مجتبی لطفی
اشاره: آنچه در پی می آید دیدگاههای مرحوم ملا مهدی نراقی در کتاب جامع السعادات است که از نظر اخلاقی و اجتماعی به اهمیت مدارا و رفق با توجه به روایاتی چند از بزرگان دین، پرداخته است. مرحوم آیت الله منتظری در سال های پایانی عمر در جمع شاگردان خویش در پی طرح مباحث اخلاقی در حوزه و جامعه با مبنا قرار دادن کتاب جامع السعادات به شرح مختصری از این کتاب روی آورد که با توجه به پرونده ویژه مدارا در این شماره صفیر حیات این بخش از جامع السعادات با شرح آیت الله منتظری را به خوانندگان تقدیم می داریم. لازم به ذکر است کتابی با عنوان«فراز و فرود نفس» به چاپ رسیده که حاوی مطالب جلد اول جامع السعادات است.
رفق و مدارا قریب به هم هستند، هر دو یعنی ملایمت و برخورد خوش با مردم؛ اما در مدارا شخص مدارا کننده اذیت و آزارها را هم باید تحمل کند. تندی و غلظت چه از نظر زبانی و چه در اعمال، از نتایج غضب و خشم است. کسی که تند مزاج است علاوه بر اینکه مشکلاتی برای خود در امر معاش و معاد حاصل میکند، مردم و جامعه از او متنفر خواهند شد، و چنین شخصی منزوی شده، مردم از اطرافش پراکنده میشوند، و اگر اهل علم و تخصص هم باشد، مردم لقایش را به عطایش خواهند بخشید!
ضد تندی و غلظت، رفق و مدارا است. در مذموم بودن تندی و غلظت بر خلایق، همین بس که علت پیروزی و موفقیت پیامبر اکرم(ص) در راه هدایت مردم جاهل و متعصبی که شرح حال آنها در تاریخ آمده، همان نرم خویی، رفق و مدارای ایشان است. قرآن خطاب به پیامبر میفرماید:« فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ، تو به واسطة رحمت خدا، در مقابل جامعه نرم خو هستی، و اگر خشن بودی از اطرافت پراکنده میشدند». سپس میگوید: « فَاعفُ عَنهُم وُ استَغفِرلَهُم وَ شاوِرهُم فِی الأمرِ،(1) آنها را عفو کن و برایشان استغفار کن و در امور [حکومتی] با آنها مشورت کن».
درس بزرگ این آیه این است که؛ در امر ادارۀ امور کشوری باید با نرمی با مخالفان برخورد کرد و علاوه بر آن، با همین مخالفان باید مشورت کرد. ایجاد دو قطب خودی و غیر خودی در کشور امری اشتباه است. اگر جامعه به این بهانهها متشتت شود، اختلاف میان جامعه خواهد افتد و موافقانِ چاپلوس از ارائه واقعیّات خودداری میکنند و نصیحت و ارشاد افراد دلسوز و صالح بیاثر خواهد شد و با طرد آنها کشور به دست عدهای خاص و اقلیت که خود را عقل کل میدانند خواهد افتاد که برای امیال دنیوی خود اهل تملق و چاپلوسی هستند. سلمان فارسی از پیامبر(ص) نقل میکند: «وقتی خداوند اراده کرد بندهای را هلاک کند، اول حیاء را از او میگیرد، وقتی حیاء از او گرفته شد خیانتکاران سراغش میآیند، وقتی خائنان سراغش آمدند خود او هم خائن میشود و کسی امانتش را به او نمیسپارد، در این حال افراد خشن و تند خو سراغش در آیند و خود نیز چون آنها میشود، وقتی تند و خشن شد ریسمان ایمانش پاره میشود و وقتی ریسمان ایمان او کنده شد آن وقت شیطان ملعون او را ملاقات میکند»(2).
پس انسان عاقل در هر گفتار و کرداری باید خود را از تندی کردن، گرچه با مخالفان حفظ کرده، و سعی کند تندخویی را به مرور زمان با تمرین از نفس خویش خارج کند و به فضیلت و شرافت رفق و مدارا که روایات آن را خواهیم آورد دقت و اندیشه کند:
فضیلت رفق و مدارا از زبان بزرگان دین
روایاتی که درباره فضیلت رفق مدارا وجود دارد، بسیار است. اگرچه نمیتوان از نظر سندی به همه روایات تکیه کنیم ولی پس از زیاد بودن روایات دربارة موضوع واحدی، اجمالاً انسان یقین میکند که حداقل یکی از این همه روایت از معصوم(ع) صادر شده، که همین برای اثبات مطلب کافی است. در اصطلاح به این روایات «متواتر اجمالی» گویند:
الف. رفق زیباترین مخلوق خدا؛ پیامبر اکرم(ص): «لو کان الرِفقُ خَلقاً یُری ما کان فیما خَلق الله شیء أَحسنَ منهُ،(3) اگر چه رفق به صورت معنوی و نامحسوس است ولی اگر محسوس و دیدنی بود، زیباتر از رفق، خلقتی نبود».
ب. رفق قفل ایمان؛ قال رسول الله(ص): «إنَّ لکل شَیءٍ قُفلاً و قُفلُ الایمانِ الرِّفق،(4) هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان رفق است». طبق این حدیث وقتی رفق نباشد، بیایمانی خواهد آمد و اگر کسی قدرتمند هم باشد و اهل رفق نباشد، ایمانی در چنته ندارد. در روایت دیگری در همین باره میفرماید: «مُداراةُ الناس نِصفُ الإیمانِ، (5)مدارای با مردم نیمی از ایمان است».
ج: خدا، رفق و مدارا؛ امام باقر(ع): «إنَّ اللهَ عزوجل رَفیقٌ وَ یُحِبُّ الرِفقَ و یُعطی عَلی الرِّفقِ ما لا یُعطی عَلی العنف،(6) خدا دارای رفق است و رفق را دوست دارد، خداوند به بندگان اهل رفق چیزی میدهد که بر تندخویی نمیدهد.»؛ رسول اکرم(ص): «دو نفر با هم رفاقت نمیکنند مگر اینکه دارندۀ عظیمترین اجر و محبوبترین آنها کسی است که نسبت به دیگری اهل رفق باشد».(7) در جای دیگر میفرمایند: «خدا اگر اهل خانه یا جمعیتی را دوست داشته باشد، رفق را داخل آنها میکند». (8) و: «إذ أَحبَ الله عَبداً أعطاهُ الرِّفقَ وَ مَن یَحرمُ الرِفقَ یحرمُ الخَیر کُلُّه،(9)هنگامی که خداوند بندهای را دوست داشته باشد به او رفق عطا میکند و کسی که از رفق محروم است، از تمامی خیر و خوبیها محروم است». پیامبر دربارة اهمیت مدارا نزد خداوند میفرماید: «خداوند به همان اندازه که مرا به انجام واجبات امر کرده، امر کرده که با مردم مدارا کنم».(10) از امام باقر(ع) نقل شده که: «در تورات از جمله گفتگویی که خدا با موسی کرده آمده است: ای موسی! اسرار را در دلت نگه دار، و مدارا با دشمن من و خودت را علنی کن! کاری نکن که مردم به من فحش دهند، و آن وقت اگر چنین کنی تو شریک آنها خواهی شد». (11) امام صادق(ع) میفرماید: «جبرائیل نزد پیامبر آمده و عرض کرد: یا محمد! ربّک یُقرئک السلام وَ یَقولُ: دَارِ خَلقی،(12) ای محمد! خدایت سلام رسانده میگوید: با خَلقم مدارا کن»!
د: جامعه، مردم، و رفق و مدارا؛ قال رسول الله(ص): «مَن کانَ رفیقاً فی أَمرِهِ نالَ ما یُریدهُ مِنَ الناسِ،(13) کسی که با رفق و مدارا باشد، به آنچه از سوی مردم انتظار دارد، میرسد». امام کاظم(ع): «الرِفق نِصفُ العَیش،(14) رفق نصف زندگانی است». هم چنین امام کاظم به کسی که با دیگری مشاجره و دعوا داشت فرمود: «با او مدارا کن، چه بسا کسی به واسطه غضبش کافر شود، و خیری نیست در آدمی که سبب کفرش غضبش باشد».(15) رسول اکرم میفرماید: «کسی که دستش را از مردم نگه دارد، [مدارا و رفق پیشه کند و بر خورد بد نکند] یک دست را از عمل غضبناک باز داشته، ولی دستهای زیادی از او دفاع خواهند کرد». (16)
دو نکته
یکم: موارد استثنا در مدارا؛ مدارا و رفق نسبت به کسانی است که اهل عناد و دشمنی نیستند و الاّ اگر افرادی اهل عناد، جحد و دشمنی عملی و تجاوزاند[در حقوق الهی و مردم]، نباید با آنها مدارا کرد و چون مراحل قبلی مدارا طی شده ولی اصلاحی صورت نگرفته، باید با آنها در مقام دفاع با شدت برخورد کرد چنانچه خداوند به پیامبر میفرماید:«وَ اغلُظ عَلیهِم»، یا:« أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار».
دوم:مدارای حاکمان با مردم؛ قبلاً گفته شد، یکی از مصادیق رفق و مدارا با شهروندان و از جمله مسلمانان و مؤمنانی است که گاهی در امر حکومت، دارای سلیقه متفاوتند که نباید آنها را طرد کرد و باید به آنها هم در جامعه بها داد. اینکه مسؤلین بخواهند فقط به تعداد کمی از افراد که برایشان شعار میدهند بها داده، و مابقی مردم را به هیچ انگاشته و منزوی کنند؛ عملی اشتباه است. البته حرف، زیاد زده میشود ولی با حرف و شعار نمیتوان از مردم و حکومت مردمی دم زد، بلکه باید به طور واقعی به ملت بها داد و از افکار و نظریات افراد مختلف گرچه مخالف هم باشند، استقبال و استفاده کرد.
پانوشت ها
1. آل عمران (3)، 159
2. الکافی، همان، ج 2، ص 291، ح 10؛ بحارالانوار، ج 69، ص 110، ح 10؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1347، ش 4054
3. الکافی، همان، ص 120، ح 13؛ بحارالانوار، ج 72، ص 63، ح 32
4. الکافی، همان، ص 118، ح 1
5. الکافی، همان، ص 117، ح 5؛ بحارالانوار، همان، ص 440، ح 108
6. الکافی،همان، ص 119، ح 5؛ بحارالانوار، همان، ص 60، ح 24
7. الکافی، همان، ص 120، ح 15؛ بحارالانوار، همان، ص 64، ح 34
8. کنزالعمال، ج 3، ص 51، ش 5448
9. همان، ص 53، مثله
10. الکافی، همان، ص 117، ح 4؛ بحارالانوار، همان، ص 440، ح 107
11. الکافی، همان، ح 3؛ بحارالانوار، همان، ص 438، ح 106
12. الکافی، همان، ص 116، ح 2؛ بحارالانوار، همان، ح 105
13. همان، ص 120، ح 16؛ همان، ص 64، ح 35
14. همان، ح 11؛ همان ص 62، ح 30
15. همان، ص 119، ح 10؛ همان، ص 61، ح 29
16. همان، 117، ح 6؛ همان، ص 441، ح 109
منبع: نشریه صفیرحیات