Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

خردگرایی در دینداری

خردگرایی در دینداری

سید محمد علی ایازی

🔴مسأله خردگرایی و عقل، در فرهنگ دوره قرن چهارم و پنجم به عنوان اصل و پایه معرفت شناسی تلقی کرده و ‏این بحث در میان محدثان بزرگ ما چنان دارای توجه قرار گرفته و مسئله عقل آن چنان دارای اهمیت واقع شده ‏که در گردآوری احادیث اعتقادی کتاب نخست خودشان را عقل بدانند و از روایات عقل و جهل آغاز کرده اند و ‏مبنای شناخت دین و معارف را خرد انسانی بدانند و به ترتیب منطقی اولویت را در تدوین احادیث از مباحث ‏عقل و بویژه برابر آن جهل بدانند و این چیزی نیست جز آنکه برخلاف مشی سلفین و اهل حدیث و بعدها ‏اخباریین اعتبار ویژه ای به عقل بدهند و حجم انبوه روایات عقل حکایت از تأثیر و اهمیتی در حوزه دینداری ‏تلقی کنند.

 

🔴در نگاه علماء قرن چهارم و پنجم، خردگرایی و عقل، به عنوان اصل و پایه معرفت شناسی تلقی شده و به حدی که در گردآوری احادیث اعتقادی، کتاب نخست خودشان را عقل و جهل قرار می دادند! پس از بیان اهمیت تعقل در دین در پست قبل، لازم به ذکر است این مسأله در فرهنگ علماء و محدثین متصل به معصوم نیز مورد واکاوی قرار گیرد.

 

🔴ضرورت بازگشت به خردگرایی وقتی اهمیت بیشتر پیدا می کند که آفات دینداری کج و معوج دیده می شود و ‏در جامعه امروز نه تنها عقل و منطق استفاده نمی شود، که سرکوب هم می شود، مداحان بی سواد بر عالمان ‏ترجیح پیدا می کنند.

 

🔴کار به جایی می رسد که آقایی از اصحاب رسانه ملی شور می گوید: در این شرایط ‏تاریخی دانشمندان، فقیهان در این امتحان (مبارزه سیاسی و اجتماعی مردم، چون رفتار آنها را تأیید نکردند) ‏رفوزه شدند، اما مداحان برنده شدند! این یعنی چه؟ مگر در فهم و درک اجتماعی معیار مداحان هستند؟

 

یکی از مباحث مهم در دین شناسی، شناخت جایگاه عقل در دینداری جامعه است. اهمیت این بحث ‏از چند جهت قابل بحث و بررسی است، یکی شناخت علل عقب ماندگی و انحطاط دینی و اخلاقی، و دیگری ‏غیر مدلل شدن دینداری در فضای عمومی و ابتنای دینداری امروز جامعه به ظاهر دینی به امور شعاری و ‏ظاهری و رواج اسف انگیز عقاید انحرافی و بدعتها، و تنگ و بسته شدن جامعه و نقد و انتقاد و رواج تکفیر، ‏تا جایی که دین در بخشی بزرگ از عقاید و رفتارها همراه با خرافات و عقاید وهم آلود می شود. من ابتدا ‏برای اینکه این بحث را مستند به آیات قرآن کریم و روایات کنم. چند آیه ای را ذکر می نمایم و روایتی را ‏معنا می کنم و بعد به تحلیل مسئله می پردازم. ‏

 

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان در باره جایگاه عقل در قرآن کریم می گوید: «اگر در ‏کتاب الهي، تفحص کامل کرده و در آياتش دقت شود، شايد بيش از سيصد آيه وجود دارد که مردم را به ‏تفکر، تذکر و تعقل دعوت کرده و يا به پيامبر، استدلالي را براي اثبات حقي و يا از بين بردن باطلي آموخته ‏است. خداوند در قرآن حتي در يک آيه بندگان خود را امر نفرموده که نفهميده به خدا و يا هر چيزي که از ‏جانب اوست ايمان آورند و يا راهي را کورکورانه بپيمايند، حتي براي قوانين و احکامي که براي بندگان ‏خود وضع کرده و عقل بشري به تفصيل ملاکهاي آن را درک نمي کند، علت آورده است، اگر چنين است، ‏عقل در فهم کلام خدا نقش اساسي دارد». (الميزان، ج 5، صص 254-256). تعبیرات ایشان در باره اهمیت عقل و توجه به خرد در دینداری در تفسیر المیزان بسیار فراوان است. ‏

 

همچنین آیات فراوانی که در قرآن رسیده است با تعبیری مثلا آمده است که ” كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآْ‏ياتِ لَعَلَّكُمْ ‏تَتَفَكَّرُونَ (البقره/ 219). یا آمده است که “کذلک یبین الله لکم آیات لعلکم تعقلون” یا حضرت تعبیر داده که: ” ‏وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ. (النحل/44)‏

یا در جایی می فرماید: «ام لم یدبرالقول»، یا می گوید: افلا یتدبرون” یا مثلا این مطالبی که ما می گوییم “ذلک ‏لاولی الباب” با این تعبیرات است: كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ. (ص /29). ‌‏(اين) كتابي مبارك است كه آن را به سوي تو نازل كرده‌ايم تا در باره آن بينديشيد، و خردمندان پند گيرند. و ‏به تعبیر مفسرین از اینکه خداوند تعبیر می کند به اینکه کسانی هستند که تفقه نمی کنند یا تفکر نمی کنند یا می ‏فرماید: «إِنَّ شرَّ الدَّوَاب عِندَ اللَّهِ الصمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ(انفال: 22) نمی گوید اینها عقل ندارند، بلکه می ‏گوید که از جنبدگانی هستند که تعقل نمی کنند و عقل خود را بکار نمی گیرند. در واقع قرآن می خواهد ‏بگوید اینها کسانی هستند که از عقل خودشان در فهم معارف دین و چند و چون عقاید استفاده نمی کنند. ‏خداوند این استعداد را به همه داده است، اما کسانی هستند که از این عقل استفاده نمی کند. ‏

 

از امير مؤمنان علي (ع) رسيده است: « الدينُ لا يُصلِحَهُ إلاّ العقل»؛ دين را چيزي چون عقل نمي آرايد. ‌‏(آمدي، غرر الحکم، ج 3، ص 253) «علي قَدرِ العقلِ يُکونُ الدين»؛ به اندازه خرد دينداري است. (همان، ج4، ص ‌‏313) «زَينُ الدينِ العقل»؛ زينت دين به عقل است. (همان ،ص 109) یا از امیر مومنان علی (ع) در نهج البلاغه در ‏بحث فلسفه بعثت پیامبران آمده: “فبعث الله فیهم رسله لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته” همین ‏طور عبارات ادامه پیدا می کند و می فرماید “لیثیروا دفائن العقول” پیامبران کاری چیزی جدای از عقول انجام ‏نمی دهند پیامبران می آیند آن استعداد های نهفته، آن دفینه های ارضی انسان ها را شکوفا کنند. یعنی شرایط ‏را برای بهرگیری از عقل فراهم می سازد و کاری می کنند که در جامعه آنها عقلشان شکوفا بشود. بتوانند ‏جامعه خودشان عقل مدار و خرد مدار کنند و بتوانند خودشان از عقلشان استفاده بکنند.‏ يا در وصف عقل و نقش آن در جامعه ديني آمده است: «عَقَلوا الدين عَقلُ وِعايةٍ ورَعايةٍ، لا عقلَ سَماعٍ و روايةٍ، ‏فاِنّ رُواةَ العلم کثير».نهج البلاغه، خطبه 239. ‏

در حکم نهج البلاغه ( شماره 98) آمده است: اعقوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعايه لا عقل روايه، فانّ رواه العلم کثير و رعاته قليل». در ‏اخباري که مي شنويد، تأمل و وارسي کنيد ، خردي تأمّل برانگيز ، نه عقلي که مي شنود و نقل مي کند، زيرا ناقلان علم چه بسيارند و تأمل ‏کنندگان آن بس اندک. ‏

 

خردگرایی در علماء پیشین ‏

در نگاه علماء قرن چهارم و پنجم، خردگرایی و عقل، به عنوان اصل و پایه معرفت شناسی تلقی شده و به حدی که در گردآوری احادیث اعتقادی، کتاب نخست خودشان را عقل و جهل قرار می دادند! پس از بیان اهمیت تعقل در دین در پست قبل، لازم به ذکر است این مسأله در فرهنگ علماء و محدثین متصل به معصوم نیز مورد واکاوی قرار گیرد.

 

مسأله خردگرایی و عقل، در فرهنگ دوره قرن چهارم و پنجم به عنوان اصل و پایه معرفت شناسی تلقی کرده و ‏این بحث در میان محدثان بزرگ ما چنان دارای توجه قرار گرفته و مسئله عقل آن چنان دارای اهمیت واقع شده ‏که در گردآوری احادیث اعتقادی کتاب نخست خودشان را عقل بدانند و از روایات عقل و جهل آغاز کرده اند و ‏مبنای شناخت دین و معارف را خرد انسانی بدانند و به ترتیب منطقی اولویت را در تدوین احادیث از مباحث ‏عقل و بویژه برابر آن جهل بدانند و این چیزی نیست جز آنکه برخلاف مشی سلفین و اهل حدیث و بعدها ‏اخباریین اعتبار ویژه ای به عقل بدهند و حجم انبوه روایات عقل حکایت از تأثیر و اهمیتی در حوزه دینداری ‏تلقی کنند. ‏

 

به عنوان نمونه مرحوم ثقة السلام کلینی جلد اول کتاب اصول کافی را بر اساس کتاب “العقل و الجهل” تدوین ‏کرده است و مباحث مهم مثل کتاب توحید، ایمان و کفر، کتاب الحجة و مباحث دیگر، را پس از این کتاب ‏بیاورد. گویی از نظر او دینداری و درک مطالب مسیر معینی دارد تا از عقل استفاده نکند، خدا را نمی شناسد، ‏پیامبر را نمی شناسد و عقاید مهم همچون اصل معاد و عالم ورای ماده با درک عقلی به دست می آید و باید از ‏طریق عقل و خرد بگذرد. ‏

 

بحارالانوار مرحوم مجلسی نیز کتاب اول او از عقل و جهل آغاز شده است، مرحوم بحرانی، کتاب عوالم را به ‏همین گونه نوشته، باز هم مرحوم آمدی مولف کتاب غررالحکم یکی از کتابهای بسیار نفیسی که کلمات قصار امیر ‏المؤمنین را گردآوری کرده و الحق زبده های کلمات امام است. بخش عظیمی از این روایات غرر الحکم در ‏حوزه عقل و تأثیر آن در دینداری اختصاص داده و بیش از دیگران کلمات قصار را در باره عقل گردآوری کرده، ‏اتفاقا روایاتی است که در حوزه روش زندگی و فهم دین و دین داری است.

 

این گونه نیست که عقل تحت قیادت ‏شرع است. عقل هویتی مستقل دارد، حتی معارف دین به محک عقل زده می شود، اگر در جایی ظاهر متن آیه و ‏حدیث بر خلاف عقل بود به نفع عقل تفسیر و تأویل می شود و لذا این روایت را نقل می کند “و لله علی الناس ‏حجتان، حجة ظاهره و حجة باطنه” خداوند برای انسان ها دو تا حجت قرار داده، یک حجت ظاهری که پیامبرانند ‏و یک حجت باطنی که در درون انسان ها قرار گرفته است و مبنای انتخاب و درک انسان ها از معارف دین و ‏روش زندگی این دو منبع برای شناخت است و جالب این که هم در آیات قرآن کریم و هم در روایات بیش ‏ترین مباحثی که در حوزه عقل مطرح شده، در حوزه عقل عملی است، چون آنچه که انسان ها را در شیوه و چند ‏و چون زندگی درگیر می کند و باید یک انتخاب درستی داشته باشند، بهره گیری از خرد در مقام عمل است. ‏یکی از مباحث مهم در دین شناسی، شناخت جایگاه عقل در دینداری جامعه است. اهمیت این بحث ‏از چند جهت قابل بحث و بررسی است، یکی شناخت علل عقب ماندگی و انحطاط دینی و اخلاقی، و دیگری ‏غیر مدلل شدن دینداری در فضای عمومی و ابتنای دینداری امروز جامعه به ظاهر دینی به امور شعاری و ‏ظاهری و رواج اسف انگیز عقاید انحرافی و بدعتها، و تنگ و بسته شدن جامعه و نقد و انتقاد و رواج تکفیر، ‏تا جایی که دین در بخشی بزرگ از عقاید و رفتارها همراه با خرافات و عقاید وهم آلود می شود. من ابتدا ‏برای اینکه این بحث را مستند به آیات قرآن کریم و روایات کنم. چند آیه ای را ذکر می نمایم و روایتی را ‏معنا می کنم و بعد به تحلیل مسئله می پردازم. ‏

 

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان در باره جایگاه عقل در قرآن کریم می گوید: «اگر در ‏کتاب الهي، تفحص کامل کرده و در آياتش دقت شود، شايد بيش از سيصد آيه وجود دارد که مردم را به ‏تفکر، تذکر و تعقل دعوت کرده و يا به پيامبر، استدلالي را براي اثبات حقي و يا از بين بردن باطلي آموخته ‏است. خداوند در قرآن حتي در يک آيه بندگان خود را امر نفرموده که نفهميده به خدا و يا هر چيزي که از ‏جانب اوست ايمان آورند و يا راهي را کورکورانه بپيمايند، حتي براي قوانين و احکامي که براي بندگان ‏خود وضع کرده و عقل بشري به تفصيل ملاکهاي آن را درک نمي کند، علت آورده است، اگر چنين است، ‏عقل در فهم کلام خدا نقش اساسي دارد». (الميزان، ج 5، صص 254-256). تعبیرات ایشان در باره اهمیت عقل و توجه به خرد در دینداری در تفسیر المیزان بسیار فراوان است. ‏

 

همچنین آیات فراوانی که در قرآن رسیده است با تعبیری مثلا آمده است که ” كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآْ‏ياتِ لَعَلَّكُمْ ‏تَتَفَكَّرُونَ (البقره/ 219). یا آمده است که “کذلک یبین الله لکم آیات لعلکم تعقلون” یا حضرت تعبیر داده که: ” ‏وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ. (النحل/44)‏

یا در جایی می فرماید: «ام لم یدبرالقول»، یا می گوید: افلا یتدبرون” یا مثلا این مطالبی که ما می گوییم “ذلک ‏لاولی الباب” با این تعبیرات است: كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ. (ص /29). ‌‏(اين) كتابي مبارك است كه آن را به سوي تو نازل كرده‌ايم تا در باره آن بينديشيد، و خردمندان پند گيرند. و ‏به تعبیر مفسرین از اینکه خداوند تعبیر می کند به اینکه کسانی هستند که تفقه نمی کنند یا تفکر نمی کنند یا می ‏فرماید: «إِنَّ شرَّ الدَّوَاب عِندَ اللَّهِ الصمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ(انفال: 22) نمی گوید اینها عقل ندارند، بلکه می ‏گوید که از جنبدگانی هستند که تعقل نمی کنند و عقل خود را بکار نمی گیرند. در واقع قرآن می خواهد ‏بگوید اینها کسانی هستند که از عقل خودشان در فهم معارف دین و چند و چون عقاید استفاده نمی کنند. ‏خداوند این استعداد را به همه داده است، اما کسانی هستند که از این عقل استفاده نمی کند. ‏

 

از امير مؤمنان علي (ع) رسيده است: « الدينُ لا يُصلِحَهُ إلاّ العقل»؛ دين را چيزي چون عقل نمي آرايد. ‌‏(آمدي، غرر الحکم، ج 3، ص 253) «علي قَدرِ العقلِ يُکونُ الدين»؛ به اندازه خرد دينداري است. (همان، ج4، ص ‌‏313) «زَينُ الدينِ العقل»؛ زينت دين به عقل است. (همان ،ص 109) یا از امیر مومنان علی (ع) در نهج البلاغه در ‏بحث فلسفه بعثت پیامبران آمده: “فبعث الله فیهم رسله لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته” همین ‏طور عبارات ادامه پیدا می کند و می فرماید “لیثیروا دفائن العقول” پیامبران کاری چیزی جدای از عقول انجام ‏نمی دهند پیامبران می آیند آن استعداد های نهفته، آن دفینه های ارضی انسان ها را شکوفا کنند. یعنی شرایط ‏را برای بهرگیری از عقل فراهم می سازد و کاری می کنند که در جامعه آنها عقلشان شکوفا بشود. بتوانند ‏جامعه خودشان عقل مدار و خرد مدار کنند و بتوانند خودشان از عقلشان استفاده بکنند.‏

 

يا در وصف عقل و نقش آن در جامعه ديني آمده است: «عَقَلوا الدين عَقلُ وِعايةٍ ورَعايةٍ، لا عقلَ سَماعٍ و روايةٍ، ‏فاِنّ رُواةَ العلم کثير».نهج البلاغه، خطبه 239. ‏

در حکم نهج البلاغه ( شماره 98) آمده است: اعقوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعايه لا عقل روايه، فانّ رواه العلم کثير و رعاته قليل». در ‏اخباري که مي شنويد، تأمل و وارسي کنيد ، خردي تأمّل برانگيز ، نه عقلي که مي شنود و نقل مي کند، زيرا ناقلان علم چه بسيارند و تأمل ‏کنندگان آن بس اندک. ‏

 

اهمیت خردگرایی در جامعه امروز

متأسفانه امروزه خواب و داستان های عجیب و غریب و نقل کشف و شهود اشخاص، و روایات بدون پشتوانه موثق، مرتبه ای ‏بسیار بالاتر از محکمات آیات و منطق و دلیل دارد. در حالی که هیچکدام از آنها برای دینداری و معنویت ‏اخلاقی پایگاه و جایگاهی ندارد! در پست های قبل به اهمیت خردگرایی به صورت کلی و سپس به اهمیت آن در دیدگاه محدثین قرن چهارم و پنجم اشاره گردید.در ادامه به همیت خردگرایی در جامعه امروز، پرداخته می شود. هرچند پایه دینداری را خردگرایی تشکیل می دهد و جامعه بدون خرد و بی بهره از خرد جمعی کارهایش دچار ‏افراط و تفریط است و معنویت او همه یکسویه است، اما امروز جامعه دینی ما هرچه بیشتر به باز گشت به خرد ‏جمعی و نقد وضعیت موجود نیازمند است؛ زیرا به شدت از عوام گرایی و غلو و شعارگرایی و تراکم ظنون رنج ‏می برد و مبتلا به انحطاط دینی و فرهنگی شده است. ‏

 

خواب و داستان های عجیب و غریب و نقل کشف و شهود اشخاص، و روایات بدون پشتوانه موثق مرتبه ای ‏بسیار بالاتر از محکمات آیات و منطق و دلیل دارد. در حالی که هیچکدام از آنها برای دینداری و معنویت ‏اخلاقی پایگاه و جایگاهی ندارد، مثلاً همین خواب نما شدن های اهل منبر و مداحان را ببینید که چگونه در ‏برابر محکمات دین ایستاده و غوغا می کند و هیچ دلیل و استناد شرعی ندارد.

خواب در صورتی که معصوم ‏ببیند و تفسیر درستی هم شده باشد، چیزی است و گرنه این خوابها که نقل می شود که اصلش پایه ای ندارد ‏و تفسیرش جای دیگر که اگر همه اش درست بود، برای دیگران ارزشی دینی ندارد و در صورتی درست ‏است که به محک عقل و منطق خورده باشد. ‏

 

به همین دلیل ابن عباس روايتي را از امير مؤمنان علي(ع) نقل مي کند که حضرت در اهميت عقل در فهم ‏دين و محک خوردن همه چیز با عقل مي فرمايد: «اساسُ الدين بُنيَ عَليَ العَقل، و فُرِضت الفرائض علي ‏العقل و ربُّنا يُعرَف بالعقل و يَتَوَسَلُ اِليه بالعقل و العاقل اَقربُ اِلي ربّه مِن جميعِ المجتهدين بغير عقلٍ و ‏لِمثقال ذَرة من بِرّ العاقل اَفضل مِن جهادِ الجاهل الفَ عام»؛

بيان دين بر عقل بنا شده است. واجب شدن ‏دستوران الهي متناسب با عقل آمده است. پروردگارمان را با عقل مي شناسيم و با عقل به او توسل مي جوييم. ‏و عاقل به پروردگارش از تمام مجتهديني که عقل خود را بکار نمي گيرند، نزديک تر است. آن ذره اي از ‏عمل صالح که عاقل انجام دهد، ارزشمند تر از جهاد مجاهد در هزار سال است.( بحارالانوار، ج1، ص 94)‏

 

ضرورت بازگشت به خردگرایی وقتی اهمیت بیشتر پیدا می کند که آفات دینداری کج و معوج دیده می شود و ‏در جامعه امروز نه تنها عقل و منطق استفاده نمی شود، که سرکوب هم می شود، مداحان بی سواد بر عالمان ‏ترجیح پیدا می کنند.

 

کار به جایی می رسد که آقایی از اصحاب رسانه ملی شور می گوید: در این شرایط ‏تاریخی دانشمندان، فقیهان در این امتحان (مبارزه سیاسی و اجتماعی مردم، چون رفتار آنها را تأیید نکردند) ‏رفوزه شدند، اما مداحان برنده شدند! این یعنی چه؟ مگر در فهم و درک اجتماعی معیار مداحان هستند؟

این ‏در حالی است که امام علی می گوید: يَستَدلُّ عَلي ادبار ِالدُّول بِأَربع: تَضييع الأُصول ِوَ التَمسُّك بِالفُروع وَ ‏تَقديم الأراذِل وَ تأخير الاَفاضِل. (نهج البلاغه، نامه 53، خطاب به مالک اشتر.). چهار چيز، نشانه انحطاط دولتها است، ‏ضايع كردن اصول؛ چسبيدن به فروع؛ مقدم داشتن افراد فرومايه و پست؛ كنار زدن افراد بافضيلت.

 

این آقایی ‏که این حرف را می زند نشان می دهد که او چون مداحی را مبنای پیروی کار خود و امثالش قرار می دهد و می ‏گوید که مداحان پیروز شدند، اما علما، و دانشمندان در این امتحان شکست خوردند. منظور از ضايع كردن ‏اصول؛ چسبيدن به فروع، چیست؟ نخستین مفهوم آن ترجیح و سرگرم شدن و تکیه بیش از اندازه به ظواهر، ‏شعائر و مسائل غیر بنیادی دین و فراموش کردن ارزشها است. جایگزینی ظاهر شریعت به جای اخلاق و ‏وارستگی ها. تعامل درست مردم به یکدیگر و اهتمام به حقوق.

 

نمونه دیگر تَضييع الأُصول ِوَ التَمسُّك ‏بِالفُروع آن است که در مدیریت و برنامه ریزی به جای تکیه بر کارهای اصلی و بنیادی و رونق تولید در ‏اقتصاد و ایجاد اشتغال و بهروری از نیروی انسانی روی آوردن به طرد افراد جامعه و فرار مغزها و تأکید بر ‏کارهای صوری و ترویج اقتصاد روزمره وتکدی پروی و پول پخش کردن در سفرها که همه این ها تَمسُّك ‏بِفُروع است و به جای حل مشکلات اساسی روی آوردن به مسائلی است که در کوتاه مدت عده ای را ‏ساکت می کند، اما در دراز مدت مشکلی را حل نمی کند.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم