی بیست و سوم
از زشتی هایمان به زیبایی هایت در گذر
«یا حبیب من تحبّب الیک و یا قرّۀ عین من لاذبک و انقطع الیک انت المحسن و نحن المسیئون فتجاوز یا رب عن قبیح ما عندنا بجمیل ماعندک»
ای محبوب هر که با تو دوستی کند! و ای روشنایی دیده ی هر که به تو پناه آرد و به تو دل بندد، تو نیکوکاری و ما بدکار، پس پروردگارا از زشتی هایمان به زیبایی هایت درگذر.
طبع بشر اقتضای بدی دارد و نفس اماره همواره انسان را به خواهشهای نفسانی و وسوسههای حیوانی فرامیخواند، تا جایی که خدای متعال میفرماید:
«انّ الانسان خلق هلوعاً اذا مسّه الشرّ جزوعاً و اذا مسّه الخیر منوعا[1]»ـ انسان آزمند آفریده شده، آنگاهکه شری بدو میرسد بی تابی میکند و چون خیری [مالی] بدو میرسد بخل میورزد.
و در جای دیگر درباره انسان میفرماید:
«انّه کان ظلوماً جهولاً[2]» ـ او [انسان] بسیار ستمگر و نادان است.
و در جای دیگر از انسان به عنون «قتور» و «کفّار»[3] تنگ چشم و ناسپاس یاد کرده است.
در سوره یوسف نیز از گفتهی حضرت یوسف میفرماید:
«و ماابرء نفسی انّ النفس لامارۀ باالسوء الّا مارحم ربّی[4]» ـ من خود را نمیستایم، نفس همواره فرمان دهنده به بدی است مگر اینکه پروردگارم مرا دریابد.
اینها اقتضای طبیعت انسان است مگر اینکه انسان با عنایت پروردگار و در سایه صفات و توانمندیهایی که در وی نهاده بتواند با این صفات ناپسند مقابله کند و بر آنها پیروزی یابد. در این فراز امام7 از خدا میخواهد که اگر انسان بهمقتضای زشتیهایش کارهای ناپسندی را مرتکب شد خدای بلند مرتبه به تناسب خوبی هایش از آن درگذرد.
خواجه عبدالله گوید:
الهی، آب عنایت تو به سنگ رسید، سنگ بار گرفت
سنگ، درخت رویانید، درخت میوه و بار گرفت
درختی که: بارش همه شادی
طعمش همه انس، بویش همه آزادی
درختی که: بیخ آن در زمین وفا
شاخ آن بر هوای رضا
میوهی آن معرفت و صفا و حاصل آن دیدار و لقاست.[5]
توشه ی بیست و چهارم
اگر برانیم از درگهت نخواهم رفت
«یاواسع المغفره،یا باسط الیدین بالرحمۀ فوعزّتک یا سیّدی لونهرتنی ما برحت من بابک»
ای صاحب آمرزش گسترده، و ای آنکه دستانت به رحمت گشوده گردیده. به عزتت سوگند ـ ای سرورم ـ اگر مرا رانی هرگز از درگاهت دور نمیگردم
قهر خداوند بر بنده نیز به مقتضای مهر و محبت اوست، نه مخالفت بنده با خداوند به خدا آسیبی میرساند و نه او از کسی عقده به دل میگیرد که برای گشودن عقده وی را به کیفر رساند، قهر خداوند بر بنده در دنیا زمینه تنبه و بیداری او را فراهم میآورد. و عذاب او در آخرت گناهان بنده را که خود مرتکب شده میسوزاند و زمینه بازگشت او به بهشت را فراهم میکند، تا جایی که برخی مانند ابن عربی ریشه عذاب را از «عذب» به معنی گوارا دانسته اند و مینویسند خداوند پس از مدتی عذاب، بندگانش را از دوزخ رهایی میبخشد تا جایی که دیگر کسی در دوزخ نمیماند. یا من سبقت رحمته غضبه.[6] ای آنکه رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است بنابراین اگر بگوییم لطف و غضب خدا هر دو دوستداشتنی است سخنی بهگزاف نگفتهایم. مولوی گوید:
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جدّ ای عجب من عاشق این هر دو ضد
حافظ نیز گوید:
گرم تو زخم زنی به که دیگری مرهم گرم تو زهر دهی به که دیگری تریاق
خواجه عبدالله انصاری در کتاب صد میدان نویسد:
میدان شصت و دوم صفا است، از میدان صدق میدان صفا زاید.
قوله تعالی «فماوهنو لمااصابهم فی سبیل الله».[7]
اهل صفا سه گروه اند
یکی از آنان فرشتگاناند!
از شهوت پاک، از تهمت دور، و از غفلت معصوم.
دیگر گروه انبیاء صلوات الله علیهم اند
از تراجع پاک، از زینت دور، از معاصی معصوم.
و فروتر از انبیا یک گروه از مؤمنان اهل صفایند:
از سلطان نفس رسته، دلها به مولی پیوسته و سرها به خواسته وی آراسته.[8]
توشه ی بیست و پنجم
فرمانروایی مطلق و مطلق فرمانروایی از اوست
«لا تسئل عن فعلک، ولا تنازع فی مُلکک، ولا تشارک فی امرک و لا تضادّ فی حکمک ولا یعترض علیک احد فی تدبیرک، لک الخلق والامر، تبارک الله ربّالعالمین.»
ازآنچه انجام میدهی بازخواست نمیشوی، و در فرمانرواییات با تو مخالفت نمیگردد و برای تو در کارت شریکی نیست و کسی با حُکمت به ضدّیت برنمیخیزد و در تدبیرت کسی تو را مورد اعتراض قرار نمیدهد، آفرینش و فرمان از آنِ توست، فرخنده است خدا پروردگارِ جهانیان.
ازآنرو که سراسر نظام هستی از قدرت و حکمت خدا پدید آمده است هیچگونه گسستگی و سستی و عیب و نقصی در آن مشاهده نمیگردد. آفرینش الهی آفرینش تاموتمام و نظام احسن است که خود فرمود: «فتبارک الله احسن الخالقین.»[9] مبارک است خدا که بهترین آفریدگار است. و در سوره تبارک [ملک] فرمود:
آنکه هفت آسمان بر فراز یکدیگر بیافرید، در آفرینش آن مهرگستر هرگز گسستگی نمیبینی، اینک دیده بگردان آیا گسیختگی بینی؟! باز دوباره دیده بگردان؛ دیده به نزد تو بازآید زیاندیده![10]
و چون قدرت الهی سرمنشأ همه قدرت هاست هیچ قدرتی نیست که بتواند با آن برابری و همبری کند در دعای افتتاح میخوانیم:
«قهر بعزته الاعزاء و تواضع لعظمته العظماء فبلغ بقدرته ما شاء»[11] به عزتش قدرتمندان را درهم شکست و بزرگان را در برابرش فروتن ساخت و با قدرتش به هرچه خواست رسید.
پیر هرات در تفسیر آیه 143 سوره اعراف گوید:
حضرت موسی پای از گلیم خود بیرون کشید و ارنی انظر الیک گفت خدای سبحان فرمود: هرگز مرا نخواهی دید. لیکن به کوه بنگر، اگر کوه در جای خود آرمید مرا خواهی دید. چون خدا در کوه تجلّی نمود. کوه تکّه پاره شد و موسی بیهوش افتاد. و چون به هوش آمد گفت: خدایا پاکی توراست! من به تو بازگشتم و توبه کردم! من نخستین گروندگانم.
و در بیان عرفانی آیه شریفه گوید:
چون موسی در مقام مناجات «ارنی» گفت و «لن ترانی» شنید، فرشتگان سنگ ملامت بر وی میزدند که تو طمع دیدار حق کردهای؟ تو کجا و رب ارباب کجا! خاکی و آبی
را چه رسد که حدیث قِدَم کند! نبوده و بود شده را چون
سزد که وصال لم یزل و لم یزال کند؟...
فرمان به فرشتگان آمد، که دست از موسی بدارید، که آنکس که شراب اصطفاء از جام محبت من نوشیده باشد عربده کمتر از این نکند! پیر طریقت گفت: هرکس را امیدی است و امید عارف دیدار! عارف را نه به مزد حاجت است نه به بهشت کار! همگان بر زندگانی عاشقند و مرگ برایشان دشخوار، عارف به مرگ محتاج است به امید دیدار![12]
یادداشت:
.[1] معارج /19 ـ 21.
.[2] احزاب /73.
[3]. اسراء /100 و ابراهیم /34.
[4]. یوسف /53.
.[5] تفسیر کشف الاسرار 5/211 تفسیر سورهی ابراهیم.
.[6] مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.
[7]. آل عمران /146
[8] شرح منازل السائلین /447. به نقل از کتاب صد میدان.
[9]. مؤمنون /15.
[10]. الذی خلق سبع سماوات طباقاً ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فَطَور ثم ارجع البصر کرّتین ینقلب الیک البصر خاسئأ و هوحسیر. الملک /2-4.
[11]. مفاتیح الجنان دعای افتتاح.
[12]. شرح منازل السائرین /434. به نقل از کشف الاسرار، تفسیر آیه 143 سوره اعراف.