عبدالرحیم سلیمانی
امام حسن مجتبي(ع) ميفرمايد:
«عليكم بالفكر، فانه حيات قلب البصير، و مفاتيح ابواب الحكمه؛ بر شما باد به انديشيدن چرا كه انديشه مايه حيات و زندگي قلب با بصيرت و كليد دربهاي حكمت است» (جواد قيومي اصفهاني، صحيفه الحسن، ص356).
و نيز آن حضرت ميفرمايد:
«عجبت لمن يتفكر في ماكوله، كيف لا يتفكر في معقوله، فيجنب بطنه ما يؤذيه، و يودع صدره ما يرديه؛ در شگفتم از كسي كه درباره آنچه ميخورد ميانديشد، اما درباره يافتههاي عقلي و علمي خود نميانديشد، تا شكم خود را از آنچه او را اذيت ميكند دور دارد، و سينهاش را از آنچه او را هلاك ميگرداند باز دارد» (همان).
و ميفرمايد: «انديشيدن، مايه زنده دلي صاحب بصيرت است» (بحار الانوار، ج78، ص115) و ميفرمايد: «شما را به تقواي الهي و تداوم انديشه سفارش ميكنم؛ زيرا كه انديشيدن پدر و مادر همه خوبيهاست» (تنبيه الخواطر، ج1، ص52).
قرآن مجيد آنگاه كه درباره خلقت انسان سخن ميگويد و به قصد الهي مبني بر قرار دادن انسان به عنوان جانشين خود بر روي زمين اشاره ميكند، اعتراض فرشتگان را نقل ميكند. آنان گفتند كه انسان شايستگي جانشيني را ندارد چرا كه افساد ميكند و خون ميريزد. اما خداوند به آنان ميفرمايد كه من چيزي ميدانم كه شما نميدانيد. سپس خداوند «اسماء» را به آدم آموخت و از فرشتگان درباره «اسماء» پرسيد و آنان اظهار بياطلاعي كردند. پس از آدم پرسيد و او پاسخ داد. خداوند فرمود كه آيا به شما نگفتم كه من چيزي ميدانم كه شما نميدانيد (بقره/30-32).
مطابق اين آيات تفاوت انسان با فرشته، كه او را شايسته جانشيني خدا كرده است همين بينش و بصيرت و قدرت بر حق پرستي آگاهانه است. فرشتگان حقپرستي ميكنند اما حقپرستي آنان آگاهانه و مختارانه نيست. هنر انسان، كه همه هويت او به آن مربوط است، اين است كه آگاهانه و مختارانه حقپرستي ميكند. و اين همان بار امانتي است كه آسمانها، با همه فرشتگاني كه در آنها هستند، و زمين و همه موجودات آن قدرت تحمل آن را ندارند اما انسان آن راحمل ميكند (احزاب/72).
هويت انسان كه او را از همه مخلوقات متمايز ميگرداند اين است كه او از روي اختيار خود حق را گردن مينهد و اختيار ملازم و همراه با بصيرت و روشنبيني است. انساني حقپرستي مختارانه ميكند كه حق را بشناسد و نسبت به آن بينش و بصيرت داشته باشد و آگاهانه به آن گردن نهد. پيامبر خدا(ص) ميفرمايد: «كور آن نيست كه چشمش نابينا باشد، بلكه كور واقعي آن است كه ديده بصيرتش كور باشد» (كنز العمال، ح1220) و امام علي (ع) ميفرمايد: «هر گاه ديده بصيرت كور باشد، نگاه چشم سودي ندهد» و ميفرمايد: «از دست دادن بينايي آسانتر است تا از دست دادن بينش و بصيرت» (غررالحكم، ح9972 و 6536).
مطابق اين سخنان مسيري كه انسان ميپيمايد و دينداري و ايمانمداري او به بينش و بصيرت او بستگي دارد و حركت و عمل كوركورانه و بدون بينش هيچ ارزشي ندارد. اما سخن اين است كه اين بينش و بصيرت چگونه حاصل ميشود و انسان چه راهي براي دستيابي و كسب آن دارد؟ امام حسن مجتبي(ع) در حديثي كه در ابتداي اين نوشتار نقل شد ميفرمايد راه دست يابي به بينش و بصيرت تنها يك چيز، يعني تفكر و انديشه، است. اين انديشه است كه به قلب انسان حيات و زندگي ميبخشد و بدون انديشه قلب و دل انسان مرده است. كسي كه دانش ميآموزد بايد خود تأمل و تفكر كند و اگر چنين نكند و سخن اين و آن را بپذيرد در واقع صاحب علم نشده است. انسان بر اساس دانستههاي خود دينداري و حقپرستي ميكند و اين دانستهها در صورتي ارزشمند هستند كه پشتوانهاي از تفكر و انديشه را داشته باشند. ممكن است كسي عنوان عالم دين را یدک بكشد و درباره آنچه در جامعه او ميگذرد اظهار نظر كند. اما دانش او از جامعه و آنچه در آن ميگذرد صرفا از طريق خبرنامههاي فوق سري كه براي او و امثال او تهيه ميشود، به دست آيد. چنين عالمي در واقع عالم نيست و سخن و كلام او براساس بصيرت و آگاهي نيست. او وظيفه دارد كه آنچه را كه ميشنود و ميخواند بررسي كند و با تعقل و خردورزي يافتهها را بيازمايد و انديشه كند تا به بصيرت برسد و براساس بصيرت تصميم بگيرد و سخن بگويد.
امام علي(ع) ميفرمايد: «با بصيرت كسي است كه بشنود و بينديشد، نگاه كند و ببيند، از عبرتها بهره گيرد، آنگاه راههاي روشن را بپيمايد و بدين ترتيب از افتادن در پرتگاهها دوري كند» و ميفرمايد: «ديدن با نگاه كردن نيست، زيرا گاه چشمها به صاحبان خود دروغ ميگويند؛ اما عقل، كسي را كه از او خيرخواهي ميكند فريب نميدهد» (گزيده ميزان الحكمه، ص104). آن حضرت ميفرمايد: «هر كس در آنچه آموخته است، بسيار انديشه كند، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را كه نميفهميده است، بفهمد» (غررالحكم، ح8917).
پس انسان وظيفه دارد كه درباره آنچه به او گفته ميشود یا مطالعه ميكند انديشه كند و اگر چنين نكند خطر سقوط در پرتگاه در كمين اوست. كسي كه گفتههاي ديگران را به راحتي ميپذيرد و در آنها انديشه نميكند به راحتي به ابزاري در دست شیادان دنياپرست و قدرتپرست تبديل ميشود و آنان هرگونه بخواهند از او استفاده ميكنند. قدرت پرستان، كه همه چيز، از جمله دين و مذهب، را به ابزاري براي پيشبرد مقاصد خود تبديل ميكنند، همه حقايق را وارونه جلوه ميدهند و به راحتي دروغ ميگويند و از كاهي كوهي ميسازند و هر جا به مصلحتشان باشد كوه را كاه نشان ميدهند. آنان به دروغ ميگويند كه منتقدان و مخالفانشان بيدين هستند و به مقدسات توهين كردهاند و ... و بدين وسيله عالمان را و تودههاي مردم را تحريك ميكنند.
مطابق احاديثي كه نقل شد همه انسانها موظف هستند كه درباره آنچه ميشنوند و آنچه به آنان گفته ميشود بينديشند و اگر چنين نكنند و سخنان را چشم بسته بپذيرند چه بسا عملي انجام دهند و سخني بگويند كه مصداق بارز ظلم و ستم باشد يا ياري و كمك به ظلم و ستم را در بر داشته باشد.
امام حسن مجتبي(ع)، كه خود با انبوهي از اتهامات دستگاه اموي و تزوير و فريبكاري و حق نشان دادن باطل و باطل نشان دادن حق توسط آنان روبرو بود، ميفرمايد كه اين عجيب است كه انسانها درباره خوردنيهاي خود تأمل و تفكر ميكنند و مواظب هستند كه عنصر و ماده نامطلوبي وارد شكمشان نشود، اما در گرفتن اطلاعات و دانشها، كه مبناي تصميمهاي مهم و سرنوشتساز زندگي شان است، تأمل و تفكر و انديشه نميكنند و هر چيزي را ميپذيرند و توجه نميكنند كه چه بسا تصميمي و اقدامي كه با بينش و بصيرت همراه نباشد به ظلم و ستمي مهلك منتهي می شود. آن حضرت تقواي الهي را در كنار انديشيدن قرار ميدهد و تفكر و انديشه را پدر و مادر همه خوبيها به حساب ميآورد. بدون تفكر و بدون انديشه و با پيروي كوركورانه هيچ عمل شايسته و صالحي انجام نميشود. امام علي(ع) ميفرمايد: «انديشيدن، به نيكي و عمل به آن فرا ميخواند» (كافي، ج2، ص55) و ميفرمايد: «هر كس بينديشد، بينا و بصير گردد» (نهج البلاغه، نامه 31).