محمد تقی فاضل میبدی
کشورهای منطقه، احتمالا با هم دستی برخی کشورهای غربی، در پی آنند تا با عملیات نظامی، گروه تروریستی داعش و یا سایر گروههای افراطی را سرکوب نمایند. البته هرچه بیشتر و سریعتر جلوی رشد این رویداد خطرناک و ویرانگر گرفته شود سزاواراست؛ اما نکته ای که باید به آن توجه جدی داشت این است که این حرکات خشونت بار که رنگ دین به خود گرفته است و شاید دست های سیاسی ومنافع اقتصادی در پس آن نهفته باشد با یک تفکر اسلامی و فقهی خود را نمایان ساخته است. بن مایه این تفکر تنها در گروه داعش، القاعده، جبهه النصرة و یا مذهب اهل سنت خلاصه نمی شود. ممکن است این تفکر در همه مذاهب، حتی درمذهب شیعه در میان برخی افراد تندرو یافت شود. شوربختنانه برخی از فتاوا در کتب فقهی مذاهب اسلامی بویژه در کتاب جهاد یافت می شود که در این روزگار به هیچ وجه قابل دفاع نیست و ممکن است مورد استناد گروه های افراطی قرار گیرد و بسیاری از قتل ها با استناد به آن فتاوی صورت پذیرد. فی المثل دنیا را به "دارالکفر و دارالاسلام" تقسیم کردن وغیرمسلمانان را به کافر ذمی، معاهد و حربی تصور نمودن و اهل کتاب وغیر مسلمان را در زمره نجاسات شمردن و جهاد ابتدایی را واجب کفایی دانستن و قتل کسی که از راه تحقیق و تفحص به دین دیگری روی آورده نیزبه عنوان ارتداد واجب دانستن و سایر این فتاوی ممکن است در بلاد دیگر داعشی دیگر بوجود آورد حال با خشونت کمتر و یا بیشتر. امروز اگر در جهان اسلام تفکرعالمانی امثال آیت الله بروجردی، علامه شیخ شلتوت، محمد عبده، آیت الله طالقانی، امام موسی صدر، دکتر بهشتی، شهید مطهری وامثال این بزرگان حاکم بود، جامعه مسلمین گرفتار این حرکات خشونت بار نمی شد و تمام فرق ومذاهب در کنار همدیگر زندگی مسالمت آمیز می کردند.
یکی از راههای خشکاندن جریان افراطی در کشورهای اسلامی تجدیدنظر در برخی گزاره های فقهی و کلامی است. مشکل خشونت های به اصطلاح دینی، پیش از آن که از سوی سیاسیون و سران کشورها و از راه نظامی حل شود، باید در سطح عالمان و دین شناسان حل شود. نمی توان بر اساس برخی فتاوای پیشین با غیر مسلمانان و یا دگر اندیشان برخورد کرد. خون غیرمسلمان را به نصف خون مسلمان تقلیل داد و ارزش گزاری نمود و زن مسلمان وغیرمسلمان را از لحاظ حقوقی فرق گذاشت.
از چیزهایی که این افراطیون برآن پای می فشارند، حاکمیت قوانین دینی به مانند گذشته است و این قوانین بالاجبار باید، نه تنها در کشورهای اسلامی بلکه در کل جهان حاکم و اجرا شود لذا دراین راه هر مانعی را باید از پیش خود برداشت وهر خونی که در این راه ریخته شود سزاوار است و بدیهی است که ادعای فوق بر خلاف نصوص اصلی دین است. عالمان دین باید مسئله حکومت دینی و حاکمیت قانون، در روزگاری که مفهوم ملت به جای امت نشسته و دولت منتخب مردم جای سلطان و حکومت های موروثی را گرفته و تقسیم کشورها براساس مرزهای جغرافیایی است و نه بر اساس دار الکفر و دارالاسلام، را روشن سازند. پاره ای از فتاوای گذشتگان در زمینه های اجتماعی، سیاسی واقتصادی در این عصر مفهومی ندارد هر چند نمی توان باور کرد که سران گروه های افراطی دغدغه دین داشته باشند و غالب آنان هر کجا که هستند منافع خود را می جویند و قدرت و ثروت را برای خود پاس می دارند و یا ممکن است دستهایی پشت پرده سیاست باشد که بخواهد از این راه اسلام را در چشم جهانیان بدنام سازد.همه این ها ممکن است؛ اما در برخی گزاره های دینی موجود که تالیف یافته مفسران دین است و برخوردهای خشن مذهبی را توجیه می کند باید تجدید نظر شود تا زمینه های فکری ـ دینی برای تندروان به وجود نیاورد.
نکته دیگری که ممکن است راه را برای افراطیون باز نماید، سیاستهای فرقه گرایی حکومت ها است که در برخی کشورها وجود دارد. برتری دادن قومی بر قوم دیگر ومذهبی بر مذهب دیگر زاینده کینه هایی است که شستن آن ناممکن می شود و در عراق چنین شد. حقوق برخی اقلیتها ضایع گشت و راه را برای نفوذ داعش فراهم ساخت. این قانون تنها در عراق علیت ندارد بلکه علت هر کجا یافت شود، معلول خود را در پی خواهد داشت. سالهاست کنفرانس وحدت ادیان و مذاهب در جای جای دنیا باهزینه های زیادی تشکیل می شود، اما نتیجه عملی آن کمتر ظاهر می شود؛ شاید علت آن این است که در مبانی فقهی و کلامی تجدید نظر نمی شود. فقیهانی چون ابن قیم جوزی واین تیمیه و شیخ طوسی ومفسرانی چون قرطبی و دیگران آیات جهاد را به گونه ای تفسیر و معنا کرده اند که می تواند مورد استناد کسانی قرار گیرد که جهاد را ابتداء واجب بدانند و در این راه به عنوان شهادت در راه خدا چه خون های زیادی که نریزند در صورتی که آیات قرآن در راستای این است که جلوی خون ریزی گرفته شود وجنگ را تنها در راه دفاع از جامعه اسلامی مشروع می داند؛ آن هم به شرط این که از حد خود تجاوز نشود.(بقره /190وحج /39).
بسیاری از فقیهان و مفسران اهل سنت آیات سیف – شمشیر- را ناسخ آیات دعوت به "عفو وصلح" و آیه شریفه "لا اکراه فی الدین" دانسته اند. یعنی دعوت پیامبر به صلح و صفا و دوستی و این که دین یک امر اختیاری است و هنگامی بجنگید که آنها جنگ را آغاز کرده باشند، همه این ها را مکی دانسته و مربوط به زمانی که می دانند رسول خدا (ص) لشکر و تجهیزاتی نداشته است اما در شهر مدینه جهاد ابتدایی واجب گشت، چون پیامبر صاحب قدر ت بود. اگر کسی به طور دقیق تاریخ نزول آیات را بررسی نماید، ادعای فوق را ناصواب می بیند. آیت الله صالحی نجف آبادی این بحث را در کتاب "جهاد دراسلام" تفصیلا آورده و جهاد ابتدایی را مردود شمرده است. پیامبر هنگام فتح مکه که صاحب تجهیزات کامل بود، حتی دشمنان خود را بخشید و آن روز را "یوم المرحمة" یعنی روز رحمت نام نهاد و در مدینه ادیان موجود را به رسمیت شناخت و اهل کتاب را رستگار دانست ومعابد آنان را محترم شمرد. یهودیان، مسیحیان ومجوس و صابئین که ادیان موجود شبه جزیره بودند را در کنار مسلمانان قرار داد. شریعت خود را" شریعت سمحه سهله" نام نهاد و فرمود: « ان الله بعثنی بمداراة الناس کما امرنی باداء الفرایض».امام علی(ع) فرمود: «سلامة الدین والدنیا فی مداراة الناس». امام صادق(ع) به هشام فرمود: «یا هشام علیک بالرفق فان الرفق یمن و الخرق شوم»؛ ای هشام بر تو باد مدارای با مردم زیرا مدارا برکت است و خشونت هلاکت. این که برخی مانند صاحب مفتاح الکرامة گفته اند در برابر غیر مسلمان جنگ اصل است و صلح فرع، سخن قابل دفاعی نیست چرا اصل را بر صلح نگذاریم و جلوی خونریزی ها را نگیریم و جنگ را تنها در مقام دفاع مشروع بدانیم " خون بخون شستن محال است و محال" سخنرانی در سیمای جمهوری اسلامی می گفت امام زمان (ع) در بدو ظهورش سیلاب خون جاری می سازد. چرا همه جا سخن از خون و کشتار است؟ اگر کسی با دقت سیره پیامبر اکرم و آیات قرآن را از نظر بگذراند در هیچ کجای آنها خشونت هایی که امروز به عنوان دین دایر است، استخراج و استنباط نمی کند. چرا برخی فقیهان نظر و نگاه خود را به این سمت و سو کشانده، و اسلام را در ظرف زمان خود نمی شناسند؟ جای بحث است.
اگر در صدر اسلام روشی را پیدا کنیم که توام با غلظت و خشونت بوده باشد، آیا این روش ها همیشگی و جاودانی است؟ بحث گرفتن اسیر و استرقاق و سبی و زراری و اسیران را به مانند بردگان فروختن و انفساخ نکاح در صورت اسیر شدن زن از مباحثی نیست که در این روزگار در کتب فقهی طرح شود تا امثال داعش به آن عمل نمایند. مثل این است که در زمان پیامبر دخترها را در نه سالگی شوهر می دادند، الان هم باید این روش را بر گزید. پاره ای از این قضایا به اصطلاح فنی قضایای خارجیه هست که اقتضاءات روزگار خود را داشته است. نتیجه این که، حرکت های افراطی دینی یک بستر سیاسی دارد و یک بستر فکری دینی. باید با هر دوی این ها به مقابله برخاست و بفرموده امام علی (ع) دین را از دست اشرار نجات داد. «ان هذا الدین قد کان اسیرا فی ایدی الاشرار».
فردوسی بزرگ این بیان را چنین به نظم کشیده است:
زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش