دکتر محمدرضا یوسفی: در کشوری که دم از نهج البلاغه می زند، نباید فقیری وجود داشته باشد/ از سلسله مصاحبه های «مهجوریت نهج البلاغه»
شفقنا- مصطفی صالحی؛ امروزه با نگاه به خط فقری که در جامعه ما وجود دارد، متوجه چند دغدغه و مسئله می توان شد که در نهج البلاغه هم این مسائل وجود دارد. یکی از محورهای جدی به لحاظ حکومتی و اجتماعی، دغدغه محرومیت زدایی از طبقات ضعیف جامعه است که در نهج البلاغه توجه به این مسئله موج می زند.
حجت الاسلام دکتر محمدرضا یوسفی شیخ رباط، عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه مفید علاوه بر اینکه فاصله جامعه و سیاست را از آموزه های نهج البلاغه بسیار می داند، می گوید: در کشوری که دم از نهج البلاغه و معصومین می زند، یازده میلیون فقیر وجود دارد، فاصله طبقاتی شدید است، فقدان سیاست هایی که در آن ها تبعیض وجود ندارد، بسیار است و توزیع درست بیت المال و مبارزه با فساد مالی صورت نگرفته است؛ برای عملی کردن دستورات نهج البلاغه سه مرحله را باید طی کرد. در مرحله نخست باید پیام های نهج البلاغه را دریافت کنیم. در مرحله دوم وضعیت خود را از حیث اینکه نسبت به این آرمان ها در چه وضعیتی هستیم، بررسی کنیم و سعی کنیم راه حل های مشکلاتمان را از نهج البلاغه استخراج نماییم. به عنوان مرحله سوم، آموزه های نهج البلاغه و راهکارهایی که ارایه شده را عملیاتی کنیم.
متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام یوسفی شیخ رباط را می خوانید:
شیعیان چگونه می توانند از نهج البلاغه، برای معرفی تشیع واقعی بهره مند شوند؟
پیش از پاسخ به این سوال، باید به این پرسش پرداخت که «چگونه می توان نهج البلاغه را در دنیای جدید فهم و درک نمود؟» با ارائه پاسخی مناسب به این سؤال، می توان به سراغ این پرسش رفت که چگونه می توان از طریق نهج البلاغه به معرفی تشیع حقیقی پرداخت.
همواره نهج البلاغه جذابیت داشته است زیرا در نهج البلاغه دغدغه هایی همچون تعالی انسان، عدالت اجتماعی، فقر، حقوق انسان و … به چشم می خورد، به گونه ای که هرکس یک بار نهج البلاغه را بخواند، نمی تواند شیفته اش نشود. ابن ابی الحدید می گوید من فقط خطبه ۲۲۱ را بیش از هزار بار خوانده ام . نهج البلاغه این قدر جذابیت و پیام دارد که می تواند انسان را شیفته کند، ۷۹ نامه در نهج البلاغه وجود دارد که بسیاری از وقایع مربوط به آنها به تاریخ پیوسته اند، اما چیزی که در دنیای جدید جذابیت دارد پیامی است که از دل این وقایع بیرون می آید. نحوه مواجهه ما با نهج البلاغه نباید طوری باشد که صرفاً به متن نهج البلاغه مراجعه شود و با یک سری داستان ها و وقایع تاریخی مواجه شده؛ بلکه باید دید نهج البلاغه چه پیامی برای امروز ما دارد و آن پیام را متناسب با نیازهای جدید نگاه کرد. در این صورت است که مسائلی مثل تعالی انسان، آزادی او از اسارت ها نفسانی، اجتماعی و حکومتی که در نهج البلاغه مطرح است، اهمیت بیشتری می یابد. یکی از دغدغه های امروز بشر، بحث عدالت اجتماعی و همدردی با طبقات پایین جامعه است که می تواند تأثیرگذار باشد. لذا اگر پیام نهج البلاغه را به نسل جدید آن طور که هست، منتقل کنیم، می توانیم در تبیین و تبلیغ تشیع واقعی مؤثر واقع شویم.
لذا به عنوان قدم اول باید در مطالعه نهج البلاغه از جزئیات گذر کنیم و به پیام های آن متناسب با عصر حاضر برسیم. نهج البلاغه را نباید در دل تاریخ برد و در همانجا متوقف شد.
بهره مندی انسان مدرن برای پیدا کردن راه حل هایی برای نجات از تلاطم و سرگشتگی و التقاط از نهج البلاغه، چگونه می تواند محقق شود؟
ابتدا باید مشخص کنیم نهج البلاغه را برای کدام جامعه طرح می کنیم. انسان امروزی به تعبیر شما یعنی کسی که مسلمان نیست، یا اگر مسلمان است، درگیر بحث های حکومتی نیست. نهج البلاغه از سوی انسانی صادر شده است که متأله و الهی دان بزرگ است، حرف هایش در اوج بیان قرار دارد و در عین حال یک آدم زاهد و کامل و اخلاقی است و البته مدیری است که در بطن اجتماع حضور دارد و با مسائل اجتماعی درگیر است. دغدغه امیرالمؤمنین، انسان و تعالی انسان است. خود این توجه و ویژگی هایی که در آن هست کمک می کند به خروج انسان از سرگشتگی. نامه ۳۱ نهج البلاغه، خطبه معروف به همام یا همان خطبه متقین، از منظر اخلاقی نکات فوق العاده مهمی را بیان می دارد.
با مراجعه به این کتاب می توان فهمید که نهج البلاغه به حکومت و نوع رابطه با مردم توجه می کند. این سؤال جزو سؤالات اصلی جامعه امروز ما هم هست که حق حاکمیت با کیست؟ مشروعیت حاکمیت از کجا نشأت می گیرد؟ اختلاف های فکری که میان خیلی از ما هست از کجاست؟ امیرالمؤمنین مشروعیت حکومت را منبعث از کجا می داند؟ هدف حکومت را چه می داند؟ حکومت آرمانی کدام و شیوه حکومت خوب کدام است؟ پاسخ این سوال ها می تواند بشر و مسلمان امروزی را به پایبندی های دینی برگرداند. کسی که در چارچوب های حکومتی که به نام دین به پا شده است، وقتی می بیند امیرالمؤمنین چگونه با مسائل برخورد می کند، خود به خود به پایبندی به دینش توجه بیشتری خواهد داشت و از آن منظر هم به نقد و ارزیابی جامعه خودش می پردازد. اگر ما به نهج البلاغه برگردیم، ما را از سرگشتگی هایی که در زندگی های امروز و در جامعه با آن مواجه هستیم، نجات می دهد؛ ولو اینکه منتقد زمانه خود باشیم اما دلمان به اسلام و دینمان قرص تر از گذشته خواهد شد. انسانی که با نهج البلاغه مانوس شود هیچگاه به وضعیت کنونی جامعه خویش راضی نخواهد شد.
گویا نهج البلاغه در بین نهادهای علمی-دینی امروز مهجور است که یکی از نمادهایش حوزه علمیه است. آیا شما به این مسئله اعتقاد دارید و اگر بله، چرا این اتفاق افتاده است؟
بنده هم با این نظر موافقم همان طور که قرآن نیز مهجور بوده است. مثلا آیت الله مکارم شیرازی در مقدمه جلد اول شرح پانزده جلدی خود بر نهج البلاغه آورده است که به عنوان یک حوزوی گاهی که می خواستم سخنرانی کنم، به نهج البلاغه مراجعه می کردم تا این که در جریان ۱۵ خرداد سال ۴۲ اولین بار در زندان بود که شروع به مطالعه منظّم نهج البلاغه کردم و موفق شدم نامه های نهج البلاغه را کامل بخوانم و آن جا متوجه عظمت نهج البلاغه شدم. این توجه لازم است که ایشان در آن زمان مجتهدی ۳۷ ساله بوده که در زندان فرصت مطالعه بخش نامه های نهج البلاغه را پیدا می کنند. بنابراین حوزه علمیّه، به طور سازمان یافته به نهج البلاغه توجه نداشته، هرکسی برحسب سلیقه و تمایلات شخصی خودش ممکن است به مطالعه نهج البلاغه بپردازد البته امروزه موسساتی در این زمینه کار می کنند اما آن طور که باید، نیست.
اصل اینکه چرا این مهجوریت برای نهج البلاغه وجود دارد، دلایل مختلفی می تواند داشته باشد. یکی از این دلایل، به سیطره فقه بر حوزه ها برمی گردد. فقه، بر اساس روش خودش، منابع اجتهادی خود را در قرآن می داند و روایات را هم که ذکر می کند؛ نهج البلاغه هم در قالب روایت می گنجد. بخش هایی از نهج البلاغه احکام ندارد و بخش هایی هم دارد. مبنای جمع آوری نهج البلاغه توسط سید رضی جنبه های بلاغتی و ادبیات آن بود. به همین دلیل است که گاهی تقطیعی در نهج البلاغه وجود دارد. یعنی خطبه ای که مثلاً سه پاراگراف است، درواقع شش پاراگراف بوده. منتها ازنظر مرحوم سید رضی، این سه قسمت، قسمت هایی هستند که از لحاظ بلاغت فوق العاده هستند و اینها را ذکر کرده است. ضمن اینکه او بنا داشت زیبایی سخن امام را بیان کند و به سند نهج البلاغه هم کاری نداشته است. این مسئله باعث شده است که مبنای اجتهادی قرار نگیرد. الان خوشبختانه کتاب های زیادی نوشته شده که اسناد نهج البلاغه را به دست آورند؛ مثلاً یکی از موارد مشهور که می تواند مبنای عمل قرار گیرد، نامه ۵۳ مالک اشتر است که برخی از بزرگان حوزه مانند آیت الله منتظری و آیت مکارم به تصحیح سند آن پرداختند. بنابراین تا اندازه ای مباحث تعدیل شده اما بازهم نهج البلاغه در جامعه و حوزه ما مهجور است و هنوز آن جایگاه را پیدا نکرده گرچه نسبت به دوره های گذشته توجه بیشتر شده است.
تا چه اندازه می توانی نهج البلاغه را در سیاست های حکومتی، اجتماعی و به خصوص اقتصادی به کار بست؟ به خصوص که امروزه جامعه ما به عنوان جامعه ای مسلمان، با مشکلات مختلفی از جمله مشکلات اقتصادی، درگیر است، آیا نهج البلاغه راه حلی برای ما ارائه داده که در بهبود این وضعیت، به ما کمک کند؟
امروزه با نگاه به خط فقری که در جامعه ما وجود دارد، متوجه چند دغدغه و مسئله می توان شد که در نهج البلاغه هم این مسائل وجود دارد. یکی از محورهای جدی به لحاظ حکومتی و اجتماعی، دغدغه محرومیت زدایی از طبقات ضعیف جامعه است که در نهج البلاغه توجه به این مسئله موج می زند. در کشوری که دم از نهج البلاغه و معصومین می زند به گفته رئیس کمیته امداد، یازده میلیون فقیر در کشور داریم.
محور دوم فاصله طبقاتی شدیدی است که در جامعه وجود دارد. در حالی که از مواردی که نهج البلاغه فوق العاده به آن تاکید دارد، کاهش فاصله طبقاتی است که البته با آن فاصله زیادی داریم.
یکی از محورها، برابری همگان در برابر قانون و برابری در برخورداری از حقوق شهروندی است که این نیز با وضع کنونی جامعه ما تفاوت زیادی دارد. به تعبیری دیگر فقدان تبعیض در جامعه و اتخاذ سیاست هایی است که در آن ها تبعیض وجود ندارد، از اهمیت فوق العاده ایی در فرهنگ نهج البلاغه برخوردارند. مانند سخن امیرالمؤمنین به مالک که «با مردم مدارا کن چرا که آنها یا برادر دینی تو هستند یا همانند تو انسانند و دارای حقوق».
توزیع درست بیت المال و مبارزه با فساد مالی هم از اصول کلی ای است که در نهج البلاغه وجود دارد. بنابراین ما امروز در جامعه خود، با وضعیتی مواجهیم که با آرمان های نهج البلاغه فاصله دارد. ما نمی توانیم عذر بیاوریم که ما به دلیل درگیری با مشکلات مختلف نتوانستیم به این نتایج برسیم زیرا مشکلات امیرالمؤمنین در زمان خودش، کمتر از مشکلات ما نبوده است.
برای عملی کردن دستورات نهج البلاغه سه مرحله را باید طی کرد. در مرحله نخست باید پیام های نهج البلاغه را دریافت کنیم. پیام هایی همچون کاهش فاصله طبقاتی، مشروعیت آزادی های سیاسی، حرمت حقوق انسان ها، دوری از تبعیض و… را به عنوان اصول کلی جامعه پیرو امیرالمؤمنین در نظر بگیریم.
در مرحله دوم وضعیت خود را از حیث اینکه نسبت به این آرمان ها در چه وضعیتی هستیم، بررسی کنیم و سعی کنیم راه حل های مشکلاتمان را از نهج البلاغه استخراج نماییم. برخی از راه حل هایی که در نهج البلاغه بیان شده، کلی است و برای ما نیز کارساز است و البته برخی از این راه حل ها هم دارای محدودیت زمانی است که البته آنجا هم روح کلی و دغدغه هایش برای ما کارساز است. لذا ما باید موردی بررسی کنیم. مسائلی مثل فقرزدایی از مواردی است که امیرالمؤنین اصول کلی و دینی را در مورد آن مطرح می کند که برای امروز ما بسیار راه گشا است.
به عنوان مرحله سوم، در زمانی که جامعه با گروه های فقیر مواجه است امیرالمؤمنین بسیار تاکید دارند که باید به گروه های فقیر یارانه هایی پرداخت شود. در دنیای امروز دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه بر پرداخت های جنسی و دیدگاه دیگر بر پرداخت های نقدی تاکید دارد. هر کدام هم برای خود استدلال هایی دارند به عنوان مثال برای پرداخت نقدی استدلال می شود به این که اگر به مردم پول پرداخت شود، افراد آن پول را در مسیری که بیشتر منفعت و مطلوبیت برایشان دارد، استفاده می کنند. استدلال گروه دیگر این است که پرداخت پول نقد، لزوما به معنای خرج شدن آن در راه صحیح نیست. و چه بسا سرپرست خانوار پول را خرج اعتیادش کند. بنابراین این جا یک عده می گویند به صورت جنسی پرداخت کنید. اما امیرالمؤمنین بیان می کند که باید یارانه ها ترکیبی از جنسی و نقدی باشد و این ترکیب می تواند با توجه به نیازها و حساسیت های خاص آن جامعه باشد. یارانه های نقدی ای که در کشورمان برای تمام افراد ضعیف و ثروتمند پرداخت می شود، آثاری که باید داشته باشد، نداشته و خیلی از منابع عمومی را هدر داده است. لذا پیام های عمومی نهج البلاغه برای دنیای امروزمان قابل استفاده است ولی این نیاز به تامل دارد و زمینه های خودش را می طلبد.
آیا مفاهیمی مانند تورم، بیکار، بانکداری، ازدواج، مسکن، اشتغال در زمان حکومت امیرالمومنین هم مطرح بوده است؟ اگر بله، حضرت چگونه با این مشکلات مواجهه داشته اند و آیا برای حل آنها در نهج البلاغه نکته ای وجود دارد ؟
پدیده هایی که امروزه با شکل و شمایل خاصش با آنها دست وپنحه نرم می کنیم، در گذشته وجود نداشته است، مثلاً امروزه تورم بحث جدی ای است که دلیلش تغییر شکل پول است؛ یعنی دیگر پول طلا و نقره نداریم و به جایش پول اعتباری رواج یافته است و همین باعث می شود زمینه های تورم در جامعه افزایش یابد؛ لذا در زمان امیرالمؤمنین، تورم به این معنا وجود نداشته است؛ یا علت اصلی بیکاری امروزه، به دلیل دنیای مدرن است. در گذشته بیکاری به این ترتیب نبوده است چرا که همه وابسته به زمین بوده اند. اما صرف نظر از چنین پدیده هایی، امیرالمؤمنین اعتقاد داشت که به هیچ وجه نباید در مسائل اقتصاد دولت دخالت داشته باشد. دولتی که در آن دوران وجود داشت، یک دولت کوچک بود. لذا باید نظام بازار کار خود را انجام دهد، اما نه به صورت رها بلکه یک نظام بازاری که بخش خصوصی واقعی در اقتصاد فعال باشد و انگیزه داشته باشد برای فعالیت بیشتر و وقتی دولت دخالت نکند، طبعا انگیزه پیشرفت باعث می شود تورم، نرخ بیکاری و رکود کاهش یابد. اما این به معنای یک مکانیسم رها نیست؛ بلکه مکانیسم رها می تواند بی عدالتی به دنبال داشته باشد، لذا دولت وظیفه نظارت و کنترل را دارد.
امیرالمؤمنین بارها در نهج البلاغه به مأموران خود می فرماید اگر می خواهید مالیات و خراج بگیرید و می بینید که زمینی نیاز به لایروبی دارد و امکان لایروبی برای مردم وجود ندارد، موظفید شما از پول بیت المال این کار را انجام دهید و ساخت های اقتصادی را فراهم کنید تا بخش خصوصی کار خود را انجام دهد. تعیین نرخ مالیات در نهج البلاغه به گونه ای بیان شده که نباید مانع از رونق اقتصادی شود. امیرالمؤمنین در نامه هایشان تصریح دارند که نرخ های مالیاتی باید طوری باشد که رونق اقتصادی را به دنبال داشته باشد و دولت نباید وقتی نرخ هایی تعیین می کند صرفاً به فکر درآمد خود باشد بلکه نرخی باید تعیین شود که فعال اقتصادی با انگیزه بیشتری به تداوم و گستره کار خود فکر کند و اتفاقاً امیرالمؤمنین می فرماید اگر نرخ را کم کنید در مجموع درآمدتان افزایش پیدا می کند که یکی از نقاط خیلی مهمی است که در اقتصاد امروز هم به آن توجه دارند.
لذا برای مشکلات امروزی هم آن راه حل کلی که امیرالمؤمنین برای حل معضل جامعه خود مطرح کرده است، هنوز هم کارساز است.
از طرفی حضرت امیر می فرماید که فرزند زمان خود باشید و از طرفی هم امروزه مسائلی مثل سودهای بانکی وجود دارد. شاید برخی بگویند که گرفتن سود توسط بانک از مشتریانش، جزء لوازم زندگی امروز است و همه جای دنیا هم تقریباً رایج است و ما هم فرزند زمان خود هستیم و این سودها را می گیریم.آیا چنین استدلالی صحیح است؟
فرزند زمان بودن ربطی به نهادها ندارد و برای خودش اصولی دارد و به این معنا نیست که هر اتفاقی که در جامعه رخ داد، پذیرای آن باشیم. اگر خداوند چیزی مثل ربا را حرام می کند، حتماً در حرمت آن مصلحتی بوده است. مراد حضرت از آن جمله این است که نسبت به زمانه خود درک درستی داشته باشید. یعنی نمی توانید در قرن ۲۱ زندگی کنید اما تفکر، لباس پوشیدن، رفتار و تعاملاتتان مثل یک انسان قرن هفدهمی باشد. البته آن اصول کلی را باید حفظ کنید لذاست که ربا در جهان امروز تأثیرات منفی و خسارت های فراوانی داشته است. بنده فرزند زمان بودن را به نوع تربیت و تعاملات زمان می دانم، نه تغییر دادن احکام اسلامی.
حضرت علی با مخالفان سیاسی و منتقدینش چطور برخورد می کردند؟
اعتقاد حضرت این بوده که تا شخصی دست به اسلحه نزده، آزاد است؛ هر دیدگاه و نظری هم که داشته باشد. حتی اوایل دوران حکومت حضرت، برخی مانند سعد ابن ابی وقاص به دلایلی حاضر نشدند با حضرت بیعت کنند. برخی از یاران حضرت هم گفتند امثال سعد، معتبر هستند و ممکن است عده ای دور آنها جمع شوند و ایجاد خطر نمایند و لذا باید با ایشان برخورد کنیم. اما حضرت فرمودند ما هیچ وقت اجبار نمی کنیم. هم چنین خوارج مرتباً علیه حضرت تبلیغ می کردند ولی امیرالمؤمنین حتی حقوق آنان را از بیت المال قطع نکردند. وقتی کار حضرت به جنگ می کشید، ایشان اصل را بر گفتگو قرار می داد و شروع کننده جنگ نبود. حقوق مخالفین را تا به این اندازه توجه داشتند. مثال دیگر اینکه امیرالمؤمنین، عایشه همسر پیامبر (ص) را به همراه محمد بن ابی بکر را که هم مورد اعتماد امیرالمؤمنین بوده و هم برادر عایشه می باشد را با احترام کامل، همراه گروهی از زنان جنگ جو که خودشان را پوشانده بودند، به مدینه می فرستد. امیرالمؤمنین با عده ای از اهل بصره که بعد از شکست از سپاهیان حضرت، در جنگ زنده مانده بودند، کاری نکرد و آنان به زندگی عادی خویش در مناطق مختلف از جمله بصره بازگشتند. عبدالله بن عباس، حاکم بصره،و زیاد بن عبید نائب عبدالله بن عباس در بصره به این عنوان که چون آنها به نفع طلحه و زبیر و علیه امیرالمؤمنین جنگیده بودند گاهی به آنها تعرضاتی کرده، احترام آنان را حفظ نمی کردند. امیرالمؤمنین تا متوجه شدند نامه نوشتند که شما حق ندارید چنین کنید و آنها تا شهروند ما هستند، از حقوق خاص شهروندی برخوردارند، در حالی که وقتی ابوذر انتقادات خود را نسبت به خلیفه سوم مطرح کرد، سهمش را از بیت المال قطع کردند و در حق او تبعیض روا داشتند. امیرالمؤمنین نسبت به انتقادات این چنینی کاملاً صبور و محترم برخورد می کرد و به هیچ وجه مزاحمت و ممانعتی برایشان ایجاد نمی کرد.