Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

نقش مدارا در تربیت دینی  خانواده

نقش مدارا در تربیت دینی خانواده

محمد طهماسبی(کارشناس ارشد امور تربیتی)

 مقدمه

قبل از قرن بیست‌و‌یکم این اولیاء و مربیان بودند که یکجانبه به پرورش کودک(چون پرورش اندام و پرورش گل) و ادب کردن نوجوان و جوان می پرداختند، در آن دوران کافی بود تا فرزند خود را به سحرخیزی و کار بدنی عادت دهی و افکار و عقاید دینی خود را به او تلقین نمایی و سنت‌های جامعه را اگر نپذیرفت بر او تحمیل نمایی. اما اینک «عادت دادن»، «تلقین» و «تحمیل» شبه تربیت به حساب می آیند و تا پیش دبستان و دبستان بیشتر کارآیی ندارند. در دوران نوجوانی و جوانی تا مسایل دینی«تبیین» و «معیار» شناخت حق و باطل عرضه نشود و خود فرد در فهم دین«مشارکت» نداشته باشد، نمی توان از «تربیت دینی» سخن گفت. از آن پس تربیت دینی رابطه ای دو سویه یافته است. زیرا دیگر پدر کارگر و کاسب و کشاورز در مقابل فرزند مهندس و محقق و استاد دانشگاه چیز زیادی از دین جز تجارب شخصی برای گفتن ندارد و دین و ابعاد مختلف آن را باید متقابلا از فرزند خود بیاموزد. حتی اگر پدر و مادری عالم حوزه و دانشگاه هم باشند چاره ای جز تعامل با فرزند خود ندارند. زیرا این نسل اهل چون و چراست و آنچه که پدران او از اجداد خود به ارث برده و بدون تحقیق و از روی تعبد پذیرفته باشند را به چالش می کشد. او دیگر به بزرگترها اجازه نمی دهد تنها از او تکلیف بخواهند بلکه بیش از آن خواستار حقوق قانونی خویش است. او بدون آن که از کسی اجازه بگیرد به تحقیق در عقاید می پردازد. در این بازار مکاره عرضه عقاید درجهان او تنها با پشتوانه تجربه و مطالعه ناقص خود دست به انتخاب می زند و بارها به انتخابی جز انتخاب پدر و مادر رسیده و همین موجب عصبانیت و تیره شدن روابط می شود. متقابلا رفتار ریاکارانه والدین نیز می تواند موجب رنجش فرزند مومن آنها شده و او را به خشم آورد و در هر دو صورت قهر، لجبازی، رفتن به سمت اعتیاد و سایر آسیب های اجتماعی تصمیمی جاهلانه و مدارای با عزیزان عاقلانه ترین تصمیم می باشد. زیرا مدارا مي تواند به كاهش بسياري از آسيب هاي اجتماعي بینجامد. انسان در مراحل مختلف زندگي نياز دارد تا محترم شمرده شود. بدين معنا كه چنانچه نيازهاي وي برآورده نشود، خواسته ها و اهدافش تحقق نيابد و در فرايند تعاملات به رسميت شناخته نشود، به شيوه هاي بهنجار و گاهي نابهنجار اقدام كرده تا نياز سركوب شده و خواسته مسدود شده را برآورده نمايد. در اين راستا چنانچه وسايل بهنجار فراهم باشد، دنبال مي‌كند، اما در صورت عدم به رسميت شناخته شدن، بيكار ننشسته و چنانكه بتواند، از گروه دوري مي جويد و اقدام به ترك خانواده مي نمايد. اما چون ترك خانواده كار آساني نيست، اقدامات سازگارانه خود را در جهتي ديگر فعال مي نمايد. اقدام به انحراف(پرخاشگري، دعوا، اعتياد) يكي از اين راه‌‌هاست. راه ديگر نيز دگرگونه جلوه دادن خويش و دست زدن به نمايش در رابطه با کسانی است كه وي را به رسميت نمي شناسند. شايد يكي از مهمترين تبيين هايي كه در مورد دروغ‌گويي می توان انجام داد همين عدم مدارا باشد. زماني كه فرد از سوي منابع قدرت اجازه نيابد خود را آنچنان كه هست به نمايش بگذارد، بقاي خويش را در دروغ و دورويي مي يابد. از دروغ بعنوان عامل سازگاري و بقاي خويش در آن گروه و پاسخ به نيازهايش استفاده مي كند.(افراسيابي و جهانگیری،1390)

با توجه به آنچه گذشت و از آنجا که اختلاف در خانواده اجتناب ناپذیر بوده و تربیت دینی فعالیتی دوسویه می باشد، همه اعضای خانواده در روابط خود ناگزیر از مدارا هستند. اما بررسی رابطه اعضاء با یکدیگر به تنهایی کافی نیست، بلکه رابطه خانواده با سایر خانواده‌ها نیز در مورد مدارا تعیین کننده است؛ زیرا تحقیق نشان داده که در ميان عوامل مختلف،«روابط اجتماعي خانواده با ساير خانواده ها» و «ميزان برخورداري از امكانات زندگي»، بيشترين نقش را در تبيين مدارا دارا هستند. تماس اعضای خانواده با ديگران نوعي تمرين مدارا در جريان تعاملات مي باشد.(همان) البته این مقاله مختصر متعرض روابط خارج از خانواده نشده و تنها در دوبخش به بررسی مدارای فرزندان با والدین و برعکس مدارای والدین با فرزندان می پردازد.

مدارای فرزندان با والدین

گاهی چنین است که فرزند مومنی در مساله‌ای دینی با پدر و مادر خود اختلاف دارد و نمی خواهد کار به پرخاش و بی ادبی کشیده و یا رفتاری کودکانه داشته باشد. او با تحقیق به حقیقتی دست یافته و می خواهد پدر و مادر خود را آگاه کند، اما از طرف دیگر آنها را محافظه‌کار و مقاوم در مقابل تغییر می یابد و فاصله سنی و تفاوت جنسی هم مزید بر علت می باشد. او به فراست دریافته که ملاطفت و نرمی و پرهیز از کینه و عداوت بهتر می تواند آرامش را بر خانه حاکم ساخته و اعضاء را در جهت رسیدن به منافع مادی و معنوی کمک نماید. به عبارت دیگر او نمی خواهد با قهرکردن، فرار از موقعیت و لجبازی بر زخم اختلافات ناخن زده و آنها را عمیق‌تر سازد. اینجاست که فرزند علی رغم داشتن قدرت و مقبولیت کمتر به دنبال روش‌های موثری است تا بر والدین قدرتمندتر از خود فایق آید و سخن حق خود را به کرسی بنشاند. به عنوان مثال پدر و مادری که ریاکار بوده و در تنهایی حال عبادت نداشته اما در انظار مردم شور و شوق عبادت پیدا می کنند، فرزند حق‌جوی خود را می آزارند. این رفتار به اندازه ای تنفرآور است که صف مومنین را از منافقین جدا می کند. اما قانون خانواده همواره از قانون جامعه تبعیت نمی کند، پدر و مادر اگر ناصبی و دشمن مولی علی"علیه السلام"هم باشند نمی توان به دشمنی و مقاتله با آنها پرداخت. موقعیت دشواری است که جز «مدارا» با والدین نمی تواند از تلاشی خانواده جلوگیری نماید.

 مدارا را به رسميت شناختن ديگري که متفاوت است، معنی کرده اند.(همان)؛ در اینجا فرزند ابتدا از این اصل بهره می بردکه:"موضوع را از اشخاص جدا کنید"یعنی پدر و مادر خود را به رسمیت می شناسد و آنها را همین گونه که هستند می پذیرد.(پذیرش غیرشرطی)؛ بنابراین از احترام و قدرشناسی نسبت به آنها دریغ نمی کند، اما موضوع مورد اختلاف یعنی ریاکاری را نیز فراموش نمی کند. آنگاه با صبر و حوصله و مدارا به مقابله با این ارزش اخلاقی منفی همت می گمارد. اما می بیند آنها بزرگتر بوده و با امر و نهی و نصیحت کردن نمی توان آنها را متقاعد نمود. بنابراین خود را به تغافل زده و مساله را در قالب سوال مطرح می کند. یعنی در موقعیتی مناسب که افراد دیگر حضور نداشته باشند از پدر یا مادر خود سوال می کند: من وقتی به مسجد می روم حال خوبی دارم که طبیعی است اما در خانه عشقی در وجودم نیست تا نماز صبحم را بخوانم هرچند بیدار هم باشم. چکارکنم تا از این رفتار دوگانه در پیشگاه خداوند دست بردارم؟

مدارای والدین با فرزندان

در این زمانه پدر و مادرهای مومن نگران دینداری فرزندان خود هستند. آنها تجربه قبل از دبستان بچه های خود را دارند که کودکشان با آنها همانندسازی می کرد و پدر را رازق می انگاشت و والدین خود را بهترین و قدرتمندترین می پنداشت. در دوران دبستان هم اگرچه برای معلم شان بالاتری قایل بود اما از آنها اطاعت می نمود. اما پس از دوران سیادت و اطاعت، دوران گذار از کودکی به نوجوانی فرا می رسد و غریزه و احساس با ناآگاهی دست به دست هم داده و هر از چندگاهی عقل را از کار می اندازند که کار تعامل و رابطه با چنین فرزندی دشوار می شود. پدر و مادرها حداکثر بتوانند در دوران وزارت(مشورت) با نوجوان و جوان خود مشورت کنند. آن هم در امور مربوط به خود آنها. اما اگر اختلاف پیش بیاید چطور؟ اگر نوجوان بخواهد در اعتقادات خود تحقیق کند چطور؟ درست است که در رساله های عملیه آمده که عقیده را با تحقیق باید به دست آورد. اما کار به این سادگی ها هم نیست. تحقیق یعنی فرد صلاحیت بررسی را دارد. یعنی ملاک تشخیص را در اختیار دارد. یعنی عقل او توان انتخاب بین عقاید و از همه سخت تر بین بد و بدتر را دارد. یعنی به عنوان مثال و در بدترین حالت او در تحقیق ناقص خود به این نتیجه برسد که بهاییت آیین آزادی و اخلاق است که اجازه می دهد هم با شراب و کباب و رباب خوش باشی و هم فطرت خداجوی خود را راضی نگه داری. یا به این نتیجه برسد که مسیحیت دین صلح و صفاست و یکشنبه ها دیدار ساده ای با خدا دارد و بقیه هفته می تواند بی دغدغه حضور خداوند هرگونه دلش می خواهد رفتار کند. یا به او بقبولانند که زرتشتی‌گری دین پندار و گفتار و رفتار نیک است، به همین سادگی و آن را برتر از اسلام بداند، زیرا اسلام پیچیده بوده و فراگیری و اشراف به آن در قالب دو سه کلمه امکان پذیر نیست.

در این‌گونه مواقع پدر و مادر چکار کنند؟ می توانند فرزند خود را دشمن خوانده و از خود طرد نمایند. می توانند او را گاه و بیگاه توبیخ و مسخره کرده و جو خانه را با شعله ور کردن آتش لجاجت او، متشنج نمایند. می توانند به او باج بدهند و امکاناتی در اختیارش بگذارند که قدر آنها را نمی داند و باعث شوند مسئولیت‌پذیر نشده و همین امکانات را در مسیر مبارزه با اسلام خرج کند. اما بهتر است در ابتدا راز این گرایش فرزند خود را دریابند؟ آیا کمبود محبت و بی توجهی باعث شده از دین آنها کناره بکشد؟ آیا جو جامعه و دوستان بر او تاثیر گذاشته‌اند؟ آیا نسبت به رسانه‌های داخلی بی‌اعتماد شده و افکار خود را وامدار رسانه‌های خارجی است؟ و.... و پس از کشف دلیل این بی اعتنایی، نوبت به راه حل کارآمدی چون«مدارا» و فنون ملازم آن می رسد.(اقتباس از حسین زاده، 1386) والدین قبل از همه شایسته است مساله را بزرگ نکنند و برچسب بی دینی و گریز از دین به فرزند خود نزنند. دیگر این که بر نقاط قوت فرزند خود دست بگذارند و با ذکر نعمت‌ها رابطه‌اش را با خداوند و با خود قطع نکنند. سوم آن که از در شوخی درآیند و مساله را در محیطی آرام حل و فصل نمایند و بالاخره اگر خود توانایی دارند به رفع تعارض بپردازند وگرنه او را با متکلمان و مفسران اسلامی مواجه کرده و احیانا دفاع منطقی آنها از دین را در اختیار قرار داده و دیدگاه های خرافی و غیرمنطقی را رها سازند.

  منابع:

             1- افراسيابي، حسین؛ جهانگیری، جهانگیر. مطالعه خانواده هاي شهر شيراز در زمينه عوامل و پيامدهاي مدارا،جامعه شناسي كاربردي(مجله پژوهشي علوم انساني دانشگاه اصفهان، شماره3،دوره22، پاييز1390، پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی(http://fa.journals.sid.i)

            حسین‌زاده، علی(1386). نقش رفق و مدارا در خانواده، مرکز تحقیقات زن و خانواده(http://www.wrc.ir) 2-

منبع: نشریه صفیر حیات

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم