سید محمد علی ایازی
هر از گاهی فیلمی ساخته، كتابی نوشته، سخنرانیای ایراد و تصاویری كشیده میشود كه در آنها به پیامبر اسلام توهین میشود، یا واقعیتهای این دین وارونه جلوه داده میشود و مسلمانان اعتراض میکنند و پس از مدتی خشمها که فرو میکشد، این سوال به وجود میآید، به جز این اعتراضها کار دیگری هم انجام شد و آیا این روشها امروز برای جلوگیری کار ساز است. چند هفته پیش که بخشی از یک فیلم موهن در اینترنت پخش شد، که دامنه اعتراض به آن هم بسیار گسترش یافت و نفرات بسیاری از مسلمانان و غیر مسلمانان هم کشته و زخمی شدند، برای بسیاری از اهل اندیشه و فکر این پرسش به وجود آمد که آیا این اعتراضها برای پیشگیری از موارد مشابه مفید است. داستان توهین به پیامبر در میان غربیان سابقه طولانی دارد. دست کم به شواهد اسناد و مدارک و منابع، این داستان همواره پس از جنگهای صلیبی تا امروز ادامه داشته و دلیل آن روشن است، دشمنی که نتوانسته با جنگ فیزیکی دامنه گسترش اسلام را بگیرد، با خراب کردن چهره انسانی پیامبر این کار را میخواهد انجام دهد. تم همه این داستانها یک جهت گیری مشخص در جهت ملکوک کردن شخصیت پیامبر و کاستن جاذبه آن انسان ملکوتی با زبانهای مختلف دارد. این فیلم که «بیگناهی مسلمانان» نام دارد، حاوی صحنههایی است که به طرز وقیحانهای به پیامبر اسلام(ص)، اهانت میکند. البته دامنه اعتراضها محدود به مسلمانان محدود نشد و حتی برخی مسیحیان و قبطیها هم در میان معترضان کشورهای مسلمان به ویژه مصری حضور داشتند. از آنجایی که فیلم در سایت یوتیوب که مربوط به ایالات متحده آمریکاست، پخش شده بود و نیز به دلیل اینکه گفته شد سازنده فیلم یک یهودی ساکن آمریکا بوده است و البته به این خاطر که پخشکننده آن در اینترنت همان کشیش قرآنسوز بود، معترضان مصری سفارت آمریکا در قاهره را برای تجمع خود انتخاب کردند.
حال وظیفه ما چیست؟ تردیدی نیست که یکی از مدنیترین روشها برای بیان اعتراض، تجمع و نوشتن نامه به سازمان ملل و مجامع بینالمللی برای تدوین پیش نویسی برای تدوین قانونی که مرز میان توهین به مقدسات و آزادی بیان را مشخص کند و یا دست کم به لحاظ اخلاقی به جهانیان نشان داده شود که توهین و مسخره کردن مقدسات دیگران به جز آزادی بیان و حق انتقاد است. اما در این میان سوالهای بسیاری مطرح است: آیا امروز در دنیای مجازی میتوان واقعاً مانع این نوع کارها شد. اگر دولتها بخواهند که مانع این کارها بشوند، باز میتوان جلوی این کارها را گرفت. آیا باید تنها به همین روشها و یا راهپیماییها و تجمعها اكتفا كنیم؟ آیا نباید یاد بگیریم كه با سخنی قاطع، مستدل و درست، میتوان سخنی انحرافی را بیاثر و حتی گوینده آن سخن را اصلاح كرد؟ آیا اكتفا كردن به برخوردهای قهری یا سلبی مطابق سیره ائمه و بزرگان دین ماست؟ آیا ما پیروان دینی نیستیم كه بزرگانش با كفار و مغرضان در یك مجلس مناظره علمی و منطقی شركت میكردند و با استدلالهای قوی، به مقابله بر می آمدند.
از سوی دیگر آیا روش مسلمانان و رفتارهای افراطی و خشونت آمیز در کشورهای مختلف مانند رفتارهای القاعده، برخی مسلمانان نیجریه و سلفیهای مصری و بمب گذاری در میان مردم بی گناه و موارد دیگر در به وجود آوردن این کارها مؤثر نبوده و آب به آسیاب توهین کنندگان نمیریزد و نباید فکری اساسی در جهان اسلام برای تندروی، خشونت، اهانت به مقدسات مذاهب و ادیان و شخصیتهای مورد احترام دیگران بشود. آیا ما که در ایران زندگی میکنیم و توقع داریم که به مقدساتمان توهین میشود،، چقدر در برخورد به اهانت گران مذاهب دیگر برخورد کردهایم. امام علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن میگوید: «پسرم! خود را ميان خويش و ديگرى ميزانى بشمار، پس آنچه براى خود دوست مىدارى براى جز خود دوست بدار. و آنچه تو را خوش نيايد براى او ناخوش بشمار». (نهج البلاغه، نامه 31، ص310).
وظیفه عالمان دین و مسلمانان آگاه به شگردهای تبلیغاتی و دستگاههای فرهنگی چیست؟ آیا نباید پس از گذشت بیش از سی سال از انقلاب اسلامی فیلمی، كتابی، برنامهای و سیاستی در برخورد با این رفتارها تهیه شود كه در آن بتوانیم اسلام واقعی را از انحرافاتی كه به نام اسلام رخ میدهد جدا و به جهانیان عرضه كنیم؟ چگونه وقتی اعلام برای عملیات انتحاری میشود، اعتراضی بلند نمیشود که این کارها چیست. چگونه وقتی به شخصیتهای مذهبی توهین میشود، یا رفتاری زشت در جهان اسلام اتفاق میافتد و یا احکامی صادر میشود که برای خود مسلمانان توجیه نشده و قابل قبول نیست نمیآییم آن را اصلاح کنیم، رفتار غیر اخلاقی محکوم کنیم و توقع داریم که دیگران چنین نکنند.
من تردیدی ندارم چون به والاترین انسان تاریخ توهین شده، و احساسات مسلمانان را جریحهدار کردهاند و خشم آنها را برانگیخته است، باید راهپیمایی، تجمع و اعتراض کرد و اصلاً باید كه این اعتراضات و این ناراحتی نشان داده شود، اما نباید در برابر کارهایی که توسط مسلمانان میشود و زمینه سوء استفاده قرار میگیرد سکوت کرد.
البته توهین به رسول خدا(ص) به بهانه آزادی بیان شده است، اما در بسیاری از جاها مرز میان توهین به مقدسات و انتقاد هم روشن نشده است. هرکسی که سخنی هر چند به مسئولی و یا گروهی قدرتمند دارد، ما اسم آن را توهین گذاشتهایم. این سوء استفاده از این عنوان است و یا دایره سخن را گستراندن و پایین آوردن ظرفیت انتقاد است. من تردیدی ندارم که توهین به مقدسات اسلامی با اهدافی مشخص انجام میشود، اما همیشه این جور نبوده و گاهی برخی این عنوان را دستآویز قرار میدهند که آزادی بیان را خراب کنند. البته آزادی بیان حقی بی حد و مرز نیست و حدودی برای آن متصور است؟ اما باید بدانیم که در قرآن بارها سخنان زشت مخالفان را در حق پیامبر مانند مجنون و ساحر نقل کرده و معنایش این نیست که قرآن را ممنوع الانتشار کنیم.
توهین به مقدسات را هیچ کس قبول ندارد، دست کم کسی که خود توهین میکند؛ نمیخواهد به عقاید خود او توهین شود، اما از یاد نبریم که ما هم به روش خوبی از پیامبر بزرگوار اسلام دفاع نمیکنیم و یا بهانه به توهین کنندگان میدهیم. واقعاً ما در باره آزادی اندیشه چه کردهایم. رونق اندیشه و قدرت انتخاب و اندیشه ورزی انسان به آزادی بیان است. تفکر برای انسان، همانند تنفس نیازمند فضای باز و امکان تبادل اندیشه و نقد و بررسی است. این در صورتی است که ایجاد امنیت برای ابراز عقیده از بازخواست شدن و هزینه پرداختن حاصل گردد. این فضای فکری تنها با گشوده بودن دریچههای ورود و خروج سخن در سطح کتاب، مقاله، و همه راههای انتشار، اندیشه را نشاط و انبساط میدهد و هر مکتبی که به شعار آزاد اندیشی میدهد، باید موضع خود را در برابر رواج اندیشه و فرصتهایی که به رشد و بالندگی آن کمک میکند، مشخص کند. این فرصتها عمدتاً فرصت دادن به مخالف، امکان رویارویی و پرسش و جدال و پژوهش است. اگر چنین فرصتی ایجاد شود، در بسیاری مواقع نیازی به توهین و نوشتن رمان آیات شیطانی و فیلمهایی از این سنخ و یا تأثیر گذاری آن نمیماند. من روی دیگر سکه را می خواهم نشان دهم. آیا واقعا ما از اسلام و پیامبر به خوبی دفاع کرده ایم. شهيد مطهرى در این باره مى نويسد: «هروقت و هرزمان كه پيشوايان مذهبى مردم ـ كه مردم آنها را نماينده واقعى مذهب تصور مى كنند ـ پوست پلنگ مى پوشند و دندان ببر نشان مى دهند و متوسل به تكفير و تفسيق مى شوند، مخصوصاً هنگامى كه اغراض خصوصى به اين صورت در مى آيد، بزرگترين ضربه بر پيكر دين و مذهب، به سود ماديگرى وارد مى شود.». (مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 491). باز خود ایشان در برخورد منطقی با مخالفتها و اهمیت آزادی بیان می نویسد: « اتفاقاً تجربه های گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از یک نوع آزادی فکری- و لو از روی سوء نیت- برخوردار بوده است، این امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلکه در نهایت به سود اسلام بوده است. اگر در جامعه ما محیط آزاد برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید، به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح کنند، و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هرچه بیشتر رشد می کند». (مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 49).
تجربه بشرى ثابت كرده، آنچه به دین و معنویت و اخلاق ضرر داشته، منع و جلوگيرى ايى بوده كه به نام دين، حتى از عقايد غير خلاف و غير مضر نيز جلوگيرى شده و منشأ نزاعها و درگيريهاى فرقه اى و غليان تعصب و جنگهاى خانمانسوز دينى و مذهبى شده و فكر جامعه را به انحطاط و ابتذال و تنگ نظريها سوق داده است. بیاییم این سوی مشکلات جهان اسلام را بررسی و راه حل رونق اندیشه دینی را هم توجه کنیم.