استاد ایازی: گسست عمیق میان نهاد روحانیت و نسل جوان و جامعه که برآمده از همراهی یا سکوت برخی روحانیون در برابر مناسبات قدرت است. این گسست، سرمایه اجتماعی روحانیت را تضعیف کرده و ضرورت بازسازی استقلال و روح انتقادی آن را فریاد میزند./ روحانیت، که ستون فقرات نهضت بود، در گام نخست متعهد به مردمیبودن، پاسخگویی و نقش پیشگام در مواجهه با تحولات اجتماعی و سیاسی تعریف شده بود، اما امروز با چالشی بنیادین مواجه است
🔴 این گفت وگو، بازخوانی تحلیلی و ژرفنگرانهای است بر پیوندهای سرنوشتساز میان شریعت و عدالت، فقه و جامعه، و دیانت و آزادی، در پرتو اندیشه امام خمینی و در گذر چهار دهه از انقلاب اسلامی
🔴 در حوزه فقه، امام خمینی با درک ژرفی از مقتضیات زمان، فقه حکومتی و مقاصدی را به عنوان راهگشایی برای پاسخگویی به مسائل معاصر معرفی کرد و بر تحول در شیوه استنباط تأکید ورزید؛ تحولی که از تفکر صرفاً فردی و اخروی به فهمی جامع و عینی نسبت به مسائل اجتماعی و حقوق انسانی میانجامد
🔴 فقهی که توان پاسخگویی به پیچیدگیهای نوظهور حقوق زنان، آزادی اندیشه و حکمرانی دموکراتیک را داشته باشد، لازمه بقا و تعالی حوزه است
🔴 روحانیت امروز، در میانه بحرانهای ساختاری اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، نیازمند بازتعریف نقش خود به عنوان نهاد انتقادی، روشنگر و عدالتخواه است؛ نهادینی که با پرهیز از همسویی بیچون و چرا با قدرت، صدای راستین مردم باشد. این گفتگوها، پلی است میان میراث سترگ امام و ضرورتهای نوین، فراخوانی است برای روحانیتی زنده، پویا و در خدمت عدالت و آزادی
اندیشه ما- در آستانه سی وششمین سالگرد ارتحال ملکوتی (ره) امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران اندیشه ما گفت وگویی اختصاصی را در مورد بازخوانی رسالت تاریخی و اجتماعی حوزه علمیه در چهار دهه پس از انقلاب
با آیت الله سید محمد علی ایازی، از مجتهدان نو اندیش واستاد درس خارج فقه واصول حوزه علمیه قم انجام داده که مشروح گفت وگویی استاد ایازی را به شرح زیر می خوانید:
مقدمه :
چه کسی میتواند انکار کند که روحانیت، ستون فقرات نهضت امام خمینی بود؟ همان نهادی که در دل سنت زیست، اما پرچم تحول را بهدوش کشید؛ در متن دین ریشه داشت، اما به مسائل روز پاسخ داد؛ و در بحرانیترین پیچ تاریخ معاصر، خود را در معرض آزمونی بزرگ قرار داد: پیوند شریعت با عدالت، فقه با جامعه، دیانت با آزادی. اکنون اما، چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این پرسش بیش از هر زمان دیگری بر پیشانی زمانه ما نقش بسته است: روحانیت امروز، با رسالت تاریخی خویش چه نسبتی دارد؟ آیا همچنان در خط مقدم فهم و حل مسائل مردم ایستاده؟ آیا از آراء اجتماعی امام خمینی تنها الفاظ مانده یا روح و حقیقت آن نیز در تصمیمات و مناسبات جاری نهادهای دینی جاری است؟ ما در این پرونده گفتوگویی، پای صحبت مجتهدین، استادان و نواندیشان حوزوی نشستهایم؛ آنان که در متن حوزه زیستهاند، اما به حاشیههای خاموش آن نیز حساساند؛ آنان که میراثدار سنتاند، اما نه اسیر آن؛ متفکرانی که دغدغه امروز و فردای روحانیت را دارند، نه فقط دیروزِ آن را. این گفتوگوها نه برای ستایش است، نه برای نفی؛ بلکه تلاشی است برای بازخوانی جدیِ یک میراث فکری و پرسشگری جسورانه از جایگاه کنونی آن. بیایید صادقانه و مسئولانه از خود بپرسیم:
اگر امام امروز در میان ما بود، چه انتظاری از روحانیت میداشت؟
نسبت روحانیت با مردم در اندیشه امام خمینی؛ از پیشوایی تا پاسخگویی
اندیشه ما: با توجه به تأکید امام خمینی بر مردمیبودن روحانیت، امروز نسبت روحانیت با مردم چگونه تبیین میشود؟
آیت الله سید محمد علی ایازی : روحانیت همواره نیروی خود را از مردم میگرفته است. منزلت روحانیت به میان مردم و صدای مردم بودن بوده است. در کنار پاسخگوئی به مسائل دینی، حل اختلافات، در بحرانهای اجتماعی مثل سیل و زلزله یار و یاور مردم بودن شناخته شده است. وقتی جایگاه روحانیت ارتقا یافته که در برابر ظلم و تعدی حکومتها که صدای مردم بشود و نه اینکه ستمهای قدرتها را توجیه کند.
اندیشه ما: آیا فاصلهای میان نهاد روحانیت و جامعه بهویژه نسل جوان به وجود آمده است؟ اگر بله، علل این شکاف چیست؟
استاد ایازی : به دلائل مختلف این منزلت دچار خدشه شده است. شکاف میان روحانیت آمدن نسلی از روحانیت برای توجیه رفتار حکومت بوده است. در افکار عمومی، ائمه جمعه و بسیاری از ائمه جماعت منصوب حکومت، کسانی که در پستهای سیاسی قرار گرفته و در صدا و سیما چهره آنان نمایان است، آن نقش تاریخی و سنت عملی روحانیت انجام نمیشود و در تلقی مردم این روحانیون توجیهگر ستمها و ضعفهای دستگاه حاکمه است.
اندیشه ما: چگونه میتوان اعتماد عمومی را با حفظ استقلال روحانیت بازسازی کرد؟
آیت الله ایازی : روحانیت به نقش های پیشین خود باز گردد. این ما شاهد توجه مردم به روحانیت سنتی هستند آنانی که اگر فعالیت آنچنانی در حمایت از مردم ندارند، اما ضعفها و رفتارهای غلط را هم توجیه و دفاع نمیکنند. دعاگو و ثناخوان حکومت نیستند. هرچند مردم توقع بیشتری دارند. اما نگاه کنید نماز جماعتهای این دسته از روحانیت، مجالس دینی آنان در مقایسه از رونق بیشتری برخوردار است.
محور دوم: فقه در خدمت جامعه یا در حاشیه آن؟ بازخوانی رسالت فقه اجتماعی در اندیشه امام خمینی
اندیشه ما- امام خمینی بر فقه حکومتی و نقش اجتماعی فقیه تأکید داشتند. به نظر شما، آیا امروز فقه ما از عهده این رسالت برمیآید؟
اندیشه ما- سخن آیتالله خمینی در فقه حکومتی ناظر به بالندگی آن بوده است. واقعیت توسعه جامعه و پیائی فقه از ضرورتهای فقیه آگاه است. به عنوان نمونه میتوان از نامه ایشان به یکی از شاگردانش یاد کرد، به ویژه آنجا که مینویسند:”…و بالجمله آنگونه که جنابعالی از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید بکلی باید از بین برود و مردم کوخ نشین بوده و یا برای همیشه در صحراها زندگی نمایند…،[1] در پیامی خطاب به شورای نگهبان این نگرانی را ابراز کرد و فرمود: تذکری پدرانه به اعضای عزیز شورای نگهبان میدهم که خودشان قبل از این گیرها، مصلحت نظام را در نظر بگیرند، چرا که یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پر آشوب کنونی نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیمگیریها است. حکومتْ فلسفه عملیِ برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلی و خارجی را تعیین میکند؛ و این بحثهای طلبگی مدارس که در چهارچوب تئوریهاست، نه تنها قابل حل نیست که ما را به بنبستهایی میکشاند که منجر به نقض ظاهری قانون اساسی میگردد. شما در عین اینکه باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد- و خدا آن روز را نیاورد- باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد». (صحیفه امام، ج 21/217-218).
خود ایشان در سخنی دیگر این مشکل فقه کنونی را ناظر به روح و مقصد حکم بازگو کرده است: و به صورت شگفتانگیزی از موضوع مقاصد در تفسیر و فقه دفاع کرده تا جایی که تفسیری که این جهت را برجسته نکند، تفسیر نمیداند، کاری که در این بحث زوایای آن روشن نشده است. درحالی که به دلیل ساختار فکری، اندیشه مقاصدی ایشان در تحلیل زبان قرآن با رویکرد عرفانی است، اما با این همه در مواردی این كار را در فقه انجام داده، و بحث را حساستر كرده است، چیزى كه در دوره معاصر نگران شده، كه مبادا اسلام متهم به عدم توانایى در اداره جهان گردد.[2] و فقها متوجه نباشند و درك نكنند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نیست.[3] در حقیقت هدف ایشان از طرح فقه مقاصدی برای خروج از بحران فقهی و استفاده از روش متعارف برای درك بهتر دین و پاسخگوئی به نیازهای معاصر است. مقاصد دلیل هیمنه بر شریعت نیست. اینکه کسانی بگویند توجه به مصلحت و مقاصد اری غیر شیعی است و یا بگویند فقهای بزرگ به آن توجه نکردهاند. برعکس ایشان توجه به مقاصد و اهداف دین و شریعت چون عدالت و کرامت انسان وسیله برونرفت از چالشهاست، ازاین رو ایشان در مواردی از این شیوه در فقه بهره مىگیرد و اشاره به تأویلات مقاصدی در حوزه احكام میزند که گاه جنبهاى خاص از استفاده از نص قرآن كریم دارد.[4]
اندیشه ما: نسبت فقه با مسائل نوپدید اجتماعی و حکمرانی را چگونه میتوان بازتعریف کرد؟
آیت الله ایازی : یکی دیگر از شاخصههای فقیه آگاه و پوینده، توجه به اشکالات جدید و پاسخ به آنهاست. چنین آگاهی موجب آن میشود که این دسته از فقیهان در مقام استنباط، مسائل را بهگونهای طرح و بررسی کنند که به آن شبهات توجه شود و یا در مقام دفاع از حکم برآیند و تبیین احکام، ناظر به مسائل و پاسخ به چالشهای فقهی باشد. این رویکرد متمایز از روش فقهای پیشین است که گویای زمانشناسی و مخاطب محوری است. نمونه این رویکرد طرح مسائل مستحدثه (احکام مدنی ازدواج، طلاق، حدود و دیات و انواع مجازاتها) به شیوه و بیان جدید است. البته فقیه در مقام طرح فروعات و تکثیر مسائل است، اما فاصله میان فهم نسل قدیم و نسل جدید- به دلیل تغییر در مناسبات اجتماعی و تحول در نظام سیاسی- رخ داده است. درگذشته این رویکرد وجود داشته و هر عصرى این شبهات به اقتضای زمانه خود بوده که میتوان در دسته بندی زیر ملاحظه کرد:
1) گاه شبهاتى است به ارث رسیده از گذشته که مخالفان دوباره آنها را به زبان دیگری مطرح كردهاند.
2) گاه در برخورد با تحولات اجتماعى و یا عملكرد دینداران این اشكالات به وجود آمده است.
3) طرح مسائل علمى جدید زمینه سؤال و طرح شبهه تعارض دین و علم را فراهم ساخته است. مثل شبهات در تعارض فقه با حقوق بشر، حقوق زنان، تعارض با احکام مدنی (تعدد زوجات، اختیارات مرد) و شکاف میان فقه و علوم جدید (امکان قطعی رؤیت هلال).
4) ناسازگاری با عرف موجود؛ زیرا مسائلی است كه در گذشته ناسازگاری با عرف مردم نداشته و اکنون با تغییر مناسبات فرهنگی و حقوقی دچار دگرگونی شده است، مانند بردهداری، تعارض علم و دین در حوزه توصیف پیدایش انسان، جهان، یا تعارض عقل و دین، مسائل خاص، مانند حقوق زن، ارتداد، آزادیاندیشه و بخشهایی از زندگی پیامبر که ناظر به گرفتن زنان متعدد یا جنگهای پیامبر (غزوات پیامبر). یا در احکام خاص فقهی مثل قتل فرزند توسط پدر، زدن زن توسط شوهر. این شبهات در عصر جدید مطرح شده است.
اندیشه ما: چه تحولاتی در اجتهاد مورد نیاز است تا فقه همچنان پاسخگو و روزآمد باقی بماند؟
آیت الله سیدمحمد علی ایازی : یكى از شاخصههای مهم فقه در نگاه نواندیشان تغییر در ذهنیت آنان در شیوه استنباط است؛ تحول از نگاه فردى و اخروى، به دیدگاه اجتماعى و عىنی است. تحول استنباط در مفاهیمی که به صورت کلی و عام در حوزه جامعه مطرح است. این رویكرد، در نخستین گام نیازمند دغدغهمندی فقیه نسبت به مسائل کلان جامعه و روند کلی حیات اجتماعی است. فقه اجتماعی را نمیتوان فارغ از اتفاقات جامعه و بیاعتنا به روند حوادث و چالشهای فکری آن دید. مثلا نمیتواند شرایط دختران کم و سال و ازدواجهای کودک همسری را ببیند و باز حکم به جواز ازدواج دختر قبل از سن رشد عقلائی بدهد. نمیتواند خشونت علیه زنان را به ویژه در خانوادههای فقیر ببیند، باز دست همسر را در اعمال حق زوجیت باز بگذارد. نمی¬تواند حکم به تنبیه را برای شوهر محفوظ بدارد (برفرض¬که چنین حقی از آیه 34 نساء قابل استفاده باشد)و سوء استفاده¬ها و تغییر شرایط را نادیده بگیرد.
روحانیت و مسئولیت تاریخی در بحرانهای امروز؛ از شعار تا عمل
اندیشه ما- در شرایط فعلی کشور—اعم از بحرانهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و بیاعتمادی عمومی—چه مسئولیتی متوجه نهاد روحانیت است؟
آیت الله سید محمد علی ایازی : روحانیت باید در کنار مردم باشد و هم به حاکمان تذکر دهد و هم برای راه حل برون رفت از وضعیت کشور مثل شرایط کم آبی به مشکلات محیط زیست به رعایت طبیعت، صرفه جوئی در آب و حمایت از گروههای مدافع از محیط زیست بپردازد.
اندیشه ما: آیا روحانیت امروز توانسته نقش انتقادی و روشنگرانهای که امام بر آن تأکید داشتند را ایفا کند؟
آیت الله سید محمد علی ایازی : یکى از نگرانیهای جدّى مصلحان اجتماعی و اندیشمندان دینی در سده اخیر بیتفاوتی جامعه علمی و فقیهان نسبت به رواج گسترده خرافات و غلوها است، این در حالی است که بخشی از مسئولیت عالمان در قرآن و روایات، ضرورت مبارزه با آن، شمرده شده است؛ مانند نکوهشى که امام حسین(ع) از علمای زمانه خود کرد. فقه اجتماعی تنها متکفل بایدها و نبایدهای عملی نیست، روشن کردن عقاید خرافی و بدعتها همواره در میان دو جریان افراطی و تفریطی از وظایف این فقه است. جریان وهابیت که هر نوع وسیلهجوئی و توسل و حتی زیارت را بدعت و شرک و انحراف از دین میداند و جریان تفریطی که برای ابراز محبت اهل بیت و همراهی با مصائب را با هروسیله و روشی و هرگونه رفتار و سخنی را جایز و فضیلت میشمارد.
اندیشه ما: سکوت یا همراهی برخی لایههای روحانیت با روندهای مسئلهدار حکمرانی، چگونه قابل تحلیل است؟
آیت الله سید محمد علی ایازی : این رفتار موجب آن شده است که کاسه دین با کاسه حکومت شود و همه ضعفها و ناکارامدیها و ستمها و بی توجهی به توسعه کشور به حساب روحانیت تمام شود.
[1]. صحیفه امام، ج21، ص151.
[2] ـ خمينى، صحيفه امام، ج 21، ص 292. در بحث حرمت مجسمه و نقاشی به مقصد تحریم اشاره میکند(مکاسب، ج1، ص 257)
[3] ـ همان، ج 21، ص47و 100.
[4]. به عنوان نمونه ر. ک: خمينى، روح الله، مكاسب محرمه، ج 1، ص 257، چاپ جديد مؤسسه نشر و تنظيم آثار.