عبد الرحیم سلیمانی
دو نفر به شکلی عجیب و ناگهانی نزد داود نبی(ع) می آیند به گونه ای که آن حضرت نگران و هراسان می شود. آنان به داود می گویند نگران و هراسان نباش، ما دو برادر هستیم و با هم دعوا داریم. یکی از ما بر دیگری تجاوز کرده است و نزد تو آمده ایم تا بین ما قضاوت و داوری کنی، اما از تو می خواهیم که به حق داوری کنی و از حقیقت دور نشوی و ما را به راه راست هدایت کنی. یکی از آن دو گفت که این برادر من نود و نه میش دارد و من یک میش. او که در زبان و سخن قوی تر از من است می خواهد یک میش مرا هم بگیرد و به میش های خود بیفزاید.
داود(ع) گفت او قطعا به تو ستم کرده که می خواهد میش تو را بر میش های خود بیفزاید و در واقع بسیاری از افرادی که شریک هم اند به یکدیگر ستم می کنند که البته مومنان و صالحان، که بسیار اندکند، مستثنا هستند.
اما داود متوجه می شود که خداوند او را آزمایش کرده و از این آزمایش سربلند بیرون نیامده است. او استغفار کرده از خداوند آمرزش خواست و صورت بر زمین گذاشته و توبه کرد.
این ماجرا در قرآن مجید در آیات 21 تا 24 از سورۀ (ص) آمده است. در ادامه این آیات آمده است که: «ای داود، ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] قرار دادیم؛ پس میان مردم به حق داوری کن، و زنهار از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به در کند»(ص/26).
صاحب تفسیر المیزان در تفسیر آیات فوق حدیثی را از امام رضا(ع) آورده است. در این حدیث آمده است که در ذهن داود خطور کرد که آیا کسی داناتر از او هم وجود دارد. خداوند خواست او را آزمایش کند پس دو فرشته را به صورت دو خصم فرستاد. خطای بزرگ داود این بود که قبل از اینکه سخن طرف مقابل را بشنود و قبل از اینکه از شاکی بینه و شاهد بخواهد حکم به سود یک طرف کرد.
داود در قضاوت و داوری شتاب کرده و باید به پیشگاه خداوند به خاک بیفتد و توبه کند. این اهمیت قضاوت و داوری را نشان می دهد. در آیه بعد آمده است که هدف مهم و اساسی خداوند از اینکه داود را جانشین خود در روی زمین قرار داده این است که در میان مردم به حق و عدالت داوری کند و از هوای نفس خود پیروی نکند.
در آیه دیگری از قرآن مجید خطاب به پیامبر(ص) آمده است که اگر یهودیان برای قضاوت و داوری نزد تو آمدند می توانی از داوری پرهیز کنی اما اگر داوری و قضاوت کردی باید به عدل و داد قضاوت کنی(مائده/42).
کار قضاوت کاری بسیار حساس است و به همین جهت در روایات به صورتی عجیب در این باره سخن رفته است. پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «هر که کار قضاوت به او واگذار شود، بدون کارد سر بریده شده است. عرض شد: ای رسول خدا، منظور از سر بریدن چیست؟ فرمود: آتش دوزخ»(مستدرک الوسائل، ج17، ص243).
آن حضرت می فرماید: «در روز قیامت قاضی دادگر را می آورند و چنان حساب سختی از او کشیده می شود، که آرزو می کند کاش حتی درباره یک خرما میان دو نفر داوری نکرده بود»(کنز العمال، ح14988).
امام صادق(ع) می فرماید: «قاضیان چهار گروهند: سه گروه در آتشند و یک گروه در بهشت. انسانی که دانسته حکم ناحق صادر کند، این قاضی در آتش است. انسانی که ندانسته حکم ناحق دهد، این نیز در آتش است. انسانی که ندانسته حکم درست و حق صادر کند، این هم در آتش است. انسانی که دانسته حکم حق و درست صادر کند تنها او در بهشت است»(الکافی، ج7، ص407).
همچنین آن حضرت می فرماید: «کودکان مکتبی دستخط های خود را در مقابل امیر المونین(ع) قرار دادند تا بهترین آنها را انتخاب کند؛ حضرت فرمود: هان! این یک داوری است! و ظلم در این باره مانند ظلم در قضاوت است...»(وسائل الشیعه، ج18، ص582).
در روایات آمده است که قاضی نباید در حال خستگی و ناراحتی و عصبانیت و گرسنگی و تشنگی و خواب آلودگی قضاوت کند (الکافی، ج7، ص413؛ مسترک الوسائل، ج17، ص349).
به هر حال همه این روایات و آیات اهمیت قضاوت و داوری در اسلام را نشان می دهد. کسی که به راحتی و بدون تامل کافی و بدون شرایط مناسب داوری و قضاوت می کند از تقوای الهی دور است. همان طور که گذشت خداوند به داود می فرماید که ما این مقام و جایگاهی که به تو داده ایم برای این است که به حق بین مردم داوری کنی و نه با هوای نفس خود. پس نه تنها داوری و قضاوت درست و عادلانه نشانه و علامت پارسایی افراد است، بلکه عادلانه و متقیانه و الهی بودن نظام های حکومتی را باید با قضاوت هایی که در آن انجام می گیرد سنجید.
نظامی که در آن هر کسی در هر پست و مقامی به راحتی قضاوت و داوری می کند و حکم به سخت ترین مجازات ها، آن هم بدون محاکمه، می کند چگونه می تواند خود را خدایی و متقی و دینی به حساب آورد. امام جمعه، که منصب و مقامی را در دست دارد که شرطش عدالت و فقاهت است و وظیفه پاسداری از دین و قانون را بر عهده دارد، به آسانی و بدون محاکمه در میان خطبه نماز جمعه حکم به حبس خانگی و قطع ارتباطات و قطع تلفن، اینترنت و... می دهد و با خود نمی گوید که آیا می توان بدون محاکمه و دفاعیات کامل حکم داد؟ آیا کسی که با فقه اسلامی اندک آشنایی داشته باشد اینگونه سخن می گوید؟ آیا این با عدالت و پارسایی، که شرط امامت جمعه است، سازگاری دارد؟
در مجلس، که خانه ملت خوانده می شود و وظیفه اش وضع قوانین عادلانه و نظارت بر اجرای درست قانون است، کسانی که به عنوان نماینده ملت معرفی شده اند، در صحن مجلس راهپیمایی می کنند و ناسزا می گویند و حکم صادر می کنند آن هم حکم اعدام.هم چنین ریاست مجلس و ریاست قوه قضاییه به گونه ای سخن می گویند که جایی برای محاکمه و دفاع باقی نمی ماند.
مطابق آنچه در منظر و جلوی دید مردم بوده این متهمان صرفا تقاضای مجوز برای راهپیمایی بوده که مطابق قانون اساسی حق مسلم مردم است و از ظاهر این قانون (اصل 27) بر می آید که حتی راهپیمایی و اجتماعات مجوز نمی خواهد. به هر حال این اتهاماتی که مردم از آنها اطلاع دارند به هیچ وجه جرم نیست تا چه رسد به اینکه متهمان بدون محاکمه مجازاتی به این سختی شوند. به هر حال این روشن و آشکار است که حتی اگر کسی جرمی مرتکب شده باشد باید در دادگاه صالح محاکمه شود و از حقوق خود دفاع کند و پس از محاکمه و اثبات جرم صرفا مجازاتی را که قانون و شرع تعیین کرده متحمل شود.
حال سوال مهم و اساسی این است که آیا جامعه و نظام ما در روش داوری و قضاوت از آیات و روایات و سیره بزرگان دین فاصله نگرفته است؟ آیا اسلامی بودن یک نظام صرفا به این نیست که روش هایش مطابق آیات نورانی قرآن مجید و روایات شریف باشد؟ آیا روش و شیوه رایج در جامعه ما هیچ شباهتی با آیات و روایاتی که نقل شد دارد؟
منبع : نگاشته ها