سید محمد علی ایازی
پیش از این در نوشته ای تحت عنوان «خرافات در فرهنگ دینی» به جایگاه خرافات در فرهنگ دینی اشاره شد. اکنون به صورتی گذرا به بحث درباره بستر گسترش خرافات دینی می پردازیم. عوامل متعددی در این امر نقش دارند که برخی از مهم ترین آنها امور زیر می باشد:
الف) افول خردگرایی
یکی از عوامل و بستر رواج خرافات در جوامع مذهبی، انحطاط و جهل و افول نقد و گفتگوهای دینی و رواج تقلید مستقیم و غیر مستقیم در حوزه عقاید است. این امر باعث ناپویایی حوزه های پژوهشی در زمینه دین و محدود شدن فرهنگ اجتهاد و رکود اندیشه دینی می شود. این عامل گاه ناشی از بی توجهی به اهمیت خرد و کاوشهای عقلانی است، و گاه در اثر عوامل دیگری چون از بین رفتن انگیزه ها در اثر محدودیت ها و شرایط سخت و سنگین تحقیق و بالا رفتن هزینه اجتماعی کاوش گری است. اجتهاد، كه در لغت به معناى كوشش و تلاش است، به اصطلاحی خاص برای خرد گرایی در زمینه احکام فرعی عملی تبدیل شده است؛ این در حالی است که اجتهاد دینی در اصل تلاش برای کسب معرفت و آگاهی عمیق در جنبه های مختلف دین به ویژه عقاید و امور زیربنایی دین است.
واژه «اجتهاد» در متون دينى، به معناى تلاش برای تفقه و فهم عمیق از دين است و هرگز منحصر در فقه نیست. قرآن كريم در خطاب به مجاهدان فى سبيل الله و رزمندگان مدافع، آنها را دعوت به فهم كامل دين مى كند و مى گويد:
« فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» (توبه/ 122 ) پس چرا از هر گروهی دسته اى از مؤمنان كوچ نمى كنند تا در دين آگاهى پيدا كنند و مردم خود را پس از بازگشت بيدار و ارشاد كنند.
پس طبيعى است كه اجتهاد و تفقه و درک عمیق دین در پرتو کنکاش های جدید علمی و پیمودن راه های نرفته صورت می گیرد و نه در قدم زدن مسیر کوبیده شده گذشتگان و با صرف تکرار سخن دیگران و حاشیه زدن مکرر بر آنها و افتادن در دور باطل خطی کردن چاپی ها و بالعکس و بیان سخنان دیگران با عبارت های متفاوت. بدون شک در صورتى پویایی و تحول در اندیشه دینی حاصل مى گردد كه اجتهاد در عقاید، جایگاه خود را پیدا کند و امكان ابراز آن در جامعه ميسر باشد. اگر محقق و مجتهدى نتواند نظريات خود را ابراز كند، عمل اجتهاد كه نوآوری و پاسخگویی به نیازها و آگاه كردن مردم است، انجام نخواهد شد. اگر جامعه دينى در چنان محدویت و ترس از غوغاسالاری قرار گيرد كه در آن زمینه ابراز نظريات دانشمندان دينى وجود نداشته باشد، چگونه مى توان رشد اندیشه دينى و مبارزه با خرافات را انتظار داشت؟
البته طبيعى است كه چون دانشمندان با استعدادهاى مختلف و آگاهي هاى متفاوتى به سراغ نصوص دينى مى روند و پيش ذهنيتهاى آنها نيز گوناگون است، نظرات آنها هم مختلف شود؛ چنانكه در گذشته شاهد نظريات مختلف و تحول و تطور آنها بوده ایم. بنابراین سعه صدر و تحمل اندیشه های متفاوت گریز ناپذیر است و همین امر توسعه معرفت دینی را در پی دارد. مهم ترین دستاورد نهادینه شدن اجتهاد به معنای واقعی آن پیشگیری از رواج خرافات دینی است، چرا که این امر باعث نقد و بررسی دائمی عقاید دینی از درون می شود.
ب) رواج تكفير
متأسفانه يكى از بيماريهاى جوامع مذهبى، رواج تكفير مخالفان فكرى است. اين بيمارى داستان درازى دارد و عموماً در محيطهاى رشد نيافته و استبدادى شكل مى گيرد. در جوامعى كه میزان سعه صدر و قدرت تحمل عقايد در افراد پایین است و طرح هر فكر مخالفى به حساب ضديت با دين و شريعت گذاشته مى شود این بیماری زمینه بیشتری پیدا می کند. در این جوامع برخی چنين مى انديشند كه تنها عقايد آنها صحيح و برتر و قدسى است و كسانى را كه همفکر آنان نیستند طرد و محکوم می کنند. این در حالى است كه كفر، تعريف خاص خود را دارد و هر انكار و نفى عقيده اى به معناى خط بطلان بر دین و ايمان نيست. البته طبيعى است كه هر فردى نظرات خود را حق و صحيح بداند، اما بايد احتمال بدهد كه ديگرى به گونه ای متفاوت می اندیشد و بر اساس مستندات و براهين، به نتيجه اى همانند دریافت او، نرسيده است. تنها راه آشکار ساختن حقیقت، تبيين و روشنگرى و نشان دادن مواضع خطاى يك فكر است نه تكفير و طرد آن.
لکه دار کردن شخصیت دیگران با انگ های غیر عالمانه هرچند ممکن است در کوتاه مدت موثر واقع شود و عوام را فریب دهد اما دوام نخواهد آورد و حق آشکار خواهد شد. کسانی که از چنین شیوه هایی استفاده می کنند سخن حقشان هم تحت تاثیر شیوه غلطشان قرار می گیرد و بی اثر می گردد. به فرموده امام هادی(ع):«چه بسا ستمكار بردبار به خاطر بردباريش بر مردم مورد عفو واقع مى شود. درحالى كه حقدار نادان با سفاهتش (كه با شيوه هاى غلط به دفاع از حق مى پردازد) نور حق را خاموش مى كند»(تحف العقول، ص358).
وانگهى اين روش باعث نزاع و دو دستگی و اختلاف خواهد شد و تعصب كوركورانه و حب و بغضهاى غير منطقى و دسته بندي هاى كاذب و احياناً نسبتهاى خلاف واقع و از همه مهم تر رواج خرافات، عقاید افراطی و غلوآمیز را در پی خواهد داشت. چنین فضایی اجازه تحقیق و پژوهش را نخواهد داد و به رکود فکر و اندیشه دامن خواهد زد و در چنین جامعه ای اندیشمندان و دانشمندان نخبه پرورش نخواهند یافت.
در منابع دينى این بیماری ناروا شمرده شده است. قرآن كريم در آيه 94 سوره نسا مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً.» اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چون در راه خدا سفر مى كنيد وارسى كنيد و به كسى كه نزد شما اظهار اسلام مى كند مگوييد تو مؤمن نيستى. امام صادق(ع) دراین باره مى فرمايد: «مَلعونٌ ملعونٌ مَن رَمى مُؤمناً بِكفرٍ و مَن رَمى مؤمنٍ بكفرٍ فَهُو كَقَتَله»(سفينة البحار، ماده كفر). از رحمت الهى بدور باد، بدور باد، كسى كه مؤمنى را به كفر نسبت مى دهد، و كسى كه مؤمنى را به كفر نسبت مى دهد، مانند آن است كه او را كشته است.
و در روايت ديگرى مى فرمايد: «واى بر شما اگر مومنان را لعن و تکفیر کنید»(اصول كافى، ج 1، ص 360).
نکته قابل توجه اينكه، اميرمؤمنان على(ع) مخالفان خود را، حتى كسانى كه علناً حضرت را دشنام مى دادند و در مرحله اى با او جنگيدند، تكفير و متهم به كفر و ارتداد و امثال اينها نكرد و از اين شيوه ها در برخورد با مخالفان خود بهره نبرد. امام باقر(ع) در اين باره مى فرمايد: «اِنّ علياً لَم يَكن يَنسِب اَحداً مِن اَهلِ حَربِه اِلىَ الشرك وَ لا اِلىَ النِفاقِ و لكّنَهُ كان يَقولُ: هُم اِخوانُنا بَغوا عَلينا»(وسائل الشيعه، ج15، ص83، حديث 10). على (ع) هيچ يك از افرادى را كه با او جنگيدند به شرك و نفاق متهم نكرد و آنان را تكفير ننمود، بلكه مى گفت آنها برادران ما هستند كه به ما ستم كردند.
در حقيقت زدودن فرهنگ تكفير از جامعه دينى به رشد اندیشه دینی و فرهنگ گفتگو و طرح اندیشه و تضارب آرا و در نتیجه رسوخ نیافتن غلو و خرافات در جامعه کمک می کند. زيرا چماق تكفير و برخورد غیر علمی باعث پر هزینه شدن تحقیق و پژوهش آزادانه و بی طرفانه می شود و ابداع و نوآوری را ترسناک می گرداند. صاحبان قدرت و برخی عالمان متحجر در طول تاريخ ، برخورد با انديشمندان را با تكفير آنها آغاز كرده اند و همواره از اين روش براى محدوديت انتشار آرای دیگران و ترویج اندیشه های مورد قبول خود استفاده نموده و با پیدایی هر گونه اندیشه نو و جدیدی مبارزه کرده اند. به هر حال این روش و شیوه یکی از عواملی بوده که مانع شکوفایی فکر و اندیشه گشته و زمینه پیدایش خرافات را به وجود آورده است.
ج) دعوت به تضارب آرا و گفتگو :
اتفاقاً آنچه در روايات آمده، دعوت به تضارب آرا و گفتگو و تلاقى افكار در برابر روش تكفير است. اميرمؤمنان(ع) در روايتى مى فرمايد: «مَن استَقبَلَ وُجوهُ الآراء، عَرِفَ مواقعَ الخطا»(حكيمى، الحياة، ج1، ص 287 به نقل از نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 185). هر كس از آراى گوناگون استقبال کند، نقاط اشتباه و خطاى هر كارى را خواهد شناخت. در روايت ديگرى از حضرت رسيده است: «اِضربُوا بَعضَ الراى بِبَعض يَتولد منه الصواب. اِمخضوا الراى مَخضَ السُقا»( همان/ 287). رأيها را برخى بر برخى ديگر عرضه كنيد و آنها را كنار هم نهيد كه رأى درست اين گونه پديد مى آيد. رأى و نظر را همچون شيرى كه براى آوردن كره آن در ميان مشك مى ريزند و مى زنند بزنيد، تا به وسيله تقابل آرا و تضارب انديشه ها، به نظر درست برسيد.
د) سوء استفاده از دین
نكته اى دیگر که زمینه رواج خرافات را فراهم می کند، ابزاری نگاه کردن به دین از سوی مفسران و کارگزاران دینی بویژه حاکمانی است که خود را دینی می دانند. اغلب چنین است که در جامعه ها و حكومتهايى كه به نام دين تشكيل مى گردند، به جای دینی شدن حکومت، دین حکومتی می شود و از جایگاه و مرتبه دین برای مقاصد و اهداف حکومتی استفاده می شود. در چنین نظام ها و جوامعی برای تثبیت قدرت تظاهر به دینداری می شود و مخالف به ضدیت با دین متهم می شود و بدین وسیله منکوب می گردد. در چنین جامعه ای نه تنها در برابر رواج خرافات حساسیت نشان داده نمی شود؛ بلکه این امور ترویج می شود.
سوء استفاده از دین و مقدسات می تواند چنین نقشی را ایفا کند و به رواج خرافات منتهی شود. همواره در جایی که دین ابزار قدرت مذهبی و سیاسی می شود، خطر انحطاط اندیشه دینی و عوام فریبی فزونی می گیرد، زيرا چنین دین منحط و غیر عقلانی ای بهتر می تواند در خدمت اهداف این حکومت ها قرار گیرد. این امر عقلانیت را از جامعه می گیرد و بنابراین مردم راحت تر تسلیم اهداف حکومت ها می شوند.
نکته دیگر، که مهمترين آفت حكومت دينى است، اين است كه شرح و تفسير و بيان و تبيين دين به دست كسانى بيفتد كه حكومت را در اختيار دارند، و مانع تفسیرها و برداشت های دیگر شوند و برداشت و تفسیر خود را تنها تفسیر صحیح از دین معرفی کنند. در چنین وضعیتی دین به گونه ای معرفی می شود که وضع موجود را توجیه کند و حاکمان را در هاله ای از قداست قرار دهد.