گزارش سفر حجة الاسلام والمسلمین حاج آقای سعیدیان از اعضای مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم پیرامون تجربه مسافرت به آدلاید در جنوب استرالیا (بخش دوم)
س: یعنی رفاهی که در جامعه هست یکی از جاذبه هاست؟
ج: یکی از جاذبه های خیلی وسیع است، رفاه خیلی عالی و رفاهی که کسی هم مانع کسی نیست خوب آدلاید یک میلیون و صد هزار جمعیت داشت به اندازه قم، یک میلیون و دویست هزار نفر مثلا ولی انقدر پارک بود انقدر دریاچه بود که هر وقت ما می رفتیم انگار برای ما قُرُق شده بود. ویک مسئله مهم که الان باید به آن اشاره شود دیدگاه توسعه محوری است که دراسترالیا بود ودردنیاهم هست و متأسفانه در ایران دیدگاه توسعه ای خیلی ضعیف است، بیشتر مانده ایم در گذشته، توسعه محوری یکی از دیدگاه هایی هست که آنجا مطرح است.
س: توسعه محوری از عوامل جاذبه آنجاست؟
ج: بله همین طور است بینید مثلا کسی که آنجا یک متخصص است. آن دانش هایی که اینجا می گیرد بخاطر قطع ارتباطی که با جهان هست در یک حدی می ماند، تئوری ممکنه خوب بلد باشد ولی در آن همان تئوری هم گاهی دچار مشکل می شود یعنی، سیاست هایی که در کشورپیاده کردیم در توسعه، گاهی توسعه محور نیست و آنجا کسی که یک تخصصی دارد و می آید دائم در حال رشد است مثلا مثال می زنم پزشک عمومی که می آید داخل استرالیا هجرت می کند و می پذیرندش در یک کلینیک کار می کند و طبابت می کند این باید بعد از سه سال متخصص بشود و می شود یعنی در حین کار وقتی دارد کار می کند خود این تجربه کاری اش به تدریج یک سری تخصص به او می دهند مثل جراحی و ... تا بعد وارد یک سیکلی می شود که باید یک امتحان هایی بدهد که برود بالا و متخصص شود. تازه خود آن متخصص ها را هم دائم در حال رشد هستند با دنیا در حال ارتباط هستند، یک مهندس همینطور هست، در حد مهندسی باقی نمی ماند، دائم در حال رشد هست یعنی نمی گویند شما اینجا باید در همین قالب بمونی
س: نکته کانونی حرف شما این است چون دانش رو به توسعه است آنلاین هستند در ارتباط هستند بله یعنی آسیبی که ما می بینم و جامعه ما درباره انگیزه مهاجرت این است که فکر می کنیم انگیزه همه اش به خاطر حجاب است واحیانا بی بند و باری که درتفاوت فرهنگی میان ما ودنیای غرب وجود داردکه البته انکار نمی کنم که ممکن است برای بعضی افراد این ها جاذبه داشته باشد حتی دریک مراحلی آنها را دچار بی هویتی فرهنگی کند اما جا ذبه های دانش محوری وتوسعه ورفاه بصورت اصلی وعمده مطرح است
زیربناهای توسعه:
مراکز آموزشی دانشگاهها وکتابخانه ها یکی از محورترین پایه های توسعه ای کشورهاهستند
دانشگاه وکتابخانه:
یکشنبه29 مردادماه 96-27ذی القعده 1438-20آگوست2017میلادی روز بازگشائی دانشگاه آدلاید بودکه برای خانواده دانشجویان ومردم مراسم بازدید عمومی گذاشته بودند
. دانشگاه بزرگ آدیلای یکی از دانشگاهای معتبراست که در مرکز شهر کنار رودخانه زیبای تورنز قرار دارد. با این که چند ساعت در دانشگاه گشتیم فقط توانستیم بعضی از قسمت ها و یکی از دو دانشکده آن را از نزدیک ببینم. در ابتدای ورود چادر زیبائی زده بوداند که جوانان خوش رو و خندان به سینه هایشان کارت مخصوص از من بپرس زده بودند. با هر سئوال باخوشروئی راهنمائی می کردند و یک پاکت دسته دار هم با خوش آمد گوئی به افراد می دادند که در آن نقشه دانشگاه و اطلاعاتی درباره آن و چند صفحه ورق سفید و یک خودکار هم بود که افراد بتوانند از آن استفاده کنند. جالب این که درکنار راهنمایان جوان که دانشجویان هستند اساتید و بعضی اعضای هیئت علمی حضور داشتند که میان آنها و دانشجویان و خانواده آنها صمیمیت ایجاد شود. درضمن جنبه تجاری و جذب هم دارد چون دانشگاههای این جا پولی هستند و درآمد زا. البته برخی از رشته ها هم کاربردی هستند مثلا با صنایع ، کشاورزی وغیره مرتبطند. مثل ایران فقط تئوری یاد گرفتن نیست. البته آن گونه که پسرم می گفت به شهروندان استرالیائی وام هائی میدهندکه هزینه تحصیل است و بعدا باید باز پرداخت کنندهمراه باهمسرم گشتی زدیم و چه خوشرو و صبورانه توضیح می دادند. برای نشستن هم نیمکت هائی بود. با شکلات و میوه هم پذیرائی می شد. ما یک عدد سیب سرخ خوش مزه برداشتیم و خوردیم. میوه استرالیا خوشمزه و عالی است. زیرا که کشاورزی و دام داری یک بخش مهم اقتصاد این کشور را تشکیل می دهد. دانشکده معماری و هنرهای زیبا که عروسمان دوره دکتری را در همین دانشگاه می گذارند ازروی نقشه پیداکردیم و وارد یک سالن شدیم. آنجا ماده و معنی باهم بود. درقسمتی غذاهای آماده می فروختند. به قسمتی رفتیم که حالت کتابخانه کامپیوتری بود. مانیتور های زیادی گذاشته شده بود و یکی دو نفر مشغول مطالعه بودند. چندین دستگاه پیش رفته برای تصویر برداری و چاپ تکثیر برای جزوه های تحقیقی هم بود. مکان بسیار وسیع و زیبایی بود. محل خوبی برای تحقیق و مطالعه بود که مرا به یاد کتابخانه الکترونیک فاطمیه خودمان درخمینی شهر انداخت انداخت که با با چه زحمتی درخمینی شهر تاسیس کردیم اما هنوز فرهنگ آن جا نیافتاده. با این که درآینده شاید خیلی نزدیک کتابخانه های کاغذی اسکن شوند وبه تاریخ بپیوندند ساعت یک و نیم بعد ازظهر بود نماز ظهر و عصر را باید می خواندیم. قبلا عروسمان گفته بود که دانشگاه یک محل خوب برای عبادت دارد ولی ازهر کس سئوال می کردیم به نام مسجد کسی نمی دانست. تا یک آقا و خانمی که تیپ آسیای شرقی داشتند دیدیم خانم با حجابند وچند تا بجه هم داشتند رفتیم جلو وسئوال کردیم ایشان بلد بود و ما را راهنمائی کرد. ولی متاسفانه هرچه می گشتیم درب ورودی به مسجد را پیدا نمی کردیم کسی هم نبود که سئوال کنیم. ازپله های سه طبقه بالا رفتیم اما درب ها بسته بودند. ناامید شدیم گفتیم برویم زودتر چون باید برای نماز برگردیم منزل، درحال صحبت کردن با هم بودیم که خانمی جوان ازکنار ما عبور کرد برگشت وگفت شما ایرونی هستید؟ گفتیم آری گفت اسم من سارا است کاری دارید کمکتان کنم. گفتیم ما دنبال مسجد برای نماز می گردیم گفتند این جاست ولی درب آن بسته بود خانم گفت من استاد فیزیک همین دانشگاه هستم و25 سال پیش از ایران آمدم این جا شما فرزند دانشجو دارید. گفتیم نه عروسمان دانشجوی دکتری این دانشگاه است. بهر حال این خانم با کارت مخصوصی که درب را برای ما باز کرد و با تلاش زیاد و هماهنگی که با موبایلش انجام داد ما را تا درب مسجد رساند. از او تشکر کردیم خدا حافظی کرد رفت. واقعا از نظر اخلاق انسانی، اجتماعی بسیار والا بود چون با ظاهرش می شد حدس زد که گرایش مذهبی نداشت. داخل مسجد شدم اول مسجد یک جائی برای پاشستن و وضوگرفتن به سبک مساجد اهل سنت داشت. وضوگرفتم و همسرم هم رفت قسمت خواهران وجالب این که خانم ها بی حجاب می آمدند آن جا مقنعه مخصوص نماز بود خود را می پوشاندند و نماز می خواندند. مرد ها با شلوارک می آمدند آنجا هم عبا بود وهم یک چیزهائی شبیه دامن زنان که روی قفسه ها تا کرده و تمیز گذاشته شده بود. مالزی و اندوزیائی ها به پا می کردند و نماز می خواندند. دو سه نفر از اهل سنت آمدند برای نماز و با اصرار می خواستند پشت سر من نماز بخوانند ومن به دلیل درد پا قبول نکردم یکی ازآنها جلوایستاد و به اواقتدا کردند. چه راحت نماز را به جماعت خواندند. من هم درگوشه ای با تکیه برصندلی نماز خود را خواندم و سالن کنار مسجد مسلمانان مالزی بودند که مراسم داشتند و یک روحانی برای آنها وعظ می کرد و غذا هم به آنها می دادند.پس از نماز با آسانسور به طبقه هم کف رفتیم و با همسرم گفتیم برویم دانشکده پزشکی را هم به خاطر دخترمان که دکتر است ببینیم و گزارش و عکس هائی برای او بفرستیم. بالاخره گشتیم دانشکده پزشکی را که یکی از کهن ترین دانشکده ها و از معماری سنتی بسیار زیبائی برخورداراست پیدا کردیم البته پسرم می گفت ساختمان جدید و بیمارستان مدرنی برای دانشکده پزشکی ساخته اند. ولی این قسمت کهن را هم حفظ کرده اند درضمن درمرحله آخر بازدید سری هم به کتابخانه دانشگاه زدیم که در یک ساختمان قدیمی حفاظت شده بود که داخل آن تمیز و شیک بود. البته وقتی از قدیمی صحبت می کنیم منظور تاریخ 140 ساله استرالیا است که انگلیسی ها درآغاز باکشتن بسیاری از بومی ها درآن مستقرشدند. دراین کتابخانه برای هررشته که در دانشکده های مختلف هست جداگانه صد و سی هزار کتاب کاغذی وجود دارد که همه آن اسکن شده و دراختیار مراجعین قرا رمی گیرد. جالب این که آن گونه که یک دانشجوی دکتری این دانشگاه می گفت این کتابخانه مسئول کتابدار عمومی و تخصصی جدادارد. هرکتابی را که بخواهیم بصورت آنلاین برای مدت معین در اختیار می گذارد. جالب این که با کتابخانه ها بزرگ دنیا مثل آمریکا و اروپا و حتی دانشگاه الازهر مصر در ارتباطند. کتاب مورد نیاز شما را برای مدت مورد نیاز برای شما اجاره می کنند و دراختیارتان می گذارند و یا برای کتابخانه می خرند و تا مدتی که شما لازم دارید در اختیارتان می گذارند. وجالب قانون کپی رایت است که به شدت رعایت می شود و شما بیش از15 % هر کتاب را برای فیش برداری وتحقیق حق کپی کردن ندارید و یک محقق 15% منفصل نه متصل ازیک کتاب را بعنوان ماخذ تحقیق بیشتر نمی تواند استفاده کند یعنی حق نداری مقدمه یک کتاب را شما برداری بگذاری روی کتاب خودت ویاتحقیقت بگذاری این الآن قانون کپی رایت جهانی هست و کسی هم تخلف نمی کند اما اگر کرد با او برخورد قانونی می شود. . الان من فکر می کنم با شعارهای احساسی و جدا شدن از دنیا چقدر از دنیای علم و کتاب دور شدیم. ای کاش با عقل و تدبیر و برقراری رابطه صحیح با دنیا می توانستیم باهوش و زیرکی ایرانی از دریای علم، پیشرفت وتوسعه استفاده کنیم که ایرانیان چه قبل از اسلام وچه بعد از آن روزی پرچمدار علم دانش بوده اند ونمونه های اسطوره ای بوعلی سینا وزکریای رازی و شیخ بهائی و دانشگاه جندی شاپور را داشته اند. اما امروز باید هماهنگ با تحول علمی مخصوصا الکترونیک حرکت کنیم که دنیا منتظر ما نمی ماند.این یک کتابخانه بود که ما دیدیم بعد آمدیم کتابخانه جدید همین دانشگاه که جدید افتتاح شد
کتابخانه بزرگ وجدید دانشگاه آدلاید:
چهارشنبه 15 آذر 1396 17ربیع الاول1439 6 دسامبر2017
همراه همسرم و عروسم و نیکی کوچولو نوه گلم به ساختمان جدید کتابخانه دانشگاه آدلاید رفتم. زیرا انجا عروسم در مقطع دکترا تحصیل می کند. جای زیبایی بود. هفت طبقه که بصورت معماری زیبائی طراحی شده است. هر طبقه دارای امکانات متعدد و همه چیز الکترونیک بود. جالب این که اطاق ها ی مختلف برای مطالعه گروهی داشت که گروهائی که با هم کارعلمی می کنند تا دو ساعت می توانستند این اطاق ها را رزرو کنند. به گونه ای دیوار اطاق ها است که اصلا صدائی بیرون نمی آید. در بعضی طبقات سالن های مجهز به همه امکانات برای کلاس و کنفرانس وجود داشت که جور ی طراحی شده بود که جمعیت که بیشترمی شد دیوار ته سالن جمع میشد. در میزی که دانشجو می نشست یک کامپیوتر با صفحه حالت بلک بردی بود که اگر سئوالی داشتند برروی آن می نوشتند و همان لحظه در مانیتور جلوی استاد برای جواب ویاتوضیح ایشان ظاهر می شد. کامپیوتر به تعداد زیادی وجود داشت. البته خیلی از افراد با لب تاب خودشان بودند که میزهای آن جدا بود و پیریز شارژ و همه امکانات و نور کافی بر روی میزها بود. جالب این که مخزن در همه طبقات بود. مخزن کتابهای کاغذی درهمه طبقات بود ومن سئوال کردم مخزن اصلی کجاست؟ گفتند اخیرا به این نتیجه رسیده اند که مخزن مقابل دید باشد بهتر است چون وقتی مخزن را نبینند بعضی از کتابها اصلا شاید مورد توجه واقع نشود. هرطبقه آشپزخانه مجهز به ماکرویو، گاز ویخچال داشت که دانشجویان بتوانند غذای خود را آماده کنند. جالب این که در یک قسمت تاز ه های نشر از سراسر جهان گذاشته شده بود که افراد مطلع شوند وفشرده این که. هفت طبقه کتابخانه هر طبقه یک کارکردی داشت یکی برای مطالعات گروهی بود.و یک طبقه کارهای{volunteer} والنتیری بود که اساتید وکارشناسان هر رشته داوطلبانه کلاس می گذاشتند وکتابخانه از طریق سایت افراد راثبت نام می کرد وهمه امکانات برای آموزش بصورت رایگان فراهم بود یکی برای محققین دانشجویان دکترا واساتید بود که شبانه روزی بودواز همه امکانات برخوردار بود و جالبه یک طبقه تازه های نشر دنیا بود آنجا گذاشته بود یعنی هر نشری که می آمد نمونه اش را آنجا گذاشته بود که شما وقتی به آن طبقه می رفتی تازه های نشر را می دیدی و آشپزخانه داشت جای قهوه داشت جای استراحت داشت مطالعه خصوصی داشت که پانل دورش بود ودربالکن وهوای آزاد برای مطالعه میز وصندلی ها ئی باهمه امکانات آماده بود ودرهر طبقه پرینتر ودستگاههای تصویر برداری از کتاب ومقاله وتحقیق متعدد وجودداشت وجالب این بخشی از این امکانات وحتی قسمتی از ساختمان از کمک های داوطلبانه مردم وخیرین بود ولی دولت هم دراین موارد زیزساختی وعلمی بودجه خوبی می گذاشت ولی اهدایی و وقف هم زیاد بوده بهر حال من که خودم درخمینی شهر کتابخانه ای به کمک مردم تاسیس کردم وکتابخانه الکترونیک دراصفهان – خمینی شهر- راه انداختم اهمیت این کار را می دانم که چقدر در رشد فرهنگ نسل ها موءثراست و چه سختی هائی دراین راه برای کمک گرفتن ازمردم وجود داشت. اما این جا می بینم چه امکانات عظیمی سرمایه گذاری کرده اند برای تربیت نیروی انسانی چون آن را بزرگترین سرمایه می دانند.
کتابخانه عمومی-وابسته به شهرداری-
پنجشنبه 16 آذر1396 18 ربیع الاول 1439 6دسامبر2017
همراه همسرم و عروسم برای بازدید از کتابخانه مرکزی شهر رفتیم این کتابخانه وابسته به شهرداری هرچند بسیاری از پرسنل داوطلبانه آن جا کار می کنند دم درب کتابخانه شهرداری که رسیدیم دیدیم دم درب یک دستگاه بزرگ شبیه خودپرداز بانک ها بود که مراجعین شبانه روز می تواستند کتاب های گرفته شده را تحویل دهند ورسید دریافت کنند این اولین ورودی اش بود همه چیز الکترونیک بود وانواع صندلی برای نشستن بصورت های مختلف حتی برای لمیدن وجود داشت آشپزخانه برای گرم کردن غذا وجالب دربخش کودکان دشک چه های زیادی بود که بچه ها هرجوری میخواهند از آن استفاده کنند کلاس هائی هم وجود داشت که اساتید هر رشته داوطلبان به افراد آموزش می دادند وهمه این ها از اینترت اعلام می شد وافراد ثبت نام می کردند زمانی که مارفتیم یک کلاس برای آموزش تزینات کریسمس بود ویکی هم آموزش موسیقی که باهدفون هائی که درگوششان بود مشغول نواختن وآموزش بودند وجالب این که کامپیوترهای زیادی که بود بعضی یکربعه وبعضی یک ساعته همان جا باکارت کتابخانه افراد وقت می گرفتند واستفاده می کردند وبه همه کتابخانه بزرگ دنیا به صورت آنلاین متصل اند وجالب این که اینرنت کاملا باسرعت وآزاد است درکتابخانه ها دوواژه فیلتر است یک سکس دو بمب وساختن آن
س: یعنی با آمدن این فضای مجازی آنها را تحت تأثیر قرار نداده است؟
ج: خود را بافضای مجازی واستفاده بهینه از آن تطبیق داده اند همان کتابها اسکن شده دنیای مجازی هست کتاب کاغذی هم هست اگر کسی بخواهد به اومی دهند وهمان دنیای مجازی سبب پیشرفت بیشتری درامر کتابداری شده است کتاب کاغذی شاید ور بیفتد تا چند وقت دیگر ولی پرینت که بر نمی افتد پس جزوه می خواهد و اینها توسعه ای است که کسی که می خواهد دانش داشته باشد مثلا برای خود من حالا اینترنت را بگم، اینترنت آنجا آزاد، سرعت بسیار بالا دانلود شما هر چه می خواهی دانلود کنی تا میزنی دانلود میشه هنوز نگفته دانلود شده بود یوتیوب مثلا تمام سخنرانی ها وفیلم ها را شما ظرف چند ثانیه ویا دقیقه می توانستی دانلود کنی هر دانشمندی که شما بخواهی هست یک روز به پسرم گفتم اینکه از کتابخانه های سراسر دنیا میشه کتاب بخری چگونه است گفت چه می خواهی شما؟ یک روز شنبه بود با هم نشسته بودیم گفتم کتابهای محمد عبده را در الأظهر می خواهم گفت چه می خواهی؟ گفتم یک جزوه ای داره که یک مقاله درباره تحجر در آن هست می خواهم آنرا برایم دانلود کنی گشت و بعد ده دقیقه گفت پیدا کردم گفت می خواهی بخرم برات یا می خواهی مطالعه کنی؟ گفتم ببینم گفتم بخر برایم کتاب را برایم خرید از روی کامپیوتر من الآن دارم کتاب را. شما باهمه کتابخانه معتبر دنیا هم برای مطالعه وهم اجاره وهم خرید مقاله وکتاب براحتی می توانید درارتباط باشید فقط درنوشتن وارائه مقاله باید قانون کپی رایت جهانی را رعایت کنید که دو اصل مهمش یک: ذکر مأخذ است دو: پانزده درصد منفصل از یک کتاب را بیشتر نمی شود به عنوان منبع تحقیق مورد استفاده قرارداد که باید قم هم همین مسأله را داشته باشد ولی با قم الان قطع ارتباط است چون اینترنت اینجا سرعت لازم را ندارد وقسمت های زیادی مثل یوتویوپ فیلتر است است و وضعیت خاص خودش را دارد و بعد جالبه ما که آنجا بودیم مطلع شدیم یک قانونی تصویب کرده اند که صفحه مجازی جزء هویت آدمهاست ترتیب اثر حقوقی روی آن داده می شود تمام دانش آموزان ونوجوانان کامپیوتر ولب تاب دارند کامپیوترها براساس سن افراد کد گذاری شده تا 16 سالگی هیچ لب تابی تو سکس نمیره در کتابخانه های عمومی آن همه امکانات کامپیوتری که هست دوچیز فیلتر است یک سکس دو آموزش ساختن بمب که بعد از جریان القاعده داعش اضافه شده است غیر از این دو در هر علمی می خواهی می توانی بروی یعنی اصلا تمام راه برای تو باز است تازه در خانواده فیلمهای سکس و اینها ساعت 10 شب به بعد (اگر بخواهند) می گذارند. که بچه ها دیگر می روند در اتاقشون می خوابند و اصلا هیچ بچه ای نباید این را ببیند تا 16 سالگی هم عرق خوردن ممنوع است هیچ نوع جوانی عرق نمی خورد اصلا ..ممنوع است نمی فروشند. وتلویزیون هم فیلم هائی سکس دارد یا جنائی است آخر شب پخش می کند چون اینجا براساس تفاوت فصل بچه ها ساعت نه یاده شب می خوابند.
ادامه دارد
لینک قسمت اولس: یعنی رفاهی که در جامعه هست یکی از جاذبه هاست؟
ج: یکی از جاذبه های خیلی وسیع است، رفاه خیلی عالی و رفاهی که کسی هم مانع کسی نیست خوب آدلاید یک میلیون و صد هزار جمعیت داشت به اندازه قم، یک میلیون و دویست هزار نفر مثلا ولی انقدر پارک بود انقدر دریاچه بود که هر وقت ما می رفتیم انگار برای ما قُرُق شده بود. ویک مسئله مهم که الان باید به آن اشاره شود دیدگاه توسعه محوری است که دراسترالیا بود ودردنیاهم هست و متأسفانه در ایران دیدگاه توسعه ای خیلی ضعیف است، بیشتر مانده ایم در گذشته، توسعه محوری یکی از دیدگاه هایی هست که آنجا مطرح است.
س: توسعه محوری از عوامل جاذبه آنجاست؟
ج: بله همین طور است بینید مثلا کسی که آنجا یک متخصص است. آن دانش هایی که اینجا می گیرد بخاطر قطع ارتباطی که با جهان هست در یک حدی می ماند، تئوری ممکنه خوب بلد باشد ولی در آن همان تئوری هم گاهی دچار مشکل می شود یعنی، سیاست هایی که در کشورپیاده کردیم در توسعه، گاهی توسعه محور نیست و آنجا کسی که یک تخصصی دارد و می آید دائم در حال رشد است مثلا مثال می زنم پزشک عمومی که می آید داخل استرالیا هجرت می کند و می پذیرندش در یک کلینیک کار می کند و طبابت می کند این باید بعد از سه سال متخصص بشود و می شود یعنی در حین کار وقتی دارد کار می کند خود این تجربه کاری اش به تدریج یک سری تخصص به او می دهند مثل جراحی و ... تا بعد وارد یک سیکلی می شود که باید یک امتحان هایی بدهد که برود بالا و متخصص شود. تازه خود آن متخصص ها را هم دائم در حال رشد هستند با دنیا در حال ارتباط هستند، یک مهندس همینطور هست، در حد مهندسی باقی نمی ماند، دائم در حال رشد هست یعنی نمی گویند شما اینجا باید در همین قالب بمونی
س: نکته کانونی حرف شما این است چون دانش رو به توسعه است آنلاین هستند در ارتباط هستند بله یعنی آسیبی که ما می بینم و جامعه ما درباره انگیزه مهاجرت این است که فکر می کنیم انگیزه همه اش به خاطر حجاب است واحیانا بی بند و باری که درتفاوت فرهنگی میان ما ودنیای غرب وجود داردکه البته انکار نمی کنم که ممکن است برای بعضی افراد این ها جاذبه داشته باشد حتی دریک مراحلی آنها را دچار بی هویتی فرهنگی کند اما جا ذبه های دانش محوری وتوسعه ورفاه بصورت اصلی وعمده مطرح است
زیربناهای توسعه:
مراکز آموزشی دانشگاهها وکتابخانه ها یکی از محورترین پایه های توسعه ای کشورهاهستند
دانشگاه وکتابخانه:
یکشنبه29 مردادماه 96-27ذی القعده 1438-20آگوست2017میلادی روز بازگشائی دانشگاه آدلاید بودکه برای خانواده دانشجویان ومردم مراسم بازدید عمومی گذاشته بودند
. دانشگاه بزرگ آدیلای یکی از دانشگاهای معتبراست که در مرکز شهر کنار رودخانه زیبای تورنز قرار دارد. با این که چند ساعت در دانشگاه گشتیم فقط توانستیم بعضی از قسمت ها و یکی از دو دانشکده آن را از نزدیک ببینم. در ابتدای ورود چادر زیبائی زده بوداند که جوانان خوش رو و خندان به سینه هایشان کارت مخصوص از من بپرس زده بودند. با هر سئوال باخوشروئی راهنمائی می کردند و یک پاکت دسته دار هم با خوش آمد گوئی به افراد می دادند که در آن نقشه دانشگاه و اطلاعاتی درباره آن و چند صفحه ورق سفید و یک خودکار هم بود که افراد بتوانند از آن استفاده کنند. جالب این که درکنار راهنمایان جوان که دانشجویان هستند اساتید و بعضی اعضای هیئت علمی حضور داشتند که میان آنها و دانشجویان و خانواده آنها صمیمیت ایجاد شود. درضمن جنبه تجاری و جذب هم دارد چون دانشگاههای این جا پولی هستند و درآمد زا. البته برخی از رشته ها هم کاربردی هستند مثلا با صنایع ، کشاورزی وغیره مرتبطند. مثل ایران فقط تئوری یاد گرفتن نیست. البته آن گونه که پسرم می گفت به شهروندان استرالیائی وام هائی میدهندکه هزینه تحصیل است و بعدا باید باز پرداخت کنندهمراه باهمسرم گشتی زدیم و چه خوشرو و صبورانه توضیح می دادند. برای نشستن هم نیمکت هائی بود. با شکلات و میوه هم پذیرائی می شد. ما یک عدد سیب سرخ خوش مزه برداشتیم و خوردیم. میوه استرالیا خوشمزه و عالی است. زیرا که کشاورزی و دام داری یک بخش مهم اقتصاد این کشور را تشکیل می دهد. دانشکده معماری و هنرهای زیبا که عروسمان دوره دکتری را در همین دانشگاه می گذارند ازروی نقشه پیداکردیم و وارد یک سالن شدیم. آنجا ماده و معنی باهم بود. درقسمتی غذاهای آماده می فروختند. به قسمتی رفتیم که حالت کتابخانه کامپیوتری بود. مانیتور های زیادی گذاشته شده بود و یکی دو نفر مشغول مطالعه بودند. چندین دستگاه پیش رفته برای تصویر برداری و چاپ تکثیر برای جزوه های تحقیقی هم بود. مکان بسیار وسیع و زیبایی بود. محل خوبی برای تحقیق و مطالعه بود که مرا به یاد کتابخانه الکترونیک فاطمیه خودمان درخمینی شهر انداخت انداخت که با با چه زحمتی درخمینی شهر تاسیس کردیم اما هنوز فرهنگ آن جا نیافتاده. با این که درآینده شاید خیلی نزدیک کتابخانه های کاغذی اسکن شوند وبه تاریخ بپیوندند ساعت یک و نیم بعد ازظهر بود نماز ظهر و عصر را باید می خواندیم. قبلا عروسمان گفته بود که دانشگاه یک محل خوب برای عبادت دارد ولی ازهر کس سئوال می کردیم به نام مسجد کسی نمی دانست. تا یک آقا و خانمی که تیپ آسیای شرقی داشتند دیدیم خانم با حجابند وچند تا بجه هم داشتند رفتیم جلو وسئوال کردیم ایشان بلد بود و ما را راهنمائی کرد. ولی متاسفانه هرچه می گشتیم درب ورودی به مسجد را پیدا نمی کردیم کسی هم نبود که سئوال کنیم. ازپله های سه طبقه بالا رفتیم اما درب ها بسته بودند. ناامید شدیم گفتیم برویم زودتر چون باید برای نماز برگردیم منزل، درحال صحبت کردن با هم بودیم که خانمی جوان ازکنار ما عبور کرد برگشت وگفت شما ایرونی هستید؟ گفتیم آری گفت اسم من سارا است کاری دارید کمکتان کنم. گفتیم ما دنبال مسجد برای نماز می گردیم گفتند این جاست ولی درب آن بسته بود خانم گفت من استاد فیزیک همین دانشگاه هستم و25 سال پیش از ایران آمدم این جا شما فرزند دانشجو دارید. گفتیم نه عروسمان دانشجوی دکتری این دانشگاه است. بهر حال این خانم با کارت مخصوصی که درب را برای ما باز کرد و با تلاش زیاد و هماهنگی که با موبایلش انجام داد ما را تا درب مسجد رساند. از او تشکر کردیم خدا حافظی کرد رفت. واقعا از نظر اخلاق انسانی، اجتماعی بسیار والا بود چون با ظاهرش می شد حدس زد که گرایش مذهبی نداشت. داخل مسجد شدم اول مسجد یک جائی برای پاشستن و وضوگرفتن به سبک مساجد اهل سنت داشت. وضوگرفتم و همسرم هم رفت قسمت خواهران وجالب این که خانم ها بی حجاب می آمدند آن جا مقنعه مخصوص نماز بود خود را می پوشاندند و نماز می خواندند. مرد ها با شلوارک می آمدند آنجا هم عبا بود وهم یک چیزهائی شبیه دامن زنان که روی قفسه ها تا کرده و تمیز گذاشته شده بود. مالزی و اندوزیائی ها به پا می کردند و نماز می خواندند. دو سه نفر از اهل سنت آمدند برای نماز و با اصرار می خواستند پشت سر من نماز بخوانند ومن به دلیل درد پا قبول نکردم یکی ازآنها جلوایستاد و به اواقتدا کردند. چه راحت نماز را به جماعت خواندند. من هم درگوشه ای با تکیه برصندلی نماز خود را خواندم و سالن کنار مسجد مسلمانان مالزی بودند که مراسم داشتند و یک روحانی برای آنها وعظ می کرد و غذا هم به آنها می دادند.پس از نماز با آسانسور به طبقه هم کف رفتیم و با همسرم گفتیم برویم دانشکده پزشکی را هم به خاطر دخترمان که دکتر است ببینیم و گزارش و عکس هائی برای او بفرستیم. بالاخره گشتیم دانشکده پزشکی را که یکی از کهن ترین دانشکده ها و از معماری سنتی بسیار زیبائی برخورداراست پیدا کردیم البته پسرم می گفت ساختمان جدید و بیمارستان مدرنی برای دانشکده پزشکی ساخته اند. ولی این قسمت کهن را هم حفظ کرده اند درضمن درمرحله آخر بازدید سری هم به کتابخانه دانشگاه زدیم که در یک ساختمان قدیمی حفاظت شده بود که داخل آن تمیز و شیک بود. البته وقتی از قدیمی صحبت می کنیم منظور تاریخ 140 ساله استرالیا است که انگلیسی ها درآغاز باکشتن بسیاری از بومی ها درآن مستقرشدند. دراین کتابخانه برای هررشته که در دانشکده های مختلف هست جداگانه صد و سی هزار کتاب کاغذی وجود دارد که همه آن اسکن شده و دراختیار مراجعین قرا رمی گیرد. جالب این که آن گونه که یک دانشجوی دکتری این دانشگاه می گفت این کتابخانه مسئول کتابدار عمومی و تخصصی جدادارد. هرکتابی را که بخواهیم بصورت آنلاین برای مدت معین در اختیار می گذارد. جالب این که با کتابخانه ها بزرگ دنیا مثل آمریکا و اروپا و حتی دانشگاه الازهر مصر در ارتباطند. کتاب مورد نیاز شما را برای مدت مورد نیاز برای شما اجاره می کنند و دراختیارتان می گذارند و یا برای کتابخانه می خرند و تا مدتی که شما لازم دارید در اختیارتان می گذارند. وجالب قانون کپی رایت است که به شدت رعایت می شود و شما بیش از15 % هر کتاب را برای فیش برداری وتحقیق حق کپی کردن ندارید و یک محقق 15% منفصل نه متصل ازیک کتاب را بعنوان ماخذ تحقیق بیشتر نمی تواند استفاده کند یعنی حق نداری مقدمه یک کتاب را شما برداری بگذاری روی کتاب خودت ویاتحقیقت بگذاری این الآن قانون کپی رایت جهانی هست و کسی هم تخلف نمی کند اما اگر کرد با او برخورد قانونی می شود. . الان من فکر می کنم با شعارهای احساسی و جدا شدن از دنیا چقدر از دنیای علم و کتاب دور شدیم. ای کاش با عقل و تدبیر و برقراری رابطه صحیح با دنیا می توانستیم باهوش و زیرکی ایرانی از دریای علم، پیشرفت وتوسعه استفاده کنیم که ایرانیان چه قبل از اسلام وچه بعد از آن روزی پرچمدار علم دانش بوده اند ونمونه های اسطوره ای بوعلی سینا وزکریای رازی و شیخ بهائی و دانشگاه جندی شاپور را داشته اند. اما امروز باید هماهنگ با تحول علمی مخصوصا الکترونیک حرکت کنیم که دنیا منتظر ما نمی ماند.این یک کتابخانه بود که ما دیدیم بعد آمدیم کتابخانه جدید همین دانشگاه که جدید افتتاح شد
کتابخانه بزرگ وجدید دانشگاه آدلاید:
چهارشنبه 15 آذر 1396 17ربیع الاول1439 6 دسامبر2017
همراه همسرم و عروسم و نیکی کوچولو نوه گلم به ساختمان جدید کتابخانه دانشگاه آدلاید رفتم. زیرا انجا عروسم در مقطع دکترا تحصیل می کند. جای زیبایی بود. هفت طبقه که بصورت معماری زیبائی طراحی شده است. هر طبقه دارای امکانات متعدد و همه چیز الکترونیک بود. جالب این که اطاق ها ی مختلف برای مطالعه گروهی داشت که گروهائی که با هم کارعلمی می کنند تا دو ساعت می توانستند این اطاق ها را رزرو کنند. به گونه ای دیوار اطاق ها است که اصلا صدائی بیرون نمی آید. در بعضی طبقات سالن های مجهز به همه امکانات برای کلاس و کنفرانس وجود داشت که جور ی طراحی شده بود که جمعیت که بیشترمی شد دیوار ته سالن جمع میشد. در میزی که دانشجو می نشست یک کامپیوتر با صفحه حالت بلک بردی بود که اگر سئوالی داشتند برروی آن می نوشتند و همان لحظه در مانیتور جلوی استاد برای جواب ویاتوضیح ایشان ظاهر می شد. کامپیوتر به تعداد زیادی وجود داشت. البته خیلی از افراد با لب تاب خودشان بودند که میزهای آن جدا بود و پیریز شارژ و همه امکانات و نور کافی بر روی میزها بود. جالب این که مخزن در همه طبقات بود. مخزن کتابهای کاغذی درهمه طبقات بود ومن سئوال کردم مخزن اصلی کجاست؟ گفتند اخیرا به این نتیجه رسیده اند که مخزن مقابل دید باشد بهتر است چون وقتی مخزن را نبینند بعضی از کتابها اصلا شاید مورد توجه واقع نشود. هرطبقه آشپزخانه مجهز به ماکرویو، گاز ویخچال داشت که دانشجویان بتوانند غذای خود را آماده کنند. جالب این که در یک قسمت تاز ه های نشر از سراسر جهان گذاشته شده بود که افراد مطلع شوند وفشرده این که. هفت طبقه کتابخانه هر طبقه یک کارکردی داشت یکی برای مطالعات گروهی بود.و یک طبقه کارهای{volunteer} والنتیری بود که اساتید وکارشناسان هر رشته داوطلبانه کلاس می گذاشتند وکتابخانه از طریق سایت افراد راثبت نام می کرد وهمه امکانات برای آموزش بصورت رایگان فراهم بود یکی برای محققین دانشجویان دکترا واساتید بود که شبانه روزی بودواز همه امکانات برخوردار بود و جالبه یک طبقه تازه های نشر دنیا بود آنجا گذاشته بود یعنی هر نشری که می آمد نمونه اش را آنجا گذاشته بود که شما وقتی به آن طبقه می رفتی تازه های نشر را می دیدی و آشپزخانه داشت جای قهوه داشت جای استراحت داشت مطالعه خصوصی داشت که پانل دورش بود ودربالکن وهوای آزاد برای مطالعه میز وصندلی ها ئی باهمه امکانات آماده بود ودرهر طبقه پرینتر ودستگاههای تصویر برداری از کتاب ومقاله وتحقیق متعدد وجودداشت وجالب این بخشی از این امکانات وحتی قسمتی از ساختمان از کمک های داوطلبانه مردم وخیرین بود ولی دولت هم دراین موارد زیزساختی وعلمی بودجه خوبی می گذاشت ولی اهدایی و وقف هم زیاد بوده بهر حال من که خودم درخمینی شهر کتابخانه ای به کمک مردم تاسیس کردم وکتابخانه الکترونیک دراصفهان – خمینی شهر- راه انداختم اهمیت این کار را می دانم که چقدر در رشد فرهنگ نسل ها موءثراست و چه سختی هائی دراین راه برای کمک گرفتن ازمردم وجود داشت. اما این جا می بینم چه امکانات عظیمی سرمایه گذاری کرده اند برای تربیت نیروی انسانی چون آن را بزرگترین سرمایه می دانند.
کتابخانه عمومی-وابسته به شهرداری-
پنجشنبه 16 آذر1396 18 ربیع الاول 1439 6دسامبر2017
همراه همسرم و عروسم برای بازدید از کتابخانه مرکزی شهر رفتیم این کتابخانه وابسته به شهرداری هرچند بسیاری از پرسنل داوطلبانه آن جا کار می کنند دم درب کتابخانه شهرداری که رسیدیم دیدیم دم درب یک دستگاه بزرگ شبیه خودپرداز بانک ها بود که مراجعین شبانه روز می تواستند کتاب های گرفته شده را تحویل دهند ورسید دریافت کنند این اولین ورودی اش بود همه چیز الکترونیک بود وانواع صندلی برای نشستن بصورت های مختلف حتی برای لمیدن وجود داشت آشپزخانه برای گرم کردن غذا وجالب دربخش کودکان دشک چه های زیادی بود که بچه ها هرجوری میخواهند از آن استفاده کنند کلاس هائی هم وجود داشت که اساتید هر رشته داوطلبان به افراد آموزش می دادند وهمه این ها از اینترت اعلام می شد وافراد ثبت نام می کردند زمانی که مارفتیم یک کلاس برای آموزش تزینات کریسمس بود ویکی هم آموزش موسیقی که باهدفون هائی که درگوششان بود مشغول نواختن وآموزش بودند وجالب این که کامپیوترهای زیادی که بود بعضی یکربعه وبعضی یک ساعته همان جا باکارت کتابخانه افراد وقت می گرفتند واستفاده می کردند وبه همه کتابخانه بزرگ دنیا به صورت آنلاین متصل اند وجالب این که اینرنت کاملا باسرعت وآزاد است درکتابخانه ها دوواژه فیلتر است یک سکس دو بمب وساختن آن
س: یعنی با آمدن این فضای مجازی آنها را تحت تأثیر قرار نداده است؟
ج: خود را بافضای مجازی واستفاده بهینه از آن تطبیق داده اند همان کتابها اسکن شده دنیای مجازی هست کتاب کاغذی هم هست اگر کسی بخواهد به اومی دهند وهمان دنیای مجازی سبب پیشرفت بیشتری درامر کتابداری شده است کتاب کاغذی شاید ور بیفتد تا چند وقت دیگر ولی پرینت که بر نمی افتد پس جزوه می خواهد و اینها توسعه ای است که کسی که می خواهد دانش داشته باشد مثلا برای خود من حالا اینترنت را بگم، اینترنت آنجا آزاد، سرعت بسیار بالا دانلود شما هر چه می خواهی دانلود کنی تا میزنی دانلود میشه هنوز نگفته دانلود شده بود یوتیوب مثلا تمام سخنرانی ها وفیلم ها را شما ظرف چند ثانیه ویا دقیقه می توانستی دانلود کنی هر دانشمندی که شما بخواهی هست یک روز به پسرم گفتم اینکه از کتابخانه های سراسر دنیا میشه کتاب بخری چگونه است گفت چه می خواهی شما؟ یک روز شنبه بود با هم نشسته بودیم گفتم کتابهای محمد عبده را در الأظهر می خواهم گفت چه می خواهی؟ گفتم یک جزوه ای داره که یک مقاله درباره تحجر در آن هست می خواهم آنرا برایم دانلود کنی گشت و بعد ده دقیقه گفت پیدا کردم گفت می خواهی بخرم برات یا می خواهی مطالعه کنی؟ گفتم ببینم گفتم بخر برایم کتاب را برایم خرید از روی کامپیوتر من الآن دارم کتاب را. شما باهمه کتابخانه معتبر دنیا هم برای مطالعه وهم اجاره وهم خرید مقاله وکتاب براحتی می توانید درارتباط باشید فقط درنوشتن وارائه مقاله باید قانون کپی رایت جهانی را رعایت کنید که دو اصل مهمش یک: ذکر مأخذ است دو: پانزده درصد منفصل از یک کتاب را بیشتر نمی شود به عنوان منبع تحقیق مورد استفاده قرارداد که باید قم هم همین مسأله را داشته باشد ولی با قم الان قطع ارتباط است چون اینترنت اینجا سرعت لازم را ندارد وقسمت های زیادی مثل یوتویوپ فیلتر است است و وضعیت خاص خودش را دارد و بعد جالبه ما که آنجا بودیم مطلع شدیم یک قانونی تصویب کرده اند که صفحه مجازی جزء هویت آدمهاست ترتیب اثر حقوقی روی آن داده می شود تمام دانش آموزان ونوجوانان کامپیوتر ولب تاب دارند کامپیوترها براساس سن افراد کد گذاری شده تا 16 سالگی هیچ لب تابی تو سکس نمیره در کتابخانه های عمومی آن همه امکانات کامپیوتری که هست دوچیز فیلتر است یک سکس دو آموزش ساختن بمب که بعد از جریان القاعده داعش اضافه شده است غیر از این دو در هر علمی می خواهی می توانی بروی یعنی اصلا تمام راه برای تو باز است تازه در خانواده فیلمهای سکس و اینها ساعت 10 شب به بعد (اگر بخواهند) می گذارند. که بچه ها دیگر می روند در اتاقشون می خوابند و اصلا هیچ بچه ای نباید این را ببیند تا 16 سالگی هم عرق خوردن ممنوع است هیچ نوع جوانی عرق نمی خورد اصلا ..ممنوع است نمی فروشند. وتلویزیون هم فیلم هائی سکس دارد یا جنائی است آخر شب پخش می کند چون اینجا براساس تفاوت فصل بچه ها ساعت نه یاده شب می خوابند.
ادامه دارد
http://majmaqom.ir/index.php/2017-02-15-08-53-25/2017-02-15-09-05-01/item/2080-2018-03-11-08-59-26