رضا احمدی
جمعه 27 تیرماه سالروز پذیرش قرارداد 598 در سال1367 بود. شبکه افق مستندی درباره جنگ تحمیلی پخش کرد. در این مستند، آقایان هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، محسن رضایی، سرار علایی و.... درباره مسائلی سخن گفتند که تا به امروز جزء خطوط قرمز بود. بنابر گفتههای آنها بعد ار فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361، بسیاری اعتقاد به پایان جنگ داشتند. در مقابل، آقای هاشمی رفسنجانی و تعدادی از فرماندهان جنگ بر این باور بودند که باید منطقهای استراتژیک از عراق در دست ما باشد تا بتوانیم در مذاکره امتیازات بهتری را به دست بیاوریم.
در این میان نفوذ هاشمی رفسنجانی موجب شد تا استراتژی جنگ، گرفتن بخشی از خاک عراق شود. در این راستا اولین عملیات برون مرزی با هدف فتح بصره در مرداد 1361 آغاز شد که نتیجهای جز شکست سخت و تلفات زیادی انسانی در برنداشت. بعد از این شکست، عملیاتهای رمضان، خیبر، بدر، کربلای 4 و 5، والفجر 8 و... انجام شد و هیچ کدام به نتیجه دلخواه برای وارد شدن به فضای مذاکرات ایجاد نکرد.
در این زمان هرگونه سحن از مذاکره و صلح، نوعی کفرگویی تلقی و به سختترین روش با آن برخورد شد. و هنگامی که عدهای از خیرخواهان نامهای به امام نوشتند و به ادامه جنگ اعتراض کردند، با آنها برخورد شد و در نماز جمعه هر هفته جلوی آقای هاشمی علیه آنها شعار داده شد.
بعد از اینکه آقای هاشمی دریافت که آن استراتژی صحیح نیست، موضوع پذیرش قطعنامه را مطرح کرد. این درحالی بود که ایران در مقابل صدام حسین ضعیف شده بود. در 27 تیر1366 خبر پذیرش قطعنامه منتشر شد، اما لشکر صدام مرزهای جنوب را شکست و خود را به نزدیکیهای اهواز رساند. در این زمان باز غیرت ایرانی و حس دینی جوانان این مرز و بوم بود که لشکر صدام را تا مرزهای بینالمللی عقب راندند و در عملیات مرصاد جیرهخواران صدام را منهدم ساختند.
از این ماجرا چند نتیجه میتوان گرفت:
۱- کسانی که استراتژی ادامه جنگ بعد فتح خرمشهر را تعیین و طی پنج سال به اجرا در آوردند خسارت مادی و معنوی به بار آوردند و طی آن هزاران شهید، جانباز، آزاده و مفقود الاثر روی دست ملت گذاشتند، برای این کار خود هیچگونه بازخواست نشدند.
۲- امور سیاسی و دنیایی زمانی که مقدس تلقی شود، نتیجه آن آسیب باورهای قدسی است.
۳- درهشت سال جنگ تحمیلی تجارب گرانی که با لالههای سر بریده و اشک و آه مادران شهید به دست آمده باید برای همشیه در حافظه تاریخی ایرانیان بماند.
جمعه 27 تیرماه سالروز پذیرش قرارداد 598 در سال1367 بود. شبکه افق مستندی درباره جنگ تحمیلی پخش کرد. در این مستند، آقایان هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، محسن رضایی، سرار علایی و.... درباره مسائلی سخن گفتند که تا به امروز جزء خطوط قرمز بود. بنابر گفتههای آنها بعد ار فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361، بسیاری اعتقاد به پایان جنگ داشتند. در مقابل، آقای هاشمی رفسنجانی و تعدادی از فرماندهان جنگ بر این باور بودند که باید منطقهای استراتژیک از عراق در دست ما باشد تا بتوانیم در مذاکره امتیازات بهتری را به دست بیاوریم.
در این میان نفوذ هاشمی رفسنجانی موجب شد تا استراتژی جنگ، گرفتن بخشی از خاک عراق شود. در این راستا اولین عملیات برون مرزی با هدف فتح بصره در مرداد 1361 آغاز شد که نتیجهای جز شکست سخت و تلفات زیادی انسانی در برنداشت. بعد از این شکست، عملیاتهای رمضان، خیبر، بدر، کربلای 4 و 5، والفجر 8 و... انجام شد و هیچ کدام به نتیجه دلخواه برای وارد شدن به فضای مذاکرات ایجاد نکرد.
در این زمان هرگونه سحن از مذاکره و صلح، نوعی کفرگویی تلقی و به سختترین روش با آن برخورد شد. و هنگامی که عدهای از خیرخواهان نامهای به امام نوشتند و به ادامه جنگ اعتراض کردند، با آنها برخورد شد و در نماز جمعه هر هفته جلوی آقای هاشمی علیه آنها شعار داده شد.
بعد از اینکه آقای هاشمی دریافت که آن استراتژی صحیح نیست، موضوع پذیرش قطعنامه را مطرح کرد. این درحالی بود که ایران در مقابل صدام حسین ضعیف شده بود. در 27 تیر1366 خبر پذیرش قطعنامه منتشر شد، اما لشکر صدام مرزهای جنوب را شکست و خود را به نزدیکیهای اهواز رساند. در این زمان باز غیرت ایرانی و حس دینی جوانان این مرز و بوم بود که لشکر صدام را تا مرزهای بینالمللی عقب راندند و در عملیات مرصاد جیرهخواران صدام را منهدم ساختند.
از این ماجرا چند نتیجه میتوان گرفت:
۱- کسانی که استراتژی ادامه جنگ بعد فتح خرمشهر را تعیین و طی پنج سال به اجرا در آوردند خسارت مادی و معنوی به بار آوردند و طی آن هزاران شهید، جانباز، آزاده و مفقود الاثر روی دست ملت گذاشتند، برای این کار خود هیچگونه بازخواست نشدند.
۲- امور سیاسی و دنیایی زمانی که مقدس تلقی شود، نتیجه آن آسیب باورهای قدسی است.
۳- درهشت سال جنگ تحمیلی تجارب گرانی که با لالههای سر بریده و اشک و آه مادران شهید به دست آمده باید برای همشیه در حافظه تاریخی ایرانیان بماند.