Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

سیری در زندگی امام سجاد(ع)

سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محمدرضا یوسفی در شب دوازدهم محرم  در مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
مقدمه:
بنابر قولی دوازدهم محرم سالروز رحلت امام سجاد(ع) می باشد. مشهور سیره نویسان تولد وی را سال 38 هجری قمری و برخی نیز 37 یا 36 گفته اند. وفات امام به سال 94 یا 95 بوده است بنابراین دوره امامت وی حدود 34 سال به طول کشیده است. برای درک درست سیره امام سجاد و بهره گیری از آن باید زمان وی را شناخت. زیرا تا درک درستی از زمانه وی نباشد، سیره آن امام به خوبی به دست نمی آید.

این دوره ایی که امام در آن زندگی می کرده از نظر خفقان، گستره فساد علنی حکومت و انحطاط اخلاقی جامعه در دوران اموی و عباسی بی نظیر بوده است توجه به این نکته را لازم می دانم که در این سخنان تنها به این بحث پرداخته می شود که چگونه امام در آن برهه خاص تاریخی به تبیین معارف دینی و معرفی مکتب اهل بیت پرداخته، زمینه پرورش انسان هایی را فراهم آورد که بعدها در مکتب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) رشد یافتند. بنابراین بحث از سیره اخلاقی امام (ع) و محتوای این معارف بلند دینی مورد بحث نمی باشند.
خلفای معاصر:
دوره امامت وی از لحظه شهادت پدر بزرگوارش در کربلا و روز عاشورا آغاز گشت و 34 سال ادامه یافت. این دوران مصادف بود با خلافت یزید بن معاویه که حدوداً سه سال به طول انجامید. یزید پس از سه سال حکومت پر از جنایت از دنیا رفت.پس از وی به مدت چهار ماه فرزندش معاویه حکومت کرد و پس از آن نیز حکومت از دست شاخه ابوسفیانی اموی خارج و به شاخه مروانی منتقل شد. مروان بن حکم در سنین کهولت به مدت نه ماه حاکم بود و در سال 65 حکومت به فرزندش عبدالملک رسید که ایشان حدود 21 سال یعنی تا سال 86 حکومت کرد و پس از آن حکومت به فرزندش ولید به مدت ده سال منتقل شد. البته این نکته لازم به ذکر است که در اوایل، عبدالله زبیردر مکه دعوی خلافت کرد و توانست بخش هایی از حجاز و و عراق را در زیر سلطه خویش درآورد که تا سال 73 این وضع ادامه داشت. در واقع تا دوازده سال کشور به دو منطقه با دو حاکم تقسیم شده بود تا اینکه در سال 73 حکومت زبیریان به دست عبدالملک از بین رفت و دوباره حکومت یکپارچه به امویان رسید.
با توجه به تاریخچه فوق مهمترین خلفای معاصر امام پس از یزید، عبدالملک و ولید بوده اند که بیست و یکسال آن مصادف با خلافت عبدالملک بوده است.
استبداد حکومتی:
تفاوت حکومت قبل از امامت امام سجاد و بعد از آن در شدت اختناق و سرکوب از یک سو، آشکاری رفتار غیر اسلامی خلفاء و دهن کجی آشکار آنان به مقدسات اسلامی از سوی دیگر بوده است. امری که قبل از دوره امامت وی چنین نبود.
در ابتدا بر فضای خفقان زمان تاکید می کنم. مثالی از زمان یزید پس از جنایات کربلا می آورم. حاکم مدینه برای دلجویی و بازسازی چهره حکومت یزید، گروهی از بزرگان مدینه را به شام فرستاد و آنان مورد احترام ویژه یزید قرار گرفتند. اما وقتی آنان از این سفر بازگشتند او را چنین توصیف کردند:«ما از نزد شخصی بر می گردیم که دین ندارد، شراب می نوشد،در مجالس لهو و لعب شرکت می کندو..» آنان پس از گذشت دو سال از واقعه کربلا تازه متوجه سخنان امام حسین شده بودند لذا خود را برای نبرد با بنی امیه آماده کردند. جنگی موسوم به جنگ حره در گرفت. مسلم بن عُقبه به طرز فجیعی به قتل، غارت و تعرض به نوامیس اهل مدینه پرداخت و سپس، از آنان خواست تا اقرار کنند که بنده زرخرید یزید بوده و او هرگونه اختیاری در باره آنان دارد، بسیاری این شرط را پذیرفتند و عده اندکی هم که نپذیرفتند کشته شدند. برخورد مسلم بن عقبه با مردم مدینه باعث گشت تا از مدینه هیچگاه ساز مخالف شنیده نشود.
پس از حکومت های چند ماهه معاویه پسر یزید و مروان داماد خلیفه سوم، عبدالملک فرزند مروان به درازای 21 سال حکومتی پر از جنایت، اختناق و فساد آن هم به نام خلافت اسلامی و با عنوان امیرالمومنین شکل داد. وی قبل از رسیدن به حکومت، دائماً در مسجد حضور داشت، به گونه ایی که به وی کبوتر مسجد(حمامه المسجد) می گفتند. گویند وقتی به او خبر دادند پدرش، مروان از دنیا رفته و اوخلیفه بعد از وی شده ، به خواندن قرآن در مسجد مشغول بود؛ وی خطاب به قرآن گفت «هذا فراق بینی و بینک» اینک بین من و توجدایی افتاد و دیگر مرا با تو کاری نیست.
او در دوره حکومتش به اقداماتی دست زد که در نوع خود بی سابقه بود. به عنوان نمونه در آن زمان مرسوم بود که خطبا خطبه جمعه را با «اتق الله» آغاز می کردند، عبدالملک گفت شما ما را به پرهیزگاری می خوانید و خود را فراموش کرده اید،از این به بعد اگر کسی مرا به تقوی بخواند، گردنش را می زنم.
سعید بن مسیب گوید روزی عبدالملک به من گفت وضعیت روحی من چنان شده است که از کار نیک خوشحال نمی شوم و از کار بد ناراحت نمی گردم. سیوطی گوید روزی امّ درداء که از جمله زنانی بود که مصاحب عبدالملک بود از او پرسید که شنیده ام پس از نماز شراب می خوری عبدالملک گفت نه تنها شراب که خون مردم را نیز نوشیده ام.
همچنین در زمان وی با منجنیق مسجدالحرام و کعبه را نیز سنگباران کردند.
یکی از عمال وی حجاج بن یوسف بود. حجاج به مدت دو سال حاکم حجاز شامل مکه، مدینه و طائف بوده سپس به حکومت عراق شامل کوفه و بصره منصوب شد. وقتی او در مدینه بود، بر گردن گروهی از صحابه رسول الله مانند جابر بن عبدالله انصاری، سهل ساعدی و انس بن مالک داغ نهاد. وقتی در سال 75 برای خلافت عراق مدینه را ترک می کرد با بدترین تعبیرات از مدینه یاد می کند و درآخر منبر پیامبر را پاره چوب می نامد و....
مسعودی گوید در دوره 20 ساله وی، 120 هزار نفر یا با شمشیر و یا با شکنجه کشته شدند. و هنگام مرگش 50 هزار مرد، 30 هزار زن زندانی بودند که 16 هزار نفرشان در زندان برهنه بوده و زندان ها سقف نداشتند و حتی برخی از زندان ها نیز مختلط بوده است.
غربت اهل بیت:
فشار سنگینی بر مردم بود تا هیچ گونه رابطه ایی با امام برقرار نشود. مسعودی می نویسد: امامت حضرت سجاد به صورت مخفی، با تقیه شدید و در زمانی دشوار بود. امام صادق می فرماید مردم پس از شهادت حسین بن علی جز سه نفر ابوخالد کابلی، یحیی بن ام الطویل و جبیر بن مطعم، از اطراف خاندان پیامبر پراکنده شدند سپس افرادی به آنان پیوستند. قضیه یحیی در این رابطه شنیدنی است. فضل بن شاذان گوید در دوره ایی امام سجاد فقط پنج پیرو داشت.(که سعید بن مسیب و سعید بن جبیر را به نام هایی قبل اضافه می کند) امام سجاد فرمود که در تمام مکه ومدینه ما بیست نفر دوست نداریم.
سهل بن شعیب از بزرگان مصر روزی خدمت امام سجاد عرض کرد: حال شما و اوضاع چطور است؟ پاسخ داد فکر نکنم فردی مثل شما نداند که اوضاع ما چطور است و بعد فرمود : وضع ما در میان قوم خود مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را می کشتند و دخترانشان را زنده نگه می داشتند. امروز وضع بر ما به قدری تنگ است که مردم با سب و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما( منظور علی بین ابیطالب (ع) است) بر فراز منبر به دشمنان ما تقرب می جویند.
حکومت نه تنها حریم عمومی را زیر نظر می گرفت بلکه حریم خصوصی حضرت را نیز زیرنظر داشت. به عنوان نمونه، امام سجاد کنیزی را آزاد کرد و بعد با وی ازدواج کرد، عبدالملک نامه ایی از شام نوشت و وی را نکوهش کرد که در شان تو نیست که با کنیز آزاد شده خود ازدواج کنی که امام هم جواب او را داد، اما هدف عبدالملک تذکر این نکته نبود؛ بلکه او می خواسته به امام بگوید که حتی امور خصوصی تو نیز زیر نظر من است.
علاوه بر فضای خشن سیاسی و خفقان حاکم، اظهار بی اعتقادی به دین در گفتار حاکمان و امراء بیانگر این است که در جامعه ایی که حاکمان خود را خلیفه رسول الله نامیده و امیرالمومنین خطاب می کردند، سخنان از سرِ بی اعتقادی فراوان است.
نتیجه حاکمیت:
استبداد، فساد مالی، فساد اخلاقی، همراه با توجیه دینی چه نتیجه ایی را در بر دارد؟ به حکم «الناس علی دین ملوکهم» یا روایت «الناس بامرائهم اشبه من آبائهم»، نتیجه رواج امور یادشده در میان مردم است. این شرایط موجب گشت تا مردم بر حسب سطح فکری و عمق اندیشه و دغدغه های فکری خویش به دسته های مختلفی تقسیم شوند.
عده ایی با مشاهده وضع تناقضات حاکمینی که از سویی خود را امیرالمومنین می نامیدند و از سویی دیگر در عمل، رفتاری مغایر با احکام دینی انجام می دادند و علمایی نیز به توجیه این اعمال می پرداخته و بر فراز منبر مدح آنان می گفتند، این عده سرخورده شده، اعتقاداتشان ضعیف گشته، به فسق و فجور روی آوردند.
عده ایی با دیدن رفتارهای غیراخلاقی حکومت، تحمل نکرده به شورش های کور روی آورده اند در این راه کشته شدند.
عده ایی نیز گرچه دارای دغدغه دینی بوده، ولی مشاهده فساد اخلاقی حکام از سویی، توجیه علماء درباری و فقدان فضا برای علماء دیگر از سوی دیگر، موجب شد تا آنها سرخوردگی آنها شد.آنان با توجه به دغدغه های دینی، انزواطلبی را اختیار کردند، عده ایی جذب رهبانیت و.. و به اصطلاح امروز جذب فرقه های نوظهور شدند.
گستره انحطاط اخلاقی:
فساد اخلاق به طور غیر علنی با گسترش فتوحات از زمان عثمان شروع شده بود، اما در زمان یزید به بعد گسترش یافت و علناً انجام می شد.
مسعودی می نویسد: فساد و آلودگی یزید به اطرافیان و عمال وی نیز سرایت کرد در زمان او ساز و آواز در مدینه و مکه آشکار شد و مجالس بزم برپا شد و مردم آشکارا به شرابخواری پرداختند.
شوقی ضیف می نویسد: گویی این دو شهر(مکه و مدینه) برای خنیاگران ساخته شده بود و نه تنها مردم عادی بلکه فقهاء و زهاد نیز به آن مجالس می شتافتند.
ابوالفرج اصفهانی نقل می کند: روزی نزاعی میان فردی از اهل مدینه و مردی از عراق صورت گرفت، شخص مدنی برای اثبات مدعای خود از فردی به نام دَحمان که آوازه خوانی معروف در مدینه بوده و در مجالس لهو لعب می خواند به عنوان شاهد استفاده کرد وقاضی نیز به استناد شهادت وی به نفع فرد مدنی حکم داد. فرد عراقی تصور کرد که شاید قاضی از فسق دحمان خبر ندارد لذا به قاضی تذکر داد اما قاضی جواب داد که چون او را می شناختم از هویتش سوال نکردم. مرد عراقی گفت آخر او اهل غنا است که قاضی پاسخ داد که کدامیک از ما اهل غنا نیستیم.
تاریخ نقل می کند که عائشه دختر طلحه بزم های مختلط ترتیب می داد و زنان خواننده در آن مجالس می خواندند.
ابوالفرج اصفهانی نقل می کند که زنی مشهور در آوازه خوانی به همراه گروهی بالغ بر سی نفر از مانند خود از مدینه به مکه رفت وقتی وارد مکه شد از طرف گروهی از اشراف مکه و مردم مورد استقبال قرار گرفت و هنگام بازگشت گروهی از اهالی مدینه به استقبالش آمدند و گروهی دیگر نیز بر درب خانه ها تماشا می کردند.
در شهرهای مکه، مدینه و طائف کلاس های رقاصی و غنا و... شکل گرفته بود و کارآزموده ترین آنها در قصرها و امارات حکام مشغول به کار می شدند. به گونه ایی که مورخین، هیچ عصری از دوران اموی و عباسی را با این عصر قابل مقایسه نمی دانند.
این وضع اخلاقی مکه ومدینه است. می توان وضعیت سایر شهرها و به ویژه شهرهای دور را حدس زد.
ضعف اطلاعات دینی:
فضای بد دوران و توجیه گری علماء موجب شد تا مردم کمتر به گرد آنان جمع شوند، لذا به مرور زمان مردم از تعالیم دینی فاصله گرفتند و اطلاعات مذهبی آنان کمتر و کمتر شد. مردم احکام دینی مبتلابه مثل نماز و حج را نمی دانستند. از انس بن مالک نقل شده است که می گوید سنتی از زمان رسول الله سراغ ندارم که باقی مانده باشد، گفتند پس نماز چیست گفت شما نمی دانید چه بلایی سر نماز آوردید.
محمد بن مسلم زُهری می گوید دیدم انس بن مالک در تنهایی گریه می کند از علت آن پرسیدم پاسخ داد از مجموع آنچه از اسلام فراگرفتم جز این نماز را سراغ ندارم که آن هم ضایع شده است.
امام سجاد ( ع )، عمر خود را بعد از فاجعه کربلا در دوران چنین حاکمانی سپری کرد. در این زمان که باید آن را عصر فجایع امویان نامید، 1. بنیان های اخلاقی از هم گسسته و 2. حقوق آدمیان از میان رفته و 3. مردم غالباٌ، ناآگاه به حقیقت دینن و 4. آگاهان و عالمان، به امر خلیفه یا به تیغ حجاج سپرده می شوند و یا در مخوفترین زندان ها در انتظار مرگند. و 5. مشتی باربر دانش نیز خود را به ارزانی می فروختند.
گستره فساد اخلاقی، فرو ریختن باورها و سقوط اخلاق دینی در عرصه اجتماع نتیجه چنین حکومتی است. در این شرایط است که انسان می بیند امثال انس اشک می ریزند که از اسلام چیزی باقی نمانده و سنت پیامبر به فراموشی سپرده شده است.
اینجاست که انسان به یاد سخن امام حسین در همان شب اول که خبر فوت معاویه را در مدینه اعلام کردند، می افتد که در برابر پیشنهاد بیعت با یزید خطاب به مروان فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامه براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله یقول: الخلافه محرمه علی آل ابی سفیان فاذا رایتم معاویه علی منبری فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدینه علی المنبر فلم یبقروه فابتلاهم الله بیزید الفاسق»
یعنی همه از خدائیم و به سوی خدا می رویم( این آیه را به هنگام شنیدن خبر مرگ بیان می کنند. گویی امام با شنیدن پیشنهاد بیعت با یزید، خبر مرگی را شنیده است) اگر فردی مانند یزید به رهبری امت مسلمان برسد، باید فاتحه اسلام را خواند. من از جدم رسول الله شنیدم که فرمود هرگاه معاویه را بر منبر من دیدید(کنایه از قدرت یافتن او به نام دین) او را بکشید. اما مردم مدینه معاویه را بر فراز منبر پیامبر دیدند و کاری نکردند تا اکنون که امروز به آزمونی سخت تر دچار شده و به یزید فاسق مبتلا گشته اند.
