Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

اسلامي كردن جامعه

اسلامي كردن جامعه

محمدتقي فاضل ميبدي

هرسال با شروع فصل تابستان برخي از مسئولان و متولیان كشور مسئله مبارزه با بي حجابي را مطرح و برای باحجاب كردن خانم‌ها عده‌ای مأمور راهی خیابان‌ها ساخته و با برخوردهاي مختلف درصدد اسلامي كردن جامعه برمی‌آیند. زيرا برخي آقايان بر اين باورند كه باوجود بدحجابي، اسلامي بودن نظام زير سؤال می‌رود؛ و اخلال در اسلاميت نظام پيدا می‌شود و یا اگر خانمي از كشوري ديگر و یا مذهبي ديگر به‌طور رسمي وارد بر مقامات كشور شد و در جلسه‌ای رسمي حضور يافت بايد حجابی بر سر داشته باشد و نيز نبايد به او دست داد تا اسلامي بودن نظام خدشه‌دار نگردد. يعني هرگاه آداب‌ورسوم اجتماعي و یا ديپلماسي بر برخي از فتاواي فقهي در تعارض بود بايد احكام فقه را بر آداب‌ورسوم پذیرفته‌شده ديپلماسي مقدم داشت، هرچند برخلاف مصالح كشور باشد. در اینجا نخستين پرسشي كه وجود دارد اين است كه تا كجا بايد رعايت اين نوع مسائل را به‌حساب اسلام گذاشتن و اصولاً اسلامي كردن جامعه يعني چه؛ و تعریف جامعه اسلامي چيست؟ نگارند ه اين سطور هم فقه را می‌داند وهم به شريعت اسلامي التزام دارد و احترام می‌گذارد. لهذا در پاسخ به پرسش یادشده نمی‌خواهم خارج از معارف اسلامي و چارچوب شريعت پاسخ بگويم.

1-    شك نيست كه اسلام آيين عمل و اعتقاد است. اعمال ديني مبتني بر اعتقادات ديني است. تردیدی نيست كه اعتقاد يك امر قلبي و اختیاری است. مسائل قلبي وايماني دستوري و الزامی واكراهي نيست. لهذا قران كريم در يك جمله كوتاه به شكل جمله خبريه آورده است: لا اکراه في الدين. يعني در دين الزام واجباري نيست (بقره/ 255) اگر اساس دين كه اعتقاد است اجباري واكراهي نباشد، اعمال و مناسک ديني نيز الزامي واكراهي نخواهد بود. به‌عبارت‌دیگر اعتقادات و اجرای واجبات و مستحبات جزو حريم خصوصي افراد است. در انجام محرمات، اگر به حقوق و حريم عمومي لطمه‌ای وارد نيايد، نيز چنين است. این‌که فقيهاني مانند علامه در شرايع و در پي او صاحب جواهر در تعريف جرم گفته‌اند مجرم كسي است كه واجبي را وانهد و یا حرامي را مرتكب شود، جاي مناقشه و تردید است. این‌ها ميان جرم و گناه فرق نگذاشته‌اند. مجرم كسي است كه قوانين كشور را كه باعث اخلال در جامعه است و برای آن مجازات تعیین‌شده است زير پا گذارد. قتل، دزدي، زنا، محاربه و سایر اعمالي كه تعدي به حقوق آدمیان تلقي می‌شود جرم به‌حساب می‌آید؛ اما اگر كسي عمداً اعمال عبادي و یا مسائل فردي را كه مربوط بين خدا و انسان است ترك نمود و یا فی‌المثل به حجاب اعتقادي نداشت وبر حسب اعتقاد خود عمل كرد و اخلالی در جامعه به وجود نياورد، نمی‌توان او را مجرم دانست. اگر در این ميان گناهي صورت گرفته است به حاكميت سياسي جامعه ربطي ندارد. حكومت ضامن گناهان مردم نيست و حاکمان نمی‌تواند در اين امور مداخله نمايد. البته تبليغات و ترویج دين از كارهاي فرهنگي است كه بايد صورت بگيرد. بنا براين، مسائل اخلاقي كه به زندگي فرد ارتباط پيدا می‌کند و یا مناسكي كه مربوط به اعتقادات افراد است، از ناحيه حكومت الزام بردار نيست. به نظر می‌رسد بدحجابی و یا بی‌حجابی به‌عنوان اوليه جرم تلقي نمی‌شود. گذاشتن گشت محسوس و یا نامحسوس براي كشف خلافي كه جزو حريم خصوصي افراد است، تجاوز به حريم خصوصي و خلاف شرع و قانون اساسي است. حال چرا در ماده 638 مجازات اسلامي بی‌حجابی را جرم انگاري كرده جاي تأمل است. در ست است كه بی‌حجابی در جامعه اسلامي يك عمل ناهنجاری است ولي آن را جرم تلقي كردن و مرتکب آن را مجازات نمودن و یا از طریق گشت نامحسوس آن را كشف كردن خلاف اصل اولي است كه برائت است. عمل زنا كه در اسلام حرام تلقي گشته و از كباير است و از حق‌الله به شمار آمده و برای آن كيفر سخت مقرر گرديده، كشف آن تقریباً از نگاه شرعي، ناممکن است. اگر كسي چنين نسبت ناروايي را به فردي وارد سازد ونتواند از طريق شرعي اثبات نمايد مجازات متعدد دارد. وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثمُ‏َّ لَمْ يَأْتُواْ بِأَرْبَعَةِ شهَُدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَ لَا تَقْبَلُواْ لهَُمْ شهََادَةً أَبَدًا وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (نور/ 4) كسانى كه زنان پاک‌دامن را به زنا متهم مى‏كنند و چهار شاهد نمى‏آورند، هشتاد ضربه بزنيد و از آن‌ پس هرگز شهادتشان را نپذيريد كه مردمى فاسق‌اند.

2-    و اما اسلامي كردن جامعه به چيست؟ من در اینجا می‌خواهم به يكي از آیه‌های قرآن در اين رابطه اشاره‌ای داشته باشم. وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (نحل 112) خدا قريه‏اى را (محل مؤمنان) مثَل مى‏زند كه امن و آرام بود، روزى مردمش به فراوانى از هر جاى مى‏رسيد، اما كفران نعمت خدا كردند و خدا به كيفر اعمالشان به گرسنگى و وحشت مبتلايشان ساخت.

در اين آيه دو جامعه در برابر هم قرارگرفته است؛ يكي جامعه مؤمنانه و دیگری جامعه غیر مؤمنانه؛ به تعبير ديگر جامعه ديني و غیردینی. شاخصه جامعه ديني به دو چیز است؛ يكي آرامش و اطمینان و دیگری فراخنايي معيشت. به‌عبارت‌دیگر، امنيت و معیشت؛ و شاخصه جامعه كافرانه نيز به دو چیز است. يكي فقر و تنگدستی و دیگری ناآرامی و ناامنی. كه این‌ها مقابل دو شاخصه جامعه مؤمنانه است. يعني پايه و اساس جامعه اسلامي اين است كه فقر و تنگدستی وخوف ناامنی از ميان مردم رخت بربندد و آدميان در كمال آرامش و آسایش زندگي كنند. این‌که قرآن مي فرمابد: يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكان‏ يعني بايد رزق و مایحتاج عمومي مردم به‌راحتی در اختيار آنان قرار گيرد. در سوره ايلاف كه خداوند می‌خواهد مردم را به عبادت خود دعوت نمايد، می‌فرماید: «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ» پس رب اين خانه را بپرستند، كه ايشان را از گرسنگى نجات داد و ديگر احتياج ندارند به شام بروند، «وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» يعنى راهزنان به‌پاس حرمت كعبه كارى به كار آنان ندارند. اطعام و امنیت از ره‌آوردهای خداي اين بيت می‌باشد. اگر در زندگي مؤمنانه معيشت و امنیت مردم تأمین نباشد خداي كعبه در آن جامعه حضور ندارد. حضرت علي (ع) هدف از تشكيل حكومت اسلامي را مبارزه با فقر و تفاوت طبقاتي می‌داند. می‌فرماید: ولا حُضورُ الحاضرِ...ما أَخذَ اللَّهُ علی العلماءِ أَلّا یُقارُوّا علی کَظّةِ ظالمٍ و لا سَغَبِ مظلومٍ، لأَلقیتُ حَبْلَها علی غارِبها و لَسَقیْتُ آخرَها بِکَأسِ أَوَّلِها.) نهج‌البلاغه /خطبه 3) و اگر خداوند از عالمان پیمان سخت نگرفته بود که در برابر شکم‌بارگی ستمگر و گرسنگی ستم دیده، آرام و قرار نگیرند، بی‌درنگ رشته حکومت را از دست می‌گذاشتم و پایانش را چون آغازش می‌انگاشتم و چون گذشته، خود را به کناری می‌کشیدم.

 ما تا چه اندازه در اين قسمت جامعه را اسلامي کرده‌ایم؟ چرا به‌جای این‌که از حجاب شروع كنيم از مبارزه با فقر و ناداري افراد شروع نكنيم و ان جا فرياد برنیاوریم؟

2-2 اخلاقي كردن جامعه. پيامبر بزرگ اسلام مهم‌ترین رسالت خود را تتميم پایه‌های اخلاق می‌دانست. اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ و خود داراي خلق عظيم بود. از امام صادق پرسيدند مكارم اخلاق يعني چه؟ حضرت در پاسخ چنين فرمود: وَقَد سُئِلَ عَن مَكارِمِ الخلاقِ: اَلعفوُ عَمَّن ظَلَمَكَ وَصِلَةُ مَن قَطَعَكَ وَ إعطاءُ مَن حَرَمَكَ وَ قَولُ الحَقِّ وَ لَو عَلى نَفسِكَ؛ درباره مكارم الاخلاق سؤال شد، فرمودند: از كسى كه به تو ستم رواداشته است درگذری، كسي كه با تو قطع رابطه كرده است در برقراري رابطه پيشگام باشي، كسي كه از تو چيزي را دريغ داشته است، تو دریغ نداري و با او مقابله‌به‌مثل نكني؛ و سخن حق را بگويي، اگرچه بر ضد خودت باشد. روشن است كه در بخش نخست روايت منظور، گذشت زبردستان از زیردستان است؛ و عفوی كه حاكمان بايد نسبت به خطاکاران اعمال كنند. سزاوار است يك ملتي با اين روايت محك بخورد. آيا عفو و گذشت بيشتر است و یا مجازات و كيفر؟ آيا قطع ارتباط در ميان خانواده‌ها تا چه ميزان رو به افزایش است؟ آمار طلاق و دعواهاي خانوادگي يكي از راه‌های اثبات اين معناست؛ و قول حق و آزادانه سخن گفتن و بفرموده پيامبر بي لكنت زبان از حقوق ضعيفان دفاع كردن تا چه ميزان جزو فرهنگ عمومي جامعه است؟ عصاره مكارم اخلاق كه پيامبر براي تتميم آن آمده است تنظيم روابط در ست آدميان است. به‌بیان‌دیگر اگر در جامعه‌ای روابط ميان آدميان درست تعريف نگردد و حقوق ميان حاكميت و مردم درست اعمال نگردد، چراغ اخلاق به خاموشي می‌رود.

در اینجا لازم می‌دانم به فلسفه اخلاق گاندي اشاره‌ای داشته باشم. گاندي در اخلاقی كردن جامعه در پي آن نبود تا مردم را به‌زور بهشتي كند؛ بلكه او می‌گفت: زور نمی‌تواند انسان را اخلاقي بار بياورد. او طرفدار تفسير معنوي و اخلاقي از تاريخ بود و می‌گفت اين عشق است كه در طول تاريخ تمدن‌ها را بنانهاده است. فلسفة سياسي او ایدئالیسم اخلاقي بود و می‌گفت سياست، هنر به دست آوردن قدرت نيست، بلكه راهي براي خدمات اجتماعي است. او با نفي قدرت قاهرة سياسي، بر منابع دروني داشت كه براي هدف قدرت انسان تأکید داشت و اعتقاد مقدس، وسيله بايد مقدس باشد. گاندي می‌گفت: من هیچ گناهی را بزرگ‌تر از این نمی‌شناسم که بی‌گناهان را به نام خدا زیر فشار قرار دهند.

3-2. عقلاني كردن جامعه. امام علي (ع) در خطبه‌ای از اهداف مهم انبياء را برانگیختن عقل‌ها می‌داند. ليثيروا لهم دفائن العقول. عقلاني كردن جامعه يكي از راه‌های اسلامي كردن جامعه است. بگذريم از این‌که معناي عقل در ميان فيلسوفان چيست؟ و رابطه ميان دين و عقل چگونه است؟ ولي رشد استقلال فكري و آزادی انديشه از نشانه‌های عقلاني و اسلامی كردن جامعه می‌باشد. اسلام تعقل و تقلید را در تقابل هم نهاده. در جامعه‌ای كه تعصب و تقلید دست‌وپای فكر را بسته باشد و حق چون‌وچرا به قول حافظ «دردسر دهد» نمی‌توان اين جامعه را پيامبر پسند دانست. چرا قرآن كريم اقتدا و پیروی از پدران و گذشتگان را محكوم كرده است، زيرا تقليد پيشينيان از عقلانيت به دور است.: اولو كان اباءهم لا يعقلون شيئا ولا يهتدون. ملاك تبعيت از ديگري تعقل است. علي (ع) در كلامي عقل را بر دو بخش تقسيم می‌کند؛ عقل روايت و عقل درايت. كسي را با سخن ديگري مجاب كردن و از گفته‌های گذشتگان دليل آوردن و سخن كسي را حاكم بر عقل دانستن كار عقل روايت است؛ و این از نگاه امام ارزشي ندارد. مهم عقل درايت است. يعني سخن هرکسی و در هر مقامي بايد با محك عقل سنجيده گردد؛ و هر روايتي را بايد درايت كرد. در جامعه‌ای كه عقل‌ها به پيروي از عقول ديگران است و بازار تقليد پررونق است و بازار تعقل كم سو و کسی را فرصت انديشيدن نيست، نمی‌توان آن جامعه را اسلامي دانست. به‌ویژه جايي كه مذهب بر اساس تعصب و تقلید همواره تبليغ می‌شود و به خاطر بی‌خردی جهل مذهبي گسترده می‌شود. در آنجاست كه بايد در انتظار هر نوع مفاسدي مانند خوارجي بودن و داعشي بودن نشست. يكي از آياتي كه در قرآن اين مسئله را هشدار داده است اين آيه هست: «وَ ننزّلُ مِنَ القرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمةٌ للمُومنینَ ولا یزیدُ الظالمین اِلاّ خساراً»(اسراء/82) قران برای مؤمنین شفاست ولی برای غیر مؤمنین نه‌تنها شفا نیست، بلکه خسارت است. يعني در جوامع غیرعقلانی كه جهل مذهبي وجود دارد و در سايه جهل مذهبي ظلم سايه خو را گسترده است، دين خسران آور است. به تعبير آيه شريفه، قرآن در دست ظالمان زيانبار است؛ چون سرپوشي براي ظلم خواهد بود. می‌دانیم جناياتي در تاريخ اسلام بنام قران اتفاق افتاده كه در جاهليت نيفتاده بوده است؛ از تاريخ عاشورا تا جنايات داعش. همه این‌ها در سايه قرآن و به نام قران اتفاق افتاد.

خواجه شيراز این‌ها را می‌دانست و می‌گفت:

حافظا مي خور و رندي كن خوش باش ولي / دام تزوير مكن چون دگران قرآن را

و پیش آز او فردوسي می‌دانست و می‌گفت:

زيان كسان از پی سود خويش/ بجويند و دين اندر آرند پیش

و مولوی بر اين باور بود که عده‌ای با ريسمان قرآن در چاه افتادند:

زان که از قرآن بسي گمره شدند / زين رسن قومي ردون چه شدند

مر رست را نيست جرمي اي عنود/ چون تو را سوداي بالاسر نبود.

اين ابيات اشاره است به آيه: يضل به كثيرا ويهدي به كثيرا (بقره/26)

 معاويه در جنگ صفين با قرآن مردم را فريب داد؛ و از جهل مذهبي بهره‌ها برد. ما اگر هسته و مغز دين و قرآن را فروگذاشتیم و پوسته را چسبيديم، لاجرم جريان خوارج وداعش باز توليد خواهد شد؛ و به نام دين خشونت‌ها صورت خواهد گرفت و حق‌ها ضايع خواهد گشت. هشدار آيه شريفه: «لایفقهون الا قلیلاً» و يا «اکثر هم لایعقلون» به اين امر است؛ چرا قرآن كريم اكثريت جامعه را به عدم تفقه و تعقل توبيخ می‌نماید؟ يعني در جامعه‌ای كه دين باشد ولي عقلانيت و فقاهت فراگير نباشد نمی‌توان اسم آن جامعه را جامعه اسلامي گذاشت.  مرحوم شهيد مطهري كه از فقدان عقلانيت در جامعه مسلماني شكوه می‌کند، جريان اخباري گري را پيش می‌کشد كه آن‌ها به عقل روايت تكيه می‌کردند. می‌گوید: «میان ما شیعیان در حدود چهار قرن پیش جریانی به نام «اخباریگری» به وجود آمد که اساساً به عقل و استدلال و اجتهاد معتقد نبودند و می‌گفتند باید مستقیماً به  اخبار مراجعه کرد و دستورات دینی را از آن‌ها گرفت: جریان اخباریگری، این تعصب افراطی احمقانه‌ای که راجع به اخبار پیدا کردند که صحیح و ضعیف را باهم یکی دانستند، یکی از آن جریان‌های فکری خطرناکی است که در دنیای اسلام پیدا شد و اثرش هم جمود فکری است، همان چیزی که الآن ما به آن مبتلا هستیم. این‌ها سرایت می‌کنند به عالم تشیع.»(مطهری.) حضرت علي فرمود: لا تزكوا مع الجهل مذهب، هيچ دینی با جهالت رشد نمی‌کند، يعني دین‌دار با جهالت جمع می‌شود ولي هردوي این‌ها در كنار هم با رشد و تعالي جمع نمی‌شود. لهذا حضرت از دست خوارج چنين با خداوند شكوه می‌کرد: «اِلیَ اللّه ِ اَشْکو مِنْ مَعْشَرٍ یَعیشونَ جُهّالاً»، (نهج‌البلاغه خطبه 17) به خدا شکایت می‌کنم از مردمی که در جهالت و نادانی زندگی می‌کنند، آنان را چنين خطاب می‌کرد: «وَ أنتُم مَعاشِرُ أخِفّاءُ الهامِ، سُفَهاءُ الاْءحْلامِ.» شما گروهی هستید سبک‌مغز و کم‌خرد و نادان (نهج‌البلاغه خطبه 36) شك نیست كه خوارج مسلمان بودند و تعصب ديني بالايي داشتند، اما جهل مذهبي همراه با تعصب كه در آنان وجود داشت هزاران انسان را به كشتن داد.

4-2 گسترش عدالت در همه عرصه‌ها. شايد معنا و مصداق عدالت به عهده عرف وانهاده شود و یا يك مفهوم فرا دینی باشد؛ اما قران كريم درآیات چندي بر اقامه عدالت تأکید كرده و از اهداف رسالت پیامبران دانسته است. بر پيامبرش تأکید می‌کند كه به مردم بگو خداي من بر عدالت امر كرده است. «قل امر ربي بالقسط» عدالت در اين روزگار تنها در حوزه اقتصاد خلاصه نمی‌شود؛ اجراي عدالت در حوزه قدرت مهم‌تر از عدالت در حوزه اقتصاد است. اگر قدرت عادلانه تقسيم نگردد، ثروت هم عادلانه توزيع نخواهد شد. قدرت متمركز ثروت متمركز را به دنبال دارد. حضرت علي (ع) آنگاه ببيند نمايندگانش از قدرت و ثروت بهره بيشتر از معمول می‌برند سخت برآشفته می‌شود و قدرت و ریاست و ثروت را از حالت طعمه بودن خارج می‌کند و آن را به امانت تعبير می‌نماید. در نامه‌ای به استاندار خود اشعث بن قيس در آذربايجان چنين می‌نگارد: وَ إِنَ‏ عَمَلَكَ‏ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ‏ فِي رَعِيَّةٍ (نهج‌البلاغه نامه 5)‏حوزه فرمانروائيت طعمه نو نيست، بلكه امانتي است بر گردن تو و از تو خواسته‌اند كه فرمانبردار كسي باشي كه فراتر از توست. تو را نرسد كه خود هر چه خواهي رعيت را فرمان دهي.

 به مصقلة بن هبیرة شیبانی حاکم منطقه‌ای كه در خوزستان بود می‌نویسد: تو از بیت‌المال مسلمانان به کسانی از خویشاوندان خویش بخشیده‌ای. حق تمامی مردمی که پیش من و پیش تو هستند در این بیت‌المال مساوی است. (نامه 43).

به زیاد بن ابیه، قائم‌مقام استاندار بصره می‌نویسد: اگر برایم گزارش برسد که در بیت‌المال مسلمین، کم یا بیش خیانتی روا بداری، با شدت عمل با تو برخورد خواهم کرد. (نامه 44)

به حاکم بصره (می‌گویند عبدالله بن عباس بوده است) می‌نویسد: چون فرصت به دست آوردي به اموال مردم خيانت كردي. از اموالی که مال بیوه‌زنان و یتیمان این امت است اختلاس کردی. اموال مسلمانان را به حجاز بردي... از خدا بترس و اموال این مردم را پس بده اگر چنين نكني...با اين ضربت تو را خواهم زد. به خدا سوگند اگر از حسن و حسین چنين عملي سر می‌زد با ايشان مدارا نمی‌کردم. (نامه 41) اگر حساسيتي كه حضرت نسبت به اموال مسلمين داشت، به‌عنوان يك اصل عملي در حکومت‌های اسلامي و یا در كشورهاي اسلامي به كار گرفته می‌شد كار ملك و ملت به سياهي روزگار امروز نمی‌بود. چرا برخی به‌جای فرياد كشيدن بر سر بدحجابي بر سر حیف‌ومیل اموال مردم فرياد برنمی‌آورند؟

 عدالت كه براي حکمرانان توصيه گشته است چون بايد امکان توزيع برابر قدرت و گردش منظم و عادلانه قدرت و اعمال قدرت قانونمند صورت بگيرد. همین‌طور است نهاد اقتصاد اگر بخواهد فضيلت عدالت در ان محقق شود، بايد سازوکارهاي توزيع ثروت در آن به صورتي باشد که ثروت در دست عده‌ای متوقف نماند، رانتي و انحصاري براي گروه‌های خاص نباشد.

از امير المومنين (ع) پرسيدند: دادگرى (عدل) بهتر است يا بخشندگى (جود)؟ فرمود: دادگرى هر چيزى را در جاى خويش قرار می‌دهد و بخشش آن‌ها را از جاى خود بيرون می‌کند و عدل نگهبان همه مردم است و بخشندگى به افراد مخصوص بهره می‌دهد. بنابراين عدل شریف‌تر و برتر است.

يعني رفاه وتامين معيشت افراد را نمی‌توان از بخشش‌های مردمي و یا صدقات تأمین ساخت. بايد عدالت در جامعه گسترش يابد تا مردم حقوق مادي و معنوی خود را از راه عدالت تأمین نمايند. اگر ثروت و قدرت جامعه در دست عده‌ای خاص قرار گيرد، طبعاً بندگان خدا به ذلت تن می‌دهند. مَن أَتى غَنيّا فَتَواضَعَ لَهُ لِغِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دينِهِ؛ هر كس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع كند دوسوم دينش از بين برود. (نهج‌البلاغه حكمت 228) فقر انسان را به خواري می‌کشاند. خوار گشتن و به ذلت نشستن و از اعضاي خانواده به خاطر فقر شرمسار بودن بزرگ‌ترین ظلمي است كه صورت می‌گیرد. چه كسي در اینجا پاسخگوست؟ اگر به كلام امام علي توجه كنيم پاسخگوي اين ناروایی‌ها عالمان و حاکمان هستند. هويت جامعه اسلامي تنها به ظواهر مذهبي نيست. نماز و روزه و حجاب و برگزاری آیین‌های ديني به‌جای خود سزاوار و ارزشمند است؛ اما این‌ها جامعه را ديني نمی‌سازد. تأکید می‌کنم قوام جامعه ديني به اخلاق، عقلانيت و عدالت است. بايد سلامت جامعه را با اين سه چيز محك زد. بسياري از حاكمان اسلامي در تاريخ سياسي اين دين به ظواهر شريعت پایبند بودند. از خلافت دمشق و بغداد د و ترکان سلجوق و غزنه وصفوي و عثمانی و وهابيت و غيره؛ اما نسبت به حقوق آدميان چه کرده‌اند؟ در اين روزگار زيباترين مسجدهای موجود را حاكمان سعودي می‌سازند، اما بر سر مردم يمن چه می‌بارد؟ با مخالفين خود چه می‌کنند؟ گردن زدن از فتواي شرعي عالمان حجاز است. تكفير وتفسيق و پرورش طالبان والقاعده و دیگران را رافضی خواندن از نگاه‌های خشك مذهبي اين ظاهرگرایان ديني است. نقض حقوق آدميان از اين بالاتر؟ در پايان اگر اخلاق و عدالت و عقلانیت از دين و جامعه ديني برگرفته شود، بازگشت به جامعه جاهليت خواهد بود. هرچند شعاير ديني فراگير شود.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم