ابراهیم منهاج دشتی
این دو عامل عبارت است از غفلت و بی توجهی به قاعده و اصل سمحه سهله در فقه اسلامی و غفلت از اصل نهی از تکثیر سؤالات. سمحه سهله یعنی آسان و سبک بودن احکام و دستورات اسلام و نهی از تکثیر سؤالات یعنی نهی از تدقیق و ریزه کاری در سؤالات که باعث تکثیر فروع و اشتغال ذهن به امور فرعی جزئی شود که نتیجه آن باز ماندن از اصول می شود.غفلت از این دو اصل باعث توسعه بیش از حد بعضی از فنون به ظاهر علمی دست و پا گیر و تضعیف علوم واقعی روشن گر شده و در اثر آن توسعه، و این تضعیف، بسیاری از فروع و زوائد، جای اصول را گرفته و بسیاری از اصول به حاشیه رانده شده و در بعضی موارد باعث شده که بعضی از اصول به کلی به فراموشی سپرده شود. بعضی از علمای حوزه، در عین تفاوت مشربها و سلیقهها، به خصوص کسانی که انگیزه اصلاح داشته یا دارند، به این مطلب اذعان دارند. هر چند در جهت اصلاح، دست به اقدامی نزنند و حتی گاهی مانع اقدام دیگری شوند.
توضیح اصل اول:
یکی از اصول دین مبین اسلام که از جمله مختصات آن به شمار رفته و موجب امتیاز آن از سایر ادیان الاهی شده، همین اصل تسامح و آسان گرفتن است. این اصل در کلمات تمام فرق علمای اسلامی مسلم و مفروغ عنه تلقی شده و در موارد گوناگون به آن استناد شده و می شود که به چند مورد آن اشاره میشود:
۱- مرحوم مقدس اردبیلی در کتاب زبده البیان فی احکام القرآن/ ص ۲۱ بعد از تفسیر آیه شریفه ( ما یرید الله لیجعل علیکم فی الدین من حرج ) می فرماید: و هو مقتضی الشریعه السمحه. ترجمه: نبودن حرج و سختی اقتضای شریعت آسان یعنی اسلام است.
۲- صاحب حدائق در ضمن بیان قواعد کلی فقه که در مقدمه کتاب حدائق جلد اول/ ص ۱۵۱ آمده میفرماید: و منها رفع الحرج لقوله سبحانه ( ما جعل علیکم فی الدین من حرج ) و ( یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر ) ترجمه: از جمله این قواعد کلی این است که حرج و سختی از دوش امت اسلام بر داشته شده است. به دلیل این قول خدای سبحان…
۳- در کتاب لغوی مجمع البحرین در ماده سمح مینویسد: فی الحدیث: ( ما بعثت بالرهبانیه الشاقه و لکن بالحنیفیه السمحه) ای السهله التی لا ضیق فیها و لا حرج. یعنی ترجمه: کلمه سمحه در این حدیث به این معنی است که حضرت رسول (ص ) می فرماید: من به شریعت آسان که در آن تنگنا و سختی وجود ندارد مبعوث شدهام.
۴- مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان/ ج ۵/ ص ۲۳۰ در تفسیر آیه ۶ سوره مائده ( ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ) به همین مطلب تاکید مینماید.
آیات مربوط به این اصل:
۱- آیه ۱۸۵ سوره بقره: ( …یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر…) ترجمه:خدا از شما کار آسان میخواهد واز شما کار سخت نمیخواهد. این جمله در ضمن آیه صوم ، بعد از تجویز افطار برای مسافر و مریض آمده است
۲- آیه ۶ سوره مائده (… ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم…) ترجمه:خدا نمیخواهد تکلیف سختی بر دوش شما قرار دهد بلکه میخواهد شما را پاکیزه بگرداند. این جمله در ضمن آیه وضو و تیمم آمده است
۳- آیه ۷۸ سوره حج: ( و جاهدو فی الله حق جهاده هو اجتباکم و ما جعل علیکم فی الدین من حرج…) ترجمه: و در راه خدا به طور شایسته جهاد و تلاش کنید. او شما را بر گزیده و در دین تکلیف سختی به دوش شما نگذاشته.
احادیث مربوطه:
۱- نهج البلاغه خطبه ۱۰۶: ( الحمد لله الذی شرع الاسلام فسهل شرائعه لمن ورده ) ترجمه:حمد خدای را که اسلام را مانند یک رودخانه بشکافت و راههای ورود به آن را برای هرکه وارد شود تسطیح نمود. منظور از راههای ورود احکام عملی است.
۲- نهج البلاغه درخطبه ۱۹۸ اوصاف متعددی برای اسلام بیان می دارد تا اینکه میگوید: (…و لا ضنک لطرقه …) ترجمه: و راههای آن تنگنا ندارد . ابن میثم بعد از توضیح معنی این جمله که اشاره به عدم سختی احکام آن بر مکلفین است، اضافه میکند که این کلام مانند قول حضرت رسول (ص) است که فرموده: بعثت بالحنیفیه السهله السمحه. ترجمه: من به دین حنیف متساهل آسان مبعوث شدهام.
۳- در کتاب اصول کافی/ج۲ ص۱۷ و بحار /ج۱۶/ص۳۳۰ و ج۶۵/ص۳۱۷ از امام صادق ( ع) نقل شده که فرموده: ( إن الله تبارک و تعالی أعطی محمدا شرایع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی: التوحید و الاخلاص و خلع الانداد و الفطره الحنیفیه السمحه. ترجمه:خدای تبارک و تعالی شریعت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی یعنی توحید و اخلاص و نفی غیر خدا را به محمد داد به اضافه دین فطری حنیف آسان.
۴- در تفسیر المنار/ج۲/ص۱۶۴،در حدیثی که از انس نقل کرده و گفته مورد اتفاق است، از حضرت رسول (ص) نقل کرده که فرموده: ( یسروا و لا تعسروا و بشروا و لا تنفروا ) ترجمه: آسان بگیرید و سخت نگیرید و بشارت دهید و نفرت ایجاد نکنید.
۵- در تفسیر الدر المنثور /ج۱/ص۳۷۶ از ابن عباس در تفسیر قول خدای تعالی ( لا یکلف الله نفسا الا وسعها) مطلبی نقل کرده که ترجمه آن چنین است: اشاره به مؤمنان است که خدا امر دین آنها را برآنها وسیع گرفته و گفته ( یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر ) ، و گفته ( فاتقوا الله ما استطعتم ).
۶،۷،۸،۹- در تفسیر الدر المنثور /ج۱/ص۱۹۲ و ۱۹۳ این احادیث از حضرت رسول (ص) نقل شده: ( إن خیر دینکم أیسره، إن خیر دینکم أیسره ) ترجمه:بهترین دین شما آسلن ترین آن است. ( ایها الناس إن دین الله یسر ) که سه مرتبه این جمله را تکرار کرده. ( الاسلام ذلول لایرکب الا ذلولا ) ترجمه:اسلام رام است، سوار نمیشود مگر بر رام . و درجواب کسی که پرسید: أی الادیان أحب الی الله ؟ فرمود: ( الحنیفیه السمحه )
۱۰- در کتاب کنز العمال/ج۱/ص۱۷۸/حدیث۸۹۹ از حضرت رسول (ص) نقل کرده که فرموده: ( احب الادیان الی الله الحنیفیه السهله ) و در ج۱/ص۷۳/ حدیث ۲۸۹، ۲۹۰و ۲۹۱ نیز سه حدیث به همین مضمون آورده است.
۱۱- در کتاب کنز العمال/ج۱/ص۱۷۸/حدیث ۹۰۰ از حضرت رسول (ص) نقل کرده که فرموده: ( بعثت بالحنیفیه السمحه و من خالف سنتی فلیس منی ) ترجمه: من به دین حنیف آسان مبعوث شدهام و هر که با سنت من مخالفت کند از من نیست.
در کتب شیعه و اهل سنت ادله فراوانی بر این امر دلالت دارد گه نظر به مسلم بودن آن نیازی به نقل سایر منقولات نیست.
اصل دوم یعنی نهی از تکثیر سؤالات:
یکی دیگر از اصول و مبانی فقه اسلامی که به طور مستقیم ناظر به روش تحصیل و تحقیق و استنباط احکام است، اصل نهی از کثرت سؤال و تدقیق و در نتیجه تکثیر فروع است.
ادله این مطلب:
۱-آیه ۱۰۱ و ۱۰۲ سوره مائده: یا أیها الذین آمنوا لا تسئلوا عن أشیاء إن تبد لکم تسؤکم و إن تسئلوا عنها حین ینزل القرآن تبد لکم عفی الله عنها والله غفور حلیم، قد سئلها قوم من قبلکم ثم أصبحوا بها کافرین.
تفسیر جوامع الجامع در تفسیر این آیه مینویسد: أی لا تکثروا مسئله رسول الله (ص) حتی تسئلوه عن تکالیف شاقه إن آفتاکم بها و کلفکم إیاها وجبت و ربما غمکم ذلک و شق علیکم. ترجمه: در سؤال از حضرت رسول (ص) زیاد روی نکنید به طوری که از تکالیف سختی سؤال کنید که اگر فتوی به آن بدهد و شما را مکلف به آن نماید بر شما واجب میشود و چه بسا که باعث ناراحتی شما شود و کار بر شما سخت شود.
تفسیر مجمع البیان در تفسیر این آیه مینویسد: و إالی هذ المعنی أشار أمیر المؤمنین(ع) فی قوله إن الله إفترض علیکم فرائض…ادامه این جمله بعدا میآید.
تفسیر المیزان بعد از همین توضبحات مینویسد: فیرجع مفاد قوله لا تسئلوا عن أشیاء الخ إلی نحو قولنا: یا أیها الذین آمنوا لا تسئلوا النبی(ص) عن أشیاء مسکوت عنها فی الشریعه عفا الله عنها و لم یتعرض لبیانها تخفیفا و تسهیلا. ترجمه:بنا بر این، برگشت معنی ( لا تسئلوا عن أشیاء) تا آخر آیه،به نظیر این قول ما است: ای مؤمنان از پیامبر (ص) سؤال نکنید در باره چیزهائی که در شریعت مسکوت گذاشته شده و خدا از آنها صرف نظر کرده و برای سبک و آسان گرفتن بر شما متعرض بیان آنها نشده.
المصحف المفسر نوشته محمد فرید وجدی در توضیح این آیه مطلبی نوشته که ترجمه آن این است: این آیه وقتی نازل شد که سراقه بن مالک بعد از نزول آیه حج سؤال کرد و گفت ای رسول خدا حج را باید هر سال انجام دهیم ؟ که آن حضرت جواب نداد تا اینکه او سه مرتبه سؤال خود را تکرار کرد و بعد در جواب او گفت نه، ولی اگر بگویم بلی، بر شما واجب میشود و اگر واجب شود نمیتوانید. بنا بر این تا من چیزی از شما نخواستهام شما از من نپرسید.و این آیه در تایید همین مطلب نازل شد. و بعد مینویسد: این از حکمت عالیه اسلام است که برای آسان گرفتن بر مردم همه راهها را در پیش گرفته حتی اینکه راه سؤال را هم به روی آنها بسته از ترس اینکه در اثر سؤال، امور، پیچیده، و قیودات آنها زیاد شود. ولی این روش کجا و روش کسانی که سؤال فرض میکنند و از آن جواب میدهند کجا؟
شاطبی در کتاب الموافقات/ج۴/ص۱۸۴ مینویسد: الاکثار من الاسئله مذموم و الدلیل علیه، المستفیض من الکتاب و السنه و کلام السلف الصالح. من ذلک قوله تعالی: یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن اشیاء… ترجمه:زیاده روی در سؤالات مذموم است و دلیل آن در قرآن و سنت و کلمات گذشتگان صالح فراوان است. و پس از نقل ادله و اقوال علماء، در یک فصل خاص، ده مورد از موارد کراهت سؤال را به طور مفصل توضیح میدهد.
۲ -در کتاب نهج البلاغه/ کلمات قصار/شماره ۱۰۵ از امام علی (ع) نقل شده که فرموده: إن الله إفترض علیکم فرائض فلا تضیعوها، و حد لکم حدودا فلا تعتدوها،و نهاکم عن اشیاء فلا تنتهکوها و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها. ترجمه:خدا احکامی را بر شما واجب کرده آنها را ضایع نکنید و حدودی را برای شما تعیین کرده از آنها تجاوز نکنید و شما را از چیزهائی نهی کرده حرمت آنها را نگه دارید و به مصلحت شما چیزهائی را مسکوت گذاشته که از روی فراموشی نبوده پس خود را به زحمت نیندازید.
۳-در نهج البلاغه/خ۹۱ و تفسیر المیزان/ج۳/ص۶۹ به نقل از تفسیر عیاشی با تفاوت جزئی از امام علی (ع) نقل شده که در باره راسخون فی العلم که در قرآن آمده گفته: فمدح الله اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به، علما. و سمی ترکهم التعمق فیما لم یکلفهم البحث عن کنهه، رسوخا. ترجمه:خدا اعتراف آنها به ناتوانی از دانستن چیزی که احاطه به آن ندارند را، علم نامیده و خود داری آنها از تعمق در چیزی که آنها را مکلف به کنجکاوی در آن نکرده را، رسوخ در علم نامیده است.
۴-در نامه ۳۱ نهج البلاغه از امام علی (ع) نقل شده که برای امام حسن (ع) نوشته:.. واعلم یا بنی أن أحب ما انت آخذ به من وصیتی تقوی الله و الاقتصار علی ما فرضه الله علیک و الاخذ بما مضی علیه الاولون من آبائک و الصالحون من اهل بیتک فإنهم لم یدعوا أن نظروا لانفسهم کما انت ناظر و فکروا کما انت مفکر ثم ردهم آخر ذلک إلی الاخذ بما عرفوا والامساک عما لم یکلفوا. ترجمه:ای پسرم بدان که بهترین مطلب وصیتم نزد من که تو به آن ملتزم شوی تقوای خدا است و اکتفا کردن به چیزی است که خدا بر تو واجب نموده و التزام به روشی است که گذشتگان تو بر طبق آن گذشتهاند یعنی پدران تو و صالحان اهل بیت تو چون آنها این مطلب را رها نکرده که برای خود جستجو کردند همان طور که تو میخواهی جستجو کنی و فکر کردند همان طور که تو میخواهی فکر کنی ولی آخر این جستجو و این تفکر آنها برگرداند به التزام به آنچه میدانستند و خود داری از آنچه مکلف به آن نشده بودند.
ابن میثم شارح نهج البلاغه بعد از شرح این جملات مینویسد: فمن الاحب الیه تقوی الله، الذی هو الزاد المبلغ الیه ثم الاقتصار علی ما فرضه الله علیه من النظر فی ظواهر الادله دون التوغل فی الفکر و خوض الشبهات مما لم یکلف به، اخذا بما مضی علیه الصالحون من اهل بیته کحمزه و جعفر و العباس و عبیده بن الحارث و غیرهم من بنی هاشم. ترجمه: بنا بر این بهترین چیزها نزد او تقوای خدا است که همان توشه ای است که انسان را به خدا میرساند. و بعد اکتفا نمودن به چیزی است که خدا بر او واجب کرده یعنی توجه به ظواهر ادله نه تعمق در فکر و خوض در شبهات که مکلف به آن نشده. از طریق التزام به روشی که صالحان اهل بیت او مانند حمزه و جعفر و عباس و عبیده بن حارث و غیر اینها از بنی هاشم بر طبق آن عمل کرده اند.
۵- در کتاب کنز العمال/ج۱/ص۱۸۱/حدیث ۹۱۶ از حضرت رسول (ص) نقل شده که فرموده: ذرونی ما ترکتکم فانما هلک من کان قبلکم بکثره سؤالهم و اختلافهم علی انبیائهم فاذا امرتکم بشیئ فاتوا منه ما استطعتم و اذا نهیتکم عن شیئ فدعوه.ترجمه: تا من شما را به چیزی امر نکردهام از من مپرسید چون پیشینیان بر شما به واسطه زیاد پرسیدن و زیاد مراجعه کردن به انبیاء خود گمراه شدند پس وقتی که شما را به چیزی امر کردم در حد توان خود آن را انجام دهید و وقتی شما را از چیزی نهی کردم آن را رها کنید.
و در ج/۱/ص۱۹۲/ نیز سه حدیث به شماره ۹۷۲ تا ۹۷۴ به همین مضمون آمده است
۶-در کتاب کنز العمال/ج۱/ص۱۹۳/حدیث ۹۸۰ از حضرت رسول (ص) نقل شده که فرموده: إن الله عز و جل فرض فرائض فلاتضیعوها و حد حدودا فلا تعتدوها و حرم اشیاء فلا تقربوها و ترک اشیاء غیر نسیان رحمه لکم فلا تبحثوا عنها. ترجمه: خدای عز و جل واجباتی را واجب کرده آنها را ضایع نکنید و حدودی را مشخص کرده از آنها تجاوز نکنید و چیزهائی را حرام کرده نزدیک آنها نشوید و چیزهائی را رها کرده نه از روی فراموشی بلکه از روی ترحم بر شما در باره آنها کنجکاوی نکنید.
حدیث ۹۸۱ در همین صفحه نیز به همین معنی است.
۷- در کنز العمال/ج۱/ص۲۰۵/حدیث۱۰۲۳ از حضرت رسول (ص) نقل شده که فرموده:آمرکم بثلاث و انهاکم عن ثلاث… و انهاکم عن قیل و قال و کثره السؤال. ترجمه: شما را به سه چیز امر میکنم و از سه چیز نهی میکنم… و شما را نهی میکنم از قیل و قال و زیاده روی در سؤال.
۸- در تفسیر المیزان/ج۶/ص۱۵۵ از امام باقر (ع) نقل شده که فرموده:إذا حدثتکم بشیئ فاسئلونی عنه من کتاب الله. ثم قال: فی بعض حدیثه: إن رسول الله نهی عن القیل و القال و فساد المال و کثره السؤال.فقیل له یابن رسول الله: این هذا من کتاب الله؟ قال: إن الله عز و جل یقول: لا خیر فی کثیر من نجواهم إلا من أمر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس. و قال: و لاتؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما. و قال: لا تسئلوا عن اشیاء إن تبد لکم تسؤکم. ترجمه: وقتی حدیثی برای شما نقل کردم در باره سابقه آن در کتاب خدا از من بپرسید. و بعد در ضمن صحبت خود گفت حضرت رسول (ص) نهی کرده از قیل و قال و فاسد کردن مال و زیادی سؤال. از او سؤال شد اینها در کجای کتاب آمده؟ در جواب گفت خدای عز وجل میگوید: لا خیر فی کثیر من نجواهم إلا من أمر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس. و قال: و لا تؤتو السفهاء أموالکم التی جعل الله لکم قیاما. و قال: لا تسئلوا عن اشیاء إن تبد لکم تسؤکم.
۹- در تفسیر المیزان /ج۶/ص ۱۵۶ از تفسیر عیاشی از احمد بن محد نقل شده که گفته: کتبت إ لی ابی الحسن الرضا (ع) و کتب فی آخره: أ و لم تنهوا عن کثره السؤال؟ فأبیتم أن تنتهوا، ایاکم و ذلک، فإنما هلک من کان قبلکم بکثره سؤالهم. فقال الله تبارک و تعالی: یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن إشیاء… ترجمه: به امام رضا (ع) نامه نوشتم و او در آخر جواب نوشت : مگر نهی نشدهاید از کثرت سؤال؟ ولی شما نخواستید نهی را بپذیرید، از این روش دوری بجوئید چون پیشینیان شما به دلیل کثرت سؤالشان گمراه شدند. این است که خدای تبارک و تعالی میگوید: یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن اشیاء.
۱۰- در خطبه ۱۷ نهج البلاغه آمده که امام علی (ع) گفته: … ( و رجل قمش جهلا … قد سماه أشباه الناس عالما و لیس به بکر فاستکثر من جمع، ما قل منه خیر مما کثر … لا یحسب العلم فی شیئ مما أنکره و لا یری أن من وراء مابلغ مذهبا لغیره ) و شخص دوم ( که از مبغوض ترین مردم نزد خدا است )، کسی است که مجهولاتی را گرد آوری نموده … آدم نماها او را عالم مینامند با اینکه عالم نیست پیشی گرفته و چیزهای بسیاری به عنوان علم جمع کرده که اندکش بهتر است از بسیارش … چیزهائی که خود باور ندارد را علم به حساب نمیآورد و فکر نمیکند که بالا تر از آنچه او به آن رسیده دیگری هم نظری داشته باشد.
۱۱- در خطبه ۸۷ نهج البلاغه آمده که امام علی (ع) فرموده: (… و آخر قد تسمی عالما و لیس به فاقتبس جهائل من جهال و أضالیل من ضلال و نصب للناس أشراکا من حبائل غرور و قول زور … ) و شخص دیگری هم وجود دارد که خود را عالم مینامد ولی عالم نیست اما مجهولاتی از جاهلان و مطالب گمراه کنندهای از گمراهان به دست آورده وبا دامهائی که از سخنان فریبنده و اقوال باطل بافته شده برای مردم دام گذاشته …
۱۲- در حکمت شماره ۳۱ نهج البلاغه آمده که امام علی (ع) بعد از تعریف ایمان فرموده: …( و الکفر علی أربع دعائم، علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق فمن تعمق لمینب إلی الحق و من کثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق و من زاغ سائت عنده الحسنه و حسنت عنده السیئه و سکر سکر الضلاله و من شاق وعرت علیه طرقه و أعضل علیه أمره و ضاق علیه مخرجه( کفر بر چهار پایه شکل میگیرد: تعمق، کشمکش، کج اندیشی و در گیری. چون هر که به تعمق و خرده گیری دل خوش کند به حق باز نمیگردد. و هر که با استناد به مطالب غیر صحیح به بحث و جدل بپردازد جهلش نسبت بحق تثبیت و دائمی میشود. و هر که کجفکر شود خوب در نظرش بد و بد در نظرش خوب و به مستی ضلالت مبتلا خواهد شد و هرکه با حق درگیر شود راه او دشوار و امورش پیچیده و راه برون رفتش تنگ خواهد شد.
در مقدمه جلد دوم شرح نهج البلاغه به صورت موضوعی یعنی کار نامه سیاسی امام علی (ع) در نهج البلاغه بیانات متعددی از نهج البلاغه تحت (عنوان علم در نظر اهل بیت) آوردهایم که با این مطلب کاملا مرتبط است.
مسلما منظور از تعمق تدبر و تعقل و تفکر برای فهم و درک حقیقت که در قرآن روی آن بسیار تاکید شده نیست بلکه منظور کنجکاوی و خرده گیری و ریزه کاریهائی است که برای ارضای نفس یا اظهار فضل و عقب نیفتادن از رقیبان و پیشی گرفتن بر دیگران انجام میگیرد و طبیعتا شخص را به سوی یک سراشیبی سوق میدهد که خواندن و از بر کردن فنون و اصطلاحات و افزودن بر آنها برای او از حالت وسیله بودن خارج و مطلوبیت ذاتی پیدا میکند و در عوض خدا پرستی به علم پرستی رو میآورد که لحظه به لحظه او را از مسیر درست منحرف مینماید که ضلالت را به جای هدایت و هدایت را به جای ضلالت مینشاند.
پیدا است که این همه تکرار و تاکید بر تساهل در اسلام و نهی از کثرت سؤال و خوض در جزئیات که در کتاب و سنت و بیانات علمای گذشته آمده به خاطر این بوده که سهولت و سادگی فهم دینی را در معرض خطر میدیدهاند. حتی در بعضی موارد به طور صریح گفته شده که شما مانند امتهای گذشته وارد این مسیر نشوید زیرا آنها به علت همین کثرت سؤال و خوض در جزئیات کار را بر خود دشوار نموده و موجبات گمراهی و ضلالت نسلهای بعدی را فراهم ساختند.
ولی همان طور که در بند ۸ از امام رضا (ع) نقل شد و در بند ۹ و ۱۰ و ۱۱ از نهج البلاغه نقل شد از صدر اسلام این اصل رعایت نشد و آنچه نباید انجام می شد انجام شد. یعنی عدهای به عنوان عالم و معلم به تدقیق و خوض در جزئیات مسائل عقیدتی و تاریخی و احکام عملی پرداختند و طرح سؤالات مختلف مورد استقبال قرار گرفت و خوض در مسائل مطرح شده و جمع و جور کردن پاسخ آنها یک فضیلت به حساب آمد و بسیاری به آن هجوم آورده و تعداد بسیاری در شهرهای بزرگ به رقابت و مسابقه درآن روی آوردند و در اثر فتوحات و اختلاط با پیروان سایر ادیان و مذاهب و ترجمه علوم مختلف یه عربی روز به روز بر دامنه این جریان افزوده شد و در گذر زمان مذاهب گوناگون متضاد و متعدد قارچ مانند یکی پس از دیگری سر در آوردند و حدیث منقول از حضرت رسول (ص) به این مضمون که یهود به هفتاد مذهب و نصاری به هفتاد و یک مذهب منشعب شدند و امت من به هفتاد و دو مذهب منشعب خواهند شد،به وقوع پیوست و وحدت جامعه اسلامی قطعه قطعه شد و در اثر آن شوکت و عظمت و کیان آن به تحلیل رفت.
یکی از مشکلات بزرگ مسلمین در عصر حاضر این است که در صدر اسلام برای اجتهاد و استنباط در احکام آشنائی با قرآن و چند صد حدیث کفایت میکرد ولی در عصر حاضر این سلیقه و تفکر جا افتاده که استنباط احکام متوقف بر فهم صدها جلد کتاب است که طبیعی است در قرنهای آینده متوقف بر فهم هزارها جلد کتاب شود.
علت اصلی اختلاف در وضو:
از جمله مسائلی که به دلیل عدم رعایت این دو اصل و کثرت سؤالات و خوض در جزئیات اختلافات در آن بسیار گسترده و پیچیده شده مسئله وضو است. به این دلیل وضو را به عنوان مشت نمونه خروار انتخاب کردم که دستور آن با صراحت در قرآن بیان شده و مسلما این آیه هم از آیات محکمات است نه آیات متشابهات و پیامبر اکرم (ص) هم دهها بلکه صدها بار در مرئی و منظر صدها بلکه هزار ها از صحابه وضو گرفته و صدها صحابه او از جمله علی(ع) نیز در مرئی و منظر تابعین وضو گرفتهاند و این شرائط اقتضا میکرد که وضو از واضح ترین دستورات اسلام باشد ولی برخلاف انتظار وضو از مسائلی است که پیرامون آن اختلافات بسیاری به وجود آمده نه تنها بین شیعه و سنی بلکه بین علمای خود اهل سنت نیز در آن اختلافات بسیار به وجود آمده و با مراجعه به کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه این مطلب به خوبی روشن میشود با اینکه این کتاب فقط فتاوای چهار نفر از فقهای آنها را بیان میکند و همین طور با مراجعه به کتاب العروه الوثقی و حواشی آن حتی با مراجعه به رساله توضیح المسائل که نظرات مختلف مراجع حاضر در پاورقی آن نوشته شده مشخص میشود که علمای شیعه هم در این باره بین خود اختلاف بسیار دارند. این همه اختلاف به دلیل انحراف از مسیر صحیح استنباط و عدم توجه به این دو اصل است.
مسئله دیگری که به همین دلیل مورد اختلاف بسیار واقع شده مسئله نماز و روزه مسافر است که در باره الزامی یا تخییری بودن آن و همین طور شرائط قصر و افطار اختلافات بسیاری به وجود آمده به خصوص طبق مذهب حنفی و شیعه که قصر نماز و افطار روزه درسفر را الزامی میدانند. با مراجعه به بیوت مراجع در ماه رمضان روشن میشود که چه اندازه سؤالات مربوط به احکام نماز و روزه مسافر زیاد و پیچیدهاست. حتی اینکه در بعضی موارد فتوی به جمع میدهند که مکلف باید به جای یک نماز دو نماز بخواند یکی دو رکعتی و دیگری چهار رکعتی و هم در سفر روزه بگیرد و هم قضای آن در وطن. با اینکه اصل جواز قصر نماز و افطار روزه در ماه رمضان برای آسان گرفتن بوده نه برای پیچاندن مکلفین و کاملا واضح است که به ذهن سپردن این همه احکام برای مکلفین بسیار مشکل تر است از نماز چهار رکعتی.
این دو عامل عبارت است از غفلت و بی توجهی به قاعده و اصل سمحه سهله در فقه اسلامی و غفلت از اصل نهی از تکثیر سؤالات. سمحه سهله یعنی آسان و سبک بودن احکام و دستورات اسلام و نهی از تکثیر سؤالات یعنی نهی از تدقیق و ریزه کاری در سؤالات که باعث تکثیر فروع و اشتغال ذهن به امور فرعی جزئی شود که نتیجه آن باز ماندن از اصول می شود.غفلت از این دو اصل باعث توسعه بیش از حد بعضی از فنون به ظاهر علمی دست و پا گیر و تضعیف علوم واقعی روشن گر شده و در اثر آن توسعه، و این تضعیف، بسیاری از فروع و زوائد، جای اصول را گرفته و بسیاری از اصول به حاشیه رانده شده و در بعضی موارد باعث شده که بعضی از اصول به کلی به فراموشی سپرده شود. بعضی از علمای حوزه، در عین تفاوت مشربها و سلیقهها، به خصوص کسانی که انگیزه اصلاح داشته یا دارند، به این مطلب اذعان دارند. هر چند در جهت اصلاح، دست به اقدامی نزنند و حتی گاهی مانع اقدام دیگری شوند.
توضیح اصل اول:
یکی از اصول دین مبین اسلام که از جمله مختصات آن به شمار رفته و موجب امتیاز آن از سایر ادیان الاهی شده، همین اصل تسامح و آسان گرفتن است. این اصل در کلمات تمام فرق علمای اسلامی مسلم و مفروغ عنه تلقی شده و در موارد گوناگون به آن استناد شده و می شود که به چند مورد آن اشاره میشود:
۱- مرحوم مقدس اردبیلی در کتاب زبده البیان فی احکام القرآن/ ص ۲۱ بعد از تفسیر آیه شریفه ( ما یرید الله لیجعل علیکم فی الدین من حرج ) می فرماید: و هو مقتضی الشریعه السمحه. ترجمه: نبودن حرج و سختی اقتضای شریعت آسان یعنی اسلام است.
۲- صاحب حدائق در ضمن بیان قواعد کلی فقه که در مقدمه کتاب حدائق جلد اول/ ص ۱۵۱ آمده میفرماید: و منها رفع الحرج لقوله سبحانه ( ما جعل علیکم فی الدین من حرج ) و ( یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر ) ترجمه: از جمله این قواعد کلی این است که حرج و سختی از دوش امت اسلام بر داشته شده است. به دلیل این قول خدای سبحان…
۳- در کتاب لغوی مجمع البحرین در ماده سمح مینویسد: فی الحدیث: ( ما بعثت بالرهبانیه الشاقه و لکن بالحنیفیه السمحه) ای السهله التی لا ضیق فیها و لا حرج. یعنی ترجمه: کلمه سمحه در این حدیث به این معنی است که حضرت رسول (ص ) می فرماید: من به شریعت آسان که در آن تنگنا و سختی وجود ندارد مبعوث شدهام.
۴- مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان/ ج ۵/ ص ۲۳۰ در تفسیر آیه ۶ سوره مائده ( ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ) به همین مطلب تاکید مینماید.
آیات مربوط به این اصل:
۱- آیه ۱۸۵ سوره بقره: ( …یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر…) ترجمه:خدا از شما کار آسان میخواهد واز شما کار سخت نمیخواهد. این جمله در ضمن آیه صوم ، بعد از تجویز افطار برای مسافر و مریض آمده است
۲- آیه ۶ سوره مائده (… ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم…) ترجمه:خدا نمیخواهد تکلیف سختی بر دوش شما قرار دهد بلکه میخواهد شما را پاکیزه بگرداند. این جمله در ضمن آیه وضو و تیمم آمده است
۳- آیه ۷۸ سوره حج: ( و جاهدو فی الله حق جهاده هو اجتباکم و ما جعل علیکم فی الدین من حرج…) ترجمه: و در راه خدا به طور شایسته جهاد و تلاش کنید. او شما را بر گزیده و در دین تکلیف سختی به دوش شما نگذاشته.
احادیث مربوطه:
۱- نهج البلاغه خطبه ۱۰۶: ( الحمد لله الذی شرع الاسلام فسهل شرائعه لمن ورده ) ترجمه:حمد خدای را که اسلام را مانند یک رودخانه بشکافت و راههای ورود به آن را برای هرکه وارد شود تسطیح نمود. منظور از راههای ورود احکام عملی است.
۲- نهج البلاغه درخطبه ۱۹۸ اوصاف متعددی برای اسلام بیان می دارد تا اینکه میگوید: (…و لا ضنک لطرقه …) ترجمه: و راههای آن تنگنا ندارد . ابن میثم بعد از توضیح معنی این جمله که اشاره به عدم سختی احکام آن بر مکلفین است، اضافه میکند که این کلام مانند قول حضرت رسول (ص) است که فرموده: بعثت بالحنیفیه السهله السمحه. ترجمه: من به دین حنیف متساهل آسان مبعوث شدهام.
۳- در کتاب اصول کافی/ج۲ ص۱۷ و بحار /ج۱۶/ص۳۳۰ و ج۶۵/ص۳۱۷ از امام صادق ( ع) نقل شده که فرموده: ( إن الله تبارک و تعالی أعطی محمدا شرایع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی: التوحید و الاخلاص و خلع الانداد و الفطره الحنیفیه السمحه. ترجمه:خدای تبارک و تعالی شریعت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی یعنی توحید و اخلاص و نفی غیر خدا را به محمد داد به اضافه دین فطری حنیف آسان.
۴- در تفسیر المنار/ج۲/ص۱۶۴،در حدیثی که از انس نقل کرده و گفته مورد اتفاق است، از حضرت رسول (ص) نقل کرده که فرموده: ( یسروا و لا تعسروا و بشروا و لا تنفروا ) ترجمه: آسان بگیرید و سخت نگیرید و بشارت دهید و نفرت ایجاد نکنید.
۵- در تفسیر الدر المنثور /ج۱/ص۳۷۶ از ابن عباس در تفسیر قول خدای تعالی ( لا یکلف الله نفسا الا وسعها) مطلبی نقل کرده که ترجمه آن چنین است: اشاره به مؤمنان است که خدا امر دین آنها را برآنها وسیع گرفته و گفته ( یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر ) ، و گفته ( فاتقوا الله ما استطعتم ).
۶،۷،۸،۹- در تفسیر الدر المنثور /ج۱/ص۱۹۲ و ۱۹۳ این احادیث از حضرت رسول (ص) نقل شده: ( إن خیر دینکم أیسره، إن خیر دینکم أیسره ) ترجمه:بهترین دین شما آسلن ترین آن است. ( ایها الناس إن دین الله یسر ) که سه مرتبه این جمله را تکرار کرده. ( الاسلام ذلول لایرکب الا ذلولا ) ترجمه:اسلام رام است، سوار نمیشود مگر بر رام . و درجواب کسی که پرسید: أی الادیان أحب الی الله ؟ فرمود: ( الحنیفیه السمحه )
۱۰- در کتاب کنز العمال/ج۱/ص۱۷۸/حدیث۸۹۹ از حضرت رسول (ص) نقل کرده که فرموده: ( احب الادیان الی الله الحنیفیه السهله ) و در ج۱/ص۷۳/ حدیث ۲۸۹، ۲۹۰و ۲۹۱ نیز سه حدیث به همین مضمون آورده است.
۱۱- در کتاب کنز العمال/ج۱/ص۱۷۸/حدیث ۹۰۰ از حضرت رسول (ص) نقل کرده که فرموده: ( بعثت بالحنیفیه السمحه و من خالف سنتی فلیس منی ) ترجمه: من به دین حنیف آسان مبعوث شدهام و هر که با سنت من مخالفت کند از من نیست.
در کتب شیعه و اهل سنت ادله فراوانی بر این امر دلالت دارد گه نظر به مسلم بودن آن نیازی به نقل سایر منقولات نیست.
اصل دوم یعنی نهی از تکثیر سؤالات:
یکی دیگر از اصول و مبانی فقه اسلامی که به طور مستقیم ناظر به روش تحصیل و تحقیق و استنباط احکام است، اصل نهی از کثرت سؤال و تدقیق و در نتیجه تکثیر فروع است.
ادله این مطلب:
۱-آیه ۱۰۱ و ۱۰۲ سوره مائده: یا أیها الذین آمنوا لا تسئلوا عن أشیاء إن تبد لکم تسؤکم و إن تسئلوا عنها حین ینزل القرآن تبد لکم عفی الله عنها والله غفور حلیم، قد سئلها قوم من قبلکم ثم أصبحوا بها کافرین.
تفسیر جوامع الجامع در تفسیر این آیه مینویسد: أی لا تکثروا مسئله رسول الله (ص) حتی تسئلوه عن تکالیف شاقه إن آفتاکم بها و کلفکم إیاها وجبت و ربما غمکم ذلک و شق علیکم. ترجمه: در سؤال از حضرت رسول (ص) زیاد روی نکنید به طوری که از تکالیف سختی سؤال کنید که اگر فتوی به آن بدهد و شما را مکلف به آن نماید بر شما واجب میشود و چه بسا که باعث ناراحتی شما شود و کار بر شما سخت شود.
تفسیر مجمع البیان در تفسیر این آیه مینویسد: و إالی هذ المعنی أشار أمیر المؤمنین(ع) فی قوله إن الله إفترض علیکم فرائض…ادامه این جمله بعدا میآید.
تفسیر المیزان بعد از همین توضبحات مینویسد: فیرجع مفاد قوله لا تسئلوا عن أشیاء الخ إلی نحو قولنا: یا أیها الذین آمنوا لا تسئلوا النبی(ص) عن أشیاء مسکوت عنها فی الشریعه عفا الله عنها و لم یتعرض لبیانها تخفیفا و تسهیلا. ترجمه:بنا بر این، برگشت معنی ( لا تسئلوا عن أشیاء) تا آخر آیه،به نظیر این قول ما است: ای مؤمنان از پیامبر (ص) سؤال نکنید در باره چیزهائی که در شریعت مسکوت گذاشته شده و خدا از آنها صرف نظر کرده و برای سبک و آسان گرفتن بر شما متعرض بیان آنها نشده.
المصحف المفسر نوشته محمد فرید وجدی در توضیح این آیه مطلبی نوشته که ترجمه آن این است: این آیه وقتی نازل شد که سراقه بن مالک بعد از نزول آیه حج سؤال کرد و گفت ای رسول خدا حج را باید هر سال انجام دهیم ؟ که آن حضرت جواب نداد تا اینکه او سه مرتبه سؤال خود را تکرار کرد و بعد در جواب او گفت نه، ولی اگر بگویم بلی، بر شما واجب میشود و اگر واجب شود نمیتوانید. بنا بر این تا من چیزی از شما نخواستهام شما از من نپرسید.و این آیه در تایید همین مطلب نازل شد. و بعد مینویسد: این از حکمت عالیه اسلام است که برای آسان گرفتن بر مردم همه راهها را در پیش گرفته حتی اینکه راه سؤال را هم به روی آنها بسته از ترس اینکه در اثر سؤال، امور، پیچیده، و قیودات آنها زیاد شود. ولی این روش کجا و روش کسانی که سؤال فرض میکنند و از آن جواب میدهند کجا؟
شاطبی در کتاب الموافقات/ج۴/ص۱۸۴ مینویسد: الاکثار من الاسئله مذموم و الدلیل علیه، المستفیض من الکتاب و السنه و کلام السلف الصالح. من ذلک قوله تعالی: یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن اشیاء… ترجمه:زیاده روی در سؤالات مذموم است و دلیل آن در قرآن و سنت و کلمات گذشتگان صالح فراوان است. و پس از نقل ادله و اقوال علماء، در یک فصل خاص، ده مورد از موارد کراهت سؤال را به طور مفصل توضیح میدهد.
۲ -در کتاب نهج البلاغه/ کلمات قصار/شماره ۱۰۵ از امام علی (ع) نقل شده که فرموده: إن الله إفترض علیکم فرائض فلا تضیعوها، و حد لکم حدودا فلا تعتدوها،و نهاکم عن اشیاء فلا تنتهکوها و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها. ترجمه:خدا احکامی را بر شما واجب کرده آنها را ضایع نکنید و حدودی را برای شما تعیین کرده از آنها تجاوز نکنید و شما را از چیزهائی نهی کرده حرمت آنها را نگه دارید و به مصلحت شما چیزهائی را مسکوت گذاشته که از روی فراموشی نبوده پس خود را به زحمت نیندازید.
۳-در نهج البلاغه/خ۹۱ و تفسیر المیزان/ج۳/ص۶۹ به نقل از تفسیر عیاشی با تفاوت جزئی از امام علی (ع) نقل شده که در باره راسخون فی العلم که در قرآن آمده گفته: فمدح الله اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به، علما. و سمی ترکهم التعمق فیما لم یکلفهم البحث عن کنهه، رسوخا. ترجمه:خدا اعتراف آنها به ناتوانی از دانستن چیزی که احاطه به آن ندارند را، علم نامیده و خود داری آنها از تعمق در چیزی که آنها را مکلف به کنجکاوی در آن نکرده را، رسوخ در علم نامیده است.
۴-در نامه ۳۱ نهج البلاغه از امام علی (ع) نقل شده که برای امام حسن (ع) نوشته:.. واعلم یا بنی أن أحب ما انت آخذ به من وصیتی تقوی الله و الاقتصار علی ما فرضه الله علیک و الاخذ بما مضی علیه الاولون من آبائک و الصالحون من اهل بیتک فإنهم لم یدعوا أن نظروا لانفسهم کما انت ناظر و فکروا کما انت مفکر ثم ردهم آخر ذلک إلی الاخذ بما عرفوا والامساک عما لم یکلفوا. ترجمه:ای پسرم بدان که بهترین مطلب وصیتم نزد من که تو به آن ملتزم شوی تقوای خدا است و اکتفا کردن به چیزی است که خدا بر تو واجب نموده و التزام به روشی است که گذشتگان تو بر طبق آن گذشتهاند یعنی پدران تو و صالحان اهل بیت تو چون آنها این مطلب را رها نکرده که برای خود جستجو کردند همان طور که تو میخواهی جستجو کنی و فکر کردند همان طور که تو میخواهی فکر کنی ولی آخر این جستجو و این تفکر آنها برگرداند به التزام به آنچه میدانستند و خود داری از آنچه مکلف به آن نشده بودند.
ابن میثم شارح نهج البلاغه بعد از شرح این جملات مینویسد: فمن الاحب الیه تقوی الله، الذی هو الزاد المبلغ الیه ثم الاقتصار علی ما فرضه الله علیه من النظر فی ظواهر الادله دون التوغل فی الفکر و خوض الشبهات مما لم یکلف به، اخذا بما مضی علیه الصالحون من اهل بیته کحمزه و جعفر و العباس و عبیده بن الحارث و غیرهم من بنی هاشم. ترجمه: بنا بر این بهترین چیزها نزد او تقوای خدا است که همان توشه ای است که انسان را به خدا میرساند. و بعد اکتفا نمودن به چیزی است که خدا بر او واجب کرده یعنی توجه به ظواهر ادله نه تعمق در فکر و خوض در شبهات که مکلف به آن نشده. از طریق التزام به روشی که صالحان اهل بیت او مانند حمزه و جعفر و عباس و عبیده بن حارث و غیر اینها از بنی هاشم بر طبق آن عمل کرده اند.
۵- در کتاب کنز العمال/ج۱/ص۱۸۱/حدیث ۹۱۶ از حضرت رسول (ص) نقل شده که فرموده: ذرونی ما ترکتکم فانما هلک من کان قبلکم بکثره سؤالهم و اختلافهم علی انبیائهم فاذا امرتکم بشیئ فاتوا منه ما استطعتم و اذا نهیتکم عن شیئ فدعوه.ترجمه: تا من شما را به چیزی امر نکردهام از من مپرسید چون پیشینیان بر شما به واسطه زیاد پرسیدن و زیاد مراجعه کردن به انبیاء خود گمراه شدند پس وقتی که شما را به چیزی امر کردم در حد توان خود آن را انجام دهید و وقتی شما را از چیزی نهی کردم آن را رها کنید.
و در ج/۱/ص۱۹۲/ نیز سه حدیث به شماره ۹۷۲ تا ۹۷۴ به همین مضمون آمده است
۶-در کتاب کنز العمال/ج۱/ص۱۹۳/حدیث ۹۸۰ از حضرت رسول (ص) نقل شده که فرموده: إن الله عز و جل فرض فرائض فلاتضیعوها و حد حدودا فلا تعتدوها و حرم اشیاء فلا تقربوها و ترک اشیاء غیر نسیان رحمه لکم فلا تبحثوا عنها. ترجمه: خدای عز و جل واجباتی را واجب کرده آنها را ضایع نکنید و حدودی را مشخص کرده از آنها تجاوز نکنید و چیزهائی را حرام کرده نزدیک آنها نشوید و چیزهائی را رها کرده نه از روی فراموشی بلکه از روی ترحم بر شما در باره آنها کنجکاوی نکنید.
حدیث ۹۸۱ در همین صفحه نیز به همین معنی است.
۷- در کنز العمال/ج۱/ص۲۰۵/حدیث۱۰۲۳ از حضرت رسول (ص) نقل شده که فرموده:آمرکم بثلاث و انهاکم عن ثلاث… و انهاکم عن قیل و قال و کثره السؤال. ترجمه: شما را به سه چیز امر میکنم و از سه چیز نهی میکنم… و شما را نهی میکنم از قیل و قال و زیاده روی در سؤال.
۸- در تفسیر المیزان/ج۶/ص۱۵۵ از امام باقر (ع) نقل شده که فرموده:إذا حدثتکم بشیئ فاسئلونی عنه من کتاب الله. ثم قال: فی بعض حدیثه: إن رسول الله نهی عن القیل و القال و فساد المال و کثره السؤال.فقیل له یابن رسول الله: این هذا من کتاب الله؟ قال: إن الله عز و جل یقول: لا خیر فی کثیر من نجواهم إلا من أمر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس. و قال: و لاتؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما. و قال: لا تسئلوا عن اشیاء إن تبد لکم تسؤکم. ترجمه: وقتی حدیثی برای شما نقل کردم در باره سابقه آن در کتاب خدا از من بپرسید. و بعد در ضمن صحبت خود گفت حضرت رسول (ص) نهی کرده از قیل و قال و فاسد کردن مال و زیادی سؤال. از او سؤال شد اینها در کجای کتاب آمده؟ در جواب گفت خدای عز وجل میگوید: لا خیر فی کثیر من نجواهم إلا من أمر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس. و قال: و لا تؤتو السفهاء أموالکم التی جعل الله لکم قیاما. و قال: لا تسئلوا عن اشیاء إن تبد لکم تسؤکم.
۹- در تفسیر المیزان /ج۶/ص ۱۵۶ از تفسیر عیاشی از احمد بن محد نقل شده که گفته: کتبت إ لی ابی الحسن الرضا (ع) و کتب فی آخره: أ و لم تنهوا عن کثره السؤال؟ فأبیتم أن تنتهوا، ایاکم و ذلک، فإنما هلک من کان قبلکم بکثره سؤالهم. فقال الله تبارک و تعالی: یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن إشیاء… ترجمه: به امام رضا (ع) نامه نوشتم و او در آخر جواب نوشت : مگر نهی نشدهاید از کثرت سؤال؟ ولی شما نخواستید نهی را بپذیرید، از این روش دوری بجوئید چون پیشینیان شما به دلیل کثرت سؤالشان گمراه شدند. این است که خدای تبارک و تعالی میگوید: یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن اشیاء.
۱۰- در خطبه ۱۷ نهج البلاغه آمده که امام علی (ع) گفته: … ( و رجل قمش جهلا … قد سماه أشباه الناس عالما و لیس به بکر فاستکثر من جمع، ما قل منه خیر مما کثر … لا یحسب العلم فی شیئ مما أنکره و لا یری أن من وراء مابلغ مذهبا لغیره ) و شخص دوم ( که از مبغوض ترین مردم نزد خدا است )، کسی است که مجهولاتی را گرد آوری نموده … آدم نماها او را عالم مینامند با اینکه عالم نیست پیشی گرفته و چیزهای بسیاری به عنوان علم جمع کرده که اندکش بهتر است از بسیارش … چیزهائی که خود باور ندارد را علم به حساب نمیآورد و فکر نمیکند که بالا تر از آنچه او به آن رسیده دیگری هم نظری داشته باشد.
۱۱- در خطبه ۸۷ نهج البلاغه آمده که امام علی (ع) فرموده: (… و آخر قد تسمی عالما و لیس به فاقتبس جهائل من جهال و أضالیل من ضلال و نصب للناس أشراکا من حبائل غرور و قول زور … ) و شخص دیگری هم وجود دارد که خود را عالم مینامد ولی عالم نیست اما مجهولاتی از جاهلان و مطالب گمراه کنندهای از گمراهان به دست آورده وبا دامهائی که از سخنان فریبنده و اقوال باطل بافته شده برای مردم دام گذاشته …
۱۲- در حکمت شماره ۳۱ نهج البلاغه آمده که امام علی (ع) بعد از تعریف ایمان فرموده: …( و الکفر علی أربع دعائم، علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق فمن تعمق لمینب إلی الحق و من کثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق و من زاغ سائت عنده الحسنه و حسنت عنده السیئه و سکر سکر الضلاله و من شاق وعرت علیه طرقه و أعضل علیه أمره و ضاق علیه مخرجه( کفر بر چهار پایه شکل میگیرد: تعمق، کشمکش، کج اندیشی و در گیری. چون هر که به تعمق و خرده گیری دل خوش کند به حق باز نمیگردد. و هر که با استناد به مطالب غیر صحیح به بحث و جدل بپردازد جهلش نسبت بحق تثبیت و دائمی میشود. و هر که کجفکر شود خوب در نظرش بد و بد در نظرش خوب و به مستی ضلالت مبتلا خواهد شد و هرکه با حق درگیر شود راه او دشوار و امورش پیچیده و راه برون رفتش تنگ خواهد شد.
در مقدمه جلد دوم شرح نهج البلاغه به صورت موضوعی یعنی کار نامه سیاسی امام علی (ع) در نهج البلاغه بیانات متعددی از نهج البلاغه تحت (عنوان علم در نظر اهل بیت) آوردهایم که با این مطلب کاملا مرتبط است.
مسلما منظور از تعمق تدبر و تعقل و تفکر برای فهم و درک حقیقت که در قرآن روی آن بسیار تاکید شده نیست بلکه منظور کنجکاوی و خرده گیری و ریزه کاریهائی است که برای ارضای نفس یا اظهار فضل و عقب نیفتادن از رقیبان و پیشی گرفتن بر دیگران انجام میگیرد و طبیعتا شخص را به سوی یک سراشیبی سوق میدهد که خواندن و از بر کردن فنون و اصطلاحات و افزودن بر آنها برای او از حالت وسیله بودن خارج و مطلوبیت ذاتی پیدا میکند و در عوض خدا پرستی به علم پرستی رو میآورد که لحظه به لحظه او را از مسیر درست منحرف مینماید که ضلالت را به جای هدایت و هدایت را به جای ضلالت مینشاند.
پیدا است که این همه تکرار و تاکید بر تساهل در اسلام و نهی از کثرت سؤال و خوض در جزئیات که در کتاب و سنت و بیانات علمای گذشته آمده به خاطر این بوده که سهولت و سادگی فهم دینی را در معرض خطر میدیدهاند. حتی در بعضی موارد به طور صریح گفته شده که شما مانند امتهای گذشته وارد این مسیر نشوید زیرا آنها به علت همین کثرت سؤال و خوض در جزئیات کار را بر خود دشوار نموده و موجبات گمراهی و ضلالت نسلهای بعدی را فراهم ساختند.
ولی همان طور که در بند ۸ از امام رضا (ع) نقل شد و در بند ۹ و ۱۰ و ۱۱ از نهج البلاغه نقل شد از صدر اسلام این اصل رعایت نشد و آنچه نباید انجام می شد انجام شد. یعنی عدهای به عنوان عالم و معلم به تدقیق و خوض در جزئیات مسائل عقیدتی و تاریخی و احکام عملی پرداختند و طرح سؤالات مختلف مورد استقبال قرار گرفت و خوض در مسائل مطرح شده و جمع و جور کردن پاسخ آنها یک فضیلت به حساب آمد و بسیاری به آن هجوم آورده و تعداد بسیاری در شهرهای بزرگ به رقابت و مسابقه درآن روی آوردند و در اثر فتوحات و اختلاط با پیروان سایر ادیان و مذاهب و ترجمه علوم مختلف یه عربی روز به روز بر دامنه این جریان افزوده شد و در گذر زمان مذاهب گوناگون متضاد و متعدد قارچ مانند یکی پس از دیگری سر در آوردند و حدیث منقول از حضرت رسول (ص) به این مضمون که یهود به هفتاد مذهب و نصاری به هفتاد و یک مذهب منشعب شدند و امت من به هفتاد و دو مذهب منشعب خواهند شد،به وقوع پیوست و وحدت جامعه اسلامی قطعه قطعه شد و در اثر آن شوکت و عظمت و کیان آن به تحلیل رفت.
یکی از مشکلات بزرگ مسلمین در عصر حاضر این است که در صدر اسلام برای اجتهاد و استنباط در احکام آشنائی با قرآن و چند صد حدیث کفایت میکرد ولی در عصر حاضر این سلیقه و تفکر جا افتاده که استنباط احکام متوقف بر فهم صدها جلد کتاب است که طبیعی است در قرنهای آینده متوقف بر فهم هزارها جلد کتاب شود.
علت اصلی اختلاف در وضو:
از جمله مسائلی که به دلیل عدم رعایت این دو اصل و کثرت سؤالات و خوض در جزئیات اختلافات در آن بسیار گسترده و پیچیده شده مسئله وضو است. به این دلیل وضو را به عنوان مشت نمونه خروار انتخاب کردم که دستور آن با صراحت در قرآن بیان شده و مسلما این آیه هم از آیات محکمات است نه آیات متشابهات و پیامبر اکرم (ص) هم دهها بلکه صدها بار در مرئی و منظر صدها بلکه هزار ها از صحابه وضو گرفته و صدها صحابه او از جمله علی(ع) نیز در مرئی و منظر تابعین وضو گرفتهاند و این شرائط اقتضا میکرد که وضو از واضح ترین دستورات اسلام باشد ولی برخلاف انتظار وضو از مسائلی است که پیرامون آن اختلافات بسیاری به وجود آمده نه تنها بین شیعه و سنی بلکه بین علمای خود اهل سنت نیز در آن اختلافات بسیار به وجود آمده و با مراجعه به کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه این مطلب به خوبی روشن میشود با اینکه این کتاب فقط فتاوای چهار نفر از فقهای آنها را بیان میکند و همین طور با مراجعه به کتاب العروه الوثقی و حواشی آن حتی با مراجعه به رساله توضیح المسائل که نظرات مختلف مراجع حاضر در پاورقی آن نوشته شده مشخص میشود که علمای شیعه هم در این باره بین خود اختلاف بسیار دارند. این همه اختلاف به دلیل انحراف از مسیر صحیح استنباط و عدم توجه به این دو اصل است.
مسئله دیگری که به همین دلیل مورد اختلاف بسیار واقع شده مسئله نماز و روزه مسافر است که در باره الزامی یا تخییری بودن آن و همین طور شرائط قصر و افطار اختلافات بسیاری به وجود آمده به خصوص طبق مذهب حنفی و شیعه که قصر نماز و افطار روزه درسفر را الزامی میدانند. با مراجعه به بیوت مراجع در ماه رمضان روشن میشود که چه اندازه سؤالات مربوط به احکام نماز و روزه مسافر زیاد و پیچیدهاست. حتی اینکه در بعضی موارد فتوی به جمع میدهند که مکلف باید به جای یک نماز دو نماز بخواند یکی دو رکعتی و دیگری چهار رکعتی و هم در سفر روزه بگیرد و هم قضای آن در وطن. با اینکه اصل جواز قصر نماز و افطار روزه در ماه رمضان برای آسان گرفتن بوده نه برای پیچاندن مکلفین و کاملا واضح است که به ذهن سپردن این همه احکام برای مکلفین بسیار مشکل تر است از نماز چهار رکعتی.