آیت الله ایازی: برخی سخنرانان هنگام بیان پیام های قرآن، مردم را از دین فراری دادند! /هر روز آیاتی که ناظر به چالش های مهم جامعه هست را بیان کنیم.
- مهجوریت یعنی ناشناخته ماندن و کنار گذاشته شدن قرآن از متن زندگی
- در جامعه ای که قرآن مهجور است افراد نا شایسته، بی خاصیت و ناسالم بر سرکار می آیند
- اگر روز به روز فقر و ناداری کاهش یافت، یعنی قرآن در متن زندگی ما حضور دارد
- جامعه مهجور پر از مسائل ضداخلاقی است
- اگر روزبهروز نمازخوانها و روزهبگیران بیشتر شدند، جامعه دینی است
- اگر جایگاه کشورهای اسلامی از موضع قدرت و عزت باشد، نه ضعف و ترس یا تحقیر، قرآن در جامعه حضور عینی دارد
- جامعه قرآنی دچار یأس نمی شود و برنامه ریزی و با مشکلات مبارزه می کند
- بازگو نشدن پیام های مهم و اساسی قرآن در شکل رفتار مردم بسیار تأثیرگذار است
- سکوی شنیدن سخن دین سخت دچار آسیب شده است
- اگر خواهان شنیدن صدای دین هستیم نباید تکصدایی داشته باشیم
- در جامعه دروغ مورد پذیرش قرار می گیرد چون مرجعیت و سرمایههای اجتماعی تخریب شدند
- اقدام تزئینی در جهت تکریم قرآن بدون پرداختن به اصل مفاهیم، مورد انتقاد قرار می گیرد
- عدهای میخواهند از دین برای اهداف و مقاصد خود سکویی بسازند
آیت الله سیدمحمد علی ایازی، پنج معیار و شاخصه را بیان کرد که اگر این پنج شاخصه در میان ما وجود داشته باشد، بدین معناست که قرآن در زندگیمان حاضر و جاری است و اگر نباشد، بدین معناست که قرآن در زندگی ما حضور ندارد و مهجور است. این استاد حوزه و دانشگاه و قرآن پژوه معاصر معتقد است که اگر این پنج شاخصه در میان افراد و مسئولین کشور وجود ندارد، باید به فکر اصلاح جدی بیافتند. کاری کنیم که جهانیان وقتی به ما نگاه می کنند، با احترام و کرامت باشد. وقتی در جامعه بزهکاری و جرم روزبهروز کاهش پیدا کند، نزاع و دعوا کمتر پیدا شود، طلاق و ازدواجهای سفید کاهش یابد، چنین جامعهای اخلاقی و قرآنی خواهد شد. جامعه قرآنی جامعه ای است که به دستور قرآن مأیوس نمی شود، آیه یأس نمی خواند. به فکر چاره می افتد و همه را تشویق به حرکت و اصلاح می کند؛ برنامه ریزی می کند که با این مشکلات مبارزه کنند.
متن گفت وگوی شفقنا با آیت الله ایازی را می خوانید:
* پیامبر(ص) در زمان حیات خود بهنوعی از مهجور بودن قرآن در میان مسلمانان ابراز نگرانی میکنند و میتوان گفت بهنوعی به مسلمانان هشدار داده میشود که عدم توجه به دستورات این کتاب سبب شکایت پیامبر(ص) از مسلمانان نزد خداوند خواهد شد. در حال حاضر قرآن چه جایگاهی در میان مسلمانان دارد، که ممکن است همین مهجوریت را به وجود آورد، آیا واقعاً قرآن مهجور است؟
عنوان مهجوریت، عنوانی است که از سوی قرآن به مسلمانان هشدار آن داده شده است: «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» (الفرقان:۳۰). این نگرانی و دغدغهای که از سوی صاحب وحی مطرح گردیده، این نبوده که قرآن از بین میرود و یا خوانده و حفظ نمیشود یا قرآن در اختیار گروهی انحصاری قرار میگیرد که همگان نتوانند از آن استفاده کنند. زیرا در آن صورت قرآن نامحفوظ و مفقود است و نه مهجور. خود قرآن برای چنین صورتی نوید داده که هرگز چنین نخواهد شد. فرموده: «إنا نَحنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». بلکه منظور از مهجوریت کنارگذاشته شدن است. مبادا قرآن به عنوان کتاب زندگی از صحنه زندگی مردم دور شود و حضور عینی و عملی خود را از دست بدهد.
مهجوریت یعنی ناشناخته ماندن و کنار گذاشته شدن قرآن از متن زندگی
بنابراین نکته اساسی و مهم معنای مهجوریت ناشناخته ماندن و کنار گذاشته شدن قرآن از متن زندگی است؛ این سخن و دغدغه وقتی جدی و فریبنده است که قرآن در صورت ظاهر حضور داشته باشد، اما حقیقت و محتوای آن در جامعه نباشد. ظاهرا قرآن محترم و عزیز است، اما حضور عملی و عینی ندارد، کارهایی در جامعه اتفاق میافتد که ضد قرآن باشد. لذا متفکرین مسلمان، مسئله بازگشت به قرآن را مطرح کردند، در دورهای افرادی مانند سیدجمال الدین اسدآبادی این شعار را مطرح کردند و متفکرین بعدی بسیار مانند علامه طالقانی، استاد مطهری و امام خمینی(ره) آن را ادامه دادند و ایشان در وصیتنامه خود مسئله قرآن و مهجوریت آن را مطرح کردند.
بدون شک منظور آنان از این مهجوریت، مهجوریت ظاهری قرآن نبود، چون در سال میلیونها نفر این کتاب را چاپ میکنند، حافظین و خطاطان و قاریان قرآن بسیار داریم، مرتب نمایشگاه. مسابقات بین المللی، مجالس قرائت قرآن برگزار میشود، در آغاز کنفرانس ها، مجالس ترحیم و بر سر قبور قرآن خوانده میشود، صورت قرآن هست، اما حقیقت قرآن چه عرض کنم. مسئله اصلی حضور عینی و عملی قرآن بوده که مبادا فرمانها، دستورات و توصیه های این کتاب اولاً شناخته بماند و ثانیا در حیات معنوی جامعه ظهور و بروزی نداشته باشد.
در جامعه ای که قرآن مهجور است افراد نا شایسته، بی خاصیت و ناسالم بر سرکار می آیند
* چه در سطح مردم و چه در سطح مسئولان با توجه به رفتار، گفتار، تصمیمگیریها و تصمیم سازیها قرآن بین ما مهجور است؟ چه نشانهای برای این مهجوریت وجود دارد؟
این مسئله دارای ابعادی است. وقتی به تعالیم اصلاح گرایانه قرآن توجه نشود، دین کاملاً مهجور است. وقتی دیده شد که کارآمدی جامعه و سرمایه های انسانی تخریب شده و حرکت اصلاحی بازمانده، و مهاجرت گسترده شده و فرار مغزها افزایش پیدا کرده، قرآن که این همه به علم بها می دهد، مهجور است. وقتی به جای دستورات قرآن در احترام به حیات و کرامت انسان غیر آن عمل شد، مصداق مهجوریت است. وقتی به جای افراد شایسته افراد بی خاصیت و ناسالم سرکار آمدند جای افراد مصلح افراد مفسد قرار گرفته اند. اگر بخواهیم به پیامهای قرآن توجه کنیم، باید در حیات علمی، معنوی و فرهنگی جامعه تشخص پیدا کند. به تعبیر دیگر پنج معیار و شاخصه را بیان میکنم، اگر این پنج شاخصه در میان ما وجود داشته باشد، بدین معناست که قرآن در زندگیمان حاضر و جاری است و اگر نباشد، بدین معناست که قرآن در زندگی ما حضور ندارد.
اگر روز به روز فقر و ناداری کاهش یافت، یعنی قرآن در متن زندگی ما حضور دارد
شاخصه اول: این است که جامعه روزبهروز به لحاظ مادی، اقتصادی، توسعه و پیشرفت، وضعیت بهتر و مناسبتری نسبت به گذشته داشته باشد و هر چه پیش میرود فقر و ناداری کاهش پیدا کند، به عبارتی مردم امروزشان نسبت به دیروزشان بهتر باشد. زیرا فقر زمینه های بسیار فراوانی را بوجود میآورد. مثلاً در حوزه مبارزه با فقر و رفاه و عدالت اقتصادی یکی از معیارهای جامعه سالم است. قرآن میفرماید: الشَّیطانُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ وَیَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ؛ ترس از فقر کشنده است. فساد اخلاقی نابودکننده است. لذا در روایتی از امام صادق رسیده است: اللّهمَّ بارِکْ لَنا فى الْخُبْزِ وَ لا تُفَرِّقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُ فَلَوْلا الْخُبْزُ ما صُمْنا وَ لا صَلَّیْنا خدایا به ما نان و برکت بده و میان ما و او جدایی میانداز. اگر نان نباشد، ما نماز و روزه هم نمیتوانیم بگیریم. بله اگر جامعه از نظر اقتصادی و مالی روزبهروز بهتر نباشد، وضعیت معنوی خوبی هم نخواهد داشت.
جامعه مهجور پر از مسائل ضداخلاقی است
شاخصه دوم، مسئله اخلاق و وضعیت رفتاری جامعه است. جامعه قرآنی جامعهای اخلاقی است که در آن آرامش و سکینه برای اندیشیدن و عمل کردن است. در آن جامعه آسیبهای اجتماعی روز به روز در کاهش است. در برابر جامعه مهجور پر از مسائل ضداخلاقی است. بر طبق آمارها نزاعهای خیابانی سال به سال افزایش پیدا کرده است، طلاق افزایشیافته و همچنین اعتیاد، رفتارهای خارج از عرف متداول، ناامنی، دزدی به صورت باندی، فساد، رشوه، سوء استفاده و رانتخواری افزایش پیدا کرده است، اگر آسیبهای اجتماعی روزبهروز در حال کاهش بود، اگر رفتار مردم اخلاقیتر میشد، معلوم میشد که حرکت جامعه درست است. چنین جامعهای در حال تحول است. اگر کسانی که در یک آپارتمان و شهر و محله و کشور زندگی میکنند، اخلاقیتر زندگی میکردند، جامعه ما قرآنی بود و قرآن در این جامعه مهجوریت نداشت.
اگر روزبهروز نمازخوانها و روزهبگیران بیشتر شدند، جامعه دینی است
شاخصه سوم، مسئله دینداری است. دینداری یعنی مردم به نماز و روزه و دستورات دینی پایبندی و التزام بیشتری دارند، اگر دیدیم که روزبهروز نمازخوانها و روزهبگیران بیشتر شدند، معلوم میشود، جامعه دینی است. یا اگر دیده شد، که کمک به دیگران و یاری کردن در حال توسعه است و کسانی که صدقه میدهند و انفاق میکنند و کسانی که وجوهات دینی خود را میدهند، روزبهروز در حال افزایش است، مشخص میشود که این جامعه یک جامعه متحول دینی و معنوی است و مشخص میشود که قرآن در چنین جامعهای حضور عینی و تربیتی دارد. اما اگر دیده شد که مرتب در حال کاهش است باید نگران شد و معلوم شد که قرآن مهجور است.
استعلای هویت مسلمانان در جهان و جامعه انسانی
شاخص چهارم، استعلای هویت مسلمانان در جهان و جامعه انسانی است؛ در جهان یک هویت مطلوب مورد توجه همگان است؛ بهعبارتدیگر وقتی یک ایرانی به خارج میرود، چنان ارزش و کراماتی داشته باشد که بگویند این شخص مسلمانی است که تابع قرآن است، به لحاظ علمی، اخلاقی، فرهنگی افتخارآمیز باشد. مردم جهان از مسلمانان نترسند. خشونت، رفتارهای ناهنجار عمومی نداشته باشند. از حضور مسلمانان در میان خودشان وحشت و ترس نداشته باشند.
اگر جایگاه کشورهای اسلامی از موضع قدرت و عزت باشد، نه ضعف و ترس یا تحقیر، قرآن در جامعه حضور عینی دارد
شاخص پنجم: سطح روابط مسلمانان با جهان از موضع علم، قدرت و تمدن است. از لحاظ اجتماعی بگوییم که روابط مردم و کشور ایران با جهان یک روابط بسیار خوب و پسندیدهای است، اسلام هراسی و ایران هراسی زمینه های داخلی و بیرونی دارد. نباید سخنان دینی ما وحشتآفرین باشد. جایگاه کشورهای اسلامی از موضع قدرت و عزت باشد و نه ضعف و ترس و یا تحقیر. اگر چنین بود، مشخص میشود که قرآن در جامعه حضور عینی دارد. امروز بسیاری از جوامع دستورات عدالت، کرامت، آزادی را عمل می کنند، اما ما چطور؟ امیرالمؤمنین علی(ع) تعبیری در خطبهای از نهجالبلاغه در رابطه با جامعه قرآنی دارند، ایشان میفرمایند: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ؛ خدایا خدایا مبادا که دیگران در عمل به قرآن از شما پیشی بگیرند».
جامعه قرآنی دچار یأس نمی شود و برنامه ریزی می کند با مشکلات مبارزه کند
* در این صورت چه باید کرد و قرآن چه میگوید؟
اصلاح از همان راهی میآید که افساد آمده است. باید دید چه مسائلی باعث این وضعیت شده، به فکر چاره برمیآیند. خوب وقتی پنج شاخصه و معیار را در نظر بگیرید، یک جامعه قرآنی، جامعهای است که این پنج معیار را بهدرستی بشناسد و در جامعه پیاده کند، و اگر این پنج شاخصه در جامعهای نیست، مشخص میشود که قرآن در این جامعه و میان مردم آن مهجور است. لذا اگر دید که این پنج شاخصه در میان فرد و مسئولین کشور وجود ندارد، باید به فکر اصلاح جدی بیافتند. کاری کنند که جهانیان وقتی به ما نگاه میکنند، با احترام و کرامت باشد. وقتی در جامعه بزهکاری و جرم روزبهروز کاهش پیدا کند، نزاع و دعوا کمتر پیدا شود، طلاق و ازدواجهای سفید کاهش یابد، چنین جامعهای اخلاقی و درست قرآنی خواهد شد. همه افراد مسئول خواهند بود. دنبال مقصر نمی گردند. دنبال راه حل عملی می افتند. آگاه سازی خوب است، اما یأس بد است. لذا جامعه قرآنی جامعه ای است که به دستور قرآن مأیوس نمی شود، آیه یأس نمی خواند. به فکر چاره می افتد و همه را تشویق به حرکت و اصلاح می کند. برنامه ریزی می کند که با این مشکلات مبارزه کنند.
* همانطور که اشاره کردید ما در ظاهر به قرآن توجه میکنیم، اما چرا در این پنج معیار و شاخصهای که عنوان کردید، موفق نبودیم و توجه به قرآن در ظاهر بوده و به عمل نرسیده است؟
در این زمینه عوامل متعددی وجود دارد، اصولاً پدیدههای اجتماعی یک عاملی نیستند. یکی از عواملی که بسیار تأثیرگذار هست و در روایات ما هم رسیده، که مردم به حاکمان خود نگاه میکنند. حاکمان ما چقدر قرآنی هستند؟! «الناس علی دین ملوکهم»؛ ما میخواهیم جامعه راستگو داشته باشیم، مال مردم را نخورند و به یکدیگر آزار و اذیت نرسانند، اگر کارگزاران و حاکمان کشور اینچنین باشند، مردم هم بسیار به این جهت سوق پیدا میکنند. کارآمدی یک جامعه و نظام در موفقیت و حل مشکلات جامعه بسیار مهم است. چرا برخی از جوامع کارآمد نیستند!؟ برای این که به مسائل مهم و اصلی بپردازند، اما به امور فرعی میپردازند. به جای مبارزه جدی با فساد و رانت در افراد مقتدر هیاهو برای چیزهای مسخره و فرعی راه میاندازند. گویی این کشور مشکل فقر، بیکاری ندارد. ده سال است که شعار سال ما اقتصادی است، اما چیزی که تغییر پیدا نکرده، اقتصاد کشور است. امیرالمؤمنین علی(ع) وقتی درباره سقوط ملتها صحبت میکنند، اولین علت آن را فراموشی اصلها و ارزشها عنوان میکنند، حضرت میفرمایند: وقتی اصلها و ارزشها دستکاری شدند و از بین رفتند، بر روی مسائل فردی و جزئی دست گذاشته میشود و آنها بزرگ و برجسته میشوند و بهاینترتیب ملتها سقوط میکنند.
بازگو نشدن پیام های مهم و اساسی قرآن در شکل رفتار مردم بسیار تأثیرگذار است
* در حال حاضر تودههای مردم چقدر قرآن را میشناسند و از محتوا و پیامهای آن اطلاع دارند؟
مهجوریت قرآن در جامعه و میان مسلمانان یکسوی قضیه است، جهت دیگر این است که قرآن کریم بهدرستی معرفی و شناسانده نشده، معارف و پیامهای مهم و اساسی آن بهدرستی بازگو نشده است و این مسئله در شکل رفتار مردم بسیار تأثیرگذار است. بسیاری از مردم حقیقت را دوست دارند، اما آیا تصور درستی از حقیقت دارند؟! خطبا، سخنرانان و ائمه جمعه چقدر توانستند پیامهای اصلی قرآن را برای مردم بیان کنند؟ برخی یکسری مسائل را بیان میکنند که بهجای اینکه باعث جذب و علاقه مردم شود، زمینه فرار مردم میگردد و همه این موارد تأثیر منفی نسبت به دینداری میگذارد.
سکوی شنیدن سخن دین سخت دچار آسیب شده است
* به نظرتان در تبیین آموزههای قرآن به زبان ساده و عینی بهخصوص برای جوانان و نوجوانان چقدر موفق بودیم؟ در این مسیر باید چه تحولاتی رخ دهد؟ آیا نیاز نیست تفاسیر، کتب، فیلم و… بهروز و کاربردی از آموزههای قرآن داشته باشیم تا افراد بتوانند بهطور عینی و کارآمدی از آن استفاده کنند؟
همیشه برای هر کاری، یک سکو لازم داریم، بهعنوان مثال جمعیتی را در نظر بگیرید، اگر داخل این جمعیت همهمه و سروصدا بسیار است و کسی میخواهد حرفی بزند که حرفش در این همهمهها شنیده شود، باید چهکار کند؟ مثلاً به بلندی برود تا مردم او را بشناسند و به حرف او اعتماد کنند، وقتی روی آن سکو حرف زد و صدایش بلند شد، همه ساکت شوند و به حرف او گوش دهند. مشکلی که اکنون داریم این است که این سکوی شنیدن سخن دین سخت دچار آسیب شده است، در حوزه علوم اجتماعی یکی از مسائلی که امروز مطرح میشود، سلبریتی ها یا مرجعیت و کانون های اجتماعی هستند، شاهدیم که از روحانیت گذشتن و به سراغ فوتبالیستها و هنرمندان رفتند. گاهی در ماه رمضان هم میبینید که صداوسیما بازیکن و هنرمندی میآورد و او درس اخلاق میدهد چون میدانند که این سکو جابهجاشده است، ولی متأسفانه تحقیقات اجتماعی نشان میدهد که این مرجعیت هم افت و ریزش پیدا کرده است. وقتی بناست سخنی در آستانه ماه رمضان گفته شود، گوینده باید شاخصههایی داشته باشد که وقتی در میان همهمه کشور حرف زد، همگی صداهایشان را آرام و گوشهایشان را تیز کنند و گوش بدهند که او چه میگوید. بهعبارتدیگر این سکو باید خراب نشود، یا این سکو درست شود یا اجازه دهیم از این سکو صداهای مختلف شنیده شود نه اینکه این سکوها را تکصدایی کنیم و جلوی برخی از صداها را بگیریم و باعث شویم که دیگر حتی صداهای ما را نشنوند، اگر خواهان شنیدن صدای دین هستیم نباید تکصدایی داشته باشیم، در آن صورت قطعاً سکوی دین خراب خواهد شد.
اگر خواهان شنیدن صدای دین هستیم نباید تکصدایی داشته باشیم
* مراجع عظام تقلید و بسیاری از کارشناسان و علما هرساله نسبت به توجه عملی به قرآن تأکید میکنند، اما از امسال تا سال آینده تقریباً حرکتی ثمربخش را شاهد نیستیم، راهکارهایی که علما و کارشناسان ارائه میکنند، کافی نیست؟ نیاز به خلاقیتی در این زمینه داریم یا اینکه دیگر افراد دغدغهمند در این حوزهها وجود ندارند؟
راهکار عملی عمومی سازی فهم قرآن و تکیه بر آیات زندگی است. مثلا ایام ماه رمضان، ماه بهار قرآن است و در این مورد روایات بسیاری داریم، ولی یکی از مسائلی که درباره قرآن مطرح هست بر طبق روایت اهلبیت: «لاَ خَیرَ فِی قَرَاءَهٍ لَیسَ فِیهَا تَدَبُّرُ؛ در خواندن قرآنی که تدبر نباشد، ارزش و فایدهای نیست. بیائیم به جای تشویق روی قرائت بسیار، هر روز یکی از آیاتی که ناظر به چالش مهم جامعه است و مردم از مراجع توقع بازگوئی آن را دارند، بیان کنند. نکته بعدی اینکه جلسات ختم قرآن که در ماه رمضان برگزار میشود، من نمیگویم این جلسات مفید نیستند و قرآن قرائت نشود، اما چقدر جلسات تفسیری که بتواند نسل جدید را علاقهمند به معارف قرآن کند، داریم!؟
درگذشته عالمانی بودند که آموزههای قرآنی را در عمل و گفتار خود نشان میدادند مانند علامه طباطبایی و…، این افراد در جذب مردم به رفتار و عملی قرآنی بسیار مؤثر بودند، امروز میزان اعتماد مردم به عمل علما را چطور ارزیابی میکنید؟ علما تا چه میزان بر قرآنی شدن یا دور شدن جامعه از قرآن تأثیرگذار هستند؟
در جامعه دروغ مورد پذیرش قرار می گیرد چون مرجعیت و سرمایههای اجتماعی تخریب شدند
تلقی من این است که ما عالمان عامل بسیار داریم، روحانیت مفید و کارآمد بسیار داریم اما از این ظرفیت استفاده نمیشود. قدرت به دنبال تکصدائی است و لذا آن سکو هم خراب شده است. بهعبارتدیگر اینکه میخواهیم دخالت و تصرف کنیم باعث میشود که همان هم زیر سئوال برود. لذا میگوییم سکوهای دیگران را برنداریم تا فقط سکوی ما باشد. وقتی اجازه دهند که فقط عدهای خاص صداهایشان شنیده شود، باعث میگردد که صداهای خوب هم شنیده نشود. ما افراد عامل داریم، ولی چون تخریب شدند، مردم در مورد همه دچار شک و شبهه شدند. متأسفانه امروز به دلیل این وضعیتی که وجود دارد، بسیار میشود در مورد یک آدم خوب هر چیزی را منتشر کرد و زمینه پذیرش را برای جامعه فراهم کرد. چرا اینگونه میشود؟ چرا در شبکههای اجتماعی گاهی یک دروغ منتشر و بسیار مورد پذیرش قرار میگیرد؟ برای اینکه آن سکو یا بهاصطلاح مرجعیت و سرمایههای اجتماعی تخریب شدند.
اقدام تزئینی در جهت تکریم قرآن بدون پرداختن به اصل مفاهیم، مورد انتقاد قرار می گیرد
* یکسری از اقدامات تزیینی را در جهت تکریم قرآن شاهدیم مانند اینکه آیات قرآن کریم با طلا نوشته میشوند، آیا جنین اقداماتی ضروری است؟ آیا جنین اقداماتی کمکی به ترویج و عمل به آموزههای قرآن میکند؟
بهطور مطلق نمیگویم که از هنر برای امور معنوی استفاده نکنیم، ولی مسلماً توجه زیاد به این امور بهمرور مانند این است که یکچیزی جایگزین یکچیز دیگری میشود. به عبارتی وقتی عملاً مقوله ظاهرگرایانه بسیار ترویج و تبلیغ میشود، مسائل دیگر را نیز تحتالشعاع خود قرار میدهد. بهعنوان مثال سالانه چقدر مسابقات قرآن و حفظ قرآن و … برگزار میشود که البته مخالف آن هم نیستم، اما واقعاً در حوزههای دیگر مربوط به قرآن چقدر سرمایهگذاری میشود و به آن توجه میشود؟! این ظاهرگرایی درباره قرآن مانند چاپهای نفیس و تهذیب و طلاکاری کردن و شکلهای مختلف نوشتن آیات، وقتی معنای خوبی میتواند داشته باشد که ابعاد معنوی، توجه به معنا و عمل و نهادینه کردن قرآن را در زندگی نیز در نظر داشته باشیم، پس از آن انجام فعالیتهای هنری با آیات قرآن اصلاً مشکلی ندارد، ولی وقتی این حرکتهای ظاهرگرایانه نسبت به آیات قرآن انجام میشود و در عمل چیزی دیده نمیشود، انتقاد میشود که با وضعیت اقتصادی و مالی فعلی جامعه این حرکتها چرا؟ اگر توجه به قرآن در بطن زندگی و میان مسئولین وجود داشته باشد، این حرکتهای هنری قابل دفاع میشود، ولی وقتی آنها انجام نمیشود و یک وجه و صورتی به آیات قرآن توجه میشود، انتقاداتی نسبت به آن صورت میگیرد.
* با توجه به پنج معیاری که اشاره کردید و وضعیتی که بین مردم و مسئولان وجود دارد نشان میدهد که قرآن در میان ما مهجور است، اگر سالهای پیشرو را هم به همین صورت سپری کنیم، آیندگان چه قضاوتی در مورد مسلمانی ما خواهند داشت؟
عدهای میخواهند از دین برای اهداف و مقاصد خود سکویی بسازند
امروز در غرب چرا دین این گونه افول کرده است. کلیسا خود اعتراف دارد که در گذشته در برخورد با خواسته های طبیعی مردم اشتباده کرده است. به تعبیر استاد مطهری در کتاب علل گرایش به دیگری ما باید از این تجربه پند بگیریم و گرنه لا یَبْقَى مِنَ الإِسْلامِ إِلا اسْمُهُ وَلا یَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلا رَسْمُهُ؛ چیزی نمیماند غیر از رسم و صورت آن. افراد ظاهرگرا و کسانی که میخواهند از دین برای رسیدن به اهداف و منافع خود استفاده کنند، بسیار هستند. عدهای میخواهند از دین برای اهداف و مقاصد خود سکویی بسازند و از آن در این جهت سوء استفاده کنند. اگر در آینده همین وضعیت ادامه یابد، اوضاع بسیار نگرانکننده خواهد بود چراکه زمینههای گریز و ستیز با دین توسعه و افزایش پیدا میکند.
متن گفت وگوی شفقنا با آیت الله ایازی را می خوانید:
* پیامبر(ص) در زمان حیات خود بهنوعی از مهجور بودن قرآن در میان مسلمانان ابراز نگرانی میکنند و میتوان گفت بهنوعی به مسلمانان هشدار داده میشود که عدم توجه به دستورات این کتاب سبب شکایت پیامبر(ص) از مسلمانان نزد خداوند خواهد شد. در حال حاضر قرآن چه جایگاهی در میان مسلمانان دارد، که ممکن است همین مهجوریت را به وجود آورد، آیا واقعاً قرآن مهجور است؟
عنوان مهجوریت، عنوانی است که از سوی قرآن به مسلمانان هشدار آن داده شده است: «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» (الفرقان:۳۰). این نگرانی و دغدغهای که از سوی صاحب وحی مطرح گردیده، این نبوده که قرآن از بین میرود و یا خوانده و حفظ نمیشود یا قرآن در اختیار گروهی انحصاری قرار میگیرد که همگان نتوانند از آن استفاده کنند. زیرا در آن صورت قرآن نامحفوظ و مفقود است و نه مهجور. خود قرآن برای چنین صورتی نوید داده که هرگز چنین نخواهد شد. فرموده: «إنا نَحنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». بلکه منظور از مهجوریت کنارگذاشته شدن است. مبادا قرآن به عنوان کتاب زندگی از صحنه زندگی مردم دور شود و حضور عینی و عملی خود را از دست بدهد.
مهجوریت یعنی ناشناخته ماندن و کنار گذاشته شدن قرآن از متن زندگی
بنابراین نکته اساسی و مهم معنای مهجوریت ناشناخته ماندن و کنار گذاشته شدن قرآن از متن زندگی است؛ این سخن و دغدغه وقتی جدی و فریبنده است که قرآن در صورت ظاهر حضور داشته باشد، اما حقیقت و محتوای آن در جامعه نباشد. ظاهرا قرآن محترم و عزیز است، اما حضور عملی و عینی ندارد، کارهایی در جامعه اتفاق میافتد که ضد قرآن باشد. لذا متفکرین مسلمان، مسئله بازگشت به قرآن را مطرح کردند، در دورهای افرادی مانند سیدجمال الدین اسدآبادی این شعار را مطرح کردند و متفکرین بعدی بسیار مانند علامه طالقانی، استاد مطهری و امام خمینی(ره) آن را ادامه دادند و ایشان در وصیتنامه خود مسئله قرآن و مهجوریت آن را مطرح کردند.
بدون شک منظور آنان از این مهجوریت، مهجوریت ظاهری قرآن نبود، چون در سال میلیونها نفر این کتاب را چاپ میکنند، حافظین و خطاطان و قاریان قرآن بسیار داریم، مرتب نمایشگاه. مسابقات بین المللی، مجالس قرائت قرآن برگزار میشود، در آغاز کنفرانس ها، مجالس ترحیم و بر سر قبور قرآن خوانده میشود، صورت قرآن هست، اما حقیقت قرآن چه عرض کنم. مسئله اصلی حضور عینی و عملی قرآن بوده که مبادا فرمانها، دستورات و توصیه های این کتاب اولاً شناخته بماند و ثانیا در حیات معنوی جامعه ظهور و بروزی نداشته باشد.
در جامعه ای که قرآن مهجور است افراد نا شایسته، بی خاصیت و ناسالم بر سرکار می آیند
* چه در سطح مردم و چه در سطح مسئولان با توجه به رفتار، گفتار، تصمیمگیریها و تصمیم سازیها قرآن بین ما مهجور است؟ چه نشانهای برای این مهجوریت وجود دارد؟
این مسئله دارای ابعادی است. وقتی به تعالیم اصلاح گرایانه قرآن توجه نشود، دین کاملاً مهجور است. وقتی دیده شد که کارآمدی جامعه و سرمایه های انسانی تخریب شده و حرکت اصلاحی بازمانده، و مهاجرت گسترده شده و فرار مغزها افزایش پیدا کرده، قرآن که این همه به علم بها می دهد، مهجور است. وقتی به جای دستورات قرآن در احترام به حیات و کرامت انسان غیر آن عمل شد، مصداق مهجوریت است. وقتی به جای افراد شایسته افراد بی خاصیت و ناسالم سرکار آمدند جای افراد مصلح افراد مفسد قرار گرفته اند. اگر بخواهیم به پیامهای قرآن توجه کنیم، باید در حیات علمی، معنوی و فرهنگی جامعه تشخص پیدا کند. به تعبیر دیگر پنج معیار و شاخصه را بیان میکنم، اگر این پنج شاخصه در میان ما وجود داشته باشد، بدین معناست که قرآن در زندگیمان حاضر و جاری است و اگر نباشد، بدین معناست که قرآن در زندگی ما حضور ندارد.
اگر روز به روز فقر و ناداری کاهش یافت، یعنی قرآن در متن زندگی ما حضور دارد
شاخصه اول: این است که جامعه روزبهروز به لحاظ مادی، اقتصادی، توسعه و پیشرفت، وضعیت بهتر و مناسبتری نسبت به گذشته داشته باشد و هر چه پیش میرود فقر و ناداری کاهش پیدا کند، به عبارتی مردم امروزشان نسبت به دیروزشان بهتر باشد. زیرا فقر زمینه های بسیار فراوانی را بوجود میآورد. مثلاً در حوزه مبارزه با فقر و رفاه و عدالت اقتصادی یکی از معیارهای جامعه سالم است. قرآن میفرماید: الشَّیطانُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ وَیَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ؛ ترس از فقر کشنده است. فساد اخلاقی نابودکننده است. لذا در روایتی از امام صادق رسیده است: اللّهمَّ بارِکْ لَنا فى الْخُبْزِ وَ لا تُفَرِّقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُ فَلَوْلا الْخُبْزُ ما صُمْنا وَ لا صَلَّیْنا خدایا به ما نان و برکت بده و میان ما و او جدایی میانداز. اگر نان نباشد، ما نماز و روزه هم نمیتوانیم بگیریم. بله اگر جامعه از نظر اقتصادی و مالی روزبهروز بهتر نباشد، وضعیت معنوی خوبی هم نخواهد داشت.
جامعه مهجور پر از مسائل ضداخلاقی است
شاخصه دوم، مسئله اخلاق و وضعیت رفتاری جامعه است. جامعه قرآنی جامعهای اخلاقی است که در آن آرامش و سکینه برای اندیشیدن و عمل کردن است. در آن جامعه آسیبهای اجتماعی روز به روز در کاهش است. در برابر جامعه مهجور پر از مسائل ضداخلاقی است. بر طبق آمارها نزاعهای خیابانی سال به سال افزایش پیدا کرده است، طلاق افزایشیافته و همچنین اعتیاد، رفتارهای خارج از عرف متداول، ناامنی، دزدی به صورت باندی، فساد، رشوه، سوء استفاده و رانتخواری افزایش پیدا کرده است، اگر آسیبهای اجتماعی روزبهروز در حال کاهش بود، اگر رفتار مردم اخلاقیتر میشد، معلوم میشد که حرکت جامعه درست است. چنین جامعهای در حال تحول است. اگر کسانی که در یک آپارتمان و شهر و محله و کشور زندگی میکنند، اخلاقیتر زندگی میکردند، جامعه ما قرآنی بود و قرآن در این جامعه مهجوریت نداشت.
اگر روزبهروز نمازخوانها و روزهبگیران بیشتر شدند، جامعه دینی است
شاخصه سوم، مسئله دینداری است. دینداری یعنی مردم به نماز و روزه و دستورات دینی پایبندی و التزام بیشتری دارند، اگر دیدیم که روزبهروز نمازخوانها و روزهبگیران بیشتر شدند، معلوم میشود، جامعه دینی است. یا اگر دیده شد، که کمک به دیگران و یاری کردن در حال توسعه است و کسانی که صدقه میدهند و انفاق میکنند و کسانی که وجوهات دینی خود را میدهند، روزبهروز در حال افزایش است، مشخص میشود که این جامعه یک جامعه متحول دینی و معنوی است و مشخص میشود که قرآن در چنین جامعهای حضور عینی و تربیتی دارد. اما اگر دیده شد که مرتب در حال کاهش است باید نگران شد و معلوم شد که قرآن مهجور است.
استعلای هویت مسلمانان در جهان و جامعه انسانی
شاخص چهارم، استعلای هویت مسلمانان در جهان و جامعه انسانی است؛ در جهان یک هویت مطلوب مورد توجه همگان است؛ بهعبارتدیگر وقتی یک ایرانی به خارج میرود، چنان ارزش و کراماتی داشته باشد که بگویند این شخص مسلمانی است که تابع قرآن است، به لحاظ علمی، اخلاقی، فرهنگی افتخارآمیز باشد. مردم جهان از مسلمانان نترسند. خشونت، رفتارهای ناهنجار عمومی نداشته باشند. از حضور مسلمانان در میان خودشان وحشت و ترس نداشته باشند.
اگر جایگاه کشورهای اسلامی از موضع قدرت و عزت باشد، نه ضعف و ترس یا تحقیر، قرآن در جامعه حضور عینی دارد
شاخص پنجم: سطح روابط مسلمانان با جهان از موضع علم، قدرت و تمدن است. از لحاظ اجتماعی بگوییم که روابط مردم و کشور ایران با جهان یک روابط بسیار خوب و پسندیدهای است، اسلام هراسی و ایران هراسی زمینه های داخلی و بیرونی دارد. نباید سخنان دینی ما وحشتآفرین باشد. جایگاه کشورهای اسلامی از موضع قدرت و عزت باشد و نه ضعف و ترس و یا تحقیر. اگر چنین بود، مشخص میشود که قرآن در جامعه حضور عینی دارد. امروز بسیاری از جوامع دستورات عدالت، کرامت، آزادی را عمل می کنند، اما ما چطور؟ امیرالمؤمنین علی(ع) تعبیری در خطبهای از نهجالبلاغه در رابطه با جامعه قرآنی دارند، ایشان میفرمایند: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ؛ خدایا خدایا مبادا که دیگران در عمل به قرآن از شما پیشی بگیرند».
جامعه قرآنی دچار یأس نمی شود و برنامه ریزی می کند با مشکلات مبارزه کند
* در این صورت چه باید کرد و قرآن چه میگوید؟
اصلاح از همان راهی میآید که افساد آمده است. باید دید چه مسائلی باعث این وضعیت شده، به فکر چاره برمیآیند. خوب وقتی پنج شاخصه و معیار را در نظر بگیرید، یک جامعه قرآنی، جامعهای است که این پنج معیار را بهدرستی بشناسد و در جامعه پیاده کند، و اگر این پنج شاخصه در جامعهای نیست، مشخص میشود که قرآن در این جامعه و میان مردم آن مهجور است. لذا اگر دید که این پنج شاخصه در میان فرد و مسئولین کشور وجود ندارد، باید به فکر اصلاح جدی بیافتند. کاری کنند که جهانیان وقتی به ما نگاه میکنند، با احترام و کرامت باشد. وقتی در جامعه بزهکاری و جرم روزبهروز کاهش پیدا کند، نزاع و دعوا کمتر پیدا شود، طلاق و ازدواجهای سفید کاهش یابد، چنین جامعهای اخلاقی و درست قرآنی خواهد شد. همه افراد مسئول خواهند بود. دنبال مقصر نمی گردند. دنبال راه حل عملی می افتند. آگاه سازی خوب است، اما یأس بد است. لذا جامعه قرآنی جامعه ای است که به دستور قرآن مأیوس نمی شود، آیه یأس نمی خواند. به فکر چاره می افتد و همه را تشویق به حرکت و اصلاح می کند. برنامه ریزی می کند که با این مشکلات مبارزه کنند.
* همانطور که اشاره کردید ما در ظاهر به قرآن توجه میکنیم، اما چرا در این پنج معیار و شاخصهای که عنوان کردید، موفق نبودیم و توجه به قرآن در ظاهر بوده و به عمل نرسیده است؟
در این زمینه عوامل متعددی وجود دارد، اصولاً پدیدههای اجتماعی یک عاملی نیستند. یکی از عواملی که بسیار تأثیرگذار هست و در روایات ما هم رسیده، که مردم به حاکمان خود نگاه میکنند. حاکمان ما چقدر قرآنی هستند؟! «الناس علی دین ملوکهم»؛ ما میخواهیم جامعه راستگو داشته باشیم، مال مردم را نخورند و به یکدیگر آزار و اذیت نرسانند، اگر کارگزاران و حاکمان کشور اینچنین باشند، مردم هم بسیار به این جهت سوق پیدا میکنند. کارآمدی یک جامعه و نظام در موفقیت و حل مشکلات جامعه بسیار مهم است. چرا برخی از جوامع کارآمد نیستند!؟ برای این که به مسائل مهم و اصلی بپردازند، اما به امور فرعی میپردازند. به جای مبارزه جدی با فساد و رانت در افراد مقتدر هیاهو برای چیزهای مسخره و فرعی راه میاندازند. گویی این کشور مشکل فقر، بیکاری ندارد. ده سال است که شعار سال ما اقتصادی است، اما چیزی که تغییر پیدا نکرده، اقتصاد کشور است. امیرالمؤمنین علی(ع) وقتی درباره سقوط ملتها صحبت میکنند، اولین علت آن را فراموشی اصلها و ارزشها عنوان میکنند، حضرت میفرمایند: وقتی اصلها و ارزشها دستکاری شدند و از بین رفتند، بر روی مسائل فردی و جزئی دست گذاشته میشود و آنها بزرگ و برجسته میشوند و بهاینترتیب ملتها سقوط میکنند.
بازگو نشدن پیام های مهم و اساسی قرآن در شکل رفتار مردم بسیار تأثیرگذار است
* در حال حاضر تودههای مردم چقدر قرآن را میشناسند و از محتوا و پیامهای آن اطلاع دارند؟
مهجوریت قرآن در جامعه و میان مسلمانان یکسوی قضیه است، جهت دیگر این است که قرآن کریم بهدرستی معرفی و شناسانده نشده، معارف و پیامهای مهم و اساسی آن بهدرستی بازگو نشده است و این مسئله در شکل رفتار مردم بسیار تأثیرگذار است. بسیاری از مردم حقیقت را دوست دارند، اما آیا تصور درستی از حقیقت دارند؟! خطبا، سخنرانان و ائمه جمعه چقدر توانستند پیامهای اصلی قرآن را برای مردم بیان کنند؟ برخی یکسری مسائل را بیان میکنند که بهجای اینکه باعث جذب و علاقه مردم شود، زمینه فرار مردم میگردد و همه این موارد تأثیر منفی نسبت به دینداری میگذارد.
سکوی شنیدن سخن دین سخت دچار آسیب شده است
* به نظرتان در تبیین آموزههای قرآن به زبان ساده و عینی بهخصوص برای جوانان و نوجوانان چقدر موفق بودیم؟ در این مسیر باید چه تحولاتی رخ دهد؟ آیا نیاز نیست تفاسیر، کتب، فیلم و… بهروز و کاربردی از آموزههای قرآن داشته باشیم تا افراد بتوانند بهطور عینی و کارآمدی از آن استفاده کنند؟
همیشه برای هر کاری، یک سکو لازم داریم، بهعنوان مثال جمعیتی را در نظر بگیرید، اگر داخل این جمعیت همهمه و سروصدا بسیار است و کسی میخواهد حرفی بزند که حرفش در این همهمهها شنیده شود، باید چهکار کند؟ مثلاً به بلندی برود تا مردم او را بشناسند و به حرف او اعتماد کنند، وقتی روی آن سکو حرف زد و صدایش بلند شد، همه ساکت شوند و به حرف او گوش دهند. مشکلی که اکنون داریم این است که این سکوی شنیدن سخن دین سخت دچار آسیب شده است، در حوزه علوم اجتماعی یکی از مسائلی که امروز مطرح میشود، سلبریتی ها یا مرجعیت و کانون های اجتماعی هستند، شاهدیم که از روحانیت گذشتن و به سراغ فوتبالیستها و هنرمندان رفتند. گاهی در ماه رمضان هم میبینید که صداوسیما بازیکن و هنرمندی میآورد و او درس اخلاق میدهد چون میدانند که این سکو جابهجاشده است، ولی متأسفانه تحقیقات اجتماعی نشان میدهد که این مرجعیت هم افت و ریزش پیدا کرده است. وقتی بناست سخنی در آستانه ماه رمضان گفته شود، گوینده باید شاخصههایی داشته باشد که وقتی در میان همهمه کشور حرف زد، همگی صداهایشان را آرام و گوشهایشان را تیز کنند و گوش بدهند که او چه میگوید. بهعبارتدیگر این سکو باید خراب نشود، یا این سکو درست شود یا اجازه دهیم از این سکو صداهای مختلف شنیده شود نه اینکه این سکوها را تکصدایی کنیم و جلوی برخی از صداها را بگیریم و باعث شویم که دیگر حتی صداهای ما را نشنوند، اگر خواهان شنیدن صدای دین هستیم نباید تکصدایی داشته باشیم، در آن صورت قطعاً سکوی دین خراب خواهد شد.
اگر خواهان شنیدن صدای دین هستیم نباید تکصدایی داشته باشیم
* مراجع عظام تقلید و بسیاری از کارشناسان و علما هرساله نسبت به توجه عملی به قرآن تأکید میکنند، اما از امسال تا سال آینده تقریباً حرکتی ثمربخش را شاهد نیستیم، راهکارهایی که علما و کارشناسان ارائه میکنند، کافی نیست؟ نیاز به خلاقیتی در این زمینه داریم یا اینکه دیگر افراد دغدغهمند در این حوزهها وجود ندارند؟
راهکار عملی عمومی سازی فهم قرآن و تکیه بر آیات زندگی است. مثلا ایام ماه رمضان، ماه بهار قرآن است و در این مورد روایات بسیاری داریم، ولی یکی از مسائلی که درباره قرآن مطرح هست بر طبق روایت اهلبیت: «لاَ خَیرَ فِی قَرَاءَهٍ لَیسَ فِیهَا تَدَبُّرُ؛ در خواندن قرآنی که تدبر نباشد، ارزش و فایدهای نیست. بیائیم به جای تشویق روی قرائت بسیار، هر روز یکی از آیاتی که ناظر به چالش مهم جامعه است و مردم از مراجع توقع بازگوئی آن را دارند، بیان کنند. نکته بعدی اینکه جلسات ختم قرآن که در ماه رمضان برگزار میشود، من نمیگویم این جلسات مفید نیستند و قرآن قرائت نشود، اما چقدر جلسات تفسیری که بتواند نسل جدید را علاقهمند به معارف قرآن کند، داریم!؟
درگذشته عالمانی بودند که آموزههای قرآنی را در عمل و گفتار خود نشان میدادند مانند علامه طباطبایی و…، این افراد در جذب مردم به رفتار و عملی قرآنی بسیار مؤثر بودند، امروز میزان اعتماد مردم به عمل علما را چطور ارزیابی میکنید؟ علما تا چه میزان بر قرآنی شدن یا دور شدن جامعه از قرآن تأثیرگذار هستند؟
در جامعه دروغ مورد پذیرش قرار می گیرد چون مرجعیت و سرمایههای اجتماعی تخریب شدند
تلقی من این است که ما عالمان عامل بسیار داریم، روحانیت مفید و کارآمد بسیار داریم اما از این ظرفیت استفاده نمیشود. قدرت به دنبال تکصدائی است و لذا آن سکو هم خراب شده است. بهعبارتدیگر اینکه میخواهیم دخالت و تصرف کنیم باعث میشود که همان هم زیر سئوال برود. لذا میگوییم سکوهای دیگران را برنداریم تا فقط سکوی ما باشد. وقتی اجازه دهند که فقط عدهای خاص صداهایشان شنیده شود، باعث میگردد که صداهای خوب هم شنیده نشود. ما افراد عامل داریم، ولی چون تخریب شدند، مردم در مورد همه دچار شک و شبهه شدند. متأسفانه امروز به دلیل این وضعیتی که وجود دارد، بسیار میشود در مورد یک آدم خوب هر چیزی را منتشر کرد و زمینه پذیرش را برای جامعه فراهم کرد. چرا اینگونه میشود؟ چرا در شبکههای اجتماعی گاهی یک دروغ منتشر و بسیار مورد پذیرش قرار میگیرد؟ برای اینکه آن سکو یا بهاصطلاح مرجعیت و سرمایههای اجتماعی تخریب شدند.
اقدام تزئینی در جهت تکریم قرآن بدون پرداختن به اصل مفاهیم، مورد انتقاد قرار می گیرد
* یکسری از اقدامات تزیینی را در جهت تکریم قرآن شاهدیم مانند اینکه آیات قرآن کریم با طلا نوشته میشوند، آیا جنین اقداماتی ضروری است؟ آیا جنین اقداماتی کمکی به ترویج و عمل به آموزههای قرآن میکند؟
بهطور مطلق نمیگویم که از هنر برای امور معنوی استفاده نکنیم، ولی مسلماً توجه زیاد به این امور بهمرور مانند این است که یکچیزی جایگزین یکچیز دیگری میشود. به عبارتی وقتی عملاً مقوله ظاهرگرایانه بسیار ترویج و تبلیغ میشود، مسائل دیگر را نیز تحتالشعاع خود قرار میدهد. بهعنوان مثال سالانه چقدر مسابقات قرآن و حفظ قرآن و … برگزار میشود که البته مخالف آن هم نیستم، اما واقعاً در حوزههای دیگر مربوط به قرآن چقدر سرمایهگذاری میشود و به آن توجه میشود؟! این ظاهرگرایی درباره قرآن مانند چاپهای نفیس و تهذیب و طلاکاری کردن و شکلهای مختلف نوشتن آیات، وقتی معنای خوبی میتواند داشته باشد که ابعاد معنوی، توجه به معنا و عمل و نهادینه کردن قرآن را در زندگی نیز در نظر داشته باشیم، پس از آن انجام فعالیتهای هنری با آیات قرآن اصلاً مشکلی ندارد، ولی وقتی این حرکتهای ظاهرگرایانه نسبت به آیات قرآن انجام میشود و در عمل چیزی دیده نمیشود، انتقاد میشود که با وضعیت اقتصادی و مالی فعلی جامعه این حرکتها چرا؟ اگر توجه به قرآن در بطن زندگی و میان مسئولین وجود داشته باشد، این حرکتهای هنری قابل دفاع میشود، ولی وقتی آنها انجام نمیشود و یک وجه و صورتی به آیات قرآن توجه میشود، انتقاداتی نسبت به آن صورت میگیرد.
* با توجه به پنج معیاری که اشاره کردید و وضعیتی که بین مردم و مسئولان وجود دارد نشان میدهد که قرآن در میان ما مهجور است، اگر سالهای پیشرو را هم به همین صورت سپری کنیم، آیندگان چه قضاوتی در مورد مسلمانی ما خواهند داشت؟
عدهای میخواهند از دین برای اهداف و مقاصد خود سکویی بسازند
امروز در غرب چرا دین این گونه افول کرده است. کلیسا خود اعتراف دارد که در گذشته در برخورد با خواسته های طبیعی مردم اشتباده کرده است. به تعبیر استاد مطهری در کتاب علل گرایش به دیگری ما باید از این تجربه پند بگیریم و گرنه لا یَبْقَى مِنَ الإِسْلامِ إِلا اسْمُهُ وَلا یَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلا رَسْمُهُ؛ چیزی نمیماند غیر از رسم و صورت آن. افراد ظاهرگرا و کسانی که میخواهند از دین برای رسیدن به اهداف و منافع خود استفاده کنند، بسیار هستند. عدهای میخواهند از دین برای اهداف و مقاصد خود سکویی بسازند و از آن در این جهت سوء استفاده کنند. اگر در آینده همین وضعیت ادامه یابد، اوضاع بسیار نگرانکننده خواهد بود چراکه زمینههای گریز و ستیز با دین توسعه و افزایش پیدا میکند.