محمدجعفر سعیدیان (سخنرانی در مسجد امام صادق علیه السلام)
مقدمه اول: تأثیر مسائل سیاسی در شکلگیری نگارش های اولیه سیره نبوی/ سیره مکتوب به صورت حدیث اواخر قرن اول هجری ونیمه دوم به صورت تاریخ نگاری:
بعد از اینکه بنیامیه حاکمیت را در دست گرفتند و مدعیان خلافت هم کنار زده شدند، طبیعی بود که علاوه بر یکهتازی در میدان قضایای سیاسی ـ نظامی، در عرصه فرهنگی هم فعال شوند. چون هیچ حکومتی بدون تفکر، بدون پیشینه تاریخی و بدون یک نظام فکری نمیتواند دوام بیاورد؛ لذا آنها درصدد بودند، همانطور که به عنوان مثال از جهت نژادی میگفتند ما قریش هستیم و حق حاکمیت بر مسلمین را داریم، از جهت فرهنگی و تاریخی نیز برای خود یک تاریخی دستوپا کنندوطبیعی بود که بنیامیه که تا سال هشتم ً در مقابل دعوت توحیدی پیامبر(ص) قرار گرفته بودند، حرفی برای گفتن نداشته باشند اما آنها برای جبران این خلأ دو راه پیش گرفتند؛ یک راه سانسور بود و دیگری راه جعل احادیث و داستانهایی که به نفع آنها یا افرادی بود که در آن زمان در نظام سیاسی با آنها هماهنگ شده بودند
نقش زبیریان در تدوین سیره نبوی
عروة بن زبیر که شخصیت تراز اول خاندان زبیر، جزء فقهای سبعه مدینه و تربیت شده خالهاش عایشه بود، تمام احادیث و مسائلی که لازم داشت را از او اخذ میکرد. وقتی میگوییم آلزبیر، اینها یک طیف هستند که رهبری آن به دست عروة بن زبیر است و بعد از آن هشام بن عروة و بعد موسی بن عقبه و بعد تعداد دیگری از موالیان خود آلزبیر که همه اینها در عرصه سیرهنگاری آمدند تحریف و غلو دو آسیب سیره و تاریخ نبوی بود که در عصر اموی آغاز شد و سپس در زمان های بعد توسط حاکمان بر اساس منافع معطوف به قدرت و مردم ناآگاه براساس جهل مقدس به صورت فاجعه آمیزی تقویت شد و ادامه پیدا کرد
مقدمه دوم: منظور از اسلام وصف كلى اين دين است كه پيامبر(ص) در قرآن اززبان وحی بيان كرده و پيروان آن به عنوان مسلمان شناخته شدهاند و همچنين توصيف پيامبر به كسى كه نخستين اسلام آورنده است و تسليم در برابر حق شده و نامگذارى به اسلام و منتسبين به آن به عنوان مسلمين در عصر نخستين است. ترديدى نيست كه منشأ نام گذارى معناى لغوى يعنى تسليم شدن در برابر حق و سابقه تاريخى آن در عصر ابراهيمِ نبى، سر سلسله اديان توحيدى بوده است و به اين جهت نام گذارى شده و جنبه سلبى ندارد، و جمله: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّٰهِ الْإِسْلاٰمُ» به همين معنا بوده است. در قرآن بارها اين ماده به معناى تسليم حق بكار رفته و جهتگيرى دينى خاص نداشته است: «كَذٰلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ:نحل(16) آیه:81 * أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهٰا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»:نمل(27)آیه:38 ودرباره پیامبران پیشین واژه مسلم مکرر به کار برده شده است نمونه درباره ابراهیم پیامبر(ع):[1] ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ : آلعمران (3)آیه: 67 [2]رَبَّنٰا وَ اجْعَلْنٰا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنٰا مَنٰاسِكَنٰا وَ تُبْ عَلَيْنٰا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّٰابُ الرَّحِيمُ: (البقره (۲) آيه: ۱۲۸). ویوسف پیامبر(ع)از خداوند می خواهد که درانتهای زندگی مسلم وتسلیم دربرابر خداوند به لقاء اوبرسد رَبِّ قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَني مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ يوسف(12)آیه :وموسی پیامبر(ع) به قوم خویش گفت «ای قوم من ، اگر به خدا ایمان آورده اید واگر اهل تسلیم به حق وپروردگارید بر او توکل کنید» وَ قالَ مُوسى يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ: يونس(10)آیه : 84 وساحران که برای مقابله با موسی فراخوان داده شده بودند پس از ایمان به خدای موسی از خدا می خواهند« برما شکیبائی فروریز ومارا مسلمان بمیران» وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمينَ: الأعراف(7) آیه: وسلیمان پیامبر (ع)که درسه آیه خداوند با حکایت گفتاری از ایشان مسلم را به معنی تسلیم درمقابل حق به کار برده است« أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُوني مُسْلِمينَ النمل[27]آیه : : 31» « قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتيني بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُوني مُسْلِمينَ النمل[27]آیه: 38» « فَلَمَّا جاءَتْ قيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمينَ : النمل (27)آیه: ۲ -.126 وسرانجام خدا مىخواهد كه پيامبراکرم ازاولین مسلمانان به معناى مفهومی تسلیم دربرابر خداوند واولین مسلمان به معنای کاربردی هویتی آن درجامعه باشد: [۱] قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لاٰ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: انعام (۶) آيه: ۱۴).[۲] لاٰ شَرِيكَ لَهُ وَ بِذٰلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ: (انعام (۶) آيه: ۱۶۳).[۳] وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ: (النمل (۲۷) آيه: ۹۱).[۴] وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعٰالَمِينَ: (غافر (۴۰) آيه: ۶۶.).نتیجه: آنچه ازقرآن می آموزیم این که پيامبران و پيامبر اسلام به دين هاى خود باور دارند: «فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّٰهِ» و از نخستين كسانى هستند كه به دين معتقدند «أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ» و براساس اعتقاد و باور و عمل به هدايت مردم مىپردازند «لاٰ شَرِيكَ لَهُ وَ بِذٰلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ» و هيچگونه ناخالصى و دوگانگى در كردار و پندار و رفتار آنان مشاهده نمىشود: «فَاعْبُدِ اللّٰهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ» و در يك كلام مثل بسيارى از رهبران سياسى دنيا نيستند كه به آنچه كه مىگويند و مردم را به عمل وامى دارند، معتقد نباشند. «أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ» «إِلاّٰ إِيمٰاناً وَ تَسْلِيماً» «وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّٰهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ» و از دعاهاى ايشان اين است كه ما را مسلمان بميران: «رَبَّنٰا أَفْرِغْ عَلَيْنٰا صَبْراً وَ تَوَفَّنٰا مُسْلِمِينَ»
اهداف بعثت پیامبراکرم(ص): چهار هدف: 1- توحید 2- عدالت 3- آزادی 4- تزکیه و تعلیم
[1] توحيد:
منظور از توحيد يكتايى و يگانگى و يكتاپرستى خداوند و نقش پيامبر(ص) در اين دعوت اساسى است، و نه اصل اعتقاد به خداوند كه حتى مشركان آن را مىپذيرفتند. بىگمان توحيد، نوعى نگرش به جهانبينى است كه همه پيامبران و از آن جمله پيامبر اسلام منادى آن بوده، تا جايى كه قرآن به صراحت مىگويد كه دعوت همه پيامبران(ع)، پرستش خدا و نفى بندگى طاغوت بوده است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنٰا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ اف پیامبر(ص) وَ اجْتَنِبُوا الطّٰاغُوتَ: نحل (۱۶) ۳۶» از سوى ديگر بيش از هر چيز در قرآن و بلكه ۹۷%، آيات تكيه بر پرستش خدا دارد و تأكيد بر بندگى خدا بيشتر از بُعد سلبى آن، يعنى مبارزه با شرك و نفى معبودهاى بشرى و تغيير جهت حركت زندگى و معنابخشى به حيات انسان دارد، تا اثبات صانع و اعتقاد به اصل خدا، كه حتى مشركان آن را پذيرفته بودند. همه ترجيع بند كلام پيامبران اين شعار بوده است: «مٰا لَكُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَيْرُهُ.» * در باره پيامبر اسلام هم باز اين جمله تكرار شده است «قُلْ أَ غَيْرَ اللّٰهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ». (انعام (۶):۱۶۴) و هنگامى كه از تكرار پيامها به مرز نا اميدی نزدیک مىشود، مىگويد، بگو: «فَلاٰ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمّٰا يَعْبُدُ هٰؤُلاٰءِ مٰا يَعْبُدُونَ إِلاّٰ كَمٰا يَعْبُدُ آبٰاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنّٰا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ» (هود (۱۱):۱۰۹).آنچه از همه پيامبران از دعوت به توحيد خواسته مىشود، جهتگيرى در هدف و آرمان الهى و توحيدى و به صورت عملى، نديدن غير خدا در كارها است. اين كه به جز خدا هيچ معبودى پرستش نشود، هيچ عمل صالح و خدمت و خير تا همراه با ايمان به خدا و تنها به خاطر او نباشد، مقبول درگاه و موجب رستگارى و ثواب براى صاحبش نخواهد بود: «وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخٰاسِرِينَ * بَلِ اللّٰهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشّٰاكِرِينَ». (زمر (۳۹):64-65 و البته آثار معنوى و روحى توحيدى كه پيامبر منادى آن بود و زمانی که توحيد را پذيرفت، به دنبال آن عشق به كمال مطلق هم مىرود، زيرا انسان در نهاد خود مىيابد كه كمال را دوست دارد و بلكه نهايت آن را مىخواهد. از سوى ديگر اميد به آينده پيدا مىكند؛ چون انسان در لحظههاى سخت و شكننده و بحرانهاى زندگى كه از همه اسباب و علل طبيعى قطع اميد مىكند، ايمان به خدا قدرتى فراتر را به وجود مىآورد، كه مىتواند با اميد به او، خود را نجات دهد. اكنون آياتى كه اين معنا و آثار را در خطاب به پيامبر(ص) بيان مىكند، يا ابعاد توحيد و آثار آن را در دعوت خود آورده، اشاره مىگردد:
[1] قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ: (آل عمران (۳) آيات: ۶۴).
[۲] وَ قٰالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصٰارىٰ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرٰاهِيمَ حَنِيفاً وَ مٰا كٰانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * قُلْ أَ تُحَاجُّونَنٰا فِي اللّٰهِ وَ هُوَ رَبُّنٰا وَ رَبُّكُمْ وَ لَنٰا أَعْمٰالُنٰا وَ لَكُمْ أَعْمٰالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ: (بقره (۲) آيات: ۱۳۵-۱۳۹).
[3] إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ البقرة(2)آیه : 62
[4] وَ الَّذِينَ آتَيْنٰاهُمُ الْكِتٰابَ يَفْرَحُونَ بِمٰا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزٰابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمٰا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّٰهَ وَ لاٰ أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ: (رعد (۱۳) آيه: ۳۶).
[5] فَلاٰ تَدْعُ مَعَ اللّٰهِ إِلٰهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ * وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ: (شعراء: (۲۶) آيات: ۲۱۳-۲۱۴).
[۶] قُلْ إِنَّمٰا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحىٰ إِلَيَّ أَنَّمٰا إِلٰهُكُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ فَمَنْ كٰانَ يَرْجُوا لِقٰاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صٰالِحاً وَ لاٰ يُشْرِكْ بِعِبٰادَةِ رَبِّهِ أَحَداً: (كهف (۱۸) آيه: ۱۱۰).
[7] قُلْ إِنَّمٰا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحىٰ إِلَيَّ أَنَّمٰا إِلٰهُكُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ: (فصّلت (۴۱) آيه: ۶).
[8] قُلْ إِنَّمٰا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوٰاحِشَ مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللّٰهِ مٰا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللّٰهِ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ: (اعراف (۷) آيه: ۳۳).
[9] قُلْ إِنَّمٰا أَدْعُوا رَبِّي وَ لاٰ أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً * قُلْ إِنِّي لاٰ أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لاٰ رَشَداً * قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللّٰهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً: (جن (۷۲) آيات: ۲۰-۲۲). براى مقابله با هرگونه غلو و بيان توحيد ناب خداوند به پيامبر مىفرمايد بگو من فقط خداوند را مىخوانم و براى او شريكى قائل نيستم: «قُلْ إِنَّمٰا أَدْعُوا رَبِّي وَ لاٰ أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً» و من براى شما اختيار زيان و هدايتى را ندارم: «قُلْ إِنِّي لاٰ أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لاٰ رَشَداً» و هرگز كسى مرا در برابر خدا پناه نمىدهد و هرگز پناهگاهى غير از او نمىيابم: «قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللّٰهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً».
[2] عدل
اصل عدالت يك اصل عقلايى و فرادينى است كه در تمام اديان الهى به آن تأكيد شده و بر كل حيات آدمى و تمامى افعال او سرايان دارد. اين اصل در شكل گسترده، با ابعاد مفهومى و مصداقى در حوزه معنايى مفرد و مركب، مستقيم و غير مستقيم، سلبى و ايجابى در قرآن كريم مطرح شده و براى آن هيچ شرط و زمان و مكانى محدوديت پذيرى قائل نشده است. اما اين پرسش مطرح است كه پس اگر چنين است، چرا اديان و پيامبران بر اصل عدالت تأكيد كرده و تحقق و اقامه آن را بارها خواستار شدهاند. در پاسخ به اين پرسش بايد ياد آورى شود كه اين نكته به دليل اهميت و خطر زايى آن است. دين چنان براى عدالت ارزش قائل است كه به جز عقل لازم دارد كه به آن جنبه قداست و معنويت بدهد و براى تحقق آن پاداش اخروى تعيين كند. در قرآن نه تنها بر تحقق عدالت در جامعه تاكيد شده، بلكه آن را از اهداف بلند پيامبران دانسته است واین معنا را یاد آور می شود که ایمان همراه عدالت برای انسانها امنیت وهدایت می آورد«کسانی که ایمان آورده وایمان خود را با هیچ ستمی نیامیخته اند ، اینان درامانند واینان هدایت یافتگان اند» الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئكَ لهَُمُ الْأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ :انعام(6)آیه:82
و اکنون نمونه آیاتی که براین معنا که عدالت وقسط فلسفه بعثت پیامبران(ع) وپیامبر اکرم(ص) است تاکید می کند.
[۱] (لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْمِيزٰانَ لِيَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللّٰهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللّٰهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ.) (حديد (۴۲) : ۲۵).
[۲] (قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمٰا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ) (اعراف (۷):۲۹).
[۳] (شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ... فَلِذٰلِكَ فَادْعُ... وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللّٰهُ رَبُّنٰا وَ رَبُّكُمْ لَنٰا أَعْمٰالُنٰا وَ لَكُمْ أَعْمٰالُكُمْ لاٰ حُجَّةَ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمُ اللّٰهُ يَجْمَعُ بَيْنَنٰا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ) (شورى (۴۲) آيات: ۱۳-۱۵).
[۴] (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّٰهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنٰازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّٰهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً) (نساء (۴) آيه: ۵۹).
[۵] (يٰا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاٰ يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسٰارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قٰالُوا آمَنّٰا بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هٰادُوا... وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) (مائده (۵) آيات: ۴۱-۴۲).
نتيجه: در آيات فوق اين موضوعات پیرامون هدف عدالتی رسولان وپیامبراکرم(ص) مطرح گرديده است:
۱ - برپائى قسط وعدل فلسفه رسالت همه پيامبر ان (ع)الهى «لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْمِيزٰانَ لِيَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ»
۲ - برپائى عدالت از اهداف اصلى دعوت پيامبر(ع) و مأموريت ايشان از طرف خداوند: «فَلِذٰلِكَ فَادْعُ... وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ... قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ»
۳ - اجراى عدالت، در پرتو اطاعت از خدا ورسول و اولو الامر: «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّٰهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنٰازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّٰهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً»
۴ - قضاوت عادلانه براساس قانون - قرآن - وظيفه پيامبر(ع) از طرف خداوند اعلام شده است و دعوت خداونداز پيامبر(ع)به رعايت عدالت هنگام داورى بين يهوديان (وَ مِنَ الَّذِينَ هٰادُوا... وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)
۵ - رجوع به خدا وپيامبر(ع) وظيفه مردم به هنگام درگيرى واختلا ف براى قضاوت عادلانه (فَإِنْ تَنٰازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّٰهِ وَ الرَّسُولِ) و از نشانه هاى ايمان (إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً)
جهان بينى بر محور عدالت
منظور آن دسته از آياتى است كه بناى جهان را بر حق و عدالت استوار مىسازد و مىخواهد كه مردم اين گونه ببينند. اين معنا ناظر به رعايت موازنه و تعادل و حد وسط بودن ميان افراط و تفريط در تنظيم امور و هر چيزى در جاى خود قرار گرفتن است، قهراً عدل معناى خاص غير از معناى عالم انسانى دارد، زيرا در اعتقاد اسلامى عدل الهى در عالم چيزى به معناى اداى حق انسانها مطرح نيست، بلكه به معناى چيزى را فروگزار نكردن، و با تعبير قرآنى هرچيزى در جاى خود قرار گرفتن و رعايت حق كردن و در مرحله بعدى ظلم نكردن به انسانها و از حقوق آنان تجاوز نكردن است. براى آشنايى با اين دسته از آيات:
[۱] (شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ الْمَلاٰئِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قٰائِماً بِالْقِسْطِ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ) (آل عمران (۳) آيه: ۱۸).
[۲] (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لاٰ مُبَدِّلَ لِكَلِمٰاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) (انعام (۶) آيه: ۱۱۵).
[۳] (إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَظْلِمُ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضٰاعِفْهٰا وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً) (نساء (۴) آيه: ۴۰).
[۴] (بَلِ اللّٰهُ يُزَكِّي مَنْ يَشٰاءُ وَ لاٰ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً) (نساء (۴) آيه: ۵۱).
[5] (إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَظْلِمُ النّٰاسَ شَيْئاً وَ لٰكِنَّ النّٰاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) (يونس (۱۰) آيه: ۴۴)
[6] (هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّٰ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلاٰئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ مٰا ظَلَمَهُمُ اللّٰهُ وَ لٰكِنْ كٰانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) (نحل (۱۶) آيه: ۳۳) نتیجه: این که از آیات فوق این گونه می آموزیم که در مرحله نخست حاكميت قسط و عدل بر نظام عالم سارى و جارى است. «شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ... قٰائِماً بِالْقِسْطِ... وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاًلاٰ مُبَدِّلَ لِكَلِمٰاتِهِ» و - وفا كردن به اعمال و استيفاى حق انسانها (وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ.) و آيات فراوان ديگرى كه به ظلم نكردن و عطا و وفا كردن به اعمال انسانها تأكيد مىكند.و این که نظام هستى از طرف خداوند برعدل، قسط قرار داده شده وظلم هاى مشهود برانسانها نتيجه وجزاى اعمال خودشان است «إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَظْلِمُ النّٰاسَ شَيْئاً وَ لٰكِنَّ النّٰاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ... وَ مٰا ظَلَمَهُمُ اللّٰهُ وَ لٰكِنْ كٰانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ... وَ مٰا ظَلَمْنٰاهُمْ وَ لٰكِنْ كٰانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ... وَ مٰا ظَلَمُونٰا وَ لٰكِنْ كٰانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (ر. ك: فرهنگ قرآن، ج ۲۰:۱۶۰ – فرهنگ نا مه پیامبر درقرآن ج2ص210 ).
دعوت به برپايى و تحقق بخشيدن به عدالت و موانع آن
[۱] (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا تَدٰايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كٰاتِبٌ بِالْعَدْلِ) (بقره (۲) آيه: ۲۸۲).
(إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمٰانٰاتِ إِلىٰ أَهْلِهٰا وَ إِذٰا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّٰاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّٰهَ نِعِمّٰا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللّٰهَ كٰانَ سَمِيعاً بَصِيراً) (نساء (۴) آيه: ۵۸).
[۲] (إِنّٰا أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ الْكِتٰابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّٰاسِ بِمٰا أَرٰاكَ اللّٰهُ وَ لاٰ تَكُنْ لِلْخٰائِنِينَ خَصِيماً:.) (نساء (۴) آيه: ۱۰۵).
[۳] (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدٰاءَ لِلّٰهِ وَ لَوْ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوٰالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللّٰهُ أَوْلىٰ بِهِمٰا فَلاٰ تَتَّبِعُوا الْهَوىٰ أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللّٰهَ كٰانَ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِيراً) (نساء (۴) آيه: ۱۳۵).
[۴] (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ وَ اتَّقُوا اللّٰهَ إِنَّ اللّٰهَ خَبِيرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ) (مائده (۵) آيه: ۸).
[۵] (إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسٰانِ...) (نحل (۱۶) آيه: ۹۰).
[۶] (وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذٰا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً) (اسراء (۱۷) آيه: ۳۵).
[۷] (وَ إِذٰا دُعُوا إِلَى اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذٰا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ * وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ * أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتٰابُوا أَمْ يَخٰافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولٰئِكَ هُمُ الظّٰالِمُونَ) (نور (۲۴) آيات: ۴۸-۵۰).
[۸] (وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ الْمُسْتَقِيمِ) (شعرا (۲۶) آيه: ۱۸۲).
نكته: مسئله اى كه بايد در اينجا مورد توجه قرار گيرد اين است كه در قرآن مجيد كرارا روى مساله مبارزه با كمفروشى و تقلب در وزن و پيمانه تكيه و تاكيد شده است، در يك جا رعايت اين نظم را در رديف نظام آفرينش در پهنه جهان هستى گذارده مىگويد: (وَ السَّمٰاءَ رَفَعَهٰا وَ وَضَعَ الْمِيزٰانَ أَلاّٰ تَطْغَوْا فِي الْمِيزٰانِ) (رحمن (۵۵) آيات: ۷-۸) خداوند آسمان را برافراشت و ميزان و حساب در همه چيز گذاشت، تا شما در وزن و حساب تعدى و طغيان نكنيد اشاره به اينكه مساله رعايت عدالت در كيل و وزن مساله كوچك و كم اهميتى نيست، بلكه جزئى از اصل عدالت و نظم است كه حاكم بر سراسر هستى است.
[۹] (فَإِنْ فٰاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمٰا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) (حجرات (۴۹) آيه: ۹).
[۱۰] (وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهٰادَةَ لِلّٰهِ ذٰلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كٰانَ يُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللّٰهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً) (طلاق (۶۵) آيه: ۲).
نكته: در آيات قسط و عدل اولاً مىگويد يكى از محورهاى دعوت پيامبران است. وانگهى خداوند به پيامبر دستور مىدهد كه با مردم مطرح كند كه مأمور به قسط و عدل است و عدالت قانون عام در همه هستى و روابط اجتماعى و فردى و خانوادگى است، از شهادت تا كتابت و معاملات مكيل و موزون و جنگ صلح و اختلافها و برخورد با مخالفان و در جنگ و نزاع هاى خانوادگى كه همه بايد عدالت حاكم باشد و كلام خداوند با صدق و عدل به تماميت رسيده است و خداوند قيام به قسط دارد و خلاصه پيامبرش هم مأمور به قسط و عدل است.
نتيجه: درآیات فوق این ابعاد برای تحقق کاربردی عدالت به عنوان هدف مهم بعثت پس از توحید به پیامبر(ص) و جامعه هدف – مسلمانان- آموزش داده شده
۱ - خداوند خطاب به موءمنان مى فرمايدهنگامى كه بخاطر وام يا داد و ستد بدهىاى را تا سرآمدِ معين به يكديگر بدهكار شديد، پس آن را بنويسيد. «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا تَدٰايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ» و بايد نويسندهاى براساس عدالت، سند را در ميانِ شما بصورت مکتوب تنظیم کند (وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كٰاتِبٌ بِالْعَدْلِ) وتنظيم ونوشتن اسناد تجارى وديون با يد براساس عدل ونويسنده عادل باشد.
۲ - داورى عادلانه وقضاوت براساس قسط فرمان خداوند به پيامبر(ص) ومردم (وَ إِذٰا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّٰاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ)
۳ - خداوند به پيامبر( ص) توصيه مىكند كه هدف از فرستادن اين كتاب آسمانى اين است كه اصول حق و عدالت در ميان مردم اجرا شود، ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است درميان مردم قضاوت كنى (إِنّٰا أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ الْكِتٰابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّٰاسِ بِمٰا أَرٰاكَ اللّٰهُ) سپس به پيامبر (ص) هشدار ميدهد كه هرگز از خائنان حمايت نكند (وَ لاٰ تَكُنْ لِلْخٰائِنِينَ خَصِيماً) گرچه روى سخن در اين آيه به پيامبر (ص) است ولى شك نيست كه اين حكم يك حكم عمومى نسبت به تمام قضات و داوران مىباشد، و به همين دليل چنين خطابى مفهومش اين نيست كه ممكن است چنين كارى از پيامبر(ص) سر بزند، چه اينكه حكم مزبور ناظر به همه افراد است (تفسير نمونه، ج ۴، ص: ۱۱۲).
۴ - دستور خداوند به موءمنان براى - قيام - حركت وايستادگى براساس قسط وعدل (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ بِالْقِسْطِ) ودر شهادت انگيزه هاى منفعت طلبانه، خويشاوندى وترس آنان را از گواهى دادن عادلانه جدا نكند (شُهَدٰاءَ لِلّٰهِ وَ لَوْ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوٰالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ) وتحت تاثير تمايلات نفسانى از عدالت منحرف نشوند (فَلاٰ تَتَّبِعُوا الْهَوىٰ أَنْ تَعْدِلُوا)
۵ - خداوند خطاب به موءمنان مى گويد همواره قيام براى خدا كنيد و به حق و عدالت گواهى دهيد (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ) سپس، به مسلمانان چنين هشدار مىدهد كه: "نبايد كينهها و عداوتهاى قومى و تصفيه حسابهاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق ديگران گردد، زيرا عدالت از همه اينها بالاتر است (وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا) وبار ديگر بخاطر اهميت موضوع روى مساله عدالت تكيه كرده، مىفرمايد: عدالت پيشه كنيد كه بپرهيزگارى نزديكتر است (اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ)
۶ - خداوند نظام هستى را براساس عدل آفريده وبراى رشد وكمال نظام اجتماعى به عدالت واحسان فرمان مى دهد (إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسٰانِ...)
۷ - درنظام تجارت، داد وستد بايد همان گونه نظام هستى براساس عدل وقسط است ترازوى سنجش عادلانه باشد در سنجش كالاها دقت كنيد كه كم فروشى نكنيد (وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذٰا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ الْمُسْتَقِيمِ... وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ الْمُسْتَقِيمِ) پرداخت كامل حقوق مردم، بهتر و خوشعاقبتتر است. (ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً)
۸ - بى مورد بودن خوف از بى عدالتى، از جانب خدا و رسول: (وَ إِذٰا دُعُوا إِلَى اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذٰا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ... أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتٰابُوا أَمْ يَخٰافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولٰئِكَ هُمُ الظّٰالِمُونَ
۹ - پس ازاين كه خداوند دستور مى دهد درنزاع ميان موءمنان، براى بر قرارى صلح با تجاوز گران به حقوق ديگران مقابله كنيد، تا به حق واحترام به قانون الهى برگردند مى فرمايد «و هر گاه گروه تجاوز گر بازگشت (فَإِنْ فٰاءَتْ) و زمينه صلح فراهم شد در ميان آن دو طبق عدالت صلح برقرار سازيد (فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمٰا بِالْعَدْلِ) يعنى؛ تنها به درهم شكستن قدرت گروه تجاوز گر به حقوق ديگرى قناعت نكنيد، بلكه اين پيكار بايد زمينه ساز صلح باشد، و مقدمهاى براى ريشه كن كردن عوامل نزاع و درگيرى و گر نه با گذشتن زمان كوتاه يا طولانى بار ديگر كه ظالم در خود احساس توانائى كند بر مىخيزد و نزاع را از سر مىگيرد. و از آنجا كه تمايلات گروهى، گاهى افراد را به هنگام قضاوت و داورى به سوى يكى از دوگروه متخاصم متمايل مىسازد، و بىطرفى داوران را نقض مىكند درآخرآيه مى فرمايد و عدالت پيشه كنيد خداوند عدالت پيشهگان را دوست مىدارد (وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)
۱۰ - خداوند دستور مى دهدكه هنگام طلاق و جدايى، دو نفر عادل از خودتان را شاهد بگيريد (وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ) تا اگر در آينده اختلافى روى دهد، هيچيك از طرفين، نتوانند واقعيتها را انكار كنند. وسپس مى گويد شهادت را براى خدا برپا داريد (وَ أَقِيمُوا الشَّهٰادَةَ لِلّٰهِ) مبادا تمايل قلبى شما به يكى از دو طرف، مانع شهادت به حق باشد، بايدجز خدا و اقامه حق انگيزه ديگرى در آن راه نيابد، درست است كه شهود بايد عادل باشند، ولى با وجود عدالت، نيز صدور گناه محال نيست، به همين دليل به آنها هشدار مىدهد كه مراقب خويش باشند و آگاهانه يا ناآگاهانه از مسير حق منحرف نشوند.
[3] آزادى:
منظور از اين كليد واژه تمام تعاليمى است كه به صورت مستقيم و يا غير مستقيم به مدارا و عدم اجبار در دين و نفى سيطرهگرى دينى تأكيد شده و محدوده پيام رسول را تبليغ و تبيين و تشويق و انذار مىداند و به صراحت از پيامبر(ص) خواسته شده كه زمينه انتخاب و اختيار ديگران را فراهم كند و نه اينكه اجبار و چيرهگرى كند.
الف: اصول و مبانى آزادى
منظور از اصول، مبانى و نگرشهاى بنيادين آزادى و رهنمودهايى است كه نتيجه و لازمه آن آزادى و حق انتخاب و عدم اجبار انسانها در پذيرفتن دين حق است
. [۱] وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النّٰاسَ حَتّٰى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ: (يونس (۱۰) آيه: ۹۹).
نكته: مشيت حق آن است كه همه مردم مؤمن نباشند و ايمان با اراده و انتخاب انجام گيرد و در نتيجه كسى مجبور نشود و از اين جهت پيامبر نمىتواند مجبور كند.
[۲] قُلْ يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ قَدْ جٰاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدىٰ فَإِنَّمٰا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمٰا يَضِلُّ عَلَيْهٰا: (يونس (۱۰) آيه: ۱۰۸).
[۳] هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كٰافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: (تغابن (۶۴) آيه: ۲).
[۴] فَمَنْ شٰاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْيَكْفُرْ: (كهف (۱۸) آيه: ۲۹).
[۵] وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ: (انعام (۶) آيه: ۱۰۷).
[۶] إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمٰاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنٰاقُهُمْ لَهٰا خٰاضِعِينَ: (شعراء (۲۶) آيه: ۴).
قلمرو رسالت پيامبرى
[۱] يٰا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً: (احزاب (۳۳) آيه: ۴۵).
نكته: گويى خداوند حكمى داده كه قلمرو رسالت پيامبرى بشارت و انذار مشخص شده است:
[۲] وَ دٰاعِياً إِلَى اللّٰهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرٰاجاً مُنِيراً: (احزاب (۳۳) آيه: ۴۶).
نكته: وظيفه پيامبرى دعوت گرى و نشان دادن چراغ و روشنايى بخشى است
[۳] رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاّٰ يَكُونَ لِلنّٰاسِ عَلَى اللّٰهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَزِيزاً حَكِيماً: (نساء (۴) آيه: ۱۶۵). تا آنجا تبليغ و بشارت و انذار مىدهد كه حجت را بر ديگران تمام كند
[۴] فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاٰغُ الْمُبِينُ: (نحل (۱۶) آيه: ۳۵). وظيفهاى جز رساندن پيام به صورت آشكار ندارد
[۵] اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: (نحل (۱۶) آيه: ۱۲۵). روش او در دعوت (به جاى زور و تحكم و خشونت) با حكمت و موعظه نيك و در صورت جدال، جدال احسن است:
[۶] قُلْ هٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللّٰهِ عَلىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي: (يوسف (۱۲) آيه: ۱۰۸). راهنمايى و
هدايت و دعوت به بصيرت روش اصلى پيامبر(ص)
[۷] قُلْ سُبْحٰانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاّٰ بَشَراً رَسُولاً: (اسراء (۱۷) آيه: ۱۹۳)
نكته: پيامبر كسى جز انسانى فرستاده شده، نيست كه از ترتيبات بشرى براى هدايت استفاده مىكند و در اين آيات فلسفه دعوت پيامبرو شيوه برخورد او با مخالفان و قلمرو مسئوليت ايشان مطرح گرديده كه همه جا روح حق انتخاب و آزادى و عدم بهرهگيرى از روش اجبار در آن جلوگراست.
پيامبر و آزادى عقيده
[۱] وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النّٰاسَ حَتّٰى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ: يونس (۱۰) آيه: ۹۹
[۲] لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ: (الغاشيه (۸۸) آيه: ۲۲)
[۳] وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ: (انعام (۶) آيه: ۱۰۷) پيامبر وكيل و نگهدارنده ايمان مردم نيست.
[۴] وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبّٰارٍ: (ق (۵۰) آيه: ۴۵).
[۵] لاٰ إِكْرٰاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ: (بقره (۲) آيه: ۲۵۶).
[۶] بِالْبَيِّنٰاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ: (نحل (۱۶) آيه: ۴۴).
پيامبر و آزادى سياسى:
از آنجا كه همراه با دعوت دينى لازم است شرايطى فراهم مىشود كه قدرت دينى در جامعه مستقر شود، در اين صورت لازمه استقرار، توجه به آراى مردم و رعايت حقوق اجتماعى آنان و از اين رو به پيامبر فرمان مى رسد كه با مردم تعامل داشته باشد و از آراى آنان استفاده كند. --> شورى - مردم سالارى - حق انتقاد - امر به معروف ونهى از منكر - سرفصل هاى آزادى سياسى هستند.
[۱] فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شٰاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ: (آل عمران (۳) آيه: ۱۵۹) «ضرورت بهرهگيرى پيامبر از آراى مردم»
[۲] وَ الَّذِينَ اسْتَجٰابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقٰامُوا الصَّلاٰةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورىٰ بَيْنَهُمْ: (شورى (۴۲) آيه: ۳۸) «جامعه ايمانى ساخته پيامبر جامعهاى است كه شور و مشورت نهادينه شده است»
[۳] كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ: (آل عمران (۳) آيه: ۱۱۰) يكى از مهم ترين مصداق امر به معروف و نهى از منكر نصيحت حاكمان است وامام علی(ع) مىگويد:« و از تمامى ارزشها برتر، فرياد شعار عدالت است روياروى رهبرى ستمگر»(وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَام جَائِر(نهج البلاغه صبحی صالح حکمت 374)
[۴] إِذٰا نَصَحُوا لِلّٰهِ وَ رَسُولِهِ مٰا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ: (توبه (۹) آيه: ۹۱) نصيحت به پيامبر نبايد پى آمدى داشته باشد و كسى مؤاخذه شود:
آزادی اقلیت های مذهبی:
[۱] وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجٰارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّٰى يَسْمَعَ كَلاٰمَ اللّٰهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ: (توبه (۹) آيه: ۶). امكان تحقيق براى مخالفان و ايجاد امنيت حتى در جنگ
[۲] اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: (نحل (۱۶) آيه: ۱۲۵). روش گفتگو و مجادله احسن براى دعوت به دين
[۴] نَحْنُ أَعْلَمُ بِمٰا يَقُولُونَ وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبّٰارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخٰافُ وَعِيدِ: (ق (۵۰) آيه: ۴۵). جبار نبودن پيامبر(ص)
۴- تزكيه وتعلیم:
تزكيه، و تطهير نفوس، از اهداف بعثت پيامبر(ص) است که در پیام وحیانی قرآن مطرح گردیده است وآیات ذیل گواه برآن است
[۱] رَبَّنٰا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ: (بقره (۲) آيه: ۱۲۹)
[۲] كَمٰا أَرْسَلْنٰا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيٰاتِنٰا وَ يُزَكِّيكُمْ: (بقره (۲) آيه: ۱۵۱).
[۳] لَقَدْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ: (آل عمران (۳) آيه: ۱۶۴).
[۴] هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ: (جمعه (۶۲) آيه: ۲).
[۵] إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً: (حزاب (۳۳):۳۳).
[۶] يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاّٰ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلىٰ طَعٰامٍ غَيْرَ نٰاظِرِينَ إِنٰاهُ وَ لٰكِنْ إِذٰا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذٰا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لاٰ مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذٰلِكُمْ كٰانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَ اللّٰهُ لاٰ يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذٰا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتٰاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَرٰاءِ حِجٰابٍ ذٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مٰا كٰانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّٰهِ وَ لاٰ أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوٰاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذٰلِكُمْ كٰانَ عِنْدَ اللّٰهِ عَظِيماً: (احزاب (۳۳) آيه: ۵۳).
[۷] يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا نٰاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوٰاكُمْ صَدَقَةً ذٰلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ: (مجادله (۵۸) آيه: ۱۲).
[۸] عَبَسَ وَ تَوَلّٰى * أَنْ جٰاءَهُ الْأَعْمىٰ * وَ مٰا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكّٰى * أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرىٰ * أَمّٰا مَنِ اسْتَغْنىٰ * فَأَنْتَ لَهُ تَصَدّٰى * وَ مٰا عَلَيْكَ أَلاّٰ يَزَّكّٰى: (عبس (۸۰) آيات: ۱-۷).
[۹] خُذْ مِنْ أَمْوٰالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِهٰا...: (توبه (۹) آيه: ۱۰۳).
نتیجه: در آيات فوق براين محورها تأكيد شده است:
۱ - تزكيه و تطهير نفوس از اهداف پيامبر(ص) اسلام ذكر شده است: «... وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ...»
۲ - تعلق اراده خداوند به تطهير و تزكيه اهل بيت پيامبر از هر گونه آلودگى به دليل حساسيت موضوع رسالت و تداوم آن: «إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»
۳ - رعايت حريم محمد (ص) و اجتناب از مطالبه كردن چيزى از همسران پيامبر به صورت رودررو، باعث تزكيه و طهارت قلب مؤمنان و همسران پيامبر:«وَ إِذٰا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتٰاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَرٰاءِحِجٰابٍ ذٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ»
۴ – پيامبر(ص) موظف به آموزش و تعليم افراد خواهان اصلاح و تزكيه نفس: «وَ مٰا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكّٰى».
۵ - مسئوليت نداشتن پيامبر در مورد اصلاح و تزكيه افراد خودكامه و گريزان از اصلاح و تزكيه: «وَ مٰا عَلَيْكَ أَلاّٰ يَزَّكّٰى»
سیره عملی پیامبر:
و در آخر این که سیره عملی پیامبر درابلاغ پیام توحید ورابطه باانسانهای پیام پذیر ومخالفان دعوت توحید برنرمی وملایمت تساهل وتسامح واقناع بود که خداوند خطاب به پیامبر(ص) می فرمایدبه برکت رحمت الهی است که باآنان نرمخو وپر مهر شدی واگر تند خو و سختدل بودی ازپیرامون تو پراکنده می شدند پس ازآنان درگذر وبرایشان آمرزش بخواه ودرکار اداره جامعه با آنان مشورت کن . «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ : آلعمران[3]آیه : 159»
روادارى دينى :
تساهل از ماده سهل و تسامح از ريشه سمح هر دو به معنى آسان گرفتن مدارا كردن و سهل گرفتن بر يكديگر است و در اين قسمت آياتى را كه پيامبر از طرف خداوند مأمور به تحمل مخالفان عقيدتى مانند اهل كتاب و مدارا كردن با آنان از روى اختيار بدون دست كشيدن از عقائد و اصول خويش است و يا سيره عملى پيامبر اين گونه با تسامح و تساهل است را می آوریم وسیره رواداری پیامبر را اززبا ن وحی می آموزیم:
[۱]خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ:اعراف(7)آیه: 199
دراین آیه سه روش برای چگونگی تعامل با دیگران به پیامبر داده شده است:
1- در طرز رفتار با مردم سختگير مباش، عذرشان را بپذير، و بيش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه و به هر حال «با آنها مدارا كن» (خُذِ الْعَفْوَ).
2- «مردم را به كارهاى نيك و آنچه را عقل و خرد، شايسته مىشناسد و خداوند آن را نيك معرفى كرده، دستور ده» (وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ).
3- دستور به تحمل و بردبارى در برابر جاهلان داده، مىگويد:«از جاهلان روى بگردان و با آنها ستيزه مكن» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ).رهبران و مبلّغان در مسير خود با افراد متعصب، لجوج، جاهل و بىخبر،و افرادى كه سطح فكر و اخلاق آنها بسيار پايين است، رو برو مىشوند، از آنها دشنام مىشنوند، هدف تهمتشان قرار مىگيرند، سنگ در راهشان مىافكنند.راه پيروزى بر اين مشكل گلاويز شدن با جاهلان نيست، بلكه بهترين راه تحمل و حوصله، ناديده گرفتن و نشنيده گرفتن اين گونه كارهاست، و تجربه نشان مىدهد براى بيدار ساختن جاهلان و خاموش كردن آتش خشم و حسد و تعصبشان، اين بهترين راه است. فشرده پیام اخلاقی آیه این که اهل عفو و مدارا باشيد و با نابخردان با تسامح برخورد كنيد. در جامعهى اسلامى نيكىهاى عقلپسند و شرعمدار را ترويج كنيد وخود را با مكارم اخلاقى آراسته سازيد.
[2] قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ * يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرٰاهِيمَ وَ مٰا أُنْزِلَتِ التَّوْرٰاةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلاّٰ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ * هٰا أَنْتُمْ هٰؤُلاٰءِ حٰاجَجْتُمْ فِيمٰا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمٰا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللّٰهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ: (آل عمران (۳) آيات: ۶۴-۶۵-۶۶).
[3] وَ لاٰ تُجٰادِلُوا أَهْلَ الْكِتٰابِ إِلاّٰ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...: (عنكبوت (۲۹) آيه: ۴۶).
[4] يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ قَدْ جٰاءَكُمْ رَسُولُنٰا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمّٰا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتٰابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ...: مائده (۵) آيه: ۱۵).
[5] وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتٰابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمٰانِكُمْ كُفّٰاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مٰا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتّٰى يَأْتِيَ اللّٰهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّٰهَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: (بقره (۲) آيه: ۱۰۹).
[6] قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ: (آل عمران (۳) آيه: ۶۴).
[7] وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعٰا إِلَى اللّٰهِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً وَ قٰالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ * وَ لاٰ تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدٰاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ: (فصلت (۴۱) آيات: ۳۳-۳۴).
[8] وَ إِنّٰا أَوْ إِيّٰاكُمْ لَعَلىٰ هُدىً أَوْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ: (سبأ (۳۴) آيه: ۲۴).
[9] إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هٰادُوا وَ النَّصٰارىٰ وَ الصّٰابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ: (البقرة (۲) آِيه: ۶۲).
[10] إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هٰادُوا وَ الصّٰابِئُونَ وَ النَّصٰارىٰ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ: (المائدة (۵) آيه: ۶۹).
[۱1]وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقٰامُوا التَّوْرٰاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ سٰاءَ مٰا يَعْمَلُونَ: (المائدة (۵) آيه: ۶۶).
نكته: از ديدگاه قرآن كريم، عمل نمودن يهوديان و مسيحيان به همين تورات و انجيل موجود عصر نزول، متضمن سعادت دنيوى و اخروى آنان مىباشد. «وَ لَوْ
أَنَّهُمْ أَقٰامُوا التَّوْرٰاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ». كه البته در اين فاصله انجيل ديگرى از قرن چهارم ميلادى به بعد نبوده، زيرا در عصر پيامبر انجيل ديگرى نبوده كه قرآن به آن اشاره بكند.
[۱2] اِنَّ الَّذِينَ تَوَفّٰاهُمُ الْمَلاٰئِكَةُ ظٰالِمِي أَنْفُسِهِمْ قٰالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قٰالُوا كُنّٰا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قٰالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّٰهِ وٰاسِعَةً فَتُهٰاجِرُوا فِيهٰا فَأُولٰئِكَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سٰاءَتْ مَصِيراً * إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لاٰ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لاٰ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً * فَأُولٰئِكَ عَسَى اللّٰهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَفُوًّا غَفُوراً: (نساء (۴) آيات: ۹۷-۹۹).
نکته: در اين آيات بر اساس واقعيت انسانهاى ضعيف شمرده شده و درمانده: «لاٰ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لاٰ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً» كه در محيط سخت و فشار نمىتوانند خارج شوند و با سماحت از آنان گذشت شده است: «فَأُولٰئِكَ عَسَى اللّٰهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ».
[۱3] وَ لَنْ تَرْضىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصٰارىٰ حَتّٰى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّٰهِ هُوَ الْهُدىٰ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوٰاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جٰاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مٰا لَكَ مِنَ اللّٰهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاٰ نَصِيرٍ: (بقره (۲) آيه: ۱۲۰).
[۱4] قُلْ يٰا أَيُّهَا الْكٰافِرُونَ * لاٰ أَعْبُدُ مٰا تَعْبُدُونَ * وَ لاٰ أَنْتُمْ عٰابِدُونَ مٰا أَعْبُدُ * وَ لاٰ أَنٰا عٰابِدٌ مٰا عَبَدْتُّمْ * وَ لاٰ أَنْتُمْ عٰابِدُونَ مٰا أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ * (كافرون: (۱۰۹) آيات: ۱-۶).
نتیجه: در آيات فوق اين موضوعات مطرح گرديده است:
۱ - تسامح و تساهل در شنيدن سخنان مخالفان و دادن جوابهاى مناسب، با رعايت بهترين شيوه بحث و تكيه بر موضوعات مورد اتفاق: «قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ.»
۲ - تكيه در گفتمان بر تعقل: - أَ فَلا تَعْقِلُونَ - و علم و دورى از گفتمان بىخرد و جاهلانه: «فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمٰا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ.»
۳ - تسامح و تساهل پيامبر با اهل كتاب با افشا نكردن برخى حقايق كتمان شده از جانب آنان: «يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ قَدْ جٰاءَكُمْ رَسُولُنٰا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمّٰا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتٰابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ.»
۴ - مسلمانان در عين تسامح و تساهل با اهل كتاب، موظف به اعلام تسليم در برابر خداوند: «فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ»
۵ - تسامح و تساهل پيامبر با مخالفان در سخن گفتن و احتجاج باآنها: «وَ إِنّٰا أَوْ إِيّٰاكُمْ لَعَلىٰ هُدىً أَوْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ.»
۶ - ممنوعيت تسامح و تساهل در اصول و مبانى دين و هشدار در باره سازش با مخالفان در اصول: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ... وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوٰاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جٰاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مٰا لَكَ مِنَ اللّٰهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاٰ نَصِيرٍ»
منبع: فرهنگنامه دوجلدی پیامبر(ص) درقرآن موءلفان محمد جعفر سعیدیان فر – سید محمد علی ایازی
مقدمه اول: تأثیر مسائل سیاسی در شکلگیری نگارش های اولیه سیره نبوی/ سیره مکتوب به صورت حدیث اواخر قرن اول هجری ونیمه دوم به صورت تاریخ نگاری:
بعد از اینکه بنیامیه حاکمیت را در دست گرفتند و مدعیان خلافت هم کنار زده شدند، طبیعی بود که علاوه بر یکهتازی در میدان قضایای سیاسی ـ نظامی، در عرصه فرهنگی هم فعال شوند. چون هیچ حکومتی بدون تفکر، بدون پیشینه تاریخی و بدون یک نظام فکری نمیتواند دوام بیاورد؛ لذا آنها درصدد بودند، همانطور که به عنوان مثال از جهت نژادی میگفتند ما قریش هستیم و حق حاکمیت بر مسلمین را داریم، از جهت فرهنگی و تاریخی نیز برای خود یک تاریخی دستوپا کنندوطبیعی بود که بنیامیه که تا سال هشتم ً در مقابل دعوت توحیدی پیامبر(ص) قرار گرفته بودند، حرفی برای گفتن نداشته باشند اما آنها برای جبران این خلأ دو راه پیش گرفتند؛ یک راه سانسور بود و دیگری راه جعل احادیث و داستانهایی که به نفع آنها یا افرادی بود که در آن زمان در نظام سیاسی با آنها هماهنگ شده بودند
نقش زبیریان در تدوین سیره نبوی
عروة بن زبیر که شخصیت تراز اول خاندان زبیر، جزء فقهای سبعه مدینه و تربیت شده خالهاش عایشه بود، تمام احادیث و مسائلی که لازم داشت را از او اخذ میکرد. وقتی میگوییم آلزبیر، اینها یک طیف هستند که رهبری آن به دست عروة بن زبیر است و بعد از آن هشام بن عروة و بعد موسی بن عقبه و بعد تعداد دیگری از موالیان خود آلزبیر که همه اینها در عرصه سیرهنگاری آمدند تحریف و غلو دو آسیب سیره و تاریخ نبوی بود که در عصر اموی آغاز شد و سپس در زمان های بعد توسط حاکمان بر اساس منافع معطوف به قدرت و مردم ناآگاه براساس جهل مقدس به صورت فاجعه آمیزی تقویت شد و ادامه پیدا کرد
مقدمه دوم: منظور از اسلام وصف كلى اين دين است كه پيامبر(ص) در قرآن اززبان وحی بيان كرده و پيروان آن به عنوان مسلمان شناخته شدهاند و همچنين توصيف پيامبر به كسى كه نخستين اسلام آورنده است و تسليم در برابر حق شده و نامگذارى به اسلام و منتسبين به آن به عنوان مسلمين در عصر نخستين است. ترديدى نيست كه منشأ نام گذارى معناى لغوى يعنى تسليم شدن در برابر حق و سابقه تاريخى آن در عصر ابراهيمِ نبى، سر سلسله اديان توحيدى بوده است و به اين جهت نام گذارى شده و جنبه سلبى ندارد، و جمله: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّٰهِ الْإِسْلاٰمُ» به همين معنا بوده است. در قرآن بارها اين ماده به معناى تسليم حق بكار رفته و جهتگيرى دينى خاص نداشته است: «كَذٰلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ:نحل(16) آیه:81 * أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهٰا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»:نمل(27)آیه:38 ودرباره پیامبران پیشین واژه مسلم مکرر به کار برده شده است نمونه درباره ابراهیم پیامبر(ع):[1] ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ : آلعمران (3)آیه: 67 [2]رَبَّنٰا وَ اجْعَلْنٰا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنٰا مَنٰاسِكَنٰا وَ تُبْ عَلَيْنٰا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّٰابُ الرَّحِيمُ: (البقره (۲) آيه: ۱۲۸). ویوسف پیامبر(ع)از خداوند می خواهد که درانتهای زندگی مسلم وتسلیم دربرابر خداوند به لقاء اوبرسد رَبِّ قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَني مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ يوسف(12)آیه :وموسی پیامبر(ع) به قوم خویش گفت «ای قوم من ، اگر به خدا ایمان آورده اید واگر اهل تسلیم به حق وپروردگارید بر او توکل کنید» وَ قالَ مُوسى يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ: يونس(10)آیه : 84 وساحران که برای مقابله با موسی فراخوان داده شده بودند پس از ایمان به خدای موسی از خدا می خواهند« برما شکیبائی فروریز ومارا مسلمان بمیران» وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمينَ: الأعراف(7) آیه: وسلیمان پیامبر (ع)که درسه آیه خداوند با حکایت گفتاری از ایشان مسلم را به معنی تسلیم درمقابل حق به کار برده است« أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُوني مُسْلِمينَ النمل[27]آیه : : 31» « قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتيني بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُوني مُسْلِمينَ النمل[27]آیه: 38» « فَلَمَّا جاءَتْ قيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمينَ : النمل (27)آیه: ۲ -.126 وسرانجام خدا مىخواهد كه پيامبراکرم ازاولین مسلمانان به معناى مفهومی تسلیم دربرابر خداوند واولین مسلمان به معنای کاربردی هویتی آن درجامعه باشد: [۱] قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لاٰ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: انعام (۶) آيه: ۱۴).[۲] لاٰ شَرِيكَ لَهُ وَ بِذٰلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ: (انعام (۶) آيه: ۱۶۳).[۳] وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ: (النمل (۲۷) آيه: ۹۱).[۴] وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعٰالَمِينَ: (غافر (۴۰) آيه: ۶۶.).نتیجه: آنچه ازقرآن می آموزیم این که پيامبران و پيامبر اسلام به دين هاى خود باور دارند: «فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّٰهِ» و از نخستين كسانى هستند كه به دين معتقدند «أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ» و براساس اعتقاد و باور و عمل به هدايت مردم مىپردازند «لاٰ شَرِيكَ لَهُ وَ بِذٰلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ» و هيچگونه ناخالصى و دوگانگى در كردار و پندار و رفتار آنان مشاهده نمىشود: «فَاعْبُدِ اللّٰهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ» و در يك كلام مثل بسيارى از رهبران سياسى دنيا نيستند كه به آنچه كه مىگويند و مردم را به عمل وامى دارند، معتقد نباشند. «أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ» «إِلاّٰ إِيمٰاناً وَ تَسْلِيماً» «وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّٰهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ» و از دعاهاى ايشان اين است كه ما را مسلمان بميران: «رَبَّنٰا أَفْرِغْ عَلَيْنٰا صَبْراً وَ تَوَفَّنٰا مُسْلِمِينَ»
اهداف بعثت پیامبراکرم(ص): چهار هدف: 1- توحید 2- عدالت 3- آزادی 4- تزکیه و تعلیم
[1] توحيد:
منظور از توحيد يكتايى و يگانگى و يكتاپرستى خداوند و نقش پيامبر(ص) در اين دعوت اساسى است، و نه اصل اعتقاد به خداوند كه حتى مشركان آن را مىپذيرفتند. بىگمان توحيد، نوعى نگرش به جهانبينى است كه همه پيامبران و از آن جمله پيامبر اسلام منادى آن بوده، تا جايى كه قرآن به صراحت مىگويد كه دعوت همه پيامبران(ع)، پرستش خدا و نفى بندگى طاغوت بوده است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنٰا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ اف پیامبر(ص) وَ اجْتَنِبُوا الطّٰاغُوتَ: نحل (۱۶) ۳۶» از سوى ديگر بيش از هر چيز در قرآن و بلكه ۹۷%، آيات تكيه بر پرستش خدا دارد و تأكيد بر بندگى خدا بيشتر از بُعد سلبى آن، يعنى مبارزه با شرك و نفى معبودهاى بشرى و تغيير جهت حركت زندگى و معنابخشى به حيات انسان دارد، تا اثبات صانع و اعتقاد به اصل خدا، كه حتى مشركان آن را پذيرفته بودند. همه ترجيع بند كلام پيامبران اين شعار بوده است: «مٰا لَكُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَيْرُهُ.» * در باره پيامبر اسلام هم باز اين جمله تكرار شده است «قُلْ أَ غَيْرَ اللّٰهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ». (انعام (۶):۱۶۴) و هنگامى كه از تكرار پيامها به مرز نا اميدی نزدیک مىشود، مىگويد، بگو: «فَلاٰ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمّٰا يَعْبُدُ هٰؤُلاٰءِ مٰا يَعْبُدُونَ إِلاّٰ كَمٰا يَعْبُدُ آبٰاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنّٰا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ» (هود (۱۱):۱۰۹).آنچه از همه پيامبران از دعوت به توحيد خواسته مىشود، جهتگيرى در هدف و آرمان الهى و توحيدى و به صورت عملى، نديدن غير خدا در كارها است. اين كه به جز خدا هيچ معبودى پرستش نشود، هيچ عمل صالح و خدمت و خير تا همراه با ايمان به خدا و تنها به خاطر او نباشد، مقبول درگاه و موجب رستگارى و ثواب براى صاحبش نخواهد بود: «وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخٰاسِرِينَ * بَلِ اللّٰهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشّٰاكِرِينَ». (زمر (۳۹):64-65 و البته آثار معنوى و روحى توحيدى كه پيامبر منادى آن بود و زمانی که توحيد را پذيرفت، به دنبال آن عشق به كمال مطلق هم مىرود، زيرا انسان در نهاد خود مىيابد كه كمال را دوست دارد و بلكه نهايت آن را مىخواهد. از سوى ديگر اميد به آينده پيدا مىكند؛ چون انسان در لحظههاى سخت و شكننده و بحرانهاى زندگى كه از همه اسباب و علل طبيعى قطع اميد مىكند، ايمان به خدا قدرتى فراتر را به وجود مىآورد، كه مىتواند با اميد به او، خود را نجات دهد. اكنون آياتى كه اين معنا و آثار را در خطاب به پيامبر(ص) بيان مىكند، يا ابعاد توحيد و آثار آن را در دعوت خود آورده، اشاره مىگردد:
[1] قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ: (آل عمران (۳) آيات: ۶۴).
[۲] وَ قٰالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصٰارىٰ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرٰاهِيمَ حَنِيفاً وَ مٰا كٰانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * قُلْ أَ تُحَاجُّونَنٰا فِي اللّٰهِ وَ هُوَ رَبُّنٰا وَ رَبُّكُمْ وَ لَنٰا أَعْمٰالُنٰا وَ لَكُمْ أَعْمٰالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ: (بقره (۲) آيات: ۱۳۵-۱۳۹).
[3] إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ البقرة(2)آیه : 62
[4] وَ الَّذِينَ آتَيْنٰاهُمُ الْكِتٰابَ يَفْرَحُونَ بِمٰا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزٰابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمٰا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّٰهَ وَ لاٰ أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ: (رعد (۱۳) آيه: ۳۶).
[5] فَلاٰ تَدْعُ مَعَ اللّٰهِ إِلٰهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ * وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ: (شعراء: (۲۶) آيات: ۲۱۳-۲۱۴).
[۶] قُلْ إِنَّمٰا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحىٰ إِلَيَّ أَنَّمٰا إِلٰهُكُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ فَمَنْ كٰانَ يَرْجُوا لِقٰاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صٰالِحاً وَ لاٰ يُشْرِكْ بِعِبٰادَةِ رَبِّهِ أَحَداً: (كهف (۱۸) آيه: ۱۱۰).
[7] قُلْ إِنَّمٰا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحىٰ إِلَيَّ أَنَّمٰا إِلٰهُكُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ: (فصّلت (۴۱) آيه: ۶).
[8] قُلْ إِنَّمٰا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوٰاحِشَ مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللّٰهِ مٰا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللّٰهِ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ: (اعراف (۷) آيه: ۳۳).
[9] قُلْ إِنَّمٰا أَدْعُوا رَبِّي وَ لاٰ أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً * قُلْ إِنِّي لاٰ أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لاٰ رَشَداً * قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللّٰهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً: (جن (۷۲) آيات: ۲۰-۲۲). براى مقابله با هرگونه غلو و بيان توحيد ناب خداوند به پيامبر مىفرمايد بگو من فقط خداوند را مىخوانم و براى او شريكى قائل نيستم: «قُلْ إِنَّمٰا أَدْعُوا رَبِّي وَ لاٰ أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً» و من براى شما اختيار زيان و هدايتى را ندارم: «قُلْ إِنِّي لاٰ أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لاٰ رَشَداً» و هرگز كسى مرا در برابر خدا پناه نمىدهد و هرگز پناهگاهى غير از او نمىيابم: «قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللّٰهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً».
[2] عدل
اصل عدالت يك اصل عقلايى و فرادينى است كه در تمام اديان الهى به آن تأكيد شده و بر كل حيات آدمى و تمامى افعال او سرايان دارد. اين اصل در شكل گسترده، با ابعاد مفهومى و مصداقى در حوزه معنايى مفرد و مركب، مستقيم و غير مستقيم، سلبى و ايجابى در قرآن كريم مطرح شده و براى آن هيچ شرط و زمان و مكانى محدوديت پذيرى قائل نشده است. اما اين پرسش مطرح است كه پس اگر چنين است، چرا اديان و پيامبران بر اصل عدالت تأكيد كرده و تحقق و اقامه آن را بارها خواستار شدهاند. در پاسخ به اين پرسش بايد ياد آورى شود كه اين نكته به دليل اهميت و خطر زايى آن است. دين چنان براى عدالت ارزش قائل است كه به جز عقل لازم دارد كه به آن جنبه قداست و معنويت بدهد و براى تحقق آن پاداش اخروى تعيين كند. در قرآن نه تنها بر تحقق عدالت در جامعه تاكيد شده، بلكه آن را از اهداف بلند پيامبران دانسته است واین معنا را یاد آور می شود که ایمان همراه عدالت برای انسانها امنیت وهدایت می آورد«کسانی که ایمان آورده وایمان خود را با هیچ ستمی نیامیخته اند ، اینان درامانند واینان هدایت یافتگان اند» الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئكَ لهَُمُ الْأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ :انعام(6)آیه:82
و اکنون نمونه آیاتی که براین معنا که عدالت وقسط فلسفه بعثت پیامبران(ع) وپیامبر اکرم(ص) است تاکید می کند.
[۱] (لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْمِيزٰانَ لِيَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللّٰهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللّٰهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ.) (حديد (۴۲) : ۲۵).
[۲] (قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمٰا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ) (اعراف (۷):۲۹).
[۳] (شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ... فَلِذٰلِكَ فَادْعُ... وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللّٰهُ رَبُّنٰا وَ رَبُّكُمْ لَنٰا أَعْمٰالُنٰا وَ لَكُمْ أَعْمٰالُكُمْ لاٰ حُجَّةَ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمُ اللّٰهُ يَجْمَعُ بَيْنَنٰا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ) (شورى (۴۲) آيات: ۱۳-۱۵).
[۴] (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّٰهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنٰازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّٰهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً) (نساء (۴) آيه: ۵۹).
[۵] (يٰا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاٰ يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسٰارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قٰالُوا آمَنّٰا بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هٰادُوا... وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) (مائده (۵) آيات: ۴۱-۴۲).
نتيجه: در آيات فوق اين موضوعات پیرامون هدف عدالتی رسولان وپیامبراکرم(ص) مطرح گرديده است:
۱ - برپائى قسط وعدل فلسفه رسالت همه پيامبر ان (ع)الهى «لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْمِيزٰانَ لِيَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ»
۲ - برپائى عدالت از اهداف اصلى دعوت پيامبر(ع) و مأموريت ايشان از طرف خداوند: «فَلِذٰلِكَ فَادْعُ... وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ... قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ»
۳ - اجراى عدالت، در پرتو اطاعت از خدا ورسول و اولو الامر: «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّٰهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنٰازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّٰهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً»
۴ - قضاوت عادلانه براساس قانون - قرآن - وظيفه پيامبر(ع) از طرف خداوند اعلام شده است و دعوت خداونداز پيامبر(ع)به رعايت عدالت هنگام داورى بين يهوديان (وَ مِنَ الَّذِينَ هٰادُوا... وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)
۵ - رجوع به خدا وپيامبر(ع) وظيفه مردم به هنگام درگيرى واختلا ف براى قضاوت عادلانه (فَإِنْ تَنٰازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّٰهِ وَ الرَّسُولِ) و از نشانه هاى ايمان (إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً)
جهان بينى بر محور عدالت
منظور آن دسته از آياتى است كه بناى جهان را بر حق و عدالت استوار مىسازد و مىخواهد كه مردم اين گونه ببينند. اين معنا ناظر به رعايت موازنه و تعادل و حد وسط بودن ميان افراط و تفريط در تنظيم امور و هر چيزى در جاى خود قرار گرفتن است، قهراً عدل معناى خاص غير از معناى عالم انسانى دارد، زيرا در اعتقاد اسلامى عدل الهى در عالم چيزى به معناى اداى حق انسانها مطرح نيست، بلكه به معناى چيزى را فروگزار نكردن، و با تعبير قرآنى هرچيزى در جاى خود قرار گرفتن و رعايت حق كردن و در مرحله بعدى ظلم نكردن به انسانها و از حقوق آنان تجاوز نكردن است. براى آشنايى با اين دسته از آيات:
[۱] (شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ الْمَلاٰئِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قٰائِماً بِالْقِسْطِ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ) (آل عمران (۳) آيه: ۱۸).
[۲] (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لاٰ مُبَدِّلَ لِكَلِمٰاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) (انعام (۶) آيه: ۱۱۵).
[۳] (إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَظْلِمُ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضٰاعِفْهٰا وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً) (نساء (۴) آيه: ۴۰).
[۴] (بَلِ اللّٰهُ يُزَكِّي مَنْ يَشٰاءُ وَ لاٰ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً) (نساء (۴) آيه: ۵۱).
[5] (إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَظْلِمُ النّٰاسَ شَيْئاً وَ لٰكِنَّ النّٰاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) (يونس (۱۰) آيه: ۴۴)
[6] (هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّٰ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلاٰئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ مٰا ظَلَمَهُمُ اللّٰهُ وَ لٰكِنْ كٰانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) (نحل (۱۶) آيه: ۳۳) نتیجه: این که از آیات فوق این گونه می آموزیم که در مرحله نخست حاكميت قسط و عدل بر نظام عالم سارى و جارى است. «شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ... قٰائِماً بِالْقِسْطِ... وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاًلاٰ مُبَدِّلَ لِكَلِمٰاتِهِ» و - وفا كردن به اعمال و استيفاى حق انسانها (وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ.) و آيات فراوان ديگرى كه به ظلم نكردن و عطا و وفا كردن به اعمال انسانها تأكيد مىكند.و این که نظام هستى از طرف خداوند برعدل، قسط قرار داده شده وظلم هاى مشهود برانسانها نتيجه وجزاى اعمال خودشان است «إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَظْلِمُ النّٰاسَ شَيْئاً وَ لٰكِنَّ النّٰاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ... وَ مٰا ظَلَمَهُمُ اللّٰهُ وَ لٰكِنْ كٰانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ... وَ مٰا ظَلَمْنٰاهُمْ وَ لٰكِنْ كٰانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ... وَ مٰا ظَلَمُونٰا وَ لٰكِنْ كٰانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (ر. ك: فرهنگ قرآن، ج ۲۰:۱۶۰ – فرهنگ نا مه پیامبر درقرآن ج2ص210 ).
دعوت به برپايى و تحقق بخشيدن به عدالت و موانع آن
[۱] (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا تَدٰايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كٰاتِبٌ بِالْعَدْلِ) (بقره (۲) آيه: ۲۸۲).
(إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمٰانٰاتِ إِلىٰ أَهْلِهٰا وَ إِذٰا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّٰاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّٰهَ نِعِمّٰا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللّٰهَ كٰانَ سَمِيعاً بَصِيراً) (نساء (۴) آيه: ۵۸).
[۲] (إِنّٰا أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ الْكِتٰابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّٰاسِ بِمٰا أَرٰاكَ اللّٰهُ وَ لاٰ تَكُنْ لِلْخٰائِنِينَ خَصِيماً:.) (نساء (۴) آيه: ۱۰۵).
[۳] (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدٰاءَ لِلّٰهِ وَ لَوْ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوٰالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللّٰهُ أَوْلىٰ بِهِمٰا فَلاٰ تَتَّبِعُوا الْهَوىٰ أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللّٰهَ كٰانَ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِيراً) (نساء (۴) آيه: ۱۳۵).
[۴] (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ وَ اتَّقُوا اللّٰهَ إِنَّ اللّٰهَ خَبِيرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ) (مائده (۵) آيه: ۸).
[۵] (إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسٰانِ...) (نحل (۱۶) آيه: ۹۰).
[۶] (وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذٰا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً) (اسراء (۱۷) آيه: ۳۵).
[۷] (وَ إِذٰا دُعُوا إِلَى اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذٰا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ * وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ * أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتٰابُوا أَمْ يَخٰافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولٰئِكَ هُمُ الظّٰالِمُونَ) (نور (۲۴) آيات: ۴۸-۵۰).
[۸] (وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ الْمُسْتَقِيمِ) (شعرا (۲۶) آيه: ۱۸۲).
نكته: مسئله اى كه بايد در اينجا مورد توجه قرار گيرد اين است كه در قرآن مجيد كرارا روى مساله مبارزه با كمفروشى و تقلب در وزن و پيمانه تكيه و تاكيد شده است، در يك جا رعايت اين نظم را در رديف نظام آفرينش در پهنه جهان هستى گذارده مىگويد: (وَ السَّمٰاءَ رَفَعَهٰا وَ وَضَعَ الْمِيزٰانَ أَلاّٰ تَطْغَوْا فِي الْمِيزٰانِ) (رحمن (۵۵) آيات: ۷-۸) خداوند آسمان را برافراشت و ميزان و حساب در همه چيز گذاشت، تا شما در وزن و حساب تعدى و طغيان نكنيد اشاره به اينكه مساله رعايت عدالت در كيل و وزن مساله كوچك و كم اهميتى نيست، بلكه جزئى از اصل عدالت و نظم است كه حاكم بر سراسر هستى است.
[۹] (فَإِنْ فٰاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمٰا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) (حجرات (۴۹) آيه: ۹).
[۱۰] (وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهٰادَةَ لِلّٰهِ ذٰلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كٰانَ يُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللّٰهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً) (طلاق (۶۵) آيه: ۲).
نكته: در آيات قسط و عدل اولاً مىگويد يكى از محورهاى دعوت پيامبران است. وانگهى خداوند به پيامبر دستور مىدهد كه با مردم مطرح كند كه مأمور به قسط و عدل است و عدالت قانون عام در همه هستى و روابط اجتماعى و فردى و خانوادگى است، از شهادت تا كتابت و معاملات مكيل و موزون و جنگ صلح و اختلافها و برخورد با مخالفان و در جنگ و نزاع هاى خانوادگى كه همه بايد عدالت حاكم باشد و كلام خداوند با صدق و عدل به تماميت رسيده است و خداوند قيام به قسط دارد و خلاصه پيامبرش هم مأمور به قسط و عدل است.
نتيجه: درآیات فوق این ابعاد برای تحقق کاربردی عدالت به عنوان هدف مهم بعثت پس از توحید به پیامبر(ص) و جامعه هدف – مسلمانان- آموزش داده شده
۱ - خداوند خطاب به موءمنان مى فرمايدهنگامى كه بخاطر وام يا داد و ستد بدهىاى را تا سرآمدِ معين به يكديگر بدهكار شديد، پس آن را بنويسيد. «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا تَدٰايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ» و بايد نويسندهاى براساس عدالت، سند را در ميانِ شما بصورت مکتوب تنظیم کند (وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كٰاتِبٌ بِالْعَدْلِ) وتنظيم ونوشتن اسناد تجارى وديون با يد براساس عدل ونويسنده عادل باشد.
۲ - داورى عادلانه وقضاوت براساس قسط فرمان خداوند به پيامبر(ص) ومردم (وَ إِذٰا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّٰاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ)
۳ - خداوند به پيامبر( ص) توصيه مىكند كه هدف از فرستادن اين كتاب آسمانى اين است كه اصول حق و عدالت در ميان مردم اجرا شود، ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است درميان مردم قضاوت كنى (إِنّٰا أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ الْكِتٰابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّٰاسِ بِمٰا أَرٰاكَ اللّٰهُ) سپس به پيامبر (ص) هشدار ميدهد كه هرگز از خائنان حمايت نكند (وَ لاٰ تَكُنْ لِلْخٰائِنِينَ خَصِيماً) گرچه روى سخن در اين آيه به پيامبر (ص) است ولى شك نيست كه اين حكم يك حكم عمومى نسبت به تمام قضات و داوران مىباشد، و به همين دليل چنين خطابى مفهومش اين نيست كه ممكن است چنين كارى از پيامبر(ص) سر بزند، چه اينكه حكم مزبور ناظر به همه افراد است (تفسير نمونه، ج ۴، ص: ۱۱۲).
۴ - دستور خداوند به موءمنان براى - قيام - حركت وايستادگى براساس قسط وعدل (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ بِالْقِسْطِ) ودر شهادت انگيزه هاى منفعت طلبانه، خويشاوندى وترس آنان را از گواهى دادن عادلانه جدا نكند (شُهَدٰاءَ لِلّٰهِ وَ لَوْ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوٰالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ) وتحت تاثير تمايلات نفسانى از عدالت منحرف نشوند (فَلاٰ تَتَّبِعُوا الْهَوىٰ أَنْ تَعْدِلُوا)
۵ - خداوند خطاب به موءمنان مى گويد همواره قيام براى خدا كنيد و به حق و عدالت گواهى دهيد (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ) سپس، به مسلمانان چنين هشدار مىدهد كه: "نبايد كينهها و عداوتهاى قومى و تصفيه حسابهاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق ديگران گردد، زيرا عدالت از همه اينها بالاتر است (وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا) وبار ديگر بخاطر اهميت موضوع روى مساله عدالت تكيه كرده، مىفرمايد: عدالت پيشه كنيد كه بپرهيزگارى نزديكتر است (اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ)
۶ - خداوند نظام هستى را براساس عدل آفريده وبراى رشد وكمال نظام اجتماعى به عدالت واحسان فرمان مى دهد (إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسٰانِ...)
۷ - درنظام تجارت، داد وستد بايد همان گونه نظام هستى براساس عدل وقسط است ترازوى سنجش عادلانه باشد در سنجش كالاها دقت كنيد كه كم فروشى نكنيد (وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذٰا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ الْمُسْتَقِيمِ... وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ الْمُسْتَقِيمِ) پرداخت كامل حقوق مردم، بهتر و خوشعاقبتتر است. (ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً)
۸ - بى مورد بودن خوف از بى عدالتى، از جانب خدا و رسول: (وَ إِذٰا دُعُوا إِلَى اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذٰا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ... أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتٰابُوا أَمْ يَخٰافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولٰئِكَ هُمُ الظّٰالِمُونَ
۹ - پس ازاين كه خداوند دستور مى دهد درنزاع ميان موءمنان، براى بر قرارى صلح با تجاوز گران به حقوق ديگران مقابله كنيد، تا به حق واحترام به قانون الهى برگردند مى فرمايد «و هر گاه گروه تجاوز گر بازگشت (فَإِنْ فٰاءَتْ) و زمينه صلح فراهم شد در ميان آن دو طبق عدالت صلح برقرار سازيد (فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمٰا بِالْعَدْلِ) يعنى؛ تنها به درهم شكستن قدرت گروه تجاوز گر به حقوق ديگرى قناعت نكنيد، بلكه اين پيكار بايد زمينه ساز صلح باشد، و مقدمهاى براى ريشه كن كردن عوامل نزاع و درگيرى و گر نه با گذشتن زمان كوتاه يا طولانى بار ديگر كه ظالم در خود احساس توانائى كند بر مىخيزد و نزاع را از سر مىگيرد. و از آنجا كه تمايلات گروهى، گاهى افراد را به هنگام قضاوت و داورى به سوى يكى از دوگروه متخاصم متمايل مىسازد، و بىطرفى داوران را نقض مىكند درآخرآيه مى فرمايد و عدالت پيشه كنيد خداوند عدالت پيشهگان را دوست مىدارد (وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)
۱۰ - خداوند دستور مى دهدكه هنگام طلاق و جدايى، دو نفر عادل از خودتان را شاهد بگيريد (وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ) تا اگر در آينده اختلافى روى دهد، هيچيك از طرفين، نتوانند واقعيتها را انكار كنند. وسپس مى گويد شهادت را براى خدا برپا داريد (وَ أَقِيمُوا الشَّهٰادَةَ لِلّٰهِ) مبادا تمايل قلبى شما به يكى از دو طرف، مانع شهادت به حق باشد، بايدجز خدا و اقامه حق انگيزه ديگرى در آن راه نيابد، درست است كه شهود بايد عادل باشند، ولى با وجود عدالت، نيز صدور گناه محال نيست، به همين دليل به آنها هشدار مىدهد كه مراقب خويش باشند و آگاهانه يا ناآگاهانه از مسير حق منحرف نشوند.
[3] آزادى:
منظور از اين كليد واژه تمام تعاليمى است كه به صورت مستقيم و يا غير مستقيم به مدارا و عدم اجبار در دين و نفى سيطرهگرى دينى تأكيد شده و محدوده پيام رسول را تبليغ و تبيين و تشويق و انذار مىداند و به صراحت از پيامبر(ص) خواسته شده كه زمينه انتخاب و اختيار ديگران را فراهم كند و نه اينكه اجبار و چيرهگرى كند.
الف: اصول و مبانى آزادى
منظور از اصول، مبانى و نگرشهاى بنيادين آزادى و رهنمودهايى است كه نتيجه و لازمه آن آزادى و حق انتخاب و عدم اجبار انسانها در پذيرفتن دين حق است
. [۱] وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النّٰاسَ حَتّٰى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ: (يونس (۱۰) آيه: ۹۹).
نكته: مشيت حق آن است كه همه مردم مؤمن نباشند و ايمان با اراده و انتخاب انجام گيرد و در نتيجه كسى مجبور نشود و از اين جهت پيامبر نمىتواند مجبور كند.
[۲] قُلْ يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ قَدْ جٰاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدىٰ فَإِنَّمٰا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمٰا يَضِلُّ عَلَيْهٰا: (يونس (۱۰) آيه: ۱۰۸).
[۳] هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كٰافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: (تغابن (۶۴) آيه: ۲).
[۴] فَمَنْ شٰاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْيَكْفُرْ: (كهف (۱۸) آيه: ۲۹).
[۵] وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ: (انعام (۶) آيه: ۱۰۷).
[۶] إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمٰاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنٰاقُهُمْ لَهٰا خٰاضِعِينَ: (شعراء (۲۶) آيه: ۴).
قلمرو رسالت پيامبرى
[۱] يٰا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً: (احزاب (۳۳) آيه: ۴۵).
نكته: گويى خداوند حكمى داده كه قلمرو رسالت پيامبرى بشارت و انذار مشخص شده است:
[۲] وَ دٰاعِياً إِلَى اللّٰهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرٰاجاً مُنِيراً: (احزاب (۳۳) آيه: ۴۶).
نكته: وظيفه پيامبرى دعوت گرى و نشان دادن چراغ و روشنايى بخشى است
[۳] رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاّٰ يَكُونَ لِلنّٰاسِ عَلَى اللّٰهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَزِيزاً حَكِيماً: (نساء (۴) آيه: ۱۶۵). تا آنجا تبليغ و بشارت و انذار مىدهد كه حجت را بر ديگران تمام كند
[۴] فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاٰغُ الْمُبِينُ: (نحل (۱۶) آيه: ۳۵). وظيفهاى جز رساندن پيام به صورت آشكار ندارد
[۵] اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: (نحل (۱۶) آيه: ۱۲۵). روش او در دعوت (به جاى زور و تحكم و خشونت) با حكمت و موعظه نيك و در صورت جدال، جدال احسن است:
[۶] قُلْ هٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللّٰهِ عَلىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي: (يوسف (۱۲) آيه: ۱۰۸). راهنمايى و
هدايت و دعوت به بصيرت روش اصلى پيامبر(ص)
[۷] قُلْ سُبْحٰانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاّٰ بَشَراً رَسُولاً: (اسراء (۱۷) آيه: ۱۹۳)
نكته: پيامبر كسى جز انسانى فرستاده شده، نيست كه از ترتيبات بشرى براى هدايت استفاده مىكند و در اين آيات فلسفه دعوت پيامبرو شيوه برخورد او با مخالفان و قلمرو مسئوليت ايشان مطرح گرديده كه همه جا روح حق انتخاب و آزادى و عدم بهرهگيرى از روش اجبار در آن جلوگراست.
پيامبر و آزادى عقيده
[۱] وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النّٰاسَ حَتّٰى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ: يونس (۱۰) آيه: ۹۹
[۲] لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ: (الغاشيه (۸۸) آيه: ۲۲)
[۳] وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ: (انعام (۶) آيه: ۱۰۷) پيامبر وكيل و نگهدارنده ايمان مردم نيست.
[۴] وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبّٰارٍ: (ق (۵۰) آيه: ۴۵).
[۵] لاٰ إِكْرٰاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ: (بقره (۲) آيه: ۲۵۶).
[۶] بِالْبَيِّنٰاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ: (نحل (۱۶) آيه: ۴۴).
پيامبر و آزادى سياسى:
از آنجا كه همراه با دعوت دينى لازم است شرايطى فراهم مىشود كه قدرت دينى در جامعه مستقر شود، در اين صورت لازمه استقرار، توجه به آراى مردم و رعايت حقوق اجتماعى آنان و از اين رو به پيامبر فرمان مى رسد كه با مردم تعامل داشته باشد و از آراى آنان استفاده كند. --> شورى - مردم سالارى - حق انتقاد - امر به معروف ونهى از منكر - سرفصل هاى آزادى سياسى هستند.
[۱] فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شٰاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ: (آل عمران (۳) آيه: ۱۵۹) «ضرورت بهرهگيرى پيامبر از آراى مردم»
[۲] وَ الَّذِينَ اسْتَجٰابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقٰامُوا الصَّلاٰةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورىٰ بَيْنَهُمْ: (شورى (۴۲) آيه: ۳۸) «جامعه ايمانى ساخته پيامبر جامعهاى است كه شور و مشورت نهادينه شده است»
[۳] كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ: (آل عمران (۳) آيه: ۱۱۰) يكى از مهم ترين مصداق امر به معروف و نهى از منكر نصيحت حاكمان است وامام علی(ع) مىگويد:« و از تمامى ارزشها برتر، فرياد شعار عدالت است روياروى رهبرى ستمگر»(وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَام جَائِر(نهج البلاغه صبحی صالح حکمت 374)
[۴] إِذٰا نَصَحُوا لِلّٰهِ وَ رَسُولِهِ مٰا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ: (توبه (۹) آيه: ۹۱) نصيحت به پيامبر نبايد پى آمدى داشته باشد و كسى مؤاخذه شود:
آزادی اقلیت های مذهبی:
[۱] وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجٰارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّٰى يَسْمَعَ كَلاٰمَ اللّٰهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ: (توبه (۹) آيه: ۶). امكان تحقيق براى مخالفان و ايجاد امنيت حتى در جنگ
[۲] اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: (نحل (۱۶) آيه: ۱۲۵). روش گفتگو و مجادله احسن براى دعوت به دين
[۴] نَحْنُ أَعْلَمُ بِمٰا يَقُولُونَ وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبّٰارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخٰافُ وَعِيدِ: (ق (۵۰) آيه: ۴۵). جبار نبودن پيامبر(ص)
۴- تزكيه وتعلیم:
تزكيه، و تطهير نفوس، از اهداف بعثت پيامبر(ص) است که در پیام وحیانی قرآن مطرح گردیده است وآیات ذیل گواه برآن است
[۱] رَبَّنٰا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ: (بقره (۲) آيه: ۱۲۹)
[۲] كَمٰا أَرْسَلْنٰا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيٰاتِنٰا وَ يُزَكِّيكُمْ: (بقره (۲) آيه: ۱۵۱).
[۳] لَقَدْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ: (آل عمران (۳) آيه: ۱۶۴).
[۴] هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ: (جمعه (۶۲) آيه: ۲).
[۵] إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً: (حزاب (۳۳):۳۳).
[۶] يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاّٰ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلىٰ طَعٰامٍ غَيْرَ نٰاظِرِينَ إِنٰاهُ وَ لٰكِنْ إِذٰا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذٰا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لاٰ مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذٰلِكُمْ كٰانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَ اللّٰهُ لاٰ يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذٰا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتٰاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَرٰاءِ حِجٰابٍ ذٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مٰا كٰانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّٰهِ وَ لاٰ أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوٰاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذٰلِكُمْ كٰانَ عِنْدَ اللّٰهِ عَظِيماً: (احزاب (۳۳) آيه: ۵۳).
[۷] يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا نٰاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوٰاكُمْ صَدَقَةً ذٰلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ: (مجادله (۵۸) آيه: ۱۲).
[۸] عَبَسَ وَ تَوَلّٰى * أَنْ جٰاءَهُ الْأَعْمىٰ * وَ مٰا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكّٰى * أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرىٰ * أَمّٰا مَنِ اسْتَغْنىٰ * فَأَنْتَ لَهُ تَصَدّٰى * وَ مٰا عَلَيْكَ أَلاّٰ يَزَّكّٰى: (عبس (۸۰) آيات: ۱-۷).
[۹] خُذْ مِنْ أَمْوٰالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِهٰا...: (توبه (۹) آيه: ۱۰۳).
نتیجه: در آيات فوق براين محورها تأكيد شده است:
۱ - تزكيه و تطهير نفوس از اهداف پيامبر(ص) اسلام ذكر شده است: «... وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ...»
۲ - تعلق اراده خداوند به تطهير و تزكيه اهل بيت پيامبر از هر گونه آلودگى به دليل حساسيت موضوع رسالت و تداوم آن: «إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»
۳ - رعايت حريم محمد (ص) و اجتناب از مطالبه كردن چيزى از همسران پيامبر به صورت رودررو، باعث تزكيه و طهارت قلب مؤمنان و همسران پيامبر:«وَ إِذٰا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتٰاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَرٰاءِحِجٰابٍ ذٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ»
۴ – پيامبر(ص) موظف به آموزش و تعليم افراد خواهان اصلاح و تزكيه نفس: «وَ مٰا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكّٰى».
۵ - مسئوليت نداشتن پيامبر در مورد اصلاح و تزكيه افراد خودكامه و گريزان از اصلاح و تزكيه: «وَ مٰا عَلَيْكَ أَلاّٰ يَزَّكّٰى»
سیره عملی پیامبر:
و در آخر این که سیره عملی پیامبر درابلاغ پیام توحید ورابطه باانسانهای پیام پذیر ومخالفان دعوت توحید برنرمی وملایمت تساهل وتسامح واقناع بود که خداوند خطاب به پیامبر(ص) می فرمایدبه برکت رحمت الهی است که باآنان نرمخو وپر مهر شدی واگر تند خو و سختدل بودی ازپیرامون تو پراکنده می شدند پس ازآنان درگذر وبرایشان آمرزش بخواه ودرکار اداره جامعه با آنان مشورت کن . «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ : آلعمران[3]آیه : 159»
روادارى دينى :
تساهل از ماده سهل و تسامح از ريشه سمح هر دو به معنى آسان گرفتن مدارا كردن و سهل گرفتن بر يكديگر است و در اين قسمت آياتى را كه پيامبر از طرف خداوند مأمور به تحمل مخالفان عقيدتى مانند اهل كتاب و مدارا كردن با آنان از روى اختيار بدون دست كشيدن از عقائد و اصول خويش است و يا سيره عملى پيامبر اين گونه با تسامح و تساهل است را می آوریم وسیره رواداری پیامبر را اززبا ن وحی می آموزیم:
[۱]خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ:اعراف(7)آیه: 199
دراین آیه سه روش برای چگونگی تعامل با دیگران به پیامبر داده شده است:
1- در طرز رفتار با مردم سختگير مباش، عذرشان را بپذير، و بيش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه و به هر حال «با آنها مدارا كن» (خُذِ الْعَفْوَ).
2- «مردم را به كارهاى نيك و آنچه را عقل و خرد، شايسته مىشناسد و خداوند آن را نيك معرفى كرده، دستور ده» (وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ).
3- دستور به تحمل و بردبارى در برابر جاهلان داده، مىگويد:«از جاهلان روى بگردان و با آنها ستيزه مكن» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ).رهبران و مبلّغان در مسير خود با افراد متعصب، لجوج، جاهل و بىخبر،و افرادى كه سطح فكر و اخلاق آنها بسيار پايين است، رو برو مىشوند، از آنها دشنام مىشنوند، هدف تهمتشان قرار مىگيرند، سنگ در راهشان مىافكنند.راه پيروزى بر اين مشكل گلاويز شدن با جاهلان نيست، بلكه بهترين راه تحمل و حوصله، ناديده گرفتن و نشنيده گرفتن اين گونه كارهاست، و تجربه نشان مىدهد براى بيدار ساختن جاهلان و خاموش كردن آتش خشم و حسد و تعصبشان، اين بهترين راه است. فشرده پیام اخلاقی آیه این که اهل عفو و مدارا باشيد و با نابخردان با تسامح برخورد كنيد. در جامعهى اسلامى نيكىهاى عقلپسند و شرعمدار را ترويج كنيد وخود را با مكارم اخلاقى آراسته سازيد.
[2] قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ * يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرٰاهِيمَ وَ مٰا أُنْزِلَتِ التَّوْرٰاةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلاّٰ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ * هٰا أَنْتُمْ هٰؤُلاٰءِ حٰاجَجْتُمْ فِيمٰا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمٰا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللّٰهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ: (آل عمران (۳) آيات: ۶۴-۶۵-۶۶).
[3] وَ لاٰ تُجٰادِلُوا أَهْلَ الْكِتٰابِ إِلاّٰ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...: (عنكبوت (۲۹) آيه: ۴۶).
[4] يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ قَدْ جٰاءَكُمْ رَسُولُنٰا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمّٰا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتٰابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ...: مائده (۵) آيه: ۱۵).
[5] وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتٰابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمٰانِكُمْ كُفّٰاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مٰا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتّٰى يَأْتِيَ اللّٰهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّٰهَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: (بقره (۲) آيه: ۱۰۹).
[6] قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ: (آل عمران (۳) آيه: ۶۴).
[7] وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعٰا إِلَى اللّٰهِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً وَ قٰالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ * وَ لاٰ تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدٰاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ: (فصلت (۴۱) آيات: ۳۳-۳۴).
[8] وَ إِنّٰا أَوْ إِيّٰاكُمْ لَعَلىٰ هُدىً أَوْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ: (سبأ (۳۴) آيه: ۲۴).
[9] إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هٰادُوا وَ النَّصٰارىٰ وَ الصّٰابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ: (البقرة (۲) آِيه: ۶۲).
[10] إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هٰادُوا وَ الصّٰابِئُونَ وَ النَّصٰارىٰ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ: (المائدة (۵) آيه: ۶۹).
[۱1]وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقٰامُوا التَّوْرٰاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ سٰاءَ مٰا يَعْمَلُونَ: (المائدة (۵) آيه: ۶۶).
نكته: از ديدگاه قرآن كريم، عمل نمودن يهوديان و مسيحيان به همين تورات و انجيل موجود عصر نزول، متضمن سعادت دنيوى و اخروى آنان مىباشد. «وَ لَوْ
أَنَّهُمْ أَقٰامُوا التَّوْرٰاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ». كه البته در اين فاصله انجيل ديگرى از قرن چهارم ميلادى به بعد نبوده، زيرا در عصر پيامبر انجيل ديگرى نبوده كه قرآن به آن اشاره بكند.
[۱2] اِنَّ الَّذِينَ تَوَفّٰاهُمُ الْمَلاٰئِكَةُ ظٰالِمِي أَنْفُسِهِمْ قٰالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قٰالُوا كُنّٰا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قٰالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّٰهِ وٰاسِعَةً فَتُهٰاجِرُوا فِيهٰا فَأُولٰئِكَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سٰاءَتْ مَصِيراً * إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لاٰ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لاٰ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً * فَأُولٰئِكَ عَسَى اللّٰهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَفُوًّا غَفُوراً: (نساء (۴) آيات: ۹۷-۹۹).
نکته: در اين آيات بر اساس واقعيت انسانهاى ضعيف شمرده شده و درمانده: «لاٰ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لاٰ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً» كه در محيط سخت و فشار نمىتوانند خارج شوند و با سماحت از آنان گذشت شده است: «فَأُولٰئِكَ عَسَى اللّٰهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ».
[۱3] وَ لَنْ تَرْضىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصٰارىٰ حَتّٰى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّٰهِ هُوَ الْهُدىٰ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوٰاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جٰاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مٰا لَكَ مِنَ اللّٰهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاٰ نَصِيرٍ: (بقره (۲) آيه: ۱۲۰).
[۱4] قُلْ يٰا أَيُّهَا الْكٰافِرُونَ * لاٰ أَعْبُدُ مٰا تَعْبُدُونَ * وَ لاٰ أَنْتُمْ عٰابِدُونَ مٰا أَعْبُدُ * وَ لاٰ أَنٰا عٰابِدٌ مٰا عَبَدْتُّمْ * وَ لاٰ أَنْتُمْ عٰابِدُونَ مٰا أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ * (كافرون: (۱۰۹) آيات: ۱-۶).
نتیجه: در آيات فوق اين موضوعات مطرح گرديده است:
۱ - تسامح و تساهل در شنيدن سخنان مخالفان و دادن جوابهاى مناسب، با رعايت بهترين شيوه بحث و تكيه بر موضوعات مورد اتفاق: «قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ.»
۲ - تكيه در گفتمان بر تعقل: - أَ فَلا تَعْقِلُونَ - و علم و دورى از گفتمان بىخرد و جاهلانه: «فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمٰا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ.»
۳ - تسامح و تساهل پيامبر با اهل كتاب با افشا نكردن برخى حقايق كتمان شده از جانب آنان: «يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ قَدْ جٰاءَكُمْ رَسُولُنٰا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمّٰا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتٰابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ.»
۴ - مسلمانان در عين تسامح و تساهل با اهل كتاب، موظف به اعلام تسليم در برابر خداوند: «فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ»
۵ - تسامح و تساهل پيامبر با مخالفان در سخن گفتن و احتجاج باآنها: «وَ إِنّٰا أَوْ إِيّٰاكُمْ لَعَلىٰ هُدىً أَوْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ.»
۶ - ممنوعيت تسامح و تساهل در اصول و مبانى دين و هشدار در باره سازش با مخالفان در اصول: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ... وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوٰاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جٰاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مٰا لَكَ مِنَ اللّٰهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاٰ نَصِيرٍ»
منبع: فرهنگنامه دوجلدی پیامبر(ص) درقرآن موءلفان محمد جعفر سعیدیان فر – سید محمد علی ایازی