رابطه میان بلایای طبیعی و گناه

رابطه میان بلایای طبیعی و گناه

سید محمدعلی ایازی

چه رابطه بین بلایای طبیعی، خشکسالی و یا ترسالی‌های ویرانگر، نیامدن باران با گناه کردن مردم است؟

آیا دعا و نماز چه نقشی در نظام طبیعت و علت و معلول دارد، آیا دعا تغییر دهنده نظام طبیعت است؟

در پاسخ به این پرسش‌ها لازم است توضیح داده شود:

مقدمه

یکی از معارف شناخت‌شناسانه قرآن جایگاه انسان در جهان‌بینی توحیدی در نظام هستی و یا دست‌کم در منظومه شمسی است. به گفته قرآن انسان در منظر هستی بخش جهان و در نسبت میان آفرینش زمین و طبیعت در تسخیر انسان است. بشریت از روزی که خود و اطراف خود را شناخت، زمان بسیار طولانی را طی کرد. اما او همچنان در حال توسعه شناخت و آگاهی از قوانین طبیعت و کسب قدرت برای ارتقای آن در دستیابی و دسترسی به نظام طبیعت است، گویی به تصرف و فتح زمین و منظومه شمسی می‌اندیشد. البته این انسان هرچه دارای قدرت علمی بیشتری می‌شود، بیشتر می‌فهمد که واقعاً چیزی نمی‌داند و با همه دست‌اندازی‌هایی که می‌کند که بداند و نفوذ خود را گسترش ‌دهد، باز می‌فهمد چقدر عاجز و درمانده در جهان طبیعت است و واقعا از نظام هستی ناآگاه است و شگفت آنکه هرچه دانش او بیشتر می‌شود، باز غافل از این حقیقت می‌شود، که گاه حتی از کوچکترین این طبیعت، مثل پشه و یا میکرب‌هایی که بدن او را تهدید می‌کند، برای درمان آن درمانده است. امروز گاهی یک ویروس مانند طاعون، وبا، کرونا نه یک شهر و یک کشور که جهان را تهدید می‌کند. اگر بشر بر سرطان و ایدز و آلزایمر، کرونا و مانند آن فائق آید، به این معنا نیست که دیگر تمام شد و بشر آسوده از خطرات می‌تواند زندگی کند. اگر دیروز آن‌ها را نمی-شناخت و حال آن‌ها را تا اندازه‌ای می‌شناسد، اما چیزی‌های دیگری در راه است که نداند چگونه باید بر آن‌ها فائق آید.از سوی دیگر تأثیر انسان بر طبیعت، گاه به‌صورت فردی است و گاه به‌صورت جمعی ملل و اقوام و یا در قالب دولت‌ها و حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی و اجتماعی است و تردیدی نیست که رفتار انسان در این حیات مادی و معنوی گاه ناظر به‌ خود انسان‌ها و گاه در حیات جامعه به‌عنوان هویت جمعی تأثیرگذار است. گاه با آگاهی از این تأثیر و گاه به‌صورت ناخودآگاه است.

این‌که در برخی از آیات و روایات از آثار و پیامدهای رفتار انسان در زندگی خود و افراد دیگر آمده و اثرگذار شمرده شده و از نقش فرد و یا اقوام یادشده، ناظر به همین بخش است و از این جهت تردید نیست، این آثار هم در ابعاد مثبت و ایجابی آن است، و گاه به صورت منفی و در جهت تخریب حیات مادی و معنوی است، هرچند چگونگی این تأثیر به‌خوبی روشن نشده است.

در بخش ایجابی آن قرآن سخن گفته است، مثل: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (اعراف: 96). در این آیه به روشنی سخن از اعمال نیک افراد و تأثیر آن در نزول برکات از آسمان و زمین است. مفهوم این آیه آن است که رابطه‌ای است میان نزول برکات با رفتار مثبت انسان، و رفتار غلط و تأثیر آن در تخریب طبیعت و حیات پاک و آرام است.

 و در بخش سلبی و تخریبی هم به عنوان گزارشی از رفتار قوم لوط، اصحاب ایکه و قوم فرعون نیز سخن گفته است. اما آیا معنای آن این است که قوانین طبیعت در آب و هوا و باد و باران با رفتار انسان‌ها تنظیم شده است. این معنا در آیه بعدی همین سوره آمده است. آيا ساكنان شهرها ايمن شده‏اند از اينكه عذاب ما شامگاهان- در حالى كه به خواب فرو رفته‏اند- به آنان برسد: «أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ». (اعراف: 97).

تردیدی نیست که بخشی از رفتارهای ما در طبیعت مادی تأثیر می‌گذارد. به‌عنوان نمونه اعمال خوب و یا بد انسان موجب استفاده بهتر از طبیعت و بهینه حیات مادی و در نتیجه رحمت بیشتر و استفاده درست از طبیعت می‌گردد و وقتی باران و برف و نزولات آسمانی می‌آید فرصت بهروری برای انسان با تقوا فراهم می‌سازد و در نتیجه نعمت بیشتری بر انسان ارزانی می‌کند و یا گناهان او موجب عذاب و خشکی و زلزله و یا طوفان و بیماری‌های خطرناک گردد؟  جنگ‌ها، کار انسان است و جنگ عامل تخریب طبیعت، نزول بلایا است. قرآن از زبان ملکه سبا و نقش صاحبان قدرت در تخریب نقل می‌کند: «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ» (نمل: 27)«پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مى‌گردانند، و اين گونه مى‌كنند.».

