Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

آزاداندیشی و روشن‌‌فکری دینی در نگاه مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی

آزاداندیشی و روشن‌‌فکری دینی در نگاه مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی

آیت الله ایازی: اسلام را به‌شکل عقلانی، درست، منطقی و استدلالی بشناسیم و بفهمیم/ جامعه دینی ما در صورتی می‌تواند یک جامعه بارور و پویا باشد که به مسأله عقل و اندیشه، اهتمام ورزد و الا جامعه‌ای که خردورزی در آن، نهادینه نگردد، همیشه دچار مشکل و چالش است/ در فهم دین نباید به فهم گذشتگان، بسنده نماییم/ ما باید همیشه یکی از کارهایمان این باشد که گوش باشیم و نخواهیم صرفا خودمان متکلم وحده باشیم./ ما اگر بخواهیم در آینده، در زمینه حوزه فقه، کار کنیم و جایگاهی داشته باشیم، باید به خرد جمعی، کار جمعی و فکر جمعی و استفاده از آن، روی آوریم.

به گزارش اندیشه ما از هفتمین سالگرد ارتحال مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در پژوهشکده اندیشی دینی معاصر با حضور علما اساتید وفضلای حوزه علمیه قم با سخنرانی آیت الله سید محمد علی ایازی از اساتید درس خارج حوزه قم با عنوان« آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و آزاداندیشی (بایسته‌ها و راهکارها)» تکریم وگرامی داشت به عمل آمد.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و العاقبۀ للمتقین و الصلاۀ و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی القوم الظالمین

 ضرورت طرح بحث آزاداندیشی و روشن‌‌فکری دینی در نگاه مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی

آیت الله ایازی در صحبت های مقدماتی خود به ضرورت طرح بحث  آزاد اندیشی وروشن فکری دینی ودغدغه های مرحوم هاشمی  در مساله پرداخته وبیان داشت:

همان‌طور که اعلام شد، موضوع بحث، درباره «آزاداندیشی؛ بایسته‌ها و راهکارها» است. به‌عنوان مقدمه، عرض کنم که در سال ۸۶، مجله «حوزه» و در حقیقت، «دفتر تبلیغات اسلامی» نامه‌ای به مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌نویسد و از ایشان درخواست می‌کند که پیرامون مطلبی، بحثی را -شاید درباره مسأله روشن‌‌فکری- بنویسید. ایشان هم با استقبال بسیار، شروع به نوشتن مطلبی می‌کنند که الان در حدود ۱۲۵ و با ضمائم آن در حدود ۲۰۰ صفحه به چاپ رسیده است. اما دفتر تبلیغات چون عنوان کتاب «آزاداندیشی و روشن‌‌فکری دینی» بوده، آن را به چاپ نمی‌رساند. در مقدمه خود کتاب هم که در سال ۹۱، چاپ شده، می‌نویسد و می‌گوید: آن‌ها خود می‌دانند که چرا این نوشته را به چاپ نرسانده‌اند.

عناصر وابعاد آزاد اندیشی دینی  در اندیشه  مرحوم هاشمی

آیت الله ایازی در ادامه صحبت های خود  عناصر وابعاد آزاد اندیشی را تبیین نموده اظهار داشت: دوست دارم به خلاصه‌ای از نکات این نوشته، اشاره کنم. ایشان چند مسأله را مطرح می‌کند به این عنوان که اگر بخواهیم آزاداندیشی را شکل دهیم، باید چند مسأله را جدی بگیریم:

تعریف و تبیین انسان الگو:

ایشان با تعبیر «انسان الگو» می‌فرماید که باید برای این انسان، تعریفی ارائه کنیم و توضیح دهیم که جامعه ما و انسان ارزش دارد و در قرآن هم آیاتی در توصیف او وجود دارد. در جهان‌بینی قرآن هم از مقام انسان، سخن گفته شده و لذا باید پیرامون این موضوع، کار شود. شاید نظر ایشان به دسته‌ای از آیات است که بحث خلافت انسان، عرضه امانت بر او، حق حیات، کرامت و برخورداری از نفخه روح الهی را مطرح کرده و می‌گوید انسان مسجود ملائکه است و تعلیم اسماء را دیده است.

عقل و فکر:

ایشان می‌گوید جامعه دینی ما در صورتی می‌تواند یک جامعه بارور و پویا باشد که به مسأله عقل و اندیشه، اهتمام ورزد و الا جامعه‌ای که خردورزی در آن، نهادینه نگردد، همیشه دچار مشکل و چالش است و باید در این زمینه، تقویت شود. ایشان در بحث عقل، یک بحث مفصل درباره علم هم به میان می‌آورد و می‌گوید که در جامعه، نیازهایی داریم که اگر جامعه بخواهد توسعه یابد و پابه‌پای نظام بین الملل، حرکت کند، باید از علم، استفاده کند و این علم و دانش را بگیرد. البته نباید تصور شود که گرفتن علم و پذیرا شدن آن به تنهایی، نمی‌تواند کارآمد باشد، بلکه باید آن را در دستگاه دینی، ریخته و جاهایی که می‌تواند با فرهنگ و تمدن اسلامی ما سازگار باشد، گرفته و استقبال شود و روی آن، کار انجام گیرد.

ایشان برای کار پیشینی در این مسأله، یک سیر تاریخی را از مراحل تکوین دانش اسلامی (حدیث، کلام، فقه و دانش‌های دیگر) ذکر می‌کند و زمانی که الگویی را مثال می‌زند، از قرن چهارم، یاد می‌کند. ایشان در ابتدا می‌فرماید اگر تشیع از قرن دوم به بعد، هر جا پا به میدان گذاشته، پایه‌گذار بخشی از دانش‌ها بوده و در ایجاد و تکونشان نقش داشت. نیز در بسیاری از بخش‌هایی که دولت‌هایی ایجاد شده‌اند، شیعیان هم حضور داشته‌اند و این شیعیان بوده‌اند که توانسته‌اند مؤثر باشد. ایشان از آفریقا، مصر و ایران، مثال می‌زند و زمانی که آل بویه» را در قرن‌های چهارم و پنجم، مطرح می‌کند، می‌گوید: نقطه امتیازی که در قرن چهارم، باعث رشد علم گردید –و به تعبیر من، دوره عصر طلایی علم کلام بود- این بود که آل بویه در بغداد و شهرهای دیگر، کرسی‌هایی را شکل دادند که همه ادیان و مذاهب در گفت‌وگو و بیان دیدگاه‌هایشان آزاد بودند. این‌ها یک نوع رواداری و تسامح را در آنجا به وجود آوردند که در سایه آن شخصیت‌هایی بزرگ، مانند «شیخ مفید»، «سید مرتضی»، «شیخ طوسی» و دیگران، رشد یافتند. در آنجا هم گفت‌وگو و تعامل فکری، رواج داشت و هم نوعی تحمل آراء و عقاید. به همین دلیل است که در آن دوره، رشد علمی و فکری، تسریع یافت. ایشان می‌خواهد از اینجا، گریز‌های خود را در بحث آزاداندیشی بزند که اگر مثلا بخواهیم در یک جامعه، زمینه‌های علم و عقلانیت را باور کنیم، باید چنین بستری را در جامعه، فراهم آوریم تا بتوانیم مخالف را تحمل و کاری کنیم که صاحبان آراء و نظرات مختلف، میدان بیابند، آن‌ها را مطرح و گفت‌وگو کنند. ما نیز در این صحنه، حضور داریم و از آن، دفاع می‌کنیم.

ایشان از اینجا گریزی به بحث فقه می‌زند و با ذکر نمونه‌ها و تحلیلی از فقه می‌گوید: اگر حتی در همین فقه، مسأله عقلانیت را مد نظر قرار ندهیم، گاهی فتاوای ما نیز دچار مشکل می‌گردد و فتاوایی صادر می‌شود که برخی از آن‌ها حتی قابل دفاع نیستند. لذا جامعه دیین برای این‌که توسعه یابد و بتواند روی پای خود بایستد، باید یک جامعه عقل‌گرا باشد.

نکته دیگری که ایشان بر آن، تأکید می‌کند، این است که در فهم دین نباید به فهم گذشتگان، بسنده نماییم، بلکه لازم است در همه حوزه‌های دینی، مرتبا کار و اجتهاد کنیم و دینداری و عرضه عقائد، اخلاق و فقه دینی خود را بازبینی کنیم و نگاه جدید پدید آوریم؛

 آثار ازاد اندیشی وروشنفکری

ایشان بعد از این بحث، به آثار آزادندیشی، اشاره می‌کند و می‌گوید: اگر چنین فرهنگ و ایده‌ای را در جامعه، مطرح کردیم و پذیرفتیم، آثاری بر جا می‌گذارد:

سعه صدر: نخستین اثر، ایجاد سعه صدر است. می‌بینیم که در فرهنگ دینی ما هم درباره پیامبر و شخصیت‌های بزرگ دینی خود، چنین ویژگی‌ای را می‌بینیم. ایشان از «شیخ صدوق»، «شیخ مفید» و کتاب «تصحیح الاعتقاد» صدوق، مثال می‌زند و می‌نویسد: با همه احترامی که مرحوم شیخ مفید برای شیخ صدوق، قائل بوده، به نقد نظر او می‌پردازد و می‌گوید که نباید از نقد بهراسیم. ایشان در بحث از آداب آزاداندیشی، موضوع ادب، احترام و زبان پاک و خوب را مطرح می‌کند و می‌نویسد: آنچه گفته شد، سر جای خود، مهم است اما در عین حال، در صورتی می‌توانیم چنین سعه صدری به جامعه، هدیه دهیم که ادب گفت‌وگو را رعایت کرده و مواظب زبان خویش در طرح مباحث باشیم. ایشان می‌گوید: همان‌طور که عالمان ما در گذشته، چنین روشی را به کار می‌بردند، روش شیعیان و مکتب اهل بیت ععع این بوده که بتوانند جوامع دیگر را جذب کنند. مرحوم هاشمی مثالی تاریخی از «اندلس» می‌زند و می‌نویسد: در زمانی که یهودیان در اندلس، از ناحیه مسیحیان اروپا در اذیت و آزار بودند، همه به جوامع اسلامی، پناهنده می‌شدند و جوامع اسلامی نیز آن‌ها را می‌پذیرفتند و حمل می‌کردند. ایشان با اشاره‌ای به جریان‌های اقلیت و گروه‌های مسیحیت، مثال می‌زند، آدرس می‌دهد، استدلال می‌کند و به منابعی اشاره می‌نماید که علت این‌که توانستیم دانشمندان و عالمانی بزرگ از ایده‌ها و افکار مختلف را جذب کنیم و این امر به آنجا رسید که عده‌ای از آنان مسلمان شدند و عده‌ای هم که اسلام نیاوردند، در جوامع اسلامی حضور داشتند؛ نظریه‌پردازی می‌کردند و کتاب‌هایشان هم حاضر بود؛ چراکه سعه صدر جامعه، چنین فضایی را پدید آورده بود. ما نیز اگر خواستار آزاداندیشی باشیم، حتما باید سعه صدر را ایجاد کنیم.

 تبادل اندیشه و رد و بدل شدن دانش:

یکی از ویژگی‌های مسلمانان در گذشته، این بود که تعصب بی‌جا نمی‌ورزیدند و نظرهای گوناگون را به جایی، منسوب نمی‌کردند درحالی که در کشور ما بارها دیده شده که مطلب جدید را از غرب شمرده‌اند درحالی که اگر از آنجا هم آمده باشد بد نیست؛ چون اگر مطلبی بد باشد، باید آن را نقد و اشکالاتش را بیان کرد، ولی صرف آمدن نظریه‌ای از غرب، باعث مردود شدن آن نمی‌گردد و نمی‌توان به این استدلال که مثلا از غرب آمده و در غرب هم گفته شده، آن را رد کرد؛ «خذ الحکمۀ ولو کان من المشرکین»؛ «خذ الحکمۀ ولو کان من الکافرین»؛ «خذ الحکمۀ و لو کان من المنافقین». وقتی که «الحکمه ضاله المومن اینما کان» باید درهر جا آن را یافت، بگیرد و این در زمانی، اتفاق می‌افتد که دور از تعصب باشیم و دانش‌های مختلف را ببینیم.

ایشان یک کار تقابلی را مطرح می‌کند که همان بحث ترجمه است. باید یدید چگونه باعث شد که چنین فرهنگی به وجود آوریم که در جامعه ما آثار عالمانمان را در غرب، ترجمه کردند؟ ما هم، چنین کاری را می‌کردیم و اگر اثری را از دیگران می‌یافتیم، آن را می‌گرفتیم. پس باید اگر دیگران آثار و نوشته‌های خوبی دارند، آن‌ها را ترجمه کنیم و اگر نوشته‌ها و کارهای خوبی داریم، آن را به جهان، معرفی کنیم. بنابر این، پایه دوم آزاداندیشی، این است که دانش مسلمین به‌گونه‌ای باشد که آماده و پذیرای همه دانش‌های دیگر باشد.

نکته سومی که ایشان در این زمینه، مطرح می‌کند، این است که اگر چنین کاری کردیم، در فرهنگ غرب، موثر است و ما در صورتی می‌توانیم باب گفت‌وگو را باز کنیم که اولا فرهنگشان را بشناسیم؛ نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی کنیم و آنگاه فرهنگ دینی خود را معرفی کنیم. اگر با آن ویژگی‌ها و مقدمات بتوانیم این کار را بکنیم، قطعا تاثیرگذار است و از آن استقبال می‌شود، ما هم نگران نیستیم که افرادی بحث و نقد کنند؛ چراکه ما حرف و ایده خود را طرح می‌کنیم.

بایسته‌های آزاداندیشی

ایشان چهار بایسته را در کتاب، مطرح می‌کند که به‌صورت فهرست‌وار عبارتند از:

وظیفه استماع حرف دیگران و انتخاب بهترین: ما باید همیشه یکی از کارهایمان این باشد که گوش باشیم و نخواهیم صرفا خودمان متکلم وحده باشیم. ما باید مرتبا این حالت گوش بودن را حفظ کنیم و سخنان، دیدگاه‌ها و نظریات دیگران را بشنویم.

تبیین افکار و نوآوری‌ها و بیان فرهنگ‌ها و تعیین مرزهای خوب و بد: ما باید مرزبندی و حد و حدود را مشخص کنیم. ما هم باید بگوییم چه چیزهایی، خوبند و هم مرزبندی و موارد اشکال را مطرح کنیم و نقدهای خود را هم به زبان آوریم.

استفاده از تجربه‌های گذشته تاریخی: ما یک فرهنگ عمیق و گسترده را در جامعه خود و فرهنگ دینی داریم که باید از آن، بهره بریم. ایشان در این جهت، مثال‌هایی می‌زند و می‌گوید تراژدی ما، بحث خوارج، بسته‌اندیشی، ظاهرگرایی و مانند آن است و ما هم امروز با اخباریون و کسانی مانند آن‌ها روبه‌روییم که بسیار ظاهرگرایند و شباهت‌هایی با گذشتگان دارند. ایشان از امام هم استفاده می‌کند ولی روشن است که خود هم در این جهت، دغدغه‌مند است.

سخن آخر ایشان این است که ما نباید در مقابل آنچه که خود، آن را «دگم‌اندیشی‌ها» می‌نامد، سرخورده و مایوس شویم، بلکه باید مرتبا کار کنیم و این یک کار فرهنگی به شمار می‌رود که درازمدت است و نیاز به کار و وقت بسیاری دارد.

راهکارهای مرحوم آقای هاشمی

راهکارهایی که مرحوم آقای هاشمی، ارائه می‌دهد، به‌صورت فهرست‌وار، عبارتند از:

ایشان در بحث راهکارها باز هم مسأله شورای فتوا را مطرح می‌کند و می‌گوید: ما اگر بخواهیم در آینده، در زمینه حوزه فقه، کار کنیم و جایگاهی داشته باشیم، باید به خرد جمعی، کار جمعی و فکر جمعی و استفاده از آن، روی آوریم. البته کسانی که در حوزه اجتهاد، کار می‌کنند، باید حتما زمان‌شناس باشند و نگاه عقلانی و دیگر ویژگی‌ها را داشته باشند، ولی یک شورا می‌تواند این کار را انجام دهد. شورای فتوا باید برای آینده جامعه ما این وظیفه را به دوش گیرد.

