رضا احمدی
مقدمه
در سالهای اخیر جامعه در تب و تاب همبستگی اجتماعی است . به بهانههای مختلف سعی در دورهم جمع شدن و پیوند اجتماعی دارد. یکی ازجمعهایی که در ده اخیر روبه گسترش است، جمع هم کلاسی های دوران دبیرستان است. براساس این طرح، همکلاسی های دوران دبیرستان که به کار مشغول شده اند ماهانه به نوبت مهمانی می دهند. بعضی از آنها که به نان و نوای خوبی رسیده اند، دغدغه بیشتر دارند و کمک می کنند.
این ماه نوبت سعید بود، او متخصص دندان پزشکی است، مهمانان را به باغ پدر همسرش دعوت کرده بود. باغی مجلل با استخر و درختان میوه، قیصی های درشت ، گیلاس رسیده، مهمانان را به خود مشغول کرده بود. جواد یکی بستگان، دوست دوران کودکی و جوانی سعید بود که در دوره دبیرستان نیز همکلاسی بودند. ماه قبل نوبت او بود که مهمانی را در تالاری مجلل برگزار کرد.
جواد در حالیکه سعید به استقبالش آمده بود، وارد باغ شد؛ خود را به جمع رساند، روی صندلی نشست. مهمانان مشغول چای خوردن بودند، جواد چای نباتی برای خود ریخت، منتظر خنک شدن چایش بود. در میان جمع روبه سعید کرد گفت : مرد حسابی اینجا دیگه کجاست که ما را آورده اید، اینقدر چرخیدم تا باغ را پیدا کرده ام. سعید از صحبت های او جا خورد، چیزی نگفت، اما بسیار ناراحت شده بود و خود خوری میکرد. وقت نهار هم جواد پارازیت دیگری اندخت که میزبان شنید و بیش از پیش ناراحت تر شد.
جواد به کنار دستیش می گفت: کباب سفتی بود مثل اینک گوشت بز است. پس از مهمانی رابطه جواد و سعید قطع شد، دوسال بعد که نوبت جواد رسید، سعید به مهمانیش نرفت. بعضی از دوستان جمع سعی کردند که روابط آنها را ترمیم کنند ولی موفق نشدند. سعید می گفت هرچه می کنم فراموشم نمی شود. قبل از اینک رابطه آنها به این مرحله برسد، یکی از همان بچه های جمع ، سخنی منسوب به جواد را به سعید رسانده که او این حرف ها را پشت سر تو زده است . سعید و جواد گذشته از همکلاسی فامیل بودند.
سعید و جواد دوست، فامیل و همکلاسی بودند، بخاطر چند جمله روابطه شان دچار اختلال شد ه بود، در حالیکه نقاط اختلاف بسیار اندک و حتی غیر قابل توجه را بزرگ کرده و جنبه های مثبت دیگر را فراموش نموده و نیمه خالی لیوان را مد نظر داشت، مبنای پیوند با دوستش قرار داده بود. این آسیب رفتاری، جامعه ما از نظر اجتماعی، سیاسی و مذهبی تهدید می کند، زیرا اختلافت کوچک را بزرگ کرده و موجب جدای ها فراهم می آورد و همه نقاط مشترک به فراموشی سپرده می شود. این شیوه رفتاری تهدیدی برای پیوند اجتماعی، وحدت ملی جامعه است.
گروه های اجتماعی
جامعه ما با رفتار نابهنجاری روبرو است که سرمایه اجتماعی را نابود می کند. افراد در مواجهه با یکدیگر، بیشترعیبها و نقصها را زودتر دیده و بیشتر به آنها توجه دارند، ضعفها را بزرگ کرده و به خاطر سپرده و فراموش نمی کنند. این گروه ها به جنبههایی از رفتار دیگران توجه دارند که مأیوس کننده و ناامید کننده است. وقتی با آنها به گفتگو می نشیند، بیشتر از خاطرات ناراحت کننده و تجارب ناموفق و تلخ خود از دیگران و محیط سخن می گویند. این رفتارها در اثر تکرار بصورت عادت در آمده است. آنان ابعاد مثبت دیگران را نمی بینند، قادر به مقایسه ابعاد منفی و مثبت نمی باشند. این گروه همیشه نیمه پر لیوان را نیز خالی میبینند. شیوه تفکر انسان در برخی موارد، در چرخه معیوبی به حرکت درمی آید، وقایع زندگی، ارتباط با دیگران و مسایل روزمره اطراف خود را منفی ارزیابی می کند. براین اساس افراد جامعه و تفکرات به منفی گرا و مثبت اندیش تقسیم می شوند.
منفی گرایان در ارتباط با دیگران و اتفاق های پیرامونی، گرفتار منفی بافی و بزرگ نمایی هستند، قادر نیستند یا نمی خواهند آن تجربه های تلخ و منفی را فراموش کنند. آنها چون نمی توانند خود را از تجربه های ناخوش آیند، منفی بافی ذهنی رها سازند، در روابط اجتماعی دچار مشکل هستند، این مسئله ابعاد خرد و کلان جامعه را دچار گسست، واگرایی می کند، پیوند اجتماعی، وحدت ملی را به چالش می کشاند.
افکار- رفتار
انسان موجودی متفکر است و تفکراز ویژگی های بارز و مشخصه اصلی اوست که او را از دیگر موجودات زنده جدا می سازد. دامنه افکار انسان گسترده است. شیوه تفکر انسان در برخی موارد ممکن است در چرخه معیوبی قرار گیرد، منفی و مثبت تجلی یابد. هر یک از نگرش ها بر رفتارهای فرد تاثیر است. روان شناسان این افراد منفی گرا را مشکلدار می دانند که نیازمند کمک و یاری برای اصلاح افکارشان هستند.
افکار منفی، دسته ای از فکرها و باورهای فرد هست که نتایج ناگواری گاه برای فرد و دیگران دارد و این نوع افکار معمولا انرژی جسمی و روحی فرد به تحلیل می برد و او را به ضعف و سستی میکشانند. روند شکل گیری و گسترش آنها در ذهن نیز خیلی سریع و پیشرونده است. کافی است در مقابل اولین افکار منفی که به ذهن فرد خطور میکنند کمی سستی ، ضعف ، عقب نشینی در فرد مشاهده شود و به عبارتی فرد تسلیم این افکار شود به سرعت جای پایی برای خود باز میکنند و تکثیر مییابند. گسترش آنها از طریق تعبیر و تفسیر وقایع ، زایش مجدد افکار منفی ، گسیل داشتن توجه فرد به خاطرات منفی و تلخ که تأیید کننده این افکار هستند، صورت میگیرد.
ممکن است یکی از این عوامل داشتن تجارب بد و ناموفق پیدرپی باشد که فرد را به این باور عمیق میکشاند که تمام تجارب آینده آنها نیز به این صورت خواهد بود. گاهی اوقات چنین حالتی خبر از یک بیماری روانی ، سوء ظن شدید می دهد.
در مقابل افکار منفی، افکار مثبت افکاری سازنده قرار دارد که نیرو بخشند، نشاط آور، شاد و امیدبخش به فرد و جامعه میبخشند، آثار بسیار زیادی به همراه دارد. مثبت اندیشی راههای موفقیت را به فرد نشان میدهند و به او کمک میکنند. مثبت بینی را نباید با خوش بینی و خوش باوری اشتباه گرفت. افراد مثبت بین، توان خود را برای دیدن زمینههای مثبت به موقع بکار میبرند و اجازه نمیدهند مثبت بینی آنها، زمینهای برای از دست دادن حقوقشان باشد. افکار مثبت نیز مانند منفی قابلیت گسترش یابندگی دارند هر چند برای فردی که در چرخه افکار منفی گرای افتاده است، گسترش افکار مثبت پر زحمت و نیاز به تلاش زیاد دارد. افراد منفی گرا همواره نیمه خالی لیوان را می بینند، خلاصی از این آسیب نیازمند تمرین است تا افکار مثبت خود را تقویت و آنها پرورش دهند.
دوست از دشمن همی نشناخت او نرد را کورانه کژ میباخت او
دشمن تو جز تو نبود این لعین بیگناهان را مگو دشمن به کین
پیش تو این حالت بد دولتست که دوادو اول و آخر لتست
گر ازین دولت نتازی خز خزان این بهارت را همی آید خزان
مشرق و مغرب چو تو بس دیدهاند که سر ایشان ز تن ببریده
(مولوی، « مثنوی معنوی » دفتر چهارم)
پیشینه تاریخی و اجتماعی
گرچه منفی گرایی ریشه در برخی از صفات انسانی دارد ولی فعال شدن آن در محیط های مختلف وضعیت متفاوت دارد. فعال شدن این صفات در فرد و جامعه ریشه در عوامل گوناگون دارد. یکی از عوامل موثر، زیست تاریخی جوامع می باشد. این دسته از افراد که همیشه در جستجوی نقاط منفی دیگران هستند و براین اساس رفتار خود را تنظیم می کنند، دارای ویژگی های ذیل هستند.
· انکار تفاوت انسان های
این دسته از افراد، گروه ها قائل به تفاوت بین انسان های نیستند و بلکه بر این باورند که همه باید مثل آنها بیندیشند، عمل کنند. در حالیکه تفاوت امری طبیعی است. همانگونه که انسانها در شکل ظاهری تفاوت دارند، افکار و باورهایشان نیز متفاوت است. این گروه از انسانها توقع دارند، همه مثل آنها باشند و هرکس برخلاف دیدگاهها و رفتار آنان عمل کند، مرتکب خلاف بزرگی شده است.
· باورهای قبیله ای
سازمان اجتماعی در گذشته، زیست قبیله ای بود و جوامع براساس قبایل، عشایر و تیره های در منطقه ای به سر می بردند و مدیریت جوامع در دست نظام قبیله ای و خان بود. خان حرف اول و آخر را می گفت. سخن و کلام او قانون بود. هر سخن و عملی خلاف آن تخلف سر پیچی محسوب و مستوجب تنبیه می دانستند. این رویه عمل به مروز زمان اجتماعی شده است. کسانی که در حیطه فرهنگ ایلی می زیستند به این خلق و خوی در آمدند و هرکس مخالف ایده و خوی و گرایش آنها، سخن گفته یا گامی بردارد، موجب خشم آنها می شود. زیرا شخص در فرهنگ ایلی هرچه، مخالف ایده و خواست خود بیابد از آن، زاویه می گیرد. با کوچکترین مخالفت رای خود خشم ناک می شود و کینه طرف را به دل می گیرد و همه نقاط مشترک و اتفاق را رها و به همان موضوع مورد اختلاف توجه دارد و آن را را اصل و مبنای رفتار و مواضع خود قرار می دهد.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد
چون دهد قاضی به دل رشوت قرار کی شناسد ظالم از مظلوم زار
(مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول )
· پایین بودن آستانه تحمل
جامعه کنونی ما که با انواع فشارهای روحی و روانی دست و پنجه نرم می کند. هر روز شاهد آنیم که در بین خانواده ها بخاطر موضوعات جزئی، با هم قهر و روابطشان را قطع و تا پایان عمر با هم آشتی نمی کنند. در برخی موارد به خاطر شرایط از درگیری دوری می کنند ولی از انتقاد، یا کنایه و رفتار مخالف خود ناراحت شده و بدل می گیرند. زیرا او مخالفتی را بر نمی تابد و سعی دارد به هر نحو آن را از میان بردارد. در حالیکه طرف مقابل دارای نقاط مثبت زیادی است ولی چون نمی توان مخالف خود را تحمل کند او را مستجب عذاب می داند.
آنگاه که این فرد با همان روحیه منفی گرایی وارد مسائل اجتماعی، سیاسی و مذهبی می شود، دو گونه رفتار از او سر می زند، یا قهر آمیز با مسایل پیشرو مقابله می کند و یا با قهر و کناره گیری اعتراض خود نشان می دهد. در جوامع احساسی که مردم فقط نیمه خالی لیوان را می بینند و به نقاط مثبت توجهی ندارند، با صندوق رایی که آینده آنها را رقم می زند قهر می کنند. قهر مردم با صندوقهای رای در جوامع که دمکراسی های نیم بند و مهندسی شده در آنها وجود دارد، راه را برای تمامیت خواهان و غارتگران باز می کنند. این رفتارها از نشانه های پایین بودن آستانه تحمل است.
خشم و شهوت مرد را احول کند ز استقامت روح را مبدل کند
شاه از حقد جهودانه چنان گشت احول کالامان یا رب امان
صد هزاران مؤمن مظلوم کشت که پناهم دین موسی را و پشت
( مثنوی معنوی)
برآیند :
هرگاه جامعه ای دچار این آسیب رفتاری شود که فقط نیمه خالی لیوان را دیده و نیمه پر را هم خالی ببیند و همه نقاط مثبت را فراموش می کند یا کینه را که از شخص یا جریانی به دل گرفته، دیگر فراموش نمی کند و در هر فرصتی بر طبل همان تجربه تلخ بکوبد، آثار زیانباری فردی و اجتماعی به همراه دارد.
· اتلاف سرمایه اجتماعی
جوامعی که به این آسیب رفتاری دچار شوند، محکوم به اتلاف سرمایه های انسانی و مادی و از دست رفتن فرصت ها و تنها ماندن هستند. این روش رفتاری، مصداق ضرب المثل ، « برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدن» هرگاه اشتباه یا عمدی، مبنای نفی همه چیر قرار گیرد، جامعه مجبور است، بسیاری از نیروهای خود را بدین شیوه از دست بدهدد. این جامعه محکوم به اتلاف سرمایه های انسانی و اجتماعی خود است
. سختگیری و تعصب خامی است تا جنینی کار خونآشامی است
در کف هر کس اگر شمعی بدی اختلاف از گفتشان بیرون شدی
همه می دانیم که سلیقه دو نفر با هم یکسان نیست؛ در جامعه گرایش سیاسی، اجتماعی و مذهبی مختلفی وجود دارد، امری طبیعی است و نباید دست مایهی اختلاف شود. اختلاف درونی ، منازعه، موجب فشل شدن جامعه میشود. اختلاف های کوچک امری طبیعی است موجب نفی همدیگر می گردد.
در اطراف خودمان شاهد هستیم که جوانی متخصص و تحصیل کرده بخاطر اینکه دوست دارد، ریش هایش را بترشد، در گزینش حذف می شود، یا جوان دیگری بخاطر نوع پوشش، بخاطراعتقادی یا پدرش که دارای ساقه سیاسی است از گردونه کار و تلاش محروم می سازند، در حالیکه آنها دارای ویژگی های بسیاری هستند که برای سازمان مفید و موثرند، در گزینش به جهت ظاهری یا اعتقاد حذف می شوند و توانمدی های مثبت آنها نادیده گرفته انان را از کار که حق آنهاست محرم می نمایند و سازمان را از داشتن نیروی های کارآمد بی بهره می سازند. براساس همین خصلت رفتاری هرساله آسیب های کلانی بر سرمایه اجتماعی جامعه تحمیل می شود. هرگاه نیروهای کارآمد از گردونه اجرا و مدیریت حذف شوند، گذشته از اینکه جامعه دچار ضعف و سستی می شود، زمینه واگرایی اجتماعی جامعه نیز فراهم می آید. قرآن مجید در آیه 46 سوره انفال به این مسئله اشاره می کند. «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» با هم نزاع و ستیزه مکنید که سست و بیمناک می گردید و تسلط و حکومتتان از میان می رود.
· گسترش واگرایی اجتماعی
در اثر توجه به جنبه های اختلاف در روابط اجتماعی و نظر داشتن به ضعف ها، کاستی های فردی و گروهی در تعامل، موجب تفرقه اجتماعی در جامعه خواهد شد. در این جامعه دوستی ها ناپیدار و لرزان می شود، زیرا کوچک ترین اختلاف موجب جدای آنها می گردد، چون آنها بر نقطه اختلاف متمرکز می شوند. در چنین جامعه ای پیوند ها سست و هر آن احتمال در هم ریختن روابط می رود. زیرا با اندک اختلاف و تکیه و بزرگ کردن آن موجبات جدایی، افراد از هم می شود و هریک در پی تخریب دیگری بر می آیند، این جامعه چشم انداز امیدوارکننده در پیش روی ندارند، زیرا همه در پی خنثی سازی، تخریب یکدیگر هستند. این جامعه محکوم به شکست و عقب ماندگی می باشد.
تفرقه در روح حیوانی بود نفس واحد روح انسانی بود
چونک حق رش علیهم نوره مفترق هرگز نگردد نور او
· نهادینه شدن ستیزه جویی
آنگاه که مبنای رفتارها در جامعه توجه به نقاط افتراق باشد تا جنبه های مشترک، رویاروی امری اجتناب ناپذیر است و درگیری ها شدید و کینه های شعله وار می شود. همه به جنبه های اختلافی توجه دارند و نقاط مشترک را وا می گذارند. در این جوامع ستیزه جویی و پرخاشگری امری طبیعی و بلکه به یک ارزش اجتماعی تبدبل می گردد و اختلافات سیاسی ، اجتماعی و مذهبی امری دائمی و لاینجل می شود و بالطبع افراد و جریاناتی که منافع شان در اختلافات تامین می گردد بر طبل تفرفه می کوبند.
چو بکاری جو، نروید غیرِ جو قرض، تو کردی ز که خواهی گرو
جُرم خود را بر کسی دیگر مَنِه هوش و گوش خود بدین پاداش ده
متهم کن نفس خود را ای فتی متهم کم کن جزای عدل را
انعطاف ناپذیری
افراد و گروهایی که در این محیط به سر می برند، دارای آستانه تحمل اندکند. آنها در مقابل دیگران انعطاف ناپذیرند و این را یک ارزش اجتماعی تلقی کرده و اسم آن را استواری در مواضع نام می نهند. انعطاف ناپذیری موجب خواهد شد که منافع و مصالح شخصی، ملی به فراموشی سپرده شود. این افراد و گروه ها معمولا دارای ذهن بسته هستند که تجربه های جدید و شرایط، در آنها چندان تاثیر گذار نمی باشد. آنها سعی دارند همیشه دیدگاه های گذشته خود را حفظ کنند و بر پای بفشارند. آنها با شرایط جدید کنار نمی آیند و مصالح را تشخیص نمی دهند. همچنین تمایل دارند تا وضعیت موجود اجتماعی و سیاسی را حفظ کنند، آنها به شرایط و محیط جدید واکنش نشان می دهند و تا زمانی که به این تغییرات جدید خوی پیدا کنند، زمان می برد.
· تضعیف وحدت ملی
هرگاه در پیوند اجتماعی، سیاسی و مذهبی، نیمه خالی لیوان مبانی تعامل قرار گیرد و همه نقاط مشترک، پیوندها و ریشهها به فراموشی سپرده شود، اختلافات تشدید، رویارویی، دویت و تفرقه نهادینه ، انسجام، وحدت ملی جامعه را به خطر می اندازد. تکیه بر نقاط اختلاف و بزرگ کردن آنها، فاصله ها را بیشتر و اختلافات را عمیق تر خواهد کرد.
گروهایی در جامعه منافعشان در دمیدن ندای اختلاف و تفرقه است، سود سرشاری از آن می برند. آنها وحدت و انسجام براساس مشترکات را نفی می کنند. بیگانگان هم از کوتاه بینی ما سوء استفاده کرده و به تامین منافع خود می پردازند.
جمع بندی:
منفی گرایی در افکار موجب واگرایی در رفتار خواهد شد، این آسیب رفتاری، پیامدهای فردی و اجتماعی، سیاسی و مذهبی در جامعه به جای می گذارد. هرگاه در جامعه ای نقاط مشتترک کمتر دیده شود و به ابعاد کوچک اختلاف توجه می کنند، از روابط متزلزل اجتماعی برخوردارند. ضروری است با سیاست های تربیتی و فرهنگی این آسیب رفتار ی اصلاح شود تا هزینه های مترتب بر آن کمتر گردد.