Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

عباي وحدت پيامبر

عباي وحدت پيامبر

مسعود اديب

براي فهم بهتر شأن و منزلت پيامبر بايد مروري بر دوران بعثت و رحلت ايشان داشته باشيم. پيش از پيامبر اكرم‌(ص) در عربستان شمالي هيچ دولتي مستقر نبود و گروه‌هاي سياسي قبايل بيابانگرد و شهر‌نشيني بودند كه در مناطق كوچك شهري يا در بيابان‌ها به صورت پراكنده زندگي مي‌كردند. حتي ساكنين شهرهايي مثل مكه، يثرب و طائف- كه جزو شهرهاي مهم آن زمان شبه جزيره به حساب مي‌آمدند- چند قبيله در كنار يكديگر بودند و زندگي شهرنشيني در معناي متداولي كه فهم مي‌شود وجود نداشت. به بياني ديگر تنها شكل ظاهري اين مراكز همانند شهر بود اما روابط قبيله‌اي و عشيره‌اي بر شهر حاكم بود و سلسله مراتب و نظام اداري مشخصي براي اداره سياسي وجود نداشت. به همين خاطر نبود يك نظام اداري كارآمد و مشخص در جامعه آن زمان عربستان باعث شد در شهر به جاي روابط سياسي، نظام‌هاي مشورتي وجود داشته باشد. روحيه قوميت‌گرا و عشيره‌ محور مردم مكه تا زماني كه حضرت در آنجا حضور داشتند ادامه يافت و بايد يادآور شد پيامبر اسلام در چنين فضايي پيام‌آور توحيد، انصاف، عدالت، محبت و احترام به انسان‌ها و رفتار مسالمت‌آميز بودند. در حقيقت دعوت رسول‌الله پاسخ و واكنشي به خشونت جامعه عربستان  بود.

آوازه منش والاي پيامبر به گوش مردم يثرب رسيد و آنها اميدوار شدند با حضور ايشان تضادهاي اجتماعي پايان يابد و فضاي پرتنش داخلي اين شهر سامان پيدا كند و رسول خدا منادي وحدت ميان نيروهاي متضاد اجتماعي شود. اين اميد به رحمانيت پيامبر اسلام سبب شد از ايشان براي حضور در يثرب دعوت به عمل‌ آيد.

عزيمت پيامبر از مكه به يثرب سرآغاز عقد نخستين پيمان مدني بود. بر اساس اين پيمان توافق شد تا از پيامبر‌(ص) همانند خانواده خودشان حفاظت كنند و روابط قبيله‌اي و طايفه‌اي كنار گذاشته شود. از اين قرارداد مي‌شود به عنوان نخستين پيمان مدني و به تعبيري دولتي ياد كرد. حضور پيامبر در يثرب (مدينه) باعث ايجاد پيوند دوستي ميان مجموعه اعراب مسلمان و يهودي شد كه با اين كار حضرت زمينه‌هاي نوعي نظام و قرارداد اجتماعي را ايجاد كردند تا ذيل آن همه بتوانند در كنار يكديگر در شهر مدينه زندگي كنند. البته بايد در نظر داشته باشيم، دولت در معنايي كه امروز تصور مي‌شود يا شكلي از حكومت‌داري كه در دوره بني‌اميه و بني‌عباس وجود داشت، تجربه نشد. بلكه پيامبر‌(ص) به دليل محبوبيت و اقبالي كه در ميان مردم داشتند به عنوان داوري امين و صالح مورد قبول همگان بودند. به بياني ديگر، حضرت رسول، رهبري نيروهاي اجتماعي را عهده‌دار مي‌شوند و پيامبر اسلام نيز از اين فرصت براي ابلاغ شرايط و تبليغ دين خود استفاده كردند. ‌

پيامبر در ابلاغ وحي، باورهاي قبيله‌گرايي را رد كردند و در عوض آن جامعه را با ارزش‌هاي برابري انس دادند و كم‌كم اهميت تعلقات عشيره‌اي رنگ باخت و اخلاق به عنوان بناي فضيلت انسان‌ها دانسته شد. به بياني ديگر به جاي توجه به قبيله فرد به فرديت و انسانيت او ارج نهاده شد. پيامبر‌(ص) در زمان حيات‌شان به دنبال نفي نگاه طبقاتي بودند اما اين ارزش در مردم آن زمان دروني نشد و با رحلت ايشان نگرش طبقاتي مجددا احيا شد تا حدي كه شورشي عمومي در پي عميق شدن شكاف‌هاي طبقاتي در جهان اسلام به وجود آمد تا جايي كه خليفه‌سوم در جريان شورش عمومي كشته شد و تلاش‌هاي امير‌المومنين هم نتوانست فضا را آرام كند.

بنابر شواهد تاريخي و اعتقادي شيعيان، رسول خدا‌(ص) تمهيداتي را انديشيده بودند تا پس از رحلت‌شان، زعامت جامعه اسلامي در اختيار كسي كه بالاترين صلاحيت را داشته باشد، قرار بگيرد و از نظر شيعيان عدم تحقق اين پيش‌بيني بر آينده جهان اسلام تاثير گذاشت و همين امر موجب شد پس از رحلت پيامبر‌(ص) سمت و سوي مسير جامعه عوض شود، زيرا هنوز ارزش‌هاي پيامبر در جامعه نهادينه نشده بود و خرافه و باورهاي سنتي و عادات غلط عرب همچون آتشي زير خاكستر، با رحلت پيامبر اسلام و كنار گذاشته شدن حضرت علي‌(ع) شعله‌ور شد و با رحلت پيامبر روحيه قبيله‌گرايي مجددا ظهور پيدا كرد و نگرش بزرگان عرب به زمامداري عقبگردي جدي دارد چرا كه برخلاف آنكه مبنا در نظام اسلامي صلاحيت و شايستگي است و شرط سني مدخليتي ندارد، اما با رحلت پيامبر دوباره ارزش‌هاي پيشين به عنوان مبنا و معيار مي‌شود و اين تغيير رويكرد جدل‌هاي پيشين قبيله‌اي براي كسب قدرت را زنده كرد. همچنين بعد از رحلت پيامبر شوق فرماندهان به گسترش فتوحات دوباره زنده شد وبا رحلت ايشان، خلفا‌ جز امير‌المومنين‌(ع) به دنبال گسترش مرزهاي اسلام رفتند، اين تصميم سياسي و استراتژيك، سرنوشت جغرافيا و تاريخ و آينده اسلام را عوض كرد.

تا زمان حيات پيامبر، باب نزول قرآن گشوده و هنوز فرآيند وحي به اتمام نرسيده بود و جامعه سوالات و ابهامات خود را از شخص پيامبر مي‌پرسيد و قرآن نيز يكي از ماموريت‌هاي پيامبر را تبيين وحي معرفي مي‌كند، اما‌ بعد از رحلت پيامبر، آن‌طور كه حضرت رسول معين كرده بود بنا بود تفسير و توضيح اسلام توسط امير‌المومنين‌(ع) انجام شود، اما اين موضوع به دليل مسائل سياسي محقق نشد. حضرت علي‌(ع) در آن زمان مرجع تفسيري بزرگان سياسي بودند هرچند به دليل خصومت و اغراض سياسي مانع از تبديل شدن حضرت به چهره‌اي سياسي مي‌شدند. كنار گذاشتن حضرت علي در شرايطي است كه هرچه از وفات پيامبر دور مي‌شويم احتياج‌مان به تفسير قرآن بيشتر افزايش پيدا مي‌كند چرا كه با گسترش مرزهاي جغرافيايي جامعه اسلامي مسائل جديدي مطرح مي‌شود كه نياز به تفسير قرآن را دوچندان مي‌كند و اما اين در شرايطي است كه خليفه دوم به بهانه منع نگارش هرآنچه غير از قرآن، از تدوين احاديث پيامبر هم جلوگيري كردند. اين تصميم خليفه‌دوم باعث مي‌شد دسترسي مردم به سنت پيامبر محدود شود و سيره پيامبر در اختيار نسل‌هاي بعدي جامعه اسلامي قرار نگرفت.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم