رضا احمدی
نادرشاه قصد داشت تفرقههای مذهبی که میراث اندیشه عثمانی و صفوی بود را به اتحاد و همدلی و پذیرش یگدیگر تبدیل کند.
مقدمه:
وحدت، اتحاد به معنای همبستگی، همگرایی، یکدلی، یگانگی، یک جهتی، موافقت و اجتماع باهم در یک امر است. در برابر مفاهیمی نظیر کثرت، پراکندگی، اختلاف، تفرقه، گروه گرایی و واگرایی به کار می رود؛ بنابراین وحدت یعنی تبدیل گستگی به همبستگی، واگرایی به همگرایی، پراکندگی به پیوستگی، اختلاف نظر به وحدت نظر و تعیین هدف مشترک و توافق برای گزیدن راهی مشخص برای رسیدن به آن.[۱]
رخت بستن تفرقه و منازعات بی ثمر در بین مسلمانان از آرزوهای دیرین بسیاری از دلسوزان و اندیشمندان جهان اسلام بوده است تا در پرتو اتحاد، همبستگی، یکدلی به عمران و آبادی و توسعه انسانی ممالک اسلامی منتهی شود. نزاعهای بیثمر بین مسلمانان ثمرهای جز سست شدن بنیادهای اجتماعی، شعله ورشدن کینه ها و به نمایش گذاشتن چهره ناخوشایند و ضد انسانی از اسلام رحمت به همراه ندارد.
نادرشاه افشار یکی از پادشاهان ایران است که آرزوی استقرار وحدت اسلامی را داشت. این بحث برای بسیاری از کسانی که با حماسه های نادرشاه آشنا هستند به آسانی قابل تصور نیست، چگونه شخصیتی که فرزند شمشیر است،[۲] اصحاب اندیشه میتواند باشد. او یکی از سرداران بزرگ ایران زمین به شمار می رود که با نبوغ خود توانسته به دنبال انحطاط واپسین سدههای فرمانروایی صفویان، جان تازهای در کالبد کشور بدمد و با نبوغ نظامی خود توانست همه بخشهای ایران زمین را از زیر پرچم یگان های گرد آورد.[۳]
چگونه فرزند شمشیر، مرد اندیشه هم می تواند باشد، معمولا شمشیر و قلم با هم در یک جا حمع نمی شوند ولی نادرشاه افشار با طرح وحدت اسلامی خود به عنوان یک مصلح اجتماعی ظاهر می شود. این طرح نخستین طرح جامع در زمینه اتحاد مسلمانان است که در قرن ۱۸ میلادی مطرح و تلاش هایی در زمینه علملیاتی کردن آن صورت می گیرد و در سه سطح امت اسلامی، دولتها و علمای دینی ارائه شده است.
نادرشاه قصد داشت با وحدت ایرانیان بر محوراسلام همه مذاهب سلامی از مالکی، جنبلی، شافعی، حنفی و جعفری را همراه و همدل نماید و تفرقههای مذهبی که میراث اندیشه عثمانی و صفوی بود را به اتحاد و همدلی و پذیرش یکدیگر تبدیل کند.
به پاس گرامیداشت هفته وحدت (میراث آیت الله منتظری) در عصری که تفرفه، نفاق و خشونتهای مذهبی فراگیر شده است، کارنامه یکی از پرچم داران حوزه وحدت اسلامی (نادرشاه افشار) را بازخوانی می کنیم.
پیشینه افشاریان
اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای بزرگ خراسان است[۴] که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایههای سلسله صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم میشد: یکی قاسملو و دیگری قرخلو که نادرشاه افشار از شعبه اخیر بود. شاه اسماعیل طایفه قرخلو را از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و درگز و باخزر تا حدود مرو مسکن داد تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم، سدی باشند.
نادر قلی فرزند امام قلی بیگ از قبیله افشار بود و در سال ۱۱۰۰ ق در ایل افشار در درگز خراسان به دنیا آمد و از نظر طبقاتی جزء طبقات پایین ایل محسوب می شد. بنابر برخی گزارشها نادر در جوانی به همراه مادرش در یکی از ایلغارهای ازبکها به اسارت درآمد ولی با زیرکی به همراه مادرش از اسارت گریختند و به خراسان آمدند. ابتدا به خدمت ریئس قبیله درآمد و با دختر او ازدواج کرد و پس از مدتی به خدمت باباخان بیگ درآمد. استعداد نظامی گری او موجب ارتقا مقام او نزد باباخان بیگ شد. بعد از مدتی عدهای اطراف نادر جمع شدند و منطقه را زیر نظر داشتند و مدتی هم به راهزنی پرداخت.[۵] در این زمان خراسان در دست محمود سیستانی بود که خود را از اعقاب یعقوب لیث صفاری میدانست و نادر به او پیوست.
