محمدتقی فاضل میبدی
در رسانه ها از قول کیسنجر سیاستمدار کهنه کار و کهنسال آمریکا آمده بود: " کمربند شیعی ایران از تهران به بغداد و از بغداد تا بیروت به وجود آمده است. این مسئله به ایران فرصت بازسازی و احیای امپراطوری سابق خود را با برچسب شیعه در خاورمیانه ای که مجددا در حال شکل گیری است می دهد و من ایران را مشکلی بزرگتر از داعش تلقی می کنم ."
در مورد سخنان یاد شده ذکر چند نکته ضرورت می نماید:
1- نمی دانیم که این سخنان درست به فارسی برگردانده شده یا گفته های این سیاستمدار به صورت دیگری است؟ فرض را بر این می گذاریم که این ادعاها به طور صحیح ترجمه شده باشد؛ باید گفت جناب هنری کیسنجر هرچند ممکن است در تحلیل و بررسی مسایل سیاسی تبحری کافی داشته باشد، اما در مورد تاریخ ایران و تمدن و فرهنگ ایرانی و شیعی آن طور که نشان می دهد، بهره لازم را ندارد. با این که عالمان غربی در مورد فرهنگ ایران و تشیع تحقیقات جالب و زیادی انجام داده اند و رساله های زیادی در این باره در کتابخانه های آمریکا و اروپا موجود است، ولی این اندیشمند سیاسی فرصت لازم را نیافته تا فرهنگ شیعی و ایرانی را درست دریابد، تا گرفتار این داوری دور از واقعیت نگردد. اگرچه ایشان با ترس از احیای امپراطوری شیعی یاد می کند، به نظر می رسد این سیاستمدار یا معنای امپراطوری را نمی داند و یا تاریخ تشیع در ایران را درست نمی شناسد زیرا ایران به عنوان کشور شیعی هیچ وقت دارای امپراطوری مهاجم نبوده است، بلکه همیشه مورد هجوم بیگانگان بوده است(در یکصد سال گذشته اشغال شمال و جنوب ایران از سوی انگلیس و روسیه بر کسی پوشیده نیست). درحالی که در چند قرن گذشته تهاجم و استعمار سرلوحه اقدامات دنیای مغرب زمین بوده است و رهایی کشورها از بند استعمار و جنبش های استقلال خواهی به قیمت جان میلیون ها انسان، در آفریقا و آسیا تمام شده است. احتمال این است که این محقق آمریکایی تاریخ ایران دوران هخامنشیان و یا ساسانیان را که دارای امپراطوری بوده است با تاریخ ایران شیعی پس از اسلام خلط کرده است. اگر منظور ایشان از شیعه یکی از مذاهب بزرگ اسلام است که پس از طلوع اسلام به تدریج در ایران نفوذ کرد و از زمان صفویان مذهب رسمی کشور ایران گشت؛ این مذهب هیچگاه صاحب امپراطوری نبوده و همواره در حال گسترش فرهنگ، اعم از ادبیات، فلسفه، عرفان و فقه بوده است و چنین خبط و اشتباهی از یک سیاستمدار کهنه کار بعید می نماید.
2- آنچه که بر ناآشنایی ایشان نسبت به اسلام، به ویژه تشیع گواهی می دهد، "ادعای بدتر بودن تشیع و یا ایران از گروه تروریستی داعش است". از کسی که برای روسای جمهور کشوری مانند آمریکا نسخه سیاسی می پیچد، چنین اظهار نظری و یا اظهار غرضی عجیب می نماید. بن مایه ها و بانیان فرهنگ ایرانی مانند جابر بن حیان، فارابی، ابوعلی سینا، خواجه نصیر طوسی، زکریای رازی، فخر رازی، فردوسی، خیام، مولوی، حافظ، سعدی، سهروردی، ملاصدرا و ده ها فیلسوف، فقیه، عارف و شاعر دیگر را با عده ای از متعصبین افرطی و آدم کش ـ که شاید برخی سیاستمداران کهنه کار برای بدنام کردن اسلام این ها را هدایت و حمایت می نمایند ـ قیاس کردن، کمال و کین ورزی است. شگفت این که تاریخ تمدن و تشیع ایران زمین به خامه فیلسوفان و مورخان غربی نگاشته شده ودر قرون گذشته افرادی مانند لویی ماسینیون، هانری کربن، نیکلسون، آدامز و گوستاولبون از احیاگران فیلسوفان ایرانی و شیعی بوده اند و بسیاری از دانشوران و دانشگاه های غرب مدیون این فیلسوفان است.
3- به جناب کیسنجر باید آموخت که از ویژگی های اسلام شیعی خردورزی و اخلاق است، البته خردورزی و اخلاق بن مایه اسلام است. اسلام منهای عقل و اخلاق اسلام نیست و تشیع این دو گوهر بنیادین را همواره ارج نهاده و فرهنگ ایران را بر آن استوار ساخته است؛ لذا هرگونه خشونت در این فرهنگ محکوم است. مغولان که از مهاجمان ویرانگر نسبت به ایران زمین بودند و خیلی از آثار فرهنگی ما را نابود نمودند، کمتر از نیم قرن در نهایت، تشیع را به عنوان مذهب رسمی خود پذیرفتند. در زمان عثمانیان هزاران نفر از ارامنه مسیحی از دولت عثمانی گریخته، به ایران شیعی پناه آوردند و زندگی خود را در این کشور مهمان پذیر آغاز کردند. ایران بر اساس فرهنگ تشیع در تاریخ هیچ خشونتی از خود نشان نداده و همواره فرق و مذاهب مختلف را در کنار خود جای داده است. شاید کمتر کشوری به مانند ایران همزیستی مسالمت آمیز با ادیان دیگر را در کارنامه خود داشته است. البته ممکن است عالمی و یا حاکمی فی المثل محمد خان قاجار بر اساس فهم ناقصی که از دین داشته و یا دنبال بقای قدرت خود بوده است به اعمال خشونت فتوا داده و حاکمی آن را اجر نموده باشد؛ و در برخی کتب فقهی و یا تاریخ پادشاهی ایران چنین مواردی یافت می شود، اما آن را به حساب فرهنگ تشیع گذاشتن به دور از انصاف است. همان طور که نمی توان خرد ستیزیها و خشونت های جهان مسیحیت را به تعالیم حضرت مسیح مستند کرد. از باب نمونه: مسیحیان در اندلس (اسپانیا) هشتاد هزار کتاب را سوزاندند(تاریخ اندلس،ج3ص65)، جرجی زیدان مورخ مسیحی می گوید: صلیبیان مسیحی در شهر شام و فلسطین سه میلیون کتاب را آتش زدند. جورج سارتون می گوید: کتاب های پروتا گوراس را وسط میدان آتن آتش زدند اما شما یک مورد را پیدا کنید که تشیع چنین کرده باشد. اگر در این روزگار کسی به عنوان تئوریسین شیعی نظر و یا حرکت خشونت بار از خود نشان می دهد و با کمال تاسف برخی از رسانه های مغرض آن صدا را به گوش جهان می رسانند، نباید به حساب فرهنگ اسلام و یا تشیع گذاشت. در تاریخ تمام ادیان و یا سیاستمداران این خشونت ها کم و بیش به وضوح دیده می شود. جنگ های صلیبیان، کشتارهای کاتولیک ها و پروتستان ها، کشتار امریکائیان در ویتنام و ژاپن و کشتار فرانسوی ها در الجزایر و... گویای ادعای فوق است.
ایران به عنوان کشوری ایرانی و شیعی این نکته های سیاه را در تاریخ خود ندارد. جناب کیسنجر نباید برای خشنودی برخی سیاستمداران صهیونیست آتش جنگ فرقه ای را در منطقه شعله ور سازد و برخلاف آن چه که می داند نظر دهد و داعشی را که احتمالا دست پروده برخی سیاستمداران غربی است با تشیع مقایسه نماید.
4- در جهان امروز هرگونه خشونتی، چه از ناحیه عالمان دین و چه از ناحیه سیاستمداران، محکوم است و خوشبختانه پاره ای از فیلسوفان مغرب زمین مانند کانت، دکارت، ژان ژاک روسو، جان لاک، جان استورات میل و کسانی دیگر تا نویسندگان اعلامیه حقوق بشر در مقام تبیین حقوق آدمیان بر آمدند و حقوق بشر را به رسمیت شناختند و امروز نیز باید از هرگونه تئوری پردازی و اظهار نظرهای سیزه جویانه اجتناب شود. ایران در منطقه خاورمیانه، از لحاظ فرهنگی و سیاسی قدرت بزرگی محسوب می شود و در تاریخ هرگونه حمله ای که نسبت به این کشور صورت گرفته دفع کرده و یا آن را در فرهنگ خود جذب نموده است. لازم است جناب کیسنجر به جای این که منافع جمهوری خواهان آمریکا را ببیند و به جای این که بخواهد در برابر رئیس جمهور فعلی آمریکا که از حزب دموکرات است بایستد و عده ای صهیونسیت را از خود راضی نگه دارد، به سمتی رود تا خاورمیانه را به سوی صلح به پیش برد و به جای یک سیاستمدار کوتاه بین، که برای حزب خاصی بیندیشد، یک فیلسوف دوراندیش و حقوق بشری باشد و به حقوق همه انسان ها احترام بگذارد و ناسنجیده کشوری به مانند ایران و فرهنگی به مانند تشیع را به تروریسم متهم نسازد.
می دانیم هدف این سیاستمدار عاجز ماندن رئیس جمهور فعلی امریکا در حل مسئله داعش است تا جمهوری خواهان در انتخابات آینده پیروز شوند اما چرا این رقابت حزبی باید به قیمت به جان هم انداختن انسان ها و شعله ور ساختن جنگ فرقه ای در منطقه و متهم ساختن ایران و مذهب تشیع تمام شود.
در کشور ایران قرن هاست که برادران اهل سنت در کنار شیعیان زندگی می کنند و از حقوق برابر برخوردارند و در مبانی نظری اختلاف چندانی با هم ندارند ولی متاسفانه چند شبکه ماهواره ای، شاید با همدستی برخی سیاستمداران کوته بین و کهنه کار، به عنوان دفاع از تشیع و یا اهل سنت، سخنانی را منتشر می نمایند که هیچ مبنای عقلانی و اخلاقی ندارد و همواره آتش اختلاف را دامن می زنند که بر خلاف نص صریح قرآن است. بنابراین سیاستمداران غربی بدانند که ایجاد اختلاف در منطقه و جنگ های فرقه ای و تقویت گروه های افراطی نه به سود آنان است و نه به سود مردمی که سال هاست در آتش بمب و باروت می سوزند.
در منطق اسلام کشته شدن یک انسان برابر کشتن همه انسان هاست. سزاوار است سیاستمداران جهان منافع حزبی و گروهی خود را تنها نبینند و به حکم قاعده طلایی اخلاق هر چه را که برای خود می پسندند برای دیگران نیز بپسندند. به قول سعدی شاعر نام آشنای ایران:
من شنیدم ز پیر دانشمند تو هم از من بیاد دار این پند
آنچه بر نفس خویش مپسندی نیز بر نفس دیگری مپسند