اما در این زمینه دو نظریه به‌طور مشخص در برابر هم صف‌آرایی کرده‌اند. یکی سخن از رابطه مستقیم رفتارهای انسان در طبیعت و حوادث و بلایای طبیعی می‌کند و دیگری سخن از مستقل بودن قوانین طبیعت جدای از نقش انسان دارد. اما می-تواند در بخش‌های به صورت ایجابی و یا سلبی تأثرگذار باشد.

یکم: موافقان تأثیر مسقیم در طبیعت

در این نظریه سخن از تأثیر رفتار و اعمال و کردار انسان در طبیعت از کوچکترین تا بزرگترین گناهان است تا جایی که این اعمال را زاییده حوادث و اتفاقات طبیعی عالم می‌داند، مثلاً انجام هر گناه  باعث به وجود آمدن گناهان ديگر در شخص و جامعه می‌شود. يعني قلب انسان به گناه ميل می‌کند و طالب زشتی‌ها شده و از نیکی‌ها بيزار می‌شود .گناهكار از دعای ملائكه محروم می‌شود. گناه، حس خيرخواهي را در انسان ضعيف نموده و سرانجام می‌میراند. جامعه وقتی به گناه روی آورد، دیگران از هم تقلید می‌کنند. گناه امری عادی و زشتی آن پنهان می‌شود. وقتی دزدی، رشوه، فساد در نظام اجتماعی عادی شد و افراد در ادارات خیلی عادی درخواست رشوه می‌کنند و شخص می داند بدون دادن رشوه کارش پیش نمی‌رود، او رشوه می-دهد و احساس گناه هم نمی‌کند. جالب این است که در این شرایط در نظر انسان گناهكار و جامعه فاسد، جايگاه حق و ناحق و خير و شر با هم عوض می‌شود كه در اثر آن نه‌تنها خود را گناهكار نمی‌داند؛ بلكه مصلح نيز می‌داند. از مفسدین و جنایکاران تمجید می‌شوند. بر اساس این نظریه رابطه مستقیمی میان گناه و عوامل طبیعی خواهد بود. همچنین این گروه معتقدند که گناه به‌صورت مستقیم در طبیعت اثر می‌گذارد: در این صورت است که معصیت‌ها و گناهان انسان‌ها عامل خشکسالی و کاهش نزولات آسمانی و بلایای طبیعی است.

شاید درک این ارتباط و تأثیر در گذشته دشوارتر بود و بیشتر از راه استدلال‌های عقلی به اثبات می‌رسید، اما امروزه علم تجربی نیز به اثبات رسانده است که عالم طبیعت یک پارچه است و هیچ خلائی در آن وجود ندارد و نمی‌تواند داشته باشد. لذا تمامی اجزای این عالم به هم پیوسته هستند و بالتبع هر فعل و انفعال در بقیه‌ اجزا تأثیر می‌گذارد. گناه» باید دقت داشته باشیم که اساساً «گناه» یعنی خارج شدن از مسیر، یعنی ناهنجاری و یعنی انجام فعلی که انطباق با نظام هستی ندارد. خداوند حکیم عالم را بر اساس علم و حکمت خلق نموده و بر همین اساس چه باید کردها و چه نباید کردها را نیز تبیین نموده است و هر فعلی خارج از این چارچوب گناه نامیده می‌شود. لذا ابتدا دقت داشته باشیم که «گناه» الزاماً ترک نماز، شرب خمر، زنا، قمار، ربا ... و این چند مسئله که بیشتر در اذهان رایج است نمی‌باشد، بلکه هر انحرافی گناه است. اين عذابها مي تواند در قالب عذابهاي زميني و آسماني همچون بيماري، زلزله، قحطي و خشك سالي باشد كما اينكه امام صادق عليه السلام فرموده : چون چهار گناه شايع شوند چهار سختى پديد گردد، چون زناكارى آشكار گردد زمين لرزه پديد آيد و چون زكات ندهند چهارپايان از ميان بروند و چون قاضى بناحق حكم دهد باران از آسمان بند آيد و چون تعهد امنيت كافراني‌كه كه در پناه اسلامند شكسته شود

اگر همین معنا و تأثیر و تأثر رفتارهای آدمی با طبیعت را تعمیم دهیم، تعجب نمی‌کنیم اگر گفته شود، گناه قحطی می‌آورد، دعا باران می‌آورد، صله‌ی ارحام عمر را طولانی می‌کند، صدقه دفع بلا می‌نماید و ...

دوم: موافقان تأثیر غیر مستقیم از طریق انسان

قوانین طبیعت مستقل از انسان است و حوادثی که در طبیعت رخ می‌دهد، قوانین خود طبیعت هستند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه باشیم و چه نباشیم این حوادث و اتفاقات خواهد افتاد، حداکثر جهل و عصیان انسان‌ها باعث غفلت و بی-توجهی به قوانین طبیعت و آسیب‌پذیری جوامع از این حوادث می‌شود. در حقیقت این نظریه در مقابل نظر قبلی است و معتقد است که طبیعت قوانین خاص خود را دارد و این قوانین طبیعت که خداوند آن را معین کرده مستقل از انسان عمل می-کند، اگر انسان این قوانین را بشناسد و آن‌ها را تسخیر کند، می‌تواند تغییر دهد و گرنه نقشی این رفتارها ندارد.

طبق نظریه دوم این گناه به طور مستقیم اثر ندارد، بلکه این رفتار انسان است که اثرگذار در طبیعت و محیط بر اساس رفتارهای تخریبی می‌گردد. زیرا این اصل مسلم است که مکافات عمل, هم در دنيا وجود دارد و هم آخرت؛ و نيز بايد توجه داشت که کيفر يا پاداش عمل, به‌صورت‌هاي گوناگون به سراغ انسان مي‌آيد. در این باره قرآن می‌گوید: «فاهلکناهم بذنوبهم» (انعام: 6) آن‌ها را به خاطر گناهانشان نابود ساختيم. «مما خطيئاتهم اُغرقوا (سوره نوح / 35) آن‌ها به خاطر گناهانشان غرق شدند. نکته دیگر در باره نقش اراده الهی در تصرف طبیعت به صورت قانون است. بخشی از این آیات ناظر به این تأثیر است. اکنون به نکات این آیات توجه می‌شود.

نتیجه این دو نظریه

تردیدی نیست که هر دو نظریه قبول دارند که حضور خداوند در تصرف طبیعت قطعی است. از نظر قرآن خدا همه جا حضور دارد. و می‌تواند تصرفی داشته باشد که خود قانونی برای تصرف دارد. وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ. ـ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ. (العنكبوت: 61) . و اگر از ايشان بپرسي: چه كسي آسمان‌ها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را (چنين) رام كرده است؟ حتما خواهند گفت: «اللَّه»، پس چگونه (از حق) بازگردانيده مي‌شوند؟ اما روشن است که همه این دگرگونی و قدرت‌نمایی از منظر قرآن و از این تصرف در قرآن تعبیر به آیه شده ناظر به قوانین کلی طبیعت است.

چه رابطه بین بلایای طبیعی، خشکسالی و یا ترسالی‌های ویرانگر، نیامدن باران با گناه کردن مردم است؟ آیا دعا و نماز چه نقشی در نظام طبیعت و علت و معلول دارد، آیا دعا تغییر دهنده نظام طبیعت است؟در پاسخ به این پرسش‌ها لازم است توضیح داده شود: یکی از معارف شناخت‌شناسانه قرآن جایگاه انسان در جهان‌بینی توحیدی در نظام هستی و یا دست‌کم در منظومه شمسی است. به گفته قرآن انسان در منظر هستی بخش جهان و در نسبت میان آفرینش زمین و طبیعت در تسخیر انسان است. بشریت از روزی که خود و اطراف خود را شناخت، زمان بسیار طولانی را طی کرد. اما او همچنان در حال توسعه شناخت و آگاهی از قوانین طبیعت و کسب قدرت برای ارتقای آن در دستیابی و دسترسی به نظام طبیعت است، گویی به تصرف و فتح زمین و منظومه شمسی می‌اندیشد. البته این انسان هرچه دارای قدرت علمی بیشتری می‌شود، بیشتر می‌فهمد که واقعاً چیزی نمی‌داند و با همه دست‌اندازی‌هایی که می‌کند که بداند و نفوذ خود را گسترش ‌دهد، باز می‌فهمد چقدر عاجز و درمانده در جهان طبیعت است و واقعا از نظام هستی ناآگاه است و شگفت آنکه هرچه دانش او بیشتر می‌شود، باز غافل از این حقیقت می‌شود، که گاه حتی از کوچکترین این طبیعت، مثل پشه و یا میکرب‌هایی که بدن او را تهدید می‌کند، برای درمان آن درمانده است. امروز گاهی یک ویروس مانند طاعون، وبا، کرونا نه یک شهر و یک کشور که جهان را تهدید می‌کند. اگر بشر بر سرطان و ایدز و آلزایمر، کرونا و مانند آن فائق آید، به این معنا نیست که دیگر تمام شد و بشر آسوده از خطرات می‌تواند زندگی کند. اگر دیروز آن‌ها را نمی-شناخت و حال آن‌ها را تا اندازه‌ای می‌شناسد، اما چیزی‌های دیگری در راه است که نداند چگونه باید بر آن‌ها فائق آید.از سوی دیگر تأثیر انسان بر طبیعت، گاه به‌صورت فردی است و گاه به‌صورت جمعی ملل و اقوام و یا در قالب دولت‌ها و حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی و اجتماعی است و تردیدی نیست که رفتار انسان در این حیات مادی و معنوی گاه ناظر به‌ خود انسان‌ها و گاه در حیات جامعه به‌عنوان هویت جمعی تأثیرگذار است. گاه با آگاهی از این تأثیر و گاه به‌صورت ناخودآگاه است.

این‌که در برخی از آیات و روایات از آثار و پیامدهای رفتار انسان در زندگی خود و افراد دیگر آمده و اثرگذار شمرده شده و از نقش فرد و یا اقوام یادشده، ناظر به همین بخش است و از این جهت تردید نیست، این آثار هم در ابعاد مثبت و ایجابی آن است، و گاه به صورت منفی و در جهت تخریب حیات مادی و معنوی است، هرچند چگونگی این تأثیر به‌خوبی روشن نشده است.

در بخش ایجابی آن قرآن سخن گفته است، مثل: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (اعراف: 96). در این آیه به روشنی سخن از اعمال نیک افراد و تأثیر آن در نزول برکات از آسمان و زمین است. مفهوم این آیه آن است که رابطه‌ای است میان نزول برکات با رفتار مثبت انسان، و رفتار غلط و تأثیر آن در تخریب طبیعت و حیات پاک و آرام است.

 و در بخش سلبی و تخریبی هم به عنوان گزارشی از رفتار قوم لوط، اصحاب ایکه و قوم فرعون نیز سخن گفته است. اما آیا معنای آن این است که قوانین طبیعت در آب و هوا و باد و باران با رفتار انسان‌ها تنظیم شده است. این معنا در آیه بعدی همین سوره آمده است. آيا ساكنان شهرها ايمن شده‏اند از اينكه عذاب ما شامگاهان- در حالى كه به خواب فرو رفته‏اند- به آنان برسد: «أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ». (اعراف: 97).

