اشاره
آیتالله سید محمدعلی ایازی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار ایلنا، در پاسخ به این سوال که در روزهای گذشته یکی از روحانیون در یکی از سخنان خود به نقل از مرحوم آیتالله خوشوقت به حدیثی اشاره کردند و گفتند هرکس مخالف ولایت فقیه است میتوانید به او بهتان بزنید و هر کاری هم که نکرده به او منتسب کنید. تحلیل شما درباره این گفتهها چیست و آیا چنین موضوعی وجود دارد گفت:
این سوال شما را با یك جمله طنزی شروع كنم كه میگویند یك كسی گفت خسن و خسین دختران مغاویه هستند. گفتند خسن و خسین كه نیستند حسن و حسین بوده و پسر هستند؛ نه دختر و آن هم مغاویه نیست و معاویه است و اینها پسران علی هستند نه پسران معاویه. داستان صحبتهای این آقایی كه در شبكههای مجازی در باره ولایت فقیه و تهمت زدن به مخالفان مطرح شده از چند مقدمه خراب و باطل و غلط تشكیل شده و تمام آن مورد اشكال است. وی افزود: اولا این حرفهایی كه به آقای خوشبخت نسبت داده شد، خانواده و پسر آقای خوشبخت این حرفها را تكذیب كرده و گفته این حرف از ایشان درست نبوده و حرف پدر من اینگونه نیست.
نكته دوم آنكه آن چیزی كه به عنوان روایت مطرح شده، آن روایت هم در مورد اهل بدعت است نه در مورد كسی كه مخالف ولایت فقیه یا نقدی به ولایت فقیه داشته باشد. چون بسیاری از فقها مبناء ولایت فقیه را قبول ندارد. وانگهی ما در باب نقد ولیفقیه، هم از حقوق مردم است. امیرالمؤمنین در اصول کافی بابی و در نهجالبلاغه در چند جا روایت داریم که یكی از حقوق مردم نصیحت ائمه مسلمین و یكی از وظایف جامعه میداند كه اگر انتقادی نسبت به حاكم مسلمین دارد و اختلافنظری دارد بیان کند، این کار را هم آشکار و پنهانی انجام دهد. در زمان امیرالمؤمنین، كسانی در حكومت او حاضر بودند كه با ایشان مخالف بودند، رسما میآمدند و در مسجد، اعتراض و نقد خود را مطرح میكردند و كسانی كه میخواستند در مقابل این افراد بایستند امام علیه السلام میگفتند بگذارید که سخنش را بگوید. حتی در خطبهای امام علی از مردم میخواهد که مردم سخنان خودشان را بگویند و بدون تصنع و مجامله هم بگویند و در جائی میفرمایند تا زمانی که مخالفان دست به اسلحه نبردند حرفهایشان را بزنند و نقد كنند. من حتی حقوق بیتالمالشان را قطع نمیكنم.
وی تصریح کرد: ثالثاً آن روایتی را هم كه در ابتدای مصاحبه آن آقا به استناد آن نقل كرده و گفتم در بحث بدعت است؛ باهتوهم به معنای بهتان زدن نیست، به معنای مبهوت كردن است. یعنی چنان سخن بگوئید و استدلال کنید که دیگر پاسخ نداشته باشند. چنانکه ابراهیم در داستان گفتگوی خود با نمرود از این کلمه در استدلال خود استفاده کرد.
در معنای این روایت از سوی فقهای معاصر و افراد زیادی بحث و بررسی شده و این حدیث را موشكافی كردهاند و گفتهاند كه معنای این روایت را کسانی به اشتباه گرفتهاند كه به اهل بدعت تهمت بزنید. گفتند باهتوهم مانند آن آیهای است که در سوره بقره: آیه 258: فَبُهِتَ الَّذِی كَفَرَاست، یعنی آنچنان استدلال، دلیل و منطقی بیاورید كه آنها مبهوت و ساکت شوند.
رابعا: برفرض كه كسی بگوید این حدیث مربوط به اهل بدعت است و به معنای بهتان زدن است، و به جز آنكه به بحث ولایت فقیه و نقد حكومت و حاكم کاری ندارد، اگر این مسأله به این معنا باشد باز مشکل آن ناسازگاری با قرآن است. قرآن كریم به صراحت درباره حتی غیرمسلمانها میگوید: «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیرِ عِلْمٍ» یعنی آنهایی كه غیر خدا را میپرستند شما دشنامشان ندهید. در نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین وقتی دید لشگریان خود، معاویه را دشنام میدادند فرمود: «اِنّی اَکرَهُ لَکُم اَن تَکونوا سَبّابین» من خوشم نمیآید؛ شما هركاری که او انجام داده است را نقد کنید اما دشنام ندهید. وقتی دشنام دادن حرام باشد، تهمت زدن که مشتمل بر دشنام است نیز حرام است. همچنین تهمت زدن با هیچ اخلاق عقلی و دینی سازگار نیست. اینكه كسی بخواهد اهل بدعت را، نه كسی كه حكومت را نقد میكند، بخواهد به جای اینكه نقد كند به او دروغ و تهمت بزند. چون دروغ و بهتان حرام و قبیح است. برخلاف سیره اهل بیت علیهم السلام است.
وی افزود: بنابراین آن روایت حتی اگر هم به ظاهر چنین معنایی داشته باشد، ما قاعده و قانون عرضه روایات به قرآن داریم. اگر روایتی همسو با قرآن نبود، آن را كنار میگذاریم و قبول نمیكنیم. یك حدیث نمیتواند در مقابل محكمات قرآن كریم و اصول مسلم عقلی مثل زشتی بهتان ایستادگی كند. پس چنین روایتی نه به لحاظ ثبوتی و نه به لحاظ اثباتی اگر به معنای جواز تهمت زدن باشد، قابل قبول نیست؛ یعنی اولا آن روایت ربطی به انكار ولایت فقیه ندارد، دلیل آن است كه خیلی از فقها و بزرگان ما اصلا ولایت فقیه را قبول ندارند. آیتالله اراكی و آیتالله خوئی و بسیاری از فقهای معاصر مانند آیتالله تبریزی، و دیگر و دیگران و در گذشته علمای بسیار ولایت فقیه را قبول نداشته و ندارند. محقق خراسانی استاد کل علمای بزرگ ولایت فقیه را قبول نداشت. علمای بسیاری از قدیم و جدید اصلا ولایت فقیه را قبول ندارند یا فقهایی بودند كه ولایت فقیه را نقد میكردند. پس باید بتوان بر اساس این گفته به همه این علما تهمت زد. واقعا که سخن بسیار سخیفی و از روی نادانی است. بگذریم که ازاین که اصل آزادی از اصول مسلم قانون اساسی و از شعارهای انقلاب و از حقوق اولیه هر انسانی است که امیرالمؤمنین به آن اشاره میکند.
وی تصریح کرد: از همه این موارد كه بگذریم، دو نكته اصلی در این سخن است. این آقایی كه میگوید اگر كسی منكر ولایت فقیه باشد میتوان او را سب كرد و به او تهمت زد، وقتی چنین روحانی، چنین حرفی میزند؛ آیا مردم میتوانند به سخنان دیگر او اعتماد کنند. کسی که در حق مخالفان این چنین با تهتک سخن میگوید، چه جای اعتمادی به سخنان دیگر او است. آیا حرفهای دیگر او در حوزه دین قابل قبول است؟ یعنی حتی اگر از بحث كتاب و سنت بگذریم، به لحاظ عقلی كسی كه دروغگو، دشنامدهنده و تهمتزننده است، آیا حرفهای دیگرش در جای دیگر هم قابل قبول است؟ آیا مردم به چنین روحانی و چوپان دروغگو اعتماد میكنند؟ این از همان جاهایی است كه علمای بزرگی از ما گفتند وقتی كاسه دین و حكومت یكی شد هم دین و هم حکومت خراب میشود.
