Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

دین ابزاری و تجربه های تاریخی

دین ابزاری و تجربه های تاریخی

رضا احمدی (پژوهشگر)
مقدمه، یک واقعه!
در سال 1265 ق، قصابی در وسط میدان صاحب الامر تبریز می خواست گاوی را ذبح کند، گاو بند را پاره و از زیر دست قصاب فرار کرد و داخل مسجد صاحب الامر شد. قصاب ریسمانی برد و بر گردن گاو اندار زد و طناب پاره شد، قصاب نقش بر زمین شد و مرد. گاو فرار کنان وارد خانه متولی مسجد شد و در شهر شایع گردید که امام زمان معجزه کرده است و قصاب که قصد کشتن گاو را داشت کشته است. بانگ صلوات مردم بلند شد. به میمنت معجزه صاحب الامر بازار شهر را تا یک ماه آذین بستند و چراغانی کردند. اعلام کردند که تبریز دیگر شهر صاحب الامر و مقدس است، مردم تبریز از پرداخت مالیات و حکم حاکم معاف هستند. گاو را مقدس اعلام کردند. عده ای بر پشت آن سنگر گرفتند.
گاو را به منزل میرفتاح بزرگ شهر بردند، جلی از بافته کشمیر بر آن انداختند، خدام و فراش بر آن بگماشتند. هر روز شفای مریضی در شهر شایعه می­شد، که کور بینا شد، فلان گنگ به زبان آمده، پای لنگ شفا یافته است. مردم دور و نزدیک دسته دسته با چاوشی، نذر، نیاز و صلوات به زیارت گاو می­رفتند و زوار در صف ایستاده به تبرک بر سم گاو بوسه می زدند. جماعتی در پشت گاو مقدس سنگر گرفته بودند. بزرگان شهر به گرد آن جمع شدند. هیچ کس توان مقابله با آنها را نداشت. زیرا آنها با ابزار دین معجزه صاحب الامر رو در رو می شدند. هر کس برای زیارت می آمد جهت تبرک مویی از گاو می کند و به تبرک می برد، بعد از چندی مویی بر بدن گاو باقی نماند، زیرا زوار برای تبرک کنده بودند.
هر روز معجزه و آوازه ای تازه بر سر زبان ها می انداختند، بزرگان نذورات، پرده و فرش و ظرف می فرستادند، کنسولگری انگلیس هم چهل چراغی فرستاد که هم اکنون زیر گنبد مسجد آویزان است. حشمت الدوله حاکم شهر از بیم عوام، که مخالفت با این اتفاق، مخالفت با امام زمان خواهد بود، درمانده بود، از قضا گاو مرد و چند روز مردم شهر به عزاداری پرداختند. غوغا اندکی فرو نشست و امیرکبیر طراحان این واقعه را سیاست کرد. سوء استفاده ابزاری از دین و مقدسات و امام زمان به گونه ای شد که کسی جرأت مخالفت با یک گاو را نداشت.[1]
تعریف دین
دین شناسان، کلمه «دین» که در انگلیسی «Religion» خوانده می شود، شامل همه ادیان می دانند.[2] تعریف صاحب نظران ادیان با متکلمان ملل و نحل متفاوت است، متکلمان، ادیانی را که منشأ الهی دارند، دین می شمارند. علامه طباطبایی، دین را مجموعه ای از برنامه های عملی هماهنگ با نوعی جهان بینی می داند که انسان برای رسیدن به سعادت خود، آن را وضع می کند و یا از دیگران می پذیرد.[3] فیل ذاکر من، دین آموخته­ای اجتماعی است. افراد، دین و مذهب­شان را از افراد دیگر می آموزند و کسب می کنند.[4]
استاد مطهری، دین، استوارترین ستون حیات مادی و معنوی و امنیت روانی آدمی است که به او عزت و شرافت می بخشد و نور ایمان و اخلاص را در جانش می افروزد و او را از زنجیر اسارت های نابخردانه آزاد می سازد. اگر در تاریخ بشریت فداکارى دیده می شود و یا نیکوکارى و خدمت به خلق دیده می شود و یا شجاعت و شهامت در برابر زور و استبداد دیده می شود و یا یک سر مو تجاوز نکردن از حدود و مدار خود به حدود و مدار دیگران دیده می شود، همه اینها در پرتو دین و توجه به خداى یگانه بیناى شنواى علیم حکیم بوده است. آیا نیروى دیگرى و قدرت دیگرى می تواند در این جهت با دین رقابت کند و یا ادعا کند که صد یکِ آنچه دین انجام می دهد، انجام دهد؟[5]
جامعه دینی
هر تعریفی برای جامعه دینی داشته باشیم چه آن را «جامعه ای که به غایات و آمال دینی توجه دارد» یا «جامعه اخلاقی» یا «جامعه ای مبتنی بر شعائر و دستورالعمل های دینی» بدانیم، این واقعیت هست که بعضی از جوامع، رنگ و بوی دینی گرفته اند و دین نهاد اصلی یا یکی از نهادهای اصلی با بیشترین تأثیر در آن است. این جوامع عمدتاً مبتنی بر حوادث و رخدادهای دینی است، آنها دست خداوند را در امور جهان و در کار می دانند و همه امور جامعه در چهارچوب دین فهمیده می شوند. دین و جامعه دینی مثل هر پدیده دیگر در معرض آفات و آسیب­ها قرار دارند. آفات و آسیب­های جامعه دینی، نوع خاصی از آسیب­ها است. از آسیب­های خاصی که جوامع دینی را تهدید می­کند، استفاده ابرازی از دین می باشد.
استفاده ابزاری از دین
همه چیز در دنیای ما در معرض زوال، انحطاط، تحوّل و تغییر است. اندیشه و باورهای دینی نیز همانند همه امور انسانی از آفات دنیای خاکی به دور نیستند. اما در جوامع دینی، دین داران. متولیان آن، پرداختن به آفات دین را بر نمی تابند و لذا طرح آن با دشواری روبرو است. و همین مسئله موجب شده که کسی جرأت سخن گفتن از آسیب های دینی را پیدا نکند.
در حوزه دین شناسی، در غالب موارد، آفات دین حتی اجازه بروز هم نیافته است و هر کاری از این دست، به سرعت به بدعت و رفض متهم شده و مهجور مانده­اند. در حالی که آفات موجود در باورها و اندیشه دینی رابطه­ای ضروری با دین ندارند، بلکه همواره اتفاق می افتند.[6]
اگر دین نقشی ابزاری پیدا کند و در خدمت تمایلات و مطامع اشخاص قرار گیرد، و در حوزه اقتدار این و آن واقع شود، آسیب­های جدی به دین و دینداری وارد می گردد. وقتی دین و دینداری نقش ابزاری بیابد، رنگ تمایلات و مطامع اشخاص زده می شود. آنان که دین را در راه قدرت و سیاست و مدیریت و حکومت دلخواه خود خرج می کنند و در این راه بخش­هایی از دین را مطرح می کنند و رونق می دهند و بخش­هایی را پوشیده می دارند و مسکوت می گذارند، موجبات آسیب به دین و سستی ایمان مردمان را فراهم می کنند.[7]
آنگاه که مؤمنان و متولیان دین در جامعه دینی، بخشی­هایی از دین را که در راستای منافع خود می دانند، برجسته کرده و به ابعاد دیگر دین که در راستای منافع آنها قرار ندارد، بهایی داده نمی شود آن ابعاد مغفول واقع می شوند. هر پدیده ای که در عرصه اجتماع نقش سازنده و مثبت دارد، ظرفیت این را دارد تا دچار آسیب­هایی گردد. و هر پدیده­ای که نقش پررنگتری در پیشبرد و اصلاح جامعه دارد در صورت سوء استفاده می­تواند بیشترین آسیب هم به جامعه وارد کند. اگر دین به گونه ای اصولی و بر مبنای صحیح در جامعه اجرایی نگردد و برداشت­های سلیقه ای و اهداف شوم در آن گنجانده شود، بی شک بالاترین آسیب را باید برای دین فرض نمود. گاندی در این باره می گوید: فجیع ترین و بی رحمانه ترین جنایتی که تاریخ به ثبت رسانیده است، زیر پوشش دین یا انگیزه شریف انجام شده است.[8]
ما و استفاده ابزاری از دین
تک ساحتی شدن مسلمانان و توجه به یک بُعد دین و واگذاشتن دیگر ابعاد آن، ابزار دست گروه های جهادی در دهه­های اخیر شده است و جهاد، مقاومت، انقلابی گری به همراه نوعی سلفی­گری بُعد شاخص اسلام شد و ابعادی چون اخلاق، عدالت اجتماعی و قسط، حق الناس، به رسمیت شناختن حقوق دیگران و... از ابعاد غیر قابل انکار دین، به فراموشی سپرده شد و از اسلام چهره ای خشن، بی رحم، مخالف مدنیت و توسعه برای جهانیان به نمایش گذاشت و در نتیجه موجب اسلام هراسی و وارد آمدن اتهام ترور به مسلمانان شد. گروه های جهادی چون داعش، النصره و طالبان فقط به جهاد، مقاومت و ایثار توجه دارند.
جامعه ما هم از امواج فرهنگ جهادی دوره معاصر جهان اسلام در امان نماند و توجه بیش از حد به جهاد، مبارزه و ایثار، سبب شد که دیگر معارف دینی مغفول واقع شوند. گویا در اسلام غیر از جهاد و مبارزه اصول دیگری وجود ندارد؟ همه خط مشی ها و برنامه ها بر اساس این اصول نوشته و بسیاری از نیازهای اولیه به فراموشی سپرده شد.
تک ساحتی شدن، آسیب های جدی بر جامعه وارد کرد و همه سرمایه ها و توان­ جامعه را مستهلک نمود و دیگر ابعاد فراموش گردید. کارنامه چهار دهه ما این شد: فاصله طبقاتی وحشتناک، فساد سیستمی، فراموشی اخلاق، تبدیل غارتگری به اخلاق روزمره، پایین آمدن آستانه تحمل، کمی بهره وری، پایین آمدن آستانه تحمل جامعه، حاشیه نشینی گسترده، اعتیاد، طلاق، تورم افسارگسیخته، بیکاری، فقدان شفافیت و پاسخ گویی، بی توجهی به بیت المال و منافع ملی کشور، انزوای بین المللی، فرار مغزها، پانزده میلیون پروندهای دستگاه قضائیه، و... .
به گزارش خبرنگاران جوان؛ اوضاع توزیع درآمدی ما چندان خوب نیست. یعنی فاصله اقشار کم درآمد ما به نسبت قشر پردرآمد بسیار زیاد است. یا در تازه ترین گزارش سازمان شفافیت بین الملل در زمینه شاخص ادراک فساد، ایران با یک پله صعود نسبت به سال گذشته، در رتبه 130 از بین 180 کشور، مورد بررسی قرار گرفته است.
این شاخص های ناگوار ناشی از تک بعدی نگری به مسایل دینی و استفاده ابزاری است که ضرر کننده اصلی در ایران، دین و ایمان و سرمایه های ملی است.
عوامل استفاده ابزاری
ماهیت دین به گونه­ای است که ظرفیت سوء استفاده را دارد. ویژگی های ذیل در سوء استفاده از دین مؤثر می­باشند:
۱. قرائت پذیری: «قرائت های مختلف از دین»، مقوله ای علمی و فرهنگی است اما عده ای آن را دستاویز مطامع و اغراض و اهداف خود قرار می دهند. آنچه موجب سوء استفاده از دین می شود، قرائت پذیر بودن آن است و این مسئله آن را در معرض سوء فهم های مختلف و بعضاً متعارض قرار می دهد. قرائت پذیری دین در دوره­های مختلف تاریخی به اختلافات فرهنگی و اجتماعی انجامیده و بهانه برای شکل گیری نزاع های فکری و جنگ­های بی رحمانه ای در تاریخ شده است؛ قرائت­هایی از دین، تبعیض آمیزترین و مخرب ترین قشربندی های اجتماعی را توجیه نموده است.[9]
مبارزه مذهب علیه مذهب، از حربه­هایی است که همیشه در دست حاکمان مستبد و استعمارگران بوده است و در طول تاریخ، دین در حکم سلاحی کم هزینه و سودمند برای بهره گیری بیشتر بوده است. آنگاه که از دین قرائتی ایدئولوژیک، صورت گیرد، موجب می شود که باوری مطلق، انعطاف ناپذير، تماميت خواهانه، توجیه گر و اتوپيانگر، خيال پرداز را به نمایش ­گذارد و در راستای تحقق آن از هر هیچ امر کوتاهی نمی کند.
۲. ایمان: آنگاه که انسان به ایده ای گرایش و سپس به اعتقاد قلبی و ایمان تبدیل می شود، همه جهت گیری ها و رفتار فرد ایمان آورنده را تحت تأثیر قرار می دهد. ایمان بر خواسته از باورهای عوامانه، سطحی، عقل ستیز و خرافی، آثار آن بر رفتار فرد آشکار می شود.
پس ایمان بعد غیر جسمانی انسان است که میسر و جهت گیری های او را مشخص می کند.
۳. مطامع شخصی: انسان دارای تمایلات نفسانی است. او همه چیز را برای خود می خواهد و سوی خواسته­های نفسانی او حد و مرزی ندارد. بعضی از انسان­ها دین را بر اساس مطامع شخصی تفسیر می­کنند. اینجاست که دین اسیر دست طرفدارانش می شود. با نگرش سطحی به تاریخ در می­یابیم که تاریخ مملو از سوء استفاده از ادیان مختلف و ایمان پیروان آنها است، و سوء استفاده هم مختص ادیان خاصی نیست.
گونه شناسی
دین، همانند بسیاری از پدیده های اجتماعی دیگر، علاوه بر کارکردهای مفید و مؤثری که دارد، آنگاه که قرائت­ها خاص و جهت دار از آن صورت می­گیرد، نقش تخدیری و تخریبی گسترده ی می یابد. در دنیا هیچ دین و آیینی را نمی توان یافت که فقط در راستای سعادت و خوش بختی بشریت به کار گرفته شده باشد و بلکه در موارد و نمونه های بسیار، عامل انحطاط، سقوط و سودجویی و بهره کشی های غیراخلاقی از سوی برخی تبدیل شده است.
نگاه ابرازی به دین، آن را در خدمت تمایلات و مطامع شخصی قرار می­دهد، این وضعیت در لایه­های مختلف اجتماعی وجود دارد:
۱. شخصی؛ گاهی شخص مؤمن به یک دین و مذهب، برای اینکه به مطامع شخصی خود دست یابد، برای خود وجهه و اعتبار دینی دست و پا می کند، و این اعتبار مذهبی را دست مایه رسیدن به خواسته های دنیوی و دست یابی به مناصب قرار می دهد. این اتفاق در جامعه مذهبی بوجود می­آید زیرا وجهه مذهبی، دارای اعتبار و در این جامعه خریدار دارد. ریش تسیبح، یقه بندی، لباس سیاه، سلام صلوات، مکه، کربلا، مشهد، گریه، نذری و روضه، دعا، قمه، هیئت، سینه زنی و اسامی ائمه بر اماکن کسب و سفره ام البنین، گهواره و... هر یک از این وجوه نوعی اعتبار و اعتماد فراهم می­آورد که از سوی افرادی خاص مورد سوء استفاده قرار می گیرد که به نوعی به استفاده ابزاری از دین می انجامد. لسان الغیب در این باره می آورد:
واعظان كین جلوه بر محراب و منبر می كنند
چون به خلوت می روند آن كار دیگر می كنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری
كاین همه قلب و دغل در كار داور می كنند[10]
بعضی با تظاهر به دینداری بر این باورند که از همه بالاترند، در صورتی که این گونه نبوده و برتری انسان ها به سجایای اخلاقی و تقوا است، نه به ظاهر.
۲. روهی؛ در آیه ی ۷۹ سوره بقره، اهل کتاب را بخاطر استفاده ابزاری از دین سرزنش می کند: «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً»، وای بر کسانی که با دست خودشان کتابی می نگارند و سپس می گویند این از سوی خدا آمده است تا آن را به یک بهای اندکی بفروشند. یا در سوره توبه آیه ۳۰ می فرماید: «روحانیت شان، احبار و رهبانانشان را به جای خدا ارباب می گرفتند.»
اگر دین به عنوان یک منبعی الهام بخش در زندگی سیاسی برای ترویج و پایبندی به ارزش های اخلاقی مورد توجه قرار گیرد آسیبی ندارد، آسیب ها هنگامی اتفاق می افتد که استفاده ابزاری از دین صورت بگیرد.
استفاده ابزاری از دین توسط برخی از گروه های سیاسی و اجتماعی، در طول تاریخ تا به امروز برای پیشبرد اهداف و مطامع نفسانی خود، خاطره خوبی نداشته است. آنها از دین ابزار خشن و بی رحمانه می آفرینند و معمولاً قرائتی ایدئولوژیک از مذهب ارایه می کنند. این وضعیت در بین همه ادیان دیده شده است. خوارج اولین گروه در بین مسلمانان بودند که قرائتی ایدئولوژیک از اسلام ارائه کرد، آنها با شعار «لاحکم الا لله» به کشتار دست زد. در عصر ما، طالبان، النصره و داعش و... با شعار «لااله الا الله» و استفاده از آموزه­های دینی به تربیت عناصر انتحاری مبادرت کرده که خود را در بین مردم بی گناه منفجر می کنند، زنان را به اسارت در آورده و در بازار بردگی به فروش می رسانند. جنایات داعش علیه زنان و فروش آنان در بازار بردگی، بریدن سر با اره برقی، آتش زدن، در آب غرق کردن و نابود کردن آثار باستانی و در کل، کارنامه آنها در عراق و سوریه گوشه ای از رفتار آنهاست.
عماد افروغ گوشه­ای از استفاده ابزاری در ایران را روایت می کند: «سیاست آنچنان قدسی شده بود که مانع نقد می شد. البته این قدسیت سیاست را گره بزنید با جایگاه روحانیت و عدم نظارت سایر روحانیون، به این ترتیب آنقدر قداست را بالا بردند که نقد با مانع سنگینی مواجه شد و بعد توجیه ها و تطهیرها هم باعث شد که نقدهای بالقوه هم به فعلیت نرسد. وقتی [روحانیت] در قدرت آمدند و قداستی هم به قدرتشان بخشیدند، هم خودشان تصدی کردند و هم آن نظارت را تحت الشعاع قرار دادند و هم خودشان به حکومت دینی وجاهت و قداست بخشیدند.»[11]
در چند دهه اخیر نقش مذهب در سیاستهای داخلی اکثر کشورهای اسلامی افزایش یافته است. گروه های اسلامگرا در کشورهایی چون مصر، الجزایر، مراکش و ایران، با استفاده از مذهب به عنوان ابزاری در جهت به چالش کشیدن دولت های وقت استفاده کردند.
عربستان، در ذیل اسلام وهابی برای پیشبرد، اهداف سیاسی، امیال خود از مذهب بهره می برد. آنها توانسته اند شبکه ای وسیع از مساجد و ائمه جمعه و جماعت به همراه سازمان های مذهبی در سراسر جهان را سازمان دهند و حتی گروهایی چون طالبان و داعش و... را به وجود آورند و این مجموعه های دینی به پیاده نظام دولت سعودی تبدیل شده اند.
۳. دولت­ها؛ دولت ها با استفاده از شعارهای مذهبی، اهداف سیاسی و دنیوی خود را پیش می برند. نمونه­های زیادی در تاریخ ایران و جهان اسلام وجود دارد که سلاطین و حکام دین و مذهب را وسیله برای پیشبرد اهداف و امیال خود قرار داده­اند و با استفاده از شعارهای مذهبی گروه های زیادی را در راستای اهداف خود جذب می کنند. از پیوندی که بین دین و سیاست بوجود می­آید معمولاً سیاست دست بالا را دارد و به دین نگاه ابزاری دارند.
باز خوانی تاریخی
استفاده ابزاري از دين نه تنها موضوع تازه ا يي نيست بلكه يك واقعه تلخ تاريخي است كه احساسات مذهبی مردم دستاویز برای استفاده افراد، گروه­ها و حکومت ها می شود. در اینجا به چند نمونه تاریخی اشاره می کنیم:
۱. نگ های صلیبی: پاپ اوربان دوم در جریان شورای کلرمونت، در سال ۱۰۹۵ میلادی، آزادی سرزمین مقدس را خواستار شد. عزیمت نخستین جنگجویان صلیبی در ۱۵ آگوست ۱۰۹۶، مصادف با روز عروج مریم، آغاز شد.
پیتر، راهب واعظ شهیر فرانسوی بر الاغی سوار و سراسر اروپا را با نطق های آتشین خود همه را به جهاد علیه مسلمانان کافر دعوت کرد تا برای ظهور حضرت مسیح در هزاره تولد آن حضرت خود را بیت المقدس برسانند. توده های مؤمن برای ثواب و دیدن مسیح، آماده حرکت به سوی بیت المقدس شدند. او موفق ترین شخص در میان واعظان پیام اوربان است و در میان پیروانش احساسات افراطی و متعصبانه را رواج داده بود. یک میلیون نفربسیج شدند و با شعار آزادسازی قدس به حرکت در آمدند و بر لباس خود علامت صلیب کشیدند. تا اخلاص خود ر اعلام دارند.
در حالی که طراحان این جنگ­هایی که دویست سال طول کشید، پادشان و کنت­ها و بازرگانان اروپایی بودند که بوسیله شعار آزادی قدس به ثروت شرق اسلامی دست یابند. آنها خود را در پشت شعار آزادی سرزمین مقدس و ظهور حضرت مسیح پنهان کرده بودند.
۲. تشکیل دولت مقدس: عده­ای از یهودیان که به فرقه صهیون شهرت یافتند، با شعار بازگشت به سرزمین مقدس برای پایان دادن رنج چند هزار ساله یهودیان، در پی دست یافتن به فلسطین برآمدند. صهیون­ها گروهی بودند که در پشت شعارهای دینی در پی دست یافتن به اهداف سیاسی و گروهی خود هستند و در این راه از هیچ جنایتی کوتاهی نکردند.
اردشیر بابکان بنیان گذار دولت ساسانی، سیاست اتحاد دین و دولت را پایه گذاری کرد. هنگامی که اردشیر به قدرت رسید، در پی این بود که دین مزدیسنی را که در زمان اشکانیان در کنار حکومت قرار داشت با حکومت یکی سازد و از آن به عنوان حربه سیاسی بهره برد. عامل اجرای این سیاست از زمان اردشیر به بعد موبدی به نام کرتیر، موبد پرنفوذ دوران ساسانی بود که در مدت سلطنت شش پادشاه از اردشیر یکم تا نرسه می زیسته است. پادشاهان ساسانی خود را کارگزار اهورا مزاد می دانستند.[12]
در دوره اسلامی همه، از خلفای راشدین گرفته تا بنی امیه، بنی العباس، سلاطین عثمانی و... خود را جانشین رسول خدا و حکم خود را حکم الله می دانستند. خلافت طی سده­ها، هاله ای از قداست بر پیرامون خود کشید و هر کس که دم از مخالفت با آنها می­زد فوراً با چماق تکفیر بر فرقش می کوبیدند و او را مرتد و خارج از دین معرفی می کردند (جان، مال و ناموس او را بر خود حلال می دانستند.) و صدای وا مصیبتای آنها بلند می شد که ما جانشین و خویش و کس و کار پیامبریم.[13]
معاویه امام جمعه و جماعت بود و بر منبر می رفت و مردمان را به تقوا و پرواپیشگی فرا می خواند، و با نقاب دین و دین داری و امامت جمعه و جماعت و پیشوایی مسلمانان، بساط سلطنت و ملوکیت به پا کرد و خود را بر جان و مال و ناموس مردمان مسلط کرد و خودکامگی نمود.[14]
عباسیان با پرچم اسلام، هشتصد سال بر جهان اسلام حکومت کردند. آنان پانصد سال در بغداد و سیصد سال در قاهره حکم راندند. بنیاد خلافت عباسی از همان آغاز، مبتنی بر خدعه و تفرقه اندازی و استفاده ابزاری از دین و خویشاوندی پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) بود.[15] آنها خوشاوندی پیامبر را محملی برای برای رسیدن به ثروت، قدرت و راه رسیدن و حفظ قدرت می دانستند، آنها خود را اهل بیت و مصداق آیه ذوی القربی دانسته و قدرت خلافت را ارثیه خود از پیامبر می پنداشتند. عوام الناس هم تحت تأثیر این امواج تبلیغاتی به آنها تمکین کردند. برای اثبات قداست خود روایاتی جعل و کتابهای انبوهی نوشتند و علما بر آن شهادت دادند.
سلاطین محلی، در ایران نیز خود را نماینده خلافت و مجری شریعت می­دانستند و با القابی چون ناصرالدین، رکن الدین، غیاث الدین، معزالدین و... که از سوی خلیفه به آنها عطا می شد و شرعی بودن حکومت آنها را تأیید می کرد، حکومت اسلامی واجب الاتباع داشتند.
پس از عصر خلافت و تشکیل دولت ملی صفوی در ایران، سلاطین این دولت نیز، خود را مرشد کامل و نماینده امام عصر می دانستند. در اندیشه سیاسی عصر صفوی، شاه، را سایه خدا و مظهر خدا (ظل الله) و نائب امام زمان می دانستند.[16]
سلاطین این سلسله، از این جهت که خود را اولاد پیامبر می دانند این امتیاز را دارند که مردم ایران آنها را معصوم می دانند، یعنی عقیده دارند اخلاق و رفتار شاه هر چه باشد مرتکب گناه نمی شود و هر تصمیمی بگیرد بی عیب و نقص می باشد... شاه ایران مقام ریاست مملکت و ریاست مذهب را هم دارا می باشد و این دو مقام، دو تکیه گاه قوی و مستحکم برای قدرت نامحدود مطلق می باشد. فرامین شاه در حکم احکام آسمانی می دانند و آن را وحی منزل می پذیرند.[17]
سلاطین صفوی حاکمیت خود را حکومت از جانب امام زمان می­دانستند و شعار اصلی این دوره دعا برای ظهور آن حضرت بود و عقیده بر این بود که انتهای حکومت صفویه با ظهور آن حضرت مقارن می گردد و روایاتی هم برای این امر در منابر و مساجد می خواندند و کتابهایی در این باره نوشته شد.
ایرانیان به شدت بر این عقیده اند که در اصفهان و دو شهر دیگر ایران یک طویله مختص اسب امام زمان وجود دارد که طویله صاحب الزمانی می نامیدند.[18] در این طویله­ها همیشه دو اسب زین کرده با زین طلا آماده بود که یکی مخصوص حضرت و دیگر برای شاه بود تا امام زمان ظهور کرد بر این اسب سوار شود. شاهان صفوی که خود را جانشین امام معصوم پنداشته و تمام کار های خود را منصوب به فرمان آنها می کردند. شاه عباس دوم امام علی را در خواب می بیند: که می فرمایند، می خواهم ابوترابیان را برطرف کنم، برو قندهار را مفتوح ساز. پس از این شاه فرمان جنگ را مستقیما از امام معصوم گرفته و برای نجات شیعیان و تصرف قندهار ... می شتابد.[19]
۳. گروه فشار صفویه: شاه اسماعیل گروهی بنام تبرائبان تجهیز کرد تا در کوچه و بازار به راه افتند و نه تنها خود به سب و لعن بزرگان اهل سنت مبادرت ورزند بلکه همگان را نیز مجبور و بدین کار نمایند. آنها در تظاهر به دوستی آل عصمت و طهارت و اظهار عداوت به اهل سنت و جماعت زیادروی می کردند.[20]
۴. استخاره و به توپ بستن مجلس: محمد علی شاه برای به توپ بستن «خانه ملت» یا زندانی ساختن و تبعید آزادی خواهانی که بر حفظ دستاوردهای مشروطه تأکید داشتند ـ شاه «اسلام پناه» که «سایه خدا» روی زمین است ـ به مقتضای «استخاره» خود عمل کرده است! مسئول استخاره کردن وی سید محمد زنجانی معروف به «میرزا ابوطالب زنجانی» بود که دست کم و در نهایت در ردیف مخالفان جدی مشروطه قرار داشته است. شاه موضوع استخاره خود را نوشته و درون پاکتی می گذاشت و برای میرزا ابوطالب می فرستاد و روی پاکت قید می کرد که وی استخاره بگیرد. میرزا نیز نتیجه استخاره را می نوشت و برای شاه می فرستاد. روزی برای استخاره به توپ بستن مجلس شورای ملی و گرفتن جان نمایندگان مردم و مدافعان مجلس به میرزا ابوطالب می نویسد: «بسم الله الرحمن الرحیم پروردگارا اگر من امشب توپ به در مجلس بفرستم و فردا با قوه قهریه مردم را اسکات نمایم خوب است و صلاح است استخاره خوب بیاید و الا فلا یا دلیل المتحیرین یا الله.»
و به ادعای میرزا ابوطالب که خود از مخالفان مشروطه است، پاسخ قرآن مثبت می باشد و مایه پیروزی.[21]
پیامدهای استفاده ابزاری
حکایت برجسته و پررنگ کردن برخی از دستورات دینی و عمل به بعضی از آن و کنار گذاشتن بعض دیگر، سرنوشت محتوم همه ادیان است. قرآن به پیامدهای این آسیب هشدار می دهد «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ»[22] امام علی(علیه السلام) در تصویری آشکار موضوع را این گونه توضیح می دهد: «فإنّ هذا الدِّینَ قد کان أسِیراً فِی أیْدِی الاشْرارِ یُعْمَلُ فِیه بالهَوی و تُطْلَبُ به الدُّنیا»؛[23] همان این دین در دست بدکاران، اسیر و گرفتار بود؛ در آن کار از روی هوس انجام و بواسطه آن دنیا طلب می شد.
هرگاه دین، محملی برای رسیدن به مطامع شخصی یا گروهی تبدیل شود، دین اسیر در دست دینداران است و آنان دین را در راستای هوای نفس و دنیای خود به کار می برند. با این رویکرد، پیامدهای ناگواری در انتظار دین است و پیامدهای ذیل را به همراه دارد:
۱. دین از اصالت می افتد؛ زیرا دین فقط ابزار توجیه رفتار و اعمال دینداران، پلکان بالا رفتن آنهاست و خودش اصالتی ندارد و قدر و ارزش آن از بین می رود.
۲. بی اعتمادی به دین؛ تبدیل شدن دین به ابزار، موجب بی اعتمادی به دین می شود.
۳. دلبستگی به چنین آیینی رنگ می بازد.
۴. انتظار هدایت و رستگاری از این دین نمی رود.
۵. دین و دینداری نقش محوری خود را از دست می دهد.
۶. ... و دین آرام آرام منزوی می شود.
۷. دین بی اعتبار می شود.
اگر این احساس در انسان پیدا شود که دین محملی است برای مطامع دنیوی، وقتی که سخن از دین گفته می شود و به دینداری توصیه می گردد، شنونده نتیجه می گیرد که مقصدی دیگر در کار است و سخنرانان دینی و توصیه کنندگان به دین و متولیان امور دین، در پی جلب خواسته­های خود و رسیدن به تمایلات و مطامع خویش اند. در این صورت، حصارهای باور دینی سخت آسیب می بیند. امیرمومنان علی(علیه السلام) در بیان هشدار دهنده از دوره ای یاد می کند که دین در آن نقشی ابزاری پیدا کرد و حکومت، دین را ابزار سیاست خود و وسیله اقتدار خود گردانید؛ هر جا لازم دید از دین خرج نمود و بدین وسیله قدرت طلبی و اقتدارگرایی خویش را پیش بردند. دین در دست آنان چون ابزاری برای تمایلات و مطامع پلیدشان تبدیل می شود. هرگاه دین به اسارت در آید؛ پیامدهای ناگواری برای همگان به بار می آید. تعبیر «اسیر» برای دین حاکی از آن است که کسانی دین را چون «اسیران» تلقی کنند و آن را مایملک و مملوک خویش بینند و احساس کنند که با آن هر کاری بخواهند می توانند بکنند؛ دین در خدمت آنان باشد و مطیع اوامرشان؛ در خدمت هوا و هوسها یشان. و اگر چنین شود، هر خیانت و جنایتی به نام دین صورت می گیرد؛ و روشن است که چه تصویری از دین و دینداری پیدا خواهد شد و چگونه دین و دینداری آسیب خواهد دید، و در نتیجه دین گریزی باب خواهد شد.
زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آندر پیش[24]
-------
یادداشت:
[1] . تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز، نادر میرزا، ص 111.
[2]. فضائی، یوسف، بنیادهای اجتماعی دین، انتشارات چاپار، 2536، ص 140.
[3]. طباطبایی، محمد حسین، شیعه در اسلام، 3-2.
[4]. زاکرمن، فیل، درآمدی برجامعه شناسی، ترجمه خشیار دیهیمی، لوح فکر، 1384، ص 94.
[5]. مطهرى‏، مرتضی، مجموعه‏آثار، ج‏22، ص 78.
[6]. محمدی، مجید، آسیب شناسی دینی، نشر تفکر، 1373، ص 62-61.
[7]. دلشاد تهرانی، مصطفی، رهزنان دین، انتشارت دریا، 1359، ص 231.
[8]. هیلاری رودریگیس، جان اس. هاردینگ، درسنامه دين شناسي، مترجم سیدلطف الله جلالی، پژوهشکده ادیان و مذاهب، 1390 ص 277.
[9]. فونتانا، ديويد، روانشناسي دين و معنويت، مترجم ساوار، ناشر ادیان، 1385 ص 20.
[10]. ديوان حافظ، غزليات، شماره ١٩٩.
[11]. خبرگزاری شفقنا.
[12]. تفضلی، احمد، و به کوشش آموزگار، ژاله. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۶، ص 721.
[13]. معظمي، عبدالعلي، خودكامگي و خودكامگان در تاريخ ايران (تحليل اجتماعي فرهنگي از تاريخ سياسي ايران)، نشرعلم، 1396، ص 69.
[14]. رهزنان دین، ص 234.
[15]. همان، ص 70.
[16]. آقاجری، هاشم، مقدمه‌ای بر مناسبات دین و دولت در ایران عصر صفوی، تهران: طرح نو، چاپ دوم 1389، ص 63.
[17]. همان ص 433.
[18]. شاردون، سیاحت نامه، ترجمه محمد عریضی، انتشارت نگاه، چاپ دوم 1362 ج 8، ص 137.
[19]. آقاجری، 353.
[20]. خودکامگی و خودکامگان در تاریخ ایران، ص 128.
[21]. سایت دین آنلاین.
[22]. بقره، 85.
[23]. نهج البلاغه، نامه 53.
[24]. فردوسی، شاهنامه، ص 1346.
Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم