محمدتقی فاضلمیبدی
در یکی از سایتها از قول آیت الله مصباح یزدی چنین آمده بود: «کسانی که فرمایشات حضرت امام(ره) را در سخنرانیها و کتابهایشان دیده باشند، میدانند که امام(ره) از لفظ حکومت اسلامی استفاده میکردند، اما از آنجا که واقعه انقلاب در این جهان اتفاق میافتد و جهان میخواهد بداند چه حکومتی در ایران قرار است بر سرکار بیاید، امام از ادبیات سیاسی روز استفاده کرده و منطقی را اتخاذ کردند که مورد توافق و فهم دیگران باشد».
از این گفتار چنین استفاده میشود که امامخمینی(ره) اعتقادی دینی به جمهوریت نداشته و از باب ضرورت آن را مطرح کرده است. هرکس اندک مروری بر صحیفه امام داشته باشد، میداند تاکیدی که ایشان بر آرای ملت داشتند و جمهوری و حقوق افراد را به معنایی که در دنیا رایج است اعتقاد داشتند، جای شبههای باقی نمیماند. امام در پاسخ به خبرنگاران خارجی و نمایندگان دولت فرانسه که با مبانی اسلام آشنایی نداشتند، اظهار کردند جمهوری موردنظر ما، «به همان معنایی است که در همهجا جمهوری است» و بسیاری از نویسندگانی که از اصالت جمهوریت سخن گفتهاند، به این جمله امام استناد کردهاند. اما حضرت امام در همان دیدار و موارد متعدد دیگر نگاه خود را به مقوله جمهوریت به خوبی تبیین کردهاند. خطاب به نمایندگان دولت فرانسه فرمودند: « اصل جمهوری همین است که در مملکت شما هم هست که آرای عمومی آن را تعیین میکند… جمهوری است یعنی دموکراتیک و اسلامی است یعنی قانون آن اسلامی است». ایشان جمهوری را به معنای «اتکای حکومت به آرای مردم» تفسیر کردهاند.
نکته دیگری که در سخنان مصباح یزدی آمده: « امام(ره) برای اقناع طرفهای مقابل، به رای مردم استدلال میکنند. بنابراین امروز هم اگر رهبری از حقوقبشر و نقض حقوقبشر در غرب سخن میگویند نه به دلیل اینکه حقوقبشر غربی را پذیرفته باشند، بلکه از باب جدال و استفاده از مقبولات آنها برای اقناع آنهاست».
اینکه میگویند بدترین حمله به کسی این است که از او بد دفاع شود، اینجا معلوم میشود. در چنین دیدگاهی شاید سخنان امامعلی(ع) در خطبه ۲۱۶نهجالبلاغه هم که بر حقوق مردم پای میفشارد، توجیه شود که برای جدال با خصم بوده است و ایشان نیز حقوق ملت را قبول ندارد. چون حضرت در آنجا بهگونهای از حقوق مردم سخن میگوید که هزار و اندی سال بعد، فیلسوفان حقوق بشر به آن رسیدند که آدمیان را در برابر حاکمان برخوردار از حقوق هستند و یکی از این حقوق این است که باید از حاکمان انتقاد شود و مردم حق مشارکت سیاسی دارند و آزادی و کرامت آدمیان را باید پاسداشت. « اما اخ لک فیالدین واما نظیر لک فیالخلق» (عهدنامه مالک). اینکه آدم هر چه را که نمیپسندد باطل اعلام کند، بلافاصله انگ غربیبودن به آن میزند. مگر هر چه از غرب بیاید باید یکسره باطل اعلام شود.
غیر از این است که ایشان با آرای مردم نماینده خبرگان شدهاند. انتخابات از کجا آمده؟ پارلمان، تفکیک قوا، انتخابات ریاستجمهوری از کجا آمده؟ ایشان میگویند حقوقبشر و حقوق شهروندی غربی با روح اسلام مخالف است. پدیده حقوقبشر و حقوق شهروندی برای این است که در حق شهروندان اجحافی صورت نگیرد و دولتها در حق ملت به عدالت عمل کنند.
مگر روح قرآن و تعالیم انبیا برای تحقق قسط نیست؟ امروز برای انسان، حقوق زیادی تعریف شده است، مردم باید به حقوق خود آشنا باشند. اگر آقای مصباح مفهوم ملت و دولت به معنای مدرن را قبول دارند، باید بپذیرند هر کس که تابع کشوری است از تمامی حقوق به طور برابر برخوردار است و تمام شهروندان در برابر قانون مساوی هستند (اصل قانون اساسی). در ملیت نمیتوان مسلمان را از غیرمسلمان، از لحاظ حقوق شهروندی، جدا کرد. بحث قیامت جداست. امروز اگر مسلمان عراقی یا افغانی بدون تابعیت در ایران زندگی کند و یک مسلمان به تمام معنا و طبق نظر آقای مصباح باشد، از حقوق شهروندی برخوردار نیست و بیگانه شناخته میشود و اگر یهودی- به تعبیر ایشان- تابع ایران و نظام جمهوریاسلامی باشد و شناسنامه ایرانی دارد، همان حقوقی را دارد که یک مسلمان دارد.
هیچ فرقی میانشان از این جهت نیست و هر دو در انتخابات، رایشان در پای صندوق مساوی است. بحث برخی فروعات فقهی جداست. اگرچه آنهم در پارهای اجتهاداتی که صورت گرفته، مانند برابری دیه، مساله را بهطور تساوی حل کردهاند. چرا آقای مصباح پدیده حقوقبشر و حقوق شهروندی را مولود فکر بشر نمیدانند و همهجا غربی تلقی میکنند؟ البته هیچ فکری خالی از نقد نیست، از سویی چرا صنعت، تکنولوژی، درمان، هواپیما و حتی فلسفه یونانی ارسطو را که اینها غربی است، میپذیرند و تدریس میفرمایند و از اخلاق نیکو ماخوس و تفکیک عقل نظری و عملی در اخلاق با احترام سخن میگویند، که حق همچنین است؛ اما پای حقوقبشر که در میان است آن را غربی میدانند. چرا مانند شهیدمطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام نکات مثبت و منفی آن را نمیبینند. یا از لحاظ علمی آن را به نقد نمیگذارند؟ ایشان به یاد دارند که دولت پیشین را در حد ادامه دولت رسولالله ارتقا دادند و از یک عالم خوزستانی در عالم رویا دولت را دعاکرده امامزمان دانستند. لابد آمارها، گزارشها، و تخلفات آن را مطلع هستند و خسارتهایی که به فرهنگ و اقتصاد کشور وارد شد را میدانند. بنابراین مبارزه سیاسی حق آقای مصباح بهعنوان لیدر یک حزب سیاسی است ولی دو چیز را در نظر داشته باشند؛ یکی پای دین خدا را در همهجا به میان نیاورند و دیگر حرفهای بنیانگذار جمهوری اسلامی را بهنفع خود تفسیر نکنند.
منبع: شرق