در همین دوره افغانها به فرماندهی محمود افغان، اصفهان را تصرف کرده و شاه سلطان حسین صفوی را به قتل رساندند. با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین، پسر سوم او به نام شاه طهماسب از اصفهان به قزوین فرار کرد و پس از قتل پدرش در ۱۱۳۵ ق خود را طهماسب دوم و شاه ایران خواند ولی خوانین در مناطق مختلف دعوی استقلال کرده و از اطاعت او سرباز زدند.
پیوستن به طهماسب دوم
جنایات محمود افغان در اصفهان بسیار گسترده بود و موجب نابودی پایتخت زیبا و آباد صفویان شد و در اثر آن و قحطی، نیمی از جمعیت این شهر تلف شدند. در همین زمان اشرف افغان علیه پسر عمویش کودتا و او را در سال ۱۱۳۷ به قتل رساند و خود جانشین او شد.
نادر که در ابتدا به محمود سیستانی پیوسته بود پس از مدتی با او درگیر شد. طهماسب دوم که بخشی از ایران را در دست داشت، به دنبال فتح خراسان بود و به همین دلیل در سال۱۱۳۴ق نادر را به فرمانداری ابیورد نصب کرد و پس از ورودش به خراسان به نادر و سپاهش پیوستند و نادر لقب قلی یافت.
نادر که از ابتدا تحولات ایران را زیر نظر داشت، با ملک محمود درگیر و او را شکست داد و با این پیروزی در دستگاه طهماسب تقرب بیشتری یافت. او پس از از غلبه بر رقیب خود فتح علی خان قاجار در سال ۱۱۳۹ به فرماندهی کل سپاه طهماسب رسید و پس از این دوره بود که فتوحات نادر آغاز شد. نادر ابتدا به سازماندهی و بازسازی سپاه صفوی که در دوره شاه سلطان حسین و شاه سلیمان دچار اختلال شده بود، مبادرت کرد و با نظم و انظباط فوق العاده این سپاه را به ارتشی نیرومند مبدل کرد.
نادر با از میان برداشتن ملک محمود سیستانی و قطع نفوذ ابدالیان افغانی خراسان را در اختیار گرفت[۶] و پس از شکست محمود سیستانی، حاکمیت شاه ایران در خراسان استقرار یافت. شاه طهماسب نیز، نادر قلی را والی خود در خراسان کرد و پس از آن نادر نام خود را به «طهماسب قلی» تغییر داد. رقیب بزرگ نادرشاه در دستگاه طهماسب، میرزا فتح علی خان بود که قصد داشت طهماسب را از میان برداشته و خود به تخت شاهی بنشیند، اما نادر توانست او را به دست طهماسب از میان برداشته و خود را به شاه نزدیک تر کند[۷] و به فرماندهی سپاه صفوی برسد.
نادر برای فتح اصفهان و استقرار دوباره سلطنت صفویه با افغانها وارد جنگ شد و توانست در نبردهای مهماندوست در نزدیکی دامغان[۸] و سپس در سال ۱۱۴۲ در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس آنان را شکست دهد.[۹] او سپس در تعقیب اشرف افغان، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داد و قبایل این دیار را مطیع خود نمود و بدین ترتیب پس از هفت سال شورش افغانها در ۱۱۴۲ق به پایان رسید.[۱۰]
با از هم گسیختگی دولت صفوی، ایران به چند قسمت تقسیم شده بود. بخش مرکزی به دست ملوک الطوایف افتاده بود؛ گرجستان، ارمنستان، آذربایجان و بخش هایی از داغستان، شیروان، عراق عجم و همه کردستان، همدان و کرمانشاه توسط دولت عثمانی اشغال شده بود. روسیه هم که از عصر پطرکبیر توسعه طلبی به سوی مرزهای ایران آغاز کرده بود گنجه، دربند و بادکوبه را در تصرف داشت و آسیای میانه هم در دست قبایل ازبک بود. نادر توانست با غلبه بر ملوک الطوایف، وحدت سرزمینی در ایران مرکزی برقرار نماید؛ سپس به سوی عثمانی و روسیه حمله کرد و توانست با رشادت همه سرزمینهای اشغالی را از عثمانی و روسیه باز پس گیرد.
تجدید دولت ملی
بازگشت وحدت سرزمینی ایران موجب تجدید دوباره دولت ملی در ایران گردید و ایران را به مرزهای عصر شاه عباس کبیر بازگرداند. سقوط اصفهان در سال ۱۱۳۵ق بسان شکست قادسیه بود که بار دیگر دولت ملی در ایران پاشیده شود ولی نادرقلی توانست در مدتی کوتاه ایران را از زوال و انحطاط پیشرو نجات دهد.
پس از فتح اصفهان، طهماسب میرزا بر تخت سلطنت نشست ولی آن شاه از عالم غفلت جوانی و نشئه صهبای بیخردی به خوردن شراب و لهو و لعب پرداخته، اصلا متوجه امور دولت نشده، در رواج کار خود سعی نمی نمود و چون همت در نهادش نبود که سر در سر این دولت بلند نهد، به عیش سرور خود را راضی ساخته از تدابیر امور سلطنت و پادشاهی غافل و زایل نشست.[۱۱]
رفتارهای طهماسب موجب شد تا نادرقلی، مجمع کنگاشی را در سال ۱۱۴۵ق تشکیل دهد تا به بررسی رفتار طهماسب میرزا بپردازند که اگر در دفع دشمن سستی کنند، خسارات جبران ناپذیر دامن گیر خواهد شد. در مجمع کنگاشی خطاب به نادر آورده اند: «سررشته نظم ایران که به کشاکش دشمنان قوی پنجه از کف به در رفته بود، به زور بازوی آن حضرت به دست آمده، شاه والاجاه از رای و اقبال بری و قامت اهلیتش عاری از طراز سروری است. ممالک رونق از تو جست و سلطنت، حق توست. آن حضرت از قبول آن تحاشی کرده، چاره را در تغییر او و جلوس شاهزاده عالی گهر عباس میرزا، ولد والاجاه که در آن وقت هفت ماه بود، دیدند.»[۱۲]
نادر در مقام نایب سلطنه امورات کشور را سامان میداد و آنگاه که وحدت سرزمینی ایران تحقق یافت، نادرقلی بار دیگر در سال ۱۱۴۸ق، مجمع کنگاشی را در دشت مغان تشکیل داد تا تکلیف سلطنت را مشخص کند. نادر وارد دشت مغان شد و پیشنهاد آن والامقام آن بود که بعد از استرداد ولایات مغضوبه، این باغ را به باغبان ارزانی دارد و ملک ایران را با قلاع مفتوحه در بسته به صاحب ملک سپارد.[۱۳] در ادامه مجمع به اصرار حاضران در مجلس، سلطنت را پذیرفت و خود را شاه ایران خواند و سپس تاجگذاری کرد. نادر در این مجمع شروط خود را برای پذیرش سلطنت چنین بیان کرد: « از زمان رحلت حضرت سید المرسلین و خاتم النبی (ص )، چهار خلیفه بعد از یکدیگر متکفل امر خلافت شده که هند و روم و ترک، همگی بر خلافت ایشان قائلند، و در ایران نیز سابقا همین مذهب رایج و متداول بوده است. خاقان گیتی ستان اسماعیل صفوی طیب الله اثراه و جعل الجنته مثواه، در مبادی حال بنا بر صلاح دولت خود، آن مذهب را متروک و تشیع را شایع و مسلوک ساخته علاوه برآن سب و رفض را که فعل بیهوده و مایه مفاسد است، در السنه و افواه عوام و اوباش دایر و جاری کرده، شرر شرارت بر چخماق زده، بر همزنی برانگیخته خاک ایران را به خون و فساد آمیخت و مادام که این فعل انتشار داشته باشد، این مفسده عظمی از میان اهل اسلام رفع نخواهد شد. هرگاه اهل ایران به سطنت ما راغب و آسایش خود را طالب باشند این ملت را که مخالف رویه اسلاف کرام و آورغ عظام نواب همایون ماست. لکن چون امام همام جعفر بن محمد الباقر(ع) امام حق ناطق است او را سرمذهب خود دانسته در فروعات مقلد طریقه و اجتهاد آن حضرت باشند.»[۱۴] نادر شاه شروط خود به اطلاع شرکت کنندگان مجمع کنگاش دشت مغان رساند و از شرکت کنندگان، امضا گرفت که به «وثیقه نامه » معروف است.[۱۵]
در تحلیل اتفاقهای کنگاشی دشت مغان در می یابیم که نادرشاه در پی تحول سیاسی- مذهبی در ایران عصر خود بود. «نیمی از شروط نادرشاه در دشت مغان برای پذیرش سلطنت به مسایل مذهبی مربوط بود که به طرح وحدت اسلامی اشاره دارد». [۱۶]
شروط نادرشاه
۱- مردم ایران باید از مذهب اسماعیل صفوی دست بردارند.
۲- دست برداشتن از سب و رفض.
۳- ایرانیان پیرو امام جعفر صادق (ع) و مذهب جعفری، مذهبی از مذاهب اسلامی است
این شروط مذهبی نادر در «وثیقه نامه مغان» را می توان الهام بخش وحدت امت اسلامی قلمداد کرد.
ایرانیان طی دو قرن و نیم سلطنت صفویان تفسیری خاص از شعائر مذهبی و تشیع آموختند که با دیگر مسلمانان زاویه پیدا می کرد و دستهای از صاحب نظران بر این اعتقادند که شروط نادرشاه در دشت به مفهوم بازگردان ایرانیان به مذهب«اهل سنت» است.[۱۷]
دست برداشتن از مذهب اسماعیل به معنای نفی تشیع نیست بلکه مراد نفی قرائت شیعه گری شاه اسماعیل است که دیگر مسلمانان را برای تغییر مذهب تحت فشار قرار میدهد و به سب و رفض اصحاب می پردازند. نادر شاه در مقابل این عقیده اگرچه مردم ایران را اهل مذهب جعفری می خواند ولی از مذهب اسماعیل برحذر می دارد. نادرشاه مثل دیگر صاحبان قدرت مخالفت بر علیه آراء خود را بر نمیتابد. او در واکنش به مخالفت میرزا ابوالحسن ملاباشی با اصلاح مذهبی، وی را در دشت مغان در مقابل شرکت کنندگان به قتل رساند. این اقدام برای ایرانیان خط نشانی بود که مخالفت علیه طرح اصلاح مذهبی نادر، چنین سرنوشتی درپی خواهد داشت.
اهداف طرح وحدت اسلامی
با شناختی که نادرشاه افشار و مشاوران تیزبین او از جامعه ایران و جهان اسلام داشتند، ضرورت اجرای طرح اصلاح مذهبی در جامعه ایران، برای هماهنگ شدن با جهان اسلام و از میان برداشتن منازعات چند صد ساله ایران - عثمانی را ضروری میدانستند. سلسه صفوی برای تقویت ارکان حکومتی خود سیاست مذهبی خاصی را در پیش گرفته بود و در همه حال به طور موفقی از تمایلات احساسات مذهبی مردم استفاده کرد ولی این استفاده از احساسات مذهبی مردم باعث گرفتاریهای بیشماری شد که از رهگذر نفوذ خرافات و عناصر ناصالح ایجاد شده بود و مصدر برخی ناملایمات برای مردم ایران شده بود». [۱۸]
ایران عصر صفویه جامعه چند قومی، مذهی بود. در عصر شاه اسماعیل و بعد از او در مقابل اصلاحات مذهبی مورد نظر آنها مقاومت هایی صورت گرفت ولی با سرکوب شدید روبرو مواجه شد. صفویان بر اساس طرح خود موفق به اصلاح مذهبی در ایران مرکزی شدند ولی ایران مرکزی همه ایران محسوب نمی شد. اندیشه مصلحت گرایانه نادرشاه افشار و مشاوران هوشمند او در مواجهه با مذاهب در جامعه ایران در خور تامل است زیرا ایشان هدف خود پایان دادن به نزاعهای مذهبی بین مسلمانان ایران و ختم جنگهای چند صدساله بین ایران و عثمانی بر می شمردند. گویی ستیزهای مذهبی بیامان عصر صفوی به ویژه اغتشاشات و تباهیهای پایان آن ویرانگریها، شورشهای داخلی و به خصوص شورش پیروزمند افغان ها، لزوم تن دادن به اصلاحاتی در عرف و عادات مذهبی را گرچه نه در حد و اندازه تغییرات نادری، به صورت باوری عمومی در آورده بود.[۱۹]
ابعاد طرح وحدت اسلامی نادرشاه
این طرح دارای چند بُعد است که نادرشاه در پی اجرای آن بود.
مرحله اول: وحدت مردم ایران
جامعه چند مذهبی ایران را نمیتوان بر اساس یک مذهب اداره کرد. طرح وحدت اسلامی یا اصلاح مذهبی نادر از مجمع کنگاشی دشت مغان که به «وثیقه نامه مغان» شهرت یافت آغاز شد. نادرشاه در آن مجمع آینده مذهبی ایران را اینگونه ترسیم کرد. «ایرانیان موظف به رعایت سیاست مذهبی نادر بودند. هرگونه اعتراض سرنوشتی چون ابوالحسن ملاباشی را در پی خواهد داشت. این سیاست بر پایه تساوی مذاهب پنجگانه اسلامی بود بدون برتری یکی بر دیگری است که برخلاف عصر صفویه است».
سیاست مذهبی نادر متضاد با شاه اسماعیل صفوی نبود بلکه تعدیل سیاستهای او بود. در این دوره همه مذاهب به یک چشم نگریسته میشد و همه آنها از حقوق و مزایای برابر برخوردار بودند. برتری و تعدی یکی بر دیگران پذیرفته نیست چنانچه در عصر غزنویان مذهب حنفی، مذهب اصلی بود و دیگر مذاهب در تنگنا قرار می گرفتی یا در دوره سلجوقیان، مذهب شافعی و در عصر صفوی شیعیه مذهب رسمی و دیگر مذاهب دیگر در تنگا قرار می گرفتند. نگاه یکسان به همه مذاهب و پیروان آنان خط مشی نادر در داخل ایران بود و تاجی که نادرشاه برای خود ساخته بود، معرف همین اندیشه بود؛ بر این تاج چهار پر وجود داشت که هر یک به علامت یکی از کشورهای افغانستان، هندوستان، ترکستان، ماوراءالنهر و ایران بود[۲۰] که ساکنین این مناطق از مذاهب مختلف اسلامی بودند. در همان مدت کوتاه حکومت نادرشاه، فضای تنش آمیز مذهبی مهار شده بود زیرا با سیاست خشونت زا و حمایت قدرت سیاسی اعمال می شد و دیگر گروههای مذهبی خشونت طلب یارای عرض اندام نداشتند.
مرحله دوم: وحدت بین دولتهای اسلامی
در مرحله بعد نادر و مشاورانش دریافته بودند بدون همکاری دولت عثمانی که قسمت اعظم جهان اسلام در آسیای صغیر، خاورمیانه و شمال آفریقا را در اختیار دارد و داعیه خلافت اسلامی را دارد، طرح وحدت اسلامی به سرمنزل مقصود نمی رسد از همین رو، مشاوران وی طرح پیشنهادی وحدت اسلامی را تبیین کردند و در قالب اصول کاربردی برای سلطان عثمانی، محمود اول ارسال کردند. نادرشاه شروط پنج گانهای را که بایستی به سلطان عثمانی عرضه می شد توسط هیئتی به سرپرستی عبدالباقی خان زنگنه به عثمانی اعزام کرد.[۲۱]
نادرشاه افشار می آورد: « پادشاه والاجاه روم ، خادم حرمین شریفین است، ما در مقام دوستی این عهد که از جانب شما به عمل آمد به حضرت پادشاه والاجاه روم فرستاده، به شرط قبول پنج مطلب بنای مصالحه می گذاریم تا رفع اختلاف صوری از میانه سیدالثقلین و خیرالاولین و الاخرین محمد رسول رب العالمین گشته، من بعد رسم موالفت فیما بین ایران و روم مسلوک شود.
نادرشاه افشار طرح پیشنهادی خود را در چند اصل بیان کرد:
مطلب اول: پذیرش شیعه به عنوان مذهب جعفری از سوی دولت عثمانی
مطلب دوم: چون برای مذاهب چهارگانه اهل سنت در مکه رکنی قرار دارند برای مذهب جعفری هم در مکه رکنی تعیین شود و نماز گذارند.
مطلب سوم: در موسم حج از طرف ایران امیر حاجی مثل مصر و شام تعیین شود.
مطلب چهارم: خرید و فروش اسرای هر دو دولت روا نباشد.
مطلب پنجم: تعیین وکیلی از سوی دولتین در پایتختها برای حل و فصل امور.[۲۲]
تلاشهای گسترده نادرشاه برای وحدت اسلامی و اتحاد طی ده سال ادامه داشت ولی دولت عثمانی از پذیرش مذهب جعفری به عنوان مذهب پنجم سر باز زد. دولت عثمانی درطول ده سال مذاکره، محاربه و مصالحه با دولت افشار اگرچه به هنگام ضعف و یا شکست حاضر به چانه زنی بر سر خواستهای غیر مذهبی پادشاه افشار بر می آمد، لیکن بر سر شروط مذهبی نادر کمتر نرمش به خرج می داد و به ویژه از موضع به رسمیت نشناختن مذهب جعفری کوتاه نیامد.[۲۳]
مذاکرات رجال سیاسی مذهبی عثمانی با هیئت سفارت نادرشاه به سرپرستی عبدالباقی خان زنگنه در سال ۱۱۴۹ق در استامبول، نمونه جالبی از موضع گیریهای عثمانی در قبال پیشنهادهای مذهبی – سیاسی نادرشاه است در این مذاکرات دو عالم معتبر، میرزا ابوالقاسم کاشانی صدرالصدور و ملاعلی اکبر ملاباشی برجستهترین اعضای این هیئت به شمار می آمدند.[۲۴]
مرحله سوم: همایش علمای جهان اسلام
سومین آخرین و مهمترین گام نادرشاه در راستای وحدت اسلامی تشکیل همایشی از علمای جهان اسلام است. این طرح، انعقاد گردهمایی با حدود هفتاد تن از علمای مذاهب اسلامی از ایران، افغانستان، ماوراءالنهر و بین النهرین، در سال ۱۱۵۳ق در نجف می باشد، نتیجه این گردهمایی که با هدف حل و فصل اختلافات مذهبی منعقد گردید و در نوع خود تجربهای کم نظیر به شمار میآید به انتشار بیانیهای به امضای علمای حاضر در گردهمایی، راجع به اتحاد مذاهب اسلامی منجر شد که مشهور به «وثیقه نجف » بود. بیانه به این شرح بود: «چون تمامی علمای ایران و بلخ و افغان، سایر بلاد توران در رکاب قدس حاضر بودند و همگی همت آن حضرت سید الانام بود، علمای مشهدین شریفین و حله و توابع، بغداد را نیز احضار و در آستانه مقدسه علویه و عتبه بهیه غرویه مجلس مذاکره و انجمن محاوره انعقاد دادند که طرفین با یکدیگر گفتگو نموده، مواد منافرت را مندفع و حبل مغایرت را منقطع سازند. لهذا علمای فریقین در آن درگاه عرش اشتباه مجتمع گشته، بعد از مقاوله که مشرب ملت عذب محمدیه را از آلایش شکوک شبهات تصفیه دادند، وثیقه مشعر بر کیفیت ماجری به مسوده راقم حروف مرقوم و به مهر همگی افاضل و حضار مختوم». [۲۵]
اهداف طرح
انگیزههای متعددی برای طرح وحدت اسلامی نادرشاه مطرح گردیده است، که دستهای از آنها را به قرار ذیل می توان برشمرد.
- از میان برداشتن پیشتوانه عقیدتی سلسله صفویه و مخدوش ساختن آن.
- از میان برداشتن اسباب تفرقه و کین جویی های مذهبی در ایران بزرگ و فراهم آوری زمینه یکپارچگی و نزدیکی میان رعایای امپراطوری وسیع افشاریه.
- کسب مشروعیت و محبوبیت فرامذهبی که لازمه بلندپروازی هایی چون رهبری جهان اسلام می باشد.[۲۶]
جمع بندی:
نادرشاه افشار شخصیت باهوش، تیزبین و مصلحتگرا بود. او و مشاورانش تحلیل واقع بینانهای درباره جامعه ایران داشتند و درک واقع بینانه از مسایل قومی – مذهبی ایران داشته و مشکلات پیشرو را می شناختند. نادرشاه با همت ویژه مرزهای فروپاشیده ایران را به مدار یکپارچگی درآورد و حفظ این یکپارچگی به رعایت مناسبات قومی مذهبی در جامعه ایران وابسته بود.
پس از احیای مرزهای ملی ایران، طرح مدارای مذهبی یا وحدت اسلامی را به اجرا گذاشت. نادرشاه جهان اسلام را مجموعه مسلمانان می دید که شامل فرق مختلف شیعه و اهل سنت هستند، او همه را در یک نگاه به رسمیت می شناخت و مذهبی را بر مذهب دیگر برتری نمی داد و به نظر می رسد این ایده را قبل از به قدرت رسیدن در ذهن داشته است و بیش از هر چیز مبتنی بر مصلحت اندیشیهای سیاسی بوده است. [۲۷]
گرچه طرح وحدت اسلامی نادرشاه مورد استقبال دولت عثمانی واقع نشد ولی در قرن بیستم با پیگیریهای سید جمال الدین اسدآبادی مصلح بزرگ شرق مورد حمایتهای سلطان عبدالحمید عثمانی واقع شد.
در دوره معاصر نیز اندیشه وحدت مورد توجه جوامع اهل سنت و شیعه واقع شده است که در این بین مکاتبات آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت مفتی اعظم مصر، منجر به صدور اعلامیه تقریب و به رسمیت شناخته شدن مذهب شیعه به عنوان پنجمین مذهب اسلام از طرف الازهر شد. آیت الله منتظری نیز در سالها اخیر برای پیش برد وحدت اسلامی، «هفته وحدت» را پایه گذاری کرد.
منابع:
آقانوری، علی، امامان شیعه و وحدت اسلامی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۷
استرآبادی، میرزا مهدی خان، جهانگشای نادری، به اهتمام سیدعبدالله انوار، انجمن آثار ملی، تهران، ۱۳۴۱.
الگار، حامد، دین و دولت در ایران، نقش علماء در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سری، انتشارات توس، تهران ، ۱۳۵۶.
امیر اردوش، محمد حسین، تاملی بر مساله وحدت اسلامی از دیرباز تا دیروز، ناشر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۹.
رستم الحکما، محمدهاشم آصف، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، امیرکبیر۱۳۲۸.
شعبانی، رضا، تاریخ ایران در عصر افشاریه ، نشرسخن، چاپ دوم ، تهران ، ۱۳۸۹.
شعبانی، رضا، تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه، نشر توس، تهران ، ۱۳۷۳.
طباطبایی، سید جواد، دیباچهای بر انحطاط ایران، ناشر موسسه نگاه معاصر، تهران ، چاپ هفتم، ۱۳۸۶.
غفاریفرد، عباسقلی، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، سمت، ۱۳۸۱.
یادداشت ها:
[۱] - علی آقانوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی، ص۱۳.
[۲] - سید جواد طباطبایی، دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران، ص۹۷ .
[۳] - همان، ص۱۰۰.
[۴] - محمدهاشم آصف، رستمالتواریخ، ص ۱۱۵- ۱۶۸.
[۵] - دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران، ص۹۱.
[۶] - تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، ص ۲۷۴ .
[۷] - دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران،ص۹۲.
[۸] - تاریخ ایران در عصر افشاریه،ج۱، ص۱۲۲.
[۹] - همان، ص۱۴۲.
[۱۰] - همان، ص ۱۵۰.
[۱۱]- جهان گشای نادری، ص۱۸۷
[۱۲]- همان ص۱۸۷.
[۱۳]- همان، ص ۲۲۶.
[۱۴]- همان، ص ۲۶۹.
[۱۵]- تاملی بر مساله وحدت ، ص ۱۵۰.
[۱۶] - تاریخ تحولات سیاسی- اجتمتاعی ایران در دورههای افشاریه و زندیه، ج۲، ص ۳۸.
[۱۷] - دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران، ص ۹۸.
[۱۸] - تاملی برمساله وحدت از دیروز تا امروز، ص۱۵۱.
[۱۹] - تاریخ تحولات سیاسی- اجتمتاعی ایران در دورههای افشاریه و زندیه، ص ۲۱۳.
[۲۰] - دین و دولت در ایران عصر قاجار،ص۸۱.
[۲۱] - تاملی بر مساله وحدت از دیر باز تا دیروز،ص۱۵۲.
[۲۲] - جهانگشای نادری، ص۲۶۹-۲۷۰.
[۲۳] - جهانگشای نادری، ص۲۶۹-۲۷۰.
[۲۴] - شعبانی،ص ۲۱۶.
[۲۵] - تاملی برمساله وحدت از دیرباز تا دیروز ص ۱۵۷.
[۲۶] - تاملی برمساله وحدت از دیرباز تا دیروز ص ۱۶۴.
[۲۷] - دین و دولت در ایران عصر قاجار،ص ۶۲.