تردیدی نیست که بخشی از رفتارهای ما در طبیعت مادی تأثیر می‌گذارد. به‌عنوان نمونه اعمال خوب و یا بد انسان موجب استفاده بهتر از طبیعت و بهینه حیات مادی و در نتیجه رحمت بیشتر و استفاده درست از طبیعت می‌گردد و وقتی باران و برف و نزولات آسمانی می‌آید فرصت بهروری برای انسان با تقوا فراهم می‌سازد و در نتیجه نعمت بیشتری بر انسان ارزانی می‌کند و یا گناهان او موجب عذاب و خشکی و زلزله و یا طوفان و بیماری‌های خطرناک گردد؟  جنگ‌ها، کار انسان است و جنگ عامل تخریب طبیعت، نزول بلایا است. قرآن از زبان ملکه سبا و نقش صاحبان قدرت در تخریب نقل می‌کند: «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ» (نمل: 27)«پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مى‌گردانند، و اين گونه مى‌كنند.».

اما در این زمینه دو نظریه به‌طور مشخص در برابر هم صف‌آرایی کرده‌اند. یکی سخن از رابطه مستقیم رفتارهای انسان در طبیعت و حوادث و بلایای طبیعی می‌کند و دیگری سخن از مستقل بودن قوانین طبیعت جدای از نقش انسان دارد. اما می-تواند در بخش‌های به صورت ایجابی و یا سلبی تأثرگذار باشد.یکم: موافقان تأثیر مسقیم در طبیعت

در این نظریه سخن از تأثیر رفتار و اعمال و کردار انسان در طبیعت از کوچکترین تا بزرگترین گناهان است تا جایی که این اعمال را زاییده حوادث و اتفاقات طبیعی عالم می‌داند، مثلاً انجام هر گناه  باعث به وجود آمدن گناهان ديگر در شخص و جامعه می‌شود. يعني قلب انسان به گناه ميل می‌کند و طالب زشتی‌ها شده و از نیکی‌ها بيزار می‌شود .گناهكار از دعای ملائكه محروم می‌شود. گناه، حس خيرخواهي را در انسان ضعيف نموده و سرانجام می‌میراند. جامعه وقتی به گناه روی آورد، دیگران از هم تقلید می‌کنند. گناه امری عادی و زشتی آن پنهان می‌شود. وقتی دزدی، رشوه، فساد در نظام اجتماعی عادی شد و افراد در ادارات خیلی عادی درخواست رشوه می‌کنند و شخص می داند بدون دادن رشوه کارش پیش نمی‌رود، او رشوه می-دهد و احساس گناه هم نمی‌کند. جالب این است که در این شرایط در نظر انسان گناهكار و جامعه فاسد، جايگاه حق و ناحق و خير و شر با هم عوض می‌شود كه در اثر آن نه‌تنها خود را گناهكار نمی‌داند؛ بلكه مصلح نيز می‌داند. از مفسدین و جنایکاران تمجید می‌شوند. بر اساس این نظریه رابطه مستقیمی میان گناه و عوامل طبیعی خواهد بود. همچنین این گروه معتقدند که گناه به‌صورت مستقیم در طبیعت اثر می‌گذارد: در این صورت است که معصیت‌ها و گناهان انسان‌ها عامل خشکسالی و کاهش نزولات آسمانی و بلایای طبیعی است.

شاید درک این ارتباط و تأثیر در گذشته دشوارتر بود و بیشتر از راه استدلال‌های عقلی به اثبات می‌رسید، اما امروزه علم تجربی نیز به اثبات رسانده است که عالم طبیعت یک پارچه است و هیچ خلائی در آن وجود ندارد و نمی‌تواند داشته باشد. لذا تمامی اجزای این عالم به هم پیوسته هستند و بالتبع هر فعل و انفعال در بقیه‌ اجزا تأثیر می‌گذارد. گناه» باید دقت داشته باشیم که اساساً «گناه» یعنی خارج شدن از مسیر، یعنی ناهنجاری و یعنی انجام فعلی که انطباق با نظام هستی ندارد. خداوند حکیم عالم را بر اساس علم و حکمت خلق نموده و بر همین اساس چه باید کردها و چه نباید کردها را نیز تبیین نموده است و هر فعلی خارج از این چارچوب گناه نامیده می‌شود. لذا ابتدا دقت داشته باشیم که «گناه» الزاماً ترک نماز، شرب خمر، زنا، قمار، ربا ... و این چند مسئله که بیشتر در اذهان رایج است نمی‌باشد، بلکه هر انحرافی گناه است. اين عذابها مي تواند در قالب عذابهاي زميني و آسماني همچون بيماري، زلزله، قحطي و خشك سالي باشد كما اينكه امام صادق عليه السلام فرموده : چون چهار گناه شايع شوند چهار سختى پديد گردد، چون زناكارى آشكار گردد زمين لرزه پديد آيد و چون زكات ندهند چهارپايان از ميان بروند و چون قاضى بناحق حكم دهد باران از آسمان بند آيد و چون تعهد امنيت كافراني‌كه كه در پناه اسلامند شكسته شود

اگر همین معنا و تأثیر و تأثر رفتارهای آدمی با طبیعت را تعمیم دهیم، تعجب نمی‌کنیم اگر گفته شود، گناه قحطی می‌آورد، دعا باران می‌آورد، صله‌ی ارحام عمر را طولانی می‌کند، صدقه دفع بلا می‌نماید و ...

 

فلسفه حوادث طبیعی

اگر به‌تصریح قرآن همه‌چیز در جهان آفرينش داراي نظم موزن است و هدف و غایتی دارد، اما این پرسش مطرح است که چرا گاهي در طبيعت حوادثی اتفاق می‌افتد و پديده‌هايي را مشاهده مي‌كنيم كه به نظر مي‌آيد يك نوع خلل و نقص طبیعی دارد، مانند زلزله، سيل، سونامي، گونو(طوفان‌هایی که از دریاها برمی‌خیزد و خرابی و سیل به بار می‌آورد) ماه‌گرفتگی و خورشیدگرفتگی؟ و یا قحطی، خشکسالی، گاهي اين پديده‌ها باعث از بين رفتن انسان‌ها و ثروت‌هاي آنان می‌شود؟

پاسخ:  این حوادث خلل نیست. زلزله و سیل حرکت طبیعی زمین است. اما اگر این زلزله و سیل مهار نشود و در مقابل آن آمادگی ایجاد نشود، آسیب می‌رساند. درحرکت جهان نبايد به‌صورت جزئي‌نگري قضاوت كرد و فوايد و مضرات خاص موضعی را معیار حق و عدالت و نیکویی قرار داد. مثل ما در برآورد تصویری از جهان درست مانند مورچه‌ای است که بر روی یک قالی و یا فرش زیبا درحرکت است و با این‌که همواره رنگ‌های مختلفی از زیر چشم او عبور می‌کند؛ ولی او هرگز زیبایی نقش قالی را درک نمی‌کند. چون احاطه به همه رنگ‌ها ندارد. بلکه فراز و نشیب قالی را سخت می‌داند. در حوادث این جهان برای انسانی که احاطه به همه جهان و حوادث آن ندارد، ظاهر اين پديده ممكن است به ضرر انسان‌هاست، ولي در کل، در جهت نفع جهان بشریت است.

تحقيقات دانشمندان نشان مي‌دهد كه مثلاً زلزله و سونامي، موجب تخليه گازهاي درون زمين و جَزر و مَدهاي دريا، موجب سالم ماندن آب درياها و نامتعفن شدن آن‌ها مي‌شود. لازمه آتش، سوختن و لازمه حرکت زمین و مواجهه با خورشید و نیاز به آب، ایجاد گازها، حرکت آب‌ها توسط ابرها و سونامی‌ها و گردبادهای زمینی و دریایی(گنو) است. این شرایط ضمن آنکه طبیعی است، در کل و برای نظام تکاملیِ عالم مفید هم هست، هرچند برای عده‌ای که طبیعت را نشناسند، ممکن است مشکلاتی را هم به وجود آورد.

انسان مي‌تواند جلو اين بلاياي طبيعي را بگيرد، از تهدیدها فرصت‌ها بسازد. با محكم ساختن ساختمان‌ها و ارتقاي علم به زمان زلزله و سونامي، پي ببرد و از آفات آن پيشگيري كند. يا در برابر سيل‌ها، بندها و سدها درست كند و مانع تخريب طبيعت شود، و آب‌ها را ذخیره کند. اما نکته مهم در تمام این حوادث، تبعیت آن‌ها از قانون و نظم معین جهان است که هم قابل شناسایی و هم قابل‌برنامه‌ریزی و هدایت است.

چه رابطه بین بلایای طبیعی، خشکسالی و یا ترسالی‌های ویرانگر، نیامدن باران با گناه کردن مردم است؟ آیا دعا و نماز چه نقشی در نظام طبیعت و علت و معلول دارد، آیا دعا تغییر دهنده نظام طبیعت است؟در پاسخ به این پرسش‌ها لازم است توضیح داده شود: یکی از معارف شناخت‌شناسانه قرآن جایگاه انسان در جهان‌بینی توحیدی در نظام هستی و یا دست‌کم در منظومه شمسی است. به گفته قرآن انسان در منظر هستی بخش جهان و در نسبت میان آفرینش زمین و طبیعت در تسخیر انسان است. بشریت از روزی که خود و اطراف خود را شناخت، زمان بسیار طولانی را طی کرد. اما او همچنان در حال توسعه شناخت و آگاهی از قوانین طبیعت و کسب قدرت برای ارتقای آن در دستیابی و دسترسی به نظام طبیعت است، گویی به تصرف و فتح زمین و منظومه شمسی می‌اندیشد. البته این انسان هرچه دارای قدرت علمی بیشتری می‌شود، بیشتر می‌فهمد که واقعاً چیزی نمی‌داند و با همه دست‌اندازی‌هایی که می‌کند که بداند و نفوذ خود را گسترش ‌دهد، باز می‌فهمد چقدر عاجز و درمانده در جهان طبیعت است و واقعا از نظام هستی ناآگاه است و شگفت آنکه هرچه دانش او بیشتر می‌شود، باز غافل از این حقیقت می‌شود، که گاه حتی از کوچکترین این طبیعت، مثل پشه و یا میکرب‌هایی که بدن او را تهدید می‌کند، برای درمان آن درمانده است. امروز گاهی یک ویروس مانند طاعون، وبا، کرونا نه یک شهر و یک کشور که جهان را تهدید می‌کند. اگر بشر بر سرطان و ایدز و آلزایمر، کرونا و مانند آن فائق آید، به این معنا نیست که دیگر تمام شد و بشر آسوده از خطرات می‌تواند زندگی کند. اگر دیروز آن‌ها را نمی-شناخت و حال آن‌ها را تا اندازه‌ای می‌شناسد، اما چیزی‌های دیگری در راه است که نداند چگونه باید بر آن‌ها فائق آید.از سوی دیگر تأثیر انسان بر طبیعت، گاه به‌صورت فردی است و گاه به‌صورت جمعی ملل و اقوام و یا در قالب دولت‌ها و حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی و اجتماعی است و تردیدی نیست که رفتار انسان در این حیات مادی و معنوی گاه ناظر به‌ خود انسان‌ها و گاه در حیات جامعه به‌عنوان هویت جمعی تأثیرگذار است. گاه با آگاهی از این تأثیر و گاه به‌صورت ناخودآگاه است.

این‌که در برخی از آیات و روایات از آثار و پیامدهای رفتار انسان در زندگی خود و افراد دیگر آمده و اثرگذار شمرده شده و از نقش فرد و یا اقوام یادشده، ناظر به همین بخش است و از این جهت تردید نیست، این آثار هم در ابعاد مثبت و ایجابی آن است، و گاه به صورت منفی و در جهت تخریب حیات مادی و معنوی است، هرچند چگونگی این تأثیر به‌خوبی روشن نشده است.

در بخش ایجابی آن قرآن سخن گفته است، مثل: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (اعراف: 96). در این آیه به روشنی سخن از اعمال نیک افراد و تأثیر آن در نزول برکات از آسمان و زمین است. مفهوم این آیه آن است که رابطه‌ای است میان نزول برکات با رفتار مثبت انسان، و رفتار غلط و تأثیر آن در تخریب طبیعت و حیات پاک و آرام است.

 و در بخش سلبی و تخریبی هم به عنوان گزارشی از رفتار قوم لوط، اصحاب ایکه و قوم فرعون نیز سخن گفته است. اما آیا معنای آن این است که قوانین طبیعت در آب و هوا و باد و باران با رفتار انسان‌ها تنظیم شده است. این معنا در آیه بعدی همین سوره آمده است. آيا ساكنان شهرها ايمن شده‏اند از اينكه عذاب ما شامگاهان- در حالى كه به خواب فرو رفته‏اند- به آنان برسد: «أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ». (اعراف: 97).

 

تردیدی نیست که بخشی از رفتارهای ما در طبیعت مادی تأثیر می‌گذارد. به‌عنوان نمونه اعمال خوب و یا بد انسان موجب استفاده بهتر از طبیعت و بهینه حیات مادی و در نتیجه رحمت بیشتر و استفاده درست از طبیعت می‌گردد و وقتی باران و برف و نزولات آسمانی می‌آید فرصت بهروری برای انسان با تقوا فراهم می‌سازد و در نتیجه نعمت بیشتری بر انسان ارزانی می‌کند و یا گناهان او موجب عذاب و خشکی و زلزله و یا طوفان و بیماری‌های خطرناک گردد؟  جنگ‌ها، کار انسان است و جنگ عامل تخریب طبیعت، نزول بلایا است. قرآن از زبان ملکه سبا و نقش صاحبان قدرت در تخریب نقل می‌کند: «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ» (نمل: 27)«پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مى‌گردانند، و اين گونه مى‌كنند.».

 

اما در این زمینه دو نظریه به‌طور مشخص در برابر هم صف‌آرایی کرده‌اند. یکی سخن از رابطه مستقیم رفتارهای انسان در طبیعت و حوادث و بلایای طبیعی می‌کند و دیگری سخن از مستقل بودن قوانین طبیعت جدای از نقش انسان دارد. اما می-تواند در بخش‌های به صورت ایجابی و یا سلبی تأثرگذار باشد.یکم: موافقان تأثیر مسقیم در طبیعت

در این نظریه سخن از تأثیر رفتار و اعمال و کردار انسان در طبیعت از کوچکترین تا بزرگترین گناهان است تا جایی که این اعمال را زاییده حوادث و اتفاقات طبیعی عالم می‌داند، مثلاً انجام هر گناه  باعث به وجود آمدن گناهان ديگر در شخص و جامعه می‌شود. يعني قلب انسان به گناه ميل می‌کند و طالب زشتی‌ها شده و از نیکی‌ها بيزار می‌شود .گناهكار از دعای ملائكه محروم می‌شود. گناه، حس خيرخواهي را در انسان ضعيف نموده و سرانجام می‌میراند. جامعه وقتی به گناه روی آورد، دیگران از هم تقلید می‌کنند. گناه امری عادی و زشتی آن پنهان می‌شود. وقتی دزدی، رشوه، فساد در نظام اجتماعی عادی شد و افراد در ادارات خیلی عادی درخواست رشوه می‌کنند و شخص می داند بدون دادن رشوه کارش پیش نمی‌رود، او رشوه می-دهد و احساس گناه هم نمی‌کند. جالب این است که در این شرایط در نظر انسان گناهكار و جامعه فاسد، جايگاه حق و ناحق و خير و شر با هم عوض می‌شود كه در اثر آن نه‌تنها خود را گناهكار نمی‌داند؛ بلكه مصلح نيز می‌داند. از مفسدین و جنایکاران تمجید می‌شوند. بر اساس این نظریه رابطه مستقیمی میان گناه و عوامل طبیعی خواهد بود. همچنین این گروه معتقدند که گناه به‌صورت مستقیم در طبیعت اثر می‌گذارد: در این صورت است که معصیت‌ها و گناهان انسان‌ها عامل خشکسالی و کاهش نزولات آسمانی و بلایای طبیعی است.

 

شاید درک این ارتباط و تأثیر در گذشته دشوارتر بود و بیشتر از راه استدلال‌های عقلی به اثبات می‌رسید، اما امروزه علم تجربی نیز به اثبات رسانده است که عالم طبیعت یک پارچه است و هیچ خلائی در آن وجود ندارد و نمی‌تواند داشته باشد. لذا تمامی اجزای این عالم به هم پیوسته هستند و بالتبع هر فعل و انفعال در بقیه‌ اجزا تأثیر می‌گذارد. گناه» باید دقت داشته باشیم که اساساً «گناه» یعنی خارج شدن از مسیر، یعنی ناهنجاری و یعنی انجام فعلی که انطباق با نظام هستی ندارد. خداوند حکیم عالم را بر اساس علم و حکمت خلق نموده و بر همین اساس چه باید کردها و چه نباید کردها را نیز تبیین نموده است و هر فعلی خارج از این چارچوب گناه نامیده می‌شود. لذا ابتدا دقت داشته باشیم که «گناه» الزاماً ترک نماز، شرب خمر، زنا، قمار، ربا ... و این چند مسئله که بیشتر در اذهان رایج است نمی‌باشد، بلکه هر انحرافی گناه است. اين عذابها مي تواند در قالب عذابهاي زميني و آسماني همچون بيماري، زلزله، قحطي و خشك سالي باشد كما اينكه امام صادق عليه السلام فرموده : چون چهار گناه شايع شوند چهار سختى پديد گردد، چون زناكارى آشكار گردد زمين لرزه پديد آيد و چون زكات ندهند چهارپايان از ميان بروند و چون قاضى بناحق حكم دهد باران از آسمان بند آيد و چون تعهد امنيت كافراني‌كه كه در پناه اسلامند شكسته شود

 

اگر همین معنا و تأثیر و تأثر رفتارهای آدمی با طبیعت را تعمیم دهیم، تعجب نمی‌کنیم اگر گفته شود، گناه قحطی می‌آورد، دعا باران می‌آورد، صله‌ی ارحام عمر را طولانی می‌کند، صدقه دفع بلا می‌نماید و ...

 

بنابراین، مسئله آزمایش و امتحان الهی با تسخیر طبیعت و بیان آیاتی که همه منظومه شمسی را در تسخیر انسان می‌دانست سخنی است و این غیر از عذاب و نزول بلایای آسمانی است. اگر خداوند فرموده است: وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها ...".نه تنها موجودات زمين را مسخر شما ساخت بلكه" خورشيد و ماه را كه دائما در كارند سرگشته فرمان شما قرار داد، اما با اين‌همه لطف و رحمت الهى، باز اين انسان ستمگر است و كفران كننده نعمت: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ».(ابراهیم: 16)نعمت‌هايى كه اگر بدرستى از آنها استفاده مى‏كرد مى‏توانست، سراسر جهان را گلستان كند و طرح مدينه فاضله را پياده سازد، بر اثر سوء استفاده‏ها و ظلمها و كفران نعمتها به جايى رسيده است كه افق زندگيش را تاريك، و شهد حيات را در كامش زهر جانگداز كرده، و انبوهى از مشكلات طاقت‏فرسا به‌صورت غلها و زنجيرها بر دست و پايش نهاده است. 

به همین دلیل فرموده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (بقره:155) اما چون نظام آفرینش هدفمند برای انسان است، این حرکات از سویی امر طبیعی است و از سویی گریزناپذیر در حیات انسانی است که می‌فرماید: ما آزمایش می‌کنیم در زندگی شما با ترس و گرسنگی و از دست دادن جان و مال و منافع و محصولات خود و عزیزان، قانون و سنتی است که در طبیعت گذاشته شده که انسان همواره در خوف و رجا باشد و کبر و غرور او را نگیرد و توجه به ضعف‌ها و مشکلات پیدا کند. همچنین این سنت در کلام دیگری استفاده می‌شود: «وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ (اعراف: 94). که فلسفه ارسال رسل برای ایجاد تنبه و توجه را بیان می‌کند. البته تعبیر دیگری که بکار رفته، تعبیر تضرع است: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ (42) ... فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ (44) فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (انعام: 45). در تفسیر المیزان آمده است که باساء" و" بؤس" و" باس" هر سه به معناى شدت گرفتارى است، جز این كه" بؤس" بيشتر در جنگ و امثال آن بکار گرفته مى‏شود، و" باس" و" باساء" بيشتر در غير جنگ، از قبيل فقر و قحطى و امثال آن به كار مى‏رود. و" ضر" و" ضراء" به معناى بد حالى است، چه بد حالى روحى، مانند اندوه و نادانى، يا بد حالى جسمى، مانند مرض و نقص‏هاى بدنى، و يا بد حالى‏هاى خارجى، مانند سقوط از رياست و جاه و از بين رفتن مال و امثال آن. شايد مقصود از اينكه هم" باساء" را و هم" ضراء" را ذكر كرد، اين بوده كه دلالت كند بر شدايدى كه در خارج واقع شده، نظير قحطى و سيل و زلزله، و همچنين خوف و فقر و بد حالى مردم.  

لذا این امور هرچند در نظام کلی طبیعت با مشیت و تدبیر الهی طرح‌ریزی شده و مستقل از انسان است، اما باید دانسته شود، که خود آن حرکات در نظام عالم برطبق نقشه و مشیتی از پیش تعیین شده که وقتی در پیوند با حیات انسانی قرار می-گردد، همراه با فراز و نشیب و شیوه رفتار انسان در چگونگی آن تأثیرگذار است.

جمع­بندی

بنابراین در یک ارزیابی کلی از انواع نسبت­ها نسبت میان انسان با طبیعت رابطه گناه و حوادث طبیعی و نقش دعا در کاهش بلایا باید گفته شود:

هرچند در نظام کلی طبیعت با مشیت و تدبیر الهی طرح‌ریزی شده و مستقل از انسان است، لذا آمدن باران، خشکسالی و ترسالی امور طبیعی در نظام طبیعت است.  آن حرکات در نظام عالم برطبق نقشه و مشیتی از پیش تعیین شده که وقتی در پیوند با حیات انسانی قرار می‌گردد، همراه با فراز و نشیب است. اما شیوه رفتار انسان در چگونگی برخورد با آن تأثیرگذار است. مثلا استفاده از آب و برنامه ریزی  در شرایط طبیعی خشکسالی بسیار مهم است. اگر درست از آب استفاده کردند، مردم با آگاهی صرفه‌جوئی کردند، این خشکسالی نه یک تهدید که فرصت می‌شود. در جوامعی که قانون طبیعت را شناخته­اند. خشکسالی و یا ترسالی سهمگین و سیل زا را بلا نمی­دانند. قانون طبیعت می شناسند. اما وقتی بلا می شود که انسان به جای تلاش و کوشش برای مواجهه علمی و منطقی بخواهد مشکل را با دعا و نماز حل کند. مثل آنکه کسی بیمار بشود به جای رفتن پیش پزشک بخواهد با دعا خود را خوب کند. دعا و نماز با انجام دادن کار و برخورد علمی با مشکلات و بلایای طبیعی بسیار خوب است. در بیماری طاعون، وبا و اخیرا کرونا دو تلقی وجود داشت، یکی این که برویم دعا کنیم و چون گناه کرده ایم استغفار کنیم. دیگری این بیماری را بشناسیم و از تجربه جهان در کنترل آن استفاده کنیم. و البته نقش دعا برای ایجاد آرامش و خود را نباختن مهم است. حوادث طبیعی در حقیت بلا نیستند. شناخت طبیعت و رام کردن طبیعت، در طوفان­ها، سیل­ها، از طریق حفر کانال­ها و پیشگیری از حوادث برق زدگی، یا خشکی، یا قحطی و یا مبارزه با طاعون، وبا، بهترین دلیل در نقش انسان در مهار طبیعت است و اموری که از آن در گذشته تعبیر به بلا می­شده و امروز علل آن شناخته شده و یا راه­های پیشگیری از آفات آن کشف شده و انسان بر آن­ها غلبه پیدا کرده است.

از طرف دیگر موضع فعال و هوشمندانه انسان  اثر تکوینی انسان بر طبیعت به‌صورت موردی و یا کلی تردیدی نیست. سدسازی­ها، ابرسازی­ها، ایجاد تغییرات موردی در طبیعت، خانه­سازی، شهرسازی، راه­ها و تونل­ها، و ارتباط میان دریایی با دریایی دیگر اموری هستند که انسان در تجربه زندگی دریافته که می­تواند طبیعت را مهار کند و خسارات و زیان­های آن را کاهش بدهد. البته دعا در چنین موقعیتی اثرگذار و مهم در آرامش روان و کمک از امدادهای غیبی برای کشف راه­های جدید است.

بنابراین حوادث طبیعی در حقیت بلا نیستند. شناخت طبیعت و رام کردن طبیعت، در طوفان­ها، سیل­ها، از طریق کانال­ها و پیشگیری از حوادث برق زدگی، یا خشکی، یا قحطی و یا مبارزه با طاعون، وبا، بهترین دلیل است و اموری که از آن در گذشته تعبیر به بلا می­شده و امروز علل آن شناخته شده و یا راه­های پیشگیری از آفات آن کشف شده و انسان بر آن­ها غلبه پیدا کرده است.

رفتارهای ما در طبیعت که دیروز نبوده و یا شناخته نبوده است. مثل آلودگی جهان در اثر استفاده بی­رویه از گازهای گلخانه­ای و آسیب دیدن لایه اوزن. آلودگی هوا و شیوه غلط مدیریت شهری و استفاده غلط از منابع زیر زمینی که همه و موارد دیگر از آن منتسب به انسان و استفاده غلط از طبیعت است.

تأثیر ماورای طبیعی و خارق العاده، از آن نوع که پیامبران در طبیعت با اذن الهی تأثیر گذاشته­اند، مانند این که عصایی چوبین در یک لحظه تبدیل به اژدها شود. یا تخت ملکه سبا از یمن به فلسطین منتقل شود و یا موسی دریا را بشکافد و یا با زدن عصا چشمه­های دوازده­گانه را برای اسباط بجوشاند. در این دسته محال نیست فقط تسریع در حرکت طبیعت و نوعی حرکت کاتالیزوری نا محسوس است که قوانین این حرکت برای بشر شناخته نیست تا کسی بتواند از آن قانون استفاده کند.

5)اعمال زشت و گناه­های مخصوص که به طبیعت اثرگذار است. این آثار نه در طبیعت بلکه در پیشگیری طبیعت و یا ایجاد بخشی از قوانین خفته طبیعت. مثلاً ایدز بیماری است که قانون ایجاد آن مشخص است و چون بشر امروز مبتلا به کارهایی می­شود، دچار آن می­شود، چنانکه در گذشته در جنگ­ها طاعون و وبا می­آمده و نمی­توانسته با آن مبارزه کند، آن را بلا می­دانسته است.

6)دعا و نماز باران توجه به حق و عبودیت و بندگی خالص برای او که نوعی بینش و آگاهی را فراهم می­سازد و راهنمایی دستورات شرع در رعایت استفاده از طبیعت، مانند اسراف نکردن، رعایت بهداشت را کردن، از عقل و علم بهره بردن . در این موارد نقش دعا تغییر مستقیم طبیعت نیست، نوعی آگاهی و خودآگاهی فراهم ساختن است تا انسان به طبیب خوب مراجعه کند داروی مناسب با صحت استفاده ببرد. دعا باعث هوشیاری و تنبه را فراهم کند تا در مسیر درست قوانین طبیعت قرار گیرد. مفهوم استجابت دعا یعنی پاسخ دادن خداوند  به دعاکننده است و نه برآوردن حاجت شخص. 

 

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم