دکتر مصطفی دلشاد تهرانی: خودخداپنداری،مادر گناهان کبیره در حکومت است/ اگر درآمدها و هزینه ها روشن نباشد، قطعا فساد پیش می آید
بعضی واژه ها یا نگاه ها آنقدر گفته و شنیده می شوند که بار معنایی خود را از دست می دهند. شاید نه شنیدن و نه گفتن های گاه و بیگاه و اینکه این گناه و آن گناه کبیره است، چنین حالتی را برای این مفهوم در امروز ما شکل داده باشد، اما هنوز زاویه ای هست که کمتر تریبون های عمومی از آنجا به مفهوم گناه نگاه کرده اند. این گناه که به کوچک و بزرگ تقسیمش کرده اند و بودنش آتش در نهال رشد و کمال انسان می اندازد و می سوزاند و کوتاه نگهش می دارد، در حکومت چگونه تعریف می شود؟ اسلام برای حکومت ها هم به کبیره بودن برخی گناهان هشدار می دهد؟ آنچه درد امروز جامعه است و آه از نهاد مردم بر آورده، از دزدی های چند هزار میلیاردی و فیش های حقوقی چند ده میلیونی مدیران دولت های مختلف گرفته تا خون ها و مجازات های زیر پرسش، چقدر در انذار دادن های دین مورد توجه بوده است؟ آیا برای حکومت هم گناه کبیره ای تعریف شده است؟
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی که برای همه حرف هایش استنادی از قرآن یا نهج البلاغه دارد، تفاوتی جدی میان گناه کبیره در حکومت با گناه کبیره در سطح فردی قایل و معتقد است که خودخداپنداری و توهم تسلط بر دیگران، مادر گناهان کبیره در حکومت است، با خرد کردن گناهان کبیره در حکومت، برخی از آنها را توضیح می دهد و می گوید: حکومت باید شفاف باشد. هرجا روابط پنهانی، پنهان کاری، قراردادهای پنهان و رفت و آمدهای پنهانی وجود دارد، فساد و خیانت هم هست. عدم شفافیت بستر ساز فساد است. همه چیز جز اسرار نظامی باید شفاف باشد.
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی در گفت وگو با شفقنا با طرح این پرسش که «مراد از گناه کبیره چیست و با چه شاخصه ای به گناهی، کبیره می گوییم؟» اظهار کرد: از مجموع آیات قرآن، روایات و همینطور نکاتی که فقیهان مطرح کرده اند، می توان استفاده کرد که شاخصه های گناه کبیره، این موارد را شامل می شود: یک؛ هر معصیتی که برای آن، عذاب آتش جهنم یا یک عقاب وعده داده شده باشد. دو؛ معصیتی که با آن به شدت برخورد شده باشد. سه؛ معصیتی که نسبت به بقیه معصیت ها بزرگ و جدی مطرح شده باشد. چهار؛ معصیتی که عقل بر بزرگ بودن، کبیره بودن و پرخطر بودن آن حکم کند. پنج؛ بر عملی به عنوان کبیره، نصی وارد شده باشد. اگر عملی شامل این پنج مورد یا شبیه آنها باشد، گناه کبیره خوانده می شود.
گناه کبیره در حکومت با گناه کبیره در سطح فردی تفاوت جدی دارد
او با بیان اینکه اصطلاح تقسیم به کبیره و صغیره در آموزههای علی (ع) نیز آمده و در نهج البلاغه هم در دو عبارت، این تقسیم بندی وارد شده است، گفت: بر این اساس این تقسیم بندی درستی است، اما در حوزه حکومتی؛ از مطالب امیرمومنان(ع) به ویژه در نهج البلاغه استفاده می شود که وقتی فردی در جایگاه قدرت قرار می گیرد و امکان اعمال قدرت برایش فراهم می شود، این مساله با امور فردی به طور جدی فرق دارد. این به دلیل امکانی است که قدرت برای انسان فراهم می کند و همینطور به دلیل میدان کار انسان در حکومت، آثار، لوازم و پیامدهای آن.
ظلم از جایگاه حکومتی بخشودنی نیست
این پژوهشگر در توضیح اینکه وقتی فردی در جایگاه حکومتی قرار می گیرد، حتی بعضی امور که ممکن است در حیطه فردی، چندان نسبت به آن شدت وجود نداشته باشد، در آنجا شدت پیدا می کند، تصریح کرد: حساب ظلم به خود و ظلم به دیگران آن هم از جایگاه حکومت کاملا متفاوت است. بر فرض کسی ظلم فردی انجام می دهد یعنی به خودش ظلمی می کند. خدا این را با توبه می بخشد و شخص رها می شود، اما وقتی ظلم وارد جامعه می شود و در جایگاه حکومت و نسبت به مردم صورت می گیرد، دیگر واگذاشتنی نیست و فرد باید مجازات شود و نیز جبران مافات تا حد امکان صورت گیرد و اگر گریزی انجام شود و پیگیری نشود مجازات آن جهانی به طور قطع وجود دارد و کسی از آن گریز ندارد . امام علی (ع) در ضمن خطبه ای که مطابق نسخه دکتر صبحی صالح خطبه شماره ۱۷۶ نهج البلاغه است فرمود: «بدانید که ظلم بر سه گونه است: ظلمی که آمرزیده نمی شود، و ظلمی که واگذاشته نمی شود، و ظلمی که آمرزیده می شود و بازخواستی از آن نمی شود. و آن ظلمی که آمرزیده می شود، ظلم بنده بر خویش در برابر برخی از لغزش های ناچیز است. و آن ظلمی که واگذاشته نمی شود، ظلم برخی از بندگان بر برخی دیگر است. مجازات آن بسی سخت است و همچون زخم برداشتن از کارد یا ضربه های تازیانه نیست، بلکه مجازاتی سخت است که این زخم ها در برابر آن ناچیز است.»
از آموزه های امیرمؤمنان (ع) می توان دریافت که این امر در حکومت به مراتب بسیار سخت گیرانه تر و شدید تر است.
جبران ظلم ها در امور حکومتی بسیار دشوار بلکه ناممکن است
او ادامه داد: در ظلم های اجتماعی و حکومتی راهی جز بازگشت و جبران وجود ندارد که البته در امور حکومتی، جبران کردن ظلم ها بسیار بسیار دشوار بلکه در موارد عمده ناممکن است. پیمان شکنی، خیانت، دروغگویی، خلف وعده، فریب دادن، اسراف، ریختن خون بی گناه، بردن آبروی افراد، شکستن کرامت انسان ها و زیر پا گذاشتن حقوق، همگی گناه کبیره هستند. گاهی فردی این کار را نسبت به خود انجام میدهد و گاهی در جایگاه حکومتی انجام می گیرد که به طور قطع شدت آن بیشتر و مجازات آن سخت تر است.
احتجاب مسوولان از مردم و شهوت تغییر از گناهان کبیره حکومتی است
دلشاد تهرانی با بیان اینکه آثار، لوازم و نتایج گناه کبیره در سطح حکومت، آن را شدیدتر می کند وگرنه این موارد در هر دو جایگاه، گناه کبیره است، گفت: البته ممکن است در حکومت مواردی مثل احتجاب مسوولان از مردم مشاهده شود که در جایگاه غیر حکومت، چندان معنا نداشته باشد . احتجاب مسوولان از مردم یعنی مسوولان در دسترس مردم نباشند و مردم نتوانند رو در رو مشکلات خود را با آنها مطرح کنند، اصلاًدیده نشوند و در میان مردم رفت و آمد نکنند که در روایات پیامبر(ص) محرومیت از رحمت و بخش خدا بر آن بار شده است. مثلا در حدیثی آمده است که هر زمامداری که در درگاه خویش را بر روی ارباب نیاز و حاجت ببندد، خداوند رحمت خود را بر او در هنگام نیاز و حاجتش ببندد . در برخی روایات تعبیر شده که درهای آسمان بر او بسته شود یا میان او و بهشت دیوار ها کشیده شود .
او ادامه داد: با چنین تعبیرهایی می توان گفت احتجاب مسئولان از مردم و بی خبری از دردها و مشکلات آنان از گناهان کبیره محسوب می شود . امام علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر او را از این امر سخت پیرهیز داده و فرموده است: «هرگز نباید روی نهان کردن تو از شهروندانت به درازا کشد، زیرا روی نهان کردن سرپرستان از شهروندان ، نمونه ای است از ایجاد تنگنا و کمی دانش از کارها. و روی نهان کردن از مردم باعث می شود که از آن چه در پس پرده مانده بی خبر بمانند، در نتیجه بزرگ در نزدشان کوچک می نماید و کوچک بزرگ وانمود می شود، و زیبا را زشت می پندارند و زشت را زیبا، و حق و باطل به هم آمیخته می گردد. »
این استاد دانشگاه افزود: زمامداران نمی توانند در تمام اوقات در میان مردم و در ارتباط مستقیم با آنان باشند و طبیعی است که آنان گذشته از زندگی شخصی ، باید به کارهای حکومتی بپردازند، ولی نباید مجموعه کارها و مدیریت زمان آنان به گونه ای باشد که احتجاب پیش آید. نمونه دیگری که باید از آن اجتناب کرد شهوت تغییر است.
او در توضیح معنای شهوت تغییر اظهار کرد: شهوت تغییر یعنی شما وارد یک اداره می شوید، می گویید همه باید عوض بشوند، چه آن کس که خوب است چه آن کس که بد است. چه کسی که شایسته است، چه کسی که ناشایسته است. همه کارکنان باید تغییر کنند چون این افراد متعلق به رژیم، دولت و مسوول گذشته بوده اند. بله! انسان ناشایست، ناتوان، ضعیف و بدکار به طور قطع باید عوض شود، اما اگر کسی شایسته باشد، چطور؟ او را هم باید با دیگری جایگزین کرد؟ حتی اگر یک فرد ناشایسته جای آن قرار بگیرد؟ به نظر می رسد این موارد هم گناه کبیره در حوزه حکومتی است. امام علی (ع) در این باره در عهد نامه مالک اشتر چنین فرموده است : «و سنت شایسته ای را که بزرگان این امت بدان رفتار نموده اند و مردمان بدان وسیلت به هم پیوسته اند و شهروندان بر پایه آن سر و سامان یافته اند مشکن و برهم مریز . و هرگز روشی را پدید میاور که چیزی از سنت های شایسته گذشته را زیان رساند، که در نتیجه پاداش نیک آن برای کسی بماند که آن ها را برنهاده است، و بار سنگین گناه آن بر دوش تو که آن را شکسته و زیر پا نهاده ای .»
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در نهج البلاغه به ویژه در بخش نامه ها موارد فراوانی وجود دارد که بیانگر مطالبی درباره این موضوع و نیز خطوط حاکم و خطوط قرمزی است که باید در حکومت رعایت شود ، گفت: دو عهدنامه در نهج البلاغه وجود دارد؛ یکی عهدنامه ی مالک اشتر یعنی نامه ۵۳ و دیگری عهدنامه ی محمد ابن ابی بکر یعنی نامه ۲۷. برای داشتن تصویری روشن از این بحث به نظر می رسد بهترین متن، عهدنامه مالک اشتر باشد. بقیه مطالب نهج البلاغه و دیگر آموزه های امیر مومنان(ع) نیز به آن کمک می کند. امیر مومنان(ع) در اوایل عهدنامه ی مالک اشتر، بیانی بسیار قابل توجه دارد که نشان می دهد گناهان، معصیت ها و خلاف ها در جایگاه قدرت و در حکومت چقدر با سایر موقعیت ها فرق دارد.
انسان با ارتکاب خلافی حکومتی در جنگ با خدا قرار می گیرد
او با اشاره به این عبارت حضرت به مالک که « ولا تنصبن نفسک لحرب الله؛ مبادا هرگز خودت را در جایگاه جنگ با خدا قرار دهی» بیان کرد: اگر انسان در حکومت، خلافی مرتکب شود، خود را در جایگاه جنگ با خدا قرار داده است. بعد از آن حضرت ادامه می دهند که «فإنه لا ید لک بنقمته؛ تو را توان تحمل و برتافتن کیفر خدا نیست» یعنی کیفر در اینجا بسیار بسیار سخت است. «ولا غنی بک عن عفوه ورحمته؛ تو بینیاز از بخشش و رحمت خدا نیستی» بنابراین باید بسیار مراقب بود.
استبداد و خودرأیی یکی از بزرگترین گناهان کبیره در حکومت است
دلشاد تهرانی با اشاره به ادامه این بیانات حضرت علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر گفت: حضرت، بعد از این سخن ، یکی از بزرگترین جرم ها و سخت ترین گناهان کبیره در حکومت را مطرح می کند که آن استبداد، خودرأیی و خودکامگی است. فرموده است که «ولاتقولن انی مؤمّر آمر فاطاع؛ مبادا هرگز بگویی از من فرمان دادن است و از دیگران اطاعت کردن» یعنی مبادا چنین بگویی که در برابر من چون و چرا نباید کرد، کسی نباید من را نقد کند و نباید به من اعتراض داشته باشید.
سختترین مجازات برای کسی است که به نام دین استبداد می کند
او با بیان اینکه حضرت بعد از این ، به بیان پیامدهای استبداد و خودکامگی در حکومت می پردازد، اظهار کرد: بعد از آن گفته شده است که «فان ذلک ادغال فی القلب و منهکه للدین و تقرب من الغیر؛ این موجب تباهی قلب، بی آبرویی و ضعف دین و نزدیک شدن به دگرگونی است». یعنی کسی که به ویژه از جایگاه مسلمانی، به نام دین و اسلام و با چهره ی دینی و اسلامی، استبداد و خودکامگی می کند، بدترین پیامدهای شخصی ، دینی و اجتماعی سیاسی را به بار می آورد و بالطبع سختترین مجازات الهی برای او است.
استبداد در جایگاه حکومت، جامعه را به سمت بی دینی می برد
این نویسنده و پژوهشگر حوزه دین با اشاره به اینکه حضرت سه پیامد هم برای استبداد به نام دین می فرمایند، گفت: یک اینکه چنین انسانی، خود و قلبش تباه می شود. دوم اینکه موجب بیدینی و ضعف در دین می شود یعنی اگر کسی در جایگاه حکومت، استبداد و خودکامگی کرد، جامعه را به سمت بیدینی می برد و این بزرگترین جرم است. این بزرگترین جرم است که اقدام کسی، انسانها را به دین، اخلاق و زندگی مبتنی بر کمالات و کرامت ها بدبین و از آن زده کند. از این جرم، بزرگتر نمی توان تصور کرد. سوم این که این کار، اوضاع را نزدیک به دگرگونی یعنی نزاع، درگیری، آشوب و خونریزی می کند که خود این موارد، پیامدهای سنگینی دارد. این که حضرت فرموده است « من استبد برأیه هلک » ( حکمت ۱۶۱ ) : هرکه استبداد بورزد و خودرأیی کند به هلاکت رسد ، ممکن است ناظر بر همین امور باشد .
خودخداپنداری و توهم تسلط بر دیگران، مادر گناهان کبیره در حکومت است
او با قرائت ادامه بیانات حضرت، اظهار کرد: یکی از بزرگترین گناهان کبیره در حکومت که شاید مادر گناهان کبیره باشد، «خودخدا پنداری» است. خودخداپنداری یعنی کسی توهم خدایی کند و احساس کند مسلط و مالک بر دیگران است و جان و مال و ناموس دیگران در چنگ اوست و هرکاری بخواهد می تواند انجام دهد. این فراتر و بسیار بزرگتر از استبداد و خودکامگی است. وقتی انسان، خود را در چنین جایگاهی ببیند، یکی از ظهوراتش استبداد است، اما ظهورات دیگری هم دارد.
تکبر، جباریت و استبداد از خودخداپنداری برمی خیزد
دلشاد تهرانی تصریح کرد: حضرت به مالک می فرماید که «إیاک و مساماه الله فی عظمته و التشبه به فی جبروته؛ بپرهیز از به نبرد برخاستن با خدا در بزرگی او ، و همانند دانستن خود با وی در قدرت و عظمت». در ادامه می فرماید که « فان الله یذلّ کلّ جبّار و یهین کلّ مختال؛ خداوند هر جبار و گردن کشی را خوار و ذلیل و هر متکبری را بی مقدار می کند». این نشان می دهد که تکبر، جباریت و استبداد از اینجا برمیخیزد.
کمترین بی انصافی و ظلم در جایگاه حکومت، آثاری غیر قابل جبران دارد
او با بیان اینکه در ادامه بیانات حضرت، یکی دیگر از گناهان کبیره معرفی می شود که آن هم بی عدالتی، بی انصافی و تبعیض روا داشتن است، گفت: اینکه انسان در حوزه ی فردی بر فرض به خود تبعیض روا دارد یا به خود ظلم کند ، آن چنان آثار تباهی ندارد، اما کمترین بی انصافی و کمترین ظلم در جایگاه حکومت، آنقدر آثار تباه دارد که قابل جبران نیست. حضرت به مالک فرمودند: «انصف الله و انصف الناس من نفسک و من خاصه اهلک و من لک فیه هوی من رعیتک فانک الّا تفعل تظلم؛ از جانب خودت و خاندان ویژه ات و از جانب هرکس از شهروندانت که به او گرایش و وابستگی داری ، داد خدا و مردم را بده ، زیرا اگر چنین نکنی ظلم کرده ای».
او در معنای این بخش از صحبت های حضرت بیان کرد: داد خدا را بده؛ یعنی چه؟ یعنی مرزهای خدا و حریم های الهی را پاس بدار و تابع ضوابط خدایی باش. مبادا قوانین خدا را بشکنی. داد مردم را بده؛ یعنی با مردم با انصاف رفتار کن. از جانب خودت و ویژگانت –از جمله نزدیکانت، گروهت و مسوولانت- و از جانب آن شهروندانی که به آنها گرایش داری و هوای آنها را داری هم باید داد مردم را بدهی که مبادا کسی وابسته به تو، که تو به او علاقه داری، زیر چتر تو ستمی به مردم کند. اگر چنین نکنی ظلم کردهای.
خدا دادخواه هر انسانی است که مورد ظلم حکومت قرار گیرد
این استاد دانشگاه با بیان اینکه حضرت در اینجا یک تعریف می دهد، آن تعریف را در حکومت بسیار مهم خواند و افزود: هر ظلمی در حکومت، سختترین مجازات را دارد. ابتدای جمله گفته شده است که «و من ظلم عباد الله…» یعنی هر کسی که به بندگان خدا سمتی روا بدارد. تعبیر بندگان خدا هر جا بیاید و قیدی نخورده باشد، افاده ی عموم می کند یعنی همه ی انسان ها. بنابراین جمله این گونه معنا می شود که هرکس در جایگاه قدرت و حکومت به بندگان خدا، به انسانی با هر دین، مذهب، رنگ و سلیقه ای، موافق یا مخالف، بدکار یا نیکوکار و … ظلم کند، «من ظلم عبادالله کان الله خصمه دون عباده…» یعنی خدا دادستان و دادخواه اوست.
او با بیان اینکه کلمه ی خصم در اینجا به معنای دادخواه است، گفت: به این معنا که خدا او را به دادگاه الهی می کشد. «و من خاصمه الله ادحض حجته» یعنی هرکس را که خداوند دادگاهی و دادستانی کند، دلیل و توجیهش را باطل سازد. به این معنا که اگر کسی در جایگاه قدرت در حکومت به مردم ظلمی کند؛ از جمله اینکه وعده ای دهد، عمل نکند، خیانتی در دارایی های مردم کند، آدم بی عرضه ای را بر سر کار بگذارد و از آن حمایت کند، آدم ناشایسته ای را حفظ کند و شایسته ای را بر سر کار نگذارد یا شایسته ای را حذف کند ، حقوق مردم را پایمال کند ، حرمت و کرامت انسان ها را بشکند و مانند این ها ، در آن صورت خداوند، دلیل او را در این ظلم باطل می کند و هیچ توجیهی از او نمی پذیرد .
خدا هیچ گونه توجیهی برای ظلم های حکومتی نمی پذیرد
دلشاد تهرانی ادامه داد: این یعنی بر فرض خدا از بنده می پرسد که چرا این فرد ناشایست را بر سر کار گذاشتی؟ بنده توجیه می کند و می گوید که نمی دانسته است این فرد، ناشایست است. خدا می فرماید وقتی متوجه شدی چرا او را برنداشتی؟ چرا کار خلافش را توجیه کردی؟ خداوند می پرسد که چرا این آدم شایسته را برداشتی؟ بنده می گوید که به من فشار آوردند و دستور از بالا بود و … خداوند این را نمی پذیرد، چون آن فرد می توانست برود و تن به خلاف ندهد. می پرسند که چرا دارایی های مردم حیف و میل شد؟ پاسخ می دهد که من اطلاع نداشتم. خدا می پذیرد؟ می گوید تو چه کاره بودی؟ «ادحض حجته» یعنی در دادگاه عدل الهی، خدا هیچ گونه توجیهی برای ظلم های حکومتی نمی پذیرد.
ظلم حکومت به مردم عین جنگ با خداست
او با اشاره به ادامه بیانات حضرت که «و کان لله حربا»، آن را بسیار ترس آور خواند و توضیح داد: کسی که در جایگاه حکومت به مردم ظلمی کند، «حرب الله» است یعنی پیوسته در جنگ با خدا است. مُحارب نه، حرب الله! در عربی گاهی گفته می شود فلان عادلٌ یعنی فلانی عادل است و صفت عدالت دارد و ممکن است گاهی از آن دور شود، اما گاهی گفته می شود فلانٌ عدلٌ. این یعنی فلانی عین عدالت و پیوسته با عدالت است. بر این اساس ظلم به مردم از طرف کسی که در جایگاه حکومت و قدرت است، عین جنگ با خداست و آن فرد، پیوسته در جنگ با خداست.
بزرگترین جرم در قرآن، جنگ با خدا است
این پژوهشگر نهج البلاغه با بیان اینکه بزرگترین جرم در قرآن، جنگ با خدا است، گفت: سخت ترین مجازات برای کسی است که با خدا بجنگد یعنی به مردم مسلحانه تعدی کند تا این عنوان بر او بار شود. حضرت در ادامه می گویند: «حتی ینزع و یتوب» مگر اینکه خود را از آن ظلم بکَنَد و توبه کند. شرط توبه هم آن است که اصلاح و جبران کند. بر فرض فردی در جایگاه حکومت، آبروی مردم را برده است. چطور می خواهد جبران کند؟ می شود جبران کرد؟ «گیرم که آب رفته به جوی باز آید/ با آبروی رفته چه باید کرد؟» مگر این که برود تک تک همه را پیدا کند و از همه افراد، حلالیت بطلبد و رضایت آنها را کسب کند.
حساسیت نسبت به جرم های حکومتی قابل قیاس با گناهان انسان ها نیست
او ادامه داد: فردی دارایی های مردم را به باد داده است، چطور می تواند آن را جبران کند. اگر همان مقدار را هم برگرداند، آسیب های حاصل از آن را چه می کند؟ به طور مثال به دلیل از بین رفتن دارایی ها و حیف و میل شدن ها، انسان هایی بیمار شدند، به انسان هایی دارو نرسید، افرادی در اثر فقر به گناه افتادند. چطور ممکن است این آثار را جبران کرد؟ باز در ادامه، حضرت می فرمایند که «و لیس شی ء ادعی الی تغییر نعمه الله و تعجیل نقمته من إقامه علی ظلم؛ هیچ چیز مثل برپا داشتن ستمی و ظلمی به انسان ها نعمت خدا را دگرگون نمی کند و کیفر خدا را نزدیک نمی سازد». هیچ گناهی این آثار را ندارد و اصلاً قابل قیاس نیست یعنی حساسیتی که نسبت به گناهان، خلاف ها، معصیت ها و جرم های حکومتی باید باشد، قابل قیاس با خلاف ها و گناهان انسان ها نیست.
دلشاد تهرانی با تأکید بر منطق دین، گفت: گناه انسان ها با خداست، مگر جرمی مرتکب شوند و تعرضی به کسی کنند که باید جلوی آن گرفته شود و مجازاتی صورت بگیرد. امیرمومنان(ع) در ادامه، مواردی را برمی شمارند که نمونه ها و مصادیق مهم این معصیت های بزرگ در حکومت است. از جمله برسر کار آوردن کارگزاران بدون شایستگی های لازم که قابل بخشش نیست. خداوند در آیه ۵۸ سوره نساء فرمان داده است که امور به شایستگانش سپرده شود. حدیثی از پیامبر اکرم(ص) داریم که « هرکه فردی را [ به عنوان مسئول ] بر ده تن بگمارد و بداند در میان ایشان فردی شایسته از او هست، بی گمان به خدا و پیامبرش و همه مسلمانان خیانت کرده است » . حال این حدیث را در مورد یک سازمان، یک دولت و یک جامعه در نظر بگیرید.
کارگزار مردم باید درایت، معرفت، عدالت، قوت و سلامت داشته باشد
او تصریح کرد: از مجموع مطالب امیرمومنان(ع) می توان استفاده کرد که برای بر سر کار آوردن فردی، باید پنج شاخصکلی بررسی شده باشد. البته جزئیات آن هم باید دیده شود که که آن فرد، این ویژگی ها را داشته باشد. این ویژگی ها شامل درایت، معرفت، عدالت، قوت و سلامت است. درایت داشتن بعنی فرد، دوراندیش و آینده نگر، عاقل و با فراست، جامع نگر و فهیم و با تدبیر باشد. حضرت به مالک می فرمایند کسی را بر سر کار بگذار که «ابلغ فی عواقب الامور نظرا» یعنی دوراندیش و دوربین باشد و فقط تا جلوی پای خود را نبین؛ عاقل، همه جانبه نگر و برنامه ریز باشد. امیرمؤمنان (ع) بیانی بسیار آموزنده دارند که نصر بن مزاحم منقری در اوایل کتاب وقعه صفّین آن را نقل کرده است: «لا تقوم مملکه إلّا بتدبیر؛ مملکت جز با تدبیر نپاید» .
این پژوهشگر نهج البلاغه، معرفت را به معنای داشتن دانش ها، تخصص و علم لازم دانست و گفت : امیرمؤمنان (ع) در بیانی فرموده است: «لا ینبغی أن یکون الوالی الجاهل فیضلهم بجهله؛ جایز نیست که نادان سرپرست امور شود تا به نادانی خود مردمان را به گمراهی بَرَد» ، بلکه بنابر آموزه امام در خطبه ۱۷۳ باید چنین باشد : « أیها الناس إنّ أحق الناس بهذا الامر أعلمهم بأمر الله فیه ؛ ای مردم ، سزاوارترین مردمان به کار حکومت عالم ترین آنان فرامین خداوند است ».
او درباره عدالت گفت: عدالت یعنی با انصاف باشد و بتواند هرچیز را سر جای خود قرار دهد و از روی هوای نفس عمل نکند. امام علی (ع) در آموزه ای در ضمن خطبه ۸۷ نهج البلاغه درباره عدالت پیشگان فرموده است: «قد الزم نفسه العدل فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه سصف الحق و یعمل به لا یدع للخیر إلّا أمّها و لا مظنه إلّا قصدها . قد امکن الکتاب من زمامه؛ فهو قائده و إمامه، یحل حیث حل ثقله و ینزل حیث کان منزله ؛ عدالت را بر خود گماشته و نخستین نشانه آن این که هوا و هوس را از دل برداشته. حق را ستاید و به کار بندد، و کار نیکی نیست که ناکرده گذاشته، و در جایی گمان فایده ای نبرده جز که به رسیدن آن همت گماشته . خود را در اختیار کتاب خدا نهاده و آن را راهبر و پیشوای خود قرار داده . هرجا گوید بار گشاید و هرجا فرمان دهد فرود آید» .
این استاد دانشگاه درباره ویژگی قوت نیز چنین مطرح کرد: قوت یعنی این که توانایی پیشبرد درست کار، صبر لازم، دل بزرگ، تحمل فراوان و شجاعت لازم را داشته باشد. امام علی (ع) در این باره در ضمن خطبه ۱۷۳فرموده است: «أیها الناس إن أحق الناس بهذا الامر أقواهم علیه؛ ای مردم، سزاوارترین مردمان به کار حکومت قوی ترین آنان بدان است» .
او درباره سلامت نیز بیان کرد: سلامت داشتن یعنی فرد، دنیاطلب، دروغگو، خودرأی، قدرت پرست، سازشکار، تنگ نظر، خشونت ورز، بی ادب، کینه توز، ریاکار، بی حیا، پرده در، خیانتکار، لجوج، خودشیفته، پیمان شکن و حسود نباشد. پاک دست، خوش اخلاق و اهل رفق و مدارا باشد. امیرمؤمنان (ع) در این امر هشدارها داده و خود به شدت مراقبت می کرده است. در آموزه ای که در کلام ۱۳۱ نهج البلاغه وارد شده حضرت فرموده است: «شما خوب می دانید که نه جایز است بخیل بر ناموس و جان و دارایی ها و احکام مسلمانان سرپرستی یابد و زمامداری آنان را عهده دار شود تا در مال های آنان حریص گردد، و نه نادان تا به نادانی خویش آنان را به گمراهی بَرَد ، و نه ستمکار تا به ستم عطای آنان را بِبُرَد، و نه حیف و میل کننده اموال تا به مردمی ببخشد و مردمی را محروم سازد ، و نه آن که به خاطر حکم، رشوه ستاند تا حقوق را پایمال کند، و آن را چنان که باید نرساند ، و نه آن که سنت را ضایع سازد و امت را به هلاکت دراندازد» .
او با اشاره به به ادامه بیانات حضرت خطاب به مالک اشت که «وقتی می خواهی کسی را به کار بگیری، در کار کارگزارانت دقت کن و با آزمون های لازم، آنها را به کار بگیر» گفت: می توان گفت اگر این بخش رعایت نشود، گناهی سخت بزرگ روی می دهد . حضرت به مالک با تأکید فرموده است که مبادا کسی را بر پایه دوستی، پیوند و بخشش و از روی دلخواه خودت بر سر کار بگذاری.
بر سر کار گذاردن افرادی بدون صلاحیت، خیانت است
دلشاد تهرانی تصریح کرد: حضرت در ادامه فرموده اند که «فانهما جماع من شعب الجور و الخیانه». یعنی این گونه عمل کردن شاخه هایی از جرم و خیانت است که قطعاً از گناهان کبیره است. بر این اساس بر سر کار گماردن اشخاصی بدون صلاحیت، اجازه دادن به بر سر کار آمدن این اشخاص یا دفاع از ناشایستگان، شاخه هایی از ستم و خیانت است. همچنین در عبارات حضرت مشاهده می شود که در یک حکومت، ابتدا باید افراد به طور شایسته گزینش شوند و در جای مناسب قرار گیرند و خلاف این عمل، ظلم است. امنیت شغلی باید وجود داشته باشد. برهم زدن امنیت شغلی، ظلم است. امنیت شغلی یعنی انسان ها با ضابطه بیایند و با ضابطه بروند، کرامتشان در کار حفظ شود، حرمتی شکسته نشود و آبروها ملاحظه شود.
با مجازات به موقع و به عدل مجرمان بزرگ، همه چیز درست می شود
او تصریح کرد: اگر این امور بشکند، ظلم است. اگر کارگزاری در حکومت، خیانت، دزدی، اختلاس و حیف و میل کرد، دارایی ها را به باد داد و با بی تدبیری کاری کرد که دارایی ها سوخت شود که حتی ممکن است با ناآگاهی باشد، باید پاسخگو باشند. امیر مومنان(ع) به مالک می گوید که «و تحفظ من الاعوان فان احد منهم بسط یده الی خیانه اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک اکتفیت بذلک شاهدا فبسطت علیه العقوبه » یعنی نیروها و یاران خود را سخت مراقبت کن. هرگاه یکی از آنها دست خیانت باز کرد و گزارش های متعدد در اثبات جرمشان برای تو فراهم و مسلم شد که بر تو خیانت کرده است؛ به همین شواهد بسنده و مجازاتش کن. از اینجا مشخص می شود که هرگونه دست خیانت گشودن، جرم بزرگ و گناه کبیره ای است که باید مجازات شود و اگر مجرمان بزرگ، به موقع، به درستی و بر اساس عدالت مجازات شوند، همه چیز درست می شود. از لوازم یک حکومت، نظارت، بازرسی، پیگیری جدی و همه جانبه است.
ریشه سوءاستفاده نزدیکان مسوولان را باید با از میان بردن زمینه های آن قطع کرد
دلشاد تهرانی مطلب دیگری را به عنوان یکی از مصادیق این بحث مطرح کرد و گفت: بر اساس آموزه های امام علی (ع) سوء استفاده های نزدیکان، اطرافیان و وابستگان به مسئولان از مصداق های بزرگ و جدی در این امر است. ایشان به مالک می گویند که هر مسوول و کارگزاری که بر سر کار می آید، نزدیکان، ویژگان و وابستگانی دارد که به دنبال سوءاستفاده هستند: «ثم إن للوالی خاصه و بطانه فیهم استئثار و تطاول، و قله انصاف فی معامله؛ آن گاه [ بدان ]سرپرست، ویژگان و نزدیکانی دارد که خوی برتری جستن و خودگزینی دارند و [ به حق دیگران ] دست درازی کردن و در معاملت انصاف و داددهی را کم تر به کار بستن». استئثار یعنی خودگزینی، امتیازجویی، تمامیت خواهی. دوم اینکه به دنبال تطاول یعنی دست درازی و برتری جویی هستند. سوم اینکه به دنبال کم انصافی در معاملات هستند تا به پشتوانه قدرت در قراردادها و معامله ها کم انصافی کنند. چه باید کرد؟ می فرمایند که باید ریشه ی چنین سوءاستفاده هایی را با از میان بردن زمینههایش قطع کرد: «فاحسم ماده أولئک بقطع أسباب تلک الاحوال».
او در توضیح زمینه های آن اظهار کرد: به طور مثال اگر کسی بگوید که وابسته به فلان فرد است و از این رو دیگران باید از او حساب ببرند ، منطق آموزه های امیرمؤمنان (ع) این است : «همان روز اول اعلام کن که نزدیکان، خویشان و وابستگان من، هیچ کس جز بر اساس قانون هیچ اعتباری ندارد. هرکس از جانب من توصیه آورد به دیوار بکوبید». حرفی که اوایل انقلاب، امام(ره) زدند قریب به این که هرکس از جانب من توصیه آورد به دیوار بکوبید و زیر پا بگذارید. بعد اگر یک نفر از آنها امتیاز جویی و خلاف قانون کرد، داغش کنید. همان کاری که امام(ع) با عقیل کرد. برای اینکه عقیل گفت من برادر حاکم هستم و باید امتیاز ویژه داشته باشم.
او با اشاره به سخن حضرت در ادامه این مطالب تصریح کرد: حضرت در ادامه فرموده خود به مالک نمونه می دهند که «مبادا زمینی به حواشیت واگذار کنی». مثلا کارخانه ای به قیمت ارزان تر یا مشابه آن. مبادا چنین کاری کنی و مبادا آنها طمع کنند و بروند به پشتوانه تو قراردادی ببندند و ظلم کنند. مثال هایی از این دست می زنند و بعد می فرمایند که «سود و بهره اش برای آنهاست و ننگش در دنیا و آخرت برای تو».
حکومت باید شفاف باشد
دلشاد تهرانی افزود: خط حاکم دیگر این است که حکومت باید شفاف باشد. هرجا روابط پنهانی، پنهان کاری، قراردادهای پنهان و رفت و آمدهای پنهانی وجود دارد، فساد و خیانت هم هست.
اگر درآمدها و هزینه ها روشن نباشد، قطعا فساد پیش می آید
او با بیان اینکه عدم شفافیت بستر ساز فساد است، گفت: همه چیز جز اسرار نظامی باید شفاف باشد، مثلا درآمدها و هزینه ها باید روشن باشدکه اگر نباشد، قطعاً فساد پیش می آید. درآمدها، هزینه ها، معاملات و قرادادها، رفت و آمدها، حساب و کتاب ها باید شفاف باشد. به مالک اشتر فرموده اند: «فأصحر لهم بعذرک». حضرت اصطلاحی درست کرده اند به نام « اصحار ». اصحار از کلمهی صحرا گرفته شده است یعنی حکومت ها باید مسایلی را که از آنِ مردم است مثل صحرا جلوی چشم آنان بگذارند تا خیانت پیش نیاید. خیانت جزء گناهان کبیره است. به همین دلیل حضرت بر شفاف سازی اصرار دارند.
عمل نکردن مسوولان به قول هایشان، گناه کبیره است
او ادامه داد: مطلب دیگری که حضرت، سخت بر آن پافشاری کردنده اند، قراردادها، پیمان ها، قول ها و قرارهاست. اگر مسوولان قولی دادند، باید عمل کنند که خلاف آن گناه کبیره است. حضرت روز دوم حکومت خود خطبه ای ایراد کرده اند که در آن برنامه حکومتی خود را توضیح داده اند و شریف رضی بخشی از آن را در خطبه ۱۶ نهج البلاغه آورده است. در آن جا فرموده اند: «ذمَّتی بما أقول رهینه, و أنابه زعیم…» یعنی من در گرو سخنانی هستم که می گویم و خود متکفل و متعهد آن هستم. بعد از آن به مردم وعده ای می دهند که بر این وعده به تمام معنا ایستادند. می گویند که «واللّه ما کتمت وشمه ولا کذبت کذبه؛ به اندازه ی سر سوزنی چیزی را از شما پنهان ندارم و هیچ نوع دروغی به شما نگویم». شفافیت کامل در حکومت و نفی هر نوع دروغی؛ دروغ مصلحتی، دروغ سیاسی و دروغ به نفع حکومت.
شکستن پیمان، بزرگترین گناه است
این استاد دانشگاه با بیان اینکه حضرت به مالک می گوید: «اگر پیمانی بستی، جانت را بر سر پیمانت بگذار؛ حتی با دشمن» گفت: در منطق امام علی (ع) اگر قراردادی بسته شد ، انسان باید جانش را بدهد ولی پیمانش را نشکند . شکستن پیمان، بزرگترین گناه است. در بحث پیمان شکنی حتی حضرت می گویند که «فانه لا یجتری ء علی الله الا جاهل شقی» یعنی جز آدم نادان بدبخت بدفرجام، کسی چنین گستاخی نمی کند که حرفی بزند و زیر پا بگذارد. پیمانی ببندد و بشکند.
هیچ چیز بیشتر از ریختن خون ناحق، سرآمد حکومت را جلو نمی اندازد
او تصریح کرد: مصداق دیگر از مسایل بسیار بسیار بزرگ برای همه که در حکومت، سخت تر و شدیدتر است، ریخته شدن خون بی گناه است. حکومت ها به شدت باید مراقب باشند، مبادا خون بی گناهی ریخته شود. حضرت به مالک می گویند که «ایاک و الدماء و سفکها بغیر حلها؛ تو را سخت پرهیز می دهم از خون ها و به ناروا ریختن آنها». در ادامه می فرمایند که «فانه لیس شیی ء ادعی لنقمه و لااعظم لتبعه و لااحری بزوال نعمه و انقطاع مده من سفک الدماء بغیر حقها» یعنی هیچ چیز بیشتر از ریختن خون ناحق، کیفر الهی را برنمی انگیزد و پیامد بدفرجامی از آن بزرگ تر به دنبال نمی آورد و به برچیده شدن نعمت، سزاوار نمی سازد و روزگار را به سر نمی رساند و سرآمد حکومت را جلو نمی اندازد.
دلشادتهرانی با اشاره به ادامه بیانات حضرت که «اولین چیزی که خدا در روز رستاخیز از بندگانش سوال می کند، خون است، گفت: بعد به مالک می گویند که «مبادا بخواهی پایه های حکومتت را با ریختن خون بی گناه محکم کنی». «فلا تقوین سلطانک بسفک دم حرام فان ذلک مما یضعفه و یوهنه، بل یزیله و ینقله….» که این کار، حکومت را تضعیف و سست و بلکه زایل و به دیگری منتقل می کند. بعد به مالک می گویند که در این باره عذر وجود ندارد. «ولا عذر لک عند الله ولا عندی فی قتل العمد؛ نه نزد خدا نه نزد من در ریختن خون بی گناه عذری وجود ندارد». در همانجا تاکید می کنند که اگر به ناخواه و از روی غفلت، خونی ریخته شود، به تمام معنا باید جبران شود. رضایت ها به تمام معنا کسب شود. حکومت داری خیلی سخت است و نباید سهل گرفته شود .
او مورد دیگر در بیانات حضرت را خودشیفتگی خواند و افزود: خودشیفتگی از اموری است که بهترین فرصت شیطان برای تباه کردن فرد مومن است. حضرت به مالک می گویند که «و ایـاک و الاعجاب بنفسک و الثقه بما یعجبک منها؛ تو را سخت پرهیز می دهم از خودشیفتگی و اطمینان کردن به چیزی که تو را به خودشیفتگی وامی دارد». سپس می فرمایند : « و حب الإطراء فإن ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق ما یکون من إحسان المحسنین؛ و تو را سخت پرهیز می دهم از دوست داشتن چرب زبانی و ستایش، زیرا چنان حالتی از استوارترین فرصت های شیطان در درون خویش است برای این که هر کار نیک را که نیکوکار کرده است از میان بردارد». این به به ها و تعریف ها خطرناک است. چنین اموری بهترین فرصت برای شیطان است که کار نیک را خراب کند و فساد و تباهی ایجاد کند.
منت گذاشتن بر سر مردم و دادن اطلاعات غلط به آنها از گناهان کبیره است
او تصریح کرد: آنچه حضرت در ادامه می گویند، نفی منت گذاری، بزرگ نمایی و خلف وعده در امور است. اینکه مسوولان حکومتی منت بر سر مردم بگذارند، کارهایشان را بزرگ نشان دهند، اطلاعات و آمار و نمودارهای غلط به مردم بدهند. اینها از گناهان کبیره است : «إیاک و المن علی رعیتک باحسانک و التزید فیما کان من فعلک» . مورد دیگر نیز خودگزینی و امتیازجویی است.
امتیازجویی مسوولان در حقوق عمومی و قوانین بر مردم از گناهان کبیره است
دلشاد تهرانی ادامه داد: اگر در حکومت، زمامداران و مسوولان، خود را بر مردم ترجیح دهند و در حقوق و قوانین بر مردم، امتیاز جویی کنند، نیز از مصداق های برجسته گناهان کبیره است. حضرت به مالک گفتند که «مبادا در آن چیزی که همه برابر هستند -مثلاً در برابر قانون یا حقوق عمومی- برای خودت امتیازی قایل باشی» : «و إیاک و الاستئثار بما الناس فیه أسوه» . به فرض اگر مدیر ارشدی جرمی مرتکب شده باشد، اما به دلیل اینکه مدیر ارشد است، او را دادگاهی نکنند، ملاحظه اش را کنند. این یکی از گناهان کبیره و غیر قابل بخشش است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه امیر مومنان(ع) برای مردم، حقوقی را تعریف کرده است، گفت: به طور مثال مردم حق تعیین سرنوشت خود را دارند. مردم حق دارند که از همه ی آزادی ها جز آزادی تعدی برخوردار باشند. جز تعدی، مردم از حق همه آزادی های نظر دادن، انتقاد کردن و دادخواهی کردن برخوردارند. مردم حق دارند در امنیت باشند و حق دارند کرامتشان حفظ شود. مردم حق دارند خوب زندگی کنند و حق دارند که از همه چیز آگاه باشند. آنان که به این حقوق تعدی می کنند مجرم هستند.
در نگاه امیر مومنان(ع) حکومت باید درست شود تا جامعه هم درست شود
او تصریح کرد: باید مشخص شود چقدر باید درباره حکومت و رفتار حکومتی حساس بود. امیر مومنان(ع) در اوایل حکومت خود وقتی که از مدینه به ناچار به عراق آمد، «ابوالاسود دوئلی» را به عنوان قاضی بصره گذاشت. او بسیار کوتاه قضاوت کرد و حضرت عزلش کرد. ابو الاسود نزد امام رفت و اعتراض کرد که من نه جنایتی کرده ام و نه خیانتی، برای چه من را عزل کرده ای؟ حضرت فرمود که «انی رایت کلامک یعلو کلام خصمک»: دیدم که در جایگاه قضاوت، صدایت را بر یکی از طرفین دعوا بلند کردی. قاضی جرأت کرده صدایش را مثلا بر متهم بلند کند . به این دلیل عزل شده است. هر وقت حکومت ها به این سمت رفتند، جامعه هم درست می شود. اصلاً در نگاه امیر مومنان(ع) حکومت باید درست شود تا جامعه هم درست شود؛ البته با توجه با این که رابطه حکومت و مردم دوسویه است و به بیان امام (ع) در خطبه ۲۱۶: «مردمان بسامان نمی شوند مگر به بسامانی زمامداران، و زمامداران بسامان نمی شوند مگر به راستی و درستی مردمان» . حضرت ابتدا بسامانی زمامداران را مطرح کرده است.
دلشاد تهرانی با بیان اینکه برای جلوگیری از رخ دادن این گناهان کبیره، همه مسوول هستند، گفت: یکی از کارهای زیبای علی (ع) این بود که به طور معمول وقتی کارگزار می فرستاد، دو تا نامه به او می داد؛ یک نامه برای این که چگونه کار را اداره کند، یک نامه هم می داد که برای مردم بخواند، برای اینکه مردم بدانند که چگونه باید اداره شوند، مطالبه کنند و بخواهند و نظارت کنند. امیر مومنان(ع) از نظارت مردمی بسیار بهره برد. از نمونه های زیبای آن ماجرای سوده همدانی است . او از بانوان برجسته و از یاران استوار امام علی (ع) بود که در پیکار صفّین نیز حضرت را همراهی کرده و درجایگاه تبلیغات جنگ به حضرت یاری رسانده است. ابن طیفور، از عالمان برجسته اهل سنت، در گذشته به سال ۲۸۰ هجری، کتابی دارد به نام بلاغات النساء که در آنجا از قول سوده همدانی داستانی را روایت کرده است.
او ادامه داد: سوده می گوید که کارگزار امام در منطقه ما –یمن- ستمی بر ما روا داشت. من رفتم نزد امام(ع) و وارد دار الاماره شدم. علی(ع) مشغول نماز بود. نماز را تمام کرد و احوالپرسی کرد و از من پرسید چه شده؟ گفتم کارگزار شما چنین کرده است. تا این را گفتم علی(ع) شروع به گریستن کرد. گفت که «خدایا تو شاهد هستی من کسی را نگذاشتم بر سرکار که به مردم ظلم کند». کاغذی برداشت. آیاتی از قرآن را نوشت و یک جمله هم اضافه کرد که وقتی نامه به دستت رسید، متوقف! تا ماموران من برسند. نامه را به من داد و گفت برو. آمدم نامه را به دست کارگزار دادم. ماموران امام هم رسیدند و حسابرسی کردند و عزلش کردند. بعد از آن جمله ای می گوید که «دیگر در منطقه ی ما ظلمی دیده نشد». می توان نتیجه گرفت که اگر نسبت به ظلم در حکومت این چنین حساسیتی وجود داشته باشد و به درستی نظارت و کنترل و اقدام شود بسیار از امور درست می شود.