استاد دکتر فیرحی و استاد ورعی
در جلسه علمی موسسه فهیم با موضوع نقد بررسی کتاب آستانه تجدد اثر دکتر فیرحی و با حضور استاد ورعی برگزار شد.
در آغاز کارشناس نشست حجة الاسلام نخبه گفت: نائینی در ۱۳۲۷ قمری ۱۲۸۲ ش کتابی به نام تنبیه الامه و تنزیه المله. نوشت با استدلالهای شیعی، وجود حکومت مشروطه و مفاسد استبداد را اثبات کردند. در همان جا یکی از استدلالهایی که تصریح میکنند، استدلال دینی است.
میرزا از شاگردان میرزا حسن شیرازی و مرحوم فشارکی و آخوند خراسانی بود. کتاب ایشان یک مقدمه و پنج فصل و یک مقدمه دارد. اصلش به فارسی نوشته شده و در سال ۱۳۸۲، حاج آقای ورعی، بررسی خوبی کرد و مطالبی را به آن افزودن و به صورت خیلی خوب چاپ کردن.
مرحوم آخوند درباره تنبیه گفته است: این کتاب اجل از تمجید است. ملاعبدالله مازندرانی: تمام مبانی آن ماخوذ از اسلام است.
اخیرا دکتر فیرحی شرحی بر آن کتاب نوشتند که از ایشان درخواست توضیح درباره نشرشان داریم:
آنگاه استاد دکتر داود فیرحی گفت:من بیشتر شنونده ام و امشب دوست دارم بیشتر بشنوم راجع به کاری که کردم. عیبها و نقدها رو بشنوم. سبک کارم را و اینکه چرا این کار را شروع کردم، اشاره میکنم.
۱۲۸۶ شمسی چاپ شد. یک سال و نیم بعد از انقلاب مشروطه. بعد از به توپ بسته شدن مجلس اول. ۱۳۲۷ قمری.
برای اولین بار یک متفکر بزرگ شیعه که نام و نشان و اثر زیادی در حوزه های علمیه دارد. فقیه برجسته و متفکر اصولی، شروع کرده و تبیینی از دولت مدرن و دولت ملی ارائه داده. دولتی که مبتنی بر مرزهای ملی و قوانین موضوعه و نظام انتخابات و حقوق عمومی توضیح داده.
این کتاب موقعیت جالبی دارد و شخصیت بزرگی آن را نوشته و علمای برجسته آن زمان، هم اعتراض کردهاند و هم دفاع کردهاند. در موضع بحث و جدل بوده، چون حرف جدی داشته است.
این کتاب تماماً نوآوری است و تکررا در آن نیست. از دل دستگاههای سنتی، از درون ادبیات فقهی و اصولی و از درون کتاب و سنت استنباط کرده و مباحث دولت مدرن را توضیح داده. کتاب از این جهت خیلی ارزشمند است. اما پیچیدگی دارد. یک فقیه اصولی نوشته که ادبیات تخصصی دارد. فشرده است. چنانکه تماما اصطلاح است. یک دونه نیست که اصطلاح نباشد. لغت نیست. لغت را میشود با یکی دو کلمه ترجمه کرد، اما اصطلاح را باید توضیح داد. کتاب فارسی است،اما ترجمهناپذیر است. من سعی کردم با دوستان دانشجو و طلبه و اساتید که صحبت میکردیم، احساس کردم که متن احساس به شرح داد؛ نهتنها یک شرح، بلکه شروح. راجع به این کتاب زیاد تلاش شده. بیشتر هم مبنای کار من تصحیح آقای ورعی شده، و دقیقترین تصحیح را آقای ورعی داشتهاند.
سعیم این بود که این کتاب یک مقدمه و متن و پیوست داشته باشد. در مقدمه توضیحی دادم سبک کارم را؛ من متن را اعتماد کردم به تصحیح حاج آقای ورعی. هر کجا هم بین تصحیح آقای ورعی و دیگر نسخهها اختلافی بود، ۹۰ درصد مبنا را گذاشتم روی تصحیح آقای ورعی. منتها بعد از این کار چند عملیات انجام دادم
۱- جوری کتاب را شرح کنم که اصل متن و پیوستگی آن حفظ شود. کسی گم نکند متن را. تلاش کردیم اصل متن با یک حروف جدا در قسمت بالای صفحه قرار بگیرد و ارتباطش را خواننده اگر کسی علاقه داشت متن تنها را بخواند، دچار گسست نشود. کنار متن لغتها را ترجمه کردهام. لغات دشوار متن را سعی کردم ترجمه کنم.
۲- احساس میکردم که باید کار مرحوم آیت الله طالقانی را حفظ کنم. آیت الله طالقانی سال ۱۳۲۴ بعد از کودتای اسفند ۱۳۳۲، چون بحرانی ایران پیدا کرد، نیاز به ادبیات دموکراتیک در مخالفین و اپوزیسیون بود. با عجله شروع کرده بود و یکسری پاورقی به آن زده بود، اما خیلی شرح نیستند. بیشتر تلخیص هستند این پاورقیها. آیت الله طالقانی تلخیص کرده بود در سال ۱۳۳۴ و بعضی جاها پاورقیهایی زده بود و آدم احساس میکرد اینها روایت نائینی است در سال ۳۴. آدم احساس میکرد طالقانی کتاب را انقلابی کرده بود و آن را نزدیک کرده بود به ادبیات خودش. من پاورقیهای طالقانی را حفظ کردم تا خواننده، سه مرحله را ببیند؛ خود متن نائینی، متن طالقانی و پاورقیهایی که من زدهام. دو شرح با فاصله ۵۰ و ۶۰ سال. تفاوت برداشت امروزی ما را با دهه سی و ۱۲۸۰ ببیند.
۳- شروع کردم چهار حلقه درست کردم برای شرح اصطلاحات نائینی. هر واژهای که نائینی به کار برده بود، جستجو کردم در ادبیات فقهی و اصولی نائینی که ببینم منظور نائینی چیست. طبیعت تمدن. حقیقت دولت. سعی کردم در ادبیات خودش ببینم. این حلقه اول.
اگر دیدم مرحوم نائینی در ادبیات خودش نداشت، دنبال این بودم که فقها و اصولیون بعد از مشروطه از این اصطلاحات چه برداشتی داشتهاند. این حلقه دوم من بود برای توضیح ادبیات نائینی.
حلقه سوم: اگر در فقه و اصول نائینی و بعد در فقه و اصول دوره نائینی وجود نداشت، مرحوم نائینی از بعضی اصطلاحات استفاده کرده بود که مربوط به ادبیات فلسفی ماست. حلقه سوم رو از فلسفه مشاء و ملاصدرا.
حلقه چهارم: توضیح زمینه تاریخی. در مواجهه با چه کسانی این حرفها را میزند و اصطلاحات آنها چیست.
سه تا پیوست هم ضمیمه کردم.
۱- نظر مرحوم نائینی درباره ولایت فقیه و ولایت عدول مومنین. نظر مرحوم نائینی دو نفر تقریرات را آوردهاند. منیة الطالب خوانساری. مکاسب بیع عاملی.
تقریر مرحوم خوانساری مبنای خیلیهاست از جمله آقای خویی. سعی کردم آن تکه را ترجمه کنم در پیوست. حجتم این بود که دو تا دلیل داشتم. اولا بحثایی هست درباره ولایت که باید روشن شود. خیلیها میگفتند که اون دو فصلی که مرحوم نائینی حذف کرده، درباره ولایت فقیه است. من فکر میکردم حذف اونها صدمهای نمیزده و آوردم که باشد.
۲- نیمه استدلالی و فتوایی شیخ فضل الله. کتاب بعضی وقتها عکسالعمل نشان میٔهد به ادبیات شیخ فضل الله. تا مخاطب بفهمد این حرفها واکنش به چیست.
۳- مقدمه مرحوم طالقانی برای اینکه خواننده فاصله ۶۰ سال منِ شارح با طالقانی را درک کند و با آن هم آشنا شود.
کل کارم بر اساس اعتمادی است که به متن تصحیحی حاج آقای ورعی کردم.
استاد سید جواد ورعی درباره این کتاب دکتر فیرحی این گونه سخن گفت:نقد کتاب نشانه اهمیت کتاب است نزد اهل فن. بنده توفیقی بود برام که این کتاب را چند روزی که در اختیارم بود مطالعه کردم و چند روز با کتاب جناب آقای دکتر فیرحی زندگی کردم. تا کسی با کتاب تنبیه الامه مانوس نباشد اهمیت کار ایشان را درک نمیکند.
اوایل دهه ۸۰ که بنا شد پژوهشی برای مرکز تحقیقات علمی دبیرخانه مجلس خبرگان انجام بدم، برخی از دوستان پیشنهاد کردن که با توجه به اینکه مهمترین اثر ی که در عصر مشروطه به وسیله یک فقیه نوشته شده، این کتاب احیا بشود. چاپهایی که تا آن زمان شده بود، چاپهای مغلوطی بود و بر اساس نسخه ۱۳۲۷ بغداد بود. نسخه ۱۳۲۸ چاپ سنگی در تهران بود، و مرحوم آیت الله طالقانی هم همانها را محور چاپ قرار داده بودند و شرح و حاشیه... غلطهای زیادی داشت به طوری که عبارات متعددی که خوانا نبوده، طالقانی به صورت اجتهادی تصحیح کرده بودند یا فرازهایی را حذف کرده بودند. چون نتوانسته بودند نسخه های قبلی را تشخیص بدهند. بنابراین حذف کردند. من دو نسخه چاپ اول و دوم را از کتابخانه به دست آوردم و بر اساس همان چاپ اولی که طبیعتا به رویت نائینی هم رسیده بوده.
زمانی تجدید چاپ رخ داده که علی القاعده مرحوم نائینی رضایتی به اینکه کتابش در سطح وسیعی استفاده بشه، به دلیل سرنوشتی که مشروطه پیدا کرد، خیلی علاقهای به این کار نداشت.
اما این از اهمیت این کتاب کم نمیکند. اگر نگویم بی نظیر، اما در تاریخ تشیع کم نظیر است در فقه سیاسی.
آنچه در این کتاب امده، فارع از نظام مشروطه سلطنتی است و بیشتر درباره عناصر و مولفههای سیاسی اسلام سخن گفته و آن را با قلم فقیهانه تبیین کرده و با مدلهای دیگر نظام سیاسی هم تطبیقپذیر است. و به همین دلیل شروح مختلفی باید...
سبک آقای دکتر فیرحی سبکی است و من تصورم این بود که سبک دیگری هم می تواند وجود داشته باشد.
معتقدم شرح دیگری بر این کتاب لازم است. کسی آستین همت باید بالا بزند و این کتاب را بازنویسی کند به ادبیات امروز؛ بدون اینکه چیزی از ان بکاهد یا به آن اضافه کند. کأن مرحوم نائینی بخواهد این کتاب را امروز بنویسد. ممکن است حجم کتاب در این بازنویسی دو برابر یا سه برابر بنویسد. به خاطر ایجاز و کاربرد کلمات فنی.
ایشان سپس به نقاط قوت کتاب به شرح زیر اشاره کردند:
چند نقطه قوت
۱- واژههای دشوار کتاب را در همان حاشیه توضیح دادهاند. خیلی از وازهها تا به کتاب لغت مراجعه نکنیم روشن نیست.
۲- استفاده از آثار فقهی و اصولی خود مرحوم نائینی برای نشان دادن مقصود ایشون در کتاب و بیان مبانی فقهی و اصولی ایشان.
۳- استفاده از منابع وسیع دیگر فقهی و اصولی در تبیین مبانی فکری فقهای شیعه؛ برای اینکه خواننده این کتاب بتواند مراد نائینی را دریابد.
۴- بررسی دقیق از میزان تاثیرپذیری از عبدالرحمن کواکبی. که البته مورد بحث و قیل و قال هست در کسانی که درباره نائینی کتاب نوشتهاند. آقای دکتر در بخش خاتمه در بخش استبداد، فرازهایی از کواکبی را نقل کردهاند که نشان دهند نائینی در این بحث تحتتاثیر کواکبی بوده است که در خور تحسین است که در این شرح انجام شده.
۵- مرحوم نائینی این کتاب را در دفاع از مشروطه و ناظر به علمای مشروعهخواه نوشته، و پاسخ به حرمت مشروطه و تذکرة الغافل است که به نجف ارسال میشده و خیلی از آنها پاسخ به استدلالهای شیخ فضل الله نوری است در کتاب حرمت مشروطه. اشاره شده که اینجا مرحوم نائینی پاسخ کدام عبارت حرمت مشروطه را میدهد. که خواننده نیازی به مراجعه نداشته باشد.
۶- همه چاپهای تنبیه الامه را ملاحظه کردهاند و در بین چاپهای مختلف، تشخیص دادن که چاپ بوستان کتاب اصح نسخههاست و مبنای کار قرار دادن. بعد از چاپ بوستان کتاب، چاپها و تصحیحها و تحقیقهای دیگری هم صورت گرفته، اما به نظرم رسید که هنوز نقایصی در انها هست و مقابلهای که در این چاپ صورت گرفته، در انها نیست.
اهمیت این شرح را کسی که با تنبیه الامه مانوس نباشد، درک نخواهد کرد. زحمت زیادی برای این شرح کشیده شده.
استاد حوزه علمیه قم در مقام بیان بعضی از کاستیها گفت:
بیان هیچکدام از این نکات به معنای این نیست که این شرح نسبت به ارزشی که دارد و زحمتی که کشیده شده، خللی داشته باشد. متعارف در نقد این است که نکاتی مطرح شود و برخی مربوط به اختلاف نگاه و سلیقه ممکن است باشد و برخی هم ایرادهای شکلی است.
ایرادهای شکلی:
۱- خواننده تصور میکند این شرح با این ترکیبی که در ان صورت گرفته و متن در بالاست و غالب توضیحاتی که در چاپ بوستان کتاب هست هم در پاورقی امده و توضیحات آیت الله طالقانی هم در پاورقی آمده و جمعبندی طالقانی هم در پایان بخش آمده، خواننده احساس میکند شارح کتاب مستغنی بشود از اصل تنبیه الامه و چاپ طالقانی و همانطور که عرض کردم که شواهد این را نشان میدهد و خواننده چنین تصوری پیدا میکند. صفحهآراییای که صورت گرفته، این هدف را تامین نمیکند. ای کاش صفحهآرایی جوری باشد که خواننده بتواند هم متن را دنبال کند و هم توضیحاتی که شارح محترم داده. گاهی متن در این صفحه است، اما توضیحات آن در دو یا سه صفحه بعد است. متن اینجاست، اما ادامه متن ۷-۸ صفحه بعد است. این نحوه صفحهآرایی، هدف شارح را تامین نمیکند. خواننده به دشواری میافتد.
۲- اگر میشد که در استفاده از حروف، متمایز میشد انچه که توضیحات چاپ بوستان کتاب است و توضیحات طالقانی است. توضیحات طالقانی ذکر شده که مال طالقانی است، اما توضیحات چاپ بوستان، تصریح نشده در بسیاری از موارد. شارح محترم هم گاه توضیحاتی اضافه کردهاند که شرح متن نیست. چون توضیحاتی چه مربوط به منبعیابی و ذکر ماخذ و توضیحاتی که جنبه ایضاحی دارد و نه شرح متن، مبهم میشود که کدام کار مربوط به چاپ بوستان کتاب است یا نوشته خود شارح.
وی در ایراد محتوایی این کتاب به نکات زیر اشاره کرد
مهمترین نکتهای که در این کتاب وجود دارد، این است که برداشت شارح محترم از تقریرات مرحوم نائینی هم در تقریر مرحوم خوانساری و هم در آملی، این است که ولایت عامه فقیه را قبول نداشته. این برخلاف مشهور است که معتقد است که مقبوله عمر بن حنظله را تمام میداند در اثبات ولایت فقیه. ایشان تصریح کرده که آن دو فصلی که نوشته شده، در اثبات ولایت عامه فقیه بوده ولی چون آن دو فصل تخصصی بوده و به دلیل خوابی که دیده، دو فصل را حذف کرده. تازه اگر ایشان در تقریرات، نظری داشته باشند،
منافاتی ندارد اگر سالها بعد در دلایل ان مناقشه کرده باشند.
برداشت بنده نیست. بسیاری از بزرگان همین برداشت را دارند. حضرت امام همین نسبت را به نائینی میٔهند. خویی هم همینطور. برخی دیگر از نویسندگان. آقای کدیور نائینی را جزء کسانی میدانند که قائل به ولایت فقیه است و به تنبیه الامه استناد کرده. آقای ثبوت هم همینطور.
مشهور این است؛ هم تقریرات این را نشان میدهد و هم تنبیه الامه.
شاید این تلقی بوده است که اگر ما نائینی را قائل به ولایت فقیه بدانیم، آن وقت با مدلی که در این کتاب بیان شده، سازگاری ندارد؛ کأن این دو، قسیم هستند. من این را قبول ندارم. شاید ان چیزی که باعث این اشتباه شده، برخی تفسیرهای اقتدارگرایانه از ولایت فقیه باشد و ما را به اینجا رسیده باشد که این دو را متباین بدانیم.
عناصری را نائینی بیان کرده که در نظام سیاسی اسلام، دگم است. هر نظام سیاسی که بخواهد در اسلام تشکیل شود، باید این مولفهها در آن باشد. حتی حکومت معصوم؛ چه برسد به حکومت فقیه. آن عناصر از این قبیلند:
۱- حکومت در اسلام از سنخ ولایت و امانت است، نه از سنخ مالکیت و قاهریت. در هر حکومتی این ویژگی باید محفوظ باشد؛ حتی حکومت معصوم. اگر ما گفتیم حکومت از صنف ولایت و امانت است، الزاماتی دارد. برای حفظ آن تدابیری اندیشیده شده. نائینی فرموده عصمت، نظارت.
ایشان شواهدی بیان میکنند که عصمت را در تنافی با نظارت نمیبینند. از نظر نائینی حتی اگر معصوم در راس کار باشد، مردم حق نظارت دارند. این امانت اگر بخواهد حفظ شود و تغییر هویت ندهد و تبدیل به مالکیت نشود، این الزامات آن است.
۲- شورویه بودن: حکومت شورایی است و مردم در ان دخیلند. زمامداران ملزم به مشورت هستند. شواهد فراوانی از حکومت پیامبر و امام علی و راشدین نقل میکنند و این عنصر را از مقومات عصر حضور و غیبت میدانند
۳- آزادی شهروندان و نفی رقیت و استبداد: حکومت مطلقا همراه با آزادیهاست و نفی هر استبدادی از جمله سیاسی و دینی.
۴- مساوات در برابر قانون: مساوات زمامداران و مردم
تعبیر ایشان قدر مقدور است. سلطنه مطلقه سلاطین را مشروط کنیم به قانون. منافاتی ندارد با اینکه در زمانی که مدل سلطنتی برچیده میشود، در ان نظام جمهوری هم اگر نظام اسلام باید باشد، باید این موارد رعایت شود؛ چه ولایت فقیه باشد و چه هر چیز دیگری. حکومت ولایت فقیه بر اساس نگاه نائینی باید تفسیری ازش بشود که با این مولفههای چهارگانه بسازد. اگر ساخت، دیگر ولایت فقیه قسیم مشروطه نیست. کاملا هم قابل جمع است؛ گرچه ممکن است در زمانی امکان تحقق داشته باشد و در زمانی امکان تحقق نداشته باشد.
ممکن است این برداشت بنده باشد که این تفسیرهای ناصواب از ولایت فقیه این ذهنیت را ایجاد کرده که نظام ولایت فقیه قابل جمع با آنچه نائینی ترسیم کرده نیست. اینکه فرمودن نائینی ولایت عامه فقیه را قبول نداشته، خلاف برداشت مشهوری است که هم از تنبیه الامه و هم از آثار دیگر برداشت میشود.
نقد و بررسی کتاب آستانه تجدد فیرحی ورعی
استاد دکتر داود فیرحی در ادامه به پاسخ به اشکالات استاد ورعی پرداخت و گفت:
اگر تعداد شرحها زیاد بشود، شاید مبنای نائینی بیشتر کشف شود. دو نکته عرض میکنم. اینقدر با ناشر کلنجار رفتیم که چطور اینها را بچینیم. یک راه حل این بود که رنگی باشد و قیمت بالا میرفت. یک راهحل این بود که هر شرح را متن اصلیش را بالای صفحه نگه داریم. بعضی وقتها متن اصلی یک کلمه میشود. یک بار جعفر همایی که ناشر نی است، ذوقزده شده بود و دو سه تا سناریو درست کرد. آخرش به این نتیجه رسیدیم که تکمیل کلام را اولویت بدهیم به تقسیمهایی که هر اصطلاح را زیر آن شرح بدهیم. و به این نتیجه رسیدیم که با اعداد کار کنیم.
درباره بازنویسی معتقد نیستم که بازنویسی مفید است. محسن هجری این کار را کرده و من معتقدم که روح کار از بین میرود. لطف الله میثمی این را آورده و محسن هجری متن طالقانی را نگه داشته و بقیه را ۱۲۰ صفحه بازنویسی کرده و احساس کردم روح
تمام تلاش من این بود که امانت آقای ورعی و طالقانی را حفظ کنم ولی نمیدانم چقدر موفق بودم.
راجع به نائینی و ولایت فقیه من هر قدر مطالعه کردم، احساسم این نبود. تلاش کردم زمان امروز را از خودم دور کنم. زمانی ماکیاولی را میخواندم، میگفت من میرفتم چون تبعیدی بود لباس کار را عوض میکردم و دوش میگرفتم و میرفتم کتابخانه با افلاطون شبنشینی میکردم. من هم میخواستم همین کار را بکنم تا در شرایط امروز نباشد و یک نوع تعلیق داشته باشم به لحاظ رابطه زمانی تا آن دوره را بیشتر درک کنم. رب شهرة لا اصل لها، فکر میکنم درباره نائینی و بحث ولایت فقیه او ثابت است. شاید شرحهای دیگری بتواند این را نقد و حک و اصلاح کند.
استاد دانشگاه تهران درباره کتاب نائینی گفت: نائینی در دو غبار خوابیده؛ هم غبار زمان و هم غبار تغییر ایدئولوژی. جامعه ایران از تفکر مشروطه به تفکر جدیدی رفته است. دوستانی که نائینی را در ذیل بحثهای ولایت فقیهی قرار میدهند، فکر میکنند نائینی ترتب در ذهنش داشته از استبداد تا معصوم. نائینی کاری با سلطنت و مشروطه ندارد. مرحوم نائینی از جمهوری صحبت نکرده. هیچ جا نائینی اشاره به پادشاه نمیکند. عدم اشاره از نائینی از روی قصده است. او نظام سلطنتی را حکومت نمیداند. نائینی میگوید حقیقت حکومت ولایته و حقیقت حکومت امانته. از اصطلاح خاص ولایت فقیه فاصله دارد و معنای عمومی ولایت را مدنظر دارد. کسی که یابند یک لغت است امین است و باید آن را حفظ کند. مفهوم امانت و ولایت آنقدر در متن نائینی آمده که از جنس ولایت جد و اب نیست. تفکر مرحوم نائینی بعضی جاها ناقص است. احتیاج داریم اندیشه نائینی را ببافیم به هم بر اساس اصول و اندیشههای او و ایرادهایش را دربیاوریم.
ایشان به یکی از کاستیهای کار نائینی اشاره کرد و گفت: همان مشکلی که مشروطه داشت، نائینی هم دارد. نظام مشروطه کامل شکل نگرفت چون فکر مشروطه کامل نبود. نائینی جاهایی داره که اینها را باید پر کرد. تجربه نائینی را اگر دوستان بتوانند با تجربه مسیحیت تطبیق کنند خوب است. اونا هم از دورن تفکر مسیحی به فکری شبیه مرحوم نائینی رسیده بودند. جان لاک. ظاهرا در ادیان ابراهیمی چیز مشترکی هست که به زمینههای مشترکی میرسند. بعید است نائینی جان لاک خوانده باشد.
ورعی: ۲۲:۰۳
هم تنبیه الامه در دسترس است و هم تقریرات. بنای اینکه این بحث ادامه پیدا کند را ندارم و مهم هم نمیدانم. موارد دیگری هست که دوست دارم مطرح کنم.
امام سال ۱۳۴۸ که درس ولایت فقیه را مطرح کردند، گفتند که حرفهای ما تازگی ندارد و کاشف الغطاء گفته. یکی از شاگردان می گوید مرحوم نائینی قائل به ولایت فقیه است و این حرفها مربوط به زمان ما نیست فقط و بالاخره بیان امام خطابی است.
همین طور درباره مغالطه در صفحه ۲۸۸.
تفاوت مالیات شرعی و غیرشرعی به نقل از کتاب دیگری که درباره فقه مشروطه چاپ کردهاند.
اینها نبودنشان ضرری به کتاب نمیزند.
استاد ورعی در ادامه به نکات دیگری اشاره کرد، وی گفت دکتر فیرحی اعتقاد دارند که: نهضت مشروطه ضد استبدادی بود، اما انقلاب اسلامی ضداستعماری بود. شواهدی از مجلس خبرگان قانون اساسی که بعضی نمایندگان از تقدم استقلال بر آزادی سخن گفتهاند. و لوازمی که هر کدام از این رویکردها دارد را توضیح دادهاند. این نکتهش روشن است. در نهضت مشروطه، مشکلی به نام استعمار وجود نداشت. دستکم به پررنگی استعمار نبود. اما آنچه در انقلاب اسلامی وجود داشت، استبداد، رشحهای از استعمار بود. بنابراین طبیعی است که حساسیت نسبت به استعمار بیش از استبداد بیشتر باشد و تاکید بر استقلال و ترتب آن بر آزادی بیشتر باشد.
مطالب دیگری هم ابهاماتی است که حداقل برای من روشن نشده که مراد آقای دکتر چیست. تصورم این است که در بعضی موارد خلطی صورت گرفته. بحثی را مطرح کردند در موضوع آزادی و حریت که این دو اصل هستند یا اماره و عباراتی از فقها را نقل کردهاند و اصل را به معنای اصل عملی گرفتهاند که مکلف باید در آنها سراغ برائت یا استصحاب برود. در حالی که تصور من این است که در اینجا اصل به معنای اصل عملی نیست و اصل به معنای قاعده است.
در صفحه ۸۰ درباره قلمرو بدعت، فقط حوزه الزامات را میگیرد و نه حوزه مباحات. اگر کسی مباحات را واجب یا حرام بشمارد یا به شریعت هم نسبت دهد، بدعت هست یا نیست؟ چرا قلمرو بدعت مربوط به حوزه مباحات نیست؟
حکومت از نظر نائینی ولایت و امانت است؛ ماهیت خود حکومت. من چنین تصوری ندارم چون ایشان در بسیاری از جاها سلطنت را مقسم قرار دادند. بله، حکومت به معنای واقعی از نظر ایشان باید ولایت به معنای امانت باشد، اما به این معنا نیست که ما سلطنت تملیکیه نداشته باشیم.
امیدوارم دوستان از این کتاب استفاده کنند. اگر تنبیه الامه را میخواهند بفهمند، باید این کتاب را بخوانند.
استاد فیرحی در ادامه گفت:
دوست داشتم حاج آقای ورعی بیشتر صحبت میکردند. کاش این شرح را بعد از این نقد مینوشتم. دچار دور هستیم. اگر این شرح نبود این نقد نبود.
جنبش تنباکو جنبش ضد استعماری است و بعد از مشروطه هم هست. حضور روسیه در ان زمان، قویتر از امریکای امروز است. لیاخوف با آنها مجلس را به توپ بست. اینها خیلی قوی بودند و اینها قانون اساسی برای ما نوشته بودند. نائینی به قانون اساسی جایگزین لیاخوف. نائینی میگوید اینها از بلاد کفر برای ما قانون اساسی نوشتهاند.
در مشروطه هم ضداستعماری داشتیم. جنبشهایی که به استقلال بیشتر اهمیت میٔهند، در آزادی شُل میشوند. حرف نزنید دشمن هست. گفتگو درباره آزادی شکل نمیگیرد. در دوره بعدی اینطور شد. مرحوم نائینی اولویت را به آزادی دادند و گفتند از طریق آزادی و دموکراسی با استعمار بجنگند. اینطور نبود که استعمار نباشد. استعمار بود، اما اولویت را به مبارزه با استبداد دادند.
وقتی شرح را مینوشتم، دلم قانع نمیشد. الان استناد میکنید به مرحوم امام در ولایت فقیه. امام میگوید قبلا هم گفتهاند، یکی از حاضران میگوید نائینی هم گفته، امام هم چندان جدی نمیگیرند و به دنبال تدارک اجماع هستند و میگویند نائینی هم گفته است. چه نائینی معتقد به ولایت فقیه باشد یا نباشد، تنبیه الامه بر این اساس نوشته نشده است. آن موقع، برداشت از ولایت عامه، تصرف در ولایت عامه نبود. جوری ولایت در اذن بود. این ادبیات از مرحوم شیخ انصاری آمده. شیخ میگفت بعضی اجازات نیاز به دو امضا نبود. تصور از ولایت عامه، حتی در صورت پذیرش هم به معنای تصرف در ولایت عامه نبود. اگر صاحب جواهر و مامقانی را استثنا کنیم، تصرف در ولایت عامه نبود.
بیشترین آرزوم اینه که این شرح بهانه باشد برای ده تا شرح انتقادی. ما شروع کنیم بحث درباره نائینی را شروع کنیم. اگر نائینی کشف بشود، امام خمینی هم کشف میشود. بعضی را به خاطر دوری نمیشناسیم و برخی دیگر را به خاطر معاصرت.
پس از آن پرسش و پاسخ حاضران صورت گفت و اساتید به آن پاسخ دادند: