میگویند فقط اندیشهای که ما میگوییم اندیشه است
گروه سیاسی: حجتالاسلام محمد سروشمحلاتی با انتقاد از برخی رویکردهای تفسیری به آیه «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»، تصریح کرد: برخی میگویند ما اندیشه و فکر را قبول داریم ولی آن اندیشهای که ما میگوییم اندیشه است و بقیه، اندیشه و فکر نیست در حالیکه این با منطق قرآن متفاوت است.
محلاتی: برخی از فکر کردن مردم میترسند
این استاد دروس خارج فقه حوزه علمیه قم در نشست هماندیشی جمعی از روزنامهنگاران و فعالان رسانهای، با طرح این سؤال که «آیا قرآن برای فکر و اندیشه ارزش قائل است؟»، گفت: شاید پاسخ به این سؤال در وهله نخست، روشن و واضح بنماید ولی باید بدانیم که پذیرفتن جایگاه اندیشه و فکر، مستلزم لوازمی است که گاهی این ملزومات برای برخی سنگین و گران است. وی توضیح داد: برخی معتقدند که ما اندیشه را میخواهیم ولی آن اندیشهای، اندیشه است که ما میگوییم و دیگر اندیشهها، اندیشه نیست؛ حال آنکه، اگر ارزش اندیشه را پذیرفتیم، اندیشه قابلیت مرزبندی ندارد و نمیتوانیم بگوییم که یکی اندیشه است و دیگری، اندیشه نیست.
سروش محلاتی با بیان اینکه «پذیرش فکر کردن، ذاتا با نوعی پذیرش تنوع و تکثر همراه است»، در توضیح گفت: فرد وقتی فکر میکند نمیتواند نتایج اندیشه و فکر خود را از قبل مشخص کند. اگر نتیجه از پیش مشخص باشد، دیگر فکر نیست. فکر، عملیات و تلاشی است که نمیتوان نتیجه آن را از قبل معلوم کرد. وی با بیان اینکه «فکر کردن برخلاف آنچه برخی میگویند، کار پرمخاطرهای است»، تأکید کرد: دعوت به فکر کردن، پذیرش مخاطرات آن است.
سروشمحلاتی در ادامه سخنان خود، با اشاره به آیات 18 و 19 سوره زمر که میفرماید «فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»، گفت: این آیه حامل یک بشارت الهی است که پیامبر ابلاغکننده آن است. خداوند در این آیه به افرادی با شرایط خاص بشارت میدهد.
وی در تشریح ویژگیها و شرایط مشمولان این بشارت خداوند اظهار کرد: این بشارت در وهله اول به بندگان خداوند است. تعبیر «عباد» از نظر قرآن یک تعبیر خاص و ملاطفتآمیز است. هر وقت خداوند میخواهد به کسی ارج نهد و او را به خود منسوب کند، از این تعبیر برایش استفاده میکند؛ مانند نسبت عبد به جناب خضر، نسبت عبد به رسول اکرم در سوره اسرا و همچنین نسبت عبد برای صاحبان نفس مطمئنه در سوره فجر.
به گفته سروشمحلاتی، خداوند در این آیات از سوره زمر نیز، با به کار بردن تعبیر عباد برای اهل اندیشه و فکر، به آنها شرافت و کرامت خاصی داده است. وی با اشاره به ادامه آیه که میفرماید «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ...»، از تفاوت میان سماع و استماع سخن گفت و افزود: استماع شنیدن توأم با فکر و تأمل است اما باید دید که در این آیه سخن از استماع چه چیزی است؟ باید پرسید چرا خداوند نفرموده است که بشارت باد بر کسی که سخن من، یا قرآن، یا سخن نبی یا حتی سخن حق را گوش دهد؟ چرا خداوند از قول مطلق سخن گفته است و به کسانی که قول را بشنوند و در آن تأمل کنند، بشارت داده است؟
این پژوهشگر دینی در پاسخ اظهار کرد: فرض قرآن در این آیه بر این است که ما میخواهیم با شنیدن اقوال، به قول حق برسیم و برای چنین کسی نمیتوان این پیشفرض را گذاشت که فقط قول حق را گوش کن. سروشمحلاتی به فراز دیگر این آیات اشاره کرد که میفرماید «.... فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ...» و اضافه کرد: استفاده از تعبیر احسن نشان میدهد که در شنیدن قول، تنوع و تکثر پذیرفته شده است و از این روست، که انتخاب احسن در آن وجود دارد و الا اگر یک سخن بود، اتباع احسن معنا نداشت.
وی همچنین با اشاره به اینکه «بیان و منطق قرآن نشان میدهد خداوند به نتیجه چندان کاری ندارد و نفس ورود به این مسیر، بخشی از همان نتیجه است»، گفت: طبق این آیه، کسانی که وارد مسیر اندیشه و فکر برای تبعیت از احسن میشوند، مشمول هدایت الهی هستند. سروشمحلاتی با بیان اینکه «هدایت مراتب مختلف دارد»، ادامه داد: در این تعریف قرآنی، همین که فرد برای انتخاب بهترین، وارد تلاش فکر کردن و اندیشیدن میشود، مرتبهای از هدایت شامل حالش شده است و از اولوالالباب است.
محرومان از بشارت خداوند چه کسانی هستند؟
وی با اشاره به ویژگیهای کسانی که مشمول بشارت این آیه نیستند، این افراد را اینگونه برشمرد: 1- کسانی که حاضر به استماع قول نیستند. 2- کسانی که میشنوند ولی آمادگی دوری از تقلید و جزماندیشی را ندارند. 3- کسانی که میشنوند و اهل تقلید هم نیستند ولی به خاطر استضعاف فکری، قدرت تحلیل ندارند. 4- کسانی که به حقیقت میرسند ولی اهل تبعیت و ملتزم شدن عملی نیستند.
استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم درباره گروه نخست اظهار کرد: کسانی که یک فکر و عقیده را پذیرفتهاند و میگویند غیر از این نیست و برخوردشان با سخن دیگران این است که انگشت در گوش فرو برند تا سخن دیگری را نشنوند، مشمول بشارت خداوند نیستند. باید جرأت شنیدن داشت. وی بزرگترین سانسور را این دانست که شخص، خود را در معرض سانسور قرار دهد و گفت: دعوت انبیا این است که در گام نخست، انسان جسارت داشته باشد و به خودش حق بدهد که حرف دیگران را بشنود.
وی با اشاره به کسانی که در برابر سخن نوح نبی، انگشت در گوش فرو میبردند، گفت: در زمانه ما هم کم نیستند کسانی که برخوردشان با سخن دیگران «جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ» است. سروشمحلاتی درباره دومین گروه محروم از این بشارت الهی اظهار کرد: وقتی انسان حاضر میشود بشنود باید آمادگی داشته باشد از تقلید فاصله بگیرد والا اگر کسی جزماندیش باشد و در تبعیت از اجداد، حزب و طبقه مانده باشد، شنیدن چه فایدهای میتواند داشته باشد؟ چنین فردی، همه را از قبل محکوم میداند پس بهتر است نشنود چراکه شنیدن در این آیه برای انتخاب احسن است.
قرآن، اقامه برهان و صداقت را لازم و ملزوم میداند
سروشمحلاتی، گروه سوم را نیز کسانی دانست که به دلیل استضعاف فکری، قدرت تجزیه و تحلیل ندارند و گفت: یکی از گرفتاریهای بشر این است که انسان به جای اینکه تابع برهان و دلیل باشد، بر گمانه، حدس و تخمینها اتکا دارد. چنین افرادی، حاضر به شنیدن و تأمل هستند ولی شیوه تأمل را نمیدانند.
وی در این باره افزود: یکی از امتیازات قرآن این است که مرتب بر اقامه برهان و ارائه دلیل تأکید دارد و از نگاه قرآن، اتفاقا بیان برهان، با صداقت ملازمت دارد. یعنی کسانی که برهان اقامه نمیکنند از نظر قرآن صادق نیستند؛ «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین». سروشمحلاتی با بیان اینکه «یکی از آفات رسانهها در زمانه ما این است که انسان را به فضای گمانهزنیها میبرد»، گفت: رسانهها امروز ما را بمباران اطلاعات میکنند و بر این اساس، انسان عصر حاضر سطحی شده و به باورهایی میرسد که مشخص نیست اساس آن چیست. انسان امروز تصور میکند خیلی میداند ولی گاهی خیلی کم میفهمد و معیارهای روشنی برای صدق و کذب اطلاعاتی که به او رسیده ندارد.
وی در بیان چهارمین گروه محرومان از بشارت الهی نیز گفت: بعد از اینکه انسان روح تقلید را هم کنار گذاشت، مسئله بعدی تبعیت است. در بسیاری موارد، انسان حقیقت را میفهمد و بهترین را میداند ولی در مرحله ملتزم شدن مشکل دارد. عقل، حقیقت را پذیرفته ولی دل نپذیرفته است یا در عمل حاضر نیست به آن تمکین کند. عمل کردن، کار سخت و دشواری است.
گاهی عمل به حقیقت، با انکار گذشته خود و به خطر افتادن موقعیت فعلی همراه است
سروشمحلاتی، جهل را انکار بعد از علم خواند و گفت: فهم و علم اگر پذیرفته شده و به عمل درآید، گاهی میتواند موقعیت فرد را به خطر بیندازد یا لازم باشد که فرد گذشته خود را انکار کند و زندگی خود را دستخوش تغییر کند. از این روست که انسان گاهی حاضر به التزام به آنچه میفهمد نیست. زندگی فکری را جدی نمیگیریم.
سروشمحلاتی در بخش پایانی سخنان خود تصریح کرد: آنچه قرآن معیار قرار داده است با آنچه ما در آن هستیم، فاصله بسیاری دارد. ما زندگی فکری را اصلا جدی نمیگیریم. ما از فکر کردن نگرانیم. هم خودمان از فکر کردن نگرانیم و هم حکومت از فکر کردن ما نگران است. وی افزود: برخی نگراناند که اگر مردم فکر کنند، ایمانشان آسیب ببیند و سؤال برایشان مطرح شود یا دچار شک شوند. پس بهتر است که کمتر فکر کنند.
چرا یکی امتیاز شنیدن همه اقوال را داشته باشد و دیگران نداشته باشند؟
سروشمحلاتی با طرح این پرسش که «آنان که چنین اعتقادی دارند، با این آیات قرآن چه مواجههای دارند و این آیات را چگونه تفسیر میکنند؟»، گفت: در یکی از تفسیرها تأکید دارد که موضوع بحث آیه، سخنان و اقوالی است که امید هدایت در آنها وجود دارد و در این باره میگوید که هرگاه بعد از بررسی و دقت ثابت شود که فلان کتاب گمراهکننده است دیگر از موضوع این آیه خارج میشود و باید آن را به عنوان یک ماده سمی از دسترس این و آن خارج کرد.
این پژوهشگر دینی در برابر این نگاه گفت: سؤال اینجاست که این گمراهکننده بودن فلان سخن یا فلان کتاب، برای چه کسی باید اثبات شود؟ آیا کسی میتواند فهم دیگران را در طول فهم خود بداند؟ اگر برای کسی گمراهکننده بودن کتابی اثبات شود، فهم او برای دیگران چقدر اعتبار دارد؟ و دیگر اینکه، چرا یکی امتیاز شنیدن همه اقوال را داشته باشد و دیگران نداشته باشند؟