به گفته حجت الاسلام و المسلمین استاد ایازی قرآن در چند قسمت به صراحت پیامبر را از سوق اجباری مردم به سمت دین و معنویت باز داشته است. وی معتقد است اگر روش های اجباری و زور در حوزه دین و فرهنگ پاسخگو بود طی سی سال گذشته جواب می داد اما ما میبینیم که دردوره هایی که از طریق زور وجبر عمل نکردیم مردم گرایش بیشتری به سمت دین پیدا کرده اند. به گفته او نگاه معتدلانه به دین اگرچه مهجور نیست اما صدای کسانی که معتقد به استفاده از زور و اجبار در حوزه فرهنگ هستند بلندتر است.
گفت و گوی سایت فصل اعتدال را با وی می خوانید:
چند روز است بحثی میان دولت و برخی از ائمه جمعه درگرفته به شکلی که یک طرف معتقد است نباید مردم را به زور به بهشت برد و طرف دیگر معتقد هستد حکومت باید از زور استفاده کند و حتی به زور شلاق هم که شده مردم را باید به بهشت ببرد!. دیگاه شما در این زمینه چیست و کدام یک از این دیدگاه ها را می توان در آیات قرآن دید؟
ما در قرآن کریم آیات فراوانی داریم که از چند جهت و به صراحت به این مسئله اشاره کرده است که مردم را نمی شود به زور به دین و معنویت سوق داد و یا اصطلاحا به بهشت برد. قرآن کریم یک جا به پیامبر می گوید “و ما انت علیه بالجبار” ای پیغمبر تو جبار نیستی. یعنی تو مجبور کننده و سلطه جو نیستی که بخواهی از سلطه و قدرتت استفاده کنی و بخواهی مردم را به راه دین بکشانی. یا در سوره “ق” می گوید ” ولست علیهم بالقسیطر” یعنی تو سیطره جو نیستی که بخواهی بر این مبنا کاری بکنی. همینطور در سوره یونس آیه ۹۹ می گوید که “اگر خدا بخواهد همه مردم را مومن می کند اما مشیت خدا بر این نیست. آیا تو می خواهی مردم را با اجبار مومن کنی؟!”. در واقع تعبیر عامیانه آن این است که اگر خدا می خواست خودش همه را مومن می کرد حالا تو می خواهی از پاپ کاتولیک تر شوی؟. اراده خداوند بر چنین چیزی نیست که مردم را به زور وادار به پذیرش دین کند و مشیت خدا به این تعلق نگرفته است. البته در جای دیگری در سوره زمر می گوید که خدا دوست ندارد مردم کافر شوند. اما در عین حال مشیت خداوند هم این نیست که بخواهد از راه زور مردم را مومن کند. در سوره بقره می فرماید که هیچ اصراری در دین نیست وظیفه ما این است که به مردم توضیح بدهیم و آگاه و روشنشان کنیم تا مردم خودشان راه را انتخاب کنند.
فکر می کنید این اختلاف دیدگاه از کجا ناشی می شود؟ چون طرف دیگر هم ارجاعشان به متون دینی است و مدعی اند که حکومت اسلامی بر مبنای متون دینی باید به زور هم که شده مردم را به بهشت ببرد…
به نظر من این بیشتر یک نوع بینش و نگرش نسبت به آیات قرآن است. اگرنه قرآن در این زمینه صراحت دارد. بینشی است که فکر می کنند اگر این کارها را بکنند و اگر جامعه را آزاد بگذارند چنین و چنان می شود. در حالی که این سی سال تجربه کردیم و دیدیم که نه تنها آن روش ها و زور و اجبار جواب مثبتی نمی دهد بلکه مردم را بیشتر ترسانده است. یعنی در دورانی که ما از طریق روز و جبر عمل نکردیم مردم بیشتر به سمت دین سوق پیدا می کنند تا وقتی که ما آن ها را بترسانیم و با روش های خشونت آمیز بخواهیم به نتیجه برسیم. این عده فکر می کنند با حمله کردن و گروه فشار راه انداختن و یا گرفتن و برخورد کردن و یا با به هم ریختن کنسرت ها یا امثال این ها می توانند مردم را از مسیری که انتخاب کرده اند بازبدارند در حالی که این کارها نه تنها پاسخ نمی دهد بلکه آن ها را به سمت ماهواره ها و یا به کار بردن روش های زیر زمینی و برنامه های غیر مجاز می کشاند. به هر حال اگر روش های به کار گرفته شده در حوزه دین و فرهنگ به صورت تعریف شده و در قالب های معین و در چارچوب قانون باشد بیشتر اثر می گذارد تا این که از روش های خشونت آمیز استفاده شود.
چرا این نگاه معتدلانه به متون دینی انقدر مهجور شده و ما با برداشت های خشک و خشن از دین بیشتر مواجه هستیم؟
به نظر من این نگاه معتدلانه مهجور نشده است. حتی در میان روحانیون هم فضای حاکم استقبال از زور و اجبار در حوزه دین و فرهنگ نیست. عده محدودی از قدرت های خودشان استفاده می کنند و چندتایی طرفدار دارند و تعدادشان هم زیاد نیست. دلیلش هم انتخابات و نتایج آن است که نشان داد اگر انتخاباتی برگزار شود و آزادی هم وجود داشته باشد این ها برگزیده نمی شوند. حتی در میان علما و مراجع روش های زور و اجبار را نمی پسندند. آن روش ها مردم را به سمت دین و معنویت سوق نمی دهد. برای مثال در رابطه با مسئله حجاب؛ همه دوست داریم مردم حجاب را رعایت کنند اما عملا آن روش ها و اجبار به کار گرفته شده سمت و سویی به سمت رعایت حجاب ندارد. بلکه سمت و سوی آن به سمت ریاکاری و تظاهر دارد. به همین دلیل می بینید که در ایران استفاده از لوازم آرایشی رواج بیشتری دارد و یا شگردهایی که برای فرار از قانون است بیشتر به کار گرفته میش ود. بنابراین این روش ها نتیجه ای نمی دهد و کسانی که از شانتاژ و غوغاسالاری و روش های ترساندن مردم استفاده می کنند باید بدانند که این روش ها در فضاهای دینی و معنوی هم نتیجه مطلوب نمی دهد چه برسد در فضاهای دیگر.
فکر می کنید حکومت در حوزه فرهنگ دقیقا چطور باید عمل کند؟
به نظرم دولت و حکومت نباید در این حوزه تصدی گری کند. اگر دولت می خواهد کار فرهنگی کند باید بر اساس یک سیاست گذاری کلان و از طریق کار تبلیغی غیر مستقیم آن را پیش ببرد. اگردولت امر فرهنگ را به بخش های خصوصی بسپارد قطعا نتیجه کار مطلوب تر خواهد بود. به این ترتیب حتی لازم نیست دولت هزینه ای در این راستا انجام دهد بلکه بخش خصوصی فعالیت های علمی و تحقیقی و تبلیغی را تحت لوای سیاست های فرهنگی کلان برنامه ریزی شده از سوی دولت انجام می دهد. تصدی گری دولت در حوزه فرهنگ باعث می شود اگر مردم نارضایتی از سایر بخش ها و عملکرد دولت داشته باشند این نارضایتی را در حوزه دین و فرهنگ هم نشان دهند و از سیاست های دولت در این بخش نافرمانی کنند.
بخش قابل توجهی از بودجه فرهنگی کشور در اختیار حوزه های علمیه قرار می گیرد با این حال اما اعتراض به عملکرد دولت در بخش فرهنگ از طرف حوزوی ها بیشتراست. فکر می کنید دلیل آن چیست؟
من فکر می کنم متاسفانه این چیزها از سوی بخشی از حوزه های علمیه بزرگنمایی می شود. حتی به گونه ای منعکس می شود که خطر بزرگی دارد کشور را تهدید می کند و ترس و وحشتی را ایجاد میکند. این عده به سراغ مراجع تقلیدی می روند که دغدغه مسائل فرهنگی را دارند واز آنها امضا می گیرند و از آن ها می خواهند تا در این زمینه موضع بگیرند. دغدغه هایی که مقدس و مهم هستند. حرف ما این نیست که در زمینه مسائل فرهنگی نباید دغدغه داشته باشیم. بلکه سوال ما این است که چه روش هایی باید به کار گرفته شود که نتیجه آن در نهایت دیندار شدن جامعه باشد. باید اشکال کار را پیدا کرد که چرا طی این سی سال به چنین نتیجه ای نرسیده ایم.