آیتالله ایازی گفت: حكومت باید كار كارشناسی و علمی در تصمیماتش انجام بدهد و قداست پذیر نیست، نمیتواند آزادی مردم را بگیرد و جایگاه دین هم باید مستقل باشد و نمیتواند در خدمت قدرت باشد.
پس اولین نتیجهگیری آن به لحاظ نتیجه این است كسی كه در اینجا این حرفها را میزند با قداست دین بازی میكند، دین را زیرسوال میبرد و از آن ارزش اخلاقیاش و حقیقت منصرف میكند. شما دعای مكارمالاخلاق امام سجاد (ع) را که میفرماید: «وَ هَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ، در باب حق دشمن میگوید: «وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ، خدای به جای بغض و کینه در حق دشمنان به من محبت عنایت کن. درباره مخالفان و دیگران چه میگوید: «وَ حَلِّنِی بِحِلْیةِ الصَّالِحِینَ، وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ کظْمِ الغَیظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، مرا به زیور صالحان زینت ببخش. لباس زینت متقین عنایت بپوشان. در توسعه عدالت و فرونشاندن خشم و خاموش کردن جنگ و نزدیک کردن میان مردم. این آموزههائی است که ائمه ما یاد داده و ما اگر مكارم اخلاق نداشته باشیم آن دین چه دینی خواهد شد؟ دینی که ملعبه و بازیچه قدرت و افراد نادان شد كه برای منافع و بقای خودش حاضر است دروغ بگوید، تهمت بزند و آبروی مردم را ببرد.
اشكال دیگر این است كه روحانیتی كه طرفدار این تهمت و دروغ باشد، چه منزلتی در جامعه خواهد داشت؟ چقدر مردم به آن روحانیت كه حكومتی و عطف به قدرت داشته باشند ارزش پیدا میكند؟ پس صرفنظر از تفسیرها و روایتهایی كه مثال زدم، به لحاظ كاركردی این زیرسوال بردن ارزشهای اخلاقی و دین و روحانیت مستقلی است كه میخواهد مردم را دعوت به ارزشهای والای اخلاقی كند. كسانی آنجا برای رسیدن به مقام و نفع خودشان حاضرند به مخالفان خودشان تهمت بزنند و دشنام بدهند و این را هم به نام دین تمام كنند. تصور كنید كسانی اگر كسی اندك استشمامی از دین و اخلاق و ارزشهای اخلاقی كند آیا چنین حرفهایی را میزند؟
آیتالله ایازی در پاسخ به این سوال که ریشه این اظهارات شاذ در کجاست و چرا برخوردی با این جریانات صورت نمیگیرد گفت: جامعه ما در دو بخش قرار دارند، گروهی فرهیخته که این سخنان جز گریز از دین برای آنان ثمری ندارد و گروهی كه اگر این حرفها را بپذیرد بر پایه جهل مقدس است. یعنی دینداری مبتنیبر نادانی است. تا وقتی كه جامعه ما به آن حالت از دانش و فرهیختگی نرسیده باشد، قهرا بازار و میدان این نوع حرفهای سخیف و ضد اخلاقی داغ است. ما روایاتی در اسلام، قرآن، فرهنگ اهل بیت داریم كه بسیار متعالی هستند. اما روایاتی هم داریم كه باید نقد و بررسی شوند. اگر جهلی و نادانی باشد، قهرا افرادی به هر روایت شاذی استناد میكند و برای مقاصد هوا، دنیا و بودن در قدرت استناد میكند. لذا وای به حال اینكه این جهل همراه با منافع و حضور در قدرت هم باشد. وای به حال آن فردی كه خودش سواد و معلومات لازم را برای فهم دین نداشته باشد و یك جمله را بگیرند و پیامهای اساسی دین را فراموش كند.
آیتالله ایازی در پاسخ به این سوال که بهترین راه مقابله با این افراد چیست گفت: فكر میكنم بهترین راه، آگاهی دادن به مردم است. همیشه دستگاههای استبدادی از آگاهی و بیداری مردم میترسند و آنها را مشغول به چیزهای فرعی و جزئی میكنند و از مسألههای اصلی جامعه تغافل میکند. میدانیم كه در تاریخ اسلام یکی از کارهای بنیامیه تربیت قُصاص و مداحان قدرت بوده است. یعنی گروهی كه قصهگو بودند، شبیه برخی از همین مداحان سیاسی امروز ما كه گاهی تمجید میكردند و گاهی چیزهایی را برخلاف دین تحریف میکردند. الان یكی از مشكلاتی كه در حدیث داریم، ورود همین روایات اُموی در لابهلای احادیث مكتب اهل بیت است كه ساخته و پرداخته آن قدرتها است. این قُصاص چنین نقشی را داشتند و از جهل مردم هم استفاده میكردند. آگاهی و بیدار كردن مردم و اینكه چنین چیزهایی هم به آبادی و عمران و بهبود زندگی آنان آسیب میرساند و در عقب ماندگی و فقر و فلاکت قرار میدهد و هم به جامعه دینیشان ضرر میزند.
آیتالله ایازی در پاسخ به این سوال که آیا این نوع تفكرات را میتوان در تفكر افراد و جریانهای تندرو و افراطی دید گفت: بله، اما قبل از آنكه این تفكر افراطی باشد، شما باید ببینید، این حرفها میتواند دو انگیزه داشته باشد یکی آنكه كسی به دنبال شهرت و منافع مادیاش باشد یا دوم آنكه از روی نادانی و بیسوادیاش باشد. ممكن است عمدتا این دو نظریه باشد وگرنه بسیاری هستند كه ممکن است همان عقیده افراد را داشته باشند اما اینقدر بیمایه و بی ربط حرف نمیزنند.
آیتالله ایازی در پاسخ به این سوال یک نقدی وجود دارد که وقتی یکی از روحانیون مانند این آقا چنین صحبتی را مطرح میکنند، چرا دادگاه ویژه روحانیت که نهاد رسیدگی کننده به جرائم و تخلفات روحانیون است، یا مراجعی مانند جامعه مدرسین حوزه علمیه نسبت به این افراد هشدار نمیدهد تا شاهد تکرار این صحبتها نباشیم گفت: مسأله این است كه افرادی در جامعه حاشیههای امن دارند و پشتوانهها و حمایتهایی میشود. اگر ما نظام قضایی مستقلی داشتیم مسلما در مقابل چنین چیزی برخورد میشد که این سخنان وهن به اسلام و ایجاد نفرت کردن از دین است. اگر ما كسانی در حوزه داشتیم- كه البته داریم- و در برابر این سخنان موضع گرفتند و پاسخ دادند طبیعتا برخورد میشد. البته ما مجمع مدرسین و محققین را داریم كه معمولا بیانیه میدهد و نقد میكند اما بخشی از اینها مربوط به این است كه خود جامعه ما نسبت به این مسأله حساسیت نشان بدهد، آگاهی پیدا كند و چنین افرادی به جامعه دینی معرفی شوند.
وی افزود: من فكر میكنم همین صحبتهایی كه این آقا مطرح کرد و خود را رابط آقای خوشبخت میدانست، زمینه توجه برای جامعهای كه به چنین اشخاص و روحانیونی كه حكومتی هستند ایجاد كرده و اعتماد را از آنان سلب کرده و خودش را بیاعتبار نموده است. یعنی اگر هر دفعه دیگر هم حرف بزند، حرفهایی كه میزند و خبری و ادعائی بکند این زمینه را درست کرده که جامعه بگوید این از باب تهمت زدن است و از کجا آن حرفی كه به دین نسبت میدهد قابل قبول است و از كجا معلوم راست میگوید؟ همین حرفها، خودش را زیرسوال میبرد. این صحبت كردنها زمینه آشكار كردن چنین افرادی را فراهم کرده و آگاهی جامعه را بالا میبرد.