محمد سروش محلاتی
شناخت و آگاهی ما از پدیده ها همیشه مستقیم و بدون واسطه نیست، مثلاً وقتی کسی را به «عدالت» توصیف می کنیم، از رفتار و گفتار او این صفت را در جان او کشف می کنیم، هم چنین داوری ما دربارهی «علم» یک شخص، مستند به علائمی است که از راه آن، پی به «علم» او می بریم. اینگونه شناخت که به وسیله ی «نشانه ها» بدست میآید، همان شناختی است که تعبیر قرآنی آن معرفت «آیه ای» است. آیهها و نشانهها ما را به «واقعیت های پنهان» می رسانند و از حقیقت هائی که مستقیماً در قلمرو شعور و ادراک ما قرار ندارند، پرده بر می دارند و بر شعاع معرفت ما می افزایند.
یکی از نمونه های این نوع معرفت، دریافتی است که با تأمّل در پدیده های اجتماعی و حوادث تاریخی، می توان بدان رسید، البته این معرفت نصیب کسی می شود که بتواند از «ظاهر» پدیده ها و حوادث، «عبور» کرده و ماوراء آنها را درک کند. واژه «عبرت» هم گویای همین «عبور» از سطح به عمق است که باید قصه ها را با این نگاه مرور کرد: «لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب» (سوره یوسف، آیه 110) پس کسی که فقط «نقل ها» را می خواند و نمی تواند از آن ها عبور کرده و به ریشه ها برسد، از «صاحبان خرد» و اولی الالباب نیست!
به خاطر دارم یک روز در محضر حضرت آیة الله العظمی سیستانی بودم و ایشان دربارهی برخی از جریانات تاریخی سخن می گفتند و در ضمن آن فرمودند: «تاریخ آن چیزی نیست که مورخان در کتاب ها نوشته اند، تاریخ آن چیزی است که آن ها را ننوشته اند و در کتاب ها دیده نمی شود.»
هنر یک انسان هوشیار و متفکر آن است که «دلالت» نقل ها را پی گیری می کند و «مدلول» های ناگفته را از آن در می یابد. مثلاً وقتی از یک «قابله» پس از گذشت ده ها سال، مطلبی خارق العاده و غیر عادی نقل می شود و همین «نقل» مثل وحی، شمرده شده و مبنای یک استنتاج دینی و سیاسی قرار می گیرد، واقعیت های زیادی را می توان از آن کشف کرد. به تعبیر دیگر، اولوالالباب می توانند علائم و نشانه هائی را در آن شناسائی کرده و از راه آن ها، به واقعیت هائی از این قبیل دست یابند:
1ـ این گونه نقل ها علامت آن است که ما برای «اقناع» به چه ابزارهائی روی آورده ایم، ابزارهائی که در گذشته برای اثبات حقانیتمان، از آن ها استفاده نمی کردیم!
2ـ اعتماد به این نقل ها نشان می دهد که ما به آنچه در فقه به عنوان شرایط شاهد گفته ایم، التزامی نداریم، آنجا می گوئیم «قابله» اگر مورد اطمینان و «عادل» است، گواهیاش مورد قبول قرار می گیرد و شیخ اعظم انصاری روایت نقل می کند که اگر قابله موصوف به عدالت نباشد، سخنش اعتباری ندارد و سخن «مجهول الحال» را نباید پذیرفت (القضا و الشهادات، ص128) ولی در اینجا استناد به سخن فرد مجهول، مانعی ندارد!
3ـ این نقل ها علامت آن است که بین شریعت ما و سیاست ما، فاصله و جدائی افتاده است، چون در شریعت، فقها فرموده اند که در امور غیر عادی و خارق العاده، خبر واحد حتی از شخص ثقه، «حجت» نیست و اعتباری ندارد، به فرموده ی امام خمینی «انّ المحسوسات الغریبة الغیر العادیه لا یکتفی فیها باخبار واحد» (محمد فاضل لنکرانی، معتمد الاصول، ج1، ص454)، ولی ما امور «غریبه» و غیر عادیه را با خبر واحد ثابت می کنیم!
4ـ این نقل ها علامت آن است که شأن والای ولایت معصومان در انجام امور خارق العاده را به راحتی به افراد دیگر هم سرایت می دهیم و همان منزلت استثنائی را برای آن ها هم اثبات می کنیم، پس دیگر امتیازی برای حضرت حجت سلام الله علیه نیست که وقتی به دنیا آمد شروع بخواندن آیه قرآن کرد: «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا... »
5ـ این نقل ها علامت آن است که ما «ولایت» در عصر غیبت را از یک «منصب اعتباری» بالاتر می بریم و می خواهیم برای آن پشتوانه «قرب معنوی» و کمال حقیقی ولایت باطنی قرار دهیم، در حالی که امام خمینی در بحث های ولایت فقیه خود اصرار داشت که «ولایت» به معنای حکومت و اداره کشور است و تصریح می کرد که «نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد.» (ولایت فقیه، ص40)
6ـ این نقل ها در حوزه و از حوزویان علامت آن است که خطر و آفت عوام زدگی تا قلب حکومت دینی پیشرفت کرده و مرکزی که باید با کمال عقلانیت و با نهایت شجاعت و حریّت در برابر اینگونه خطرات بایستاد، متأسفانه در بخش هائی، خود آفت زده است.
7ـ این نقل ها، علامت آن است که ما هر روز از اندیشه های حضرت امام خمینی و شاگردان واقعی اش مطهری و بهشتی، بیشتر فاصله می گیریم و تریبون های رسمی که دیروز در اختیار برجسته ترین شخصیت های فقهی، تفسیری، فلسفی حوزه مانند آیت الله جوادی آملی بود و در برابر چنین جریانات انحرافی مقاومت کرد، امروز وضع دیگری پیدا کرده است.
و بهر حال این علائم به ما می گوید: ارزش های دینی، فهم دینی، رفتار دینی، و الگوهای دینی در جامعه ما در حال تغییر است، ولی سؤال اساس این است که این تغییر به کجا خواهد انجامید؟!