عبدالرحیم سلیمانی
یکی از انحرافات مهمی که زیاد در تاریخ ادیان رخ داده تحریف اسوه های دینی بوده است. فاطمه زهرا(س) دخت گرامی پیامبر خدا(ص) و همسر با وفای علی مرتضی از این قانون کلی مستثنا نیست. شخصیت های اسوه شیوه زیست خدایی و انسانی را با کلام و مرام خود و با سخن و عمل خود ارائه می کنند. در واقع با وارونه شدن شخصیت این اسوه ها الگوی دینداری و زیست انسانی که توسط آنان ارائه شده وارونه می گردد.
مهم ترین چیزی که همه پیامبران و شخصیت های برجسته تلاش کرده اند به بشریت عرضه نمایند فضیلت های انسانی بوده است. اینکه چه اموری فضیلت انسانی هستند و انسانیت انسان را شکوفا می نمایند و کمال و سعادت او را محقق می سازند مهم ترین جنبه معرفتی انسان است. همه گمراهی های انسان که سقوط او را از قله انسانیت به چاه حیوانیت و پایین تر از آن در پی دارد به عدم شناخت این فضیلت ها و در نتیجه جایگزین کردن رذیلت ها به جای آنها بستگی تام دارد. اگر گفته شود همه هدایت و راهنمایی پیامبران و بزرگان و اسوه های انسانی در این بوده است که به انسان ها نشان دهند که فضیلت کدام است و رذیلت کدام، هرگز سخن نادرستی گفته نشده است.
اگر از همه زندگی کوتاه اما شکوهمند زهرای مرضیه(س) بگذریم و تنها بر یکی دو ساعت از زندگی او متمرکز شویم قطعا بهره کافی را از شناخت فضایل انسانی خواهیم برد. این یکی دو ساعت زمانی است که بانوی بزرگ اسلام آنگاه که در غم جانکاه فقدان پدر بزرگوار سوگوار است، احساسی شکوهمند او را به سوی مسجد می کشاند. همه عظمت انسان در حق پرستی و حق گویی است. جایگاه و مقام هر انسانی با پیوستگی او با حق و حقیقت محقق می شود و در واقع بالاترین فضیلت انسانی که تقوا و پرهیزگاری است به معنای پیوند راسخ با حق و حقیقت است. گرامی ترین انسان ها نزد خداوند پرهیزگارترین آنهاست (حجرات/13) و البته اصل دین و کتاب تنها همین پرهیزگاران را هدایت می کند (بقره/3) چرا که هدایت و راهنمایی کسی ممکن است که بخواهد به حق گردن نهد. انسانی که می خواهد به حق گردن نهد متقی و پرهیزگار است و چنین کسی هدایت پذیر است و دین و کتاب می تواند او را هدایت کند. احساس شکوهمند دخت رسول خدا این است که من می توانم و باید پرچم حق و حقیقت را برافراشته سازم. حق پرستی من حق شناسی و حق گویی را اقتضا دارد و همه فضیلت انسانیم در همین حق پرستی نهفته است. درست است که من یک زن هستم و در ظرفی از زمان زندگی می کنم که زن هیچ جایگاهی نه در عرصه اجتماع و نه در محدوده خانه و خانواده ندارد، اما جهل زمانه هرگز مانع شکوفایی انسانیت نیست.
دخت گرامی رسول خدا با قدم هایی محکم چون کوهی استوار گام به سوی مسجد بر می دارد و در حضور همه مردانی که باید در مقابل بانوی بزرگ اسلام به احترام قد خم کنند و کرنش نمایند سخن به زبان می آورد و برای لحظاتی به جای شوی گرامیش پرچم حق گویی را به احتزاز در می آورد. فریاد شکوهمند زهرای مرضیه که در و دیوار مسجد سخن او را تکرار می کند این است که ای انسان ها، چرا اندیشه نمی کنید که رسول خدا(ص) برای شما و جامعه شما چه نعمت گرانبهایی آورد؟
او شما را با دعوت به تفکر و تعقل و پرهیز از پیروی کورکورانه از دیگران از جهل مضمن رهانید. او با شما با برهان سخن گفت: «داعیاً الی سبیل ربه بالحکمة و الموعظة الحسنة» او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت کرد.
فاطمه (س) در فرازی از خطبه آتشین خود انقلاب فکری و اندیشه ای پدر را اینگونه به تصویر می کشد:
«هنگامی که مبعوث شد، امتها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده ای را برگزیده اند، گروهی بر گرد آتش طواف می کنند، و گروهی در برابر بتها سر تعظیم فرود می آورند، با اینکه با قلب خود خدا را شناخته اند، او را انکار می کنند. خداوند با نور محمد (ص) ظلمت ها را برچید، و پرده های ظلمت را از دل ها کنار زد، و ابرهای تیره و تار را از مقابل چشم ها برطرف ساخت. او برای هدایت مردم قیام کرد و آنها را از گمراهی رهایی بخشید و چشم هایشان را بینا ساخت...»
پس در نگاه فاطمه(س) هدف ازرسالت پیامبر این است که آنان را به همان چیزی دعوت کند که با عقل و فطرت می شناسند والبته به واسطه تبعیت کورکورانه و عدم تعقل و تفکر است که آنان به بیراهه و گمراهی کشیده شده اند. این مشکل ممکن است همه زمان ها و مکان ها رخ دهد و انسان ها به جای تفکر و تامل به تبعیت کورکورانه از این و آن روی آورند و از راه حق منحرف گردند.
زهرا(س) در بخشی از خطبه خود برخی از مهم ترین احکام دین را بر میشمارد و فلسفه هر یک از آنها را بیان می کند و نشان می دهد که دین و احکام آن با عقل و خرد انسان ها بیگانه نیستند و بلکه با آن هماهنگ هستند. آن حضرت در فرازی از خطبه خود دو نکته را یادآوری می کند که گویا مشکل تاریخی انسان هاست و در واقع بزرگ ترین فضایل انسانی در همین دو نکته نهفته است:
«تقوای الهی پیشه کنید، و آن چنان که شایسته مقام اوست، از مخالفت فرمانش بپرهیزید، و تلاش کنید که مسلمان از دنیا بروید. خدا را در آنچه امر یا نهی فرموده اطاعت کنید و راه علم و آگاهی را پیش بگیرید، چرا که: ازمیان بندگان خدا، تنها عالمان و آگاهان از او می ترسند و احساس مسئولیت می کنند» (احتجاج طبرسی، ج1، س131-141؛ کشف الغمه، ج2، ص106)
این دو نکته که بزرگ ترین فضایل انسانی هستند یکی تقوای الهی و تسلیم حق و حقیقت بودن است و دیگری تلاش برای شناخت مصادیق حق و حقیقت. حضرت می فرماید همه تلاش شما باید این باشد که در حالی از دنیا بروید که با تمام وجود تسلیم حق هستید و نیز تلاش کنید خودتان حق و حقیقت را بشناسید چرا که مقدمه حتمی حق پرستی شناخت حق و حقیقت است.
اینها فضایل اصلی انسانی است که فاطمه زهرا(س) در خطبه خود آنها را گوشزد می کند. اما چه بسیار در کتاب ها و منبرها با سخنانی روبرو می شویم که به نام این بانوی بزرگ فضایل را وارونه می کنند. درکتاب ها و منابر ما فضیلت های این بانوی بزرگ متفاوت است. یک فصل طولانی به این اختصاص داده می شود که این بانو افضل از حضرت مریم است و در آن حتی آیات قرآنی دستکاری می شود. فضیلت زهرا این است که از بهشت برایش غذا می آید و یا گرسنه نمی شود و ... (برای نمونه ر.ک سید احمد علم الهدی، تحلیل در تاریخ زهرا(س) ص 89-93). هنگامی که پای منابر می نشینیم حتی در قم و حتی در بیت مراجع تقلید با این سخنان روبرو می شویم که زهرا (س) افضل از مریم است چرا که پدرش محمد(س)، همسرش علی(ع) و فرزندانش حسن و حسین(ع) هستند و ... درست همان چیزی که اسلام آمده است تا با آن مبارزه کند معیار فضیلت می گردد. عرب جاهلی به اصل و نسب خود افتخار می کرد اما سخن اسلام با او این بود که فضیلت های انسانی نه اصل و نسب، بلکه شناخت حق و حقیقت و گردن نهادن به آن است.در واقع ضد فضیلت هایی که اسلام با آنها مبارزه کرده به فضیلت تبدیل می شود و فضایل انسانی که قرآن بر آنها تاکید کرده و در خطبه حضرت زهرا(س) به روشنی بیان شده بود فراموش می گردد. اگر بناست پدر و مادر و اصل و نسب مهم ترین فضایل باشند پسر نوح بسیار فضیلت مند است و برخی از ائمه که مادرشان کنیز بوده یا اگر امام سجاد جدش یزدگرد سوم باشد یا ... پس اینان کم تر از فضیلت برخوردارند.