به مناسبت یکمین سال ارتحال استاد آیـت الله العظمی منتظری
اینک یک سال از ارتحال استاد بزرگوار محقق سخت کوش ومجاهد نستوه آیة الله االعظمی منتظری میگذرد و جامعه اسلامی وحوزههای علمیه چون مصدومی که ضربه دیده و تا بدنش گرم است درد و رنج ناشی از مصدومیت را کمتر احساس میکند، اکنون به خود میآید که به راستی چه انسان بزرگ و شخصیتی سترگ را از دست داده است بزرگواری که از دوران جوانی و آغاز زندگانی به دنبال کسب علم و فضیلت بود و مبارزه با نابسامانیهای جامعه را آغاز کرد و تا واپسین روزهای زندگی بر همین راه و روش پایدار ماند. در طول زندگی با تمام توان کوشید و شاگردان بسیاری را تربیت کرد و پرورش داد و کتابهای ارزشمند و گرانسنگی را از خود به یادگار گذاشت.
پیشتازی در جهاد و مبارزه، پایداری بر اصول و ارزشهایی که بدان پایبند بود، تعادل در رفتار و تعامل با دیگران حتی با مخالفان و تداوم و پشتکار از ویژگیهای برجسته استاد بود.
نه در قدرت مغررو میشد، نه به هنگام گوشه نشینی و عزلت مأیوس، به فکر و اندیشه احترام می گذاشت و برای اندیشمندان، هر چند نظر آنان را نادرست میدانست احترام ویژه قائل بود. فروتنی میکرد تا دیگران بتوانند حرفشان را بزنند، هنگامی که بر وی وارد میشدي با شوخی و مزاح جوّ مجلس را میشکست، تا دیدار کننده خود را نشکند و احساس کوچکی نکند و در یک محیط دوستانه و صمیمی به گفتگو بپردازند.
حرف دیگران راحرف دیگران میدانست ویافتههای علمیشان رابه نام آنان مینوشت وهرگاه سخنی را ازکسی نقل میکرد نام گوینده آن را ولو اینکه مزاح پیش پا افتادهای باشد- میگفت تامبادا حق کسی را ضایع کرده باشد. گاهی در کلاس درس حرف دیگران را بهتر از خودشان نقل میکرد، آن را پرورش میداد، آنگاه به نقد و بررسي آن میپرداخت. او یافتههای خود را مطلق نمی دانست و گاهی که به یافتههای تازهای میرسید، به نقد یافته های گذشته خويش میپرداخت. او از استاد بزرگوارش مرحوم آیة الله العظمی بروجردی آموخته بود که می فرمود «اناکلّ یوم رجل» من هر روز شخصیّت مستقلی دارم و بسا که یافتههای امروزم با دیروزم متفاوت باشد. او از شافعی (یکی ازپیشوایان اهل سنت) به خوبی یاد میکرد و میفرمود: انسان منصف و پژوهشگری بوده و میفرمود: شافعی در بیشتر مسائل دو نظر دارد، او کتاب «الاّم» وی را در بردارندة آخرین نظرات وی میدانست.
استاد ضـمن احـترام به شخصـیت بزرگان، بزرگی آنان را باعـث این نمیدانـست که انـسان تحت تأثیر شخصیت آنان همه حرفهایشان را بپذیرد و فهم و درک خود را کنار بگذارد.
ايشان به نقل ازمرحوم آیة الله بروجردی بارهامیفرمودند:«سخن بزرگان مانع نمیشودکه انسان فهم خودش را کنار بگذاردوبا تعبّدنظر آنان رابپذیرد .آنگاه میفرمود :به راستی این فرمایش درستی است وبسیار هم اتفاق افتاده که برخی بزرگان اشتباهات فاحشی هم داشتهاند.»
استاد بر نوشتن مطالب و دریافتها تأکید میورزید. هم خود دست به قلم و اهل نوشتن بود و هم به شاگردانش توصیه میفرمود که دریافتها و برداشتها و حتی نقدهایشان به گفته ها و نوشته های دیگران را به رشته تحریر بکشند. آن مرحوم از همان دوران طلبگی که در درسهای آیة ا... بروجردی شرکت میکردند و درسهای استاد را تقریر میفرمودند، تا این اواخر زندگی که به استفتائات و مسائل شرعی پاسخ میدادند، دست از نگارش برنداشت. سیره ايشان بر این بود که بدون مطالعه و تدوین مطالب در جلسه درس حاضر نمیشدند، ابتدا مطالب درس را به عربی فصیح ، که زبان علمی حوزه هاي علميه است مینوشتند- میفرمودند عربی نوشتن برای من راحت تر از فارسی نوشتن است- آنگاه در جلسه درس تدریس میکردند و پس از آنکه نوشته مورد نقد و ایراد قرار میگرفت و مطلب حلاجی میشد- یک بار دیگر آن را بازنگری و ویرایش میکردند و برای چاپ به دست ناشر میسپردند. کتاب «الخمس»،« کتاب الزکات»،« کتاب الحدود»، « دراسات فی ولایة الفقیه» و... دیگر کتابها و نوشتههای معظم له ثمره این تلاش پیگیر ایشان است.
ایشان میفرمودند ما با شهید مطهری به صورت خصوصی نزد مرحوم امام خمینی () درس میخواندیم آنگاه سه نفری در درس آیة الله بروجردی حاضر میشدیم. یک روز آیة الله بروجردی پس از چند روز تعطیلی، مطلبی را فرمودند، من سر درس گفتم: شما در جلسه گذشته این مطلب را فرمودهاید، ایشان انکار کردند. من تکرار کردم که من این مطالب را از قول شما نوشتهام، و پس از درس، دفتر خود را در اختیار ایشان گذاشتم. فردای آن روز که ما در درس حاضر شدیم- و طبق معمول به خاطر شرکت در درس مرحوم امام دیرتر از دیگران به درس میرسیدیم- دیدم که هم شاگردی ها با تعجّب به من نگاه میکنند؛ درس که تمام شد گفتند شما نبودید آیة الله بروجردی چقدر از شما تعریف کرد که بله ما این مطالب را در جلسه قبل گفتهایم آقا شیخ حسینعلی این مطالب را نوشته است، خط عمودی و افقی کشیده و مطالب ما را جدا و مطالب خودش را جدا- در پاورقی- نوشته است. و همین زمینهای شد که آیت الله بروجردی اجازه فرمودند که معظم له تقریر درسهای ایشان را زیر عنوان «البدر الزاهر فی صلوة الجمعة و المسافر» به چاپ برسانند.
استاد علاوه بر نوشتن درس هایی که تدریس می فرمودند، در حاشیهی کتابهای خود نیز مطالبی را حاشیه زده است، که کتابخانه شخصی معظم له در این زمینه نیز گنجینهای بی نظیر است.
ایشان همین روش پسندیده را به شاگردانشان نیز توصیه میکردند، در یکی از جلسات درس خطاب به شاگردان فرمودند:
«من میخواهم به طلبههای عزیز سفارش کنم که زحمت بکشند، در زمینههای مختلف مطالعه کنند و نتیجه تحقیقاتشان را بنویسند، در کاغذ هم زیاد صرفه جویی نکنید و مطالب را منظم و مرتب بنویسید، مرحوم آقای مطهری میفرمودند: بعضی طلبهها برای نوشتن از شش سطح کاغذ استفاده میکنند- بالا، پایین، حاشیه، بین سطرها و... - با اینکه کاغذ دو سطح بیشتر ندارد!»
آيت الله منتظري برای انسان شرافت ذاتی قائل بود و حقوق همه را محترم می شمرد، با ظلم و ستم مخالفت میکرد اما برای ستمگر دعا میفرمود تا خدا وی را از گردابی که در آن گرفتار آمده رهایی بخشد. با بدی مخالف بود اما از خدا میخواست که افراد زشت کردار را به راه صلاح و فلاح هدایت کند. اسلام را دین سمحه و سهله میدانست که برای راحتی زندگی انسانها آمده، نه اینکه قید و بندی به دست و پای مردم باشد. ایشان میفرمود:
«اسلام دین سمحه و سهله است که میخواهد مسلمانان در کمال امنیت و سلامت و آسایش زندگی کنند، در روایتی به این مضمون آمده است: لعن الله الخوارج زیّقوا علی انفسهم بهذا الدین- خدا لعنت کند خوارج را که به نام دین دست و پای خود را بستهاند، دین برای آزادی و سربلند زندگی کردن انسانهاست نه برای ذلت و محدودیت آنها.»
استاد استفاده ابزاری از دین برای سرکوب و فریب مردم را بسیار ناپسند و گناه نابخشودنی میدانست و آن را ستم مضاعف بر دین و مردم بر میشمرد و بدترین استبدادها را استبداد دینی میدانست، ایشان میفرمود:
«در بولتن ها خواندم که در اندونزی پس از برکناری سو کار نو و روی کار آمدن سو کار تو، پنج ميلیون نفر از اسلام به مسیحیت گرویدند و این برای عالم اسلام مسأله است و هشداری است برای ما که اگر با مردم درست رفتار نشود و اهداف انقلاب اسلامی عملی نگردد زمینهی دینگریزی در جامعه فراهم میشود.»
استاد باب گفتگو و نقد و انتقاد را همیشه گشوده میپسندید و آن را لازمه حیات و پیشرفت جامعه میدانست و آن را منحصر به مخالفان و یا اپوزیسون که روزگاری در حاکمیت بودهاند و اکنون بر کنارند نمیدانست. بلکه بر اساس آیه شریفه «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» آن را یک وظیفه همگانی برای همه آنان که در درون یا بیرون حاکمیتند برمیشمرد و به همین جهت همواره بر ضرورت وجود احزاب مستقل و کاردان و مطبوعات و رسانههای آزاد برای سلامت جامعه تأکید میورزید. ایشان میفرمود:
«مطبوعات رکن چهارم دموکراسی و حکومت مردمی است؛ اگر بنا است در مسایل سیاسی و امور مربوط به کشور مردم حق اظهار نظر داشته باشند.به ناچار باید مطبوعات علاوه بر اینکه سخنگوی دولتند زبان ملت نیز باشند تا مردم بتوانند بدون ترس و واهمه به وسیله مطبوعات نظرات و انتقادات و خواستههای معقول خودشان را منعکس کنند .
بر اساس همین بینش و مبنای فقهی بود که بر خلاف شیوه ای که در دنیا و همه ی انقلاب ها معمول است که اشخاص پس از برکناری از قدرت به اصلاح طلبی روی میآورند مرحوم استاد در زمان قدرت و حاکمیت نیز به نقد اموری که به صلاح کشور و انقلاب نمیدید میپرداخت و هرگز حقيقت را فداي مصلحت نمي كرد . روحش شاد و راهش پایدار باد.
محمود صلواتی