محمدتقی فاضل میبدی
در برخی جراید آمده بود که چند تن از مراجع بزرگوار تقلید راجع به گرانیهای سرسام آور که در این چند ماه اخیر اتفاق افتاده است، هشدار دادند. از قول یکی از مراجع - آیت الله مکارم شیرازی- آمده بود که: تحمل مردم نسبت به گرانیها حدی دارد.
در اینجا جای خشنودی و سپاسگزاری است که فریادی از سر درد برآمد و مشکلاتی که مردم، مدتها تحمل کرده اند، از زبان برخی عالمان دین به گوش مسئولین واصل گشت.
:در اینجا برآنم، به عنوان یکی از شاگردان کوچک حوزه، نکاتی را یادآور شوم.
1) رسالت عمده عالمان دین در راستای رسالت پیامبران، بازگو کردن مشکلات مردم و برای چاره جویی و رفع نابسامانیها در حد اعتراض به مسئولان است و هیچ توجیهی چنین تکلیفی را ساقط نمی کند. جمله بلند و پربار امام علی(ع) را همواره باید به یاد داشت، آنجا که فرمود: خداوند برعالمان پیمان گرفته است تا نسبت به ستمکاری شکم بارگان و ستم کشی گرسنگان، قرار و آرام نگیرند. ( نهج البلاغه ، خ 3 )
نیک واضح است که هیچ بلا و آسیبی و هیچ ستم و خیانتی خطرناکتر از فشار اقتصادی بر توده های مردم نیست. و این بزرگترین نشانه برهم ریختگی جامعه و نشانه کفر و غضب خداوند است. پیامبر خدا فرمود: نشانه خشنودی خداوند نسبت به جامعه دو چیز است: یکی ارزان بودن ارزاق مردم و دیگری عدل حاکمان و نشانه ناخشنودی خداوند نیز دو چیز است، یکی جور حاکمان و دیگری گرانی ارزاق مردم. «علامة رضی الله عن خلقه رخص اسعارهم و عدل سلطانهم و علامة غضب الله عن خلقه جور سلطانهم و غلاء اسعارهم » ( تحف العقول ).
در هرصورت تکلیف تذکر دادن و فریاد کشیدن و اعتراض برآوردن نسبت به این بلای جانسوز بر دوش همه دانایان، بویژه عالمان دین است. غایت فراگیری فقه و آموزش اجتهاد و سایر دروس برای بسامان بردن زندگی آدمیان بر اساس عدل و آیین الهی است. روشن است تا زیست مادی آدمی عادلانه و درست نباشد، زیست معنوی او نیز سامان یافته نخواهد بود. دعوای پیامبران و عالمان عدالتخواه با حاکمان زمانشان غالبا بر سر فشارهایی بوده است که ظالمانه بر مردم می رفته است.
نهیب وفریادی که امام حسین(ع) در زمان خود بر سر عالمان دین فرو ریخت، راجع به سکوت آنان در برابر معیشت مظلومان بود «فاسلمتم الضعفا فی ایدیهم فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف علی معیشته مغلوب»، شما – علمای دین– ناتوانان را به دست ایشان –ستمگران حاکم– تسلیم کرده اید تا بعضی به بردگی و تحمل فشار ناگزیر شده اند و بعضی ناتوان و از طلب روزی محروم گشته اند. در نهایت امام حسین می فرمایند: «ینقلبون فی الملک بآرائهم»، با سکوت شما اینها – حاکمان– کشور را به هرگونه که دلخواهشان بود اداره کردند.(تحف العقول، ص72)
در ادبیات دینی الی ماشاءالله سخنانی از این دست زیاد است که وظیفه علمای دین را در برابر رنجهای مردم، بویژه رنجهای اقتصادی، سنگین ساخته است.
2) ذکر دومین نکته این است که براساس آموزه های اسلامی، استقلال علمای دین از دستگاه و دربار و دولتمردان تاکید شده است. بدترین عالم را کسی دانسته اند که به خانه حاکمان روی آورد و بهترین حاکم را کسی دانسته اند که به خانه عالمان روی آورد. و این استقلال برای این است تا برخی منافع و وابستگیهای حکومتی، مانع سخن گفتن و اعتراض کردن نگردد و احیانا زبان تملق جای زبان تذکر را نگیرد. می توان گفت عالم در این جا فقط عالم حوزوی نیست؛ عالم دانشگاهی نیز چنین است. بزرگترین رسالت یک عالم، اعم از حوزوی و دانشگاهی، نظارت بر جامعه و فریاد آوردن بر کژیها و نارسائیها است. طبیعی است که عالم وابسته نمی تواند چنین وظیفه ای را به درستی و جسورانه انجام دهد. پیامبر در سخنی به عبدالله مسعود، درباره جوامع نالایق فرمود: «یا بن مسعود! علماءهم و فقهاءهم خونة فجرة الاانهم شرار خلق الله»، یعنی چنین جوامعی، فقیهان و عالمانشان خود فروخته و خیانت کارند. (مکارم الاخلاق، ص527)
پس باید دانست غفلت عالمان و کارشناسان و بی تفاوتی آنان نسبت به آنچه که در جامعه می گذرد، موجب فنا و هلاکت مردم و سقوط آنان در ورطه خیانت خواهد بود.
3) تذکرات و اعتراض آقایان مراجع محترم نسبت به کژیها، چه شایسته است که به موقع و به هنگام باشد. سیلهای بنیان کن فساد مالی اگر شتاب گرفت نمی توان در برابر آن مقاومت کرد. سرچشمه فساد که با بیلی توانی گرفت، اگر بگذرد با پیلی هم نشاید جلوی آن را بست. کارشناسان اقتصادی دیرگاهی است که می گویند سیاستهای موجود اقتصادی به توَرمهای سرسام آور می انجامد. و ای کاش مراجع محترم نیز با تذکار زود هنگام، در برابر پاره ای سیاستهای اقتصادی، با مشورت کارشناسی می ایستادند تا امروز شاهد پاره ای از این گرانیها نبودیم.
4) آقایان علما می دانند بیماری اقتصادی و تفاوت های فاحش طبقاتی سایر بیماریهای اجتماعی را به همراه دارد. پیامبر بزرگوار اسلام چه زیبا فرمودند:
«کادالفقر ان یکون کفرا»، فقر جامعه را به کفر می کشاند. امام علی(ع) فرمودند: از فقر و ناداری به خدا پناه می برم؛ زیرا فقر دین را ناقص و عقل را پریشان می سازد؛ چرا برخی از آقایان محترم در برابر برخی از ناهنجاریهای کوچک، فی المثل بدحجابی، آزرده می شوند، اما در برابر بیماری اقتصادی و تورم و گرانی، که هزاران فساد از آن می ریزد، اعصابشان به نا آرامی نمی رود. امام علی هنگامی که وارث خلافت شد، با مشاهده دو بیماری مهلک جامعه را به تیغ جراحی سپرد؛ یکی اینکه چرا ثروتهای جامعه و درآمدهای ملی به جیب افراد خاص رفته (یتخذون مال الله دولا) و دیگری چرا کسانی که شایستگی و لیاقت کاری ندارند صاحب پست و مقام گشته اند به قول معروف: مقامشان عالی تر از لیاقتشان است. حال عالمان دین باید به دنبال سیره امام علی ( ع ) دربرابر این دو بیماری، تیزبینی بیشتر و حساسیت بیشتری به خرج دهند. اشتباه این است که از نگاه برخی آقایان، تمام مشکلات به توطئهای بیرونی برمی گردد. باید گفت توطئه ی بیرونی آنگاه تاثیرگذار است که جامعه ای از درون به خاطر سیاستهای غلط و تصمیم گیرهای نادرست و نشنیدن پیام ناصحان و نقد ناقدان بیمار گشته باشد. ویروس توطئه جایی می نشیند و تباه می کند که زمینه آن از پیش آماده باشد.
5) از مسائل اقتصادی که بگذریم ضرورت است در آغاز سال تحصیلی سری به دانشگاه ها داشته باشیم. از قرار مسموع برخی مسئولان فرهنگی برای، به اصطلاح اسلامی کردن دانشگاه ها، نظراتی ابراز داشته اند که جای درنگ و تأمل وتاسف است؛ و انسان را به یاد روزگار محنه و قرن دوم هجری می اندازد که عقلگرایی را فدای فشارهی سیاسی متوکل عباسی کردند. و یا به یاد پادشاهان صفوی می اندازد که به توطئه اخباریان متعصب، فیلسوف بزرگی چون ملاصدرا را به کهک قم تبعید کردند. تفکیک جنسیتی کردن، اساتید به اصطلاح سکولار را از تدریس محروم داشتن، دانشجویان را پالایش روانی کردن و شعارهای اسلامی را در دانشگاه ها به شکل تحمیلی و عاری از شعور وارد ساختن و.... باید دید از پس از این تصمیم ها چه اهدافی نهفته است؟ محصور کردن علم و دانشگاه از ناحیه کسانی که اسلام را در ظرف زمان خود نمی شناسند در آینده چه نتایجی به بار خواهد داشت؟ و بنای فرهنگی ما را به کدام سمت و سو خواهد برد؟! اسلام واقعی به ما آموخته است دانش را و لو از اهل ضلال بیاموزید.(خذالحکمة و لو من اهل النفاق) دانش گمشده مسلمان است هرکجا یافت او را صاحب شود (الحکمة ضالة المومن یطلبها این وجدها)و ده ها روایت از این دست؛ استاد و دانشجو را از فیلتر عبور دادن و فکری را از سوراخ تنگ غربال رد نمودن کاری است که نخست، حاکمان مسیحیت در آتن کردند و فیلسوفان را به ایران فراری داند. مگر سنگ بنای تمدن اسلامی غیر از این بود که عالمان مسلمان با غیر مسلمان تراود فکری داشته اند و علوم مختلف را از آنسوی مرزها به صورت ترجمه وارد فرهنگ مسلمین کردند. مانند این تنگ نظریها بود که تمدن اسلامی را از پا درآورد. برخی فقیهان حنبلی و خشک مغز عهد غزنوی پایه های سانسور را گذاشتند. و هر نوع تفکری را غیر از تفکری که سلطان می پسندید حرام دانستند. و شاعری چون خاقانی را واداشتند تا علیه عقلگرایان قصیده ای بسراید. مواظب باشیم که فرهنگ این کشور که وارث قرنها تفکر اسلام و ایران است، به دست کسانی نیافتد تا جامعه را به نام اسلام قرنها به عقب برانند. آقایان مراجع معظم لابد می دانند که در کشور جمهوری اسلامی ایران آمار فرار مغزها در این سالهای اخیر افزایش یافته است به نظر می رسد چنین آفتی کم از آفت گرانی کالا و مایحتاج مردم نیست. در نهایت این که، انتظار مردم از کارشناسان دین و مراجع تقلید این است که نگذارند عده ای به نام اسلام جامعه را به سویی هدایت کنند که در نهایت به عصیان علیه دین بیانجامد و تجربه های تلخ تاریخی، باز در این جا تکرار شود. «فاعتبروا یا اولی الابصار».