در این جملات که امام در همان ابتدای کار بیان فرمودند دو نکته مهم را یادآور شده اند، اول این که رهبری شخصیتی مانند یزید چنان انحطاطی را بر جامعه وارد می کند که تمامی آئین اسلام به فراموشی کامل سپرده شده، تو گویی فاتحه اسلام خوانده شده است. امری که بر بسیاری از مردمان و حتی فرهیختگان جامعه آن روز نیز پوشیده مانده بود. و لذا با حسین همراهی نکردند و شد آنچه که شد. و دوم اینکه باید با انحراف با تیزبینی برخورد کرد و از همان مرحله نخست جلوی آن را گرفت، چه در غیر این صورت جامعه در آینده هزینه های بیشتری خواهد پرداخت.
محبوبیت امام با وجود فشارهای گسترده:
حدود بیست و چند سال از دوران امامت امام سجاد گذشته بود که امام برای انجام اعمال حج به مکه سفر کرده بود و از سوی دیگر هشام بن عبدالملک نیز در زمان ولابتعهدی اش برای زیارت خانه خدا آمده بود. جمعیت برای طواف بر گِرد خانه خدا و گروهی برای رسیدن به حجرالاسود تلاش می کردند. با وجود موقعیت هشام و داشتن خدم و حشم برای باز کردن راه، اما مردم اعتنایی نکردند او نتوانست دست خود را به حجرالاسود برساند که ناگاه دید مردم راه را برای مردی لاغر اندام باز می کنند تا او به آسانی به حجرالاسود برسد، پرسید این مرد کیست که چنین در میان مردم محترم است؟ فرزدق شاعر معروف با اشعار زیبایی پاسخش را داد که در اینجا تنها به دو بیت آن اکتفا می شود:
هذا الذی تعرف البطحاء و وطاته و البیت یعرفه و الحل و الحرم
این کسی است که سرزمین بطحاء جای پایش را می شناسد. خانه خدا و حرم و بیرون حرم او را می شناسند.
هذا ابن خیر عبادالله کلهم هذا التقی النقی الطاهر العلم
این فرزند بهترین خلق خداست. این مرد پرهیزگار، گزیده، پاک و نشانه و راهنما است.
چه شده است که جامعه ایی که چنان وضعی داشته که کسی جرئت نزدیک شدن به امام سجاد را نداشت و برای آن هزینه های سنگین باید می پرداخت تا بدین وضع می رسد که در برابر چشم ولیعهد، چنین با احترام با او برخورد می کنند؟ این نشان می دهد که امام در این دوره پر از استبداد و خفقان، فساد اخلاقی گسترده، نومید نشده و با مسائل جامعه خویش به دور از احساس برخورد کرده، آن را به خوبی تحلیل کرده، به جای یاس، نومیدی و سرخوردگی، راه های برون رفت از این وضعیت تلخ را بررسی کرده و دست به اقدام زده تا بدانجا که پس از بیست و چند سال اینچنین وضعیتی رخ می دهد که در حضور ولیعهد، چنین مورد احترام واقع شده است. گرچه ایجاد فضای جدید را تنها نمی توان معلول فعالیت های حضرت بیان کرد و قطعاً متغیرهای اجتماعی و سیاسی نیز در به وجود آوردن این شرایط موثر بوده اند اما بدون تردید یکی از این عوامل، حرکت حساب شده امام سجاد بوده است. در اینجا این سوال مطرح می شود که امام در این ایام چه کرده است که از وضعیتی که کسی جرئت نزدیک شدن به وی را نداشت و تمامی رفت و آمد مردم با هزینه های زیادی مواجه بود به شرایط جدید رسید؟
مبارزات امام سجاد (ع):
امام نشان داد که در بدترین شرایط هم نباید دست از مبارزه و تلاش برداشت؛ بلکه باید با برنامه ریزی، زمان سنجی و.. به دور از احساسات و...اقدام و به وظیفه عمل کرد. او با وجود همه سختی ها، اهداف دینی را دنبال میکرد. و این درسی است برای هر مسلمان که در هر شرایطی، مایوس نشده، آرمانها را فراموش نکرده و آنها را دنبال نماید.
اقداماتی را که در اینجا می توان به اختصار بیان کردعبارتند از:
1. تربیت تازه مسلمانان: فتوحات در زمان اموی گسترش یافته، به طور مرتب افراد زیادی به صورت برده وارد مدینه شده، در بازار فروخته می شدند و چون عرضه آنها زیاد بود قیمت آنان نسبت به گذشته کاهش یافته و تعداد زیادی از مردم آنان را خریداری می کردند. امام سجاد در شرایطی که امکان هر مراوده با مردم را از او گرفته بودند، پس از هر ماه مبارک رمضان عده ایی از این افراد را خریداری کرده، به منزل می آورد آنان را مورد تربیت قرار می داد و سپس بعد از ماه مبارک رمضان سال بعد آنان را جمع می کرد و با آنان سخن گفته و با توجه به ویژگی های روحی، اخلاقی هر کدام، تذکراتی مخصوص به آنان می داد و سپس همراه با یک کمک هزینه برای ادامه زندگیشان آنان را آزاد می کرد و دو باره به بازار می رفت و گروهی دیگر را خریداری می کرد. و این روند هر ساله تکرار می شد. این عمل در طول دوره امامت ایشان ادامه داشت و این باعث می گشت که افرادی از نزدیک در مکتب اهل بیت تربیت یافته، با معارف اسلامی آشنا شده سپس وارد جامعه شوند. برخی از این افراد و یا فرزندان اینان بودند که در عصر امام باقر(ع) به جلسات درس وی حاضر می شدند.
2. تبیین معارف دینی از طریق دعا و مناجات: امام سجاد(ع) نشان داد که در شرایطی که هیچ راهی برای معرفی اسلام و انحرافاتی که به نام اسلام صورت می گیرد، وجود ندارد، می توان با دعا به این تبیین دست زد. کتاب صحیفه سجادیه زبور آل محمد(ص) و انجیل اهل بیت است. از جمله معروفترین آن‌ ها دعای مکارم الاخلاق است. اما دعاهای امام منحصر به این کتاب شریف نمی باشد، به عنوان نمونه دعای ابوحمزه ثمالی و سایر دعاها را می توان ذکر نمود. ابن جوزی از دانشمندان اهل سنت گوید امام علی بن حسین بود که باب دعا و سخن گفتن با خدا را به امت تعلیم داد. دعا از دو منظر حائز اهمیت بود اول آموزش تعالیم دینی و مکتب اسلام و دوم بیان اینکه این حکومت بر حق نیست. یکی از مناجات های بسیار زیبا مناجات خمس عشره است. مضامین آن رابطه انسان و خدا است. در این مناجات فرد با هر دین و آئینی می تواند آن را بخواند. به عبارت دیگر مناجاتی بین المللی و فراتر از یک مذهب خاص است. هر مناجاتی از این پانزده مناجات ناظر به یکی از حالات روحی انسان است.
3. برگزاری جلسات منظم: امام ( ع ) به طور پیوسته و هفتگی با شیعیان جلسه داشته و به تعلیم آنان می پرداختند. ولی به دلیل فضای حاکم به صورت موعظه اخلاقی این عمل صورت می گرفت. این نکته را می توان از خطبه ایی که در تحف العقول وارد شده است، درک نمود. در تحف آمده است که« موعظته لسائر اصحابه و شیعته و تذکیره ایاهم کل یوم جمعه» یعنی موعظه های حضرت برای اصحاب و شیعیان و تذکرات به آنان در هر روز جمعه. این نشان می دهد که این جلسات به صورت مستمر و هفتگی برگزار می شد. با توجه به محدودیت های دوران اول امامت ایشان، احتمالاً این جلسات در دوران میانی امامت حضرت سجاد بوده است. ویژگی این خطبه این است که به دلیل شرایط خاص جامعه و عدم امکان استناد به اهل بیتبه عنوان منبع دینی، خطبه ها و سخنان ایشان مستند به آیات قرآنی است. همچنین بیشتر سخنان وی تذکرات اخلاقی و بیانگر رابطه انسان و خداست اما در عین حال و در همین قالب ناظر بر شرایط اجتماعی و سیاسی نیز بوده است در این فضا به مردم توجه می دهد که چه کسی را رهبر خود قرار دهند و به اصطلاح، روز قیامت باید پاسخگو باشند که در دنیا زیر عَلَم چه کسی سینه زده اند. به هر حال، حضرت در این جلسات منظم به تبیین معارف دینی و تربیت شاگردان مکتب اهل بیت می پرداختند. البته از ظاهر برخی روایات نیز بر می آید که امام جلسات خاصی نیز برای اصحاب و شاگردان خاص خویش مانند ابوحمزه ثمالی داشته است.
4. مبارزه با افکار و اندیشه های غیر اصیل: چنان چه گذشت، اختناق حاکم و فساد اخلاقی و با این همه حکومت نمودن به نام دین و استفاده ابزاری از گروهی از علماء، صحابه پیامبرو تابعین موجب سرخوردگی شده و مردم نیز به دسته های فکری مختلف در آمده بودند. برخی از این دسته ها به دلیل این که آب به آسیاب حکومت می ریختند، مورد حمایت حکومت بودند. به عنوان نمونه یکی از آن ها مکتب جبرگرای بوده، نشانه های اولیه آن در گفتار معاویه وجود دارد. زمانی که معاویه به دنبال ولایتعهدی یزید بود، عائشه شاید به دلیل شناختی که از یزید داشت از علت آن جویا شد. او پاسخ داد: «ان امر یزید قد کان قضاءً من القضاء و لیس للعباد الخیره من امرهم» مسئله یزید امری است که توسط خدا تعیین شده است و مردم در آن اختیاری ندارند. عبیدالله بن زیاد نیز در مجلس کوفه، وقتی با حضرت سجاد روبرو شده و نامش را می پرسد حضرت جواب می دهد که من علی بن حسینم، گوید: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ امام سجاد پاسخ داد: برادری داشتم که مردم او را کشتند. یعنی عبیدالله قتل حضرت علی اکبر را به خدا نسبت می دهد این قضیه در میان گفتار امویان تکرار می شد. برخی نیز در خدمت به آنان تفکر جبرگرایی را پرورش دادند. مکتب دیگری نیز که در آن دوره رشد یافت مکتب مرجئه بود. این فرقه انحرافی که با روح اسلام سازگاری نداشت، به نظر می رسد برای توجیه گری انحرافات اخلاقی رایج در آن زمان شکل گرفته بود. بنابر عقیده مرجئه ایمان امری قلبی بوده و عمل اهمیتی ندارد. بنابراین فسق و فجور و اعمال غیر اخلاقی موجب بی ایمانی افراد نمی شود. تاکید به مهم نبودن عمل در این مذهب موجب پیدایش نتایج ناگوار برای جامعه اسلامی شد. و از سوی مقابل، در سخنانی که از امام سجاد در تحف العقول نقل شده بر اهمیت عمل تاکید شده است. یکی دیگر از جریان های انحرافی آن زمان کسانی بودند که در مورد ائمه غلو می کردند. حضرت سجاد از آنان انتقاد کرده و تفکر آنان را نیز رد نموده است.
5. تبیین زهد صحیح: یکی از جریان هایی که به ویژه از نیمه دوم قرن اول رشد نمود و به مرور زمان برای خود یک هویت مستقل قائل شد، جریانی اخلاقی بود که از وضع موجود مسلمانان سرخورده شده بودند. آنان از سویی می دیدند که به نام دین چه اتفاقات ناگواری رخ می دهد و از سوی دیگر خود انسان هایی دارای دغدغه دینی بودند. در این شرایط که امکان موانست با اهل بیت وجود ندارد و از سوی دیگر مکاتب دیگر فکری به شکل های مختلف در میان مسلمانان با گسترش فتوحات رواج می یافت. گروهی با الهام از رهبانیت مسیحی و با تمسک به برخی از آیات که اهمیت آخرت و بی ارزشی دنیا را ذکر می کردند به زهد گرایی به معنای دوری از دنیا و انتخاب بیابان و... برای زندگی پرداختند. امام (ع) در مواردی با آنان به گفتگو نشسته و با استناد به آیات قرآنی سعی نموده است که انحراف فکری آنان را بیان نماید. به عنوان نمونه می توان به تحف العقول در این رابطه مراجعه کرده که مناظره حضرت را با این گروه بیان کرده و هم در کلمات قصار وی مواردی است که به تبیین زهد صحیح پرداخته است.
6. برخورد با علماء درباری: مردم نوعاً به دین و مذهب اعتقاد دارند و علماء را احترام می کنند. بر این اساس حکومت ها برای ادامه حکومت خویش به علما و دانشمندان دینی برای توجیه خود و ترمیم چهره حکومت نیازمند بوده اند. این امر برای حکومت اموی آن دوره اهمیت بیشتری داشت. زیرا آنان در برابر خویش اهل بیت را داشتند و به ویژه علی (ع) که همچون خورشیدی تابان در برابر آنان قرار داشت و لذا برای تخریب چهره وی نیازمند به خطیبانی بودند که با جعل حدیث از مقبولیت خویش استفاده کرده، به جعل احادیث علیه علی(ع) پرداخته و یا انگیزه های حسین بن علی(ع) در قیام مقدس کربلا را از محتوی تهی کرده، رنگ دنیایی به آن بدهند. یکی از این دسته از علماء درباری محمد بن مسلم زهری بوده است، که هشام بن عبدالملک وی را معلم فرزندانش قرار داد. او زندگی خود را وقف خدمت به حکومت اموی نمود. زهری در ابتدا شیفته امام سجاد بود تعاریف مهمی از وی نمود و شاید مدتی در نزد وی شاگردی کرده باشد اما بعدها که با سواد شد و مورد توجه قرار گرفت، دارای بدهی مالی شده، آنگاه جذب دستگاه حکومت عبدالملک شد و وی نیز بدهی های او را اداء کرد، خدمتکاری به او دادند و مقرری ماهانه برایش تعیین کردند و...او اموی شد و هر روز بیشتر در این منجلاب فرو رفت. زهری روایاتی جعل کرد به عنوان مثال از عائشه نقل نمود که روزی علی و عباس وارد خانه پیامبر شدند حضرت به عائشه گفت این دو بر غیر دین می میرند. و یا درروایتی دیگر نقل می کند که یکبار پیامبر وارد خانه علی و فاطمه شد و پرسید شما نماز نمی خوانید؟ علی پاسخ داد اگر خدا بخواهد خودش ما را وادار به نماز می کند. کنایه از اینکه آنان نماز نمی خواندند. و.... . بر این اساس امام سجاد ( ع ) وی را خطاب کرده، و موعظه نموده است. امام سجاد در نامه ایی می نویسد که تو اکنون در وضعیتی قرار گرفته ایی که جا دارد انسان به تو ترحم کند. خداوند حجت را بر تو تمام کرده است زیرا تو عالم بوده، حق و باطل را تشخیص می دهی، لذا روز قیامت جوابی در درگاه الهی نخواهی داشت. تو می دانی که خداوند از علماء و دانشمندان پیمان گرفته است که حقائق را برای مردم بازگویند. بدان که کمترین گناهت این است که وحشت ستمکار را تبدیل به آرامش کرده ای. آنان تورا توجیه گر کارهای خلافشان کردند و تو سنگ آسیاب آنان شده ای. و ...
7. تدوین رساله حقوق : در جامعه آن زمان که هیچ حقی به رسمیت شناخته نشده بود، ایشان رساله حقوق را تدوین می کنند.
8. یادآوری خاطره عاشورا: امام تا پایان عمر مبارک، خاطره عاشورا و جنایاتی که در حق اهل بیت رفت را نه تنها از یاد نبردند بلکه به گونه های مختلف آن آتش را در جان خویش روشن نگه داشتند و مظلومیت امام حسین و یاران را برای مردم گوشزد می کردند. هر گاه آب می نوشید اشک از چشمانشان جاری می شد وقتی از علت می پرسیدند می فرمود چگونه نگریم وقتی آب را برای حیوانات بیابان آزاد گذاشتند ولی آب را بر پدرم بستند و اورا با لب های تشنه کشتند.

برخی از منابع:
1. الاربلی، علی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، مکتبه بنی هاشمی، تبریز، 1381ق
2. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، موسسه امام صادق،نوزدهم، 1386ش
3. الحرانی، حسن، تحف العقول، موسسه النشر الاسلامی، دوم، 1363ش
4. رنجبر، محسن، نقش امام سجاد در رهبری شیعه، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1389،اول
5. سلمانپور، محمد جواد، «فرهنگ سازی امام سجاد با زبان دعا»، فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز، صص 85 ـ 106، ش 17، زمستان 1384
6. شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، اول، 1365
7. عسکری، سید مرتضی، «سیره امام سجاد»، فصلنامه پیام، ش 86
8. قمی، عباس، منتهی الآمال، سازمان انتشارات جاویدان
9. المسعودی، علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، دارالهجره، دوم، 1363
10. نجمی، محمد صادق، سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا، دفتر نشر اسلامی، دوم،1362

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم