Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

اقتضائات بشری پیغمبران از دیدگاه قرآن (قسمت سوم)

اقتضائات بشری پیغمبران از دیدگاه قرآن (قسمت سوم)

ابراهیم منهاج دشتی
مجموعه مطالبی با عنوان «اقتضائات بشری پیامبران از دیدگاه قرآن» اثر قرآن پژوه معاصر و مترجم نهج البلاغه حضرت آیت الله ابراهیم منهاج دشتی از اعضای مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به تدریج در سایت مجمع منتشر می شود. این مجموعه مطالب با استناد به آیات قرآن و با هدف نفی غلو و تصور مقامات و حالات فوق بشری نسبت به پیامبران ارائه می شود و طبق گفته نویسنده فوایدی بر آن متصور است، از جمله: ۱- اخلاص در توحید و افزایش توجه به خدا و کاهش توجه به غیر او و عدم اغراق در تعظیم پیامبران و اولیا به گونه ای که حاجبی بین انسان و درک عظمت خدا باشند و ۲- تقویت احساس مسئولیت انسان در تعیین سرنوشت خویش و جامعه و جلوگیری از رفع تکلیف از خود به بهانۀ توسّل و واگذاری امور به ظهور یک دست غیبی است که در طول تاریخ کم وبیش وجود داشته و در روحیه ما اثر منفی گذاشته و ظاهرا در کاهش قدرت خلاقیت و ابتکار ما تأثیر منفی داشته است. در قسمت سوم با استناد به آیات قرآن به اقتضائات بشری پیغمبران از دیدگاه قرآن، در مورد حضرت آدم پرداخته می‌شود.
 ۱-حضرت آدم(ع)
داستان حضرت آدم(ع) مانند بسیاری از داستان های قرآن کریم در سوره های متعدد و با عباراتی متفاوت مورد اشاره قرار گرفته. 1- سورۀ بقره، آیات 30 تا 38، 2- سورۀ أعراف، آیات 11 تا 25. 3- سورۀ حجر، آیات 26 تا 43 ، 4- سورۀ إسراء، آیات 61 تا 65 ، 5- سورۀ کهف، آیه 50 ، 6 سورۀ طه، آیات 115 تا 123 ، 7- سورۀ ص، آیات 71 تا 85.
توجه:
برای بحث حاضر، یعنی اقتضائات بشری پیغمبران از دیدگاه قرآن، در مورد حضرت آدم، بررسی آیات مربوط به او، که در یک یا دو سوره آمده کافی بود و لزومی نداشت که همه آیات وارده در این 7 سوره مورد بررسی قرار گیرد. ولی چون در تکرار این داستان در سوره های متعدد و با عبارات مختلف، نکاتی وجود دارد که می تواند در تفسیر سایر داستان های قرآن نیز مؤثر باشد، همۀ آیات این 7 سوره را مورد بررسی قرار می دهیم.
به عبارت دیگر دامنۀ بحث مختصری توسعه می یابد و به مطالب دیگری غیر از اقتضائات بشری پیغمبران نیز می‌پردازد.
آیات مربوط به داستان حضرت آدم به سه دسته تقسیم می شود:
آیاتی در بارۀ حکمت و هدف از خلقت آدم و نقش او در زمین.
آیاتی در بارۀ مادۀ خلقت آدم و شیطان.
آیاتی در بارۀ سجدۀ فرشتگان و تخلف شیطان و خطای آدم و خروج او از بهشت.
دستۀ اول: سورۀ بقره، آیات 30 تا 38:
(30) وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ.
 (31) و عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ.
(32) قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ.
(33) قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ.
۳۰- آن گاه که پروردگار تو به فرشتگان خبر داد که من می خواهم جانشینی در زمین قرار دهم و آنها گفتند آیا کسی را در زمین ساکن می کنی که به فساد و خونریزی بپردازد، با اینکه ما هستیم و تو را تسبیح می گوییم و مقدس می داریم؟! که خدا در جواب آنها گفت من چیزی می دانم که شما نمی دانید.
۳۱- خدا همه اسماء را به آدم آموزش داد و بعد آنها را به فرشتگان نشان داد و گفت اگر راست می گوئید که آدم فقط مفسد و خون ریزاست و ارزشی ندارد، اسماء اینها را برای من بیان کنید.
 ۳۲- فرشتگان گفتند خدایا تو منزهی! ولی ما علمی نداریم جز آنچه خودت به ما آموخته ای. چون فقط توئی که دانا و حکیمی.
۳۳- خدا به آدم گفت ای آدم اسماء اینها را برای فرشتگان بیان کن! وقتی آدم اسماء آنها را برای آنها بیان کرد، خدا گفت مگر من به شما نگفتم که من امور نهفته آسمان ها و زمین را می دانم. و می دانم که چه چیزی ظاهر می کنید و چه چیزی پنهان می دارید؟!
نگاه مسلمین صدر اسلام به این آیات:
در صدر اسلام کسانی که مخاطبان مستقیم قرآن بودند و با ادبیات و فرهنگ آن آشنا بودند منظور از این آیات و امثال آن را با کم و بیش درک می کردند و آنها را به عنوان عبادت می خواندند و در حدود خود از معنویات آنها سود می بردند و فکر و ذهنشان مصروف سؤالات متفرقه و ریزه کاری های بیهوده نمی شد.
البته برای ما روشن نیست که آیا آنها این آیات را بیانگر یک جریان واقعی تحقق یافته در عالم خارج می دانستند یا اینکه اینها را نوعی تمثیل و رمز تلقی می کردند؟ ولی واقعگرایانه تر این است که بگوئیم افراد بر حسب استعداد و میزان درک، متفاوت بوده اند، بعضی این گفتکوها را واقعی و تاریخی تلقی کرده و بعضی دیگر رمز و تمثیل. ولی در هر صورت همه آنها از این آیات استفاده برده و بهره مند می شده اند.
نگاه مسلمین بعد از صدر اسلام به این آیات:
ولی وقتی جامعۀ اسلامی وارد فضای علم و تحقیق و به اصطلاح آکادمیک شد و در صدد پاسخ گوئی به سؤالات متفرقۀ واقعی یا فرضی و خیالی برآمد و علوم، یکی بعد از دیگری، و ازجمله علمی به نام علم کلام سر برآورد، و توسعه یافت، و ابداع در طرح سؤال نوعی خلاقیت و فضیلت به حساب آمد، و سؤالات و شبهات از هر طرف سرازیر شد؛ در این شرائط بود که این آیات و امثال آن زیر ذره بین رفت و مورد موشکافی قرار گرفت و در پرتو آن اقوال و مذاهب مختلف به وجود آمد و شکل گرفت. مذاهبی که تدریجا مانند احزاب سیاسی رقیب، به رقابت و بحث و جدل با یکدیگر پرداختند. که از یک طرف باعث رشد و توسعه علوم در جامعه شد و از طرف دیگر باعث تضعیف ایمان و انحراف و تشویش اذهان.
وقتی ایمان فدای علم شد:
زیان بار تر از هر چیز این است که  در این معرکه و این بازار اصطلاحات و فنون، حقایق ارزشمند و معنویاتی که روح اسلام بود آسیب دید و آن ایمان صاف و ساده کم رنگ شد و آن چهره های نورانی آرام بخش و روح افزا که چراغ جامعه بودند، تحت الشعاع دجال بازی های بازار مکارۀ معرکه گیران قرار گرفت که از باد علوم و اصطلاحات فنی، و بادۀ توهمات عرفانی و فلسفی سرمست شده و همۀ امتیازات علوم و معارف را غاصبانه در انحصار خود درآورده و به نام خود ثبت کردند.
فخر رازی و بسیاری از مفسرین بعد از او، در جهت تفسیر این آیات، مسائل گوناگون و متعددی مطرح کرده و در صدد پاسخ به آنها برآمده اند. با اینکه  هدف و مصبّ این آیات این گونه مسائل علمی یا خیالی نیست بلکه همه قصه های قرآن و از جمله این آیات در سبیل تذکر و هشدار و بیدار کردن انسان غافل است.
خلاصه اینکه طرح مسائل انحرافی در تفسیر آیات، اهداف روحانی قرآن را تحت الشعاع قرار داد و به حاشیه راند.
پیام این آیات به انسان:
با صرف نظر از اینکه این آیات در مقام بیان یک واقعیت تاریخی و یک گفتگوی واقعی باشد، یا اینکه حالت رمز و تمثیل داشته باشد، و با صرف نظر از اینکه منظور از آدم نوع انسان با شد یا شخص آدم ابو البشر، و با صرف نظر از اینکه این آیات با فرضیه تکامل سازگار باشد یا نباشد، و با صرف نظر از اینکه منظور از اسماء در اینجا حقایق اشیاء باشد یا اسماء آنها، و با صرف نظر از بسیاری از سؤالات دیگر که در تفاسیر آمده یا در ذهن و خیال خطور می کند؛ روح و عصارۀ این آیات این است که نوع انسان در عین شیوع فساد و قتل و خونریزی در بین افراد آن، و با صرف نظر از خطاها و اشتباهات خطاکاران؛ در نهاد او یک استعداد و یک شایستگی خاصی نهفته که او را از فرشتگان ممتاز می سازد. فرشتگان رشد و تکامل و قدرت بر تغییر وضع خود و تصرف در طبیعت به نفع خود ندارند. ولی آدمیزاد این استطاعت و قدرت در خود دارد که بتواند در قوای طبیعت تصرف کند و آنها را مدیریت کند و به کار گیرد و خود را به تکامل و تعالی و ترقی برساند.
زبان حال این آیات این است که ای انسان! با اینکه بسیاری از افراد تو، کافر، فاجر، فاسق، فاحشه، مخنث، سرمایه دار بی وجدان، سیاست باز شیطان صفت، یا آخوند خودپسند و ریاکار اند، با همه این اوصاف زشت، قدر خود را بدان چون روح تو  از روح خدا است و استعداد خدائی در وجود تو نهفته و ذخیره شده. و همان طور که خدا قوای طبیعت را مدیریت می کند تو نیز در حدود خود می توانی آنها را مدیریت کنی، البته در طول مدیریت خدا نه در عرض آن، و بر آن مسلط شوی و در خدمت نوع خود به کار گیری و به تکامل نسل خود  سرعت ببخشی و او را به کمالی که شایستۀ آن است برسانی.
به عبارت دیگر با اینکه بسیاری از افراد تو ننگ خلقت اند، تو قائم مقام منی و باید کدخدا بلکه خدای زمین و آنچه در آن است باشی! "هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا" خدا همه آنچه در زمین است را برای شما آفریده. (آیه 29 سورۀ بقره) پس تو نباید در برابر مشکلات عاجز بمانی، یا برای حل مشکلات خود، به سحر و جادو و یا دعا و وساطت مخلوق دیگری متوسل شوی. تو خود می توانی مبدع و مبتکر و خلاق و در یک کلام خدای خود و زمین باشی. تو نیازی به پرستش و توسل به خدایان وهمی نداری. پس بیا و عزت و شرافت و کرامت روح خدائی خود را ارج بدار و از کرنش و گردن کجی و خضوع و خشوع در برابر خدایان خیالی و انسان های دیگر دست بردار. 
ای انسان بدان که اگر خدا نیازی به عبادت تو داشت فرشتگان که بیشتر از تو عبادت می کردند و هیچ وقت هم به فکر معصیت او نمی افتادند. پس بدان که وظیفه تو تنها عبادت و دعا و اطاعت صرف نیست که خود را از عبودیت و بندگی دیگران رها سازی. بلکه بالا تر از عبادت و اطاعت این است که تو قدر خود را بدانی و هرچه بیشتر به خدا نزدیک و نزدیک تر شوی تا آنجا که خودت بتوانی خداگری کنی و با اتکاء به روح خدائی که به تو داده ام  و خلاقیتی که فرشتگان از آن محروم اند به مدیریت و تکامل نوع خود بپردازی.
مگر نه این است که خدا تو را به عنوان خلیفه خود آفرید و بعد از آفرینش تو را به نمایش گذاشت و فرشتگان را فراخواند و در برابر آنها به تو افتخار کرد و به آنها گفت شما که از اول مخالف آفرینش آدم بودید حالا بیائید و خلیفه و مخلوق برگزیده مرا تماشا کنید. "فتبارک الله أحسن الخالقین" ( آیه 14 سورۀ مؤمنون) پس باید اعتراف کنید که من به اسراری از زمین و آسمان اطلاع دارم که شما اطلاع ندارید. و حالا بگوئید که آیا سزاوار این بوده که به او سجده کنید یا نه؟!!! "  این است تبلور اومانیسم اسلامی.
Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم