دکتر داود فیرحی در کنگرهی بین المللی اخلاق در علوم و فناوری با بیان اینکه اخلاق و قانون شباهتهای زیادی بهم دارند اظهار کرد: اگر قانون جوری باشد که با اصول اخلاقی جامعه تضاد داشته باشد قبل از اینکه قانون بشکند، نظام اخلاق جامعه میشکند یعنی مردم به سمت بیاخلاقی میروند.
به گزارش خبرنگار شفقنا، دکتر داوود فیرحی در این کنگره با موضوع قانون در اخلاق پژوهش به سخنرانی پرداخت و گفت: سخنرانی من دو قسمت دارد قسمت اول مربوط به رابطهی قانون و اخلاق پژوهشی است، توضیح کوتاهی را اشاره میکنم در اینجا. درک من از قانون کمی بزرگتر از قانون موضوعه است. ما در تعریف قانون میگوییم قانون چیزی است که در مجلس قانونگذاری با تشریفات خاصی وضع میشود اما در اینجا علاوه بر قانون، مقررات، آییننامه و بخشنامههای بالادستی که در جامعه الزام ایجاد میکند، مورد نظر من است. منظور من از اخلاق پژوهشی عبارتست از مجموعهای از آداب و اصول اخلاقی که قرار است یک جامعهی علمی در تولید و نشر دانش به آن ملتزم باشد. این اصول دو گونه است بعضی از آنها منشور هستند، شاید هم مورد توافق گروه بزرگی از جامعه قرار گرفته باشند اما بخش عمدهای از آن نانوشته است یعنی درون ذهنها، فرهنگ، سنت و آداب دانشگاهی دیده میشود. منظور از اصول نانوشته همان ضوابطی است که قانون نیستند دستورالعمل از ناحیهی مافوق هم نیستند بلکه در باور آدمها وجود دارند و اعتقاد داریم که آنها درست هستند. من کاری ندارم که این اعتقاد از کجا میآید، شاید برای عدهای از باور دینی آمده باشد، برای بعضی دیگر از اصول فضیلت و برای عدهای هم از امر وجودی بیاید.
او ادامه داد: در اینجا مسألهی مهم این است که اخلاق پژوهشی ضامن سلامت و استواری تولید دانش است، اخلاق علمی، منع و الزام وجدانی است و خارج از کنترل بیرونی قرار دارد و باعث می شود پژوهشگران به یکدیگر اعتماد کنند و همین طور جامعه به پژوهشگر اعتماد کند. اعتماد دو سویه است یکی اعتماد تولیدکنندگان منابع علمی به هم و دیگر اعتماد جامعهی مصرف کننده به تولیدکنندگان است یعنی وقتی یک مقالهای نوشته میشود شاید کمتر از ۲۰ درصد مردم احتمال دهند که خطایی در ارجاع صورت گرفته و یقین داشته باشند که قطعا در اینجا سندسازی نشده و ارجاعات صوری نیست. این اعتماد آنقدر مهم است که نویسندگان به نوشتهی دیگران اعتماد میکنند بنابراین الان چیزی به نام ادبیات پژوهشی وجود دارد. یک نویسنده میگوید قبل از من دیگران این کار را انجام دادند و من به آنها اعتماد دارم و در ادامه کار آنها را دنبال میکنم و اگر تردیدی در این سلسله سند صورت بگیرد اولین نتیجهی آن این است که زنجیرهی دانش ادامه نمییابد چون اعتمادی نیست که سنگ اول را درست گذاشتند یا نه.
فیرحی درخصوص رابطهی اخلاق و قانون گفت: در این خصوص نظریات مختلفی وجود دارد اما من به یک تئوری تکیه میکنم که اسم آن را سازهگرایی اعتباری میتوان گذاشت، سازهگرایی اعتباری مهم است. واقعیت این است که در خیلی جاها میگویند اخلاق، قانون را پشتیبانی میکند و در جایی هم میگویند این قانون است که اخلاق را پشتیبانی میکند. در نظریه سازهگرایی اعتباری فرض بر این است که قانون گرایی یا نهادهای قانونی سعی میکنند مقرراتی را وضع و آنها را آنقدر تکرار کنند که آن مقررات بیرونی کم کم درونی شود یعنی تبدیل به عادت شود. مثلا در رانندگی وقتی پلیس کمربند ایمنی را اجبار میکند به تدریج تکرار، جریمه و مراقبت صورت میگیرد و در نتیجه آدم به این امر نه صرف اینکه چون پلیس آن را گفته بلکه چون درست است، اعتماد میکند.
او ادامه داد: گزارهها دو جور هستند اعتبار یکسری از گزارهها درون آن است و اعتبار یکسری دیگر به فرمان فرمانده بازمیگردد پس این مهم است که قانون را طوری پیش برد که مردم به اعتبار اینکه صدق آن در خودش است، اعتماد کند. در این برداشتی که من دارم این فرض وجود دارد که وظیفهی قانون در حوزهی پژوهشی عبارتند از وضع مقررات و حمایت از مقررات مفید به صورتی که در اثر مراقبت و مجازات بیرونی به تدریج تبدیل به عادت درونی شود یعنی عبور کردن از یک فرمان بیرونی به یک فرمان وجدانی.
استاد دانشگاه تهران بیان کرد: وقتی از قانون صحبت میکنیم قانون را اینطور تعریف کردند که قانون، تولید الزام و منع بیرون از وجدان فردی انسان است. قانون یک مرجع اقتدار دارد که الزام را تولید میکند. مرجع اقتدار خارجی در دنیا دو جور است یعنی دولت و نهادهای عرفی هستند مثل مجالس، مدیران ارشد و نهادهای ذیصلاح و در جوامع دینی ادبیات مذهبی است به این اعتبار که شریعت یک امر الهی است و بیرون از وجدان انسان حکم میکند. اگر نگاه کنیم میبینیم که بین قانون و اخلاق شباهت زیادی وجود دارد یکی لغوی است که یک نوع تراز و خط کشی دیده میشود یعنی آدمی در تنهایی برای خودش بایدها و نبایدهایی دارد و الزام در هر دو دیده میشود اما با اینکه اخلاق و قانون در معیارسازیها و الزامات اشتراک دارند اما تمایز معنی داری هم با یکدیگر دارند و فرق آنها در دو جاست. در قانون، منشأ به التزام بیرونی است در حالی که در اخلاق منشأ التزام درونی است و دومین تفاوت در ضمانت اجراست. ضمانت اجرایی قانون همیشه یک نهاد حاکمیتی یا برتر است و فرمانهایش هم به دلایل بیرون از خود قانون الزامآور است، اصطلاحا میگویند حاکمیت دارد، یعنی قانونگذار برای شکستن معیار، جرمانگاری میکند اما در اخلاق این جرمانگاری توسط خود فرد است یعنی یک دغدغه و عذاب وجدان درونی است.
فیرحی تصریح کرد: بین قانون و اخلاق همیشه دو نوع رابطهی تولیدی و تخریبی ممکن است وجود داشته باشد. این فرض که اگر قانون با اصول اخلاقی تقارن و تناسب داشته باشد یعنی قانونی که وضع میشود اخلاق را ساپورت میکند در چنین شرایطی قانون کار مهمی انجام میدهد و آن این است که قانون به نهادینه شدن امر اخلاقی کمک میکند. اگر قانونگذار به گونهای اخلاق جامعه را بفهمد قانون را مناسب اصول اخلاقی و سودمندی وضع کند در این صورت افراد بیشتری تشویق میشوند که قانون را تبدیل به اخلاق کنند و کسانی که غیرنرمال هستند از این قانون فرار میکنند. اما اگر قانون طوری باشد که با اصول اخلاقی جامعه تضاد داشته باشد قبل از اینکه قانون را بشکند نظام اخلاقی جامعه را خواهد شکست یعنی مردم به سمت بیاخلاقی میروند و بیاخلاقی نهادینه میشود.
او ادامه داد: اگر جنگی بین قانون و اصول اخلاقی شکل بگیرد تأثیر نهایی را قانون میگذارد آنجایی که قانون بد است باعث میشود افراد نرمال یا عادی بعد از اینکه یکی دو بار احساس کردند عمل به اخلاق باعث میشود از امتیازات قانونی محروم شوند کم کم توجیه اخلاقی برای کار غیراخلاقی خود پیدا میکنند و این کار کم کم رواج پیدا میکند که نام آن را میتوان همان بیاخلاقی نهادینه شده نامید. پس باید رابطهی تولید بین قانون و اخلاق را در نظر بگیریم. در چنین شرایطی سه مرحله طی میشود یکی وضع قواعد بهینه توسط دولت و حاکمیت است، دوم تکرار و مراقبت این قواعد بهینه و سوم تبدیل شدن به این قواعد بهینه به عادات اخلاقی به گونهای که پژوهشگر آنقدر به این عادات اخلاقی عمل میکند که یادش میرود این قانون دولت یا بخشنامهی دولت و دانشگاه است.
او ادامه داد: بخش دوم فرض عدم تضاد است، در اینجا یک نوع رابطهی تخریبی و فروپاشنده وجود دارد یعنی سه مرحله اتفاق میافتد اول وضع قواعد بد، دوم تکرار قواعد بد و سوم تبدیل شدن این قواعد بد به اخلاق عادات گریز. میگویند انسان مهمترین موجود دنیاست که توجیه میکند یعنی هر جا ببیند اخلاقی بودنش به زیانش است توجیهی برای غیراخلاقی بودن پیدا میکند و اینجا مسوولیت قانونگذار اهمیت زیادی دارد که باید ببیند چه چیزی را وضع میکند.
فیرحی در پایان به دو نمونه از مقررات بد در حوزهی پژوهش اشاره کرد و گفت: یک مورد آن مقالات دو نفرهی استاد و دانشجو در پایان نامه است که یکی از بدترین قانونهاست و بنا بر تعریف، استاد راهنما برای هدایت رساله پول میگیرد یعنی معامله میکند اما در همان جا قانون گذاشتند که برای انتشار مقاله، کتاب یا فروش آن اسم استاد راهنما حتما باید در ابتدای آن چاپ شود. در واقع امتیاز بیشتر به استاد داده میشود که بسیار بد است؛ به عبارتی استاد روی دوش دانشجو به مراحل بالاتر میرود و امتیاز میگیرد. مورد دوم ثبت ابتکار یا اختراع دانشجو به نام استاد است یعنی اگر دانشجو اختراعی دارد حتما باید ۵۰ یا ۷۵ درصد آن برای استاد باشد. مالکیت یک ایده اگر در دست دانشجو باشد آن را به نتیجه میرساند اما اگر دست دانشجو نباشد انگیزهای برای پیگیری ندارد.