اسلام دین غم یا شادی؟
برگزاری این همه مجلس عزاداری گویای صحت و اصل بودن عزا در فرهنگ اسلامی نیست. قدر متیقن آن است که در میان موالیان اهل بیت و مسلمانان نخست، این همه مجلس عزا نبوده است! بسیاری تصور می کنند که در فرهنگ مذهبی، رفتار اصلی، گریستن و زاری کردن، و داشتن غم واندوه است و شادی کردن و تفریح امری ناپسند است. کسانی این تصور برای آنها بوجود آمده اگر مردمی اندوهناک و غمزده باشند، صفات خدایی در آنها بهتر یافت می شود.
محافل دینی، به طور معمول برای عزاداری برگزار می شود. مجالس دعا و ندبه، در فضایی آکنده از ناله و گریه تشکیل می گردد . طبیعی است که در چنین فضای عمومی فکری، به ویژه در فرهنگ شیعی که عزاداری و گریه سنت دینی است، چنین برداشت می شود که در فرهنگ دینی، غلبه با ناشاد بودن است و این تصور ایجاد شود که اصل در دین، غم و حزن و گریه و ناله و توجه به عالم مرگ و ترس دائمی همراه با ملالت غصه است .
در صورتی که همه ی حالات و غرایز انسان در اصل هیچ کدام بد نیست . همه ی غرایز در نهاد انسان به طور مساوی آفریده شده و محبت ، شادی و خندیدن از غرایزی است که در نهاد انسان وانهاده شده و هر یک در جای خود مفید است؛ چنان که خشم و نفرت در جای خود ضروری و نشانه ای از نظام دفاعی انسان در نظام هستی و در برخورد با حوادث و دشمنی ها است. حزن برای فرار از غرور و وابستگی به دنیا است و این منافات با شادی و نشاط ندارد.
قرآن کریم، خداوند را آفریننده خنده و گریه می داند: وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى » اوست که می خنداند و می گریاند.» (نجم/43) اهمیت شادی و خنده چنان است که در کنار زنده کردن و میراندن انسان آورده شده، گویی نقش آفرینی آن در زندگی مانند حیات است. دلیل آن روشن است. گاه با یک شادی درست، از مرگ روحی و روانی فردی جلوگیری می شود و از افسردگی ، خودکشی و سکته نجات پیدا می کند. به همین دلیل حالت خنده ای که به انسان دست می دهد،آیه ای از آیه های آفرینش جهان است. از سوی دیگر، سنت مذهبی و فراگیر عزاداری ، دعا و ندبه و زاری کردن، دلیل بر اصل بودن آن نیست . در سنت های دینی، جشن وشادی هم وجود دارد. اعیاد مذهبی هم وجود دارد و در آن ها دستور به شادی نیز داده شده است . بگذریم که این برگزاری این همه مجلس عزاداری گویای صحت و اصل بودن عزا در فرهنگ اسلامی نیست. قدر متیقن آن است که در میان موالیان اهل بیت و مسلمانان نخست، این همه مجلس عزا نبوده است .
همان گونه که زیبایی های طبیعت و رفتارهای انسانی والا شادی آفرین است، خودِ شادی، شادی آفرین است. هر انسانی ، شادی را تجربه کرده و تأثیر آن را در زندگی و رفتار خود دیده و ضرورت آن را لمس کرده است . گاهی جسم خسته است، استراحت می کند، می خوابد و گاه روح خسته می شود و باید استراحت کند و گاه جسم و روح هر دو خسته اند، این جاست که پای استراحت روح به میان می آید و شادی التیام بخش روح خسته و نیرو دهنده ی آن است .
در فرهنگ و آموزه های دین آمده است که هنگام خستگی روح و روان ، این شادی است که خستگی را از او می گیرد . امام علی (علیه السلام) فرموده است :إنّ هذه القلوب تمل کما تمل الابدان ، فابتغوا لها طرائف الحکمه؛ این دل ها همانند تن ها خسته و افسرده می شوند. در این حال نکته های زیبا و نشاط انگیزی برای دلها انتخاب کنید . (نهج البلاغه ،حکمت ها ،حکمت197) سخن زیبا و بیان طرب آمیز و نشاط آور خستگی را از روح به در می آورد.
سوگمندانه باید گفت مدت های طولانی کسانی بوده اند که چون شادی را گاه غفلت آفرین و غرور آور یافته اند و دیده اند کسانی را که از شادی و تفریح سوء استفاده می کنند و راه خلاف را در پیش می گیرند گفته اند: شادی را باید کنار گذاشت.
در پاسخ به این اشکال باید گفت : اسلام دین تعادل است. امت اسلامی را امت وسط می داند (بقره /143) میانه روی در هر کاری حتی در عبادت و خدمت به مردم هم دستور رسیده است. هر کاری حتی آن چه که در دین تشویق شده، اگر به اندازه نباشد، یا سوء استفاده شود، باز مذموم است .مذمت شادی های غلط، یا فراموشی از مسؤولیت و بی توجهی به آینده و آینده نگری نداشتن ، به معنای مذمت و نفی شادی نیست.
اگر کسانی در هر کاری زیاده روی پیشه می کنند و از این اصل ضروری بد استفاده می برند، دلیل بر این نیست که شادی بد است . باید افراط گری را کنار گذاشت. فرد و جامعه ای در زندگی موفق است که هر کاری را در جای خود قرار دهد و به درستی جایگاه آن را بشناسد و به خوبی از آن استفاده ببرد.
شادی یک ضرورت زندگی است و استفاده های غلط، نمی تواند اصلی را که خداوند در نهاد انسان وانهاده، زیر سوال برد. تنها می توان شادی های غیر اصیلی را که به حیات و سعادت انسان آسیب می رساند و یا شادی اصیل، امید، نشاط، فعالیت، انرژی و توجه به آینده او را خدشه دار می کند ، ممنوع ساخت ، اما نمی توان گفت اصل آن مشروع نیست. البته حیات معنوی وتربیت اخلاقی اهمیت بسیاری در آموزه های دینی دارد. تمرین و تربیت روح، سیر و سلوک و خودسازی است . آماده کردن خویش در استفاده بهینه از ظرفیت های بیرونی و از استعدادها و خلاقیت ها است.
شکل غلطی که گاه به دست آوردن شادی از هر راهی انجام می گیرد و توأم با تسلیم شدن در برابر هواهای نفسانی است، از آفت های این موضوع است . بنابراین، از مشکلات مربوط به شادی در تلقی های گوناگون آن، استفاده از هر وسیله ای برای رسیدن به آن در زندگی فردی و نیز جامعه است . برای این که از افراط گری در امان بود، باید نیازهای طبیعی انسان را در نظر گرفت و تعادل را هم در نظر داشت. یکی از این نیازها، استفاده معقول از شادی است . ازاین رو نگرانی که در آموزه های دینی در باب شادی رسیده، ریشه در افراط گری و انحراف دارد.
بنابراین شادی در ذات خود اشکالی ندارد، بل که در حد بسیار ترویج هم شده است، اما فرق است میان شادی (فرح)با بطر (افراط) (فرهنگ معین، ج1، ص٥۶٧) که در روایات ممنوع شده و به معنای ناسپاسی کردن نعمت و در شادی و تنعم از حد گذشتن است . به عبارت دیگر ، گاه شادی درحد طبیعی ورفتار متعادل انجام می گیرد، وگاه درشکل افراطی ودرقالب کارهای زشت وآزاردهنده وحتی چیزهایی که به بدن وروح انسان آسیب می رساند ، دراین صورت است که بطر نامیده می شود.
برگزاری این همه مجلس عزاداری گویای صحت و اصل بودن عزا در فرهنگ اسلامی نیست. قدر متیقن آن است که در میان موالیان اهل بیت و مسلمانان نخست، این همه مجلس عزا نبوده است! بسیاری تصور می کنند که در فرهنگ مذهبی، رفتار اصلی، گریستن و زاری کردن، و داشتن غم واندوه است و شادی کردن و تفریح امری ناپسند است. کسانی این تصور برای آنها بوجود آمده اگر مردمی اندوهناک و غمزده باشند، صفات خدایی در آنها بهتر یافت می شود.
محافل دینی، به طور معمول برای عزاداری برگزار می شود. مجالس دعا و ندبه، در فضایی آکنده از ناله و گریه تشکیل می گردد . طبیعی است که در چنین فضای عمومی فکری، به ویژه در فرهنگ شیعی که عزاداری و گریه سنت دینی است، چنین برداشت می شود که در فرهنگ دینی، غلبه با ناشاد بودن است و این تصور ایجاد شود که اصل در دین، غم و حزن و گریه و ناله و توجه به عالم مرگ و ترس دائمی همراه با ملالت غصه است .
در صورتی که همه ی حالات و غرایز انسان در اصل هیچ کدام بد نیست . همه ی غرایز در نهاد انسان به طور مساوی آفریده شده و محبت ، شادی و خندیدن از غرایزی است که در نهاد انسان وانهاده شده و هر یک در جای خود مفید است؛ چنان که خشم و نفرت در جای خود ضروری و نشانه ای از نظام دفاعی انسان در نظام هستی و در برخورد با حوادث و دشمنی ها است. حزن برای فرار از غرور و وابستگی به دنیا است و این منافات با شادی و نشاط ندارد.
قرآن کریم، خداوند را آفریننده خنده و گریه می داند: وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى » اوست که می خنداند و می گریاند.» (نجم/43) اهمیت شادی و خنده چنان است که در کنار زنده کردن و میراندن انسان آورده شده، گویی نقش آفرینی آن در زندگی مانند حیات است. دلیل آن روشن است. گاه با یک شادی درست، از مرگ روحی و روانی فردی جلوگیری می شود و از افسردگی ، خودکشی و سکته نجات پیدا می کند. به همین دلیل حالت خنده ای که به انسان دست می دهد،آیه ای از آیه های آفرینش جهان است. از سوی دیگر، سنت مذهبی و فراگیر عزاداری ، دعا و ندبه و زاری کردن، دلیل بر اصل بودن آن نیست . در سنت های دینی، جشن وشادی هم وجود دارد. اعیاد مذهبی هم وجود دارد و در آن ها دستور به شادی نیز داده شده است . بگذریم که این برگزاری این همه مجلس عزاداری گویای صحت و اصل بودن عزا در فرهنگ اسلامی نیست. قدر متیقن آن است که در میان موالیان اهل بیت و مسلمانان نخست، این همه مجلس عزا نبوده است .
همان گونه که زیبایی های طبیعت و رفتارهای انسانی والا شادی آفرین است، خودِ شادی، شادی آفرین است. هر انسانی ، شادی را تجربه کرده و تأثیر آن را در زندگی و رفتار خود دیده و ضرورت آن را لمس کرده است . گاهی جسم خسته است، استراحت می کند، می خوابد و گاه روح خسته می شود و باید استراحت کند و گاه جسم و روح هر دو خسته اند، این جاست که پای استراحت روح به میان می آید و شادی التیام بخش روح خسته و نیرو دهنده ی آن است .
در فرهنگ و آموزه های دین آمده است که هنگام خستگی روح و روان ، این شادی است که خستگی را از او می گیرد . امام علی (علیه السلام) فرموده است :إنّ هذه القلوب تمل کما تمل الابدان ، فابتغوا لها طرائف الحکمه؛ این دل ها همانند تن ها خسته و افسرده می شوند. در این حال نکته های زیبا و نشاط انگیزی برای دلها انتخاب کنید . (نهج البلاغه ،حکمت ها ،حکمت197) سخن زیبا و بیان طرب آمیز و نشاط آور خستگی را از روح به در می آورد.
سوگمندانه باید گفت مدت های طولانی کسانی بوده اند که چون شادی را گاه غفلت آفرین و غرور آور یافته اند و دیده اند کسانی را که از شادی و تفریح سوء استفاده می کنند و راه خلاف را در پیش می گیرند گفته اند: شادی را باید کنار گذاشت.
در پاسخ به این اشکال باید گفت : اسلام دین تعادل است. امت اسلامی را امت وسط می داند (بقره /143) میانه روی در هر کاری حتی در عبادت و خدمت به مردم هم دستور رسیده است. هر کاری حتی آن چه که در دین تشویق شده، اگر به اندازه نباشد، یا سوء استفاده شود، باز مذموم است .مذمت شادی های غلط، یا فراموشی از مسؤولیت و بی توجهی به آینده و آینده نگری نداشتن ، به معنای مذمت و نفی شادی نیست.
اگر کسانی در هر کاری زیاده روی پیشه می کنند و از این اصل ضروری بد استفاده می برند، دلیل بر این نیست که شادی بد است . باید افراط گری را کنار گذاشت. فرد و جامعه ای در زندگی موفق است که هر کاری را در جای خود قرار دهد و به درستی جایگاه آن را بشناسد و به خوبی از آن استفاده ببرد.
شادی یک ضرورت زندگی است و استفاده های غلط، نمی تواند اصلی را که خداوند در نهاد انسان وانهاده، زیر سوال برد. تنها می توان شادی های غیر اصیلی را که به حیات و سعادت انسان آسیب می رساند و یا شادی اصیل، امید، نشاط، فعالیت، انرژی و توجه به آینده او را خدشه دار می کند ، ممنوع ساخت ، اما نمی توان گفت اصل آن مشروع نیست. البته حیات معنوی وتربیت اخلاقی اهمیت بسیاری در آموزه های دینی دارد. تمرین و تربیت روح، سیر و سلوک و خودسازی است . آماده کردن خویش در استفاده بهینه از ظرفیت های بیرونی و از استعدادها و خلاقیت ها است.
شکل غلطی که گاه به دست آوردن شادی از هر راهی انجام می گیرد و توأم با تسلیم شدن در برابر هواهای نفسانی است، از آفت های این موضوع است . بنابراین، از مشکلات مربوط به شادی در تلقی های گوناگون آن، استفاده از هر وسیله ای برای رسیدن به آن در زندگی فردی و نیز جامعه است . برای این که از افراط گری در امان بود، باید نیازهای طبیعی انسان را در نظر گرفت و تعادل را هم در نظر داشت. یکی از این نیازها، استفاده معقول از شادی است . ازاین رو نگرانی که در آموزه های دینی در باب شادی رسیده، ریشه در افراط گری و انحراف دارد.
بنابراین شادی در ذات خود اشکالی ندارد، بل که در حد بسیار ترویج هم شده است، اما فرق است میان شادی (فرح)با بطر (افراط) (فرهنگ معین، ج1، ص٥۶٧) که در روایات ممنوع شده و به معنای ناسپاسی کردن نعمت و در شادی و تنعم از حد گذشتن است . به عبارت دیگر ، گاه شادی درحد طبیعی ورفتار متعادل انجام می گیرد، وگاه درشکل افراطی ودرقالب کارهای زشت وآزاردهنده وحتی چیزهایی که به بدن وروح انسان آسیب می رساند ، دراین صورت است که بطر نامیده می شود.