مساله اعتراض به شیوه‌های برخورد با مخالف: ایشان می‌گوید یکی از کارهایی که باید در این زمینه انجام دهیم، این است که صرفا در کنار آن‌ها نباشیم، بلکه اگر برخوردهایی با دیگران و مخالفان می‌شود، باید حضور داشته و فعال باشیم و نقد کنیم. اگر می‌بینیم برخوردی ستم‌آمیز با مخالفان می‌شود، وظیفه داریم به میدان آییم و از آن‌ها دفاع کنیم.

دامن زدن به گفت‌وگو: ایشان می‌گوید لازمه آزاداندیشی، دامن زدن به گفت‌وگوست. ما باید زمینه‌های ارتباط و گفت‌وگو را فراهم آوریم و نباید گفت‌وگو فقط در میان خودمان شکل گیرد بلکه باید در جمع‌ها و دیدگاه‌های مختلف، حضور داشته باشد. البته در این زمینه، چندان بحث را گسترش نمی‌دهد، ولی چند عنوان را مطرح می‌کند که عبارتند از: احتجاج، مناظره، مجادله احسن و استفاده از روش‌های پرسش و پاسخ.

به نقل از قول آقای حکیمی، در پیش از انقلاب هم مرحوم آقای مطهری به من گفت: دلم می‌خواهم با دوستان کذایی شما رفیق شوم و گفت‌وگو کنم. افرادی که ایشان نام می‌برد، از فیلسوفان چپ وقت تهران بودند و ظاهراً یکی از اسامی‌ای که به‌طور مشخص به یاد دارم، آقای «حمید عنایت» است. ایشان می‌گفت: من هم مسأله را با دوستانم مطرح کردم و زمانی که جلسات تشکیل شدند، من دیگر حوصله نکردم که آن را ادامه دهم، ولی آقای مطهری چنان شیفته بحث‌های آنان شد که دوستان من نیز شیفته آقای مطهری گردیدند و بنا شد آقای مطهری فلسفه اسلامی را به آن‌ها بیاموزد و آنان نیز فلسفه غرب را برای ایشان توضیح دهند؛ لذا آقای مطهری جلساتی منظم و مرتب را با ایشان تشکیل داد تا فضای گفت‌وگو را با طیف‌های مختلفی که اصطلاحا «دگراندیش» می‌نامیم، باز کنند و شکل دهند.

ایشان در نوشته‌ای که برای بنده فرستاده بود، دو محور دیگر را هم تیتر زده ولی توضیحی پیرامون آن نداده بودند، اما این دو در مجموعه چاپ‌شده، وجود ندارد. معلوم می‌شود که گویا توقع داشته مطالبی را ذیل این دو، بیان کند. ایشان می‌گوید برای نهادینه کردن آزاداندیشی باید دو کار را انجام دهیم: یکی آموزش که از خانواده شروع می‌شودو فرهنگ جامعه ما باید به این سمت برود که در خانواده‌ها نیز مسأله آزاداندیشی، رواج یابد و در تربیت فرزندان، گنجانده شود. مدارس هم باید شاهد آزاداندیشی باشند و اجازه دهیم که بچه‌ها این عادت را در تبادل نظر و تبادل اندیشه، پیدا کنند.

تربیت: دومین تیتر، بحث تربیت است که ایشان در نسخه اولیه، مطلبی را ذیل آن، منظور نکرده ولی مشخص است که قصد طرح این بحث را هم داشته و بر این نظر بوده که باید یک عده از افراد را برای این حوزه هم تربیت کنیم؛ چون اگر چنین افرادی تربیت شوند و بتوانند در جامعه حضور داشته باشند، می‌توانند به ترویج آزاداندیشی، دامن زنند.

پس به نظر ایشان راه نهادینه شدن و ماندگاری آزاداندیشی، در آموزش و تربیت، نهفته است تا کادری داشته باشیم که همیشه این مسؤولیت را به عهده گیرد و این فرهنگ را ترویج کند.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم