سید محمدعلی ایازی: ضدیتی با جامعه مدرسین نداریم. (از سلسله گزارشات «عملکرد نهادهای سیاسی حوزه علمیه)
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد علی ایازی قرآن پژوه و عضو مجمع مدرسین محققین حوزه علمیه قم، این مجمع را یک نهاد علمی-دینی نامید. او تشکیل کارگروههای فقهی و بررسی موضوعات چالشبرانگیز اجتماعی دینی را مهم ترین عملکرد مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه دانست و از تلاش این مجمع برای حضور سیدمحمدخاتمی در انتخابات ریاست جمهوری بهعنوان مهمترین عملکرد سیاسی این نهاد حوزوی در تاریخ تحولات عصر اصلاحات نام برد. ایازی در گفتوگو با شفقنا به بررسی عملکرد مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم پرداخته است که متن این گفتوگو بدین شرح است:
* فلسفه تشکیل مجمع محققین و مدرسین حوزه چه بوده است؟
انقلاب اسلامی که پیروز شد جمعی به این می اندیشیدند که باید در حوزه به جزء آن نگاه سنتی که وجود دارد، نگاه نواندیشانه بهصورت تشکل نیز وجود داشته باشد. ابتدا دفتر تبلیغات اسلامی که اصلاش بهعنوان دفتر تبلیغات امام بود، تشکیل شد و جمعی از فضلا هم در آن مجموعه قرار گرفتند. آن مجموعه در آغازش به دلیل شرایط کشور اهتمام خود را به امر تبلیغ گذاشت و مبلغان زیادی را به نقاط مختلف کشور فرستاد؛ بعدها که مسائل جنگ اتفاق افتاد و اعزام مبلغ به مناطق جنگی پیش آمد، این حرکت را در اعزام مبلغ انجام داد. اما در کنار آن شروع به کارهای آموزشی و پژوهشی کرد و در ابعاد مختلف امور دینی پرداخت. در کارهای آموزشی بیشتر هدفش این بود که روحانیت را با نیازهای جدید آشنا کنند و دانشهای مختلفی که در حوزه آن زمان مرسوم و متداول نبود؛ مثل علوم سیاسی، علوم اقتصادی، مدیریت، روانشناسی، جامعه شناسی و مسائل دیگر را برای طلاب آموزش دهند. در بخش تحقیقات هم یکسری کارهای بنیادی شروع شد و یک بخشی هم بهعنوان پاسخ به سوالات و نیازها تاسیس شد به دلیل اتفاقاتی که پس از فوت امام(ره) افتاد، تقریباً اکثر کسانی که در دفتر تبلیغات جزو بنیانگذاران این دفتر بودند، در دفتر تبلیغات نماندند و مجمع مدرسین و محققین را تشکیل دادند. هدف شان هم تبیین مباحث اجتماعی، فرهنگی، دینی از موضع دیگری بود. کار اصلی این مجمع یک کار حوزهای اما با رویکرد نواندیشی دینی بود.
* تفاوت کار این مجمع با سایر نهادهای حوزوی چه بود؟
تفاوتش با کارهای مشابه دیگری مثل جامعه مدرسین، مجمع روحانیون یا جامعه روحانیت در تأکید بر کارهای علمی و حوزوی با رویکرد نواندیشی دینی بود. این تشکلهایی که گفتم یک کار عمومی داشتند و بعضاً کارهای تخصصی، اما مجمع مدرسین که خودشان از اساتید و مدرسین حوزه و یا محققین و اکثراً اهل کتاب و تألیفات بودند، کارشان بیشتر کار حوزهای بوده و است.
* منظورتان از کار حوزهای چه است؟
در حوزه بحث و درس و تحقیق و تألیف و تبلیغ است. ارتباطشان بهطور خاص با طلاب بوده است لذا در مرحله نخست به درس و تحقیق و تحولات حوزه و مسائل عام دینداری پرداختند؛ چون ممکن است مثلاً مجمع روحانیون یا جامعه روحانیت به کارهای حوزه دین و دینداری و نظریهپردازی نواندیشی کاری نداشتند آنها بیشتر حداکثر در مسائل سیاسی کشور موضع میگرفتند درحالی که مجمع مدرسین کتاب نشر میداد، مطالب و تحلیلهای علمی و نقد علمی میگرفت. موضعگیری دینی در مسائل سیاسی می گرفت. در مجمع مدرسین یک نوع نظریهپردازی دینی را دنبال میکردند و خوب طبعاً به دلیل ساختار فکری و جمعی که داشتند نگاهشان با نگاههای سنتی یا نهادهای حکومتی تقریباً متفاوت بود.
* این اهداف در جامعهی مدرسین هم دنبال شده است. وجه تمایز شما با این نهاد چیست؟
آنها با منظومههای سنتی ارتباط داشتند و با نهادهای رسمی حکومتی عمل میکردند و از طرفی هم در حوزهی مسائل نواندیشی دینی و نقد و اصلاح دینی ورود نداشتند. اما کار مجمع این است که درسایت یا در کانال خودش یا از سوی انتشارات و جزوات یا بولتنهای علمی که منتشر میکند، بتواند به مسائل روز دینی و پاسخ به شبهات دینی بپردازد.
* چقدر تا به حال به فلسفهی وجودی خودتان پایبند بودهاید و توانستید در آن مسیر حرکت کنید؟
الان ۳۰ سال است که فعالیت داریم و طبیعتاً هر مجموعهای دچار تحولاتی میشود، اما فکر میکنیم به آن چارچوبهایی که از آغاز تعریف کردیم و در اساسنامه آمده، پایبند بوده ایم.
* به نظر شما فعالیت سیاسی این مجمع قویتر بوده، یا فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و علمی آن؟
تصور خودمان این است که در حوزهی دینداری و نواندیشی دینی چون بیشتر حرف زدهایم، قویتر ظاهر شدهایم. اما موضعگیری های سیاسی هم کم نبوده است.
قهراً هم اگر جاهایی موضع سیاسی گرفته ایم از منظر دینی بوده است. در باره انتخابات، روش برخورد با مردم، نظارت استصوابی، اقلیتهای دینی، بهعنوان نمونه چند ماه پیش در یزد یک نمایندهی زرتشتی از سوی مردم برای شورای شهر انتخاب شد. شورای نگهبان با این امر با اینکه ربطی به شورای نگهبان هم نداشت مخالفت کرد. ما راجع به این مسئله موضع علمی و دینی گرفتیم و یک تبیین دینی در مشروعیت حق مردم بر اساس ادله فقهی کردیم. یک مقدار بحث فقهی و قرآنی و تفسیری کردیم و به این مسئله پاسخ دادیم که علیرغم آن تصوری که برخی از اعضای شورای نگهبان و یا افرادی مانند آنان دارند، عضویت یک فرد غیر مسلمان در شورا مصداق تسلط غیرمسلمان بر مسلمانان نیست که این آقایان می گویند. درست است که موضع سیاسی است، ولی بحث و کار ما نظریهپردازی و تبیین مسئله و بحث دفاع از حقوق مردم از موضع قرآن و سنت است.
* مهمترین تئوریها و نظریههایی که در قالب این مجمع ارائه شده چیست؟
بحث آزادی انتخاب و حقوق شهروندی از مباحثی بوده که در این مجمع خوب روی آن در ابعاد مختلف فقهی، حقوقی و سیاسی کار شده است. راجع به حقوق زنان هم مباحث خوبی توسط مجمع مطرح شده است.
برخورد با افراد دگراندیش ذیل عنوانهایی مانند محارب و باغی، یکی دیگر از دغدغههای این مجموعه بوده است. درحالیکه این عناوین، عناوینی نیستند که بر این افراد منطبق بشوند. ما برای اینکه این مباحث را توضیح بدهیم. مثلاً مسئلهی محاربه را توضیح میدهیم، ارتداد را توضیح دادیم. از حضور زنان در فعالیت های سیاسی موضع گرفتیم تا این موارد به نام دین تمام نشود. به نظر ما این بخش از برخوردها و رفتارهای محدودکننده و تنگنظرانه موجب دینگریزی و دینستیزی میشود. قهرا وظیفهی ما این بوده که یک تبیین دینی و فقهی از این مباحث کرده باشیم.
* ورودتان به این مباحث به خاطر دغدغههای دینی بوده یا سیاسی؟
جایگاه اصلی ما دین و دفاع منطقی از دین است و مسائل بعدی تحت شعاع دین. البته ما در مورد همهی این مباحث صحبت و بحث علمی میکنیم. روش بحث و استدلال ما استدلال فقهی، قرآنی و روایی در مجمع است؛ یعنی بحث ما بحث علمی دینی و استدلالی است هرچند که ممکن است نتیجه آن در فضای کشور سیاسی باشد. خود شورای نگهبان بهعنوان یک نهاد رسمی وقتیکه دربارهی نظارت استصوابی حرف میزند، ظاهراً یک بحث تفسیر قانون اساسی میکند، اما اگر نگاه کنید میبینید یک موضع سیاسی است. ما هم که نظارت استصوابی را نقدکردیم به لحاظ حقوقی و قانونی بوده، میگوییم نظارت استصوابی با حقوق و قانون اساسی سازگار نیست، با سابقهاش و موضع در عصر امام سازگار نیست، اصلاً نظارت استصوابی معنایش محدود کردن آرای مردم است؛ خوب اینیک بحثی است که از یکجهت بحث حقوقی و فقهی میشود، اما از یکجهت هم موضع سیاسی خواهد بود.
* مباحثی که مطرح میکنید درواقع تئوری پردازی در جهت منافع یک حزب و یک جریان سیاسی خاص تلقی نمیشود؟
در این مباحثی که داریم هدفمان بیشتر آگاه ساختن جامعه و دفاع از حق مردم است؛ یعنی اینکه مردم بدانند که آن چیزی که به اسلام منتسب میشود درست است یا نه؟
اینکه یک کسی تفسیر خودش از اسلام را عین اسلام بداند خطرناک است و ما میخواهیم به مردم جامعه بگوییم که در مقابل آن تفسیری که وجود دارد یک تفسیر دیگر هم از دین متفاوت از نظر آنان هست.
* اگر جایگاه سیاسی گروهی که تفکر شما به آن نزدیک است، در چنین شرایط خاصی نبود، آیا همچنان تئوریهایی که ارائه میکنید، همین جهتگیری را داشت؟
مسائلی را که الان مطرح میکنیم، همان مسائلی است که قبل و بعد از پیروزی انقلاب هم مطرح میکردیم و جریان سنتی نگاه متفاوتی داشت. آنچه را که در باب حق انتخاب مردم یا در بحث عدالت، یا بحث آزادی میگوییم، حرف تازهای نیست. همهی دوستانی که در این زمینه فعالاند، سالهای سال شخصاً در این حوزهها کار کردهاند و تألیفات و مقالات دادند و یا به صورت شخصی در مصاحبه ها مواضع خود را بیان کردهاند.
الان بعضی از جریانات محافظهکار کشور هم اتفاقاً همان حرفهایی را که ما ۱۵ سال پیش میزدیم درباره ضرورت اصلاح و تغییر رویکرد حکومت و یا حتی در باره برخی افراد که از آن دفاع میکردند، به این نتیجه رسیده و امروز از ضرورت تغییر سخن میگویند. این نشان میدهد که در آنها هم تحول پیدا شده است. چنانچه در اوایل انقلاب یک گروه چپ مواضعی داشتند و سپس مواضعشان را تعدیل و اصلاح کردند. ما همین حرفها را قبل از آنها میزدیم و این فکر و اندیشه را داشتیم.
* نمونهای را عرض کنم که زیاد هم تکرار میشود؛ مثلاً گفته میشود آیتالله منتظری قبل از اینکه آن مسائل سیاسی برایشان پیش بیاید در باب ولایتفقیه یک نظری را ارائه میدهند بعد از آنیک مقدار نظرشان تغییر میکند. دقیقاً میبینیم جریانی را که شما چپ نامیدید در زمان امام رویکردشان به نظر رهبری یک رویکرد خاص است. اطاعتپذیری بیشتری دارند اما بعد از امام، جایگاهها عوض میشود. این جایگاههای سیاسی چه تأثیری را در تئوریهای شما داشته است؟
اولاً دربارهی شخص آیتالله منتظری اینگونه نیست. در مورد آیتالله منتظری اگر کسی بخواهد دیدگاهها و مواضع ایشان را نگاه کند، با تمام دورهای را که قائممقام هم بوده و موضع میگرفته و موضعگیری میکرده و منتهی به کنار رفتنش شده است را باید بررسی کنید. اگر آن موضعگیریها و صحبتها را نمیکرد اصلاً کنار نمیرفت و مثل بقیه علما و مسئولین میشد. اگر کسی بخواهد به اسناد هم مراجعه کند، درسهای نهجالبلاغه و یا سخنرانی و پیام های ایشان که از تلویزیون در زمان قائممقامی پخش میشده، منبع خوبی است. ایشان از اول بحث حق انتخاب مردم در موضوع ولیفقیه را مطرح و تأکید می کردند.
دربارهی گروههای چپ قبول دارم که بعد از انقلاب مواضعی داشتند که بعد از رحلت امام آن مواضعشان متفاوت و عوض شد؛ اما این مواضع بلافاصله بعد از امام نبود، تقریباً از چندین ماه قبل از اینها، یک نوع تحول ذهنی و آرامآرام ایجاد شده بود که اینها خودش تأثیرگذار بود. هرچند این تغییر مواضع گاه در اثر تجربه و فهم مشکلات و یا درگیر شدن آنان با واقعیات خودشان بود. اما در باره اعضای مجمع به ویژه هیئت موسس در سال ۶۰ در دفتر تبلیغات مجلهای را منتشر میکردیم به نام مجله حوزه و در آن به آسیبشناسی نقد نشدن روحانیت پرداختیم. یا نگرانی از تکفیر و رواج خرافات و استفاده ابزاری از دین و شیوه غلط در برخورد با تبلیغ دین. نگاهی به موضوعات مجله مبین اندیشه و گرایش و اصولاً هدف ما از انتشار این مجله و کارهای مشابه بود.
مسلماً انسان- همانطور که اول هم گفتم- در حال تحول و تغییر است، شاید امروز آنچه را که اوائل انقلاب موضعگیری و یا سکوت کردیم و یا بیتفاوت بودیم، باید به حساب تغییر موضع باشد، اما این اندیشهها امروز و دیروز و بعد از امام به وجود نیامده است، پیش از انقلاب و یا در آستانه انقلاب هم همین فکر را میکردیم. در حوزه در جمع طلاب که بودیم، متفاوت از جریان سنتی بودیم. جلسات و مباحثات ما این گونه بود. البته کسانی بودند که این نواندیشی دینی را داشتند، اما وقتی به قدرت رسیدند، همراه با جریان سنتی قرار گرفتند و بلکه همراه جریان افراطگر و متحجر شدند.
* چه شد که بعد از رحلت امام از دفتر تبلیغات جدا شدید و مجموعهی جدیدی را شکل دادید؟
دفتر تبلیغات آنوقتیکه امام بود، به اندیشههای امام عمل میکرد و بعد از امام دیگر آن شرایط و تفکر نبود و حتی آن تفکر هم برای عدهای قابل تحمل نبود، به همین دلیل بود که اصلاً آمدند هیئت مدیرهی دفتر را عوض کردند. افراد دیگری را گذاشتند و قهرا سطحاش را هم که الان نگاه میکنید، دیگر متناسب با آن سطح و اهداف اولیه و کارکرد آن نیست که به تعبیر برخی جریان روشنفکری حوزه بود.
* فرمودید که بعد از رحلت امام این مجموعه را شکل دادید. آن چیزی که بیان شده، این است که بعد از دوم خرداد این مجموعه شکل گرفته است؟
جلسات ما خیلی قبل از دوم خرداد بود. اصلاً همان مجمع باعث شد که بیایند یک تشکلی راه بیندازند و برای دفاع و حمایت از آقای خاتمی بهعنوان ریاست جمهوری این کار را انجام بدهند. برای برونرفت از وضعیت حاکم بر جمهوری اسلامی، پیشنهاد اصلاحات را دادیم و به سراغ آقای خاتمی رفتیم که بیاید. او در آغاز راضی نمیشد. خیلی اصرار کردیم و گروهها را تشویق کردیم که بروند آقای خاتمی را راضی کنند که بیاید و خوشبختانه ایشان راضی شد. سالم ترین دولتی بود که بر سر کار آمد و به دلیل آمارهای میدانی دینداری در نهایت مطلوبیت بود. کافی است این دوره را با دورههای بعدی از نظر دینداری و رضایت مردم بر اساس آمارهای رسمی و منتشر شده مقایسه کنید که علی رغم ادعا و تظاهر برخی، چگونه دینداری بعد از ایشان افول کرد. در زمینه رشد اقتصادی و کار علمی و کارشناسی نیز آمارها این واقعیت را نشان میدهد.
* چه شد که به سراغ آقای خاتمی رفتید؟
بعد از آقای هاشمی رفسنجانی نگرانی داشتیم که این دولتی که بعد میخواهد بیاید چه فردی است؟! پیشبینی ما این بود که اگر دولت بعدی نتواند در ساختار سیاسی کشور اصلاحاتی انجام دهد، کشور به سراشیبی سقوط میرسد. چنانچه بعدها خود برخی از مسئولین ابراز کردند که مثلاً قرار بوده که آمریکا حمله کند؛ ولی دولت اصلاحات که آمد وضعیت تغییر پیدا کرد حتی جلوی جنگ را و جلوی خیلی از اتفاقات را گرفت.
* رفتن به سراغ آقای خاتمی پیشنهاد چه کسی بود؟
پیشنهاد شخصی نبود. چندین گزینه مطرح شد. مثلاً همان دوره آقای میرحسین موسوی هم بود. آقای خاتمی هم بود. رفتیم با آقای میرحسین موسوی صحبت کردیم ایشان قبول نکرد. بعد به سراغ آقای خاتمی رفتیم.
* به چند درصد از اهدافتان رسیدهاید؟
مسائل فرهنگی و امور اعتقادی تدریجی هستند، یعنی چیزی نیستند که یکباره درست شوند، ولی مسلماً الان در کشور برای بخش فرهیخته مجمع مدرسین شناخته شده است و اندیشه و افکار ما را میدانند. عملکرد ما با توجه به امکاناتی که در اختیار داریم، ایدهال نیست، اما قابل قبول بوده است. اگر ما امکانات جامعه مدرسین و مجمع مدرسین و محققین را مقایسه کنیم، این موضوع بهتر خودش را در حوزه مسائل اجتماعی و بیان مواضع و تبیین دین نشان میدهد. آنها امکانات خوبی را دریافت میکنند، قابل مقایسه نیست، اما با امکانات قلیل و فشارها و سختیها به یاری خدا در حوزه به کار خود ادامه میدهیم.
* امکانات را به شما ندادند یا نرفتید دنبال آن؟
گرفتن آن امکانات، اقتضائاتی دارد؛ یعنی اینکه شما باید وقتی آن امکانات را میگیرید باید مانند آنان سخن بگوئید و تمجید و تملق بگوئید و عین همانها حرف را بزنید و موضع بگیرید و این نقض غرض است. لذا عطایش را به لقایش بخشیدیم.
* مجمع از چه طریقی هزینههایش تأمین میشود؟
عمدتاً از پول وجوه شرعی و کمک اعضاء و کمکهای مردمی که احیاناً افراد میدهند.
* مهمترین اقدامی که در این چند سال داشتید چه بوده است؟
تشکیل گروههای فقهی یکی از اقدامات خوب مجمع مدرسین و محققین بوده که در این گروهها دربارهی مسائل چالشبرانگیز فقهی اجتماعی بحث و تبادل نظر میشود. کمیسیونی با موضوع آسیبهای اجتماعی نیز اخیراً تشکیل شده است که به نظرم کمیسیون موفقی بوده باشد. میدانید که امروز یکی از معضلات جدی کشور همین آسیبهای اجتماعی بویژه در بخش خانواده و نگرانی از وضعیت آینده این نهاد است که آثار زیان باری به فرهنگ و اخلاق عمومی گذاشته است و ریشههای آن را میتوان در شیوهی مدیریت حاکمیت، وضعیت اقتصادی و رفتار برخی از دینداران جستجو کرد.
* رابطهی شما با حاکمیت چطور تعریف میشود؟
ما یک تشکیلاتی هستیم که به لحاظ رسمی از وزارت کشور مجوز گرفتهایم. معمولاً دولتهایی که هماهنگ و نزدیک به مجمع مدرسین باشند در کارهای فقهی یا مباحث علمی خودشان از مشورتهای ما هم استفاده میکنند. اما تشکیلات مستقل هستیم. ما ارتباط تشکیلاتی با هیچ جایی نداریم. تشکیلات مجمع نهاد مستقل است؛ اما گاهی وزرا و مسئولان میآیند و ارتباطاتی برقرار میکنند و احیاناً جلساتی برپا میشود، اما نه اینکه ما بخواهیم بهصورت رسمی و سازمانی چنین چیزی را داشته باشیم.
* چقدر تا به حال توانستید بر جریانات رسمی کشور تأثیرگذار باشید؟
شاید تأثیرگذاری عبارت مناسبی نباشد، اما داشتن موضع و تبیین نظرات علمی و دینی تأثیرگذاری مناسب خود را داشته باشد. ما یکسری جلسات مشترک با گروههای سیاسی همسو به مناسبت برخی از مسائل و مشکلات تبادل نظر و هماندیشی داریم که در آن جلسات مباحث مطرح و نظرات به اشتراک گذاشته میشود.
* این مجمع در بین سیاسیون چه جایگاهی دارد؟
مجمع مدرسین خیلی در نزاعهای گروهها قرار نمیگیرد و همیشه یک نقش هدایتی و دینی داشته و نمیخواسته از روش خاصی به عنوان روحانیون استفاده کند، لذا گاهی اگر مسئلهای را مطرح میکرده، با استقبال روبرو شده است.
* آیا اساساً حرکت جناحی نهادهای حوزوی را قبول دارید؟
میدانید عملاً به دلایل مختلفی که بعد از فوت امام اتفاق افتاده، نهادهای جدیدی به وجود آمده که این نهادها با بیرون از حوزه مرتبط میشوند. حوزه با توجه به بودجههایی که در این بیست سال به آن تزریق شده، از نظر شکل ظاهری خیلی فربه و متورم شده است. ساختمانهای عظیمی- که ما اعتقاد داریم بخش زیادی از آن خاصیتی هم ندارد- در اختیار حوزویان قرار دارد. از نظر کمّی تعداد طلاب افزایش چشمگیری داشته، اما آیا این سئوال جدی مطرح است که به همان نسبت در سطح کمی هم موفق بودهاست؟ این سئوال خودش یک جای بحثی جدی دارد. حدود ۸۵۰ امام جمعه در کشور وجود دارد. شما به سطح این امامجمعهها نگاه کنید، ببینید وضعیت نماز جمعه ها چگونه است و آنان در چه سطح علمی و دانش اجتماعی و برخورد مردمی هستند. در باره تبلیغ و فرهگ سازی هم باز این سئوال مطرح است. روشن است که هرچه می گذارد این سطح رو به کاهش است و کیفیت شان افت کرده است. این کافی است که با آن وضعیت جواب دهی روحانیت به نیازهای موجود دینی را به دست آوریم. در سطح تلوزیون روحانیونی که آورده می شوند و مطالبی را که بیان می کنند، آیا واقعا نماینده دانش و دینداری خوزه و مناسب با فهم و دانش جامعه و توقعات مردم است. امروز طرح برخی از مطالب آنان تبدیل به طنز شده و دفاع از دین به ضد خودش تبدیل شده است. گاهی برخوردهای نامناسب یا نادرستی که در موضعگیری ائمهی جمعه اتفاق میافتد، نشان میدهد که نتوانستند مردم را به نماز جمعه جذب کنند و آن افرادی را که شایستهی این کار هستند انتخاب کنند. حالا از افت شدید حضور مردم در نماز جمعهها بگذریم. حدود ۳۰۰ هزار نفر در کل کشور بیشتر در این ۸۵۰ کانون نماز جمعه شرکت نمیکنند. چرا؟ یعنی زیر یک درصد. این نشان میدهد که در نماز جمعهها و در حوزه دینداری رسمی و حکومتی به دلیل مشکل آموزش و تنگ نظری در انتخاب افراد موفق نبودند و نماز جمعهها را به جای اینکه یک کار عبادی سیاسی بکنند، یک کار عبادی جناحیاش کردند یا سیاسی جناحیاش کردند.
* یعنی شما شکست مدیریت امور دینی و نماز جمعه در کشور را نمونهای از شکست سیاسی-جناحی روحانیون حکومتی در حوزه دینداری میدانید؟
این نشان میدهد که وقتیکه ما با این روشها در حوزهی دین و دینداری عمل کردیم، به بنبست رسیدیم. یک نمودش انتخاب ائمهی جمعه و جماعات است که روحانی را برمیدارند جناحی عمل میکنند و افرادی را در مساجد عوض میکنند و این برخوردها و روشهای جناحی اتفاقاتی را در میان جامعه و محله و مردم مؤمن موجب میشود.
* مهمترین اقدام سیاسی مجمع در این سالها چه بوده است؟
مطرح کردن مواضع در باره انقلاب و مشکلات مردم، گوشزد کردن خطرات مدیریت آقای احمدینژاد و حمایت از آقای روحانی در دوره اخیر بوده است. البته کار مجمع الزاما سیاسی نیست و تبیین مواضع دینی و اعلام موضع در مسائل مختلف اجتماعی و فقهی و نوشتن مقالات و کتب از کارهای این مجمع است. مجمع کانال و سایتی دارد که مباحث دینی را با نگاه خود در آنجا مطرح می کند و موضع گیری دینی و علمی می گیرد.
* روند مدیریت در مجمع مدرسین چقدر دموکراتیک است؟
مجمع مدرسین بر اساس قوانین وزارت کشور یک دبیر کل دارد و دبیر کلاش هر دو سال باید انتخابات بشود. از قبل دستور جلسات مشخص میشود. نظرات موافق و مخالف به رأی گذاشته میشود و رأی اکثریت مبنای تصمیمگیری میشود.
* در انتخابات دبیر کل بهجز آقای موسوی تبریزی شخص دیگری هم کاندیدا بوده یا نهفقط ایشان کاندیدا شده است؟
اولین دبیر مجمع آیت الله عبائی خراسانی از مؤسسین مجمع بوده است و پس از فوت ایشان در سالهای اخیر کسی کاندیدا نبوده است؛ یعنی هیچوقت انگیزهای بر اینکه کسی در برابر آیت الله موسوی کاندیدا بشود نبوده است.
* چرا این انگیزه وجود ندارد؟
وقتیکه یک فردی مدیریتش خوب است و خوب کار میکند و مشکلی ندارد، دلیلی برای اینکه فرد دیگری را مطرح کنیم وجود ندارد.
* چقدر دربهای مجمع روی اعضای جدید باز است و چقدر توانستید در این سالها جذب داشته باشید؟
ما در این سالهای اخیر خیلی افراد جدیدی را اضافه کردیم چنانچه یکسری افرادی رفتند یا فوت کردند یا به شهرهای دیگر مثل تهران کوچ کردند.
* اگر یک طلبه بخواهد در جمع شما اضافه شود چنین امکانی برایش میسر است یا نه؟
اولاً ما اینجا مجمع طلاب نیستیم تا طلبه را جذبکنیم. فردی که وارد مجمع میشود، باید از اساتید و محققان حوزه باشد. سنت گزینش اعضا همیشه این بوده که کمسیونی از مجمع تصمیم میگرفته از کسی دعوت کند و از او بخواهد که مثلاً بیاید و عضو بشود، ولی در کمیسیون ها از محققین ردهی دوم هم استفاده میشود.
افراد با تخصصهای گوناگون را در مجمع جذب میکنیم. مثلاً کسی که دکترای اقتصاد، دکترای علوم سیاسی، اقتصاد، دکتر فلسفه، دکترای ادیان و مذاهب، علوم قرآن و تفسیر دارد، برحسب نیاز جذب میشوند.
* این بسته بودن دربها در چنین مجمع حُسن است؟
اینجا یک تشکیلات سیاسی نیست. یک تشکیلات علمی است و عضویت در تشکیلات علمی صلاحیتهای لازم را میخواهد.
* یک ذهنیتی در جامعه وجود دارد که مجمع شما در مقابل جامعه مدرسین شکل گرفته است. چقدر این ذهنیت را قبول دارید؟
ضدیتی با جامعهی مدرسین نداریم، ولی معمولاً افکار و نظریاتمان در خیلی از مباحث چالشی با آنان متفاوت است. لازمه چندصدائی در حوزه، متفاوت فکر کردن و موضع گیری کردن است. هرچند که میشود گفت که در برخی از جهات ممکن است حتی ما با برخی از اعضای آنجا هم هماهنگی فکری داشته باشیم؛ چون قبلش مینشینیم گاهی نظرات آنها را هم میبینیم، اما خوب طبعاً وقتیکه با دو رویکرد عمل میکنند، عملاً با دو نام و با دو عنوان متمایز میشوند.
* چرا هیچوقت جلسهی مشترکی را با هم برگزار نکردید؟
تاکنون چنین پیشنهادی نشده و چنین آمادگی در آنان ندیدیم. آنان حتی مدرسینی که می خواهند صنفی عمل کنند، تحمل پذیرش آنان را ندارند، چه رسد به مجمع مدرسین که موضع شفاف و روشن دیگری به لحاظ سیاسی و تحلیل و تبیین دین دارد البته ما مشکلی برای گفتگو نداشتیم، ولی جامعهی مدرسین خیلی دنبال این کار نبوده و آمادگی ذهنی برای تعامل و گفتگو و نزدیک کردن نقطه نظرات ندارد و برای آن ضرورتی قائل نیست. اگر روزی چنین ضرورتی را احساس کنند البته استقبال می کنیم.
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد علی ایازی قرآن پژوه و عضو مجمع مدرسین محققین حوزه علمیه قم، این مجمع را یک نهاد علمی-دینی نامید. او تشکیل کارگروههای فقهی و بررسی موضوعات چالشبرانگیز اجتماعی دینی را مهم ترین عملکرد مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه دانست و از تلاش این مجمع برای حضور سیدمحمدخاتمی در انتخابات ریاست جمهوری بهعنوان مهمترین عملکرد سیاسی این نهاد حوزوی در تاریخ تحولات عصر اصلاحات نام برد. ایازی در گفتوگو با شفقنا به بررسی عملکرد مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم پرداخته است که متن این گفتوگو بدین شرح است:
* فلسفه تشکیل مجمع محققین و مدرسین حوزه چه بوده است؟
انقلاب اسلامی که پیروز شد جمعی به این می اندیشیدند که باید در حوزه به جزء آن نگاه سنتی که وجود دارد، نگاه نواندیشانه بهصورت تشکل نیز وجود داشته باشد. ابتدا دفتر تبلیغات اسلامی که اصلاش بهعنوان دفتر تبلیغات امام بود، تشکیل شد و جمعی از فضلا هم در آن مجموعه قرار گرفتند. آن مجموعه در آغازش به دلیل شرایط کشور اهتمام خود را به امر تبلیغ گذاشت و مبلغان زیادی را به نقاط مختلف کشور فرستاد؛ بعدها که مسائل جنگ اتفاق افتاد و اعزام مبلغ به مناطق جنگی پیش آمد، این حرکت را در اعزام مبلغ انجام داد. اما در کنار آن شروع به کارهای آموزشی و پژوهشی کرد و در ابعاد مختلف امور دینی پرداخت. در کارهای آموزشی بیشتر هدفش این بود که روحانیت را با نیازهای جدید آشنا کنند و دانشهای مختلفی که در حوزه آن زمان مرسوم و متداول نبود؛ مثل علوم سیاسی، علوم اقتصادی، مدیریت، روانشناسی، جامعه شناسی و مسائل دیگر را برای طلاب آموزش دهند. در بخش تحقیقات هم یکسری کارهای بنیادی شروع شد و یک بخشی هم بهعنوان پاسخ به سوالات و نیازها تاسیس شد به دلیل اتفاقاتی که پس از فوت امام(ره) افتاد، تقریباً اکثر کسانی که در دفتر تبلیغات جزو بنیانگذاران این دفتر بودند، در دفتر تبلیغات نماندند و مجمع مدرسین و محققین را تشکیل دادند. هدف شان هم تبیین مباحث اجتماعی، فرهنگی، دینی از موضع دیگری بود. کار اصلی این مجمع یک کار حوزهای اما با رویکرد نواندیشی دینی بود.
* تفاوت کار این مجمع با سایر نهادهای حوزوی چه بود؟
تفاوتش با کارهای مشابه دیگری مثل جامعه مدرسین، مجمع روحانیون یا جامعه روحانیت در تأکید بر کارهای علمی و حوزوی با رویکرد نواندیشی دینی بود. این تشکلهایی که گفتم یک کار عمومی داشتند و بعضاً کارهای تخصصی، اما مجمع مدرسین که خودشان از اساتید و مدرسین حوزه و یا محققین و اکثراً اهل کتاب و تألیفات بودند، کارشان بیشتر کار حوزهای بوده و است.
* منظورتان از کار حوزهای چه است؟
در حوزه بحث و درس و تحقیق و تألیف و تبلیغ است. ارتباطشان بهطور خاص با طلاب بوده است لذا در مرحله نخست به درس و تحقیق و تحولات حوزه و مسائل عام دینداری پرداختند؛ چون ممکن است مثلاً مجمع روحانیون یا جامعه روحانیت به کارهای حوزه دین و دینداری و نظریهپردازی نواندیشی کاری نداشتند آنها بیشتر حداکثر در مسائل سیاسی کشور موضع میگرفتند درحالی که مجمع مدرسین کتاب نشر میداد، مطالب و تحلیلهای علمی و نقد علمی میگرفت. موضعگیری دینی در مسائل سیاسی می گرفت. در مجمع مدرسین یک نوع نظریهپردازی دینی را دنبال میکردند و خوب طبعاً به دلیل ساختار فکری و جمعی که داشتند نگاهشان با نگاههای سنتی یا نهادهای حکومتی تقریباً متفاوت بود.
* این اهداف در جامعهی مدرسین هم دنبال شده است. وجه تمایز شما با این نهاد چیست؟
آنها با منظومههای سنتی ارتباط داشتند و با نهادهای رسمی حکومتی عمل میکردند و از طرفی هم در حوزهی مسائل نواندیشی دینی و نقد و اصلاح دینی ورود نداشتند. اما کار مجمع این است که درسایت یا در کانال خودش یا از سوی انتشارات و جزوات یا بولتنهای علمی که منتشر میکند، بتواند به مسائل روز دینی و پاسخ به شبهات دینی بپردازد.
* چقدر تا به حال به فلسفهی وجودی خودتان پایبند بودهاید و توانستید در آن مسیر حرکت کنید؟
الان ۳۰ سال است که فعالیت داریم و طبیعتاً هر مجموعهای دچار تحولاتی میشود، اما فکر میکنیم به آن چارچوبهایی که از آغاز تعریف کردیم و در اساسنامه آمده، پایبند بوده ایم.
* به نظر شما فعالیت سیاسی این مجمع قویتر بوده، یا فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و علمی آن؟
تصور خودمان این است که در حوزهی دینداری و نواندیشی دینی چون بیشتر حرف زدهایم، قویتر ظاهر شدهایم. اما موضعگیری های سیاسی هم کم نبوده است.
قهراً هم اگر جاهایی موضع سیاسی گرفته ایم از منظر دینی بوده است. در باره انتخابات، روش برخورد با مردم، نظارت استصوابی، اقلیتهای دینی، بهعنوان نمونه چند ماه پیش در یزد یک نمایندهی زرتشتی از سوی مردم برای شورای شهر انتخاب شد. شورای نگهبان با این امر با اینکه ربطی به شورای نگهبان هم نداشت مخالفت کرد. ما راجع به این مسئله موضع علمی و دینی گرفتیم و یک تبیین دینی در مشروعیت حق مردم بر اساس ادله فقهی کردیم. یک مقدار بحث فقهی و قرآنی و تفسیری کردیم و به این مسئله پاسخ دادیم که علیرغم آن تصوری که برخی از اعضای شورای نگهبان و یا افرادی مانند آنان دارند، عضویت یک فرد غیر مسلمان در شورا مصداق تسلط غیرمسلمان بر مسلمانان نیست که این آقایان می گویند. درست است که موضع سیاسی است، ولی بحث و کار ما نظریهپردازی و تبیین مسئله و بحث دفاع از حقوق مردم از موضع قرآن و سنت است.
* مهمترین تئوریها و نظریههایی که در قالب این مجمع ارائه شده چیست؟
بحث آزادی انتخاب و حقوق شهروندی از مباحثی بوده که در این مجمع خوب روی آن در ابعاد مختلف فقهی، حقوقی و سیاسی کار شده است. راجع به حقوق زنان هم مباحث خوبی توسط مجمع مطرح شده است.
برخورد با افراد دگراندیش ذیل عنوانهایی مانند محارب و باغی، یکی دیگر از دغدغههای این مجموعه بوده است. درحالیکه این عناوین، عناوینی نیستند که بر این افراد منطبق بشوند. ما برای اینکه این مباحث را توضیح بدهیم. مثلاً مسئلهی محاربه را توضیح میدهیم، ارتداد را توضیح دادیم. از حضور زنان در فعالیت های سیاسی موضع گرفتیم تا این موارد به نام دین تمام نشود. به نظر ما این بخش از برخوردها و رفتارهای محدودکننده و تنگنظرانه موجب دینگریزی و دینستیزی میشود. قهرا وظیفهی ما این بوده که یک تبیین دینی و فقهی از این مباحث کرده باشیم.
* ورودتان به این مباحث به خاطر دغدغههای دینی بوده یا سیاسی؟
جایگاه اصلی ما دین و دفاع منطقی از دین است و مسائل بعدی تحت شعاع دین. البته ما در مورد همهی این مباحث صحبت و بحث علمی میکنیم. روش بحث و استدلال ما استدلال فقهی، قرآنی و روایی در مجمع است؛ یعنی بحث ما بحث علمی دینی و استدلالی است هرچند که ممکن است نتیجه آن در فضای کشور سیاسی باشد. خود شورای نگهبان بهعنوان یک نهاد رسمی وقتیکه دربارهی نظارت استصوابی حرف میزند، ظاهراً یک بحث تفسیر قانون اساسی میکند، اما اگر نگاه کنید میبینید یک موضع سیاسی است. ما هم که نظارت استصوابی را نقدکردیم به لحاظ حقوقی و قانونی بوده، میگوییم نظارت استصوابی با حقوق و قانون اساسی سازگار نیست، با سابقهاش و موضع در عصر امام سازگار نیست، اصلاً نظارت استصوابی معنایش محدود کردن آرای مردم است؛ خوب اینیک بحثی است که از یکجهت بحث حقوقی و فقهی میشود، اما از یکجهت هم موضع سیاسی خواهد بود.
* مباحثی که مطرح میکنید درواقع تئوری پردازی در جهت منافع یک حزب و یک جریان سیاسی خاص تلقی نمیشود؟
در این مباحثی که داریم هدفمان بیشتر آگاه ساختن جامعه و دفاع از حق مردم است؛ یعنی اینکه مردم بدانند که آن چیزی که به اسلام منتسب میشود درست است یا نه؟
اینکه یک کسی تفسیر خودش از اسلام را عین اسلام بداند خطرناک است و ما میخواهیم به مردم جامعه بگوییم که در مقابل آن تفسیری که وجود دارد یک تفسیر دیگر هم از دین متفاوت از نظر آنان هست.
* اگر جایگاه سیاسی گروهی که تفکر شما به آن نزدیک است، در چنین شرایط خاصی نبود، آیا همچنان تئوریهایی که ارائه میکنید، همین جهتگیری را داشت؟
مسائلی را که الان مطرح میکنیم، همان مسائلی است که قبل و بعد از پیروزی انقلاب هم مطرح میکردیم و جریان سنتی نگاه متفاوتی داشت. آنچه را که در باب حق انتخاب مردم یا در بحث عدالت، یا بحث آزادی میگوییم، حرف تازهای نیست. همهی دوستانی که در این زمینه فعالاند، سالهای سال شخصاً در این حوزهها کار کردهاند و تألیفات و مقالات دادند و یا به صورت شخصی در مصاحبه ها مواضع خود را بیان کردهاند.
الان بعضی از جریانات محافظهکار کشور هم اتفاقاً همان حرفهایی را که ما ۱۵ سال پیش میزدیم درباره ضرورت اصلاح و تغییر رویکرد حکومت و یا حتی در باره برخی افراد که از آن دفاع میکردند، به این نتیجه رسیده و امروز از ضرورت تغییر سخن میگویند. این نشان میدهد که در آنها هم تحول پیدا شده است. چنانچه در اوایل انقلاب یک گروه چپ مواضعی داشتند و سپس مواضعشان را تعدیل و اصلاح کردند. ما همین حرفها را قبل از آنها میزدیم و این فکر و اندیشه را داشتیم.
* نمونهای را عرض کنم که زیاد هم تکرار میشود؛ مثلاً گفته میشود آیتالله منتظری قبل از اینکه آن مسائل سیاسی برایشان پیش بیاید در باب ولایتفقیه یک نظری را ارائه میدهند بعد از آنیک مقدار نظرشان تغییر میکند. دقیقاً میبینیم جریانی را که شما چپ نامیدید در زمان امام رویکردشان به نظر رهبری یک رویکرد خاص است. اطاعتپذیری بیشتری دارند اما بعد از امام، جایگاهها عوض میشود. این جایگاههای سیاسی چه تأثیری را در تئوریهای شما داشته است؟
اولاً دربارهی شخص آیتالله منتظری اینگونه نیست. در مورد آیتالله منتظری اگر کسی بخواهد دیدگاهها و مواضع ایشان را نگاه کند، با تمام دورهای را که قائممقام هم بوده و موضع میگرفته و موضعگیری میکرده و منتهی به کنار رفتنش شده است را باید بررسی کنید. اگر آن موضعگیریها و صحبتها را نمیکرد اصلاً کنار نمیرفت و مثل بقیه علما و مسئولین میشد. اگر کسی بخواهد به اسناد هم مراجعه کند، درسهای نهجالبلاغه و یا سخنرانی و پیام های ایشان که از تلویزیون در زمان قائممقامی پخش میشده، منبع خوبی است. ایشان از اول بحث حق انتخاب مردم در موضوع ولیفقیه را مطرح و تأکید می کردند.
دربارهی گروههای چپ قبول دارم که بعد از انقلاب مواضعی داشتند که بعد از رحلت امام آن مواضعشان متفاوت و عوض شد؛ اما این مواضع بلافاصله بعد از امام نبود، تقریباً از چندین ماه قبل از اینها، یک نوع تحول ذهنی و آرامآرام ایجاد شده بود که اینها خودش تأثیرگذار بود. هرچند این تغییر مواضع گاه در اثر تجربه و فهم مشکلات و یا درگیر شدن آنان با واقعیات خودشان بود. اما در باره اعضای مجمع به ویژه هیئت موسس در سال ۶۰ در دفتر تبلیغات مجلهای را منتشر میکردیم به نام مجله حوزه و در آن به آسیبشناسی نقد نشدن روحانیت پرداختیم. یا نگرانی از تکفیر و رواج خرافات و استفاده ابزاری از دین و شیوه غلط در برخورد با تبلیغ دین. نگاهی به موضوعات مجله مبین اندیشه و گرایش و اصولاً هدف ما از انتشار این مجله و کارهای مشابه بود.
مسلماً انسان- همانطور که اول هم گفتم- در حال تحول و تغییر است، شاید امروز آنچه را که اوائل انقلاب موضعگیری و یا سکوت کردیم و یا بیتفاوت بودیم، باید به حساب تغییر موضع باشد، اما این اندیشهها امروز و دیروز و بعد از امام به وجود نیامده است، پیش از انقلاب و یا در آستانه انقلاب هم همین فکر را میکردیم. در حوزه در جمع طلاب که بودیم، متفاوت از جریان سنتی بودیم. جلسات و مباحثات ما این گونه بود. البته کسانی بودند که این نواندیشی دینی را داشتند، اما وقتی به قدرت رسیدند، همراه با جریان سنتی قرار گرفتند و بلکه همراه جریان افراطگر و متحجر شدند.
* چه شد که بعد از رحلت امام از دفتر تبلیغات جدا شدید و مجموعهی جدیدی را شکل دادید؟
دفتر تبلیغات آنوقتیکه امام بود، به اندیشههای امام عمل میکرد و بعد از امام دیگر آن شرایط و تفکر نبود و حتی آن تفکر هم برای عدهای قابل تحمل نبود، به همین دلیل بود که اصلاً آمدند هیئت مدیرهی دفتر را عوض کردند. افراد دیگری را گذاشتند و قهرا سطحاش را هم که الان نگاه میکنید، دیگر متناسب با آن سطح و اهداف اولیه و کارکرد آن نیست که به تعبیر برخی جریان روشنفکری حوزه بود.
* فرمودید که بعد از رحلت امام این مجموعه را شکل دادید. آن چیزی که بیان شده، این است که بعد از دوم خرداد این مجموعه شکل گرفته است؟
جلسات ما خیلی قبل از دوم خرداد بود. اصلاً همان مجمع باعث شد که بیایند یک تشکلی راه بیندازند و برای دفاع و حمایت از آقای خاتمی بهعنوان ریاست جمهوری این کار را انجام بدهند. برای برونرفت از وضعیت حاکم بر جمهوری اسلامی، پیشنهاد اصلاحات را دادیم و به سراغ آقای خاتمی رفتیم که بیاید. او در آغاز راضی نمیشد. خیلی اصرار کردیم و گروهها را تشویق کردیم که بروند آقای خاتمی را راضی کنند که بیاید و خوشبختانه ایشان راضی شد. سالم ترین دولتی بود که بر سر کار آمد و به دلیل آمارهای میدانی دینداری در نهایت مطلوبیت بود. کافی است این دوره را با دورههای بعدی از نظر دینداری و رضایت مردم بر اساس آمارهای رسمی و منتشر شده مقایسه کنید که علی رغم ادعا و تظاهر برخی، چگونه دینداری بعد از ایشان افول کرد. در زمینه رشد اقتصادی و کار علمی و کارشناسی نیز آمارها این واقعیت را نشان میدهد.
* چه شد که به سراغ آقای خاتمی رفتید؟
بعد از آقای هاشمی رفسنجانی نگرانی داشتیم که این دولتی که بعد میخواهد بیاید چه فردی است؟! پیشبینی ما این بود که اگر دولت بعدی نتواند در ساختار سیاسی کشور اصلاحاتی انجام دهد، کشور به سراشیبی سقوط میرسد. چنانچه بعدها خود برخی از مسئولین ابراز کردند که مثلاً قرار بوده که آمریکا حمله کند؛ ولی دولت اصلاحات که آمد وضعیت تغییر پیدا کرد حتی جلوی جنگ را و جلوی خیلی از اتفاقات را گرفت.
* رفتن به سراغ آقای خاتمی پیشنهاد چه کسی بود؟
پیشنهاد شخصی نبود. چندین گزینه مطرح شد. مثلاً همان دوره آقای میرحسین موسوی هم بود. آقای خاتمی هم بود. رفتیم با آقای میرحسین موسوی صحبت کردیم ایشان قبول نکرد. بعد به سراغ آقای خاتمی رفتیم.
* به چند درصد از اهدافتان رسیدهاید؟
مسائل فرهنگی و امور اعتقادی تدریجی هستند، یعنی چیزی نیستند که یکباره درست شوند، ولی مسلماً الان در کشور برای بخش فرهیخته مجمع مدرسین شناخته شده است و اندیشه و افکار ما را میدانند. عملکرد ما با توجه به امکاناتی که در اختیار داریم، ایدهال نیست، اما قابل قبول بوده است. اگر ما امکانات جامعه مدرسین و مجمع مدرسین و محققین را مقایسه کنیم، این موضوع بهتر خودش را در حوزه مسائل اجتماعی و بیان مواضع و تبیین دین نشان میدهد. آنها امکانات خوبی را دریافت میکنند، قابل مقایسه نیست، اما با امکانات قلیل و فشارها و سختیها به یاری خدا در حوزه به کار خود ادامه میدهیم.
* امکانات را به شما ندادند یا نرفتید دنبال آن؟
گرفتن آن امکانات، اقتضائاتی دارد؛ یعنی اینکه شما باید وقتی آن امکانات را میگیرید باید مانند آنان سخن بگوئید و تمجید و تملق بگوئید و عین همانها حرف را بزنید و موضع بگیرید و این نقض غرض است. لذا عطایش را به لقایش بخشیدیم.
* مجمع از چه طریقی هزینههایش تأمین میشود؟
عمدتاً از پول وجوه شرعی و کمک اعضاء و کمکهای مردمی که احیاناً افراد میدهند.
* مهمترین اقدامی که در این چند سال داشتید چه بوده است؟
تشکیل گروههای فقهی یکی از اقدامات خوب مجمع مدرسین و محققین بوده که در این گروهها دربارهی مسائل چالشبرانگیز فقهی اجتماعی بحث و تبادل نظر میشود. کمیسیونی با موضوع آسیبهای اجتماعی نیز اخیراً تشکیل شده است که به نظرم کمیسیون موفقی بوده باشد. میدانید که امروز یکی از معضلات جدی کشور همین آسیبهای اجتماعی بویژه در بخش خانواده و نگرانی از وضعیت آینده این نهاد است که آثار زیان باری به فرهنگ و اخلاق عمومی گذاشته است و ریشههای آن را میتوان در شیوهی مدیریت حاکمیت، وضعیت اقتصادی و رفتار برخی از دینداران جستجو کرد.
* رابطهی شما با حاکمیت چطور تعریف میشود؟
ما یک تشکیلاتی هستیم که به لحاظ رسمی از وزارت کشور مجوز گرفتهایم. معمولاً دولتهایی که هماهنگ و نزدیک به مجمع مدرسین باشند در کارهای فقهی یا مباحث علمی خودشان از مشورتهای ما هم استفاده میکنند. اما تشکیلات مستقل هستیم. ما ارتباط تشکیلاتی با هیچ جایی نداریم. تشکیلات مجمع نهاد مستقل است؛ اما گاهی وزرا و مسئولان میآیند و ارتباطاتی برقرار میکنند و احیاناً جلساتی برپا میشود، اما نه اینکه ما بخواهیم بهصورت رسمی و سازمانی چنین چیزی را داشته باشیم.
* چقدر تا به حال توانستید بر جریانات رسمی کشور تأثیرگذار باشید؟
شاید تأثیرگذاری عبارت مناسبی نباشد، اما داشتن موضع و تبیین نظرات علمی و دینی تأثیرگذاری مناسب خود را داشته باشد. ما یکسری جلسات مشترک با گروههای سیاسی همسو به مناسبت برخی از مسائل و مشکلات تبادل نظر و هماندیشی داریم که در آن جلسات مباحث مطرح و نظرات به اشتراک گذاشته میشود.
* این مجمع در بین سیاسیون چه جایگاهی دارد؟
مجمع مدرسین خیلی در نزاعهای گروهها قرار نمیگیرد و همیشه یک نقش هدایتی و دینی داشته و نمیخواسته از روش خاصی به عنوان روحانیون استفاده کند، لذا گاهی اگر مسئلهای را مطرح میکرده، با استقبال روبرو شده است.
* آیا اساساً حرکت جناحی نهادهای حوزوی را قبول دارید؟
میدانید عملاً به دلایل مختلفی که بعد از فوت امام اتفاق افتاده، نهادهای جدیدی به وجود آمده که این نهادها با بیرون از حوزه مرتبط میشوند. حوزه با توجه به بودجههایی که در این بیست سال به آن تزریق شده، از نظر شکل ظاهری خیلی فربه و متورم شده است. ساختمانهای عظیمی- که ما اعتقاد داریم بخش زیادی از آن خاصیتی هم ندارد- در اختیار حوزویان قرار دارد. از نظر کمّی تعداد طلاب افزایش چشمگیری داشته، اما آیا این سئوال جدی مطرح است که به همان نسبت در سطح کمی هم موفق بودهاست؟ این سئوال خودش یک جای بحثی جدی دارد. حدود ۸۵۰ امام جمعه در کشور وجود دارد. شما به سطح این امامجمعهها نگاه کنید، ببینید وضعیت نماز جمعه ها چگونه است و آنان در چه سطح علمی و دانش اجتماعی و برخورد مردمی هستند. در باره تبلیغ و فرهگ سازی هم باز این سئوال مطرح است. روشن است که هرچه می گذارد این سطح رو به کاهش است و کیفیت شان افت کرده است. این کافی است که با آن وضعیت جواب دهی روحانیت به نیازهای موجود دینی را به دست آوریم. در سطح تلوزیون روحانیونی که آورده می شوند و مطالبی را که بیان می کنند، آیا واقعا نماینده دانش و دینداری خوزه و مناسب با فهم و دانش جامعه و توقعات مردم است. امروز طرح برخی از مطالب آنان تبدیل به طنز شده و دفاع از دین به ضد خودش تبدیل شده است. گاهی برخوردهای نامناسب یا نادرستی که در موضعگیری ائمهی جمعه اتفاق میافتد، نشان میدهد که نتوانستند مردم را به نماز جمعه جذب کنند و آن افرادی را که شایستهی این کار هستند انتخاب کنند. حالا از افت شدید حضور مردم در نماز جمعهها بگذریم. حدود ۳۰۰ هزار نفر در کل کشور بیشتر در این ۸۵۰ کانون نماز جمعه شرکت نمیکنند. چرا؟ یعنی زیر یک درصد. این نشان میدهد که در نماز جمعهها و در حوزه دینداری رسمی و حکومتی به دلیل مشکل آموزش و تنگ نظری در انتخاب افراد موفق نبودند و نماز جمعهها را به جای اینکه یک کار عبادی سیاسی بکنند، یک کار عبادی جناحیاش کردند یا سیاسی جناحیاش کردند.
* یعنی شما شکست مدیریت امور دینی و نماز جمعه در کشور را نمونهای از شکست سیاسی-جناحی روحانیون حکومتی در حوزه دینداری میدانید؟
این نشان میدهد که وقتیکه ما با این روشها در حوزهی دین و دینداری عمل کردیم، به بنبست رسیدیم. یک نمودش انتخاب ائمهی جمعه و جماعات است که روحانی را برمیدارند جناحی عمل میکنند و افرادی را در مساجد عوض میکنند و این برخوردها و روشهای جناحی اتفاقاتی را در میان جامعه و محله و مردم مؤمن موجب میشود.
* مهمترین اقدام سیاسی مجمع در این سالها چه بوده است؟
مطرح کردن مواضع در باره انقلاب و مشکلات مردم، گوشزد کردن خطرات مدیریت آقای احمدینژاد و حمایت از آقای روحانی در دوره اخیر بوده است. البته کار مجمع الزاما سیاسی نیست و تبیین مواضع دینی و اعلام موضع در مسائل مختلف اجتماعی و فقهی و نوشتن مقالات و کتب از کارهای این مجمع است. مجمع کانال و سایتی دارد که مباحث دینی را با نگاه خود در آنجا مطرح می کند و موضع گیری دینی و علمی می گیرد.
* روند مدیریت در مجمع مدرسین چقدر دموکراتیک است؟
مجمع مدرسین بر اساس قوانین وزارت کشور یک دبیر کل دارد و دبیر کلاش هر دو سال باید انتخابات بشود. از قبل دستور جلسات مشخص میشود. نظرات موافق و مخالف به رأی گذاشته میشود و رأی اکثریت مبنای تصمیمگیری میشود.
* در انتخابات دبیر کل بهجز آقای موسوی تبریزی شخص دیگری هم کاندیدا بوده یا نهفقط ایشان کاندیدا شده است؟
اولین دبیر مجمع آیت الله عبائی خراسانی از مؤسسین مجمع بوده است و پس از فوت ایشان در سالهای اخیر کسی کاندیدا نبوده است؛ یعنی هیچوقت انگیزهای بر اینکه کسی در برابر آیت الله موسوی کاندیدا بشود نبوده است.
* چرا این انگیزه وجود ندارد؟
وقتیکه یک فردی مدیریتش خوب است و خوب کار میکند و مشکلی ندارد، دلیلی برای اینکه فرد دیگری را مطرح کنیم وجود ندارد.
* چقدر دربهای مجمع روی اعضای جدید باز است و چقدر توانستید در این سالها جذب داشته باشید؟
ما در این سالهای اخیر خیلی افراد جدیدی را اضافه کردیم چنانچه یکسری افرادی رفتند یا فوت کردند یا به شهرهای دیگر مثل تهران کوچ کردند.
* اگر یک طلبه بخواهد در جمع شما اضافه شود چنین امکانی برایش میسر است یا نه؟
اولاً ما اینجا مجمع طلاب نیستیم تا طلبه را جذبکنیم. فردی که وارد مجمع میشود، باید از اساتید و محققان حوزه باشد. سنت گزینش اعضا همیشه این بوده که کمسیونی از مجمع تصمیم میگرفته از کسی دعوت کند و از او بخواهد که مثلاً بیاید و عضو بشود، ولی در کمیسیون ها از محققین ردهی دوم هم استفاده میشود.
افراد با تخصصهای گوناگون را در مجمع جذب میکنیم. مثلاً کسی که دکترای اقتصاد، دکترای علوم سیاسی، اقتصاد، دکتر فلسفه، دکترای ادیان و مذاهب، علوم قرآن و تفسیر دارد، برحسب نیاز جذب میشوند.
* این بسته بودن دربها در چنین مجمع حُسن است؟
اینجا یک تشکیلات سیاسی نیست. یک تشکیلات علمی است و عضویت در تشکیلات علمی صلاحیتهای لازم را میخواهد.
* یک ذهنیتی در جامعه وجود دارد که مجمع شما در مقابل جامعه مدرسین شکل گرفته است. چقدر این ذهنیت را قبول دارید؟
ضدیتی با جامعهی مدرسین نداریم، ولی معمولاً افکار و نظریاتمان در خیلی از مباحث چالشی با آنان متفاوت است. لازمه چندصدائی در حوزه، متفاوت فکر کردن و موضع گیری کردن است. هرچند که میشود گفت که در برخی از جهات ممکن است حتی ما با برخی از اعضای آنجا هم هماهنگی فکری داشته باشیم؛ چون قبلش مینشینیم گاهی نظرات آنها را هم میبینیم، اما خوب طبعاً وقتیکه با دو رویکرد عمل میکنند، عملاً با دو نام و با دو عنوان متمایز میشوند.
* چرا هیچوقت جلسهی مشترکی را با هم برگزار نکردید؟
تاکنون چنین پیشنهادی نشده و چنین آمادگی در آنان ندیدیم. آنان حتی مدرسینی که می خواهند صنفی عمل کنند، تحمل پذیرش آنان را ندارند، چه رسد به مجمع مدرسین که موضع شفاف و روشن دیگری به لحاظ سیاسی و تحلیل و تبیین دین دارد البته ما مشکلی برای گفتگو نداشتیم، ولی جامعهی مدرسین خیلی دنبال این کار نبوده و آمادگی ذهنی برای تعامل و گفتگو و نزدیک کردن نقطه نظرات ندارد و برای آن ضرورتی قائل نیست. اگر روزی چنین ضرورتی را احساس کنند البته استقبال می کنیم.