کیفیت رسمالخط عثمان طه
محمدعلی کوشا
عثمان طه نمیتوانسته در عین حال که به کتابت هنرمندانه نسخه خود فکر میکرده است، کار علمی تصحیح متن را نیز به عهده گیرد، اصولاً یک فرد هر قدر هم مقام شامخ علمی و قرآنشناسی داشته باشد به تنهایی صلاحیت، اجازه و اختیار این کار خطیر را ندارد.
کیفیّت رسمالخطّ عثمان طه
تضادها و تهافتهایی در این رسمالخط وجود دارد که طی جدولی در انتهای کتاب به نمونههایی از آن اشاره کردهایم، اما از انصاف نمیتوان گذشت که در کنار نواقصی که این مصحف دارد زیباییها و محاسن بسیاری نیز دارد که در اینجا مناسبترین وصف از چند و چون زیباییهای هنری رسمالخط عثمان طه، از زبان و قلم استاد بهاءالدین خرّمشاهی نقل میشود:
یکی از رویدادهای مهم فرهنگی ـ هنری دهۀ اخیر جهان اسلام، چاپ نفیس قرآنی است که خطاط شهیر معاصر سوری، عثمان طه، به خط معجزهآسای نسخ خویش نوشته و نخستین چاپ آن در قطع رحلی در حدود سال ۱۴۰۰ق از سوی «الدار الشامیة للمعارف»، با همکاری مؤسّسۀ علوم القرآن، و با تأیید و همکاری علمی چند کشور اسلامی در دمشق انتشار یافته است. کتابت این قرآن، طرح سنجیده و برنامهریزی شدهای داشته است، به این معنا که هر صفحۀ آن پانزده سطر دارد و هر صفحه با اوّل یک آیه آغاز و به آخر یک آیه ختم میگردد و هر جزء از سی جزء قرآن در بیست صفحه نوشته شده و با احتساب دو صفحه در اوّل و دو صفحه در آخر که برای تهذیب و تزیینهای دیگر در نظر گرفته شده، مجموعاً در ۶۰۴ صفحه تدوین شده است. باید گفت: این ویژگی ابتکار خطّاطان و قرآننویسان هنرمند عثمانی (ترکیه) است و سابقۀ آن به یک یا دو سده اخیر میرسد. چنانکه درعصر جدید، قرآن معروف به قرآن سلطان عبدالحمید، مکتوب به خط مصطفی نظیف (قدر غهلی) [تجدید چاپ در تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۳ شمسی، همراه با فهارس مرحوم دکتر محمود رامیار] و قرآن خوش نوشتۀ استاد حامد الآمدی نیز همین ویژگیها را دارد.
قرآن مکتوب به خط عثمان طه که به خط نسخ بسیار شیرین و شیوهای آمیخته به ثلث به نگارش در آمده و به تصدیق خبرگانِ فن از نظر خوشنویسی و استحکام دست و قلم و چشمنوازی و یکدستی، در میان قرآنهای خوشنوشتۀ قدیم و جدید نظیر ندارد، چنانکه انتظار میرفت به محض انتشار با استقبال وسیعی در سراسر جهان اسلام رو به رو شد و به انواع شکلها و قطعها مخصوصاً قطع وزیری تجدید چاپ گردید... طبعاً عثمان طه نمیتوانسته است هم به کتابت هنرمندانۀ نسخۀ خود فکر کند و هم کار علمی تصحیح متن را به عهده بگیرد و اصولًا یک فرد هر قدر هم مقام شامخ علمی و قرآنشناسی داشته باشد، به تنهایی صلاحیت و اجازه و اختیار این کار خطیر را ندارد. در حسن انتخاب و روشدانی و کاردانی او همین بس که متن مصحف (معروف به طبع ملک فؤاد) را که دقت و احتیاط علمی عظیمی صرف اصلاح و آمادهسازی آن شده است، مبنای کتابت خود قرار داده است، لذا هم هوش و هنرش فقط صرف خوشنویسی و بازنویسی بس هنرمندانه این اثر شده است. و هیئت عالیرتبهای از «کبار علماء بلاد شام» مرکب از پنج نفر قرآنشناس که اسامی آنها و نیز کیفیت طبع مصحف خوشنوشتۀ او در خاتمةالطبع آنها آمده است، در این کار و نظارت بر کتابت او، همکاری داشتهاند. و نیز اجازه سازمانهای دینی ـ فرهنگی سوریه، مصر، عربستان سعودی، اردن، و جمهوری اسلامی ایران به ترتیب و با ذکر شمارۀ اجازهنامه درج کردهاند.
چند سال پس از انتشار، مصحف با کتابت عثمان طه، هم از نظر ظرافت خطّ و نفاست طبع و دقت و صحّت متن، نظر قرآنشناسان عربستان را جلب کرد و پس از آنکه فهد در سال ۱۴۰۳ قمری در صدد طبع مصحفی صحیح برآمد، صاحبنظران همین مصحف را به او پیشنهاد کردند و نام آن را «مصحف المدینة النبویة» گذاشتند و لجنهای برای مقابله و مراجعۀ مجدّد به «امهات کتب قرائت و رسم و ضبط و فواصل و تفسیر» به ریاست رئیس دانشکدۀ قرآن کریم و تحقیقات اسلامی در دانشگاه اسلامی مدینه با شرکت قاریان و مقریان و قرآنشناسان و قرآنپژوهان دیگر تشکیل دادند. در اینجا بود که مصحف مصر و روش تصحیح و تدقیق و منابع مشورتی آن را مبنای کار بازبینی قرار دادند و به چند منبع علاوه بر آنها نیز رجوع کردند. نکتهای که فراموش کردیم بگوییم این است که هم مصحف مصر، هم شام (کتابت عثمان طه) و هم مصحف مدینه از همکاری قرائتشناسانی که به یک یا چند قرائت از قرائتهای هفتگانه یا دهگانۀ قرآن مجید احاطه دارند بهرهمند شدهاند.
خط قرآن
خط قرآن و یا «رسم المصحف» همان روش نگاشتن قرآن است که در زمان عثمان برای کتابت قرآن برگزیده شد. دانشمندان این روش را «رسم المصحف» نامیدند و عدّهای نیز از آن به «رسم عثمان» یا «رسم عثمانی» یاد میکنند. امّا بعداً همان اصل رسم عثمانی هم دستخوش تغییر و تبدیل شد و کم و زیاد گردید.
ابن خلدون در این باره گوید:
آنها با خطوطی نااستوار از لحاظ زیبایی و اصول خط، قرآن را نوشتهاند و در نتیجه بسیاری از رسم الخطهای آنان با قواعد و اصول صنعت خطّ مخالف است و اهل فنّ آنها را بر خلاف قیاس تشخیص دادهاند، سپس تابعان نیز همان رسم الخطّ را از لحاظ تیمّن و تبرکِ رسمالخط اصحاب پیامبر(ص) پیروی کردهاند، همان صحابهای که پس از پیامبر(ص) بهترین افراد به شمار میرفتند و گفتارهای وحی را از کتاب خدا و کلام پیامبر فراگرفته بودند. چنانکه هم اکنون نیز برخی از کسان، خطّ ولیّ یا عالمی را از لحاظ تبرک میپسندند و رسمالخط او را خواه درست یا نادرست تقلید میکنند؛ ولی هیچ نسبتی میان اینان و آنچه صحابه نوشتهاند وجود ندارد ... در صورتی که این شیوه درست نیست و باید دانست که خطّ در بارۀ آنان از کمالات نیست. زیرا این فن از جمله صنایع مدنی است که برای کسب معاش به کار میرود و کمال در صنایع از امور نسبی است و کمال مطلق نیست. زیرا نقصان در آن به ماهیّت دین یا خصال انسان باز نمیگردد، بلکه نقصان صنعت مربوط به مسائل معاش آدمی است و بر حسب عمران و همکاری در راه آن پیشرفت میکند.
به هر صورت، نوشتن قرآن به رسمالخطی جز رسمالخط عثمانی تحریم نشده و گناه و وعید و نهی و تهدیدی دربارۀ آن به کار نرفته است، ولی عدّهای از فرط دقّت در حفظ کلام الهی و از نظر احترام به یاران پیامبر(ص) و برای پرهیز از هرگونه تصرّفی، اگرچه به کمترین شیوۀ مفید هم باشد کتابت قرآن را جز بر همان رسم و روش، ناروا میپندارند!
اِعجام و نقطهگذاری قرآن
واژۀ «اِعجام» مصدر باب افعال است و در زبان عرب یکی از معانی باب اِفعال، سلب است که در اینجا از میان بردن ریشۀ فعل را میرساند. چنانکه «أعْجَمْتُ الکلامَ» یعنی از آن سخن، رفع گنگی و ابهام کردم؛ چون نقطهگذاری بر حروف و زیر و زبر گذاشتن بر آن، ابهام و گنگی سخن را از میان میبرد، از این رو آن را «اِعجام» نامیدهاند.
خطّی را که عربها از سُریانی و نَبَطی اقتباس کردند بدون نقطه بود و خطوط سُریانی تا امروز نیز بدون نقطه است. زمانی که حجّاج بن یوسف ثقفی از جانب عبدالملک مروان (۷۵ ـ ۸۶ ق) حاکم عراق بود، مردم با کاربرد نقطه آشنا شدند و حروف نقطهدار را از بینقطه مشخص ساختند. این کار به وسیله «یحیی بن یعمر» و «نصر بن عاصم»، شاگردان ابوالاسود دُئَلی متداول گردید.
علت این کار هم «موالی» بودند (یعنی مردمان غیر عرب که با عرب زبانها مرتبط بودند) که گاهی کلمات قرآن را به گونۀ نادرست تلفّظ میکردند به گونهای که تغییری در معنا به وجود میآمد و سبب نگرانی جامعه اسلامی میشد. حجّاج بن یوسف نگرانی خود را از این کار به نویسندگان عصر خود اظهار نمود و از آنان خواست برای رفع اشتباه در قرائت، علایم و نشانههایی وضع کنند تا خواندن آن به آسانی بدون اشتباه ممکن شود. و این کار نخستین بار توسّط دو شاگرد ابوالاسود انجام پذیرفت، میدانیم که ابوالاسود نیز تعلیم یافتۀ امیرالمؤمنین علی(ع) بود.
ابوالاسود شنید که کسی کلمه «رسوله» در آیۀ «أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ» را به کسرِ لام میخواند که صد در صد معنایش عوض میشود او با شنیدن این اشتباه فاحش، گفت: «تصور نمیکردم که کار مردم به اینجا رسیده باشد» آنگاه کاتبی را طلبید و کیفیت اعرابگذاری قرآن را بیان داشت و آیات را اِعرابگذاری کرد. آن روز به جای فتحه و ضمّه و کسره فقط نقطه را بالا و پایین حرف قرار میدادند که بعداً شکل کار تغییر پیدا کرد و به شکل کنونیِ آن درآمد.
گویند: علایمی که اکنون برای بیان حرکات حروف به کار میبرند از ابتکارات خلیل بن احمد فراهیدی است و نیز گفتهاند: تقسیم قرآن به قسمتهای «دهگانه» و «پنجگانه» و «حزب» و «جزء» و تعیین علامت و نشانه برای آنها، به موجب امر مأمون عباسی انجام گرفته است. برخی گفتهاند: حجّاج بن یوسف این کار را کرد و در زمان او کسانی مأمور تعیین کلمات و حروف آیات شدند و نشان دادند که قرآن دارای ۷۷۴۳۹ کلمه و ۳۲۳۰۱۵ حرف (و به قولی ۳۴۰۷۴۰) و ۶۲۳۶ آیه است. معروف است که تقسیم قرآن به ۱۲۰ حزب و ۳۰ جزء برای تسهیل قرائت آن در مکتبخانهها بوده است.
منبع: کتاب «نقد رسم الخط عثمانطه از قرآن»، نشر سرایی
محمدعلی کوشا
عثمان طه نمیتوانسته در عین حال که به کتابت هنرمندانه نسخه خود فکر میکرده است، کار علمی تصحیح متن را نیز به عهده گیرد، اصولاً یک فرد هر قدر هم مقام شامخ علمی و قرآنشناسی داشته باشد به تنهایی صلاحیت، اجازه و اختیار این کار خطیر را ندارد.
کیفیّت رسمالخطّ عثمان طه
تضادها و تهافتهایی در این رسمالخط وجود دارد که طی جدولی در انتهای کتاب به نمونههایی از آن اشاره کردهایم، اما از انصاف نمیتوان گذشت که در کنار نواقصی که این مصحف دارد زیباییها و محاسن بسیاری نیز دارد که در اینجا مناسبترین وصف از چند و چون زیباییهای هنری رسمالخط عثمان طه، از زبان و قلم استاد بهاءالدین خرّمشاهی نقل میشود:
یکی از رویدادهای مهم فرهنگی ـ هنری دهۀ اخیر جهان اسلام، چاپ نفیس قرآنی است که خطاط شهیر معاصر سوری، عثمان طه، به خط معجزهآسای نسخ خویش نوشته و نخستین چاپ آن در قطع رحلی در حدود سال ۱۴۰۰ق از سوی «الدار الشامیة للمعارف»، با همکاری مؤسّسۀ علوم القرآن، و با تأیید و همکاری علمی چند کشور اسلامی در دمشق انتشار یافته است. کتابت این قرآن، طرح سنجیده و برنامهریزی شدهای داشته است، به این معنا که هر صفحۀ آن پانزده سطر دارد و هر صفحه با اوّل یک آیه آغاز و به آخر یک آیه ختم میگردد و هر جزء از سی جزء قرآن در بیست صفحه نوشته شده و با احتساب دو صفحه در اوّل و دو صفحه در آخر که برای تهذیب و تزیینهای دیگر در نظر گرفته شده، مجموعاً در ۶۰۴ صفحه تدوین شده است. باید گفت: این ویژگی ابتکار خطّاطان و قرآننویسان هنرمند عثمانی (ترکیه) است و سابقۀ آن به یک یا دو سده اخیر میرسد. چنانکه درعصر جدید، قرآن معروف به قرآن سلطان عبدالحمید، مکتوب به خط مصطفی نظیف (قدر غهلی) [تجدید چاپ در تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۳ شمسی، همراه با فهارس مرحوم دکتر محمود رامیار] و قرآن خوش نوشتۀ استاد حامد الآمدی نیز همین ویژگیها را دارد.
قرآن مکتوب به خط عثمان طه که به خط نسخ بسیار شیرین و شیوهای آمیخته به ثلث به نگارش در آمده و به تصدیق خبرگانِ فن از نظر خوشنویسی و استحکام دست و قلم و چشمنوازی و یکدستی، در میان قرآنهای خوشنوشتۀ قدیم و جدید نظیر ندارد، چنانکه انتظار میرفت به محض انتشار با استقبال وسیعی در سراسر جهان اسلام رو به رو شد و به انواع شکلها و قطعها مخصوصاً قطع وزیری تجدید چاپ گردید... طبعاً عثمان طه نمیتوانسته است هم به کتابت هنرمندانۀ نسخۀ خود فکر کند و هم کار علمی تصحیح متن را به عهده بگیرد و اصولًا یک فرد هر قدر هم مقام شامخ علمی و قرآنشناسی داشته باشد، به تنهایی صلاحیت و اجازه و اختیار این کار خطیر را ندارد. در حسن انتخاب و روشدانی و کاردانی او همین بس که متن مصحف (معروف به طبع ملک فؤاد) را که دقت و احتیاط علمی عظیمی صرف اصلاح و آمادهسازی آن شده است، مبنای کتابت خود قرار داده است، لذا هم هوش و هنرش فقط صرف خوشنویسی و بازنویسی بس هنرمندانه این اثر شده است. و هیئت عالیرتبهای از «کبار علماء بلاد شام» مرکب از پنج نفر قرآنشناس که اسامی آنها و نیز کیفیت طبع مصحف خوشنوشتۀ او در خاتمةالطبع آنها آمده است، در این کار و نظارت بر کتابت او، همکاری داشتهاند. و نیز اجازه سازمانهای دینی ـ فرهنگی سوریه، مصر، عربستان سعودی، اردن، و جمهوری اسلامی ایران به ترتیب و با ذکر شمارۀ اجازهنامه درج کردهاند.
چند سال پس از انتشار، مصحف با کتابت عثمان طه، هم از نظر ظرافت خطّ و نفاست طبع و دقت و صحّت متن، نظر قرآنشناسان عربستان را جلب کرد و پس از آنکه فهد در سال ۱۴۰۳ قمری در صدد طبع مصحفی صحیح برآمد، صاحبنظران همین مصحف را به او پیشنهاد کردند و نام آن را «مصحف المدینة النبویة» گذاشتند و لجنهای برای مقابله و مراجعۀ مجدّد به «امهات کتب قرائت و رسم و ضبط و فواصل و تفسیر» به ریاست رئیس دانشکدۀ قرآن کریم و تحقیقات اسلامی در دانشگاه اسلامی مدینه با شرکت قاریان و مقریان و قرآنشناسان و قرآنپژوهان دیگر تشکیل دادند. در اینجا بود که مصحف مصر و روش تصحیح و تدقیق و منابع مشورتی آن را مبنای کار بازبینی قرار دادند و به چند منبع علاوه بر آنها نیز رجوع کردند. نکتهای که فراموش کردیم بگوییم این است که هم مصحف مصر، هم شام (کتابت عثمان طه) و هم مصحف مدینه از همکاری قرائتشناسانی که به یک یا چند قرائت از قرائتهای هفتگانه یا دهگانۀ قرآن مجید احاطه دارند بهرهمند شدهاند.
خط قرآن
خط قرآن و یا «رسم المصحف» همان روش نگاشتن قرآن است که در زمان عثمان برای کتابت قرآن برگزیده شد. دانشمندان این روش را «رسم المصحف» نامیدند و عدّهای نیز از آن به «رسم عثمان» یا «رسم عثمانی» یاد میکنند. امّا بعداً همان اصل رسم عثمانی هم دستخوش تغییر و تبدیل شد و کم و زیاد گردید.
ابن خلدون در این باره گوید:
آنها با خطوطی نااستوار از لحاظ زیبایی و اصول خط، قرآن را نوشتهاند و در نتیجه بسیاری از رسم الخطهای آنان با قواعد و اصول صنعت خطّ مخالف است و اهل فنّ آنها را بر خلاف قیاس تشخیص دادهاند، سپس تابعان نیز همان رسم الخطّ را از لحاظ تیمّن و تبرکِ رسمالخط اصحاب پیامبر(ص) پیروی کردهاند، همان صحابهای که پس از پیامبر(ص) بهترین افراد به شمار میرفتند و گفتارهای وحی را از کتاب خدا و کلام پیامبر فراگرفته بودند. چنانکه هم اکنون نیز برخی از کسان، خطّ ولیّ یا عالمی را از لحاظ تبرک میپسندند و رسمالخط او را خواه درست یا نادرست تقلید میکنند؛ ولی هیچ نسبتی میان اینان و آنچه صحابه نوشتهاند وجود ندارد ... در صورتی که این شیوه درست نیست و باید دانست که خطّ در بارۀ آنان از کمالات نیست. زیرا این فن از جمله صنایع مدنی است که برای کسب معاش به کار میرود و کمال در صنایع از امور نسبی است و کمال مطلق نیست. زیرا نقصان در آن به ماهیّت دین یا خصال انسان باز نمیگردد، بلکه نقصان صنعت مربوط به مسائل معاش آدمی است و بر حسب عمران و همکاری در راه آن پیشرفت میکند.
به هر صورت، نوشتن قرآن به رسمالخطی جز رسمالخط عثمانی تحریم نشده و گناه و وعید و نهی و تهدیدی دربارۀ آن به کار نرفته است، ولی عدّهای از فرط دقّت در حفظ کلام الهی و از نظر احترام به یاران پیامبر(ص) و برای پرهیز از هرگونه تصرّفی، اگرچه به کمترین شیوۀ مفید هم باشد کتابت قرآن را جز بر همان رسم و روش، ناروا میپندارند!
اِعجام و نقطهگذاری قرآن
واژۀ «اِعجام» مصدر باب افعال است و در زبان عرب یکی از معانی باب اِفعال، سلب است که در اینجا از میان بردن ریشۀ فعل را میرساند. چنانکه «أعْجَمْتُ الکلامَ» یعنی از آن سخن، رفع گنگی و ابهام کردم؛ چون نقطهگذاری بر حروف و زیر و زبر گذاشتن بر آن، ابهام و گنگی سخن را از میان میبرد، از این رو آن را «اِعجام» نامیدهاند.
خطّی را که عربها از سُریانی و نَبَطی اقتباس کردند بدون نقطه بود و خطوط سُریانی تا امروز نیز بدون نقطه است. زمانی که حجّاج بن یوسف ثقفی از جانب عبدالملک مروان (۷۵ ـ ۸۶ ق) حاکم عراق بود، مردم با کاربرد نقطه آشنا شدند و حروف نقطهدار را از بینقطه مشخص ساختند. این کار به وسیله «یحیی بن یعمر» و «نصر بن عاصم»، شاگردان ابوالاسود دُئَلی متداول گردید.
علت این کار هم «موالی» بودند (یعنی مردمان غیر عرب که با عرب زبانها مرتبط بودند) که گاهی کلمات قرآن را به گونۀ نادرست تلفّظ میکردند به گونهای که تغییری در معنا به وجود میآمد و سبب نگرانی جامعه اسلامی میشد. حجّاج بن یوسف نگرانی خود را از این کار به نویسندگان عصر خود اظهار نمود و از آنان خواست برای رفع اشتباه در قرائت، علایم و نشانههایی وضع کنند تا خواندن آن به آسانی بدون اشتباه ممکن شود. و این کار نخستین بار توسّط دو شاگرد ابوالاسود انجام پذیرفت، میدانیم که ابوالاسود نیز تعلیم یافتۀ امیرالمؤمنین علی(ع) بود.
ابوالاسود شنید که کسی کلمه «رسوله» در آیۀ «أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ» را به کسرِ لام میخواند که صد در صد معنایش عوض میشود او با شنیدن این اشتباه فاحش، گفت: «تصور نمیکردم که کار مردم به اینجا رسیده باشد» آنگاه کاتبی را طلبید و کیفیت اعرابگذاری قرآن را بیان داشت و آیات را اِعرابگذاری کرد. آن روز به جای فتحه و ضمّه و کسره فقط نقطه را بالا و پایین حرف قرار میدادند که بعداً شکل کار تغییر پیدا کرد و به شکل کنونیِ آن درآمد.
گویند: علایمی که اکنون برای بیان حرکات حروف به کار میبرند از ابتکارات خلیل بن احمد فراهیدی است و نیز گفتهاند: تقسیم قرآن به قسمتهای «دهگانه» و «پنجگانه» و «حزب» و «جزء» و تعیین علامت و نشانه برای آنها، به موجب امر مأمون عباسی انجام گرفته است. برخی گفتهاند: حجّاج بن یوسف این کار را کرد و در زمان او کسانی مأمور تعیین کلمات و حروف آیات شدند و نشان دادند که قرآن دارای ۷۷۴۳۹ کلمه و ۳۲۳۰۱۵ حرف (و به قولی ۳۴۰۷۴۰) و ۶۲۳۶ آیه است. معروف است که تقسیم قرآن به ۱۲۰ حزب و ۳۰ جزء برای تسهیل قرائت آن در مکتبخانهها بوده است.
منبع: کتاب «نقد رسم الخط عثمانطه از قرآن»، نشر سرایی