سید محمدعلی ایازی
از سلسله نشست های علمی موسسه فهیم
مقدمه
یکی از مهارتهای زندگی، دستيابي به اعتدال است. اين صفت اخلاقي به عنوان يكي از عوامل سعادتبخش و ايجاد كننده موفقيت در زندگي و فراهم آورنده شرايط تعامل با ديگران شمرده شده است. این موضوع در علم اخلاق به صورت اي مختلف بحث شده است. هر چند به لحاط مفهوم كلمه، مانند آزادي، عدالت، كرامت مورد ترديد نيست، اما با بدفهمی های مفهومی و مصداقی مواجه است. از سوی دیگر وصف اعتدال در ابعاد گوناگونی در حیات اجتماعی و فردی بروز و ظهور دارد، اما نمود آن در حیات فردی بیشتر و بسا سر منشأ شكل گيري حيات اجتماعي است. جدا از بحث چيستي اعتدال و مصادیق و انواع آن در قرآن، مبانی آن در این کتاب مقدس نيازمند شناخت و بررسي است. منظور از مبانی، اصول حاکم بر این موضوع در ابعاد مختلف و توجه به فلسفه وجودي آن در حيات اخلاقي و اعتقاد به آن است كه از سويي تأثيرگذار در فهم درست از اعتدال است و از سويي تعيين كننده شاخصه هاي وجودي در حوزه دينداري و مديريت جامعه است. در فرهنگ فارسی از اعتدال میانهروی به کار میرود و به رفتار و حالتی میگویند که به دور از هرگونه افراط و تفریط باشد، اما تبلور آن در شرايط مختلف حيات اجتماعي و جغرافياي انساني چنان متنوع و گسترده است که نیازمند تبیین معیار و راههاي تشخيص آن است؛ زیرا بسا کسانی کار خود را اعتدال می دانند و دیگری که ضد آن را انجام می دهد هم اعتدال؛ لذا جدا از بحث تبیین مفهومی و تعیین حوزه معنايي، بايد جايگاه اعتدال در قرآن روشن شود، مباني و معیارها و شاخصه های اعتدال را شناسايي كنیم. پرسش هایی که در این تحقیق پس از بیان مفهومی، مطرح است، این است که آیا قرآن چه رابطه اي ميان اعتدال در طبيعت و اعتدال در انسان قائل است و آیا اعتدال فضیلت مطلق است، آیا می تواند در تبليغ دين و ترويج معارف و دينداري هم قائل به اعتدال بود، آيا اگر موضوعی در شرایطی از مصادیق اعتدال باشد و در شرایطی دیگر مقابل آن. ویژگی های اعتدال در قرآن، عوامل عدم اعتدال و برخی راه های رهایی از افراط و تفريط. انواع و اقسام اعتدال. بدین جهت مهم ترین موضوعاتی که در این تحقیق مطرح است: معنای اعتدال، واژه های مرتبط با اعتدال، مباني اعتدال راه هاي كسب مهارت در اعتدال. راه های آموزشي و تعليمي و راه هاي تجربه اي و عملي.
معناشناسی اعتدال
واژه اعتدال كه در زبان عربي از «عَدَلَ» گرفته شده، همخانواده با عدالت، استوا، و قصد و اقتصاد است، و در زبان فارسی میانهروی، گفته شده است. منظور از ميانه روي يا وسطيت در راه و روش است. براي فهم معناي اين واژه به نظر ميرسد كه روش بازخواني كاربردها و استعمالات آن در قرآن و ادبيات كهن عربي مفيد باشد. ابن منظور در كتاب لسان العرب در اين باره مي نويسد: عدل آن چیزی است که در نفوس جایگزین میگردد و به صورت نهادینه میشود و اگر نهادینه نگردد و انتظام نیابد، جور و ظلم خواهد شد. در اين كاربردها ميتوان معاني چندي را براي عدل به دست آورد. از آن جمله، عدل به معناي ايستادگي در كار و استقامت از افراط و تفریط است؛ زيرا ميانه روي نيازمند توجه و دقت و نيز اصلاح است. تشبيهي كه براي اين واژه ميشود، قرار گرفتن در حالت تساوي ميان دو كفه ترازو است. از اين رو هر يك از كفه هاي ترازو را عِدل ديگري ميگويند. از اين رو، معنائي كه براي تعادل ميتوان در كاربردهاي عربي به دست داد، برگرفتن از واژه عدل است كه گاه به معناي انصاف و یا بمثابه مساوات در طرف امور است، يا چنانکه در ميزان و ترازو وقتی کفه ترازو در وسط قرار میگیرد که نه در این طرف سنگین و یا آن طرف سبک شود، و يا آن صفت خمودي و آن آن صفت تندي باشد، يا نه آن تهور باشد و نه آن ترس. از سوي ديگر در اعتدال ايستادگي گفته شده است، چون تلاش برای توان همراه با استقامت است، مانند پایمردی در هدف و مقصود، وقتي حق و انصاف را شناخت، به استقامت ميپردازد؛
بنابراين هنگامي كه سخن از ميانه روي و تعادل ميشود مفهومي ارادي و نه غريزي از آن تلقي ميشود كه شخص در اثر آگاهي به انتخاب راه و مسير و رفتار و گفتار ميپردازد و يا در برخورد با ديگران، به مساوات و انصافي ميپردازد و از دو طرف افراط و تفريط پرهيز مينمايد.
حوزه معنایی اعتدال
منظور بررسی كلماتي است كه با اين واژه در ارتباط است و به فهم این موضوع کمک میکند. عناوین و موضوعات مرتبط و تأثیرگذار در معنای اعتدال، كه در قرآن كاربرد دارد و علم معناشناسی به آن اهميت قائل است. در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال از بیشتر واژة قصد استفاده شده است، البته واژگانی چون وسط، سواء، حد و تحدید و یا در حوزه عقیده حنیف نیز به این معنا به کار رفته است؛ ولی بیشترین کاربرد مفهوم در استوا و قصد است. از سويي جايگزين مقابل وسطيت و موزون بودن، جائر و ناموزون بودن است كه گاهي از آن ظلم، اسراف، خشونت، تندروي به كار برده ميشود و با موضوعاتي چون عدالت، مدارا، استقامت، تدبير، رابطه تنگاتنگ دارد و براي تحصيل آن نيازمند آموزش و تمرين و كسب مهارت است كه در علم اخلاق از آن در سيروسلوك و تربيت نفوس ياد ميشود
جایگاه اعتدال در قرآن
گفته شد كه اعتدال از مفاهيم اخلاقي است كه هم در نظام توصيفي و جهان بيني بكار رفته و هم در حوزه تربيتي. در کتب اخلاقی بخش مهمی از آموزهها به ایجاد اعتدال و میانهروی در رفتارهای فردی و اجتماعی اختصاص یافته است و تلاش میشود تا مثلا از دو رفتار افراطی و تفریطی تهور و ترسویی پرهیز داده و بر شجاعت به عنوان رفتاری عقلانی، معتدلانه و عادلانه – نه ترس و نه تهور- تأکید شود. از همینرو گفته شده که مثلا اعتدال در «غضب»، «شجاعت»، اعتدال در «شهوت»، «عفت» و اعتدال در «عقلانیت»، «حکمت» است. در قرآن به جای استعمال كلمه اعتدال و تعادل، از واژههايي چون وسطیت، بین ذلک، لاالی هولاء و لاالی هولاء، استواء، سوی، موزون استفاده شده و يا با تعبيرهاي سلبي معناي ايجابي آن روشن ميشود. در يك حوزه معنايي گسترده از قبيل عدل (مفهوم اخلاقي) انصاف و مانند آن بکار رفته و معنا و مفهومی نزدیک با تعادل دارد. در قرآن كريم، موضوع اعتدال به شیوههای مختلف و با سبک مخصوص تربیتی و هدایتی بیان شده، گاه مصاديق آن بيان شده است، و گاه معنايي بيان كه با نفي يك طرف و طرف مقابل اين وسطيت را نشان ميدهد. اما در مرحله نخست واژههاي مستقيم این كلمه بايد مدنظر باشد مثل كلمه وسطيت كه در آیات قرآنی استعمال شده است. مثلا در آنجا که در باره جامعه اسلامی سخن میگوید، جامعهای در میان جوامع دینی اهل کتاب یهود و نصاری و یا در شیوه مرزبندی میگوید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ....» (بقره: 143) و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد.... خداوند به صراحت در وصف امت اسلام و جامعه ایمانی و قرآنی که باید اسوه جوامع دیگر بشری باشد، سخن از اعتدال در شريعت و گرايش به معنويت سخن ميگويد.
در جایی دیگر این معنا با توصیف عینی بیان شده که مردم سه گروه هستند، کسانی که ستمگر به خود هستند و گروهی پیشی گیرنده به خیرات و کسانی در میان این دو: « ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ». (فاطر: 32 )
سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه [آنان را] برگزيده بوديم به ميراث داديم پس برخى از آنان بر خود ستمكارند و برخى از ايشان ميانه رو و برخى از آنان در كارهاى نيك به فرمان خدا پيشگام اند و اين خود توفيق بزرگ است. البته اعتدال گاه جنبه فردی دارد و گاه جنبه اجتماعی گاه وصف حقوقی و سیاسی و گاه تعبیر از تقنیین و یا اجرای احکام و یا مجازات مجرمان از آن تعبیر به اعتدال میشود، كه بعدا در باره آن سخن گفته ميشود.
مباني و فلسفه اعتدال
منظور از مبانی، اصول حاکم بر این موضوع در ابعاد مختلف دين و توجه به فلسفه وجودي آن در راهنمايي انسان است كه تأثير گذار در فهم درست از اعتدال و تشخيص است. بيان اعتدال در قرآن جهت معرفتي دارد، زيرا هرچند اعتدال صورت رفتاري دارد، اما بدون شك منشأ آن انديشه و عقيده و آموزشهايي است كه در جامعه انجام ميگيرد.
مثلاً، وقتي قرآن شريعت محمدي(ص) را وسط ميان شرايع ميداند، بايد هدف از بيان را شناخت و دانست كه اين مفهوم پيام معرفتي دارد و به مخاطب خود معنايي را القا مي كند كه اگر در ادياني به دنيا توجه دارد و در ديني ديگر به تعاليم اخروي، و اين دين وسط اين تعاليم است، پس دنيا را نفي نميكند و آن را به خاطر آخرت بي ارزش نميداند.
از اين رو، جهتگيري تبيين و تفسير معارف و گوهر آموزههاي اين دين در جهت اعتدال و بر اساس عدالت باشد و در نتيجه هر تفسيري كلامي، فقهي و اخلاقي از دين كه مفهوم آن خشونت، تندي، تيزي و سختي، عسر و حرج، بي بردباري و عدم تسامح ديني و بي قاعدگي در احكام باشد، ناسازگار با اين اصل تعادل و وسطيت خواهد بود. اكنون به برخي از مباني اعتدال اشاره مي گردد.
موسسه فهیم استاد سید محمد ایازی مبانی اعتدال در قرآن کریم
يكم: اعتدال در تکوین
از نظر آموزههای قرآنی اصل اعتدال و میانهروی مبتنی بر عدالت، در آفرينش جهان و انسان است. اين اصل حاکم بر نظام تکوین و تشریع و ارائه جهان بيني است. به این معنا که وقتي بيان مي شود كه هستی بر مدار عدالت و اعتدال متوازن سامان یافته و تناسب میان اجزاي آن رعایت شده، براي آگاهي انسان و ارتباط ميان جهان بيني و بايد و نبايدهاي رفتاري او است. چون وقتي سخن از نظم اين جهان مي شود، ميگويد: «تَبْصِرَةً وَ ذِكْرى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ» (ق: 8) بنابراين وقتي خداوند در آیه: «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّي» ۲ سوره اعلی: 2) میفرماید که موجودات به صورت معتدل و مستوي آفريده شده است و همین اعتدال در آفرینش آسمان و زمین بيان شده است: «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (بقره، آیه ۲۹؛ نازعات، آیات ۲۷ و ۲۸) و آفرینش موجودات زمینی از گیاهان و غیرگیاهان به صورت معتدل از جانب خداوند مراعات شده است؛ زيرا که «أنبتنا» شامل همه موجودات زمینی است: «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ» (حجر، آیه ۱۹؛ مجمعالبیان، ذیل آیه) و مراد از «موزون»، به معنای رعایت اعتدال وتناسب میان اجزاي آنهاست.
دوم اعتدال در آفرينش انسان
خداوند درباره اعتدال در آفرینش انسان با عنوان تسویه و استواء بر آن تاکید میکند. «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ (6) الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ (انفطار: 7) در جاهاي ديگر نيز به اين معنا اشاره ميكند. (کهف: ۳۷؛ حجر، آیات ۲۸ و ۲۹؛ سجده، آیه ۹؛ ص، آیات ۷۱ و ۷۲) خداوند در آیاتی میفرماید که نفس انسانی را به حالت اعتدال آفریده و اجازه نداده تا بخشی از قوا بر بخشی دیگر چیره و غالب باشند (شمس: ۷) ولی به دلایل درونی و بیرونی این مسیر منحرف میشود و نفس دچار افراط و تفریط شده و گرفتار فسق و کفر و فجور و اسراف اعتقادی و رفتاری و اقتصادی و مانند آن شده و از جاده عدالت و اعتدال به جاده ضلالت کشیده میشود. (شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیات ۱۰۸ و ۲۷۵؛ مائده، آیه ۷۷ و آیات دیگر.
سوم: اعتدال در تشريع
همین اصل در نظام تشریع و قانونگذاری نیز مراعات شده است؛ زیرا تشریع در چارچوب نظام احسن هستی است. خداوند خود را ملتزم به بیان صراط مستقیم و راه میانه و مقتصد در بيان معارف و تشريع احكام دانسته است: «وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ (نحل: 9). از همین رو، دین اسلام به عنوان یک حقیقت از آغاز وحی تا فرجام آن، دینی معتدل توصيف شده است. و اين معنا چنانكه در آينده بيان خواهد شد، امر كلي و در همه شرایع آسمانی نیز این اصل مراعات شده است.
به طور خاص اين مسئله در آيات فراواني بيان شده است، از جمله در سوره حج آمده است: «ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ* حُنَفَاء لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ (حج: 30- ۳۱)
اين است [آنچه مقرر شده] و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد آن براى او نزد پروردگارش بهتر است و براى شما دامها حلال شده است مگر آنچه بر شما خوانده مى شود پس از پليدى بت ها دورى كنيد و از گفتار باطل اجتناب ورزيد. در حالى كه گروندگان خالص به خدا باشيد نه شريكگيرندگان [براى] او و هر كس به خدا شرك ورزد چنان است كه گويى از آسمان فرو افتاده و مرغان [شكارى] او را ربوده اند يا باد او را به جايى دور افكنده است. و بر اینکه قانونگذاری و تشریع در چارچوب فطرت تاکید شده است. فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (روم: ۳۰)
چهارم: تشريع اعتدالي در همه اديان
قرآن وقتي از اعتدال در هستي و شريعت سخن ميگويد، اين اصل اخلاقي را براي همه اين سلسله اديان ابراهيمي ميخواهد و اين گونه نيست كه حقيقت و گوهر آن در شريعت متفاوت باشد(شوري: 13)، هر چند كه شكل و صورت آن مطابق مقتضيات متفاوت باشد. به عنوان نمونه حضرت ابراهیم(ع) آیین حنیف خود را به دور از افراط و تفریط معرفی کرده است. (بقره: ۱۳۵؛ آل عمران: ۹۵؛ نساء: ۱۲۵؛ نحل: ۱۲۰ و ۱۲۳). همچنین آیین موسوی و مسیحی، آیینی معتدل و میانه است و به پيروان آنان همين اصل را يادآوري ميكند. (مائده، آیات ۱۲ و ۵۹ و ۶۰ و ۷۷) اما برخی از پیروان در سیر و سلوک عبادی گرایش به رهبانیت را اختراع و بدعتگذاری کردند که جزو آموزهاي مسیحیت نبوده است. (حدید: ۲۷) چنانکه در مسایل اعتقادی و رفتاری نیز گرفتار وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی شده و از جاده اعتدال خارج میشدند (مائده، آیات ۷۲ و ۷۷) اما در همین امتها افراد مقتصد و متعادل و میانهروی نیز بودند که در همان چارچوب دین و آیین رفتار میکردند.(مائده: ۶۶).
مومنان در اسلام مکلف شدهاند تا همانند پیامبر(ص) که موظف به اعتدال بود (اعراف: ۱۹۹؛ اسراء، آیات ۲۶ و ۲۹) مراعات اعتدال و میانهروی را بکنند و از هرگونه افراط و تفریط پرهیز نمایند. (ملک: ۲۲)
از نظر اسلام اصولا شاخص امت و ایمان آن است که افراد در همه حوزهها و موضوعات اعتدال را مراعات کنند و از هرگونه افراط و تفریط در امان باشند. از همین رو شاخصه اسلام را در اعتدال دانسته و امت اسلام را امت میانه و معتدل معرفی میکند. (بقره: ۱۴۳).
پنجم: اعتدال در عرضه و ترويج دين
منظور اين است كه اگر جهان بر اعتدال بنا شده و اگر احكام بر تعادل تشريع گرديده، نميتواند عرضه معارف دين از سوي پيامبر و يا هر شخصي ديگر از اين اصل خارج باشد. داشتن منطق و استفاده از روشهايي اقناعي در برابر زور و جبر و ترساندن اعتدال در ترويج دين است. «ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (نحل: 125)
اين معنا با صراحت بيشتري در روايات اهل بيت بيان شده است. به عنوان نمونه در معارف اهل بيت(ع) كلمات بسياري در جهت نفي اين اوصاف نقل شده است. مثلاً در روايتي از امام باقر عليه السلام در مقايسه ميان دو نوع الگو از حكومت ديني يكي بني اميه و يكي مكتب اهل بيت(ع) كه در نقد خشونت ديني و سختگيريهاي بيجا نقل شده، اين گونه بيان شده است:
«أما عَلِمتَ أنّ امارۀَ بنى امیۀ کانت بالسیف و العسف و الجور، و اَنّ إمامتنا بالرفق و التألف و الوقار و التقیۀ و حُسن الخِلطۀ و الورع و الاجتهاد، فرّغبوا الناس فى دینکم و فى ما انتم فیه؛ (وسائل الشیعه، ج 16 ، ص 165). آیا مى دانید که حکومت بنى امیه با شمشیر و خشونت و ستم بود و رهبرى ما با مدارا و الفت و آرامش و نگهدارى و رفتار خوب و احتیاط و تلاش و گفتگو است، پس مردم را به دین خود با این روش ها جذب و علاقه مند کنید.
یا در روایت دیگری در مذمت استبداد و تلون و رنگ به رنگ شدن و عطف به قدرت داشتن سخن گفته شده كه حاكي از عدم اعتدال در جامعه است، آمده: قَالَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ مِنْ خَلْقِهِ الْمُتَلَوِّنَ فَلَا تَزُولُوا عَنِ الْحَقِّ وَ أَهْلِهِ، فَإِنَّ مَنِ اسْتَبَدَّ بِالْبَاطِلِ وَ أَهْلِهِ هَلَكَ وَ فَاتَتْهُ الدُّنْيَا وَ خَرَجَ مِنْهَا صَاغِراً[1] . بدانید که خداوند دشمن می دارد، آدم متلون را که هر روز خود را به هر رنگ در میآورد که به قدرت نزدیک شود، پس از حق و اهلش جدا نشوید، کسی که به باطل و صاحبانش استبداد می ورزد، نابود می شود و حتی دنیا را از دست میدهد و با خواری دنیا را ترک میکند. در روایتی دیگر میگوید: قَالَ:(ع) «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا» [2]. کسی که خود رآیی می کند، هلاک میشود و کسی که با دیگران مشورت میکند، در خرد دیگران شریک میشود.
اين روايت نيز هم از طريق فريقين نقل شده است: «إذا كانت اُمراؤُكُم خِياركُم و أغنياءُكُم سُمَحاءُكم و أمرُكُم شورى بِينِكُم، فَظَهْر الارض خَيرٌ لَكُم مِن بَطنَها.».[3] يعنى: «هنگامى كه حكومتگران شما از بهترينها باشند و ثروتمندان كريمان و در ميان شما نظام شورايى برقرار باشد، پس بدانيد كه روى زمين براى شما از زير زمين بهتر است». كنايه از اينكه زندگى مردم راحتتر است. اينها در سطح اجتماعي وسطيت است.
راههاي استقرار اعتدال
الف: شناخت و آگاهي:
مهمترين راه استقرار اعتدال شناخت درست از واقعيات هستي و دين است. بدون معرفت روشهاي افراط و تفريط وسطيت آشكار نميشود. در تفسير آيه: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون». (ذاريات: 56) گفته شده ك منظور از «لِيَعْبُدُون». ليعرفون است. معرفتى كه يا خودش غرض خلقت است و يا از راه عبادت و خلوص حاصل مىشود. در حقيقت غرض أقصى و بالاتر معرفت است، و عبادت غرض متوسط است. (الميزان، ج18، ص: 580) نمونه ديگر از اين روش تأكيدهاي فراوان به جايگاه علم است كه موجب شناخت وسطيت ميشود كه در قرآن آمده است.
ب: الزام پيامبر(صلى الله عليه وآله) به اعتدال و ميانهروى:
منظور آن دسته از آياتي است كه به پيامبر نسبت به زيادهروي در مسلمان كردن هشدار ميدهد و يا توبيخ ميكند كه چرا خود را اين گونه به زحمت مياندازي؟ مثل: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً». (کهف(18): 6) يا مثل «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ». (شعراء(26): 3) دعوت به میانه روی در تبلیغ دین و این که تبلیغ دین نیز باید با تعادل همراه باشدو و از این که پیامبر با همه حرص و شدت اراده و تلاش باز نمی تواند موفق بشود و پیامبر بداند که بسیاری از مردم ایمان نمی آورند: «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنينَ». و اين جدا از آيات است كه به پيامبر مي گويد: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ». (99) يا آياتي كه به پيامبر يادآور مي شود كه تو جبار و مسيطر نيستي(غاشيه: 22؛ ق: 42).
در برخي از آيات كه هرچند به ظاهر در انفاق است و زبان تمثيلي دارد: «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً : اسراء(17)آیه29).
البته رفتارهاي پيامبر بر پايه عشق و محبت به نوع بشر و هدايت آنان بود و تاكيد براي نشان دادن جهت بوده و يا آن حد بود كه دچار اندوه مي شد كه چرا ايشان هدايت نمي شوند، اما اين مسئله دليل نميشود كه خدا به او هشدار دهد و بخواهد كه بيخودي خود را به زحمت نياندازد.
ج: آموزاندن اعتدال در رفتارهای اجتماعی
از آنجا كه قرآن كتاب هدايت است، بايد بخشهاي مهم اعتدال را نشان دهد. در جايي از اين معنا به صورت كلي سخن ميگويد، هرچند كه تعبير كنايي باشد، يا از امور ساده و كوچك تلقي شود: «وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ ..». (لقمان: 19) در راه رفتن خود ميانه رو باش و صدايت را آهسته ساز. در جايي ديگر خطاب به پيامبر اين اعتدال را در برخورد با ديگران بيان داشته: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ». (الأعراف: 199). گذشت پيشه كن و به [كار] پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب.
د: تمرين و كسب مهارت
هرعملي اگر بخواهد در نفس انسان و يا جامعه استقرار پيدا كند و نهادينه شود، با يكبار و دو بار حاصل نميگردد. هماگونه كه يك ورزشكار با تمرين ميتواند مهارت پيدا كند، در نفس و در جامعه تعادل هم نيازمند تمرين و تكرار عمل است. اين كه اعمال عبادي مرتب تكرار ميشود به خاطر لزوم استقرار ايمان است.
هـ اعتدال در عقیده
در حوزه عقیده، میانه روی، پرهیز از غلو و خرافات و اعتقاد به امور غير مستند و غير عقلي است. زیرا نمونه افراط و تفريط در دين، وابستگي به اموري انحرافي و تقليدي و برگرفتن از پدران و اجداد است. (زخرف: 24). در جایی دیگر آمده است: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ» (مائده: ۷۷) بگو اى اهل كتاب در دين خود بناحق گزافه گويى نكنيد و از پى هوسهاى گروهى كه پيش از اين گمراه گشتند و بسيارى [از مردم] را گمراه كردند و [خود] از راه راست منحرف شدند نرويد. در جايي ديگرآمده است: «....وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ». (بقره: 108) هر كس كفر را با ايمان عوض كند مسلما از راه درست گمراه شده است.
اعتدال در عبادت
از جمله مواردي كه قرآن در زندگي بر اعتدال و ميانه روي در آن تاكيد ميكند، اعتدال در امور عبادي است. با آن كه براساس نگرش و بينش قرآني و تحليل آن، آفرينش انسان براي عبادت و پرستش خداوندي است، با اين همه ميانه روي در اين حوزه نيز مورد تاكيد و تشويق قرار ميگيرد.
قرآن در مسئله اعتدال در عبادت، به مفهوم خاص آن توجه دارد؛ زيرا در تحليل كلي و عام قرآن هرگونه عملي عبادت تلقي ميشود، به شرط آن كه در راستاي تكامل بشر باشد. اما در عبادت به معناي خاص آن كه شامل نماز و روزه و امور ديگر عبادي است، ميبايست اعتدال را رعايت نمايد. حتي در شيوهها و چگونگي به جا آوردن عبادات نيز اين مسئله مورد توجه و تاكيد است. از اين رو به صراحت بر لزوم پرهيز از افراط و تفريط در قرائت نمازهاي مستحبي و خستهكننده و يا در باره برخي خصوصيات اشاره ميكند. به عنوان نمونه ميفرمايد كه قرائت، آن چنان بلند و يا خيلي كوتاه نباشد. از اين رو بايد انسان از جهر و اخفات در نماز به شكلي كه ديگران را متوجه سازد و يا اصولا به گوش كسي نرسد، خودداري ورزد و راه ميانه را در اين مسئله بجويد. قرآن براي بيان اين معنا پس از ذكر نهي از جهر و اخفات به جستن راه ميانه با گزاره اشاره ميكند كه به معناي جستن راهي ميان اين دو است: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً». (اسراء: 110) و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهستهاش مكن، و ميان اين [و آن] راهى [ميانه] جوى. البته برخي با توجه به معناي لغوي صلات كه به معناي دعاست آن را به نماز اختصاص نداده و گفتهاند كه مراد از آيه آن است كه شخص در دعا و نيايش، شيوه اعتدال و ميانه روي در آهنگ دعا را در پيش گيرد. (مجمع البيان ج 5 و 6 ص 689) بنابراين در مسئله دعا و نيايش كه از اصول اساسي عبادي است نيز بر لزوم رعايت اعتدال در آهنگ دعا و نيايش به درگاه خداوند اشاره شده است.
در اصول كافی بابی به نام اقتصاد در عبادت وجود دارد، حتی در تاثير عبادت نيز اعتدال شرط است، در روايات آمده جسم مركب روح است، روح به سوی كمال و انسانيت پرواز میكند، اگر اين جسم را با عبادت فرسوده كنيد، فرسوده میشود، بگذاريد عبادت با شوق باشد و جسم قوی بماند.
ز:اعتدال اخلاقی
گفته شد که اعتدال در وصف انسانی آن نوعی مهارت و ورزیدگی است. این مهارت هم نیازمند شناخت است و هم نیازمند تمرین و به تعبیر علمای اخلاق، سیر و سلوک و تهذیب. اما روشن است که اعتدال در انزوا و در خلوت خالص نمی گردد، زیرا این وصف در تمرین با عینیت جامعه حاصل میگردد. از سوی دیگر اخلاق اسلامی بر چهار وصف عدالت و حکمت و عفت و شجاعت استوار است: عدالت، پرهیز از ظلم است و حکمت حفظ اعتدال میان زیرکیهای شیطانی و بلاهتهای حیوانی است. عفت، پرهیز از حرص در شهوت از یک طرف و خمود و سردی و خستگی و بی اعتنایی به شهوت. از سوی دیگر. شجاعت دوری از جبن و بزدلی از یکسو و تهور و بی باکی و گستاخی از سوی دیگر است. به عنوان نمونه شجاعت وصف نيكی است و علمای اخلاق میگويند اگر اين شجاعت افراط و تندروی باشد، شجاعت نيست، تهور و بیباكی است،
تعادل در زهد
منظور آن دسته از آياتي است كه از سويي به تعادل در زندگي توجه دارد و از رهبانيت و گوشه گيري اعراض ميكند و از سويي شريعت وسطيت را تفسير ميكند: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ * قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون”. (اعراف:32-33)
[2] يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم”. (تحریم(66): 1)
كه در مقام بيان مجاز نبودن پیامبر به حرام کردن اشیای حلال، برخود است.
[3] لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنينَ» . (حجر(15):88)
اعتدال در اقتصاد
یکی از مصادیق اعتدال که با تعبیرهای مختلف از آن سخن گفته شده، میانه روی در معیشیت و اقتصاد در زندگي و به تعبیري در توليد و توزيع و مصرف است. از نظر قرآن، رفتار اقتصادی می بایست معتدل و مبتنی بر قوامیت اقتصادی برای جامعه (نساء، آیه ۵) و به دور از هرگونه افراطی چون تبذیر و ریخت و پاش و اسراف، یا در حوزه فردی مانند تقتیر، بخل، خساست و مانند آن باشد.
البته واژه اسراف و مشتقات آن که جمعا 23 بار در قرآن به کار رفته، (به عنوان نمونه: فرقان، آیات ۶۳ و ۶۷ و ۷۵؛ بقره، آیه ۲۱۹؛ اسراء، آیه ۲۹). بيشتر در توليد داعي ميكند، اما مفهومی گستردهتر از موضوع اقتصاد در مصرف دارد، چنانكه اين عنوان فراتر از حوزه امور مالي است و بدون ترديد از واژههاي كليدي و مقابل با تعادل است و هرگونه تجاوز از حد اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را در بر میگیرد. از این رو، برخی با تفسیر این معنای عام، اسراف را در هر كاري كه تجاوز از حد باشد، قابل قبول و دلالت آيه بر آن مشتمل دانستهاند، اما خصوص زیاده روی و سرف را در مفهوم زيادهروي در مصرف هم از مصاديق روشن آن خواهد بود.
همچنین آموزههای اسلامی بر عدالت و اعتدال در تولید ثروت، توزیع و مصرف آن تاکید دارد، به گونهای که به محیط زیست آدمی و نیز منابع، ضرر و زیان و فسادی نرسد. پس در مصرف لازم است به گونهای رفتار کرد که منابع و نعمتهای الهی تباه نشود. (اسراء: ۲۹؛ مائده: ۸۷) خداوند در آیه اخیر میفرماید که از حلالها استفاده کنید؛ ولی نه به گونهای که از حد بگذرانید. بدينجهت تعادل در اقتصاد به تخريب محيط زيست ميانجامد و موجب كاهش مواد غذايي و كمبود كالا و ضايع شدن سرمايه عمومي جامعه ميشود، جاي تأكيد بيشتر را داشته و به صورت کلی در حوزه رفتارهای اقتصادی نیز بر عناوینی چون قوام و قصد تأکید میشود که همان میانهروی است.
اعتدال در انفاق
از طرف ديگر چون سخن از اعتدال است، به يكي از امور ارزشي و مبارك اشاره شده كه هر چند در باره آن تأكيد بسيار شده، اما هشدار داده شده که از هرگونه اسراف و تبذیر پرهیز داده شود و از خساست نهی شده است؛ زیرا خساست، مصرف نکردن و بخلورزی در حق خود و ديگران به ويژه خانواده و اطرافيان و در سطح جامعه شهروندان آن است. دليل اين كه در انفاق بر میانهروی تأکید میشود، توجه به نيازهاي خانواده و پيشگيري از اثرات منفي گشادهدستی از خارج از حد است، چنانكه از بخل و تنگدستی نسبت به دیگران، نهی شده است. خداوند در در باره اعتدال در انفاق به همين نكته اشاره میفرماید: « وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (فرقان: 67)؛ کسانی که وقتی انفاق میکنند، زیادهروی نمیکنند؛ چنانکه: « وَ لَمْ يَقْتُرُوا» یعنی دست خود را هم نمیبندند. يعني از انفاق كردن خودداري نميكنند. بعضی از افراد آنقدر دست سفتی دارند که آب از دست آنها نمیچکد و این افراد آدمهای خوبی نیستند و بعضیها هم همینطور ریخت و پاش دارند که این هم خوب نیست و حد اعتدال آن یعنی « وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً » خوب است. به این معنا که آن روشی خوب است که حد اعتدال را رعایت کند.
بنابراين، قرآن مجید، در مقام ارزشگذاري بندگان خالص خداوند بزرگ چنین میفرماید: «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا». (فرقان: 67) بدين جهت اعتدال در انفاق، اقتصاد و میانه روی در توجه به امور معنوي است كه بسا موجب افراط و عدم توجه به خانواده شود. البته این واژه در همه موارد شامل کوتاهی از حد اعتدال نمی شود و بیشتر در زیاده روی ظهور دارد؛ بدین دلیل ، بسیاری آن را مترادف افراط و متضاد تقصیر و تقتیر (فرقان /67) که به معنای تضییق و بخل است دانسته اند. اين مسئله را در جاي ديگر در حق ذي القربي و ديگران بيان ميكند: «آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً : (اسراء(17)26)
رابطه اعتدال فردي و اجتماعي
از آموزههای قرآنی به دست میآید که اعتدال و میانهروی امت زمانی تحقق مییابد که همه شاخصها و مولفههای آن مراعات شود. پس همان گونه که در زندگی فردی و شخصی انسان باید نخست در شخص و شخصیت خود اعتدال برقرار کند و اجازه ندهد تا قوای نفسانی به سمت افراط و تفریط بروند و مثلا در مسائل نفسانی و شهوي و قدرت خواهي و استبداد رأي و استفاده از دنيا افراط کرده و اجازه داده شود تا شهوت وغضب چیره شده و عقل به کناری گذاشته شود، یا آنکه تفریط کرده و شهوت سرکوب شود، بلکه باید با مدیریت عقل، رفتاری عقلانی در پیش گرفت که همان ایجاد تعادل در بهرهمندی همه قوای انسانی است؛ همچنین باید در زندگی اجتماعی، به دور ازهرگونه افراط و تفریطی اجازه داده شود که عدالت برقرار گردد. اين معناي اجتماعي هم به مديريت جامعه باز ميگردد، هم به مؤمنان و به ويژه عالمان و مربيان آنان هشدار مي دهد: «إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا». (آل عمران: 122) يا در نزاع افكني و رواج خشونت در جامعه ديني: به مؤمنان هشدار مي دهد: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» (حجرات:9) كه مواظب مسير حركت جامعه باشند و به مؤمنين يادآور را از خشونت، درگيري و نزاع و مسائلي كه به رفع تعادل مي شود توجه مي دهد.
اعتدال در امور نفسی
منظور آن دسته از رهنمودهايي است كه قرآن در تهذيب نفس و سيروسلوك ميدهد و انسان را ملزم به تربيت خود ميكند، تا تسويه روحي و تعادل رواني كه همان ايجاد شخصيت در روانشناسي است، در خود ايجاد كند. در جايي از كساني مذمت ميكند كه ثبات روحي ندارند: «مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً». (النساء: 143) اين تعادل حتي شامل شامل موضوعات: ایمان و اعتقاد، انواع ایمان، ميگردد و تعادل آن نوعي عطف توجه منطقي و خردگرايانه و نه عاطفي و احساسي صرف ميباشد. در حوزه دين و ايمان به سادگي تسليم هر سخن نشود و به منابع غير معتبر چون سخنان شيادان و كاهنان و ارباب ديني سوداگران روي نياورد.
از مباحث ديگر اعتدال در اخلاق، مفهوم حد وسط و مصادیق آن، مفهوم مستقیم و استقامت در قرآن، است. اين معنا در تعبيرهايي در قرآن و تفسير مانند اعتدال در گفتار، قول معروف، قول کریم، قول لین، اعتدال در راه رفتن، اعتدال در مجالست و همنشینی، آمده است، يا براي پرهيز از افتادن در دام زيادخواهي و افراط در دوستي ملاک های دوستی معين شده است.
آثار و لوازم عدم تربيت
از آنجا که عدم تعادل در زندگي و به مفهوم عام آن اسراف و زياده روي در حركات و سكنات و هرگونه استفاده نادرست از امکانات و اختیارات است كه همواره با نوعی زیاده روی و گاه کوتاهی ملازم و در همه مصادیق آن به نحوی سرپیچی از فرامین الهی نمایان است، با فساد ارتباط مستقیم دارد (شعراء: 151-152) زیرا بر هم زدن حالت تعادل در هر امری، موجب فساد در آن میشود؛ بر همین اساس، اسراف را که امکانات و دارایی های گوناگون انسان را ضایع می کند، با سرفه (کرمی که درختان را خورده ، از درون می پوساند) هم ریشه دانسته اند.
افزون بر این، بررسی موارد کاربرد اسراف در قرآن نشان میدهد که بین آن و دیگر مفاهیم فراگیر و کلیدی، در محدوده ضد ارزشها چون کفر، ظلم، فسق و... ارتباط عمیق مفهومی و پیوند گسترده مصداقی برقرار است.
وقتی خداوند میفرمايد «تلك حدودالله»، حدود خداوند يعني راه اعتدال است و نبايد از آن عبور كرد، در قرآن كريم آياتی با اين عبارت آمده است، خداوند برای هر كاری حدود و اندازه تعيين كرده است.
البته بسیاری از مردم به دلایل گوناگون از جمله ضعف ایمان و شکست در امتحانهای الهی از مسیر اعتدال ذاتی و ماهیتی و شخصیتی خود خارج میشوند و گرایش به افراط و تفریط پیدا میکنند و تنها شماری اندک هستند که همواره بر مدار عدالت و اعتدال زندگی خود را شکل میدهند. (لقمان، آیه ۳۲) در حالی که اگر بخواهیم مهمترین شاخصه هر مسلمان و مومنی را بیان کنیم باید نخست به شاخصه اصلی یعنی عدالت و اعتدال در عقاید و افکار و رفتار اشاره کنیم؛ چرا که براساس آموزههای قرآنی، رعایت میانهروی در همه امور زندگی از ویژگیهای بندگان خداست که از جمله آنها پرهیز از کفر به عنوان ظلم و بیعدالتی و خروج از اعتدال و نوعی اسراف (مائده، آیه ۱۲؛ بقره، آیه ۱۰۸ و آیات دیگر) و پرهیز از خساست و بخل و یا تبذیر و تقدیر و مانند آن است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است.
مؤلفههاي اعتدال
اگر بخواهیم مهمترین مولفههای اعتدال را در همه ابعاد و موضوعات بررسی کنیم، شاید بیرون از حوصله این مطلب باشد، ولی در اینجا به مهمترین آنها در برخی از حوزهها و موضوعات اشاره میشود.
۱- اعتدال در حوزه معرفت: منظور اين است كه پايه ارزشي انسان به معرفت او وابسته است. بسياري از حيات ديني انسانها، بر پايه تقليد از پدر، مادر و خانواده و محيط است. عقايد بيشتر مردم بيش از آنكه مدلل باشد، علل به تربيت و شرايط محيطي است. در حوزه عقاید، غلو، عدم مطابقت با عقل يكي از معيارهاي اعتدال عقيدتي است. خداوند در آیه ۱۰۸ سوره بقره، کفر را سبب خروج از راه اعتدال، یعنی همان تسليم میداند و تثليث برخي از مسیحیان را موجب خروج از حد اعتدال معرفی میکند؛ زیرا با اعتقاد به الوهیت مسیح(ع)، مسیحیان از دایره اعتدال توحیدی بیرون رفتهاند. (مائده، آیات ۷۲ و ۷۷) از نظر قرآن کسی که از دایره حق خارج و گرفتار باطل و ضلالت شود، در حقیقت از حالت عدالت و توازن فكري و منطقي بیرون رفته است. (مائده، آیه ۷۷).
۲- اعتدال در شخصیت: شخصيت به اموري متقوم است كه اساسي ترين آنها به تربيت و محيط سالم و بدون دغدغه باز ميگردد. اين محور مصاديق بسيار دارد، اما نمونه روشن و پركاربرد از نظر تربيتي در خانواده و جامعه نبايد افراطگرايی يك ارزش شود، و ريخت و پاش به حساب شخصيت و شكوه فرد و جامعه شود و اين دليل بر توليد ناخالص ملي شود كه اين فرهنگ غلط با مباني قرآن ناسازگار و نوعي بدعت است. اين مسئله در تعليم و تربيت و توجه خانوادهها به فرزند كه امروز از آن تعبير به فرزندسالاري مي شود و در قالب محبت مطرح ميگردد نيز همين نكته تعادل و اعتدال را دارد.
اين روش بسا به تزلزل شخصيت، عدم انضباط رفتاري و آسيب پذيري فرزندان در برابر مشكلات و طغيان آنان منتهي ميشود و بسا جای خود را به نفرت داده است. اين شيوه از رفتار پدر و مادر را در كنار آن رفتاري بگذاريم كه خانواده از محبت تهي شده و خشونت را، در روابط خود حاكم كرده و به جای اينكه به محبت تكيه شود، از نفرت استفاده گردد، در نتيجه حرمتها شكسته میشود و تهمت و بیتقوايی و كينه در جامعه رسوخ میكند.
شخص معتدل از نظرگفتاري كسي است كه در سخن گفتن نجوا و زمزمه سوء ظن آور نداشته باشد، به گونه اي كه مخاطب نشنود و يا به گونهاي بلند سخن نگويد كه بي ادبي تلقي شود كه قرآن آن را تشبيه به صداي خران ميكند كه گوشخراش است: «وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (لقمان: 19).
از نظر آموزههای قرآنی انسان در شخصیت خود موجودی مستوی و معتدل است و قوای موجود در انسان به گونهای است که او را در حالت طبیعی و فطریاش در اعتدال نگه میدارد. در این میان عقل به عنوان مدیری که توانایی برقراری این اعتدال را دارد نقش مهم و ارزندهای ایفا میکند. از آیه ۲۷۵ سوره بقره چنین برمیآید که رفتار غلط اقتصادی چون ربا موجب میشود که شخص از نظر روانی نیز دچار مشکل شود و از حالت تعادل و اعتدال بیرون رود. خداوند در آیه ۷۷ سوره مائده به این نکته مهم در انسان اشاره میکند که تمایلات نفسانی موجب خروج از حد اعتدال در دین میشود. پس نباید تحت تاثیر تمایلات نفسانی زندگی کرد؛ زیرا چنین رفتاری در نهایت منجر به دین گریزی و خروج از عدالت و اعتدالی میشود که دین بدان دعوت میکند و فطرت، آن را میسازد.
3- اعتدال در رفتار اجتماعی و سیاسی: خداوند به صراحت در آیه ۱۹ سوره لقمان لزوم رعایت میانهروی در رفتارها و گفتارها و مناسبات اجتماعی را مورد تاکید قرار میدهد؛ زیرا آیه به گونهای به قصد و اعتدال در مشی توجه میدهد که شامل تمام اقوال و افعال بشود. به سخن دیگر، واژه مشی تنها اختصاص به راه رفتن ندارد، بلکه مراد، مشی و رفتار شخص در تمام رفتارها و گفتارها و مناسبات اجتماعی است. (المیزان، ذیل آیه) خداوند در آیه ۱ سوره ممتحنه به صراحت درباره شاخصهای اعتدال در عملکرد سیاسی مردم و جامعه اسلامی میفرماید که رابطه دوستانه مؤمنان با دشمنان خود و خدا، سبب خروج آنان از راه معتدل میشود. این بدان معناست که شاخصه اعتدال در حوزه عمل سیاسی عدم ارتباطگیری بهویژه ولایتمدارانه (محبت و سرپرستی) با کافران و دشمنان اسلام است. پس اگر کسی یا جامعهای بخواهد با دشمنان ارتباط دوستی و همراهی و پیوند با دشمنان و کافران و مشرکان برقرار کند از دایره اعتدال اسلامی خارج شده است. از نظر قرآن، مراعات عرف عقلانی و شرعی در جوامع، مهمترین عامل در ایجاد اعتدال و بقای رفتارهای هنجاری و معروف خواهد بود.
معیارهای اعتدال
این معیارها گاه از آن تعبیر به شاخصههای تشخیص اعتدال می شود و هدف از آن پیشگیری از سوء فهم و یا سوء استفاده است، يا معيارهاي منضبط كننده براي تشخيص موضوع است.
اول: اصل عدالت
اين اصل و يا قاعده نفي ظلم به خود و ديگران و از آن جمله خانواده از عناويني است كه ميتواند معيار تشخيص باشد، چنانكه از باب: «يُعرف الاشياء باضدادها»، اگر جايي اسراف، تندروي، اذيت، خشونت، ترس و ضد كرامت بود، اعتدال نخواهد بود. براساس همین رویکرد و نظریه قرآنی است که در اخلاق اسلامی عدالت و موزون بودن و هرچيزي را در جاي خود قرار دادن و در حوزه اجتماعي حقوق هركسي را ادا كردن تعادل و اعتدال است است و قرآن همواره در هر حوزه و در موضوع و مسئلهای، به تبیین مصاديق عدالت و راههاي كسب آن اشاره شده و يكي از فلسفههاي رسالت انبيا را ايجاد آمادگي براي اقامه قسط دانسته(حديد: 25) و به پيامبر دستور به قسط شده و عدل و احسان همواره تأكيد شده است تا از دو سویه افراط و تفریط برحذر باشیم.
دوم خردورزی در تشخيص اعتدال
از نظر آموزههای معرفتی قرآن، عقل میتواند به عنوان حاکم و مشخص كننده ميانه روي باشد، زيرا عقل حجت باطني انسان است. عقل در مقام عمل نيز خود تشخيص دهنده موارد تندروي و زيادهروي است و به ایجاد عدالت و تعادل و اعتدال کمک کند. لذا عقل هم در بخش حکمت نظری، زمینه فهم و شناخت اعتدال را فراهم میسازد. و از سویی دیگر زمینه تشخيص عمل درست و مؤثر را فراهم میسازد، به این معنا که بر نفس خود مسلط شود و از رفتاری که موجب دلزدگي، افراط و یا تفریط بودن را تشخیص داده، به راه تعادل آن روی میآورد. پس باید مدیریت نفس و یا جامعه را به عقل فردي و جمعي سپرد؛ مشورت يكي از اين راهها است؛ زيرا که انسان موجودی است که از ترکیب قوای متضاد پدید آمده و زمانی میتواند به اعتدال و تعادل و تناسب موزون و منطقی برسد که بفهمد و بداند و ايمان پيدا كند هر چیزی در جای مناسب خود قرار گرفته و حق هر چیزی به خوبی و درستی ادا شده که همان مفهوم عدالت واقعی است. این عدالت واقعی میبایست نخست در نظام شخصیت فردی و باطنی شکل گرفته و نهادینه شود و سپس از طریق افراد در جامعه تحقق یابد و تداوم يابد.
پس انسان معتدل و متعادل از نظر شخصیت کسی است که بتواند عاقلانه و خردمندانه زندگی کند و میان قوای نفسانی گوناگون براساس مدیریت و تدبیر عقل، اعتدال را مراعات کند. (شمس: آیات ۷ تا ۱۰) البته برخی از رفتارهای اقتصادی و اعتقادی موجب میشود که انسان تعادل شخصیتی خود را از دست دهد و از دایره اعتدال خارج شود.
كاركردهاي ميانه روي
قرآن تأكيد بسياري بر اقتصاد و ميانه روي در امور زندگي دارد. اما شايد مهمترين فلسفه اعتدال امكان پوشش بيشتر و تداوم عمل صحيح و تثبيت عقيده درست است. بسياري از بخشهاي زندگي با توجه به اعتدال سامان مييابد. تهذيب نفس با اعتدال حاصل ميگردد. اصلاح اجتماعي با انقلاب به دست نميآيد و به صورت آرام آرام و مطابق با طبع جامعه به دست ميآيد. در تحليل قرآني، خداوند عادل است و جهان و هستي بر پايه نظم و انسجام و قواعدي در طبيعت آفريده شده و هر چيزي بر سر جاي خويش به درستي قرار گرفته است. اين بدان معنا است كه عدل در هستي از اصول بنيادين و قوانين ثابت و غيرقابل انفكاك آن ميباشد. از اين رو اگر كسي بخواهد در جهان هستي موفق شود، ميبايست خود را مطابق با اين اصل، سازگار سازد و با ايجاد سازوارهاي و تناسب با اجزاي هستي به مقصد و مقصود كمالي خويش دست يابد. هر كسي از اين اصل تخطي كرد به شكلي، از كمال و دست يابي به آن دور مي افتد و شكست مي خورد.
اعتدال در مجازات و كيفر رفتار اجتماعي و دينداري مردم
منظور از مجازات پيشگيري از جرم و خلاف و اصلاح اجتماعي است. حال اين اين ايده وقتي موفق خواهد شد، كه مجازات به حداقل ممكن آن برسد و در جامعه خشونت را ترويج نكند و براي مجرم مظلوميتي فراهم نسازد و موارد خطاي انساني را در تشخيص موارد جرم به حداقل برساند و آن در صورتي است كه نقش بازدارنده پيدا كند و نه تشديد كينه و لج كردن. در سوره اعراف بر لزوم اعتدال و ميانهروي در تبليغ دين و ارتباط با مردم و يا روابط اجتماعي و حتي در برخورد با متخلفان تاكيد ميكند و آن را بر پيامبر و ديگر مبلغان ديني توصيه و لازم ميشمارد: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِين» (اعراف (7)آیه 199).
قرآن در بيان اين معنا به مسئله عرف و معروف از نظر جامعه اشاره ميكند و از پيامبر و مبلغان ديني مي خواهد كه در دعوت مردم از شيوه پسنديده و مردم پسند استفاده و از ابزارهاي مورد پذيرش استفاده كند. براي اين كه مردم به مطالب و مفاهيم توجه كنند و به درستي آن را گوش كنند و نظر و نگاه درستي به مسئله داشته باشند مي بايست دو اصل گذشت و معروف بودن را مورد توجه قرار داد. عفو و گذشت براي آن است كه در صورت برخوردهاي خشن و تند مخاطبان و اهانت هاي ايشان، خود تندخو و درشت گو نشود و رفتار خويش را با همه اهانت ها از حالت اعتدال و رفتارهاي پسنديده اجتماعي بيرون نبرد. اين بدان معنا خواهد بود كه همواره جاذبه عفو و گذشت و رفتارهاي پسنديده بيش از كلام و سخنان درشت است. تاكيد بر عمل و رفتار به معناي شيوه تاثيرگذار در حوزه تبليغات است. بسياري از مردم پيش از آن كه به كلام و سخنان شخص توجه كنند و آن را معيار ارزيابي قرار دهند به عمل و رفتارهاي او توجه مي كنند. از اين رو لازم است كه شخص با رفتارهاي درست و پسنديده و گذشت و عفو و اغماض از رفتارهاي تند ديگران، آنان را به سوي دين دعوت كند. از اين رو در آيه 19 سوره لقمان به مسئله اعتدال و ميانه روي در رفتارها و گفتار توجه ميدهد و آنرا ضروري ميشمارد؛ زيرا اعتدال و ميانه روي در اين حوزهها به معناي رفتارهاي هنجاري و پسنديده اجتماعي است كه بي آن نميتوان سخن از شخصيت سالم مطرح كرد تا چه رسد به اينكه شخصيتي باشد كه بتواند در ديگري نفوذ كند.
رفتار سالم، لازمه نفوذ و تداوم حركت اجتماعي
از آنجا كه افراد جامعه را سليقهها و گرايشهاي مختلف تشكيل ميدهد. اصولا هرگونه حركت و دعوت اصلاحي، و پيام تكاملي و نفوذ اجتماعي كه حد وسط ميان اين افراد باشد، جز به رفتارهاي سالم و درست و پسنديده، ممكن و شدني نيست. در حوزه نفوذ اجتماعي، رهبران ديني مي بايست براساس رفتارهاي پسنديده مقبول در پيش اكثر جامعه عمل كنند. آرمان خواهي به اين نيست كه يكشبه همه تحولات انجام بگيرد، بلكه آن است كه به ذائقه آنان مطلوب آيد و زمينه پذيرش فراهم شود. از اين رو درباره علت نفوذ اجتماعي پيامبر در جامعه آن روز به مسئله رفتارها و خلق عظيم آن حضرت و محبت و مهر ايشان نسبت به همگان حتي دشمنان اشاره ميشود. همين خلق و خوي بزرگوار آن حضرت بود كه همگان را در پيرامون وجود آن حضرت گرد آورد. وگرنه هرگونه تندخوئي حتي نسبت به دشمنان موجب مي شود تا دوستان نيز دور شوند. (آل عمران: 159).
جمع بندي و نتيجه گيري
اعتدال از مفاهيم اخلاقي است كه هم در نظام توصيفي و جهان بيني بكار رفته و هم در حوزه تربيتي. اعتدال در ابعاد گوناگونی در حیات اجتماعی و فردی بروز و ظهور دارد، اما نمود آن در حیات فردی بیشتر و بسا سر منشأ شكلگيري حيات اجتماعي و نهادينه شدن آن است. بيان مبانی و اصول حاکم بر این موضوع توجه به فلسفه وجودي آن در حيات اخلاقي و اعتقادي است كه از سويي تأثيرگذار در فهم درست از اعتدال است و از سويي تعيين كننده شاخصههاي وجودي در حوزه دينداري و مديريت جامعه و كنشگران است. قرآن براي بيان اين گونه اعتدال و ميانه روي از واژه قصد بهره گرفته است. قصد به معناي ميانه روي است. از اين رو اقتصاد به معناي ميانه روي در حوزه امور اقتصادي زندگي و تنظيم و سامان دهي دخل و خرج و درآمدها و هزينه هاست. كسي كه بتواند ميان درآمدها و هزينههاي خويش اعتدال و مساوات و برابري ايجاد كند شخص مقتصد است كه توانسته است ميانه روي به اين مفهوم را در بخشي از زندگي خويش اعمال كند. بنابراين، فلسفه اعتدال در ضرورت تداوم هر حركت صحيح فردي و اجتماعي است. چون یکی از مهارتهای زندگی، دستيابي به اعتدال است. اين صفت اخلاقي به عنوان يكي از عوامل سعادتبخش و ايجاد كننده موفقيت در زندگي و فراهم آورنده شرايط تعامل با ديگران شمرده شده كه بدون آن جاذبه، و استقرار فراهم نميشود.
.[1] بحارالانوار، ج69، ص126 ، باب 100 الشك ...
.[2] بحارالانوار، ج72 ، ص 104، باب 48- المشورة...
[3] ـ سنن ترمذى، ج 3، ص 361، باب 64; تحف العقول، ص 36.