دویست و شصتمین جلسه از سلسله جلسات نظریه پردازی موسسه پژوهشی – فرهنگی فهیم شامگاه شنبه هشتم آبان ماه 95 با حضور جمع کثیری از اندیشه وران فضلا طلاب و دانشجویان و با نظریه پردازی حجت الاسلام دکتر محمد علی ایازی پیرامون کرامت اخلاقی در نهضت عاشورا در محل موسسه برگزار شد.
استاد محمد علی ایازی نظریه پرداز نشست در ابتدا با اشاره به اهمیت و جایگاه کرامت انسان در هستی و جامع انسانی بیان داشت: در میان مباحث عاشورای حسینی عزت از یکسو و حفظ حرمت انسان هم خودش و هم نسبت به دیگران، جایگاه بس مهمی دارد و در میان کلمات نقل شده برجستگی خاصی دارد، چنانکه همه آنهایی که این کرامت را خدشهدار میکند، میدانند که سیره او از جلالت و بزرگی خاصی برخوردار بوده است. به همین دلیل رفتار او را در برابر مخالفان و دشمنانش میستایند.
وی سپس افزود: اهمیت این بحث بدان جهت است که رفتار اخلاقی ما در طول این چند دهه در سایه نزاعهای سیاسی دچار دگرگونی شده و بسیاری از مسلمات دین و سیره اهل بیت با گرفتن بخشی و رها کردن بخشی دیگر چالشبرانگیز شده است. اخلاقیات را برای خود خواستهایم و از حق انسانی و کرامت برای دیگری غافل شدهایم. وقتی از خودیت خود غافل شدیم، ما را از این تعلیم اخلاقی در حق مخالفان غافل میکند. به همین دلیل ادعا میکنم که ما دچار بحران اخلاقی شدهایم و برای توجیه رفتارهای غلط سیاسی خود از هرگروه و دسته که باشد، به چیزهایی تمسک میکند که محکمات دین با آن سازگاری ندارد. این شیوه که به مناسبت حاکمیت قدرت با عنوان دین پس از انقلاب اخلاقیات را بهشدت دچار اختلال نظری و عملی کرده است
دکتر ایازی در ادامه گفت: معمولاً از ناسزاگویی گروه مخالف برآشفته میشویم، اما گاه خود همین رفتار را در شرایط دیگری در حق مخالفان انجام میدهیم، این مسئله استثنابردار نیست در حالی که اگر کاری زشت است، درهرصورت زشت است. نباید به بهانههای سیاسی و اعتقادی این عملی را که غیر کرامتی است، توسعه و وسیله ترویج آن را فراهم سازیم.
استاد ایازی سپس با اشاره به قیامها و حرکتهای گوناگونی که در طول تاریخ اسلام به وقوع پیوسته است؛ خاطرنشان ساخت: همه میدانیم که بُرد معنوی این حرکتها محدود به زمان و مکان و دوره خاصی بوده است و تنها قیام حسینی است که فارغ از هرگونه زمان و مکان، چراغ هدایت انسانهایی قرار گرفته که او را شناخته و سیره او را الگوی رفتاری خود دانسته است. بیشک، این ماندگاری در اهداف، پیامها و شعارهایی بوده که شخصیت اول آن و همراهان و پیروان او در این راه اعلام کردهاند.
استاد حوزه و دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش ضمن بیان چیستی کرامت اخلاقی اظهار داشت: کرامت به معنای بزرگی و عزت است. در ادبیات واژگانی بیشتر به جنبههای فردی این کلمه تکیه شده است، مثلاً ابن منظور (630 ـ 711) آورده است: «كريم» صفتي است كه بر دارنده انواع شرف و خير و فضائل اطلاق ميگردد. او نيز معتقد است: «كريم اسمي است براي چيزي يا كسي كه همة اوصاف ستودني و محمود را در خود جمع داشته باشد. و از باب تعرف الاشیاء باضدادها مقابل با كلمة «لئامت» و خواری و ذلت آورده شده است.
وی سپس تاکید کرد: منظور از اخلاقی در برابر حقوقی است. یعنی حفظ وارستگی و عزت با انتخاب و اختیار انسان. کسی که زیبایی روحی را در خود متجلی کرده و صفات نیک را با تمرین و ممارست به وجود آورده، وصف اخلاقی پیدا کرده است. بنابراین، از نظر واژگانی، کرامت اخلاقی، یعنی استواری روحی، و تسلط بر خود بهعنوان موجود پربها و کمیاب. چنانکه بُعدی دیگر از این وجود کرامت اخلاقی در شخص، حفظ شخصیت دیگران است که حقوق آنان را رعایت میکند و با ادب و عفت زبان سخن میگوید. این موقعیت بخشی ذاتی و در فطرت انسان به دلالت عقل و فهم عرف مردم است و جامعه انسانی که متصف به این صفت باشد، را انسانی کریم میداند.
عضو هیات علمی دانشگاه به بیان مبانی و ادبیات کرامت اخلاقی در منظومه دینی پرداخت و یادآور شد: بیشک، دین وقتی جایگاه خود را بهخوبی نشان میدهد که موضع و جهانبینی خود را درباره انسان نشان دهد، و انسانی بودن را به منصه ظهور رساند. زیرا به بیان قرآن در احسن تقویم آفریده شده(تین: 4) و خدا انسان را بهعنوان شريفترين موجود جهان هستى و برترين مخلوقات خداوند معرفی کرده است. (مومنون: 14) خلیفه خدا(بقره: 30) و امانتدار او (احزاب: 73) معرفی شده است و مهمتر خداوند طی گزارشی کرامت خاصی قائل شده اعلام نموده است: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»؛ ما به بنی آدم کرامت دادیم. (اسراء: 70) اما تنها این تعبیر درباره انسان نیست که به بنی آدم وصف کرده و نه موحدان و مؤمنان و بیانگر این حقیقت است که سویه و جهت آن ناظر به حقیقت و کلیت انسان باشد و این کرامت شامل همه انسانها، بدون در نظر گرفتن جنس، مذهب، قوميت، مليت و فرهنگ، قرار گیرد. منظور از کرامت بزرگی و بزرگواری و در نتیجه عزت مناسب با شخصیت وجودی و خصوصیاتی است که به این انسان چون عقل و اراده داده است.
استاد ایازی بیان داشت: از اهداف اصلی دعوت پیامبران، آموزش اخلاق در مرتبه بالای آن است. این مسئله در جمله معروفی که در اسناد مختلف آمده، تأیید میشود که پيامبر اكرم - صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- درباره فلسفه بعثت خود فرمود: «إنّی بُعثتُ لاُتمِمَ مكارم الاخلاق». من از طرف خدا برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را به كمال رسانده و تمام كنم.
حجت الاسلام ایازی اهتمام به حفظ کرامت نفس از دیدگاه روایات را مورد تاکید قرار داد و یادآور شد: در روایت اهتمام به حفظ کرامت از سوی شخص در قالب دستورات دینی و با تعبیرهای مختلف بیان شده است، مثلا: آمده است: « إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أَمْرَهُ كُلَّهُ وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ فَالْمُؤْمِنُ يَكُونُ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونُ ذَلِيلًا». انسان میتواند هرکاری انجام دهد، اما مجاز به تحقیر خود نیست. درست است که مختار است، اما به لحاظ اخلاقی و اعتقادی اگر انسانیت خود را دوست دارد، نباید کاری کند که خوار ذلیل کند.
استاد ایازی تسلیم به ظالم را خلاف کرامت انسان دانست و بیان داشت: لازمه زندگی همراه باعزت و سرافرازی این است که انسان زیر بار ظلم و ستم نرود، زندگی اگر با سیادت نباشد ارزشی ندارد. امام علی (ع) میفرماید: «مردن این است که بمانید ولی مغلوب و مقهور باشید، و زندگی این است که بمیرید ولی پیروز باشید.» در اندیشه و کلمات امام حسین(ع) معارف دلالت کننده بر حفظ کرامت بسیار است. مثلاً بیعت با ظالم همسان با ذلت است و کسی که در درون خود ذلیل باشد، نمیتواند در مقابل ستم بایستد. ذلیل بودن انسانها زورگویی و شرک را رواج میدهد که هر دوی آنها جامعه را به پلیدی میکشاند، همین مسئله جوهره حماسه امام حسین(ع) است.
وی با بیان این که رسیدن به اهداف از هر روشی جایز نیست خاطرنشان ساخت: هدف وسیله را توجیه نمیکند: زیرا لازمه کرامت رعایت اصول و استفاده از راههای کریمانه است. و در مقابل آن تن دادن به هر کاری دون شأن است. مثلا رقیب خود را میخواهد منکوب کند، به دروغ، تهمت و دشنام دادن متوسل شود. انسانی که دست به هر کاری میزند و یا دست به کارهایی میزنند که با انسانیت و کرامت او ناسازگار است، به شخصیت خود اخلال رسانده است. شگفت این که در برخی از روایات در جهت نفی غرور و تکبر دستور داده شده است، که نفس درونی خود را ملامت کند، اما این معنا غیر از روش ملامتیه است که میخواهند منیت خود را در کارهایی به ظاهر گناه خوار کنند و در میان جامعهای که آنان را مقدس میشمارند، منصرف کنند. بلکه منظور اصلاح درون است: این تعبیر از حضرت سجاد در دعای مکارم الاخلاق آمده است:: «ولاتَرفعنی درجةً الاّ حَطَتَنی فی نفسی إلاّ مثلها» و این معنای ظاهری و تحقیر بیرونی ندارد: «مَنْ أَهَانَ نَفْسَهُ أَكْرَمَهُ اللَّهُ (185/ 5). (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم / 239 )
پژوهشگر علوم قرآنی انحطاط اخلاقی انسان را در بیتوجهی به حفظ کرامت انسانی دانست و افزود: از نکات مهم کرامت حفظ ادب در سخن گفتن و احترام به دیگران است. ریشه فحاشی روحی و روانی و حاکی از حقارت است. همیشه در تصور اولیه ما این است که فحاشی اذیت دیگران است، اما به اثر اولیه سب در روح و روان خود توجه نکردیم: بهعنوان نمونه در حدیثی از امام کاظم آمده است که به خوبی این نکته بیان شده است: سب انسان به دیگری باعث تزلزل شخصیت و سقوط از عالی به دانی است: مَا تَسَابَّ اثْنَانِ إِلَّا انْحَطَّ الْأَعْلَى إِلَى مَرْتَبَةِ الْأَسْفَل». هيچگاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آن كه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط كرد. (اعلام الدین، ص 305) هرچند که به نام دین و حفظ عقاید باشد. گویی شخص میخواهد دفاع از دین کند، اما دشمن دادن دین را به سخریه میگیرد و عجز خود را از استدلال نشان میدهد
استاد ایازی در بخش پایانی سخنانش به بررسی شبهات مذمت سب پرداخت و اشاره داشت: این شبهات بر دو دسته است، یکی فهم قلمرو سب است و دیگری استثناهای سب است.
در قلمرو سب باید بررسی کرد که به چه چیزی سب میگویند، عرف چه چیزی را دشنام دادن میداند، آیا در طول تاریخ مفاهیم سبی در حال تغییر است؟ آیا ممکن است در عصری لعن وصف دعایی و دوری از رحمت الاهی داشته باشد و در دورهای همین کلمه دشنام و تأثیر در تزلزل شخصیت و نقض کرامت باشد. تردیدی نیست که دشنام از عناوین ذات اضافه و تابع درک مخاطب در عصر و منطقه است. چیزی در جایی ممکن است سب باشد و در جایی نباشد. زیرا ملاک در نهی معنا و اثر منفی سب در شخص و مخاطب است، با هرکلمه و لفظی باشد که عرف مخاطب آن را دشنام میداند. لذا ممکن است لفظی در آن عصر دشنام نبوده، مثل «ثکلتک امک»، که ابن منظور میگوید این تعبیر در عصر امام مفهوم بدی نداشته است. یا تعبیر: قاتلک الله «خدا بکشد تو را» در فارسی امروز که حاکی از خودمانی بودن است و مخاطب آن را به حساب صمیمیت میگذارد، در حالی که همین لفظ در فضای دیگری نفرین و توهین تلقی گردد.
روایت لعن و سب: مثل: مذمت سب و لعن موالیان اهلبیت.
اگر درباره غیرمسلمانان سفارش میشود که نهتنها با دادگری برخورد کنند، بلکه نیکی کنند، این اصل درباره مسلمانان به طریق اولی مطرح است و اگر لازم است در جامعه مسلمانان الفت و دوستی باشد، باید اصل بر نیکی کردن باشد؛ زشتی و بدی را با خوبی پاسخ دهد: «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» (رعد/۲۲) و در برخورد با دیگران به بهترین وجه پاسخ دهید: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها.». (نساء/۸۶ ) و چون به شما درود گفته شد، شما بهصورت بهتر از آن درود بگویید، یا همان را برگردانید. و در برخورد با مخالف، نباید دشمنی و اختلاف باعث دوری از حق و عدالت شود: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى». (مائده /۸). و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که از جاده عدالت خارج شده و عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است.
ممنوعیت سب و لعن مطلق مردم
این روایات با تعبیرهای گوناگونی بیان شده است، برخی همراه با تعلیل مانند ایجاد عداوت میام انسانها و مسلمین است: «فَتَكْتَسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَيْنَهُمْ.». برخی ناظر به بعد کرامتی انسان و ایجاد خواری و اشاره به بعد فردی و نفسی است: وَ أَذَلُّ النَّاسِ مَنْ أَهَانَ النَّاسَ».
روایات نهی از سب هرچیزی حتی حیوانات و طبیعت
در مفهوم دیگری از رعایت کرامت شخصیتی و رعایت وجود شخصی انسان رعایت زبان از لعن گشایی به دنیا و هرچیزی که نوعی زبانگشایی خلاف ادب است. این تعالیم که به آن اشاره خواهد شد، هرچند تعلیل به اموری شده، اما نمیتوان منکر اثرات فردی و روحی آن در نفس انسانی و شخصیت اجتماعی شد.
الفصل الخامس و العشرون و المائة في السب
وَ مِنْ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ: «لَا تَسُبُّوا الدَّهْرَ؛ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الدَّهْرُ». (شعیری، جامع الأخبار،160 سید رضی، المجازات النبوية ص222، المجاز(192).
گفته شده که دهر را دشنام ندهید زیرا روزگار همان خدا است. وقتی عالم در محضر خدا است، انسان هم تجلی خداوند است.
ممنوعیت سب و لعن اهل خلاف از مشرکان و کافران
افزون بر مذمت مطلق سب در مقابل شبهه تجویز سب مخالفان به صراحت این معنا در تعبیرهای مختلف بیان شده است. و از سخنان حضرت امیر است، چون شنيد كه گروهى از ياران او شاميان را در جنگ صفين دشنام مىگويند، فرمود: من خوش ندارم شما دشنامگو باشيد. ليكن اگر كردههاى آنان را بازگوييد، و حالشان را فرياد آريد، به صواب نزديكتر بود و در عذرخواهى رساتر. و به جاى دشنام بگوييد خدايا ما و آنان را از كشته شدن برهان! و ميان ما و ايشان سازش قرار گردان و از گمراهىشان به راه راست برسان! تا آن كه حق را نمىداند بشناسد و آن كه براى دشمنى مىرود و بدان آزمند است باز ايستد
مستثنیات منع از سب
منظور این است که در روایاتی این سب گویا استثنا شده است. باید بررسی شود که تا چه اندازه این روایات از جهت صدوری و عرضه به کتاب قابل قبول است، و از طرفی آیا این که در برخی از روایات جدا از بحث سندی سب کردن استثنا شده است، با کلیات معارف دین و آموزههای اهل بیت و عمومات کتاب سازگار است و به تعبیر عالمان اصول آن عمومات با این روایات تخصیص بردار است، یا آن عمومات آبی از تخصیص است. اکنون به مواردی از آن اشاره میگردد.
روایات منع از معرض قرار گرفتن در اهانت
منظور لزوم حفظ کرامت شخص است. اگر خدا به انسان کرامت بخشیده و او را بر سرنوشت خويش حاكم ساخته است و كارهاى او را به خودش وانهاده است، دیگر نباید کاری کند که وسیله خواری خود را فراهم سازد. زیرا به او اجازه نداده است كه ذلت پذيرد و عزت و كرامت خويش را پايمال سازد؛ خداوند در قرآنش فرموده است: عزت و شكست ناپذيرى از آن خدا و پيامبر و مردم با ايمان است. این معنا در روایات با تعبیرهای مختلفی با استناد به آیات ذکر عزت انسان بیان شده است.