سید محمد علی ایازی
خرافات و خرافه پرستی گونه ای بیماری مسری است که همواره جامعه را تهدید می کند. مداوای این بیماری در مرتبه نخست بر عهده اهل اندیشه و مصلحان جامعه و بویژه رهبران دینی است و بی تفاوتی این قشر از جامعه در این امر قابل چشم پوشی نیست. شأن عالمان دین شأن پیامبران است که با غلو و خرافات مبارزه می کرده و سکوت را روا نمی شمردند. از متون دینی بر می آید که بالا بردن سطح آگاهی مردم و مبارزه با بدعت ها نقش مهمی در نابودی خرافه و خرافه پرستی ایفا می کند.
به نظر می رسد که قرآن مجید راه و روش خاصی را برای مبارزه با این بیماری ارائه می دهد. این راه و روش را می توان در قالب مراتب و مراحل زیر بیان کرد:
1- نهادینه شدن تدّبرو تفكر در عقاید
یک نظام اعتقادی در صورتی درست و صحیح است که بر پایه عقل و خرد استوار گشته باشد و مرز میان اعتقاد صحیح و خرافه را همین عقل و خرد مشخص می کند.
هرچند عقل نیز عاری از خطا و اشتباه نیست اما تنها ابزار و وسیله ای که برای تشخیص حق از باطل در اختیار انسان است همین عقل است. حتی اموری که به عنوان سنت دینی به دست ما رسیده است با داوری و سنجش عقل و خرد مفید و سودمند می گردد و درست آن از نادرست تشخیص داده می شود. علامه طباطبائي درباره اهمیت و جایگاه عقل در عقاید قرآنی، چنين ميگويد:
اگر کتاب الهی را تفحص کامل کرده و در آیاتش دقت شود، شاید بیش از سیصد آیه وجود دارد که مردم را به تفکر، تذّکر وتعقّل دعوت کرده، و یا به پیامبر استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی، آموخته است. خداوند در قرآن حتی در یک آیه، بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به خدا و یا هر چیزی که از جانب اوست، ایمان آورند و یا راهی کورکورانه بپیمایند(المیزان، ج5، ص254- 256).
از سوی دیگر عقل، زبان مشترک همه انسانها است . با این زبان می توان با دیگران ارتباط برقرار کرد، دلیل آورد، و مبنایی برای عقاید قابل دفاع ساخت . اگر عقل نباشد، هیچ نقطه اتکایی برای سخن گفتن و مبادله کلام وجود ندارد.
پس قوام انسان به انديشيدن است، لذا طبيعي است كه قرآن كريم مبدأ كار خود را از عقل شروع كند و مردم را به تفكر و تعقل در عقاید دعوت و تشویق نمايد. معیار درستی آنها را عقل بداند. عقاید جامعه در صورتی درست می شود که تعقل و تدبر در آن نهادینه و فراگیر شود. به همین جهت قرآن مجید نسبت به تعقل و تدبر توجه ویژه ای کرده است.
در آیات متعددی از قرآن کریم دعوت به تدبر و تفکر در عقاید و آیات الهی شده است. این امر به تثبیت عقاید و نهادینه شدن تفکر و اندیشه در جامعه می انجامد. برای نمونه در آیات زیر بر این امر تاکید شده است:
1-«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»(ص /29). (اين) كتابي مبارك است كه آن را به سوي تو نازل كردهايم تا درباره آن بينديشيد، و خردمندان پند گيرند.
2- وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ(النحل/44). و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم، تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي، و اميد كه آنان بينديشند.
3ـ ... كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآْياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (البقره/، 219). اين گونه، خداوند آيات (خود را) براي شما روشن ميگرداند، باشد كه در (كار) دنيا و آخرت بينديشيد.
همگي اين آيات، ما را تشويق به تدبر در كتاب خدا ميكند و از ما ميخواهد تنها قرآن را نخوانيم، بلكه بينديشيم و از آن براي توسعه فكر و فهم خود در انتخاب بهترین ها استمداد كنيم.
2- آزادی اندیشه
گفتیم قرآن كريم از چند جهت ما را به موضوع اعتقاد صحیح و اهميت آن توجه ميدهد، يكي از اين راهها، تدبر و انديشيدن در آيات الهي بود. لازمه این توجه، فراهم کردن فرصت ها برای اندیشیدن دیگران و انتخاب و آزادی عقیده و امکان انتشار عقاید مختلف است که البته ممکن است گمراهی برخی از افراد را در پی داشته باشد. بنابراین، اگر قرآن دعوت به تدّبر و تفكر ميكند، به اين معني است كه راه تفكر را باز كرده، اندیشه مخاطبان خودرا به چالش کشیده و زمینه نقد عقیده از سوی مخالف را پیش بینی کرده است. قرآن مجید از مردم نمی خواهد که سخن او را بشنوند و تبعیت کنند، بلکه می خواهد که مردم سخن او را بشنوند و در آن تدبر و تامل کنند و آن را فهم کنند. اکنون در جهت توضیح فواید آزادی اندیشه در مبارزه با خرافات، به نکاتی اشاره می گردد:
یکم: آزادی اندیشه و نقد عقاید فرصت انتخاب صحیح را فراهم می کند. در سایه آزادی اندیشه است که می توان عقاید باطل و سخیف و بی سند را از صحیح آن شناخت .
دوم: فایده ديگر آزادى بيان، رشد و ارتقای اندیشه دینی است. این امر باعث می شود که عقاید و اندیشه ها عمق یابند و در نتیجه زمینه برای اندیشه های سطحی و نیز ظاهرگرایی و عقاید خرافی به وجود نیاید. نتيجه محدوديت فكرى، رواج ظاهر گرايى و قشرى گرايى است. صفتى كه عمدتاً در جامعه هاى استبدادى و انحصارگرا نمايان مى شود و جامعه در بساطت و انحطاط قرار مى گيرد.
سوم: فایده ديگر آزادى بيان، پیشگیری از حربه تکفیر است. زیرا جلوگيرى از نشر عقايد به نام دين و دفاع از آن، موجب متداول شدن استفاده از این حربه در سركوب مخالفان و هر انديشه و فهم و دركى كه مخالف صاحبان قدرت دینی و سیاسی باشد خواهد شد.
چهارم: اصلاح عقیده با نقد مداوم اندیشه از سوی مخالفان. یکی از عوامل رواج خرافات و بدعتها نبود زمینه نقد و بررسی آزادانه است. اگر فكر و عقيده و ايمانى همواره مورد نقد و تهاجم قرار گرفت، مجبور است که خود را اصلاح كند، خلاءها و عيوب احتمالى را برطرف سازد و عقلانى و منطقى گردد. قهراً خرافات و بدعتها نمى تواند در چنین جامعه ای جاى گزيند، زيرا مرتب از سوى مخالفان حمله و از سوى موافقان وارسى و پالايش مى شود.
پنجم: پیشگیری از انحطاط و افول فرهنگ دینی. جامعه دینی که در آن مخالف آزادی دارد، به شعار گرایی و تحجر و ظاهر گرایی مبتلا نمی شود. در جايى كه فهم جامعه به بساطت گرايد و از تضارب آرا جلوگیری شود، دین به تدریج عوامانه شده، عقاید غیر عقلانی و غیر منطقی و خرافی می گردد.
بگذريم از اين نكته كه اگر جامعه مبتلا به استبداد دینی شد، ديگر منع بيان محدود به مخالفان دين نخواهد ماند و اين شيوه از برخورد به سليقه هاى موجود در داخل دين نيز تسرى پيدا خواهد كرد و هر حركت فكرى و مخالف با انديشه رایج، نوعى الحاد و انحراف تلقى خواهد شد، در نتيجه هر تلاش و كوششى و هر نظريه و انديشه اى ناكام و حركت جامعه به ايستايى و سکون مبتلا خواهد شد.
با نگاهى به جوامع مذهبى استبداد زده، اين حقيقت كاملا نمايان مى شود. زيرا از طرفى افكار خرافى و منحط به شدت رواج مى يابد و از طرفى چون انديشه ها نقد نمى شوند، واكنشهاى مخفى تاثیر خود را می گذارد. تجربه حضور ماترياليسم در جوامع مذهبى ـ بويژه ايران ـ و رواج خرافات در سالهای اخیر، نمونه خوبی برای بیان همين شرايط است. رشد و افول دینداری، بلکه گریز از دین و حتی می توانم بگویم ستیز با دین، دقيقاً به نوع برخورد دینداران با مخالفان و آزادی بیان و قدرت نقد مخالفان نسبت به اهل ديانت بستگى داشته و دارد. مسلماً در جوامعى كه آزادى بيان و تضارب افكار وجود داشته، تأثيرپذيرى از افكار غير دينى و ضد دينى كمتر بوده و اقشار تحصيل كرده مقاوم تر با آن برخورد داشته اند. و برعكس، جوامعى كه نسبت به شبهات برخورد منطقى و علمى نداشته و شيوه برخورد آنان با كوته فكرى و تنگ نظرى، استبداد و برخورد چماقى همراه بوده، افكار غير دينى تأثير بيشترى داشته اند.
3- اهتمام به علم و دانش
بدون شک رواج علم و منطق علمی تأثیر به سزایی در خرافه زدایی دارد. پس از اندیشیدن، تشویق به کسب علم در مبارزه با خرافات اهمیت بسیار دارد. آیاتی از قرآن مجید اهمیت این امر را آشکار می سازد. عقل با چراغ دانش فروزان می شود. عقاید صحیح و منطقی در تعامل عقل و منطق علمی حاصل می گردد. بخشي از آيات قرآن كريم، آياتي هستند كه تشويق به كسب علم و دانش ميكنند. و بخشی دیگر آیاتی است که به هنگام طرح عقیده به استدلال می پردازند. از آن جمله آمده كه علم بسى ارجمند است، خداوند صاحبان دانش را بلند مرتبه قرار داده و داود و سليمان از پيامبران بزرگ به دليل اعطاى علم بر بسيارى از بندگان خدا برترى داده شده اند و حتى در تعبيرى به مقايسه دانايان و نادانان مى پردازد و مى فرمايد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»(زمر/9). آيا آنان كه مى دانند و آنان كه نمى دانند يكسان هستند(درباره فضيلت علم به اين آيات قرآن مراجعه كنيد: بقره/247، آل عمران/ 7، نسا/ 83، مجادله/ 11، مريم/43، قلم/1، علق/ 1 و 4 و 5 ). همچنین درباره اهمیت علم می فرماید .. إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.( فاطر/28) از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او ميترسند.
شکوفایی علمی در فضایی باز و غیر بسته امکان پذیر است. بخش عظيمى از رونق علم با گفتگو، طرح عقايد گوناگون و تضارب آرا و خلاصه فرصت دادن به اهل نظر از هر عقيده و آرمانى است و اگر در اسلام به علم بها داده شده، به این دلیل است که نگران عقیده دینی ارائه شده نبوده و طرح عقاید مخالف را وسیله نقد اندیشه دینی و جلوگیری از عقاید باطل و ناسالم می داند. پس اگر قرآن به علم تأکید می کند، نمى توانسته به لوازم آن توجه نداشته باشد. هيچ دانشى ـ چه علوم تجربى و چه رياضى و چه دينى ـ بدون بحث و گفتگو و نقد و برخورد و روياروىی با نظر مخالف به رشد و كمال نرسيده است. از نمونه هاى روشن آن در حوزه معارف دينى، علم كلام است. علم كلام در سايه نقاديهاى گسترده از سوى مخالفان دين بالنده و تناور شده و قوت علمى گرفته است. اگر نبود طرح آن شبهات و اشكالات، هرگز این علم، به چنين موقعيتى نمى رسيد. و جالب اينجاست كه در هر زمان كه اين فرصت براى نقد و بررسى به وجود نيامده، علم دین هم به خمودى و ركود كشيده شده و از حالت عقلانى، خارج و تبديل به تقليد و تكرار مكررات و رواج خرافات گشته است.
جاى دورى نرويم؛ در همين دوران اخير ـ در سالهاى 1325 تا 1335 ـ كه حزب توده هجوم گسترده خود را به انديشه دينى فزونى بخشيد، انديشه دينى تبلور يافت و انديشمندانى را به تكاپو و عرضه متون دينى و فلسفى و اجتماعى وادار ساخت. در این دوره اخیر که سایت های اینترنی فراوان شده و علی رغم ممانعت ها و ممیزی ها، باز هم شبهات و اشکالات مطرح می شود، موضوعات بسیار مختلفی طرح شده واین به رشد اندیشه دینی ونقد خرافات کمک جدی کرده است. به هر حال اهتمام اسلام به علم آموزى و تأكيد قرآن نسبت به نعمت شمردن نطق و بيان و منت گذاشتن بر انسان به اينكه خداى بخشنده، انسان را آفريد و به او سخن گفتن آموخت(الرحمن/3) و يا سوگند ياد كردن به قلم(قلم/1) همه و همه نشان مى دهد كه علم و بيان در حیات دینی بشر نقش اساسی را ایفا می کند و قدرت بيان و قلم از امورى است كه مى تواند فضاى نقد و در نهایت تفاهم و نزدیکی ميان افراد بشر را برقرار سازد و انسانها را از مقاصد يكديگر مطلع گرداند و انديشه هايشان را در معرض بحث و انتقاد قرار دهد و اصطكاك افكار موجب روشن شدن حق و حقيقت و فيضان نور علم و معرفت و تکامل گردد.